-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 127
تاريخ: 5/10/61
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از آموزشياران نهضت سوادآموزى و كاركنان جمعيت هلال احمر جمهورى اسلامى
ارزشها در دنيا به حسب مكتبها و ديدها مختلف است
بسم الله الرحمن الرحيم
امروزبحمدالله با دو گروهى كه هر دو گروه ارزشمندند مواجه هستيم. گروه آموزندگان به ملت در سرتاسر كشور، البته گروهى از آنها و گروهى هم از هلال احمر. ارزشها در دنيا به حسب مكتبها و به حسب ديدهها مختلف است. با مطالعه به مكتبهائى كه در دنياهست و به مسلكهائى كه در دنيا هست، مىتوانيم بفهميم كه ارزشها در مكتباختلاف دارد و در ايدهها هم اختلاف دارد. شما اگر قطع نظر كنيد از مكتبهاى توحيدى و الهى و به مكتبهاى مادى و به ايدههايى كه دنبال ماديات هستند مراجعه كنيد و مطالعه در آن بكنيد، مىبينيد كه اين دو مكتب متقابل با هم و مختلف هم هستند. مكتب الهيين و موحدين ارزش هايش يك چيزهائى است، يك عناوين است و مكتبهاى ماديگرى، چه ماديگرى كمونيستى و چه ماديگرى سرمايه دارى و بالاخره تمام مكتبهايى كه ماوراى مكتب الهى است، ارزشها با هم فرق دارد. شما در همين كشور خودمان در زمان طاغوت و طاغوتها ملاحظه كنيد كه در خود آنها ارزشها چه بود و در ملت كه رنگ آنها را به تبع قبول كرده بودند، ارزشها چه بود. در زمان آنها، آنوقتى كه اتومبيل و امثال اينها نبود، در مركب، ارزشها به كالسكههاى چند اسبه و هر چى بيشتر بود اسب، هشت اسب، گاهى تا بيشتر از اين هم و عدد خدمه و عدد آنهائى كه هياهو اطراف اين انسانى كه، يا غير انسانى كه در آن كالسكه نشسته بود، هم ارزش در بين قشر روشنفكر آن زمان و هم نويسندههاى آن زمان و هم شعرا و گويندگان و اهل هنر آن زمان، ارزش به اين بود كه هركس باركش بيشتر و هركس خدم و حشمش بيشتر، ارزشش بيشتر. طبقهاى كه اسم خودشان را طبقه اشراف و اعيان گذاشته بودند، ارزش پيش آنها اين بود كه چند تا نوكر داشته باشند و چند تا ده داشته باشند و چند تا اسب داشته باشند و چند تا تازى و سگ داشته باشند. در پيش سرمايهدارها هم، ارزش، زيادى سرمايه و روى هم انباشتن سرمايهها و پركردن بانكها يا تجارتخانهها از اموال، از هر راهى باشد وقتى در قشر تودههاى مردم نگاه مىكردى، در بين زن و مرد هر دو طايفه، ارزش به لباس بود و به طرز پوشيدن و دوختن لباس و آرايش. هر كه بهتر لباس مىپوشيد و شيكتر بود درلباس، ارزشش پيش مردم بيشتر بود و هر زنى كه آرايشش به طرز اروپايى بود و لباسش از آنجا الهام
صحيفه نور ج 17 صفحه 128
مىگرفت، اين پيش زنها هم ارزشش زيادتر بود، البته پيش اكثر. ارزشها همه به امور مادى بود. وقتى بنا باشد كه ارزش انسان به اسب و الاغ و سگ و تازى و امثال اينها باشد، آن مبدأ ارزش، ارزشش از اين شخص بيشتر است. اگر اسبارزش يك انسان شد، آن اسب ارزشش از انسان بيشتر است، براى اينكه او ارزش به انسان داده. اگر فرش و قالى و تجملات و بزگ كردن و مو چطور كردن و مد را از اطراف آوردن، اين ارزش يك انسان را زياد كند، آنها ارزششان بيشتر از اين است، براى اينكه آنها مبدأ ارزش هستند. انسان خودش ارزش ندارد، ارزشش به گاودارى است. گاوها ارزششان بيشتر از خود انسان است. ارزششان به پارك دارى است، ارزش شان به فرش دارى است، ارزش شان به امثال اين مسائل است. و روى موازين عقلى اگر مبدأ اثر يك جايى باشد و به واسطه آن مبدأ اثر، اين آدم يا اين شىء ارزش پيدا كند، آن مبدأ اثر ارزشش بيشتر است. نقلشود كه يك عارف مسلكى وارد شده بود به منزل يك امير، يك سلطان يا يك امير و ديده بود كه مجلس همه چيز مزين است، همه چيز هست، در اين بين آب دهان مىخواست بيندازد، نگاه كرد به اطراف و آب دهنش را توى صورت آن امير انداخت. امير اعتراض كرد كه براى چه. گفت من هر چه نگاه كردم، كثيفتر از صورت تو در اينجا نيافتم. شما اگر آن ورق را ببينيد، انسان اگر آن صفحه دوم عالم را ببيند و در آنجا ببيند كه اينهايى كه ارزششان را به اين مسائل مىدانند، آنوقت مىبينيد كه در آنجا صورت آنها آنقدر مشوه و صورت انسانى هم نيست، يك صورت ديگر است، تا ببينى سگ باز است و همه دلش را به سگ داده است، صورت سگ است.
ارزش در لسان انبيا و در لسان اولياء خدا، به علم و تقواست
مسأله تجسم اعمال و تجسم اخلاق و اينها يكاى است كه در پيش اهل نظر و محققين مسلم است و در روايات ما هم هست كسى كه غيبت مىكند، در روايات هست كه زبانش به اندازه - بين در آنجا بين مكه و مدينه ظاهراً هست، دراز مىشود و مردم در روز حشر از روى اين زبان عبور مىكنند. اين نتيجه غيبت است. يك كسى كه زبانش از اين ور شهر به آن ور شهر دراز مىشود و اعراض مردم را ذكر مىكند و آبروى مردم را مىبرد، اين زبان در آن عالم تا آن اندازهاى كه اينجا دراز بوده، آنجا هم درازى پيدا مىكند و اهل محشر از رويش به حسب اين روايت مىگذرند. وقتى بنا شد ارزش انسان به اين مسائل باشد آنوقت هيچ يك از معنويات ديگر ارزش ندارد. شما اگر گمان بكنيد در پيش اين طايفههائى كه ارزش را به اين معانى مىدانند، ارزشى كه پيش انبيا هست اينها اصلاً ارزش بدانند، باور نكنيد كه بدانند. ممكن است بگويند، وليكن باور ندارند. اگر باور داشتند رفتند دنبال آن ارزش، حالا كه ندارند و نمىروند دنبال آن ارزش، معلوم شود باور ندارند. ارزش در لسان انبيا و در لسان اولياء خدا و در رأس آنها قرآن كريم و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ارزش به علم و تقواست. ميزان، ارزش اين دو خاصه است، علم و تقوا تواما. علم تنها ارزش ندارد، يا ضعيف است ارزشش. تقواى تنها يا ارزش ندارد يا ضعيف است ارزشش. در حديث منقول از رسول خداست
صحيفه نور ج 17 صفحه 129
كه قصم رجلان يا صنفان ظهرى عالم متهتك و جاهل متنسك جاهلى كه نداند موازين انسانىاسلامى را، اين هر چه هم متنسك باشد، برخلاف آن طريقهاى كه طريقه انبياست عمل مىكند. و عالمى كه تقوا نداشته باشد و متهتك باشد، آن هم ضررش بر اسلام بدتر است از هركس. آن ارزش علم و تقواست. همه چيز را از متقين قبولكنند. در لسان قرآن، از علم در لسان قرآن بسيار تمجيد شده است، لكن در كنارش تقوا. علم تنها فايده ندارد براى انسان، مگر همان روى موازين طبيعت، و تقوا هم بدون علم انسان را نمىرساند به كمال.
انسان تا آن آخر عمرش، هم به علم احتياج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش
شما آقايان و آقايانى كه در هر جا هستند و اين شغل شريف را در آن وارد شدند كه آموزش بدهند به ملت ما و اين ملت مظلومى كه از همه چيز در رژيمهاى سابق محروم بود و آنها هى دم مىزدند از بزرگى و از تمدن و ملتشان در جهالت غوطهور بود، شمائى كه امروز همت اين معنا را گماشتيد كه مردم را سواد آموزى كنيد توجه داشته باشيد كه ارزش كار شما ارزشى است كه قرآن كريم اين ارزش را تصديق فرموده است، لكن در كنار اين آموزش، پرورش هم باشد، دعوت به تقوا هم باشد. آموزش تنها نباشد، آموزش و تربيت باشد. انسان تا آن آخر عمرش، هم به علم احتياج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش. هيچ انسانى نيست كه مستغنى از علم باشد و مستغنى از پرورش و تربيت. اينكه بعضى از اشخاص گمان مىكنند كه ما ديگر وقت درس خواندنمان گذشته است، اين صحيح نيست. درس يك وقت معين ندارد، علم يك وقت معين ندارد. همانطورى كه در حديث است كه علم از گهواره است تا قبر، اگر انسان در حال احتضار هم يك كلمه ياد بگيرد بهتر از اين است كه جاهل باشد. اينطور نباشد كه شما كه آنها را تعليم دهيد و انشاءالله موفق خواهيد بود، غفلت از تربيت، از اين غفلت نكنيد. محتاج است انسان به موعظه، محتاج است به تربيت، تا آخر عمر احتياج دارد. علم را با تربيت، اينها دو بالى است كه انسان با آن مىتواند سير بكند الىالله تعالى. مردم را به تقوا دعوت كنيد، همانطورى كه تعليم شان مىكنيد، به تقوا دعوتشان بكنيد. آن جملههائى كه مىخواهيد يادشان بدهيد جملههايى باشد كه دعوت به تقوا شده، دعوت به مكارم اخلاق شده. شما اگر كتابهايى كه در زمان سابق تعليم مىكردند ببينيد، مىبينيد كه آن كتابها خودش مردم را از تقوا دور مىكرد. علم به استثناء تقوا مىخواستند درست كنند و كشور ما را علم به استثناء تقوا فاسد كرد و حكومتها را علم به استثناء تقوا فاسد كرد و قلدرها هم به واسطه اينكه تقوا نداشتند علم هم نداشتند، بدتر بودند. شما از آن بچه كوچكى كه پيشتان مىخواهد سوادآموزى كند تا آن پيرمرد و پيرزنى كه با عصا مىآيد پيشتان و انشاءالله بيايد، علم را، آموزش را با حوصله تمام، چون به اين قسم از مردم حوصله لازم است، با صبر تمام، با حوصله و صبر آموزش بدهيد و در ضمن اين آموزش، آن پر ديگر را هم تقويت كنيد كه تقواست يعنى جملههايى كه انتخاب مىكنيد براى اينكه آنها را ياد بدهيد جملههايى باشد كه در آن تقوا هم ذكر باشد.
