-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 201
تاريخ: 29/2/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مردم بحرين و پاكستان
توطئه جدائى اقشار جهت دستيابى اجنبىها بر منابع شرق
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از بزرگترين نتايجى كه ما از اين نهضت مىبريم و برديم، همين مواجه شدن با برادرهائى كه در طول اين مدتها مواجه نشديم. در اين مجلس، الان برادرهاى ايرانى، بحرينى، پاكستانى دور هم نشستهايم و مشكلات خودمان را مىتوانيم بيان كنيم. در طول بيش از سيصد سال كه اجنبىها راه پيدا كردند به شرق مشغول شدند در همه جا، جهات شرق، در جهات مادى، در جهات معنوى، در روحيات گروههاى مختلفى كه در شرق موجود است، مطالعات دقيق كردهاند و بررسىها و به اينجا رسيدند كه اولاً در شرق يك ممالك غنى هست از حيث مخازن زير زمينى و همين طور روى زمينى از قبيل مراتع بزرگ و غنى و جنگلهاى بسيار زياد و غنى مخازن نفتى كه مطلع هستيد و ساير مخازن كه بسيارى از آنها را شايد الان هم خود شرقىها مطلع نيستند، لكن آنها آمدند و رفتهاند و گرديدهاند. آنوقت كه آن اتومبيل و امثال اينها نبوده است، اينها با شتر و با قافله حركت مىكردند و به اسم سياح مىآمدند اطراف همان كشورهائى را كه مىديدند و ابزار و آلاتى كه داشتند، عكسبردارى مىكردند و بر مخازن زير زمينى را، اطلاع بر آن پيدا مىكردند و مطالعاتى هم در روحيات مردم داشتند و به اينجا رسيدند كه اگر بخواهند اين مخازن را تصاحب كنند، بايد چه بكنند. فكر كردند كه اگر چنانچه اينها با هم باشند، اگر همه ممالك شرقى با هم باشند و اجتماع داشته باشند امكان ندارد كه به مخازن اينها دست بيابند پس بايد قشرها را از هم جدا كرد.
تبليغات وسيع ضد اسلامى جهت چپاولگرى بيشتر
يكى از مسائلى كه خيلى مورد اهميت است براى ما و براى آنها هم بوده است اينكه اگر اسلام آنطورى كه هست، مسلمين بر آن دست بيابند، باز منافع آنها به خطر مىافتد. كوشش كردند با تبليغات مختلفه، كارشناسهاى مختلف كه مطلق اديان را از چشم مردم بيندازند، بخصوص اسلام را از چشم مردم بيندازند، تبليغات كردند كه اسلام اصلش افيون جامعه است و اديان براى اين آمده است كه مردم را خواب بكند تا اشخاص مقتدر و سلاطين بيايند و مردم رابچاپند، اين قشرهاى دينى مردم را خواب كنند، و همين طور دنبال اين افتادند كه قشر روحانى را در بين مردم منحط كنند. (روحانيين مردم
صحيفه نور ج 6 صفحه 202
كهنه پرستى هستند فناتيك هستند، اينها دربارى هستند،اينها براى سلاطين كار مىكنند) اين هم يك تبليغ وسيعى بود كه مع الاسف در هر دو تبليغ توفيقهائى پيدا كردند. يك قشر جوان كه بىاطلاع از مسائل و عمق مسائل را ادراك نمىكردند، اينها راجع به آن تبليغ اول هم كه اديان افيون جامعه هستند باورشان آمد و شروع كردند اينها هم به تبع آنها اينجور تبليغات را كردند. و اين درست بر عكس آن چيزى است كه اديان به حسب تاريخ و دين اسلام كه تاريخش ديگر نزديك است به ما، درست بر خلاف آنطور مسائل بود. آنها مىگفتند اديان را سلاطين ايجاد كردند براى اينكه مردم را اينها خواب كنند و آنها بچاپند و اينها هجمه نكنند، اينها قيام نكنند و نهضت نكنند، در صورتى كه هر كس تاريخ را ببيند مىبيند كه اديان بودند كه مردم مستضعف را به ضد سلاطين شوراندند.
قيام كنندگان برضد طاغوت در طول تاريخ روحانيون بودند
حضرت موسى يك شبان با يك عصا حركت كرد و فرعون را سرنگون كرد با همين جمعيت مستضعف، نه اينكه فرعون موسى را درست كرد براى خواب كردن. موسى مردم را بيدار كرد براى به هم زدن اوضاع او. تاريخ اسلام نزديك است به ما، هر كس كه مطالعه كرده باشد مىداند كه پيغمبر اسلام در مكه كه بودند از همين مردم مستضعف و طبقه به اصطلاح آنها صفر، و تجار قريش و ثروتمندان آنوقت و قدرتمندان آنوقت همه با او مخالف بودند، نه اينكه قدرتمندان او را آورده بودند كه مردم را خواب بكند ايشان بود كه تا مكه بود نمىتوانست اظهار وجود بكند، زير زمينى مشغول فعاليت بود ودار و دسته ترتيب مىداد براى خودش، وقتى كه ديدند آنجا نمىشود، از آنجا هجرت فرمودند به مدينه، در مدينه هم كه آمدند وارد شدند به يك نفر از همين مردم طبقه سه به اصطلاح آنها و اشخاصى هم كه جمع شدند دور ايشان عبارت از همين فقرا بودند. جنگهاى پيغمبر همهاش با اغنيا بود و با گردن كلفتها بود و با ثروتمندها بود.
اين عكس آنطورى است كه آنها تبليغ كردند و جوانهاى بىاطلاع ما هم تبعيت كردند. نه اينكه فرعون موسى را درست كرد كه مردم را خواب كند، موسى مردم را بيدار كرد براى اينكه فرعون را از بين ببرد. نه اينكه قريش و ثروتمندان پيغمبر را درست كردند براى اينكه مردم را خواب كند، پيغمبر اين فقرا را بلند كرد و نهضت داد براى اينكه اغنيا را سركوب كند و سرجاى خودشان بنشاند. بعد هم كه يك قدرى نضج پيدا كرد اسلام، باز همين طبقه ضعيف و مستضعف بودند كه حمله كردند به دو امپراطورى بزرگ دنيا كه رم و ايران بودند. رم و ايران پيغمبر را درست نكردند پيغمبر رم و ايران را راند و شكست داد.
از آن طرف مىآئيم سراغ روحانيون كه تبليغ روى آنها باشد كه روحانيون دربارى هستند، اينها را انگليسىها آوردند اينجا براى اينكه نگذارند مردم بيدار بشوند، نگذارند مردم بر خلاف مصالح آنها عمل بكنند، در صورتى كه هر كس تاريخ را بداند مىداند كه در طول تاريخ آنى كه بر ضد قدرت قيام كرده روحانيون بود نه اينكه آنها روحانيون را درست كردند، روحانيون مردم را بعث كردند بر ضد آنها.
صحيفه نور ج 6 صفحه 203
محمدرضا و پدرش خيانتكارترين افراد در تاريخ ايران
و ما در ايران، در اين مدتى كه خودمان يادمان هست (كه من از همه شما بيشتر يادم هست) اين است كه از آن اولى كه رضاخان آمد در ايران كودتا كرد تا حالائى كه بحمدالله غلبه حاصل شد، در طول اين پنجاه سال كه شايد سختترين ايام بود بر ملت ايران، و اينها اگر جنايتكارتر از همه سلاطين سابق نبودند، خيانتكارتر بودند.
ممكن است كسى بگويد كه آقا محمد قجر هم مثل آنها جنايتكار بوده، اما آقا محمد قجر مثل اينها خيانتكار نبود، در تاريخ نيست كه محمد خان قجر براى مملكت ديگرى منافع مملكت خودش را داده باشد. جنايتكار بود اما خيانتكار نبود. همين طور سلاطين سابق جنايتكار بودند همه شان، همه بد بودند، اما خيانت مثل اين عنصر فاسد، هيچ يك از سلاطين ايران خيانت اين جورى نكردند. اينها از پدر و پسر، در اين مملكت خيانتهاكردند كه به اين زودى ما نمىتوانيم مطلع شويم. الان قراردادهائى كه با اين ممالك بزرگ كردند پيش اين حكومت حكومت ما محير العقول است كه اين چه جور قراردادهائى هست. مىگويند اين قراردادها جورى است كه ما هر طرفش را بگيريم ضرردارد. همه كارهائى كه اينها كردند خيانت به مملكت خودشان، به ملت خودشان بود. سلاطين سابق خيانت به اين معنى كم داشتند، شايد در قاجار بود يك قدرى، اما كم بوده است. قبل از اينها خيانت به اين معنى نبوده است اما اينها خيانتهائى كردند كه به اين زودى تاريخ نمىتواند كشف كند و شايد بعضى از آنها تا آخر هم كشف نشود. آنقدرى از آن كه كشف شده مورد تعجب اشخاص است كه الان مطالعه مىكنند درباره آنها. وزارتخانهها فرصت پيدا كردهاند و مطالعه مىكنند راجع به قراردادهائى كه اينها با ممالك كردهاند كه چطور قراردادهاى فاسدى بوده كه اينها كردند و الان يك از گرفتارىهاى بزرگ دولت ما اين است كه با اين قراردادها بايد چه كرد. مىگويند هر طرفش را مىگيريم اشكال دارد، جورى درست كردهاند كه در آنها على ايحال ضرراست.
آن كه پنجاه سال بر ضد رژيم شاهنشاهى قيام كرد علما بودند
در هر صورت، در اين طول تاريخ كه ما يادمان هست آن كه قيام كرد بر ضد اين قدرتها، روحانيون بودند كه در همين پنجاه و چند سال چند دفعه قيام كردند و البته قدرت آنها زياد بود شكست خوردند. آذربايجان و مشهد قيام كرد، تقريباً يك قيام عمومى اصفهان كرد از همه علماى بلاد بودند، لكن قدرت زياد بود و اين قدرت زياد شكست اينها را، حبس كردند اينها را، تبعيد كردند اينها را، علماى
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 208
تاريخ: 29/2/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران مسجد الرضا تهران
به دنبال گفتار، بايد عمل باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائل و مطالب همين بود كه آقا خواندند. مهم عمل است، يك مطالبى است كه معلوم است، همه به طور كلى مىدانيم، مىدانيم كه تاكنون با وحدت كلمه وتوجه بهاسلام بهاينجارسيديم و مىدانيم كه تا اين وحدت كلمه نباشد و تا توجه به اسلام نباشد نمىتوانيم پيشرفت بكنيم. مسائل به حسب علمى و به حسب كلى معلوم است لكن عمده اين است كه ما دنبال اين مسائل معلوم عمل بكنيم يعنى همانطورى كه ملت با عمل خودش، با توجه خودش به اسلام و قيام و نهضت خودش و با عدم خوف از تانكها و مسلسلها و نظامىها و قدرتهاى شيطانى حركت كرد، نهضت كرد، ريخت به خيابانها و هجوم كرد و شكست داد طرف را، البته با يارى خداى تبارك و تعالى، اين حركت، اين نهضت، بايد محفوظ بماند يعنى عملاً ماها كه همهمان پاسداران انقلاب اسلامى هستيم و همه خدمتگزار به اسلام هستيم، چنين نباشد كه هميشه بگوئيم و عمل نباشد، بايد دنبال گفتار عمل باشد، چنانچه اگر هزار گفتار بود و عمل نبود، اين قدرت سر جاى خودش بود، لكن تبليغات شد و مردم عمل كردند، اين عمل بود، عمل دست جمعى بود كه پيروزى را آورد، و اتكال به خداى تبارك و تعالى.
