-
افسوس
افسوس گذشته حاصلی نداره
دست به دست بیا بسازیم دنیایی دوباره
به دور از شعارها به دور از ریاها
دست به دست بیا بسازیم فردایی دوباره
تا کی رنج و محنت تا کی خشم و نفرت
سر به زانوی غم تا کی اشک حسرت
آن زمان گفتن از گذشته ها نیست
خشم و کین رها کن فرصت رهایی ست
دونه های بارون از میون ابرا
قطره قطره ها جمع بشین
تا بشیم یه دریا
بس کنین شکایت با مهر و محبت
دست به دست بیا بسازیم فردایی دوباره
تا کی رنج و محنت تا کی خشم و نفرت
سر به زانوی غم تا کی اشک حسرت
آن زمان گفتن از گذشته ها نیست
خشم و کین رها کن فرصت رهایی ست
دونه های بارون از میون ابرا
قطره قطره ها جمع بشین
تا بشیم یه دریا
بس کنین شکایت با مهر و محبت
دست به دست بیا بسازیم فردایی دوباره
فردایی دوباره فردایی دوباره
-
فریاد
در شهر سکوت همچو فریاد رفتم از یاد
چون ساز جدا مانده ز استاد رفتم از یاد
چون برگ خزان خسته ز بیداد رفتم از یاد
زان شعله که بر خشک و تر افتاد رفتم از یاد
افسوس افسوس از تو ای زمانه
عشق و آرزوها رفته به باد
فریاد فریاد از دست تو فریاد
فریاد فریاد رفتم دگر از یاد
فریاد فریاد از دست تو فریاد
فریاد فریاد رفتم دگر از یاد
در شهر سکوت همچو فریاد رفتم از یاد
چون ساز جدا مانده ز استاد رفتم از یاد
چون برگ خزان خسته ز بیداد رفتم از یاد
زان شعله که بر خشک و تر افتاد رفتم از یاد
افسوس افسوس از تو ای زمانه
عشق و آرزوها رفته به باد
بسته ام خدابا کتاب نا تمامی
کو برای گفتن پیامی و کلامی
مانده در گلویم قصه های بیداد
وه چه سرنوشتی زندگی به من داد
وه چه سرنوشتی زندگی به من داد
فریاد فریاد از دست تو فریاد
فریاد فریاد رفتم دگر از یاد
در شهر سکوت همچو فریاد رفتم از یاد
چون ساز جدا مانده ز استاد رفتم از یاد
چون برگ خزان خسته ز بیداد رفتم از یاد
زان شعله که بر خشک و تر افتاد رفتم از یاد
افسوس افسوس از تو ای زمانه
عشق و آرزوها رفته به باد
فریاد فریاد از دست تو فریاد
فریاد فریاد رفتم دگر از یاد
-
مقدمه خالق عشق (دکلمه)
ببار اي خالق عشق
همه عشق وهمه عشق
مرا از مـن جـدا كن
بـبــر تـا عـالـم عشـق
ببار آن ابـر رحمت
كـه باشـم محـرم عشـق
مبــادا دل بـبـنــدم
به هـر نـامحـرم عشـق
يارب توهستي اولين عشق وتوهستي آخرين عشق
منـم محتـاج ايـن عشـق و تويـي مشتـاق ايـن عشق
تـو دنيـــا رو بنـا كــردي از اول عــاشـقـانـه
گـل آدم زعشــق وايـن فلـك عشـق و زمـين عشق
نور هستي...بردور اين هستي
شور مستي...بر شور اين مستي
عاشق هستي...عاشق ترين هستي،خدايا،ببــــار اي خالق عشق
حافظا ز عشـق رندانـه گفتي
از ملائك و ميخانه گفتي...تو به محرم عشق...چون زخاك من پيمانه كردند
لايقـم برآن ميخانـه كردنـد...منو اين غم عشق
-
خالق عشق
ببار ای خالق عشق
همه عشق و همه عشق