صحيفه نور ج 17 صفحه 130
ملت اگر متقى شد مىتواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتى كه در دنيا پيش مىآيد
اينكه مىبينيد كه در نماز جمعه كه بزرگترين اجتماعات است (در اسلام قاعدهاش بود باشد) و بحمدالله امروز در ايران بزرگترين اجتماعات است، در خطبه امر شده است به اينكه دعوت به تقوا بكنيد، اين براى اهميتى است كه تقوا دارد. دنبال اينكه توحيد را تذكر مىدهيد و صلوات و سلام را بر پيغمبر اكرم "ص " و اوليائش مىفرستيد و از آنها نام مىبريد، در قبال او امر به تقوا كنيد و سرسرى از امر به تقوا نگذرند ائمه جمعه، اين را يكى از مسائل مهم بدانند. ملت اگر متقى شد مىتواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتى كه در دنيا پيش مىآيد و ائمه جمعه انشاءالله بيشتر توجه بكنند كه مردم را دعوت كنند به تقوا. بايد مردم را آشنا كرد با آن چيزى كه انبيا براى آن آمدند. براى مكارم اخلاق همه انبيا آمدند، بعثت لاتمم مكارم الاخلاق براى تقوا و آدم سازى آمدند انبيا و حالا كه اين ائمه جمعه شغل انبيا را كه نماز جمعه بوده است و نماز بوده است، در ساير جاها اين شغل شريف را متكفل شدند، همت كنند به اينكه مردم را آموزش تقوا بدهند، دعوت به تقوا بكنند. ذكر تقوا و تاريخ تقوا گفتن، اين در خطبه جمعه كافى نيست. بايد دعوت كنند مردم را به تقوا، وادار كنند مردم را به تقوا، اهميت بدهند به اين خاصه الهى كه انبيا براى آن آمدند و شما آموزگارها بايد اهميت بدهيد به مسأله تقوا و آموزندگان هم بايد اهميت بدهند و اساتيد دانشگاه و اساتيد حوزهها هم به اين خاصه بايد اهميت خاص بدهند، كه اگر علم تنهاى بى تقوا باشد ولو علم توحيد باشد، ولو علم اديان باشد، در آن عالم ارزش ندارد. علم تنها اگر ضررش بر ملتها و بر اسلام بالاتر از نفعش نباشد، كه هست، بايد گفت كه بى تقوا مىتواند كه يك كشورى را، يك انسانهائى را به باد فنا بدهد و آن كسى كه عالمتر است بهتر مىتواند كه مردم را فاسد كند. پس بايد كه همراه اين آموزش، آموزش تقوا هم باشد. از بچهها اگر هست، بچه را آموزش تقوا به اندازه فهم شان و بزرگترها را هم همين طور و بزرگترها گمان نكنند ديگر احتياج ندارند، يا اينكه وقت گذشته است. وقت نمىگذرد، انسان در هر حال اگر يك چيزى را بداند بهتر از ندانستن است. در هر صورت اين شغل بسيار شريف است و مسؤوليتش هم بسيار سنگين است و انشاءالله شما موفق باشيد.
علم و تقواست كه مىتواند اين صليب سرخ و هلال احمر را ارزش به آن بدهد
و دنبال همين قضيه اين صليب سرخ است، صليب سرخ ايدهاش اگر يك ايده انسانى اسلامى باشد، اين هم يكى از امورى است كه دنبال همان تقواست، دنبال همان علم است. علم و تقواست كه مىتواند اين صليب سرخ را و اين هلال احمر را و اين چيزى كه هست، هلال احمر كه در اينجا هست، آن تواند كه ارزش به آن بدهد. ارزش به حجم كار نيست، ارزش به كيفيت است. وقتى كيفيت كار شما خوب شد و حجمش هم زياد شد آنوقت ارزش ها، ارزشهاى بسيار ارزنده است. البته اين كار بسيار ارزنده است، با معلولين سرو كار داشتن و با ضعفا سرو كار داشتن و با اشخاصى كه در
صحيفه نور ج 17 صفحه 131
جنگ هستند و در بيمارستانها هستند سرو كار داشتن، در عين حالى كه مشكل است پرارزش است. و اما اينكه اين آقا گفتند كه به حسب قوانين بين المللى افراد هلال احمر بايد مصون باشند، اينها در جاهائى كه ارزش را، ارزش انسانى نمىدانند، حرفش هست، معنايش نيست. شما استبعاد نكنيد كه حزب بعث عراقى دنبال اين باشد كه قواعد بين المللى چى هست، يا آنهائى كه همين جمعيتهاى بين المللى را به اصطلاح خودشان درست كردند. آنها ارزش را در اين مسائل كه انبيا مىگفتند، در اين مسائل نمىدانند، آنها ارزش انسان را به ايمان نمىدانند، آنها ارزش انسان را به شقاوت، خونريزى و بدتر از آن مىدانند. وقتى ارزش را اينها آن ندانستند و از اول نفس خبيثشان منحرف است در اخلاق و در همه چيز، ديگر توقع نداشته باشيد كه آنها به قواعد بين المللى عمل كنند. به چه قواعد اينها عمل مىكنند؟ مگر آنهائى كه اين جميعتهاى حقوق بشر و نمىدانم سازمان كذا را درست كردند، خودشان به اين قواعد بين المللى عمل مىكنند؟ آنهائى كه اينهمه فرياد مىزنند از حقوق بشر، وقتى كه مىرسند به اينكه حزب بعث صدامى اينقدر از انسانها را در اينجا كشته است و آنقدر از انسانها را در اينجا بى خانمان كرده و عليل كرده، علاوه بر اينكه از آن همين طورى مىگذرند، توجيه هم مىكنند. توجيه مىكنند به اينكه خوب، شما در عراق فلان جا را منفجر كرديد، اينها هم عوض دارند. يك دروغ عراق مىگويد براى اينكه تصحيح كند كار خودش را. هر روز مىگويد كه بصره را زدند. اين بصرهاى كه زدند كجاست، اين جمعيت بصره كجايند كه زدندشان، يا ساير شهرها. اسلام اجازه نمىدهد كه ما مردم بيگناه را براى خاطر گناه ديگرى آزار بدهيم. منتها آنها مىگويند اين مسائل را، براى اينكه وقتى يك بمب يا چند بمب مىاندازند و يك جمعيت كثيرى را، زن و بچه بيگناه را، پير و جوان بيگناه را مىكشند بگويند كه ما در ازاى آن، اين كار را كرديم. شما متوقع نباشيد از اينهائى كه ادعاى اين مسائل را مىكنند و مىگويند مثلاً هلال احمر در هر جا يا صليب سرخ در هر جا افرادش مصونند، توقع نداشته باشيد كه در عمل هم همين طور باشند، در عمل اينطور نيستند. ارزشها پيش آنها ارزش انسانى نيست و همه مسائل همين طور است منتها من بعضى هايش را عرض كردم. شما خودتان مطالعه كنيد ببينيد كه در رژيم سابق در هر جا ارزش چه بود، ارزش شعر چه بود، ارزش روشنفكر چه بود، روشنفكر آنوقت ارزش را به چه مىدانست، ارزش انسانها به چه بود در آنوقت. آنوقت خواهيد فهميد كه مسأله دو راه هست، يك راه انبياست و يك راه شياطين. يك راه طغات است و يك راه انبياست. راه انبيا ارزشها را طور ديگرى مىداند. انسان را صاحب ارزش مىداند و ارزشش را به حيوان نمىدانند، به جماد نمىدانند، به دارائى نمىدانند، به آن چيزهائى كه در باطن خودش هست مىدانند، به علم مىدانند، به تقوا مىدانند، به مكارم اخلاق مىدانند، و اين قشر از جمعيت بشر تمام ارزشها را به غير آن چيزى كه انبيا مىدانند، مىدانند. خداوند انشاءالله ما و شما را موفق كند كه به ارزشهاى انبيا توجه كنيم و ما دنبال انبيا و در خط آنها باشيم و از ارزشهاى دنيائى كه برخلاف سيره انبيا است پرهيز كنيم. دنيائى را بخواهيم كه ارزشش انبيا دادند، خدمتى را بخواهيم كه ارزشش را تقوا و علم داده است. انشاءالله همه موفق بشويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 132
تاريخ: 6/10/61
بيانات امام خمينى در ديدار با نخست وزير، رئيس مجلس شوراى اسلامى مركزى و مسؤولان دفاتر حزب جمهورى اسلامى در سراسر كشور
حزب الهى آن است كه دعوت به خود نكند، دعوت به خدا كند
بسم الله الرحمن الرحيم
اين هم از بركات انقلاب و نهضت اسلام است كه با آقايانى كه در اطراف هستند ملاقات مىكنم و اميدوارم اين اجتماعات و ملاقاتها مفيد باشد. از اول عالم تا حال دو حزب بوده است: يكى حزب الهى و يكى حزب غير الهى و شيطانى. و آثار هر يك هم جدا بوده است و آنى كه مال الله بوده چون مقصد خداى تبارك و تعالى است، به سوى او و در راه مستقيم است و آن كه بر خلاف اين راه بوده كه اكثريت هم با اينهاست، حزب هاى شيطانى هستند. از صدر عالم تا حالا، زمان رسول الله هم بوده است و در زمان خودمان هم حزب رستاخيز را ديديد كه مقصدشان معلوم بود. حزبهاى الهى، آثارش اين است كه روح خداست، يعنى كوشش آن اين است كه دعوت به خود نكند و دعوت به خدا بكند، دعوت به طبيعت نكند و دعوت به الوهيت و ملكوت بكند و اين علامتى است كه انسان خودش مىتواند بفهمد كه كجا مىرود. آيا طرف حزب خدايى و خدا مىرود و جزء حزب الله است يا طرف حزبهاى ديگر. انسان مىتواند تشخيص بدهد كه چكاره است، البته گاهى حجابها مانع مىشود كه انسان بفهمد چكاره است. آنها كه در اين راهند كه راه را پيدا كنند مىتوانند حجابها را پاره كنند و بيايند راه حزب الله را، از باب اينكه حزب الله هم الغالبون و حزبهاى ديگر هم كه فرضا مدتى بمانند و دست و پا بزنند، مغلوبند و آن چيزى كه لازم است براى همه افراد بشر، اين است كه توجه كنند كه خودشان را در حزب خدا وارد كنند. انبيا هم براى همين آمدند، يعنى اگر چنانچه جنگ مىكردند براى خدا و اگر صلح مىكردند، براى خدا و اگر دعوت مى كردند براى خدا. و هيچ يك از انبيا را سراغ نداريم كه گوشه گيرى كرده باشد. چوپان است، عصايش را برمى دارد و راه مىافتد براى نجات مردم و فرعون، ولى فرعون نتوانست نجات پيدا كند. و اسلام است كه راه افتاد با همين فقيرها و با همين مردم كه در نظر اشخاص ديگر مردم پايين بودند و اشكال به پيغمبر مىكردند كه با تو يك دسته اراذل و مردم پست هستند. و امروز تمام خوبىهايى كه در دنيا هست و تمام آثار خير، اثر دعوت انبياست. يعنى مردمى كه دعوت انبيا راقبول كردند، آثار خير گذاشتند و يك دسته هم كه اعوجاج داشتند و آثار خير گذاشتند، باز هم اينها از آثار انبيا است براى اينكه آثار انبياء اسباب اين شد تا آنها از سملتها يك
صحيفه نور ج 17 صفحه 133
همچو كارهايى را انجام دهند و خودشان را به اين راه بزنند و وارد بشوند كه مقاصدشان را پيش ببرند، لكن اين انحراف است و انسان بايد از اين انحرافها نجات پيدا كند. و بدترين انحراف اين است كه انسان در ظاهر يك جورى نمايش دهد كه واقعش برخلاف اوست. اين نفاق است و نفاق از بدترين خبرهايى است كه در قرآن مجيد آمده. براى خود منافقين بخصوص يك سوره آمده است و براى غير منافقين بالخصوص سوره نيست. البته براى كفار آمده كه كفار منافقين هم هستند. بنابر اين آنقدرى كه اسلام تكيه كرده است بر اينكه منافقين را از بين ببرد يا اصلاحشان كند، براى كفار اينطور نيست. انسان مىداند با آدم كافر چه بكند، اما با منافقين نمىداند چه كند. زمان پيغمبر هم همين طور بوده است. و در اسلام از منافقين بيشتر تكذيب شده است و منافق اوضح مصاديق كفر است.