ترميم خرابىهاى مملكت با اتكال به خدا و وحدت همه جانبه
حالا هم ما باز احتياج به همين عمل و همين وحدت و همين توجه به خدا داريم و اينطور نيست كه ما پيروز شده باشيم. ما يك سدى را شكستيم، ريشههايش باز يك قدرى هست و علاوه بر اينكه اين ريشهها را بايد باز قطع كرد و از بين برد علاوه بر اين، كار مشكلتر اين است كه يك سازمانى داد به اوضاع مملكت و خرابىهائى كه در طول اقلاً پنجاه و چند سال در اين زمان (سابقا هم بود) خرابىهائى كه براى كشور حاصل شده است، چه از ناحيه فرهنگ، چه از ناحيه اقتصاد و چه از نواحى ديگر حاصل شده است، بايد آنها را بعد از پيروزى تام و كامل، آنها را منقلب كرد و اصلاح كرد و اين امريست كه بايد با دست همه، نه تنها دولت مىتواند و نه تنها روحانيت مىتواند و نه تنها ساير اقشار، چنانچه در پيشبرد تاكنون اگر يك قشرى از اقشار خواست نهضتى ايجاد كند و خودش و خودش برود دنبال اين كارها، هيچ امكان نداشت، اين وقتى امكان پيدا كرد و يك امر محال
صحيفه نور ج 6 صفحه 209
به نظر اشخاص مادى تحقق پيدا كرد كه با معنويت و اسلام حاصل شد.
پيشبرد نهضت با پرهيز از آمال شخصى و توجه به مقصد
بايد اين كارهائى كه بعد مىخواهد بشود، كارهائى كه بعد از اين بايد تحقق پيدا بكند، چه اين پاكسازى در اين قشرهاى گنديدهاى كه الان بين مردم مجتمعاند، بين مردم منتشرند و مىخواهند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد و چه بعد از اين پاكسازى، براى نوسازى مملكت كه خراب كردهاند حالا بايد آباد بشود، اينها با لفظ درست نمىشود، اينها عمل خواهد، چنانكه تا حالا كه آمدهايم باعمل آمدهايم، هر چه لفظ هم بود فايده نداشت، بايد همه ما همانطورى كه تا حالا شما جوانها و مرد و زن همه با هم حركت كردند و اين سد را شكستند، به حركت خودشان ادامه بدهند، سست نشوند، حالا بر نگردند سراغ اينكه من مثلاً فلان حاجت را دارم.
الان ما باز نرسيديم به آنجائى كه حاجات را بتوانيم برآوريم، همانطورى كه قبل از اينكه اين سد را، سد بزرگى كه جلو ملت ما افتاده بود، مىخواستيم بشكنيم، چطور در آنوقتى كه همه توجه به اين داشتيم كه اين سلسله بايد برود، هيچ ديگر توجه به اين نبود كه من حالا مثلاً زندگيم چطور است، خانه دارم يا ندارم، اين حرفها اصلاً مطرح نبود اگر آن وقت هم اين حرفها مطرح بود پيشرفت نمىشد. آن وقت مردم همه يك توجه داشتند و از ساير چيزها غفلت كرده بودند، آن يك توجه اينكه بايد اين سلسله برود كه خائن است و بايد يك حكومت اسلامى پيدا بشود. همانطور كه قبل از اينكه ما اين سد بزرگ را بشكنيم، در حالى كه توجه داشتيم به شكستن اين سد، از كارها و از حالات خودمان غافل بوديم كه من مثلاً فلان حاجت را دارم، غافل بوديم و اين غفلت و توجه به مقصد پيشبرد كرد، همين طور حالا هم بايد اين چيزها رعايت بشود چون ما بين راه هستيم، باز نرسيديم به مقصد، ما راه داريم، طولانى است راه.
تأكيد به ملت در آماده باش و حفظ روحيه تحرك
بايد باز ملت اين حال آماده باش را كه داشته است و حال تحركى كه داشته است، اين را حفظش بكند و از اين چيزهائى كه دستهاى اجانب و ناپاك بين مردم منتشر مىكنند اعتنا نكند به اينها، اينهائى كه مىآيند و نمىگذارند كارها انجام بگيرد از ايشان جلوگيرى بشود تا اينكه اين نهضت به آخر برسد. نهضت بين راهى مثمر ثمر نيست، نهضت به آخر برسد، يك دولت مستقر پيدا بشود، يك مجلس شوراى ملى، نه به آن معنائى كه در زمانهاى سابق پيدا مىشد كه مردم بى اطلاع بودند، يك مجلسى كه به نظر خود مردم باشد، مردم خودشان نظر داشته باشند، مقدرات دست خود مردم باشد، اينها تحقق پيدا بكند، آنوقت مردم بروند سراغ اينكه ما فقير هستيم.
صحيفه نور ج 6 صفحه 210
دعوت ملت و دولت به صبر و همت در اصلاح امور
خيلىها مىآيند، مثلاً يك جمعيتهائى كه (در ناحيه ما فقر است و هيچ يك از آثار تمدن نيست و مريض خانه نداريم و اسفالت نداريم و آب نداريم)، و از اين مسائل، من گفتم به بعضىها كه خوب اين حالا پيدا شده است، يا از اول بوده است؟ معلوم است كه اين هميشه بوده، قبلاً بوده، چيزى كه از اول بوده است، به مجرد اينكه آنهائى كه خراب كردند، يا عمل نكردند و رفتند، اين يكدفعه بايد درست بشود؟! اينكه امكان ندارد. خوب، حالا ما يك كارى كرديم كه اينها رفتند، فرض كنيد كه ما ديگر عرضه اينكه كار ديگر انجام بدهيم نداريم، حالا دست خودتان است، خودتان درست كنيد. البته اينكه عرض مىكنم، نه اين است كه عرضهاش نباشد، هست، انشاء الله درست هم مىشود اما اين يك همتى ملى و الهى خواهد، از ملت صبر و كار، از دولت صبر و كار، هر دو بايد هم صبر داشته باشند و هم كار بكنند. دولت صبر بر اين هجومهائى كه از اطراف به او مىشود بكند، ملت صبر كند در اينكه اين نادارى و اين گرفتارى كه همه مىدانيم از سابق بوده، حالا پيدا نشده، اين چيزى كه از سابق بوده يك قدرى ديگر تامل كنند، يك قدرى ديگر صبر كنند تا اينكه بتواند دولت اقتصاد خودش را درست كند، كارخانهها را راه بياندازد، كشاورزى راه بيفتد تا اينكه اين امور اصلاح بشود.
ناراضى تراشى و اخلالگرى عمال اجانب با علم به دستاوردهاى عظيم انقلاب اسلامى
اين معنا كه مرتب جمعيتها بيايند و بگويند كه ما چيز نداريم، اين ناچار يك دستهائى از پشت پرده اينها را بعث مىكنند، همانهائى كه مىخواهند اين گرفتارى تا آخر باشد، اينهائى كه مىروند مىگويند (خوب حالا چه شد؟ باز هم دولت اسلامى شد و براى شما الان نه اسفالتى هست، نه چيزى). مثل اينكه همين كه مهر دولت اسلامى خورد به يك جائى، همان مهر بايد يكدفعه همه كارها را درست بكند، ملت ما بايد بداند كه اين چيزى كه اينها مىآيند و مىگويند (چه شد و دولت اسلام هم آمد و كارى نكرد) اينها آنهائى هستند كه مىخواهند هيچ كارى نشود، نه آنهائى هستند كه مىخواهند يك كارى بشود، براى اينكه اينها اشخاصى نيستند كه بىاطلاع باشند، اينها اشخاصى هستند كه مطالعه كردهاند، عمال يك دولتهائى هستند كه در اين امور مطالعه كردهاند، اينها بنايشان بر اين است كه با هر جورى كه هست ناراضى درست كنند، بروند داخل دهات بگويند كه (چه شد، حالا چه شد) اين دهاتى بيچاره هم نمىتواند به او بگويد كه اين شد كه ما حالا نمىترسيم از دولت، نمىترسيم از ساواك، نمىترسيم از اينكه يك كسى بيايد با شلاق روى سر ما بزند و ما را اذيت بكند، بهتر از اين چه مىخواستى بشود؟ حالا ما فرض مىكنيم هيچ چيز هم نشده، آزادى بهترين نعمتى است كه خدا براى بشر قرار داده، اينها كه مىآيند و مىگويند كه چه شد، نه اينكه ندانند چه شده، مىدانند كارى شده است كه دست اربابها را كوتاه كرده، مىدانند كه خيلى كار شده، مىدانند كه يك معجزهاى شده است. كه دست اربابها كوتاه شده چه بكنيم كه دست اربابها دوباره باز بشود؟ برويم بگوئيم كه (چه
صحيفه نور ج 6 صفحه 211
شد؟ چيزى نشد، هيچ خبرى نشد.) اينها مىدانند كه اين قدرت شيطانى شكست و رفت، اينها مىدانند كه نفت براى خودمان شده است و خودمان بايد ديگر از آن برداشت بكنيم، اينها دانند كه آمريكا و شوروى و انگلستان و ساير ابرقدرتها نمىتوانند ديگر الان در مملكت ما تصرفى بكنند، ولو شياطينشان مشغولند لكن خودشان نمىتوانند بيايند مستقيماً يك دخالتى بكنند چنانچه مىكردند، اينها مىدانند اينها را، نه اينكه غافلند، اينها استادند در فن خودشان، تحصيل كردهاند اينها، اينها را آنها تربيت كردهاند، اجنبىها تربيت كردهاند براى اينكه يك همچو موقعى به دردشان بخورند. مىخواهند الان اذهان را از آن معنائى كه همه دنبالش بوديم كه پهلوى و امثالش نه و حكومت اسلامى آرى، (نه) آن شد ولى (آرى) هنوز نشده، ما فقط راى داديم، همه شما راى داديد به اينكه (جمهورى اسلامى) اما تا حالا جمهورى اسلامى پياده نشده، اينها خوف اين را دارند كه اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، يعنى بعد از راى، واقعش هم واقع بشود، از اين مىترسند، مىخواهند نگذارند اين بشود، چنانچه مىخواستند نگذارند راى بدهند مردم. خيلى از صندوقها را از قرارى كه به ما اطلاع دادند سوزاندند، خيلى جاها مسلح رفتند كه نگذارند مردم راى بدهند، با اينكه اين راى ملى بود و مردم خواستند راى خودشان را بدهند، همه هم با اشتياق، چرا مىخواستند نگذارند؟ براى اينكه مىديدند با اين راى دستشان كوتاه مىشود حالا هم بينند كه خوب رايش را دادند، تا حالا كه نشده، بگذاريم نشود، يك كارى بكنيم كه نشود، چه بكنيم كه نشود؟ برويم در بين اقشار ملت، هر جا كه به هر كس برسيم، بگوئيم تا حالا چه شد هيچ چيز كه نشد، پس ناراضى درست كنيم، يك دست كارگر را از كار باز بداريم، يك دسته دهقان را از كشاورزى باز بداريم، مدارس را از اينكه مشغول كارشان باشند، دانشگاهها را از اينكه مشغول كارشان باشند باز بداريم. نگذاريم كه يك سامانى پيدا بكند اين مملكت و از آن نهضتى كه اينها داشتند و هيچ كارى به اينكه حالا من چه دارم و چه ندارم، نبود، آن وقت كه مىريختند توى خيابانها و فرياد مىكردند كه مرگ بر اين كذا، هيچ ابداً به فكر اين نبودند، كه من شب مىروم منزل شايد شام نداشته باشم، هيچ به فكر نبود، اين روحيه بود كه پيروزى آورد، اين روحيه را مىخواهند از ما بگيرند. حالا باز متوجه به اينكه (من خانهام چطور است و خوب چه شد، حالا كه نشد، حالا كجاست خانه)، الان مىخواهند خانه بسازند براى اينها، اينها باز نمىگذارند، اينها باز مىآيند و مانع مىشوند، به هر اسمى، دارند به شما مستضعف مىگويند، شما قبول نكنيد. آنها فهمند مستضعف يعنى چه، به اينها بد حالى مىكنند. ما همه جزء مستضعفين هستيم، يعنى ما اشخاصى بوديم كه ابرقدرتها ما را ضعيف شمردند، ما را هيچ مىدانستند، ما مىخواهيم از اين جهت بيرون بيائيم. مىافتند دنبال اينها كه (اينها مىگويند ما مىخواهيم خانه براى مستضعفين بسازيم، مگر شما مستضعفيد؟ خير، شما خيلى كذا هستيد) از اينها. هر راهى كه بتوانند يك اخلالى بكنند، اخلال مىكنند و همه نظر اخلالگرها به اين است كه نگذارند كه ايران براى خودش يك سامانى پيدا بكند كه دست آنها تا ابد كوتاه بشود.