مرا از من جدا کن
ببر تا عالم عشق
ببار آن ابر رحمت
که باشم محرم عشق
مبادا دل ببندم
به هر نامحرم عشق
یارب تو هستی اولین عشقو
تو هستی آخرین عشق
منم محتاج این عشقو
تویی مشتاق این عشق
تو دنیا را بنا کردی از اول عاشقانه
گل آدم ز عشق و ای فلک عشق و زمین عشق
نور هستی بر نور این هستی
شور مستی بر شور این مستی
عاشق هستی عاشقترین هستی خدایا
ببار ای خالق عشق
حافظا ز عشق رندانه گفتی
از ملائک و میخانه گفتی
تو به محرم عشق
چون ز خاک من پیمانه کردند
لایقم بر آن میخانه کردند
من و این غم عشق
من و این غم عشق
ببار ای خالق عشق
همه عشق و همه عشق
مرا از من جدا کن
ببر تا عالم عشق
ببار آن ابر رحمت
که باشم محرم عشق
مبادا دل ببندم
به هر نامحرم عشق
حافظا ز عشق رندانه گفتی
از ملائک و میخانه گفتی
تو به محرم عشق
چون ز خاک من پیمانه کردند
لایقم بر آن میخانه کردند
من و این غم عشق
من و این غم عشق
ببار ای خالق عشق
همه عشق و همه عشق
مرا از من جدا کن
ببر تا عالم عشق
ببار آن ابر رحمت
که باشم محرم عشق
مبادا دل ببندم
به هر نامحرم عشق
-
عاشق شدم
عاشق شدم من در زندگانی
بر جان زد آتش عشق نهانی
جانم از این عشق بر لب رسیده
اشک نیازم بر رخ چکیده
یک سو غم او یک سو دل من در تار مویی
در این میانه دل می کشاند ما را به سویی
زین عشق سوزان بی عقل و هوشم
می سوزم از عشق اما خموشم
ای گرمی جان هر جا که بودی بی ما نبودی
هر جا که رفتی من با تو بودم تنها نبودی
یک سو غم او یک سو دل من در تار مویی
در این میانه دل می کشاند ما را به سویی
زین عشق سوزان بی عقل و هوشم
می سوزم از عشق اما خموشم
ای گرمی جان هر جا که بودی بی ما نبودی
هر جا که رفتی من با تو بودم تنها نبودی
یک سو غم او یک سو دل من در تار مویی
در این میانه دل می کشاند ما را به سویی
عاشق شدم من در زندگانی
بر جان زد آتش عشق نهانی
جانم از این عشق بر لب رسیده
اشک نیازم بر رخ چکیده
یک سو غم او یک سو دل من در تار مویی
در این میانه دل می کشاند ما را به سویی
یک سو غم او یک سو دل من در تار مویی
در این میانه دل می کشاند ما را به سویی
ما را به سویی ما را به سویی
-
چشمه نور
بذار شب چشماشو رو هم بذاره
تا بگم چقدر دلم دوست داره
نمیگم اندازه ستاره ها
نمیگم تو رو میخوام قد خدا
من تو رو قد خودت دوست دارم
زندگیمو روی چشمات میذارم
من تو رو قد خودت دوست دارم
زندگیمو روی چشمات میذارم
تو دلت شکستنی مثل صداس
تو وجودت چیزی غیر از آدماس
تو باید گل میشدی تو باغ نور
تو زیادی واسه این چشمای شور
بذار شب چشماشو رو هم بذاره
تا بگم چقدر دلم دوست داره
نمیگم اندازه ستاره ها
نمیگم تو رو میخوام قد خدا
من تو رو قد خودت دوست دارم
زندگیمو روی چشمات میذارم
من تو رو قد خودت دوست دارم
زندگیمو روی چشمات میذارم
تو دلت شکستنی مثل صداس