اگر ايده حزبى چيزى غير از خدا باشد آن حزب شيطان است
در هر صورت بايد جامعه ما، روحانيون ما، روشنفكران ما و دانشمندان ما در فكر اين باشند كه اين نعمت و فرصتى كه خدا به ما داده است، طورى نشود كه آن را شكر نكنيم. آقايان در هر جا كه هستند، در حزب يا در خارج حزب بايد كارى كه مردم را در صحنه نگه دارند. وقتى مردم با هم مجتمع شدند، آنوقت است كه مىتوانند كارى انجام دهند و وقتى قطرات جمع شد سيل هم درست مىشود. بنابر اين ما بايد دعوت بكنيم و دعوت ما به خود نباشد، دعوت به دنيا نباشد، دعوت به خدا باشد. وقتى دعوت به خدا شد و دنيا هم الهى شد، مىشود آخرت و مىشود ملكوت دنيا و فرقى ندارد مابين اينجا و ملكوت و جبروت، همهاش جلوهاى است از خدا. آن چيزى كه دنيا را بد مىكند اين است كه انسان توجه كند به عالم پايين، در مقابل خداى تبارك و تعالى. و كسى كه دنيا را دارد و خيرات و مبرات و زكات و خمس و همه اينها را مىدهد، دنيايش بد نيست. و ميزان، حجم نيست، ميزان، آن وضعيت روحى هركس است. وهمه خطرها براى انسان خود آدم است و مبدأ اصلاح هم از خود آدم بايد شروع شود. و نمىشود كه يك واعظى كه خودش اصلاح نشده بتواند ديگران را اصلاح كند و آن واعظى مىتواند موعظه كند كه در باطنش هم موعظه شده باشد. و همين طور هركس كه مىخواهد صحبت كند بايد توجه كند كه چه مىخواهد بگويد، آيا در اين چيز رضاى خدا هست، آيا دعوت به خودش هست يا دعوت به خدا، بعد هم كه صحبت كرد، بنشيند كه آيا اين صحبت براى اين بود يا براى آن. اين راهى است براى سير انسان به خدا كه مراقبت كند از خودش و بعد از مراقبت محاسبه نمايد. اينطور نيست كه حزب بد باشد يا هر حزبى خوب باشد. ميزان، ايده حزب است و اگر ايده چيز ديگرى باشد اين حزب شيطان است، هر اسمى هم داشته باشد. بنابراين ما بايد كوشش كنيم كه حزبمان را حزب الله كنيم، خودمان را جزء حزب الله قرار دهيم. و من اميدوارم كه آقايان موفق شوند در هر جا كه هستند براى اسلام و براى خدا و براى رسيدن به مقصد الهى فعاليت كنند و اگر در بين خودشان ديدند كه كسى انحراف دارد، به آقايان اطلاع دهند. من اميدوارم كه خداوند تاييد كند كه براى اسلام انشاءالله مفيد واقع شويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 134
تاريخ: 7/10/61
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد مركزى پيگيرى فرمان 8 مادهاى امام
رسيدگى به امر متخلفين بايد با كمال جديت و قاطعيت عمل شود
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد به آقايان عرض كنم كه شما در اين كارى كه داريد انجام مىدهيد كه رسيدگى به امر متخلفين هست، چه در سطح دادستانها و قضات و اينها و چه در سطح ادارات و وزارتخانهها و اينها، يك امرى است كه الزام شرعى الان دارد و با كمال جديت و قاطعيت اين بايد عمل بشود. و ما نمىتوانيم ببينيم كه يك كشورى ادعاى اين بكند كه ما جمهورى اسلامى هستيم و قاضى كه بايد آنقدر در شرع به او اهتمام شده است، آنوقت قاضى، يك شهر را به آتش بكشد و سكوت بكنيم. يا فرض كنيد يك دادستانى در يك جائى كارهاى خلاف شرع بين مىكرده است، باز هم بايد ما بنشينيم و سكوت بكنيم. از حالا به بعد اصلاً سكوت معنا ندارد. بايد آقايان به طور جدى محكمهاى تشكيل بدهند براى رسيدگى به امر متخلفين، قضات متخلف و كسان ديگرى كه در هر جا هستند و متخلفند و متخلفين را بعد از اينكه معلوم شد كه اين آدم تخلف كرده و خلاف كرده است، بايد آنهائى كه مسؤول هستند فوراً و غايتالامر در ظرف سه روز به جاى آنها كسى را بگذارند و اگر آنها مسامحه در اين امر كردند بىعذر، بخواهند اين كار را نكنند، خود شما، خود آقايانى كه، اين هياتى كه براى اين رسيدگى است و چيز هستند، مجاز هستند كه تعيين كنند، مستقلاً خودشان تعيين كنند و مسامحه در هيچ امرى ابداً نبايد بشود، چنانچه از آن طرف هم بايد با كمال توجه به اطراف قضيه كه كسى يك وقت خداى نخواسته مظلوم واقع نشود. لكن ما بايد اين بار ظلم را كه الان در سرتاسر كشور گاهى مىشود به اشخاص، اين بار را ديگر بايد سبك كنيم و از بين ببريم و اگر چنانچه من الان اعلام مىكنم اگر چنانچه اشخاص به واسطه اغراض فاسده بخواهند جوسازى كنند و بخواهند تلفن از اين طرف و آن طرف بكنند و اين مطلب معلوم بشود، خود آنها برخلاف موازين شرعى و مقابل اسلام مىخواهند كار بكنند و من به ملت اعلام مىكنم كه هر كس كه اين كار را كرد، بااو معامله فسق بكنند و در هيچ جائى از جاهائى كه يك آدم عادل بايد باشد، او را نپذيرند و اطلاع بدهند تا تأديب بشوند آنها. يك كارى كه اسلام مىخواهد بكند، يك كارى كه براى مردم، مىخواهد ظلم را از مردم بردارند، آنوقت يك كسى بگويد ما جوسازى مىكنيم، يك كسى بگويد كه ما اين كار را نمىكنيم، نبايد بشود. اين معنايش اين است كه كار اسلام نبايد بشود و اين اقلش اين است كه اعلا مرتبه فسق است و بايد تعزير بشود و
صحيفه نور ج 17 صفحه 135
بالاترش اين است ممكن است يك وقت چيزهاى ديگر بشود. و كسى حق ندارد در سرتاسر كشور، هيچ قاضى شرعى حق ندارد كه بدون جهت استعفا كند و بخواهد جوسازى كند. اگر جوسازى كند، معلوم مى شود كه خودش زير سوأل است و بايد خودش احضار بشود و اگر چنانچه واقعاً خودش را لايق نمىداند، بايد اعتراف كند كه من لايق نيستم و نمىخواهم بكنم و بعد از اينكه او را كنار گذاشتند، بلافاصله بعد از حداكثر سه روز، به جاى او بايد قاضى و دادستان و اينطور چيزها تعيين بشود.
در هر صورت، شما كارى را كه داريد انجام مىدهيد و اين هيأتى كه براى اين مسأله درست شده است و كارى مىخواهند انجام بدهند، بر آنها مسامحه جايز نيست و همانطورى كه زياده روى هم انشاءالله نمىكنند و آن هم جايز نيست. هر دو طرف قضيه است و مسأله، مسأله مسامحه و شوخى نيست. اگر يك جائى مسامحه ما از كسى ديديم، ما از او بازخواست خواهيم كرد و اگر يك مقامى، هر كس باشد، بخواهد جوسازى بكند، بخواهد تخلف از اين مسائل بكند، اين تخلف از احكام اسلام است و اگر مقامى است كه - بايد - حيثيت عدالت در او معتبر است، خودش منعزل هست فى نفسه و اگر اين در آن مقام هم حيثيت عدالت معتبر نيست بايد دستگاهها و دست اندركارها او را كنار بگذارند و اگر نگذاشتند، اين هيات باز مجازند كه آنها را به جاى آنها قرار بدهند. در هر صورت مسأله، مسأله مهم است و مسأله، مسأله آبروى اسلام است، آبروى جمهورى اسلامى است و مسأله شوخى نيست كه يك كسى در يك شهرى آنهمه جنايات مىكند آنوقت يك كس ديگرى براى خاطر او كمك كند به او، معين ظلمه باشد. نبايد اين كارها بشود. خودشان دست بردارند از اين كارها، والا مورد تاديب واقع خواهند شد. انشاءالله من دعا مىكنم كه موفقيت براى شما حاصل بشود و كارها را با جديت، هياتهاى محل وثوق قرار بدهيد و دادگاهى كه مورد توجه است و دادگاه صحيح است، تشكيل بدهيد، يا دادگاههائى در اطراف تشكيل بدهيد كه اين مسائل را حل بكنند و رسيدگى بكنند و بعد از اينكه يك كسى شاكى دارد، او را بخواهند (هر كس مىخواهد باشد) اگر شكايتى دارد و ديدند يك شكايتى است روى اساس صحيح، بايد او را بخواهند و محاكمه كنند، اگر چنانچه بيگناه بودند، خوب، بروند سراغ كارشان و اگر بيگناه نبودند، آنوقت بايد به مجازات خودشان به حسب موازين شرعى از تعزير و از حد و از قصاص و از اينها، چون بعضى از اينها قصاص دارند بايد مردم قصاص كنند از آنها و بعضى از اينها تعزير شرعى (اكثر اينها تعزير شرعى دارد) و بايد تعزير بشوند، اين اشخاصى كه مرتكب شدند و ابداً تخلف از اين امر نخواهد شد. هركس هر جوسازى بكند به ضرر خودش است و او را در بين مردم، ما اعلام مىكنيم. اگر كسى بخواهد يك جوسازى بكند كه اسلام كار خودش را عمل نكند، اين بدتر از آن كارى است كه منافقين دارند كنند، براى اينكه آنها جوسازى اسلامى نمىكنند، شما مىخواهيد جوسازى برخلاف قوانين اسلام بكنيد و شما هم جزء آنها واقع مىشويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 136
تاريخ: 9/10/61
نامه نخست وزير و رئيس ديوانعالى كشور به محضر امام خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مقدس رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى مدظله العالى
به عرض عال مىرساند حسب الامر آن حضرت نسبت به تشكيل محكمه قضات و دادستانهاى دادگاهها و دادسراهاى انقلاب، ستاد اجرائى پيگيرى فرمان، مبادرت به تشكيل محكمه فوق نموده و درخواست مىشود فردى را كه مورد اعتماد و وثوق مقام رهبرى است جهت رياست اين محكمه منصوب فرمائيد.
سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى - مير حسين موسوى
تاريخ: 9/10/61
فرمان امام خمينى در پاسخ نامه ننخست وزير و رئيس ديوانعالى كشور
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى آقا سيد جعفر كريمى دامت افاضاته را براى رياست محكمه مرقوم، منصوب نمودم. انشاءالله تعالى ايشان با قاطعيت و دقت و مطابق با ضوابط شرعى موفق به انجام اين خدمت بزرگ براى اسلام و مسلمين باشند و جز رضاى خالق متعال به چيز ديگرى فكر نكنند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 137
تاريخ: 12/10/61
بيانات امام خمينى در ديدار با رؤساى جمهورى و مجلس، گروهى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، اعضاى هيأت دولت، فرماندهان سپاه و ارتش و شركت كنندگان در كنگره جهانى ائمه جمعه
تبريك عظيم در وقتى است كه مسلمين توجه كنند به گرفتارىهائى كه دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلاً تبريك اين عيد بزرگ سعيد اسلامى را كه در آن روز حركت انسانها به سوى عالم ديگر بنيانگذارى شد و حركتهاى معنوى در محيطى كه آلوده به همه شركها و پليدىها بود، تبريك عرض مىكنم و به همه ملت اسلام تبريك ولادت با سعادت رسول اكرم صلى الله و عليه و آله و سلم و ولادت فرزند بزرگوارش، مبدأ همه فيضها و حامل پيامهاى رسول اكرم، حضرت صادق سلام الله عليه را تبريك عرض مىكنم و به همه مهمانان عزيزى كه از بلاد مختلف تشريف آوردند، ائمه جمعه و شايد ائمه جماعت هم باشند و ديگر برادران، عرض ارادت مىكنم و خوشامد مىگويم كه به كشور خودشان آمدند. ما جدائى ما بين خودمان و مسلمين احساس نمىكنيم و اميدوارم كه مسلمين هم احساس بكنند كه همه ممالك، ممالك اسلام است و همه مال همه مسلمين.
مبارك وقتى است كه، تبريك عظيم در وقتى است كه مسلمين توجه بكنند به گرفتارىهائى كه دارند و توجه بكنند به اينكه از كجا اين گرفتارىها آمده است و علل آمدن اين گرفتارىها چيست و راه نجات از آن از اينكه آن چيزى كه استعمار را بر مسلمين استيلا داد و آن عللى كه باعث شد كه استعمار بر همه مقدرات كشورهاى اسلامى و همه مستضعفين جهان حكمفرما باشد، آن ارزيابى كنند در اين سمينارها و مجالس مهم شان و راه را، علل را، كيفيت سلطه آنها را بيابند و راه علاج را، چه بايد كرد، چه شده است و چه بايد كرد. البته بسيارى از آقايان مىدانند كه استكبار جهانى از چه راهى وارد شد در اين كشورها، به دست خود اشخاصى كه از اين ملتها بودند، با طرحهاى خود دولتهاى عقب مانده و دولتهاى بى توجه به مصالح مسلمين و آنهائى كه متعلق به اين دولتها بودند، از نويسندگان و گويندگان و خطبا و احياناً ائمه جمعه و جماعات، آنها با تبليغاتى كه الهام مىگرفتند به حسب ظاهر از قدرتهاى خارجى، درصدد اين برآمدند كه آن چيزى كه از همه قدرتها بالاتر مىتواند در مقابل اجانب و قدرتهاى اجنبى بايستد اسلام است و اين را با بررسى هاى دانشمندان
صحيفه نور ج 17 صفحه 138
كشورهاى خارجى بررس دقيق شده است و تنها راه نجات خودشان را اين مىدانند كه اسلام در اين كشورها يا نباشد يا محتوا نداشته باشد. يا نباشد را خيلى مىدانند موفقيت پيدا نمىكنند، لكن محتوا نداشتن را موفق شدهاند و اميد توفيق هم دارند و اگر مسلمين بيدار نشوند و توجه نكنند، اين امر و اين برنامه دنبال مىشود.
رسولالله پايه سياست را در ديانت گذاشته است
يكى از امور مهمى كه همه، بسيارى از آقايان مىدانند، قضيه (كه براى سلطه آنهاست) انزواى روحانيت از جامعههاست و براى اين امر نقشههاى مختلف است از آن جمله جدايى سياست از ديانت كه معالاسف اين نقشه بسيار موثر بوده است و گرفته است و گرفتارىهاى مسلمين اكثراً، بلكه همه از اين راه بيشتر بوده است تا راههاى ديگر. الان هم بوقهاى استعمارى و آنهائى كه سرسپرده استعمار هستند اين فرياد را مىزنند و اسلام را از سياست جدا مىدانند و براى مسلمان جايز نمىدانند كه در سياست دخالت كند و دامن مىزند به اين حرف، به اين مطلب، روحانيونى كه وابسته به دولتها هستند و دربارى هستند آنها دامن مىزنند به اين مطلب، خصوصاً در اين عصر و آقايان ائمه جمعه و جماعات و همه خطباى كشورهاى اسلامى بايد اين مطلب را به مردم برسانند كه بنابر منطق اين طايفه كه مىگويند بايد مسلمان در سياست دخالت نكند و او را طرد مىكنند و لعن شايد بكنند بايد رسول الله را طرد كنند.
رسول الله پايه سياست را در ديانت گذاشته است. رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم تشكيل حكومت داده است، تشكيل مراكز سياست داده است و ساير خلفاى اسلام تا آنجائى كه به انحراف كشيده نشده بود و در صدر اسلام، بايد همه آنها را نفى كنند، بايد آنها را اين آخوندهاى دربارى و اين سلاطين نوكرماب بايد پيغمبر اكرم و خلفاى اسلام را طرد كنند و بگويند كه آنها مسلم نبودند، براى اينكه آنها دخالت در سياست كردند. سياستى كه در صدر اسلام بود يك سياست جهانى بود. پيغمبر اسلام دستش را دراز كرده بود در اطراف عالم و عالم را داشت دعوت مىكرد به اسلام و دعوت مىكرد به سياست اسلامى و حكومت تشكيل داد و خلفاى بعد حكومت تشكيل دادند. در صدر اسلام از زمان رسول خدا تا آنوقتى كه انحراف در كار نبود، سياست و ديانت توام بودند، اين آخوندهاى دربارى و اين به اصطلاح سلاطين آمريكائى يا شوروى يا بايد پيغمبر و پيغمبران را و خلفاى پيغمبر و پيغمبران را تخطئه كنند يا بايد خود و حكومتهاى خود را تخطئه كنند. امر داير بين اين دو است و از اين خارج نيست. نمىشود منطقى كه در مكه از سياست ما را تخطئه مىكند و مسلمين را كه مىخواهند شعار بر ضد ستمگران بدهند جلوگيرى مىكند و در ساير بلاد كه بعضى از ائمه دربارى، ائمه (اگر باشد بينشان) جمعه دربارى و ائمه جمعه دربارى در يك دو راهى واقع هستند، هر كدام را مىخواهند اختيار كنند. يا اختيار كنند كه اسلام را نه رسول الله و نه بعد از او خلفا و نه آنهائى كه متصديان امور اسلام بودهاز اصحاب و از وابستگان به آنها در صدر اسلام آنها مسلم نيستند يا اقرار كنند كه
صحيفه نور ج 17 صفحه 139
خودشان و حكومتهايى كه در بلاد خودشان هست مسلم نيستند. جمع مابين اين دو نخواهد شد، سر اين دو راهى همه هستند و گرفتارى مسلمين هم در همين است كه به آنها تزريق كردهاند، تبليغ كردهاند كه روحانيون بايد بروند در كنج مدرسهها و مسجدها و بعضى مسائل اسلام را بگويند، نه همه را. اساس مطلب اينجاست كه اسلام آيا دين سياست است و با سياست به همه ابعاد، با مسائل اجتماعى ملتها به همه ابعاد، با مسائل اقتصادى و فرهنگى و همه چيزهايش با همه افراد توام است يا اينكه اسلام بايد منزوى باشد و در صدر اسلام آنهائى كه حكومت دادند همه در اشتباه بودند. اگر مسلمين مطلع بشوند كه اين بوقهاى استعمارى، آنها را دارند از اسلام جداكنند و اسلام زدايى مىكنند و محتواى اسلام را از آن چيزى كه دارد خالى مىكنند منجمله مسأله امامت جمعه، در صدر اسلام مسائل سياسى در مسجد به وسيله آنهائى كه امام جمعه بودند حل و فصل مىشد و نقشههاى جنگ در آنجا كشيده مىشد و مع الاسف ما را رساندند به آنجا كه در خطبههاى جمعه جز چند كلمه موعظه و تحذير از اينكه نبادا در امور دخالت كنيد چيزى نبوده است. يا نماز جمعه نبود يا اگر بود، محتوا نداشت، يا حج را نمىگذاشتند بروند و اگر مىگذاشتند، حج بى محتوا بود. حجى كه يك مجمع عمومى است براى مسلمين و همه مسلمين در آنجا گرفتارىهاى ايام سالشان را بايد حل بكنند و بايد همه دور هم بنشينند و دانشمندان آنها، عقلاى آنها دور هم بنشينند و مسائل اسلامى را طرح كنند و گرفتارىهايى كه در هر كشور هست كه از دست حكومتها اين گرفتارىها بوده است يا از دست قدرتهاى بزرگ بوده است خاطرنشان كنند و در راه حلش فكر كنند، نقشه بكشند، حج را به يك صورت بى محتوا و مبتذل بيرون آوردهاند و امروز هم كه يك طايفهاى از مسلمين از ايران و غير ايران در فكر اين هستند كه در آن مجمع عمومى مسائل اسلامى، گرفتارى مسلمين، مسائل اجتماعى، مسائل ديگرى كه گرفتارند مسلمين، مسائلى كه قدرتهاى بزرگ براى آنها پيش آوردهاند و گرفتارىهائى كه حكومتها براى آنها پيش آوردهاند در آنجا حل و فصل بشود معذلك به يك صورت مبتذلى در آورده بودند و به مردم هم باورانده بودند به اينكه غير از اين چيزى نيست و امروز هم كه يك طايفهاى مىخواهند اين كار را تجديد كنند، با تمام قوا مخالفت مىكنند. امروز هم بعضى از آخوندهاى دربارى ايران را تكفير مىكند و مسلمين ايران را مسلم نمىداند براى اينكه آنهابا آمريكا مخالفند و چه بر جرمى بالاتر از اين و چه چيزى كه انسان را از اسلام بيرون ببرد بالاتر از اينكه به آمريكا و اسرائيل كسى جسارت كند! اين گرفتارىهاى شما مسلمان هاست.