صحيفه نور ج 6 صفحه 212
به حرفهاى باطل گوش نكرده و خون جوانان را به هدر ندهيد
شما جوانها كه تا حالا رسانديد مطلب را به اينجا، ملت ما كه با همه اقشارش، باجان و خون خودش رساند مطلب را به اينجا، مبادابه اين حرفها گوش بكند و خون جوانان خودش را هدر بدهد. اگر به حرفهاى اينها گوش بكنيد، اگر اينها وارد دانشگاهى شوند، جوانهاى دانشگاهى ما به حرف اينها گوش بدهند، اگر در كارخانهها كه اينها وارد مىشوند جوانان كارخانهاى ما به اينها گوش بدهند، اگر در كشاورزى وارد مىشوند و در صحرا و بيابانها مىريزند و نمىگذارند كشاورزى بشود، گوش بدهند به اين حرفها، اگر ما همه گوش بدهيم به اين حرفها، اين حرفها معنايش اين است كه باز همان آش و همان كاسه، همان خارجىها و همان بردن همه چيز ما، همان قلدرىها يك كس ديگر را مىآورند بالاى سر ما با همان قلدرى و بدتر از اول.
خيال نكنيد كه اين قلدرى اگر پيدا بشود مثل قلدرى اين است، خير، پوست را از سر همه شما مىكند اگر خداى نخواسته عود كند آن مسائل. اينها فهميدند كه ما يك چنين پاسدارانى داريم داخل مملكت، شما را اول خواهند كشت، اول آن جوانهائى كه قدرتمند هستند و اينها از آنها ضربه خوردند، اول حساب شما را صاف مىكنند، بعد هم حساب همه را. الان نبايد رعيت به فكر اين باشد كه آب من كم است، آب تو از اول كم بود، امسال هم كه خدا به شما باران داد. نبايد كارخانهاى خيال كند كه من حالا چه كم دارم و چه نقصى دارم، اين نقص از اول بوده. نبايد حالا مردم به فكر اين باشند كه من حالا خانه ندارم، تو خانه از اول نداشتى، تازه نشده است اين.
دست به دست هم بدهيد براى تحقق حكومت عدل اسلامى
شما بايد همه دست به دست هم بدهيد كه اين نهضت را به آخر برسانيد، حكومت عدل اسلامى پيدا بشود، محقق بشود، خارجيت پيدا بكند، بعداً برويم سراغ اين فروع كه خوب، حالا حكومت اسلامى پيدا شد يا الله شروع كنيد، اما نه اين كه (يا الله) يعنى الان بده، شروع كنيد. به كار، مشغولند آقا، ملت بداند كه دولت مشغول كار است اما كار اينقدر زياد است كه به اين زودى انجام نمىگيرد.
هوشيارانه و با توجه به مسائل اصولى در قطع ريشههاى فساد بكوشيد
اما اگر ما غفلت كنيم از آن مقصد اصلى مان كه كندن اين ريشههاى فاسدى كه زير خاك هست در اين مملكت ما و دارند اخلال مىكنند، اگر ما غفلت كنيم از كندن اين ريشهها، اين ريشهها رشد مىكنند، بعد درخت تناور مىشوند و بعد ريشه ما را قطع مىكنند. غفلت از اين نكنيد، نرويد سراغ اينكه خانهام چه و زندگيم چه، برويد مملكتتان بينيد مملكت چه جور است، اول مملكت را اصلاح بكنيم بعد برويم سراغ خانه و لانه خودمان. مبادا كه اينها ما را اغفال بكنند و اين تبليغات غلط و سوئى كه مىكنند كه براى خودشان و اربابانشان خيلى خوب است و براى ملت ما ذلت آور است، مبادا بين شما بيايند و بگويند كه خوب چطور شد حالا، و از اين حرفهائى كه مىزنند و شما را اغفال كنند از
صحيفه نور ج 6 صفحه 213
آن مقصد اصلى كه عبارت از پيشبرد اين نهضت است و به آخر رساندن، آخر رساندن آن وقتى كه بكلى ريشهها كندهبشود و يك مملكت اسلامى با احكام نورانى اسلامى و عدل اسلامى پيدا بشود، دنبال آن برويم، سراغ اين فروعى كه هست. من هم گرفتارى دارم، مردم همه گرفتارند، اين آقا هم گرفتارى دارند، شما هم گرفتاريد، اما الان وقت گريه و زارى نيست، الان وقت الله اكبر و باز جلو رفتن است. بايد هوشيار و بيدار باشيم همه، آنها هوشيارند، بيدارند، آنهائى كه افتادهاند دور، توى دانشگاه، دانشگاه را تعطيل مىكنند، مىروند عرض مىكنم كه توى كارخانهها، كارخانه را يا تعطيل مىكنند و يا نمىگذارند كار بكنند يا مىگويند كم كار كنيد، توى ادارات مىروند و كم كارى ايجاد مىكنند، آنها هوشيارند و مىدانند دارند چه مىكنند، آنها روى نقشه دارند عمل مىكنند، شما هوشيار باشيد، ما هوشيار باشيم، ملت هوشيار باشد، توجه به فروع نكند و از چيزهاى اصلى غفلت بكند.
شما پاسداران به عالم ثابت كرديد كه ايران يك مملكت زنده است
خداوند انشاءالله همه شما پاسدارها را براى اسلام نگه دارد، شما افتخار ما هستيد، شما كسانى هستيد كه آن از زندگيتان را اين عالم ثابت كرديد، شما به عالم ثابت كرديد كه ايران يك مملكت زنده است، مملكتى است كه مىتواند خودش روى پاى خودش بايستد، مملكتى است كه مىتواند جلوى اشخاصى كه مىخواهند بچاپند آنها را بگيرد. خداوند به شما قدرت زيادتر بدهد. همه را به وظائف اسلاميمان، به وظائف كشورمان و ملى مان آشنا بكند.
سلام بر همه شما.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 214
تاريخ: 30/2/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان ثبت احوال كشور
همگامى و همصدائى اقشار ملت در نهضت، مسالهاى الهى است
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلاً عرض كنم كه اين پيروزى ارتباط به من نداشت، من يك طلبه هستم و نبايد اين را به من متصل كنيد، پيروزى ارتباط به ملت هم نداشت، اين پيروزى مربوط به خدا بود. من همان وقت هم كه در پاريس بودم، وقتى كه مىشنيدم كه آمدند بعضىها پيش من مىگفتند كه يك نفر آمد گفت كه من در دهات كجا و كجا رفتم و ديدم كه صبح كه مىشود آخوند ده جلو مىافتد و مردم دنبالش تظاهر مىكنند، حتى يك قلعهاى كه من آن قلعه را ديدم و در اطراف ماست، آن قلعه را اسم برد (كه آن قلعه شايد آنوقت كه من ديدمش يك قلعهاى ده، پانزده مثلاً خانوار در آن ممكن بود كه هر خانوارى يك اطاق داشته باشد و توى بيابان پهلوى يك كوهى بود كه اين طرف و آن طرفش هم هيچ چيزى نبود) گفت كه من در آن قلعه هم (قلعه حسن فلك به آن مىگويند) رفتم و ديدم توى آن قلعه همان حرفهاست كه در تهران است. من همان وقت مطمئن شدم به اينكه مساله، مسأله بشرى نيست. شعاع فعاليت انسان تا يك حدودى است، با اختلاف، يكى مىتواند يك محله را، يك مسجد را اداره كند، يكى مىتواند يك شهر را بسيج كند، يكى مىتواند يك استان را بسيج كند اما كسى بتواند همه ايران را، اين 35 ميليون جمعيت را به يك راه بسيج كند به حيثى كه اين بچههاى كوچك دبستان (وقتى كه چيزهايشان را به من مىگفتند) اين بچههاى كوچك دبستان هم همان حرف را مىزدند كه دبيرستانىها مىگفتند، آنها هم همان كه در بالاترىها مىگف
تند. آن پيرمردها و آن بچهها و آن زنها و دخترها همه يك چيز مىگفتند، همه مىگفتند كه ما اين سلسله را نمىخواهيم و ما جمهورى اسلامى مىخواهيم. من به نظرم اينطور آمد، مطمئن شدم به اينكه (ما آن وقت اصلاً اين صحبتها نبود، آن وقت وقتى بود كه قدرت آنها سر جاى خودش بود) من به نظرم آمد كه ما پيروز خواهيم شد براى اينكه اين مساله ديگر به ما مربوط نيست، يك مسألهاى است كه به جاى ديگر مربوط است و اين را هم شايد كراراً در پاريس هم آن وقت من گفتم كه مسأله شده يك مسأله الهى و اينكه يك تحولى در يك جامعهاى در يك مدت كم پيدا بشود، هم تحول روحى پيدا بشود و هم ساير تحولات.
صحيفه نور ج 6 صفحه 215
پيروزى نهضت از ادله بزرگ توحيد و بطلان حسابگرى ابر قدرتها
شما ملاحظه كنيد اين تحول روحى كه در ملت پيدا شد، همين ملت بود كه يك پاسبان اگر در بازار مىآمد بازار را مىبست و مردم بخودشان حق نمىدادند كه مقابل پاسبان حرف بزنند، همين ملت، همين ملت، در ظرف كوتاهى ريختند توى خيابانها فرياد زدند كه مرگ بر شاه، همه ديوارها را پر كردند از مرگ برشاه كه الان هم آثارش باز باقى هست. اين تحول كه آن خوف مبدل شد به آن شجاعت كه ايستادند، توپها و تانكها توى خيابانها آدم مىكشت مردم حمله مىكردند به توپ و تانك و مىگفتند اثر ندارد. بااينكه مىكشت آدم را ولكن اثر خودش را از روحيه ملت به طورى قوى شده بود كه آنها همه آثار خودشان را از دست دادند. آن روحيه قوى ملت كه در اثر همين تبعيت از اسلام و توجه به اينكه ما اسلام را مىخواهيم، يك ملت مسلم توجه كردند به يك نقطه و آن اين است كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، ما سلسله پهلوى را نمىخواهيم، اين اسباب اين شد كه اين وحدت كلمه و اجتماع مردم بر اين مطلب و توجه به اينكه يك نقطه را مىخواهيم و آن اسلام است، اين پيروزى را به ما داد. چه پيروزى، پيروزى كه همه حسابها را باطل كرد، حساب ماديگرى را همه را باطل كرد، يكى از ادله بزرگ توحيد است. روى حسابهاى ماديگرى آن دستگاههاى جاسوسى آمريكا مثل سيا و امثال اينها تصديق كردند كه اين بر خلاف آن حسابهائى بود كه ما مىكرديم، راست هم مىگفتند حساب - روى حساب ماديگرى، يك قدرت شيطانى با يك تجهيزات بزرگ، مجهز به همه جهازها و اسلحهها، دنبالش هم آن قدرتهاى بسيار بزرگ و ابر قدرتها در مقابل يك جمعيتى كه هيچ چيز ندارند، زن است و مرد، زنها و مردها ريختند ، بامشت خالى ريختند توى خيابانها و در مقابل ايستادند، هيچ حساب درست نمىشود كه اين قدرت، اين چيزى نداشت، آن همه چيز را داشت، اين چه شد؟اين يك تحولى پيدا شد در قشرهاى نظامىها كه يا روحيهها را دادند از دست يا متحول شدند و متصل شدند به، البته مختلف بودند، اينها متصل شدند به اين جمعيت كه در اين آخر كه اين آدم بسيار بى عقل، اين بختيار بسيار بى عقل كه من نصيحتش كردم و اگر نصيحت مرا قبول كرده بود، حالا نخست وزير بود، من نصيحت كردم به او آن وقت كه پاريس بودم كه تو حالا كه شاه رفته، يك چيزى دستت آمده ،بيا بگو كه من مىخواستم يك خدمتى به ملت بكنم، حالا من در اختيار ملت. اگر اين را مىكرد، قهرمان مىشد، نفهميد كه چه بكند. در هر صورت اين اجتماع مردم بر اين امر و وحدت كلمهاى كه پيدا كردند ملت ما و توجه به اسلام اسباب اين شد كه اين پيروزى پيداشد و آن حسابها همه حسابش غلط از كار در آمد، آنها مىگفتند اين همه تجهيزات در يك طرف، دنبالش هم آمريكا بود، شوروى بود، انگلستان بود منتها شوروى كمتر صدايش در آمد لكن بود، الان هم دارد مفسده مىكند، آمريكا و انگلستان به صراحت مىگفتند كه نخير ما پشتيبانيم و ما هستيم لكن ملت گوش نكرد به اين حرفها، خداوند همچو قدرتى به ملت داد كه گوش نكرد به اين حرف ها و حسابها همه باطل در آمد، هيچ بر همه چيز غلبه كرد، هيچى بر حسب جهات مادى و الا همه چيز بر حسب معنويت. معنويت كرد غلبه كرد بر ماديت از راه خدا، فوق همه چيز بود. اين اسباب اين شد كه ما غلبه كرديم.