تو وجودت چیزی غیر از آدماس
تو باید گل میشدی تو باغ نور
تو زیادی واسه این چشمای شور
بذار شب چشماشو رو هم بذاره
تا بگم چقدر دلم دوست داره
نمیگم اندازه ستاره ها
نمیگم تو رو میخوام قد خدا
من تو رو قد خودت دوست دارم
زندگیمو روی چشمات میذارم
من تو رو قد خودت دوست دارم
زندگیمو روی چشمات میذارم
من تو رو قد خودت دوست دارم
زندگیمو روی چشمات میذارم
-
بیا بیا
بیا بیا که پا بندم به عشق تو هنوزم
شبونه از سفر بیا که از تو باشه روزم
بیا که بعد تو رنگ منو آفتاب ندیده
گیسوی انتظار من به زانوهام رسیده
اما از اون روزا دیگه نیومدی به خواب من
فریاد من هر چی که بود کسی نداد جواب من
بیا بیا که پا بندم به عشق تو هنوزم
شبونه از سفر بیا که از تو باشه روزم
بیا که بعد تو رنگ منو آفتاب ندیده
گیسوی انتظار من به زانوهام رسیده
از اون روزا حتی تو رو تو فال حافظ ندیدم
خط فراموشی دیگه روی اسم تو کشیدم
هر چی که از تو مونده بود برای من خاطره شد
مثل یه باغ پاییزی روبروی پنجره شد
پاهای من منتظر سرود رفتن تو شد
پیرهنی که دوخته بودم اندازه تن تو شد
قاصدکا مژده میدن که دیگه از راه میرسی
تا نفسی تازه بدی به لحظه های بی کسی
بیا بیا که پا بندم به عشق تو هنوزم
شبونه از سفر بیا که از تو باشه روزم
بیا که بعد تو رنگ منو آفتاب ندیده
گیسوی انتظار من به زانوهام رسیده
از اون روزا حتی تو رو تو فال حافظ ندیدم
خط فراموشی دیگه روی اسم تو کشیدم
هر چی که از تو مونده بود برای من خاطره شد
مثل یه باغ پاییزی روبروی پنجره شد
پاهای من منتظر سرود رفتن تو شد
پیرهنی که دوخته بودم اندازه تن تو شد
قاصدکا مژده میدن که دیگه از راه میرسی
تا نفسی تازه بدی به لحظه های بی کسی
بیا بیا که پا بندم به عشق تو هنوزم
شبونه از سفر بیا که از تو باشه روزم
بیا که بعد تو رنگ منو آفتاب ندیده
گیسوی انتظار من به زانوهام رسیده
بیا بیا که پا بندم به عشق تو هنوزم
شبونه از سفر بیا که از تو باشه روزم
-
ندای آسمانی
ای همه خوبی و شادی من اسیرم
سجده گاه من تویی نذار بمیرم
شن خشکم انتظار یک کویرم
آب پاک تشنگی ببار نمیرم
تو ندای آسمونی
تو ندای آسمونی
تو سخاوت زمینی
تو سخاوت زمینی
تو صداقت مثل گندم
تو صداقت مثل گندم
تو صدای آخرینی
تو صدای آخرینی
تو یه شعری واسه شاعر
تو یه جاده واسه عابر
تو یه موجی واسه ساحل
تو زیارتگاه زائر
تو ندای آسمونی
تو ندای آسمونی
تو سخاوت زمینی
تو سخاوت زمینی
تو صداقت مثل گندم
تو صداقت مثل گندم
تو صدای آخرینی
تو صدای آخرینی
تویی نیاز دست من
تویی صدای قلب من
فرداست روز آخرم
تو بیا دربدرم
طلوع صبح پاک من
تویی وجود گرم من
به آسمون نگاه نکن
تویی آرزوی من
تو یه شعری واسه شاعر
تو یه جاده واسه عابر
تو یه موجی واسه ساحل
تو زیارتگاه زائر
تو ندای آسمونی