ائمه جمعه بايد مردم را بيدار كنند و مسلمين را در صحنه نبرد بياورند
و اين ائمه جمعه هستند كه در بلاد بايد اين مسائل را به مسلمين بفهمانند و گمان نكنند كه اگر اينها در مجمع عمومى مسلمين اين مسائل را طرح بكنند حكومتهاى آنها ديگر بتواند به آنها آزارى بدهد. امروز اگر ائمه جمعه كه از همه بلاد اطراف آمدهاند وقتى كه رفتند در بلاد خودشان در همان جمعه اول گرفتارىهاى مسلمين را و اينكه راه گرفتارى چى است گرفتارى چه بوده است، علل
صحيفه نور ج 17 صفحه 140
گرفتارى چه بوده و راهحل آن چى است و راه نجات چى است به مردم بفهمانند، اگر همه با هم اين مسائل را طرح كنند، مطمئن باشيد كه حكومتها نمىتوانند شما را آزار بدهند. مسائل ايران را ببرند، مسائل سياسى ايران را، مسائل اجتماعى ايران را، مسائل اسلامى ايران را ببرند و به همه ملتها عرضه كنند كه ايران توانست در مقابل طاغوت، آن هم طاغوتى كه از همه اين طاغوت بچهها بالاتر بود بايستد و او را از كشور خودش بيرون كند و به جاى او اسلام را جانشين كند. همانطورى كه ايران با تودههاى ملت توانست اين كار را بكند و روحانيون و نويسندگان و گويندگان مبدأ اين امر شدند، آقايان هم هر جا بروند همين امر را بگويند، مردم را بيدار كنند، مردم را هوشيار كنند، بفهمانند به مردم دردها را و بفهمانند راه درمان را. مجرد اينكه آقايان در يك مجلسى يا در مجالسى بنشينند و پيش خودشان نطق كنند و چيز بنويسند اين كافى نيست، خوب است ولى كافى نيست. بايد ايندر اسلام، در همه ممالك اسلامى پخش بشود، مطالب ايران پخش بشود در مقابل همه بلندگوهايى كه الان از اسلام ترسيدهاند و مىبينند كه ايران مىخواهد كه اسلام را در خود و در ساير بلاد اسلامى عرضه كند و ترويج كند، در مقابل همه بوقها كه ايران را مىكوبند و همه گويندگان كه ايران را اسلامى نمىدانند و ايران را مملكت اختناقدانند، مملكت آدمكشى مىدانند، مملكتى مىدانند كه بچهها را مىكشند و زنهاى آبستن را، و اين نيست جز اينكه از ايران ترسيدهاند و مىخواهند ايران را بكوبند پيش مسلمين. ائمه جمعهها كه در همه بلاد هستند و تشريف آوردهاند اينجا و اوضاع ايران را ديدند و اميد است كه به بعضى از بلاد ديگر هم سفر كنند و اگر چنانچه سفر كنند به خوزستان و آنهمه جناياتى كه آمريكا در خوزستان كرده است و آنهمه جناياتى كه عمال آمريكا در بلاد عرب نشين ايران كرده است به اسم عجم، ببينيد آقايان و ببينند كه طرز تفكر آن آخوندهاى دربارى چيست و طرز تفكر آن سلاطين جور چيست. بايد عمل كرد، گفتار تنها فايده ندارد، عمل لازم است. مسلمين بايد در ميدان بيايند، در صحنه بيايند، علماى اسلام بايد در صحنه بيايند، همانطورى كه علماى كشور ما آمدند و نتيجه گرفتند بايد مسلمين را آنها در صحنه بياورند، بايد با تبليغات، مسلمين را در صحنه نبرد بياورند كه دست عمال دولتهاى بزرگ را كوتاه كنند يا آنها را خاضع كنند در مقابل اسلام.
من اگر بخواهم همه گرفتارىهاى مسلمين و راههاى آن را بگويم، نه احاطه خيلى دارم به آن چيزها و نه وقت شما اقتضا مىكند و نه حال من، لكن شمائى كه در اينجا تشريف آوردهايد و مجالس داريد و گرد هم هستيد و بررسى اوضاع را مىكنيد يكى از بررسىهاى مهم قضيه گرفتارىهائى است كه ما پيدا كرديم از ابرقدرتها و راههائى است كه آنها به آن راهها نفوذ پيدا كردند در كشورهاى اسلامى و دنبال فهميدن درد، دوا را هم بايد بررسى بكنيد و من اميدوارم كه موفق بشويد. وقتى كه براى خدا و براى رضاى او كار بكنيد مطمئن باشيد كه خداوند هم هدايت مىكند شما را به راه رسيدن به مقصد و هم با شما اعانت مىكند و همراهى مىكند و اين مطلب در ايران تحقق پيدا كرد. شما ملاحظه كنيد ايران كه با يك جمعيت كمى بدون هيچ سلاح و بدون هيچ تشكيلات در مقابل يك قدرت بزرگى كه دوهزار و پانصد سال بر اين كشور حكومت جائرانه كردند و امروز هم يعنى در زمان ما هم
صحيفه نور ج 17 صفحه 141
قدرتهاى بزرگ همه با او كمك بودند، همه به او سلاح مىدادند، همه به او امكانات مىدادند، اين ملت كوچك در مقابل همه اين قدرت ها، چه قدرتهاى شرقى و چه قدرتهاى غربى ايستاد و از خوف از مرگ نترسيد و متحول شد به يك انسانهاى الهى كه عاشق ديدار خداى تبارك و تعالى و عاشق شهادت هستند و مقصد خودشان را پيش بردند و دارند پيش مىبرند. ساير كشورها هم همين بايد باشد، دولتها را آگاه كنند، اگر خاضع شدند دولتها و حاضر شدند به مضامين اسلامى رفتار كنند، بپذيرند آنها را و اگر حاضر نشدند، با آنها ستيز كنند و نترسند از چيزى.
گرفتارىهائى كه مسلمين دارند از دست قدرتهاى بزرگ است
گرفتارىهاى مسلمين همه از اين قدرتهاى بزرگ و تزريق كردن آنها و تلقين كردن آنها به نوكرهاى خودشان در منطقهها و تمام گرفتارىهايى كه مسلمين دارند از دست اينهاست و تا از دست اينها نجات پيدا نكنند گرفتارىها رفع نمىشود. بايد ديد با چه حقى آمريكا از آن طرف دنيا دستش را دراز مىكند به اين طرف دنيا و در كشورهاى اسلامى دخالت مىكند و مىخواهد مقدرات كشورهاى اسلامى را او تعيين كند. اين ننگ براى مسلمين نيست كه يك كشورى كه دشمن خدا شمرده مىشود، يعنى سرانش، يك دولتى كه دشمن اسلام شمردهشود و دشمن بشريت شمرده مىشود، از آن طرف دنيا دستش را دراز كند با يك ميليارد جمعيت مسلم مقدرات كشورهاى اسلامى را او تعيين كند؟ و نگويند تو چكارهاى كه در لبنان دخالت مىكنى ؟ تو چكارهكه در مصر دخالت مىكنى؟ ما دست او را شكستيم و قطع كرديم و از كشور خودمان بيرونشان كرديم. امريكا مىگويد كه ما در منطقه منافع داريم! چرا بايد او در منطقه ما منافع داشته باشد؟ چرا بايد منافع مسلمين منافع امريكا باشد و او در منطقه منافع داشته باشد و يكى سوأل نكند اين را، يكى از كشورها سوأل نكند اين را از آمريكا كه شما چكاره هستيد كه آمديد مىخواهيد مقدرات اين منطقه را درست كنيد؟ شما چكارهايد؟ شما چرا آمديد؟ همه اين مجالسى كه به دست خود اين قدرتهاى فاسد ايجاد شده هم، ساكت نشستند، با اينكه دخالت دولتى در دولت ديگر اين مسائل عمومى دنياست كه نبايد بشود لكن او به صراحت دخالت مىكند و دولتهاى مرتجع بسيار كثيف هم با صراحت از او مىخواهند كه دخالت بكند و اين مجلسهاى عمومى نمىگويند چرا دخالت مىكنى، تو از آن ور دنيا چكارهاى كه آمدى اينجا مقدرات مردم را مىخواهى دخالت كنى، مقدرات مسلمين را مى خواهى دخالت كنى. و از او اسفناكتر قضيه اسرائيل است كه بوقهاى استعمارى تا امروز هم اسرائيل را دارند ترويج مىكنند و در عين حال ايران را متهم مىكنند كه از اسرائيل اسلحه مىخرد و با هم هستند و گاهى هم مىگويند ايرانىها با امريكائىها هستند. ايرانى كه از بيشتر يا حدود بيست سال تا حالا در همه صحبتهاى گويندگان متوجه شان، اسرائيل در صدر مسائل شان بوده است و مخالفت با اسرائيل در صدر مسائل شان بوده است ايران را متهم مىكنند به اينكه از اسرائيل چيز مىآورند، آنوقت عراقى كه از اسرائيل پشتيبانى مىكند و اسرائيل از او پشتيبانى مىكند، او نه اسرائيلى نيست، او بر ضد اسرائيل است! اينها مصيبتهائى
صحيفه نور ج 17 صفحه 142
است كه مسلمين نشستهاند گوش و چشم باز و قلبها در عماء، بايد چه كرد؟ اى ائمه جمعه بلاد اسلامى و كشورهاى اسلامى! بايد چه كرد؟ چرا ما به اين روز نشانده شديم كه آمريكا از آن ور دنيا بيايد و مقدرات كشورهاى ما را تعيين كند و مقدرات علماى اسلام را تعيين كند ولو با دست ديگران و به صراحت بگويد كه من منفعت دارم در منطقه و دخالت آشكار در منطقه بكند و مسلمين نشسته باشند و ناظر باشند؟ اى ائمه جمعه همه بلاد اسلامى! مردم را آگاه كنيد، اين چرا را بين مردم بگوئيد، اين چرا هم به غرب وارد است و هم به شرق وارد است. و چرا شوروى در ممالك اسلامى دخالت مىكند، دخالت نظامى. آمريكا هم همه جور دخالت مىكند در همه كشورهايى كه تحت سلطه او هستند يا مىخواهند تحت سلطه ببرد، هم دخالت نظامى مىكند، هم دخالت سياسى مىكند و همه جور دخالت. خوب، اين چرا ندارد در دنيا؟ اين يك ميليارد جمعيت نبايد بگويند چرا؟ از اين يك ميلياد جمعيت اگر نصف شان فرياد بزنند كه چرا، امريكا كنار مىرود. امريكا با دست خود دولتهاى وابسته، با دست خود نويسندگان خبيث و گويندگان فاسد مقاصد خودش را پيش مىبرد و مسلمين نشستهاند و اين نويسندگان مىنويسند و اين گويندگان مىگويند و اين دربارىها و روحانيون دربارى كمك مىكنند به اين قدرتهاى بزرگ و مردم نشستهاند و گوش مىدهند و مىبينند. تكليف نيست؟ مسلمين ديگر در اين اصل تكليفى ندارند؟ مسلمين تنها هتسند؟ ما نبايد از تاريخ رسول الله عبرت بگيريم؟ يك نفر آدم پاشد و همچو كارهائى كرد، ما نبايد از تاريخ عالم عبرت بگيريم كه يك نفر موسى پا شد و با فرعون چه كرد؟ ما بايد عبرت بگيريم. آقا آن روز پيغمبر اكرم عدهاى همراهش نبود، خودش بود و خودش با همه دشمن ها، حتى عشيره خودش دشمنش بودند، لكن اتكال به خدا، توجه به او، فناى در او كار را پيش برد. نمىشود كه انسان هم خودپرست باشد و هم خداپرست، نمىشود كه انسان هم منافع خودش را ملاحظه كند و هم منافع اسلام. بايد يكى از اين دو تا باشد، يا بايد الهى باشد يا شيطانى، اين دو راه است. شما علاج بكنيد مردم را به اينكه اين هواهاى نفسانى بيرون بروند. اگر حكومتهايى كه در اسلام به طور غير قانونى دارند حكومت مىكنند، از اين هواهاى نفسانى بيرون بروند و توجه بكنند به عزت اسلام، به ارزشهاى اسلام و براى يك پارك و يك نمىدانم باغ و يك ملك و يك چه، اسلام را زير پا نگذارند، مسائل اسلام حل است.