صحيفه نور ج 6 صفحه 216
اين شعرها كه خوانديد شعرش خوب بود اما براى من اينها صحيح نيست و همان نثرها، شما ثناى خدا را بكنيد كه يك همچو توفيقى نصيب ما شد. ما هيچ هستيم، اين همه عالم هيچ است، سر تا ته عالم يك جلوهاى است از خداى تبارك و تعالى. هر چه هست اوست. الحمدلله تا حالا به واسطه همين توجهى كه همه پيدا كردند به خدا، بچه كوچولو مىگفت جمهورى اسلامى و پير مرد در بستر هم اين معنا را مىگفت و آنها هم كه وقتى كه مىخواستند راى به جمهورى اسلامى بدهند و رفراندم كردند، پير مردى كه نمىتوانست حركت بكند با چرخ مىآوردندش راى مىداد، بعضىها هم همان جا كه راى داده بودند مردند، همان جا به من اطلاع دادند در شهر ما يك شهر سابق ما يك نفر آمده (خوب آوردندش) پيرمرد مىخواسته برود، راى داده، بعد هم مرده است. بچههائى كه راى ندادند، ناراحت شده بودند. يك بچههائى بودند كه مربوط به ما بودند، ناراحت بودند از اينكه خوب، چرا ما راى نبايد بدهيم. اين يك مطلبى بود كه خدا درست كرد مردم را، اينطور اشتياق در آنها ايجاد كرد، اينطور شوق و شعف در آنها ايجاد كرد، اينطور جانبازى در آنها ايجاد كرد كه مىآيند مىگويند كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم، دعا بكنيد بچه من شهيد بشود. اين تحول روحى كه در مردم پيدا شد و موجب اين شد كه مابحمدالله ملت ما پيروز شد، اين تحولى بود كه خداى تبارك و تعالى به فضل عنايت خودش اين را نصيب كرد به ما.
اين را حفظش كنيم، اين هديه خداست حفظش كنيد. اگر اين از دستمان برود، آن طرفيم، اگر اين معناى وحدت كلمهاى كه در اثر توجه به اسلام براى ما پيدا شد، اگر اين از دست ما گرفته بشود، ما همان اشخاص ضعيف هستيم و همان اشخاصى هستيم كه هيچ دستمان نيست. چهار تا تفنگى كه دست مثلا اين پاسداران هست، با آن چيزى كه آنها دارند كه مقابله نمىتواند بكند. اين خداست كه آنها را عقب زده است و كيد آنها را باطل كرده است. اين را شكر گزارى كنيد براى اين معنا و اين را حفظش كنيد. اين نهضت را حفظ كنيد. با حفظ اين نهضت همه به پيش خواهيم رفت و اسلام آنطورى كه هست و نه آنطورى كه براى ما، خارجىها معرفى كردند و ما هم باورمان آمد، آنطورى كه هست، آنطورى كه صدر اسلام بود، آنطور در خارج انشاء الله تحقق پيدا بكند. سعادت براى همه اقشار، سلامت براى همه اقشار، رفاه براى همه اقشار ، تعدى هيچ در دولت اسلامى، هيچ كس از حكومت نمىترسد براى اينكه حكومت كارى به مردم ندارد، نمىخواهد، همه بايد از خودشان بترسند كه مبادا جرم بكنند، جرم كه بكنند حكومت او را مىگيرد براى جرمش اما ديگر يك ساواكى باشد كه مردم را با بهانه بخواهد بگيرد و حالا هم كه گرفت زجر بكند، اينها ديگر در كار نيست، انشاء الله نخواهد شد. الان شما بحمد الله آزادى كه بهترين نعمتهاى الهى است به دست آورديد، الان اينجا مطمئن هستيد كه بلند بشويد برويد بيرون، نمىآيند شما را بگيرند شما را ببرند كه چرا رفتيد آنجا اجتماع كرديد. اگر چند وقت پيش از اين بود يك همچو اجتماعى را الان ساواكىها ريخته بودند و همهتان را گرفته بودند و برده بودند، ما را هم شكنجه مىكردند. حالا بحمد الله اينها ديگر نيست در كار و الحمدلله كه دست آنهائى هم كه غارتمان مىكردند، آنها هم دستشان كوتاه شد، آن را هم بريدند دستشان را. بنابراين ما
صحيفه نور ج 6 صفحه 217
الان سنگرى را كه پيش برديم يكى دست اين چپاولگرها را كوتاه كرديم و يكى آزادى براى خودمان تهيه كرديم. استقلال داريم و آزادى. الان آن معنائى كه مىخواستيم حاصل شده است. اين يك مقدار يك ريشههاى كوچكى كه هستند و گنديدهاى كه هستند و فساد مىكنند، اينها چيزى نيستند و اينها تمام مىشود كارشان، آن قدرت بزرگ رفت اينها ديگر چيزى نيستند، اينها به يك فوت تمام مىشوند لكن عمده اين است كه ما آن نعمتى كه به ما دادند شكرش را بجا بياوريم و شكر به اين است كه حفظ كنيم آن چيزى كه به ما اعطا كرده است، حفظش كنيم. اين يك هديه است كه خداى تبارك و تعالى به ملت ما عنايت كرده است، ملت تا اين هديه را حفظ كرده است پيش مىرود، اگر خداى نخواسته اين از دستش برود، باز همان است ضعيف و بيچاره و يك پاسبان بيايد زور بگويد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و براى مملكتتان مفيد واقع بشويد. حالا از اين به بعد ديگر يك مملكت اسلامى است و همه موظفيم خدمت بكنيم، مثل خدمت به خانه خودتان باشد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 222
تاريخ: 31/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت مؤسس بانك اسلامى ايران
بدترين انواع استثمار رباست
بسم الله الرحمن الرحيم
اصلاً بهره از پول يك امرى است بسيار خلاف انصاف و خلاف انسانيت. يك پولى آنجا گذاشتهاند، بعد از اين پول نه كارى، نه چيزى يك چيزى، در آورند. و بدترين انواع استثمار همين رباست كه در مقابل هيچ، خود پول كه هست و در مقابل هيچ، اين بزايد، بهره بردارد. در اسلام، اين البته به هر صورتش حرام است حتى اين فرارهائى كه بعضىها جائز مىدانند، اين فرارها هم صحيح نيست. فرار از ربا هم صحيح نيست. يك راههائى گفته شده است، لكن آنها هم صحيح نيست. بهره بردارى از اين نقود و از پول به هيچ وجه در اسلام جائز نيست. از جهتى كه يك همچو بانك اسلامى كه مبنايش بر اين باشد كه بهره در كار نباشد و ربا در كار نباشد، اين يك خدمت بزرگى است به جامعه و به اسلام، هر دو، كه اميد است كه احتياج مردم از ساير بانكها به واسطه اين بانك سلب بشود و مردم توجه بكنند به اين بانك كه اسلام است مبنايش، اسلام است، اسلامى است و مبنايش بر اين است كه استثمار نكند مردم را، بهره بردارى از انسان بىخودى نكند.
نيتها را بايد براى خدا صادق كرد
و من توفيق شما را از خدا مىخواهم كه در اين راه با صداقت، با نيت صادقانه عمل بكنيد، چنانچه هر كارى كه بانيت صادقانه شد، آن كار به نتيجه مىرسد و به نتيجهاى كه بخواهيد مىرسد. نيتها را بايد صادق كرد و براى خدا. يك همچو كار بزرگى كه شما الان انجام مىدهيد انشاءالله براى خدا باشد تا منابع آخرتى هم براى همهتان انشاءالله داشته باشد و من اميدوارم كه توفيق پيدا بكنيد و بانك شما يك وقت بانك اول باشد و ساير بانكها كه بر مبناى بهره بردارى و بر مبناى خلاف و فساد است، اينها از بين بروند، يا بهرهها از بين بروند كه همه اسلامى بشوند، آن وقت شما هم يكى از بانكها. اگر اسلامى شدند آنها هم بمانند، والا بالاخره بايد بر چيده بشوند اگر اسلامى نشوند. انشاءالله كه موفق و مويد باشيد.
در خاتمه سرپرست هيات طى سخنانى گفت: شنيدم كه، براى اينكه همه بتوانند داراى سهم باشند
صحيفه نور ج 6 صفحه 223
حداقل صد تومان و حداكثر صدهزار تومان گذاشتهاند كه همه بتوانند و آقايان ضمناً علاقمندند كه افتخار بدهيد به ايشان و اين هم مشوقى است براى آنها.
امام در پاسخ فرمودند : يك سهم هم من. انشاءالله كه موفق و مويد باشيد.
و در خاتمه اساسنامه اين بانك كه طرز و نحوه عملكرد اين بانك را مشخص مىكرد، تقديم امام شد.