تو ندای آسمونی
تو سخاوت زمینی
تو سخاوت زمینی
تو صداقت مثل گندم
تو صداقت مثل گندم
تو صدای آخرینی
تو صدای آخرینی
تویی نیاز دست من
تویی صدای قلب من
فرداست روز آخرم
تو بیا دربدرم
طلوع صبح پاک من
تویی وجود گرم من
به آسمون نگاه نکن
تویی آرزوی من
-
گل زرد
وقتی تو ایوون نشستم
در به روی غصه بستم
وقتی که بودم باز بی قرارت
مثل همیشه در انتظارت
پیغوم تو جای تو اومد خالی و سرد
رسید به دستم با یه شاخه گل زرد
من که به جز تو فکری نداشتم
با یاد تو سر روی بالشم میذاشتم
وقتی که قلبم تو سینه لرزید
وقتی که از من اسمتو پرسید
پیغوم تو جای تو اومد خالی و سرد
رسید به دستم با یه شاخه گل زرد
من برای تو که مثل پیرهنی کهنه نبودم
عروسک خیمه شب بازی روی صحنه نبودم
حرفای تو خوب و شیرین اما من بچه نبودم
توی دستای تو که مثل یه بازیچه نبودم
وقتی که چشمم به کوچه خشکید
آیینه وقتی تنها منو دید
پیغوم تو جای تو اومد خالی و سرد
رسید به دستم با یه شاخه گل زرد
وقتی تو ایوون نشستم
در به روی غصه بستم
وقتی که بودم باز بی قرارت
مثل همیشه در انتظارت
پیغوم تو جای تو اومد خالی و سرد
رسید به دستم با یه شاخه گل زرد
من که به جز تو فکری نداشتم
با یاد تو سر روی بالشم میذاشتم
وقتی که قلبم تو سینه لرزید
وقتی که از من اسمتو پرسید
پیغوم تو جای تو اومد خالی و سرد
رسید به دستم با یه شاخه گل زرد
-
دو پرنده
دو تا پرنده هستیم رو شاخه های غربت
نه اهل قصه گفتن نه خوندن و نه صحبت
ما بس که نپریدیم پریدن یادمون رفت
تو راه موندیم و دیگه رسیدن یادمون رفت
نه رفیقی نه سلامی
نه کسی با یه پیامی
رو درختی تنها توی دشت و صحرا بی پناهیم
سر توی بال هم اما باز محتاج یه نگاهیم
پاک و معصوم بی گناهیم
خالی از حرف پر آهیم
دو تا پرنده هستیم رو شاخه های غربت
نه اهل قصه گفتن نه خوندن و نه صحبت
ما بس که نپریدیم پریدن یادمون رفت
تو راه موندیم و دیگه رسیدن یادمون رفت
دو تا پرنده هستیم رو شاخه های غربت
نه اهل قصه گفتن نه خوندن و نه صحبت
ما بس که نپریدیم پریدن یادمون رفت
تو راه موندیم و دیگه رسیدن یادمون رفت
هر زمستون که میمیریم
تو بهار باز جون می گیریم
تنای سرد ما واسه دست آفتاب بیقراره
تا بهارو دیدن چاره ما تنها انتظاره
انتظاره انتظاره چاره تنها انتظاره
دو تا پرنده هستیم رو شاخه های غربت
نه اهل قصه گفتن نه خوندن و نه صحبت
ما بس که نپریدیم پریدن یادمون رفت
تو راه موندیم و دیگه رسیدن یادمون رفت
دو تا پرنده هستیم رو شاخه های غربت
نه اهل قصه گفتن نه خوندن و نه صحبت
ما بس که نپریدیم پریدن یادمون رفت
تو راه موندیم و دیگه رسیدن یادمون رفت
دو تا پرنده هستیم رو شاخه های غربت
نه اهل قصه گفتن نه خوندن و نه صحبت
ما بس که نپریدیم پریدن یادمون رفت
تو راه موندیم و دیگه رسیدن یادمون رفت