حب الدنيا رأس كل خطيئه همه خطاها از خود انسان و از اين حب انسان به خودش هست. اگر آنهايى هم كه در صدر اسلام بودند مثل مسلمين حالا بودند، آنها هم همان جا، در همان محل خودشان خفه شده بودند، لكن آنها به جان و دل براى اسلام كوشش كردند و رفتند و نه براى اينكه كشورى بخواهند، كشور، اسلام مىخواهد چه كند، براى اينكه آدم درست كند، رفتند كه ستمكارها را شرشان را از سر مظلومان قطع كنند، دست ستمكاران را قطع كنند و وعده الهى را كه نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين را تحقق بدهند و بسيار هم موفق شدند لكن آنقدرى كه آنها مىخواستند نشد، آنها همه دنيا را مىخواستند كه آدم كنند. ائمه جمعه كوشش كنند مردم را به تقوا دعوت كنند، مردم را متقى كنند، مردم را از دنيا و از آمال دنيائى پرهيز بدهند و اگر اين
صحيفه نور ج 17 صفحه 143
معنا را موفق بشوند، موفق مىشوند كه برخلاف آنهائى كه بر مصالح اسلام سلطه دارند تجهيز خواهند شد.
مردم را متحول كنيد و دعوت كنيد به تقوا
شما الان غريب هستيد اينجا ولو منزل خودتان هست، لكن تازه در اين مجلس تشريف آورديد و نمىدانيد در ايران چه بود و چه شد و چهگذشت. ايران چه حالى بود، خيابانهاى ايران به چه حالى بود. ميكدهها از كتابخانهها بسيار بيشتر بود و عشرتكدهها هم و مراكز فساد هم و روزنامه و مجلات و سينماها و تئاترها و دانشمندان و همه شان، همه شان با هم مخلوط شده بودند و يك كشور شيطانى درست كرده بودند، طاغوتى درست كرده بودند و اسلام عنايتش را، لطفش را به اين ملت مظلوم، در طول تاريخ عنايتش را، پرتو عنايتش را افكند بر اينها و اينها متحول شدند، انسان عشرتكدهاى متحول شد به انسان مجاهد اسلامى، انسان شهوتران متحول شد به انسان عاشق موت و اين عشق به موت است كه تمام مسائل اسلام را دارد حلكند. اگر نبود اين جوانها و اين رزمندههائى كه همه عشق به موت دارند، از همه قشرهائى كه هستند، از ارتش و سپاه و بسيج و سايرين و عشاير و ساير مردم كه همه با هم هستند، اگر اين تحول نبود، ما باز در زندانهاى شاهنشاهى بايد باشيم. مردم را متحول كنيد. علاج اين است كه مردم را آگاه كنيد و متحول كنيد، دعوت كنيد به تقوا، دعوت كنيد به ارزشهاى انسانى. ارزشهاى انسانى در طاغوت عبارت از اين است كه چند تا سگ دارد و چند تا اتومبيل دارد و چند تا پارك دارد و چند تا نوكر دارد. تمام ارزشهاى انسانى را زير پا گذاشتند. و شما مردم را آگاه كنيد، در ا ين سمينارها راه را پيدا كنيد و مردم كشورهاى خودتان را از مسائل، از مسائل سياسى بالخصوص. نترسيد از اين چهار تا دربارى كه مىگويند آخوند نبايد در سياست دخالت كند. ايران بحمدالله الان اكثريت قاطع اهل علمش در سياست دخالت مىكنند، در امور اجتماعى دخالتكنند و آن چندتائى كه آن ته مانده، از دربار ماندند، آنها هم ديگر ازشان كارى نمىآيد. شما بايد ملت را اينطور كنيد و من كه دعاگوى همه شما هستم به شغل خودم كه عبارت از دعاگوئى است قيام مىكنم و از خداوند تعالى نصرت مسلمين را در سراسر جهان و نصرت مستضعفين را در سراسر جهان بر مستكبرين طلب مىكنم و توفيق و تاييد شما ائمه جماعات و ائمه جمعه را در اين امر مهم اسلامى و در اين سنگر اسلامى كه هستيد، توفيق شما را براى خدمت به اسلام از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 146
تاريخ: 16/10/61
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نظامى سپاه و ارتش، مستقر در قرارگاه كربلا و نجف
كسى كه خدا با اوست از هيچ قدرتى جز قدرت او هراسى ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما برادرها و جوانهاى عزيزى كه در جبهه اسلام در مقابل كفر مشغول خدمت هستيد تشكر مىكنم. رمز پيروزى شما برادران و جوانان عزيز اتكال به خداى تبارك و تعالى و اعتماد به رحمت اوست كه اين در رأس همه امور است و ديگرى پيروى از دستورات خداى تبارك و تعالى در اينكه همه با هم يكى باشيد و در روايت حضرت رسول هم آمده است كه مؤمنين يك دست هستند و حتى تعبير دو دست نفرمودند و بايد شما اجتماع و وحدتتان را به جائى برسانيد كه بين خودتان جدايى نبينيد و اين دستور اسلامى است كه با يكديگر برادر باشيد و اين وحدت و برادرى اسباب اين مىشود كه هيچ قدرتى نتواند بر شما چيره شود و تا اين توكل و توجه به خدا هست هر قدرتى در مقابل شما هيچ و نابود است. شما بحمدالله با دلى روشن و چشمى باز براى خدا و براى اسلام و براى كشورى كه از خود شماست فداكارى مىكنيد و اين فداكارى پيش خداى تبارك و تعالى و ملائكةالله و انبيا ثبت است. هرگز از دشمن هراسى نداشته باشيد. كسى كه خدا با اوست از هيچ قدرتى جز قدرت او هراسى ندارد و از آنجا كه ما همه چيزمان از اوست و بايد در راه او باشيم، خودمان، جانمان، مالمان، اولاد و فرزندانمان همه و همه از اوست. شما اين را مىدانيد كه هر چه بشود، پيروزى با ماست و مادامى كه شما اين ايده را داريد كه براى خدا خدمت كنيد، در عبادت هستيد و پيروز و دشمن شما انشاءالله شكست خورده است و نابود خواهد شد. اميدوارم كه خداوند قدرت روحى و بازوئى به شما عنايت كند كه در راه او جهاد كنيد و شما اجر شهدا را داريد، چه شهيد بشويد و چه شهيد نشويد. برويد به طرف نبرد با دشمن، با دلى محكم و قلبهايى مملو از محبت خدا، قلبهائى كه از هيچ قدرتى ترس ندارد. و خداوند همه شما را حفظ كند. موفق باشيد. والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 147
تاريخ: 18/10/61
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد مركزى پيگيرى فرمان امام و هيأتهاى منتخب رسيدگى به تخلفات در استانهاى كشور
آبروى مردم را حفظ كنيد و در هر مسألهاى ببينيد خدا چه مىگويد، آن را انجام دهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
شما آقايان توجه داشته باشيد كه همه در محضر خدا هستيد و انسان همواره بايد اينگونه تلقى كند كه خدا ناظر اعمال و رفتار اوست. در جمهورى اسلامى غير از گروهكهايى كه مىخواهند به اسلام و مسلمين ضرر و زيان بزنند نبايد دنبال عيب ديگران رفت بايد آبروى مردم را حفظ كنيد و در هر مسألهاى كه پيش مىآيد ببينيد خدا چه مىگويد كه همان را انجام دهيد. در مورد هيأتهاى گزينشى كه قبلاً بودهاند، من نسبت به صلحاى آنها جسارتى نمىكنم و چون از باب اينكه احتمال آن مىرفت كه عدهاى در ميان آنها نفوذ كرده باشند، صلاح بود كه آنها را منحل اعلام كنم تا دوباره با ترتيب بهترى بوجود آيند. بعضى از مسائل گزينش بسيار بد بوده است و احتمال مىرفت كه افراد فاسدى بخواهند ما را از بين ببرند. چون مسائلى از اين قبيل كه شماره شناسنامه فلانى چند است يا فلان كس در كجا شهيد شده جزء مسائل اسلامى نيست و در كشور اسلامى عنوان اينگونه مطالب به نام مكتب، خجالتآور است كه اينها ملاك گزينش و اسلامى بودن افراد گردد و ما جوانانى كه به درد اسلام مىخورند را از كارها بيرون بريزيم. و من نگرانيم از اين بود كه ما نشسته باشيم و در پيش ما كتابها و جزواتى به اسم اسلام منتشر شود كه ربطى به اسلام ندارند و عدهاى هم بگويند كه اگر اينها عيب داشتند، جواب آنها را مىدادند، پس مورد قبول هستند كه در مقابل آنها ساكتند. برنامه دشمنان ما اين است كه كشور ما را از داخل خراب كنند و با اين تحولى كه امروز در جوانها پيدا شده است و همه مردم در جبههها و پشت جبههها مشغول خدمت هستند ما ديگر هيچ عذرى براى خدمت و جذب آنها نداريم. و همه ما بايد سعى كنيم كه يك دست باشيم بر عليه دشمنان اسلام و مسلمين و به تكليف الهى خودمان عمل كنيم. اميدوارم موفق باشيد و خداوند شما را حفظ كند. والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 148
تاريخ: 19/10/61
متن درخواست استعفاى آيتالله صانعى از عضويت در شوراى نگهبان
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مبارك حضرت آيتالله العظمى امام خمينى دام ظله على رئوس المسلمين
با عرض ارادت و تحيت، بدين وسيله استعفاى خود را از عضويت در شوراى نگهبان تقديم مىدارم. اميد است با كرامت و بزرگوارى، مورد قبول قرار گيرد. الامر اليكم
يوسف صانعى عضو فقهاى شوراى نگهبان
پاسخ امام خمينى به درخواست استعفاى آيت الله صانعى
بسمه تعالى
موافقت مىشود. انشاءالله موفق باشيد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 149
تاريخ: 19/10/61
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس ديوانعالى كشور و كليه قضات شورايعالى قضائى و شعب ديوانعالى كشور
قضاوت حق اشخاص دانشمندى است كه قضاى اسلامى را مىدانند
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلاً دو نكته را بايد عرض كنم، يكى اينكه روحانيونى كه در حوزههاى علميه بزرگ شدهاند، با مجاهدات و تكليف شرعى از آن حوزه خارج مىشوند و در جاهاى ديگر خدمت مىكنند. اينطور نيست كه منافقين خيال كردهاند كه براى آنها رياست و مقام مطرح است. آنها سى چهل سال در حوزهها زحمت كشيدهاند و با آن وضع عادت كردهاند ولى براى خدمت به خارج از حوزه مىروند.
قضاوت چه در رژيم گذشته و چه حال به حسب حكم الهى حق روحانيون بوده است. گر چه در رژيم گذشته آنها را از حقشان محروم كرده بودند ولى در زمان كنونى در عين حال كه براى آنها رنج دارد ولى بايد بر آن قيام كنند و نمىتوانند از آن تخلف نمايند. پس اينطور نيست كه آنها بخواهند جائى را قبضه كنند، البته به ما هم نسبت مىدهند كه مىخواهند امپراطورى تشكيل دهند. اين خيال باطل است زيرا وضع اسلام و حتى جنگهاى اسلام براى تشكيل امپراطورى نبوده است، بلكه براى شكستن امپراطورى ظالم و روى كار آوردن عدل اسلامى بوده است. امروز آقايان در هر جا كه وارد مىشوند قصد خدمت دارند. آن رئيس جمهور است كه بالاترين مقام را دارد ولى وضعش، كيفيت سلوكش، زندگيش، نشست و برخاستش را با مردم، همه مىبينيد و آن رئيس مجلس است و اين آقا هم كه رئيس ديوانعالى كشور، تمام اينها وضعشان مانند زمان طلبگىشان است فقط اكنون خدمت وسيعترى را انجام مىدهند. قضاوت را همه مىدانند كه چه كار مشكل و پرمسؤوليت و چه كار پرزحمتى مىباشد زيرا بالاخره يك طرف منازعه از قاضى ناراضى است، خيلى نادر است هر كسى كه محكوم شده است شكرگزار باشد. اين نكته اول بود كه عرض كردم كه بايد قدر روحانيونى كه حوزهها را رها كردهاند و دارند خدمت مىكنند بدانيم.