امام: انشاءالله موفق باشيد. خداوند تأييد كند شماها را. سلامت باشيد. خداحافظ شما.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 218
تاريخ: 31/2/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان شيعيان جنوب لبنان
هشدار به بيدارى مسلمين در مقابله با استكبار، تحت سيطره قرآن
بسم الله الرحمن الرحيم
من از سالهاى طولانى راجع به اسرائيل و راجع به جنايات او هميشه در خطبهها و در نوشتهها گوشزد كردهام به مسلمين كه اين يك غده سرطانى است در يك گوشه ممالك اسلامى و اينطور نيست كه اكتفا بكند به همان قدس و اينها، اينها بنايشان بر اين است كه پيش بروند، يعنى اينها تابع سياست آمريكا هستند، آمريكا هم آمالش فقط يك جانيست چنانچه همه ابر قدرتها مىخواهند همه ممالك را تحت سيطره قرار بدهند اگر بتوانند. لبنان را ما يك جزئى از ايران مىدانيم براى اينكه ما و آنها از هم جدا نيستيم و ما آنها هستيم و آنها ما هستند و آقاى صدر يك مردى است كه من مىتوانم بگويم كه او را بزرگ كرده و به منزله يك اولاد عزيز است براى من و من اميدوارم كه انشاء الله ايشان با سلامت برگردند به محل خودشان و بسيار مورد تأسف است كه ايشان را ما الان نمىبينيم در بين خودمان. اصلاً بايد مسلمين بيدار بشوند. امروز روزى نيست كه مسلمانها هر كدام يك گوشهاى زندگى تنهائى بكنند و خودشان بين خودشان در هر كشورى يك زندگى خاصى به خود داشته باشند، نمىشود اين معنا. در يك همچو زمانى كه سياستهاى ابر قدرتها بلعيدن همه جاست مسلمين بايد بيدار بشوند، ملتها، دولتها رامن از اكثرشان مأيوس هستم لكن ملتها بايد بيدار بشوند و همه تحت لواى اسلام و تحت سيطره قرآن باشند.الحمد لله مسلمين ، هم عده شان قريب به يك ميليارد هست و هم ممالكشان يك ممالكى است غنى و ثروتمند و هم افرادشان افراد لايق، لكن آنهائى كه مىخواهند در اين ممالك حكومت كنند به واسطه تبليغات سوئى كه در طول چند صد سال تقريباً كردهاند و نفوذى كه در دانشگاهها، در جاهائى كه مراكز تربيت ابناء مسلمين است كردهاند، مسلمين را طورى كردند كه از خودشان مأيوس شدند، يعنى خودشان را گم كردند. بايد مسلمين جديت كنند مجد خودشان را پيدا كنند.
وظيقه مسلمانان نفى سلطه فرهنگى اجنبى و نشر فرهنگ غنى اسلام است
اين غرب يا شرق كه سلطه پيدا كرده است بر همه ممالك اسلامى مهمش اين سلطه فرهنگى بوده است كه در آن مراكز تربيت مىشدند بچههاى ما به تربيت هائى كه وقتى كه از دانشگاهها بيرون
صحيفه نور ج 6 صفحه 219
مىآمدند طرفدار غرب يا طرفدار شرق بودند. همين جوانهائى كه شما ملاحظه مىكنيد كه الان يا براى چين يا براى شوروى يا براى آمريكا فعاليت در ممالك مختلف و الان در ايران مخصوصاً مىكنند اينها بسيارشان از همين دانشگاهها بيرون آمدهاند يعنى با اين تربيت بيرون آمدهاند كه خودتان چيزى نيستند. عمال آنها، چه آنهائى كه قلمفرسايى مىكردند و غربزده بودند و چه آنهائى كه در مدارس ما مشغول تربيت بودند، اينها همه اين معنى را متفق الكلمه بودند كه از خود ما چيزى نمىآيد ما بايد دنباله غرب باشيم يا دنباله شرق باشيم. مصيبت بزرگ براى مسلمين همين فرهنگى است كه در بين مسلمين رواج پيدا كرده است و جوانهاى ما را مىكشاند يا به آن طرف يا به اين طرف و در ايران اكثر طرف آمريكا هستند با صورت اينكه ما كمونيست هستيم، براى اينكه بعضىهاشان كه از كمونيسم خودشان را مىدانستند يا خيال كردند بودند، در دربار شاه خدمت مىكردند. در هر صورت آن چيزى كه وظيفه همه ما مسلمين هست، وظيفه علماى اسلام است، وظيفه دانشمندان مسلمين است، وظيفه نويسندگان و گويندگان در بين طبقات مسلمين است اين است كه هشدار بدهند به اين ممالك اسلامى كه ما خودمان فرهنگ داريم، ما خودمان فرهنگ غنى داريم، فرهنگ ما طورى بوده است كه فرهنگ ما صادر شده است به خارج كه آنها گرفتند از ما. كتبى كه در ايران يا در ممالك اسلامى نوشته شده است، كتبى بوده است كه آنها گرفتند و از آن استفاده كردهاند. فرهنگ اين شرق يعنى شرق اوسط كه ما هستيم در آن، فرهنگ مسلمين غنى ترين فرهنگها بوده و هست، مع الاسف مسلمين نتوانستند از آن استفاده كنند. آن قضيه ابوعبيده راكه شمشيرش چقدر بود، كسى گفت آن را خود ابوعبيده بايد به كار بيندازد، شمشيرى است كه خودش از آن كارى نمىآيد، بايد اشخاص اين شمشير رابه كار بيندازند. اسلام همه چيز براى مسلمين آورده است، همه چيز، قرآن در آن همه چيز است لكن مع الاسف ما استفاده از آن نكردهايم و مسلمين مهجورش كردند يعنى استفادهاى كه بايد از آن بكنند نكردند. بايد مردم را توجه داد، گرايش داد به اسلام و قرآن... انقلاب ما معجزه بود از اين بچههاى اينقدر كوچك تا آن پيرمردهائى كه در بيمارستانها خوابيده بودند، يكصدا براى اسلام فرياد كردند. اين يك اعجازى بود كه در ايران واقع شد و همين بود كه پيروز كرد اينها را بر يك همچو قدرتهائى كه تخيل اين در ذهن كسى در عالم پيدا نمىشد. يك ايرانى كه فاقد همه چيز سلاح مدرن باشد يا اگر در آن باشد استعمالش برايشان مشكل است، اين بتواند اين قدرتى كه همه قدرتها دنبالش بودند بتواند در هم بشكند و بيرون كند اين را، در صورتى كه همه ابرقدرتها بلكه همه قدرتهاى مسلمين هم تقريباً پشتيبانش بودند. بنده كه در پاريس بودم بيشتر از همه از آمريكا هى سفارش مىشد كه شما بگذاريد اينها بمانند، شما نرويد، حالا اخيراً كه خود مرديكه رفته بود و بختيار كه جنايتش كمتر از او معلوم نيست باشد بود، در ايران بود و نخست وزير بود به خيال خودش، از طرف آمريكا هى سفارش مىشد. مىآمدند گاهى به اسم اينكه من يك بازرگان هستم و گاهى با ساير آقايانى كه آنجا بودند ملاقات مىكردند با خود من، ملاقات مىكردند كه آنها به من برسانند كه شما حالا نرويد ايران، حالا زود است شما برويد ايران. من از همان اول فهميدم كه وقتى دشمن ما مىگويد شما نرويد، معلوم مىشود كه رفتن
صحيفه نور ج 6 صفحه 220
ما صلاح است و لهذا ما كوشش كرديم براى آمدن و اعلام كرديم كه هر وقت باز شد راه، ما مىرويم، اينها راه را بستند. ما گفتيم هر روزى كه راه باز شد ما حركت مىكنيم، آنها هم كه نمىتوانستند تا آخر راه را ببندند، همان روز هم كه راه باز شد ما آمديم و بعد هم معلوم شد كه به صلاح بوده است.
سرانجام مبارزه مسلمين با ظلم به دست آوردن يكى از دو پيروزى است
مسلمانها بايد خودشان را پيدا كنند يعنى بفهمند كه خودشان يك فرهنگى دارند، خودشان يك كشورى دارند، خودشان يك شخصيتى دارند. اينكه در ذهن جوانهاى ما كردهاند كه بايد مثلاً (فلان مكتب در اينجا پياده بشود، مكاتب شما چيزى نيستند) اينها همين تعليماتى است كه ابر قدرتها در ايران پياده كردهاند. آنها يك همچو فرهنگى را براى ما درست كردند كه ما از خودمان بيخود بشويم و آنها تمام چيزى كه ما داريم و حيثيتى كه ما داريم ببرند. بايد ما برگرديم به حال اول اسلام، بايد مسلمين بر گردند به همان حال كه با جمعيت كم غلبه كردند بر همه قدرتها. مسلمين با داشتن اين همه ذخائر و با داشتن اين همه مكنتها و با داشتن اين همه جمعيت، مع الاسف اينها را چون تكه تكه كردند بعد ازجنگ عمومى، عثمانى را تكه تكه كردند و هر جا را دادند دست يك نوكرى از نوكرهاى خودشان كه حالا اين گرفتارىها پيدا شده است، مسلمين بايد يكپارچه بشوند و با ابر قدرتها مقابله كنند و هيچ ابرقدرتى هم نمىتواند با آنها مقابله كند. ما الان با جمعيت كمى كه داريم، ما سى و پنج ميليون جمعيت داريم در صورتى كه حريفهاى ما ميليارد جمعيت دارند، ما با جمعيت كم عازم اين شديم كه مقابله كنيم و هيچ هم بنا نداريم به اينكه پيروز بشويم، ما بنا داريم به تكليف عمل كنيم، ما مكلفيم كه با ظلم مقابله كنيم. در پاريس هم كه مىآمدند به من بعضى خير انديشان و اشخاصى كه ملتفت قضايا نبودند مىگفتند كه نمىشود، ديگر امكان ندارد، ديگر شما يك فكر مثلاً بكنيد كه يك تنازلى بكنيد و اينها، من به آنها گفتم ما تكليف داريم ادا مىكنيم، مىشود و نمىشود براى ما مطرح نيست، ما مكلفيم از طرف خداى تبارك و تعالى كه با ظلم مقابله كنيم، با آن آدمخوارها و با اين خونخوارها مقابله كنيم. ما با آن اندازهاى كه قدرت داريم مقابله مىكنيم، اگر پيروز شديم كه خوب، الحمدلله و اگر پيروز هم نشديم الحمد لله كه به تكليف عمل كرديم. مسلمين بايد خودشان را مكلف بدانند و گمان نكنند كه اگر پيروز نشدند پيروز نيستند. اگر معنويات ما محفوظ بشود، گرايشمان به قرآن محفوظ باشد، چه شهادت براى ما حاصل بشود كه نيل بزرگى است و چه پيروز بشويم، ما الحمد لله در همه جا پيروز هستيم واحدى الحسنيين براى ماست انشاءالله.
شكست ابرقدرتها و صدور انقلاب اسلام با اتحاد ممالك اسلامى
و ما اميدواريم كه يك روزى با جنابعالى، با آقاى آسيد موسى صدر سلام الله تعالى در قدس با هم برويم نماز بخوانيم انشاءالله. و ما مأيوس نيستيم و مسلمين بايد با قدرت پيش بروند و امروز تقريباً ابرقدرتها رو به شكست هستند، رو به شكست هستند، آنطور نيست كه خيال بشود مثل ده
صحيفه نور ج 6 صفحه 221
سال پيش از اين است. امروز هر جا، آمريكا الان گرفتار همين مسلمانهاى سياهپوست است كه مجبور بشود در چندين شهر، هشت شهر اعلام حكومت نظامى بدهد. اين مسأله يك جنبشى است كه در بشر پيدا شده كه زير بار نمىخواهد برود، يك چيزى است در همه جا پيدا شده. الان در عراق جنبش پيدا شده است، در عرض مى كنم پاكستان، در هندوستان، در جاهاى ديگر همه جا پيدا شده، اين مسلمانها بايد هم را پيدا بكنند، هم خودشان را پيدا بكنند و خيال نكنند كه ابرقدرتها چه هستند. نخير، همچو حرفهائى نيست در كار. هم خودشان را پيدا بكنند و هم با هم اجتماع بكنند، با هم وحدت داشته باشند تا انشاءالله پيروز بشوند و پيروز مى شوند انشاءالله. انشاءالله اميدواريم كه اين انقلابات و نهضتهائى كه در بين مسلمين پيدا شده است همه جا برود و همه جا باهم باشند و با وحدت كلمه و اتكال به خداى تبارك و تعالى كه منشاء همه پيروزىهاست مابه پيش برويم و همه ممالك اسلامى وحدت كلمه وزير بيرق اسلام زندگى مرفه آبرومندانه بكنند انشاء الله تعالى. خداوند تعالى انشاءالله لبنان عزيز را نگه دارد و مسلمانان لبنان را، مسلمانانى كه براى اسلام در جنگ هستند پيروز كند انشاءالله تعالى.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 224
تاريخ: 31/2/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگده حقوق
توجه به خدا و اتحاد در سايه اسلام، اساس پيروزى نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
ما يك قسم مسائل اصولى داريم كه الان مطرح است، يك قسم مسائلى فرعى داريم كه بعد از اينكه مسائل اصولى تحقق پيدا كرد بايد مطرح كرد كه ما اگر مسائل فرعى را الان مطرح بكنيم ممكن است كه از آن مسائل اصولى كه اساس مسائل است عقب بمانيم، يا به واسطه طرح اين مسائل كه گاهى موجب يك اختلافاتى مىشود ما در نهضت شكست بخوريم از اين جهت آنچه من الان به نظرم مىآيد اين است كه شما مىدانيد كه در اين نهضت آن چيزى كه ما را پيش برد دو مطلب بود، كه يكى از آنها اساس بود و يكى از آنها به واسطه آن اساس تحقق پيدا كرد. آن كه اساس بود اينكه مردم به عنوان اسلام و به عنوان ايمان و عقيده وارد اين ميدان شدند، چون براى ايمان و اسلام وارد شدند، همه قشرها با هم متحد شدند كه آن رمز حقيقى كه اتحاد همه در يك جهت، وحدت همه در يك مسير، موجب شد كه تا حالا ما مطلب را رسانديم، يعنى مطلب را، آن مطلبى كه همه ممتنع مىدانستند، در ايران تحقق پيدا كرد. ممتنع مىدانستند كه يك ملتى با نداشتن ابزار و با نداشتن يك نظام سياسى كه همه را روى آن نظام سياسى هدايت كند و خالى بودن دستشان از همه اسلحههاى روز بلكه همه اسلحهها كه اسلحههاى آنها (حالا را يك قدرى غمض عين كنيد كه يك قدرى تفنگ پيدا شده است ) آنطور كه به ما مىگفتند كاردتوى مطبخ، چوب توى خانه بود و باقى هم با دست خالى، زنها هم بچههايشان را بغل مىكردند مىآمدند بيرون. آن كه رمز بود اين بود كه همه باهم بودند و همه هم فريادشان اين بود كه ما اين رژيم فاسد را نمىخواهيم و ما يك جمهورى اسلامى مىخواهيم. اين اسباب اين شد كه ما آن مطلبى را كه دنيا ممتنع مىدانست كه هيچ بر همه چيز غلبه پيدا بكند (البته روى حسابهاى ما ديگرى) ملت ايران روى حساب معنويت و توجه به خداى تبارك و تعالى و ايمان پيش برد و اين قدرتهاى شيطانى را كه پشت سرش هم قدرت ابرقدرتها بود شكست به طورى كه نتوانستند آنهايى كه مىخواستند اين مرد را نگه دارند نتوانستند نگه دارند، كوشش كردند ، تهديد كردند، ما كه در پاريس بوديم تماس مىگرفتند با ما از طرف آمريكا كه ابتدائاً به اينكه (ما پشتيبان هستيم، چه، چه) بعد هم كه به اينكه (شما يك قدرى صبر كن حالا زود است، حالا نرويد حالا زود است) كه ما هم توطئه را فهميده بوديم. با هيچ ما غلبه كرديم بر همه چيز و اين را براى همين نكته بود كه ما همه با هم بوديم و از مركز تا
صحيفه نور ج 6 صفحه 225
آخر بلدى كه در ايران بود، ده و شهر و قصبه و بزرگ و كوچك و همه اقشار در همه جا با هم اتحاد پيدا كردند و اين نبود جز در سايه اسلام، هيچ چيز ديگر نمىتوانست اينطور قدرت داشته باشد كه همه را با هم توافق بدهد و آن چيزى كه شما را در اين ميدان پيروز كرد همين بود و ما الان به پيروزى نهائى نرسيديم.
تبليغات منفى مزدوران اجانب و تضعيف جمهورى اسلامى به قصد خاموش ساختن نهضت
الان به نظر من امروز ايران حساسيتش بيشتر از آن روزى است كه هجوم مىكرديم و مردم را بسيج مىكرديم براى مبارزه، براى اينكه آن وقت همه توجهشان به اين بود كه اين سد را بشكنند اين سد بزرگى كه مانع از پيشرفت ما بود و همه نظرشان به اين بود كه اين سد را بشكنند، توجه به مسائل خودشان نداشتند، همه توجه به اين داشتند كه اين سد بايد شكسته بشود، همه با هم بدون اينكه ملتفت اين باشند كه امروز مثلاً ناهار خوردند يا نه، قرض دارند يا نه عرض كنم سفته در كجا دارند يا نه، هيچ اين توجه نبود در كار، همه با هم فشار آوردند و آن سد بزرگ را شكستند. در هر انقلابى وقتى كه به يك نقطهاى رسيد كه يك پيروزى پيدا شد آن وقت وقت حساسيت انقلاب است كه مردم خودشان را پيروز ديدند، بعد توجه مىكنند به اينكه خوب حالا ما چه، چه شد، حالا زندگىمان چه، حالا قرض داريم، حالا سفتههايمان چه، حالا بازارمان چه. اين اسباب اين مىشود با ضميمه اينكه اين كارشناسهايى كه آنها دارند، آمريكا به اين زودى دست از ما بر نمىدارد، كارشناسهائى كه اينها دارند، اينها روانشناسى را از صد سال پيش از اين يا بيشتر روانشناسى در ايران را شروع كردهاند و مىدانند چه بكنند. الان عمال آنها بين اقشار مردم افتادهاند كه: (خوب، اين هم رفتن شاه و اين هم حكومت جمهورى، چه شد؟) عمال اينها توى اقشار مردم افتادهاند براى اينكه مردم را سرد كنند و اين نهضت را به سستى بگرايانند و موجب اين بشود كه اين نهضت خاموش بشود، آنها سر بلند كنند. در صورتى كه وقتى روى محاسبات ما حساب بكنيم و ببينيم كه تا حالا چه شده است و بعدها ما مىخواهيم چه بشود. تا حالا معجزه شده است، چه شده يعنى چه؟ تا حالا شما اسير بند و قيد سازمان امنيت كه در همه جا ريشه داشت و همه را به رنج مىكشيد از اين حبسهاى بزرگ كه بعضى عكسهايشان را وقتى كه نشان مىدهند انسان وحشت مىكند، زير زمين چه كردند اينها با مردم، خوب اين كم كارى بود كه اين نهضت كرد؟ اين (چه شد) يعنى اينكه اين كم كارى بود. كارى است كه همه دنيا، آنهائى كه متفكر هستند در دنيا، حيرت كردند كه اين چه جور واقع شد، چه جور اين سد شكسته شد. از آن طرف دست اجانب كه باز بود در خزائن ما، نفت ما را همهاش را مىبردند در ازايش براى خودشان پايگاه درست مىكردند و اينجا به اسم اينكه ما مىخواهيم عوض بدهيم مىفرستادند آن آهن پارههايشان را يا آن عرض مىكنم اسلحههائى كه ايران اصلاً اطلاع بر آن نداشت كه اين را چه جور بايد چه بكنند، مىفرستادند اينها را به ازاء اينكه ما نفت را مىگيريم و اينها را مىدهيم. اينها براى
صحيفه نور ج 6 صفحه 226
خودشان بودند، نه براى ما، براى اينكه ما كه اطلاع از اينها نداشتيم. اينها براى اين بود كه پايگاه اينجا درست كنند و اگر چنانچه با شوروى يك وقتى بناست دعوا كنند، اينجا پايگاه داشته باشند. هم نفت را مىبردند، هم عوضش براى خودشان پايگاه درست مىكردند با اسم اينكه ما مىخواهيم عوض بدهيم كه مبادا صدا در آيد پس يك كار بزرگ محير العقول ديگر واقع شد و آن اينكه دست آمريكا و دست انگلستان، شوروى و همه اينها از خزائن ما كوتاه شد. الان نفت مال خودمان است و عرض مىكنم چيزهاى ديگر هم مال خودمان است و نفتش هم از خودمان، همه چيز از خودمان (هيچ نشد) را، (چه شد) را، اينهائى كه مىخواهند نهضت را خاموش كنند اين مسائل را پيش مىآورند كه حالا چه شد. مىروند توى كارخانجات به اين كسانى كه آنجا كار مىكنند و بيچارهها اطلاعى از مسائل ندارند، طرح مىكنند اين مسائل را (خوب حالا ديگر، خوب چه شد؟ چه شد؟) از آن طرف مىروند در كشاورزى نمىگذارند كشاورزها كار خودشان را بكنند و تبليغات مىكنند، در صورتى كه اگر اينها بگذارند، آن برنامههاى آتيه زود انجام مىگيرد. شما ملاحظه بكنيد راجع به رفراندم يك مسألهاى بود كه همه ملت اين را مىخواستند، با شوق و شعف مىخواستند، اينها براى خاطر ملت بود كه مىريختند و صندوقها را آتش مىزدند و با عرض مىكنم اسلحه مردم را منع مىكردند از اينكه بروند راى بدهند، خودشان هم تحريم مىكردند؟! اينها هوادار ملت بودند كه اين كار را مىكردند؟! يا خير مىخواستند اين ملت رفراندم را نكند آشوب باشد و حكومت باز همان، حكومت سابق باشد يا شبيه به آن باشد، والا رفراندم يك امر ملى بود كه همه ملت مىخواستند و ما ديديم كه 5/99% را ملت راى دادند و نيم درصد تقريباً راى مخالف داد، در صورتى كه همه اقشارشان با هم جمع شدند و راى مخالف دادند نيم درصد بود، يك چيزى كه همه ملت مىخواستند، چرا اينها جلوگيرى مىكردند؟ يا حالا براى مستضعفين مىخواهند خانه درست بكنند، مردم مىخواهند خانه درست كنند، زنها پولهايشان را دادند، زر و عرض مىكنم كه جواهراتشان را، اقشار مختلف و زيادى از خانمها آمدهاند آن چيزهائى كه در عمرشان ذخيره كردهاند، حالا براى مستضعفين دارند مىدهند كه خانه بسازند، اينها افتادهاند توى مردم با اقسام مختلفه براى جلوگيرى از اينكه نشود اين كار، چرا نشود؟ اين مضر به حال مردم است؟! اين براى آنهائى كه شما مىگوئيد ما براى آنها مىخواهيم كار بكنيم، اين براى آنها كار نيست؟! نه، مسأله اين نيست، مسأله اين است كه اينها مىخواهند كه آرامش در ايران پيدا نشود، كارى انجام گرفته نشود. وقتى آرامش نشد و كار براى مردم انجام گرفته نشد، شلوغ مىشود. وقتى شلوغ شد آنها به مقاصد خودشان مىرسند والا خانهسازى براى مستضعفين و براى مردم كارمند و كارگر و ساير مردم يك چيز بدى هست؟! يك چيزى مخالف با مثلا مصلحت ملت است؟! يانه، اين موافق مصلحت ملت است؟ اين هم مىخواهند جلوگيرى بكنند. يا كشاورزى، آيا كشاورزى براى مملكت ما يك چيزى مضرى است كه اينها مىروند نمىگذارند بشود؟ يا كار كردن در كارخانهها، راه افتادن كارخانهها، اين مضر است به حال ملت؟! اينها مىخواهند آشوب كنند و دنبال اين آشوب شايد به فكر اين باشند كه اگر آشوب كردند، در خارج دولتهائى كه مىخواهند ما را
صحيفه نور ج 6 صفحه 227
بچاپند، در خارج منعكس كنند كه ايران خودش را نمىتواند اداره كند، يكى بايد برود ادارهاش كند، يك كودتا بكنند و همان مسائل را با يك وضع بدتر از سابق پيش بياورند و ما باز در سالهاى طولانى ديگر، تا خدا مىداند چه وقت بشود، باز زير همان چيزهائى كه پيشتر بوده ،باشيم.