نكته دوم آنكه من از شورايعالى قضائى كه بود تشكر مىكنم. اينها دو سه سال زحمت كشيدند، رنج بردند و خدمت كردند و براى مقامى هم نيامده بودند. آنها از بزرگان روحانيون هستند. آنها هم از محل مورد امنشان آمدند در محيطى كه زحمتش زياد و رنج و كارش زياد و مسؤوليتش پيش خدا زياد بود. حال براى يك مرد روحانى با روحيات اسلامى مطرح نيست كه رئيس ديوانعالى كشور شود يا دادستان كل كشور و يا كار ديگرى انجام دهد. امروز نبايد كسى گمان كند آقايانى كه در شورايعالى
صحيفه نور ج 17 صفحه 150
قضائى بودند خداى ناخواسته نامطلوبند، آنها مطلوب و خدمتگزارند و بعضى از آنها از اول انقلاب خدمت كردهاند، حال اگر به واسطه بعضى مسائل و جهات، رنجى را كه تا به حال كشيدهاند بدهند كس ديگرى بكشد و خودشان استراحت كنند و يا در جاى ديگرى كه گرفتاريش كمتر است خدمت كنند، معنايش اين نمىباشد كه نامطلوب مىباشند. من بعضى از آنان را سى سال است كه شناسم، اينان مطلوب بودند لكن خسته شدهاند و اين اسباب اين مىشود كه كار سبكترى را انجام دهند و اكنون مىخواهم اين رنج را به گردن آقاى شيخ يوسف صانعى بگذارم و ايشان را به عنوان دادستان كل كشور معرفى مىكنم. من آقاى صانعى را مثل يك فرزند بزرگ كردهام. آقاى صانعى در مباحثات و درسهائى كه در سالهاى طولانى داشتيم مىآمدند و شركت مىكردند. ايشان فرد برجستهاى در ميان روحانيون است و مرد عالمى است كه متوجه به مسائل و مخالف سرسخت منافقين و جريانات انحرافى مىباشند و در مقابل آنان با جديت و قاطعيت عمل مىنمايند. از اين جهت من ايشان را به جاى آقاى ربانى كه از ايشان هم تشكر مىكنم و بايد فكرى كرد كه ايشان هم بتوانند به اين كشور خدمت كنند و خدمتگزار باشند معرفى مىكنم و اميدوارم كه ايشان به مسائل بيشتر توجه داشته باشند.
و به همه آقايان عرض مىكنم كه امر قضاوت مسؤوليتش بسيار زياد است و انسان با جان و مال و ناموس و حيثيت مردم سر و كار دارد و با يك لغزش ممكن است آبروى مسلمانى ريخته شود و يا مسلمانى را تا آخر عمر محروم و بدبخت كند ولى از آنجا كه تكليف الهى است ما نمىتوانيم از زير بار آن شانه خالى كنيم. و قضيه قضاوت حق اشخاص دانشمندى است كه قضاى اسلامى را بدانند و عدالت و تقوا داشته باشند و بفهمند با چه مطلبى سر و كار دارند و به چه كار بزرگى مشغول هستند كه يك لغزش گاهى يك كشور را از بين مىبرد و از آن طرف كارهاى خوب يك كشور را روشن مىكند. و من اميدوارم كه همه قضات و دادستانها و كسانى كه امور دادگسترى سراسر كشور را به عهده دارند، براى خاطر خدا و براى خاطر اسلام در فكر مستمندانى باشند كه در طول تاريخ تحت فشارهاى سلاطين و يا خانها و يا سرمايهدارها و امثال اينها بودند و آنها را نجات دهند. و انشاءالله كشور ما كشورى باشد كه هر چه بيشتر به افق اسلام نزديك شود كه اين آرزوى ماست و بسته به اين است كه هر دستهاى در هر جائى كه خدمت مىكند اين مسأله در نظرش باشد كه براى خدا و براى اسلام خدمت كند، نه براى مقام. در هر صورت مقام يك مسأله نيست كه انسان ارزش انسانى خود را صرف آن كند، چرا كه بالاترين چيز ارزش انسانى هر فرد باشد و بايد ارزش انسانى را هر چه بيشتر تقويت كنيد و اين امر با كنارهگيرى درست نمىشود و انسان ارزشش به اين است كه در جامعه ببيند كه چه خدمتى به اين بندگان خدا مىتواند انجام دهد. و شما مىدانيد كه هر چه پيغمبر اكرم (ص) رنج كشيد، كه از همه هم بيشتر رنج كشيد، براى تربيت مردم و براى نجات مظلومين از دست ظالمها بود. خداوند همه شماها را توفيق بدهد و مؤيد و منصور باشيد و من دعاگوى همه شما هستم.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 151
تاريخ: 26/10/61
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان صنايع دفاع ملى، پرسنل دايره سياسى - ايدئولوژيك ارتش و وزارت دفاع و گروهى از كاركنان سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى مركز اصفهان
امروز تمام عذرها را خدا راهش را بسته و بر همه ما اتمام حجت كرده
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلاً از آقايان و عزيزان حاضر در اينجا تشكر مىكنم كه در اينجا تشريف آورديد و از نزديك ما شاهد چهرههاى نورانى شما هستيم. امروز كه بحمدالله ايران به دست ايران و ايرانى اداره مىشود و همه شؤون كشور در دست خود ايرانيان و خود دلبستگان به اسلام رهبرى مىشود، امروز روزى است كه همه قشرهائى كه در اين كشور هستند مسؤول هستند. هيچ فردى از افراد اين كشور، چه از نويسنده و روشنفكر و چه روحانى و دانشگاهى و چه ارتش و سپاهى و بسيج و عشاير و چه مردم بازار و مردم خيابانها نمىتوانند عذرى پيدا بكنند به اينكه ما براى فلان عذر نتوانستيم به اين كشور اسلامى خدمت كنيم. تمام عذرها را خداى تبارك و تعالى راهش را بسته و حجت را بر همه ما تمام كرده است و امروز ايران ميدان كار است، ميدان نبرد است با شياطين و ميدان سازندگى جوانان است و ميدان خدمت به اسلام و خدمت به مسلمين و خدمت به مستضعفان جهان. هر كس در هر شغلى كه به او پيشنهاد مىشود، اگر شايستگى ندارد براى آن شغل، براى او صحيح نيست و جايز نيست كه در آن شغل وارد بشود و اگر شايستگى دارد براى آن، براى او صحيح نيست كه شانه خالى كند. امروز ما احتياج به همه گروههائى كه در كشور هستند داريم و همه ملت ايران احتياج به گروههاى مختلف دارند و اسلام عزيز هم احتياج به فعاليت همه شماها دارد. از طرف خداى تبارك و تعالى عذرها منقطع است، راه را باز كرد، موانع را برطرف كرد، دشمنان را كنار گذاشت و ميدان را براى فعاليت باز كرد. و ما در اين كشور، اسلام در اين كشور احتياج به بسيارى از چيزها دارد كه آنها كه مىتوانند اين احتياج را رفع كنند و شايسته هستند، براى آنها عذرى نيست كه وارد نشود.
قضاوت يك واجب كفائى است
امروز ما قاضى لازم داريم. قضاوت، شما مىدانيد كه در طول مدت سلطنت، به دست روحانيون نبود كه به حسب احكام اسلام مختص به آنهاست. قضاوت به يك صورت مشوه درآمده بود و قاضى يك آدمى بود كه به حسب اكثر كه به درد هيچ چيز نمىخورد سيما قضاء . امروز قضاوت احتياج دارد
صحيفه نور ج 17 صفحه 152
به افراد، به افراد حوزههاى علميه هر جا كه هست، قم، مشهد، آذربايجان، هر جا كه حوزه علميه هست، اصفهان. علما و مدرسين حوزهها بايد قاضى تربيت كنند و اين يك واجب كفائى است براى همه. قضاوت يك واجب كفائى است كه اگر چنانچه كسى بتواند انجام بدهد و به زمين بماند اين امر، معاقب است. اينكه من حالا حالش را ندارم، قضاوت امر مشكلى است. اين حرفها عذر نيست. بايد همه افرادى كه خودشان را شايسته مىدانند بيايند و اين امر بزرگ را و اين امر زمين مانده را از زمين بردارند، اين بار را از زمين بردارند. و گويندگانى كه هر جا ما داريم، در سر تا سر كشور، چه گويندگانى كه از طبقه روحانى هستند و اهل منبر و چه گويندگانى كه از ساير طبقات هستند و نويسندگان در هر جا كه هستند، چه در حوزههاى علميه و چه در دانشگاهها و چه در ساير جاها هستند، بايد با گفتار خودشان و نوشتار خودشان به اين كشور خدمت كنند. عذر نيست براى آنها كه چون من وارد يك شغلى نيستم پس نويسندگى هم نكنم. شغل امروز يك امرى است كه براى آن اشخاصى كه شايسته هستند و ايران احتياج به آن شغلها دارد، واجب كفايى است. واجب كفايى آن است كه به همه واجب است و اگر چنانچه طرح بشود، همه معاقب هستند، لكن اگر يك عدهاى قيام كردند به آن امر، از ديگران ساقط مىشود. قضاوت از اين امرهاست. و رسيدگى به حال مستضعفان، رسيدگى به حال اينهائى كه در طول مدت سلطنت و خصوصاً اين رژيم اخير از هر چيز محروم بودند، اين هم يكى از امورى است كه آنهائى كه قدرت دارند به اينكه براى آنها خدمت كنند، خدمت يك امر لازمى است براى آنها و بايد خدمت كنند. و مسأله تبليغ كه يكى از امور بسيار مهم است و - عده - اكثر شما كه در اينجا تشريف داريد مورد عملتان هست.