مطلب اساسى سازندگى، لزوم رسيدن به خودكفائى
آنكه من الان به شما آقايان عرض مىكنم اين است كه ما الان بين راه هستيم ما نرسيديم به مقصد. يك مقصد اين بود كه اين اشخاص دزد و چپاولگرها را دستشان را كوتاه كنيم، تا يك قدرى كوتاه شد يعنى يك قدر مهمى كوتاه شد، آنها هم مال ملت را برداشتند و خوردند و بردند و فرار كردند اما دستشان الان از اينجا كوتاه است و انشاءالله از آنها هم پس گرفته مىشود انشاءالله. و ما آن مقدارى كه تا حالا كاركرديم موانع را برداشتيم، موانع رشد انسانى و رشد ملى و رشد طبيعى را برداشتيم. اما الان همه موانع برداشته نشده، يك مقدار از اين اقشارش باقى مانده و الان دارند مفسده مىكنند و باهر حيلهاى كه باشد، مىخواهند يك اختلافى ايجاد كنند. و اما مهم اين است كه ما مملكت حالا كه مىگوئيم دست خودمان است، يك مملكتى باشد كه خود كفا باشد و سازندگى شروع بشود تا ما مملكت را به طورى كه اقتصادش صحيح باشد، كشاورزيش درست بشود، دانشگاه هايش درست بشود، قضاوتش درست بشود، همه اينها آشفتهاند چون كه اززمان طاغوتند ديگر، الان باز متحول نشده براى اينكه دولت الان دولت انتقالى است، يك دولت مستقرى نيست اين. بنابراين آنكه الان براى همه ما لازم است اين است كه تمام توجهمان به اين باشد كه اين نهضت محفوظ باشد، تمام توجه به اين باشد كه قشر دانشگاهى با قشر عرض مىكنم كه مدارس قديمه اينها باهم جوش بخورند. يكى از كارهائى كه اينها در سالهاى طولانى كردند اين بود كه دانشگاهى كه يك عضو مهمىدر هر كشورى است، با روحانيت كه يك عضو مهمى در كشور ماست اينها را از هم جدا كنند ،اين را دشمن او كنند او را دشمن اين با تبليغات، تبليغاتشان هم مع الاسف در خود ماها در همه اثر كرده بود كه اين طايفه آن طايفه را قبول نداشتند و احياناً لعن مىكردند، آن طايفه هم آن طايفه را همين طور. اثرش اين بود كه نتيجه را ديگران مىگرفتند، ما دعوا مىكرديم ديگران نتيجه مىبردند. قشرهاى ديگر هم همين طور هى از هم جدا مىكردند، بازارى را از كارگر، كارگر را از ديگران، ديگران همه را، مىخواستند آشفته باشد. اين نهضت اسباب اين شد كه يك قدرى نزديك شديم ماها به هم، يعنى دانشگاهى هم همان حرفها را مىزد كه بازارى مىگفت، بازارى هم همان حرف را مىزد كه معممين مىگفتند، همه هم همان حرف را مىزدند كه كشاورزان مىگفتند. اگر چنانچه ما اين مطلبى كه الان يك مقدارش موجود است ولكن يك خرده رو به سستى دارد مىرود اگر به داد اين نهضت نرسيم و اين نهضت خداى نخواسته رو به سستى برود و يك وقت خاموش بشود، خواهيد ديد كه خداى نخواسته مسائل سابق شديدتر عود مىكند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 233
تاريخ: 1/3/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان سنديكاهاى كارگرى و كاركنان شركت نفت
شريان حياتى اجانب در دست كاركنان شركت نفت
بسم الله الرحمن الرحيم
من با اينكه حالم مساعد نيست معذلك چند كلمهاى با شما دوستان، با شما عزيزان و بانوان محترمه و با برادران عزيزم صحبت مىكنم. نهضت ما گر چه مرهون همه اقشار ملت است، گر چه همه اقشار ملت نهضت را همراهى كردند، بانوان ايران و چه مردان ما، لكن بعضى اقشار يك ويژگى خاصى داشتند و از آنجمله كاركنان و كارمندان شركت نفت، براى اينكه اينها در مقامى بودند كه شريان حيات اجانب به دست اينها بود، شريان حيات رژيم منحوس در دست اينها بود. اعتصاب آنها يك ويژگى خاصى داشت و همراهى آنها از نهضت، يك خصوصيت بيشترى داشت از اين جهت ما به آنها از ساير اقشار ارج مىگذاريم. شما برادران بوديد كه در اعتصابات خودتان در مقابل رژيم طاغوتى ايستاديد و نهضت را پيش برديد و اسلام را تقويت كرديد. من بايد از شما تشكر كنم، من دعا به شما كردم و مىكنم.
در زمان طاغوت همه در عسرت زندگانى مىكردند
لكن اين معنا كه گفتيد شما زير فشار بوديد و بيشتر فشار ديديد، بايد بفرمائيد كه شما فشار خودتان را بيشتر احساس كرديد والا در اين مملكت كى بود كه تحت فشار نبود، كدام قشر بودند كه اختناق بر آنها حكومت نمىكرد، كدام قشر بودند كه محروميت نداشتند. آيا قشر روحانى محروميت نداشت؟ آنها را از تمام وعظ و ارشادى كه مىخواستند بكنند محرومشان كردند، آنها را در وضع اختناق چنان فشار دادند كه نمىتوانستند نفس بكشند، ساير اقشار ملت هم همين طور بودند، همه در رنج بودند، همه در عسرت زندگانى مىكردند.
شركت نفت مورد هدفگيرى شياطين برا ى فلج نمودن اقتصاد ما
زندگانى كه در آن آزادى نباشد زندگانى نيست. زندگانى كه در آن استقلال نباشد، به زحمت كار بكنند براى استفاده دشمنها، اينكه زندگانى نيست. الان زندگانى شما داريد براى اينكه استقلال داريد، براى اينكه كار شما امروز به نفع ملت خودتان است، لكن بايد با هوشيارى و با توجه زياد، توجه
صحيفه نور ج 6 صفحه 234
داشته باشيد كه اين اقشارى كه نمىگذارند كارگرهاى محترم ما به كار ادامه بدهند، خيابانها را غوغا مىكنند به يك نظاهرات مثلاً، اينها بدانند كه اين قشرها همان دشمنهاى اولى شما هستند، اينها مىخواهند شما كه شريان مملكت در دست شما، شريان حيات مملكت در دست شماست اعتصاب كنيد، كم كارى كنيد تا اينكه فلج بشود دولت ما، اقتصاد ما. با فلج شدن اقتصاد، فرصت به دست بگيرند اين عده و همان مسائل سابق را اعاده كنند، البته با يك صورت حق به جانب مىآيند در بين قشرهاى كارگر، لكن شيطنت در
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 236
تاريخ: 1/3/58
بيانات امام خمينى در جمع فرهنگيان اصفهان
كليد سعادت و شقاوت جوامع به دست معلمين است
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه در رژيم سابق شد كه ديديد گذشت و ننگ براى عمال استعمار باقى ماند و آنچه كه ملت ما در طول اين مدت زجر كشيد گذشت و اجر براى ملت ما باقى است. و آنچه كه ملت ما به عالم ثابت كرد كه مىشود با ايمان و با عزم و تصميم راسخ بر قواى شيطانى غلبه كرد گذشت و آنچه كه از حالا به بعد ما مكلف به آن هستيم، گذشتهها گذشت لكن ما آينده را بايد نگاه كنيم حالا ما چه تكليف داريم، در آينده چه تكليفى داريم. فرهنگىها كه با فرهنگيان علوم قديمه در صف واحد هستند يعنى علماى اسلام، معلمين علوم اسلامى با فرهنگىها كه شغلشان شغل واحد است، اين شغل شريفترين شغلها و پر مسووليتترين شغلهاست. شريفترين شغلهاست براى اينكه شغل انسان سازى است، همان شغلى است كه تمام انبيا براى همين معنا آمدند. قرآن يك كتاب انسان سازى است و نازل شده است براى اينكه انسان درست كند و اين شغلى كه فرهنگىها دارند، چه فرهنگىهاى علوم قديمه و چه فرهنگىهاى ساير علوم، اين شغل هم شغل آدم سازى است. اگر آدم ما بسازيم مملكت ما نجات پيدا مىكند. هميشه آدمها هستند كه مقدرات كشورها را در دست مىگيرند منتها بعضىها آدمهاى به صورت آدم و واقع شيطان و بعضىها آدم و هميشه از فرهنگ اين اشخاص بزرگ قيام مىكنند. اشخاصى كه ملتها را مىتوانند نجات بدهند و كشور را مىتوانند آباد كنند و دنيا و آخرت ملت را مىتوانند تعمير كنند فرهنگى ها هستند. پس فرهنگ يك كارخانه آدم سازى است چنانچه انبيا هم براى همين معنا آمدند كه آدم درست كنند. تعليم سر مشق همه انبياست كه از طرف خداى تبارك و تعالى به آنها ماموريت داده شده، ماموريت خدا به انبيا همين است كه بيايند و آدم درست كنند و آنهائى كه به انبيا نزديكترند آنها به مقام آدميت نزديكترند. آن وقت كه ملائكه اشكال كردند كه آدمى كه مفسد در ارض هست چرا خلق فرموديد؟ جواب اين بود كه من مىدانم چيزهائى كه شما نمىدانيد. دنبالش هم خداوند تعليم همه اسماء را به آدم كرد و وقتى كه عرضه داشت به ملائكه، آنها ديدند كه نمىتوانند اينطورى كه آدم مىتواند ادراك كند حقايق را، آنها نمىتوانند. از اول اين بود كه آدم كه آمد با تعليم الهى آمد و معلم بشر بود، انبيا هم معلم بشر بودند. شغل معلمى يك شغل عمومى است براى انبيا گرفته تا اوليا تا فلاسفه و امام تا علما و تا فرهنگىها كه ماها انشاء الله باشيم از آنها. پس شغل، شغل بسيار بزرگى است
صحيفه نور ج 6 صفحه 237