ارتش بيشتر از نهادهاى ديگر محتاج به تعليم و تربيت اسلامى است
هر كارى را كه انسان عهدهدار شد، مسؤول آن كار است، مسؤول است در اينكه به راستى و امانت عمل كند و مسؤول است در اينكه با جديت و فعاليت عمل كند و با خلوص براى خداى تبارك و تعالى. شمايى كه در ارتش سازمان ايدئولوژى را داريد و سازمان - سياست - را سياسى را داريد، الان مسؤول اين امر هستيد. همه جمعيت دنيا احتياج به تعليم و تربيت دارند. هيچ كس نمىتواند ادعا كند كه من ديگر احتياج ندارم به اينكه تعليم بشوم و تربيت بشوم. رسول خدا هم تا آخر احتياج داشت منتها احتياج او را خدا رفع مىكرد. ما همه احتياج داريم. ارتش از آن ارگانهائى هست كه احتياجش بيشتر است به اين امور و شما كه متكفل اين امر سياسى و اين امر تبليغاتى و اين امر ايدئولوژى هستيد بايد بدانيد كه مسؤوليت بزرگى به عهدهتان است و عمل ارزشمندى هم هست. ارتشى كه در طول مدت شاهنشاهى گرفتار بوده است به دست يا مستشارهاى خارجى و يا فرماندهان داخلى (كه از آنها كمتر نبودند) و آن چيزى كه مطرح نبوده است در آنجا، مسائل سياسى اسلامى و مسائل ايدئولوژى اسلامى، بلكه شايد در بسيارى از جاها مردم را از اسلام دور مىكردند، مردم را كنار مىگذاشتند، ارتش را نمىگذاشتند كه حتى مسائل عادى خودش را ياد بگيرد. امروز كه ارتش بحمدالله اسلامى است و
صحيفه نور ج 17 صفحه 153
نيروهاى مسلح ايران بحمدالله همه متحول شدند به يك نيروهاى اسلامى و خدمتگزار به قرآن كريم، امروز احتياج دارند به تعليم و تربيت، احتياج دارند به اينكه مسائل را، مسائل اسلامى را، مسائل سياسى اسلامى را، اينها - را - به آنها گفته بشود و تربيت بشوند آنها - را - و محتاج به اين است كه آقايانى كه متكفل اين امور هستند، آنها را از گروههائى كه هستند، حزبهائى كه هستند، آنها را كنار بگذارند و ارتش باشد و ارتش. ارتش اسلامى قدرتمند، منتها با تعليمات اسلامى و فهماندن به اينكه اسلام چه سياستى در جهان دارد و مىخواهد چه بكند، اينها بايد به آنها گوشزد بشود و آنها تحت تربيت و تعليم واقع بشوند. اخلاق كريمه، آنقدرى كه در ارتش و سپاه و در قواى مسلح ديگر اخلاق كريمه لازم است، شايد در جاى ديگرى به آن اندازه لازم نباشد. آنها هستند كه گاهى در جبههها وقتى كه مىروند ممكن است كه با يك وضعى روبرو بشوند كه اگر اخلاق اسلامى نداشته باشند براى خودشان، براى ارتششان غائله بجا بياورد. اخلاق اسلامى را بايد براى آنها بگوئيد و بحمدالله آنها براى پذيرايى الان مهيا هستند و بحمدالله بسيارى از آنها هم تربيت شده هستند. شما وقتى ملاحظه كنيد در جبههها، مىبيينيد كه جوانهاى عزيز سپاه و ارتش و ساير قوا، اينها چه فداكارىها مىكنند و چه مناجاتها با خدا مىكنند، اينها ساخته شده اسلام هستند، لكن احتياج باز دارند به اينكه تربيت بشوند، تعليم بشوند. و آنهايى كه متكفل امور صنايع هستند (صنايع دفاع) بدانند كه امروز ايران احتياج دارد به وجود آنها و آنها مسؤولند در مقابل خداى تبارك و تعالى، بايد با تمام قوا افكار خودشان را صرف كنند كه ما در يك همچو قضيهاى انشاءالله به خودكفائى برسيم. و شما خدمتى كه مىكنيد خدمت بسيار بزرگى است و مسؤوليت هم داريد در مقابل خدمت، چنانچه اجر داريد در مقابل خدمت، اجر اخروى داريد.
هر كس در هر كارى بايد امين باشد
و هر كس در هر جا هست و هر جا خدمت مىكند، يكى از امورى كه بسيار براى او لازم است امانت است، امين بايد باشد. اگر خداى نخواسته در يك گروهى اشخاص غير امين و اشخاص خائن پيدا بشود، يك وقت مىفهميم كه تمام آن گروه را اينها به بدنامى كشيدند يا به فساد. از امور لازم، امانت است در امور. براى بازرسها امانت از امور بسيار لازم است. آنهايى كه در شغل بازرسى هستند، آنها بايد امين باشند و مطلبى كه دست آنها مىآيد به احدى غير از آنجايى كه بايد گفته بشود نگويند. عرض مردم، حيثيت مردم از امورى است كه خداى تبارك و تعالى درباره او بسيار تأكيد كرده است و اسلام درباره او بسيار پافشارى كرده است. قاضىهاى محترم دادسراها و ساير جاها، كسانى كه متكفل قضا هستند يا بازرسى هستند، در هر جا كه هستند اينها بايد امين باشند و انشاءالله هستند و بايد مطالبى كه از اشخاص، آنها كه سر و كارشان با اعراض مردم است، سر و كارشان با حيثيات مردم است، با جان مردم است، با ناموس مردم است، اگر بنا باشد كه به غير آن راهى كه خدا تعيين كرده است يك راه ديگرى بروند و خداى نخواسته افشاء اسرار مردم را بكنند ولو يك انسانى باشد
صحيفه نور ج 17 صفحه 154
معصيت كار، آن را افشا بخواهند بكنند، الا آنهائى كه معصيت را علن مىكنند، آنها ديگر احترامى ندارند در اسلام. آن كسى كه علناً آمده است در خيابان و كار خلاف مىكند اين ديگر احترام ندارد، اما آنهائى كه تحفظ مىكنند بر اين مسائل، در خلوت يك كار خلاف مىكنند، بر فرض اينكه شما مطلع شديد، جايز نيست برايتان كه اين را افشا كنيد حتى براى برادرتان، حتى براى اهل منزلتان. بنابر اين از امور مهمى كه براى قاضى، براى آن اشخاص كه بازپرس هستند، براى سازمان بازرسى، از امور مهمى كه بايد مراعات كنند اين است كه امين باشند در آن امرى كه به آنها محول شده است و اينطور نباشد كه سازمانى باشد براى بازرسى و آنوقت خودش معصيت خداى نخواسته بكند و افشا كند اسرار مردم را و همان جائى كه بايد گزارش بدهد، بيش از او تعدىاى به هيچ وجه نبايد بكند.
بر حوزههاى علميه و علماست كه قاضى تربيت و تحويل جامعه بدهند
و من از حوزههاى علميه و از علماى اعلامى كه در بلاد هستند و از فضلائى كه در حوزهها هستند، از آنها مىخواهم كه در اين امور، در امور قضائى و در امور دادگسترى به اين كشور كمك كنند و حوزهها مىتوانند در عين حالى كه حوزه بقايش هست و بايد باشد، مىتوانند عده به مقدارى كه احتياج هست به قاضى، تحويل بدهند قاضى را، تربيت كنند قاضى را. اين يك امر مهمى است براى اسلام و براى مسلمين. اعراض مردم دست قضات است، بايد آنها را، هم تعليم كنند و هم تربيت كنند تا بيايند و خدمت كنند به اين كشور.
با حفظ اتحاد، براى اسلام و جمهورى اسلامى تبليغ كنيد
و تمام اشخاصى كه هستند و هستيم و هستيد شما، تمام ما مسؤول هستيم. بايد فكرى بكنيم كه خدمتى كه از ما مىآيد امروز بكنيم، خصوصاً در يك عصرى كه همه تبليغات دنيا تقريباً بر ضد ماست. شما هر راديوئى را كه باز بكنيد و هر مطبوعاتى را كه از خارج اگر آمد ببنيد، مىبينيد كه مشحون است از اينكه به دولت ايران حمله مىكنند، آنوقت هر چه دروغ هم دلشان خواهد مىگويند، هر چه هم. البته ملت ايران هم، دولت ايران هم به آنها خيلى صدمه وارد كرده است، شيرهاى نفت را بسته است به روى امريكا و به روى اسرائيل. راه براى آنها نيست در اينجا تا اينكه جاهائى را كه آنها مىخواهند، داشته باشند و مخالفت با دشمنهايشان بكنند، ديگر در اينجا راهى ندارند. افراد ايران ديگر وابسته به آنها نيستند تا براى آنها كار بكنند. البته آنها دشمن هستند و دشمنىشان تا آخر هست، لكن بايد شما آقايان همه با هم باشيد، اختلاف نباشد در كار، اتحاد باشد، همبستگى با هم داشته باشيد، دانشگاهها با هم دوست و رفيق باشند و دانشگاه با فيضيه پيوند دائمى داشته باشند و تبليغات، تبليغات دامنهدارى باشد براى اسلام و براى جمهورى اسلامى و سفارتخانه در هر جا هستند بايد تبليغ كنند اسلام را و جمهورى اسلامى را. همه بايد، ما اين امرى را كه ملت با آن زحمت و با آنهمه رنج در ظرف پنجاه سال يا بيشتر و خصوصاً اين اواخر كشيده و اينهمه شهيد داده است و اينهمه معلول داده است كه
صحيفه نور ج 17 صفحه 155
انسان خجالت مىكشد از روى آنها، بايد ما خدمت كنيم تا بتوانيم يك عشرى از اعشار آن كارهائى كه آنها براى همه ما كردند از عهده برآئيم.
امروز روز كار است
برادرها! امروز روز كار است. هر كس در هر جا هست بايد كار بكند. ما مىخواهيم خودكفا باشيم، خودكفائى را با تبليغات نمىشود كرد، با كار مىشود كرد. رعيت بايد كار بكند، كشاورز بايد كشاورزى بكند، دامدارها بايد دامدارى بكنند و باغبانها بايد باغبانى بكنند و دانشمندان بايد به طور شايسته دانش خود را، دانش خودشان را به دانشجويان منتقل بكنند و دانشگاه كه در رأس امور هست و تقديرات يك كشورى، مقدرات يك كشورى بسته به وجود آنهاست، بايد جديت بكنند كه روى خودشان را از غرب و شرق برگردانند و به صراط مستقيم، به سوى كعبه آمال، به سوى خداى تبارك و تعالى توجه كنند و جوانان را بسازند براى آتيه اين كشور. و من اميدوارم كه همه ما موفق بشويم به خدمت. شمائى كه در صنايع هستيد صنعت را تقويت كنيد، آقايان كه در جاهاى ديگر هستند آن كارهائى كه به آنها محول است تقويت بكنند، مبلغين تبليغ خودشان را توسعه بدهند و دانشمندان دانش خودشان را توسعه بدهند و منتقل كنند و ننشينند دنبال هم صحبت بكنند و بگويند حالا كه ما داخل كار نيستيم پس بايد كارشكنى هم بكنيم. خوب، فهميدند، در عرض اين چهار سال فهميدند كه كارهاى آنها در ايران ديگرى اثرى ندارد. ايرانىها آن راهى را كه گرفتند و پيدا كردند دنبال مىكنند، ديگر آنها از هر جا بخواهند اين راه را برگردانند، ديگر قدرت اين را ندارند. بنابر اين آنهائى كه در خارج هستند بروند سراغ يك زندگىاى بكنند، خودشان را، عمرشان را تباه نكنند كه هى بنشينند و فحاشى بكنند. آنها هم كه در داخل هستند و يك قدرى فضولى مىكنند، آنها هم كنار بگذارند. ديگر گذشت وقت اينكه فضولىهاى شما يا تبليغات شما تأثيرى در اين كشور بكند. بحمدالله اين كشور الان در تحت عنايت حق تعالى و در تحت حمايت ولى عصر سلامالله عليه به مقامى رسيده است كه مىتواند راه خودش را طى كند. و اميدوارم كه غرور براى ما پيدا نشود و هميشه توجه به خدا و اينكه كارها را غيب دارد انجام مىدهد و شما دعا كنيد كه به دست شما انجام بدهد. خداوند همه شما را انشاءالله سلامت بدارد و عزت و عافيت، و همه ممالك اسلامى را از شر اجانب و غارتگرها نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله
previos page menu page next page