شغل آدم سازى، ديگر شغلها به اين درجه نمىرسند براى اينكه آنها مربوط به جهات ديگراست. در عالم هيچ موجودى به پايه انسان نمىرسد و هيچ شغلى به پايه انسان سازى نمىرسد. پس شغل بسيار بزرگ است، بسيار شريف است لكن براى فرهنگىها مسؤوليت بسيار هست. هر چه شغل عظيم باشد، مسؤوليت به همان مقدار بزرگ و عظيم است. مسوول تمام مقدراتى كه براى يك كشورى پيش مىآيد، مسئول تمام انسانهائى كه بايد انسان بشوند، مسوول تمام جوانهائى كه زير دست جوانهائى كه زير دست آنها بايد تربيت بشوند، تربيت بايد بشود انسان در مكتب فرهنگيان، معلم و مقدرات هر مملكتى به دست همينهاست كه از فرهنگ بيرون مىآيند و پيشرفت هر كشورى و عقب ماندگى هر كشورى باز به دست معلمين است. معلم است كه با ساختن خود، افراد را، كشور را پيش مىبرد و معلم است كه اگر خداى نخواسته در پيش او انحراف حاصل بشود ، كشور را خراب مىكند. معلم است كه انسانها را يا مهذببار مىآورد، متعهد بار مىآورد و يا انگل بار مىآورد و وابسته، همه از مدرسهها بلند مىشود، همه سعادتها و همه شقاوتها انگيزهاش از مدرسههاست و كليدش دست معلمين است. بايد معلمين توجه داشته باشند اولا به شغل شريف خودشان كه شغل انبياست و ثانياً به مسؤوليت خودشان كه همان مسؤوليت انبياست. انبيا مسوولند لكن درست آنها عمل مىكنند، از مسؤوليت درست بيرون مىآيند، از امتحان درست بيرون مىآيند. آنها مامور به تربيت هستند و تربيت مىكنند و آنقدرى كه از عهده شان بر آمد عمل كردند. شما هم همان مسؤوليت را داريد و همان شرافت را، كانه فرهنگ سايهاى است از نبوت و فرهنگىها سايه هستند از نبى. اين سايه بايد عمل كند به آنطورى كه ذى ظل عمل كرد. اينكه مىگويم سايه، براى اين است كه سايه از خودش هيچ نبايد داشته باشد همانطورى كه يك سايهاى وقتى كه مىافتد روى زمين از يك شخصى، حركت، حركت شخص است و سايه به حركت شخص حركت مىكند. اينكه سلطان را مىگويند ظل الله، اين بزرگترين چيزى است كه اگر ما تصور كنيم، تميز مىدهيم ما بين حق و باطل. ظل خدا، وقتى ظل الله است كه حركتش حركت خدا باشد، از خود هيچ نداشته باشد. پيغمبر اكر ظل الله است براى اينكه هيچ (و مارميت اذرميت ولكن الله رمى) آنهائى كه با تو مبايعه كردند (يبايعون الله) بيعت با پيغمبر، بيعت خداست. چرا؟ براى اينكه پيغمبر هر چه دارد، از خدا و هر چه مىبيند خدا و فانى است در او. هر حركتى پيغمبرها مىكنند همانى است كه مطابق رضاى خداست، به حركت او، به تحريك او حركت مىكنند، از خودشان حركت ندارند، به تحريك او حركت مىكنند. شما هم، فرهنگىها هم ظل انبيا بايد باشيد و همه كسانى كه شغل انبيا را دارند كه فرهنگىها هم همان شغل را دارند. مسؤوليت زياد است براى فرهنگىها، چنانچه براى علماء دين زياد است، يعنى يك مسؤوليت است براى همه. همه يك جور مسؤوليت در مقابل خدا دارند، شما مسووليد كه آنهائى كه در كلاسهاى شما هستند و تحت تربيت شما هستند مسووليد كه آنها را انسان كنيد و معلمين علوم قديمه هم مسوولند كه آنهائى كه پيش آنها هست آنها را انسان كنند. اگر درست اين شغل را انجام دادند اين هم براى آنها شرافت زياد هست و هم براى مملكت خود و كشور خودشان يا مايههاى شرافتمندى گذاشتهاند كه با تربيت صحيح ممكن نيست كه يك مملكتى تحت نظر استعمار
صحيفه نور ج 6 صفحه 238
برود و لهذا آنهائى كه مىخواهند اين ممالك تحت نفوذ، ممالكى كه حالا بايد بگوئيم ممالك شرق، آنهائى كه مىخواستند ممالك شرق را بچاپند، اينها به اين دو جناح حمله كردند: به جناح علماء قديم و به جناح فرهنگ، منتها گاهى حمله ظاهر بود و گاهى پشت پرده. حمله ظاهر آن بود كه در زمان رضا شاه به علماء اسلام شد كه شايد اكثر شما يا همه شما يادتان نباشد كه چه كردند. با علماى اسلام طورى كردند كه اين مدرسههاى قم، مدرسه فيضيه، طلبهها نمىتوانستند توى مدرسه روز باشند، روز مىرفتند توى باغات آخر شب بر مىگشتند. نمىتوانستند يك جلسه درس داشته باشند، يك مجلس وعظ داشته باشند و هكذا. و حمله بدتر از آن، حمله پس پرده است كه نگذارند يك فرهنگى رشد بكند، عقب نگه دارند، نگذارند آنطورى كه بايد تربيت كند تربيت كند فرهنگ را غير اسلامىبار بياورند. اين مسأله تصادفى نيست، مسأله اينكه در مدارس ما در زمان اينها ضد اسلامى نمو مىكرد تصادفى نبود مسأله، مسأله حساب شده بود، حساب كرده بودند كه آن چيزى كه بتواند يك كشورى را از دست آنها نجات بدهد انسان اسلامى متعهد است. آنهائى كه اسلامى بار نمىآيند و همه توجهشان به همين عالم ماده است آنها دنبال اينند كه اتومبيل داشته باشند، اين اتومبيل از دست شيطان به آنها برسد يا از دست خدا برسد فرقى ندارد در آن كه مىدهد، او اتومبيل مىخواهد، او پارك مىخواهد، او زندگى مرفه مىخواهد، اين زندگى مرفه را يك نفر دزد به او بدهد يا يك نفر نبى به او بدهد هيچ فرقى پيش او نيست براى اينكه به آن دهندهاش كارى ندارد. انسان متعهد است كه اگر چنانچه پاركها را يك آدم منحرف به او بدهد قبول نمىكند و اگر يك چيز مختصر را يك آدم صحيح به او بدهد برايش ارزش قائل است. اين انسان است كه اينطور است. آن كه مىتواند منفعت يك مملكت و يك كشورى را حفظ كند آنى است كه فرق مىگذارد ما بين زندگىاى كه از كارتر به او برسد يا زندگىاى كه از يك فرد مسلم به او برسد، بين اين دو تا فرق مىگذارد. اين نمىرود دنبال اينكه از شاه باشد، خوبتر باشد، بهتر باشد ولو از يك آدم جنايتكار باشد، او دنبال اين است كه از كجا پيدا شد، نه چى هست. آن كه مادى است دنبال اين است كه اينكه دست من آمد چى هست، كار به اين ندارد كه از كجاست. آن كس كه متعهد است دنبال اين است كه از كجا آمد، آيا از طريق حلال آمد؟ آيا از مال مردم دارند به اين مىدهند؟ مال دزدى است اينكه دارد به او مىدهد؟ مال حلال است كه دارد به او مىدهد؟ اين دو طايفه باهم فرق مىكنند. آنى كه مىتواند حفظ منافع يك كشورى را بكند اين هست كه (از كجا آمد) نه آنى كه (چى هست). آن كه مىبيند، خود همين (چى هست) را مىخواهد، اتومبيل مىخواهد، خوب، شركت نفت به او اتومبيل مىدهد، شركت نفتى كه آنها مثلاً تاسيس كردهاند به او مىدهد بهتر، خوب، او خوبترش را مىدهد براى او كار مىكند، سفارتخانه به او مىدهد براى او كار مىكند براى اينكه منفعتش را اينجا مىبيند، كار ندارد كه كى مىدهد به او و از كجا آمده لكن انسان متعهد اگر چنانچه صدها ميليون سفارتخانه به او بدهد قبول نمىكند براى اينكه مىبيند كه از جائى آمده است كه مىخواهد اين را منحرف كند. اين مىدهد كه عوض بگيرد، مجان نمىدهد. سفارت آمريكا اگر به كسى چيز مىدهد يا سفارت انگلستان به كسى چيزى مىدهد مجان نمىدهد، او مىدهد كه از او كار بكشد.
صحيفه نور ج 6 صفحه 239
فرهنگ مىتواند حل عقدهها را بكند. اگر فرهنگ يك فرهنگى شد كه انسان بار آورد، متعهد بار آورد، معتقد به يك ماوراء بار آورد، معتقد به اينكه اگر اين از ديگرى باشد اين مسؤوليت دارد، اگر اين دزدى باشد مسؤوليت دارد، آن كه اعتقاد به اين معنا دارد و ايمان دارد به يك پرده ماوراى اين عالم، اين است كه مىتواند مملكت حفظ بكند، اين است كه اگر در مقابل اينكه يك خيانت بكند همه چيزها را بهش بدهند زير بار نمىرود. او مثل حضرت امير سلام الله عليه قسم مىخورد (به حسب روايتى كه هست توى نهج البلاغه) كه اگر چنانچه همه اقاليم دنيا را به من بدهند كه بخواهم يك ظلمى بكنم، اينقدر كه يك چيزى را از دهن يك مورچه من بگيرم ظلم است من نمىكنم. البته كسى نمىشود، لكن مقدرات يك كشورى دست شماست. اينها كه به فرهنگ حمله كردند، به مدارس قديمه حمله كردند، به دانشگاهها حمله كردند، حمله باطنى يا ظاهرى، اينها مىخواهند نگذارند از دانشگاه آدم بيرون بيايد، از مدارس قديمه انسان پيدا بشود و لهذا جلوى فرهنگ ما را محكم گرفتند كه جلو پيش نرويم براى اينكه اگر چنانچه از فرهنگ كسانى كه بعد مقدرات مملكت دست آنهاست از فرهنگ يك اشخاص متعهد و صحيح بيرون بيايند، كلاه آنها پس معر كه است و اگر يك اشخاصى بيرون بيايند كه مبالات به هيچى ندارند، جز طعمه چيزى نمىفهمند آنها، آنهائى است كه آنها صيدش مىكنند، طعمهها را آنها بهتر از كسان ديگر مىدهند، منصبها را آنها بهتر مىدهند، مالها را آنها بهتر مىدهند و اينها را تحت استعمار و استثمار قرار مىدهند. پس شغل ماها همه، همهمان، شغل من و شغل شما، هر دو شغلى است كه از انبيا به ما رسيده است. اگر ما به اين شغل كه داريم خيانت كنيم، به انبيا خيانت كردهايم، به خداى تبارك و تعالى خيانت كردهايم و خيانتمان اين است كه جوانهائى كه پيش ما بايد تربيت بشوند يك تربيت منحرفى بشوند. جوانها را مستقيم بار بياوريد، آدم بار بياوريد، اگر علاقه داريد به اينكه كشور شما، دين شما محفوظ بماند اين محفوظيت كليدش دست شماست. كليد سعادت و شقاوت يك ملت دست فرهنگى است. فرهنگى اگر خوب باشد مملكت خوب مىشود، معلم اگر خوب باشد مملكت خوب مىشود، معلم اگر منحرف باشد مملكت خراب مىشود. پس شمائيد كه مىتوانيد يك مملكتى را به پيش برانيد، هم معنوياتش را و هم مادياتش را. و شمائيد كه مىتوانيد يك مملكتى را خداى نخواسته به عقب برانيد، هم معنويتش را و هم ماديتش را. پس شغل شريف، مسؤوليت زياد. اين شغل شريفى كه الان به عهده شما آمده است و ما هم با شما هستيم. تبع شما انشاءالله، اين شغل شريف را، اين امانتى است كه خدا به شما داده، به اين امانت خيانت نكنيد و نكنيم انشاء الله.
اگر يك ملتى بيدار بشود، الهى بشود، پيش مىبرد مقاصدش را
انشاءالله خداوند شمارا حفظ كند و اميدوارم كه فرهنگ تغيير كند وقتى كه يك قدرى فرصت پيدا بشود. الان مىبينيد كه فرصتها كم است و الان باز شياطين اطراف هستند و مىخواهند نگذارند، باز احساس كردند به اينكه اگر يك ملتى بيدار بشود، يك ملتى هوشيار بشود، متحد بشود، الهى بشود، اين پيش مىبرد مقاصد خودش را. احساس كردند، لمس كردند شكست خودشان را،بعد از اين لمس
صحيفه نور ج 6 صفحه 240
الان توطئههازياد است، بيخود نيست كه سناى آمريكا اينطور حرفها را مىزند، آنها مىفهمند چه از دستشان رفت. سناى آمريكا براى انسان چيزى قائل نيستند آنها، آنها انسانها را مىكشند، در هر جا گير بياورند انسانها را فوج فوج مىكشند، آنها همه فريادشان براى اين است كه چه از دستشان رفت، يك كشور از دستشان رفت و كشورهاى اسلامى ديگر هم ترس اين را دارند كه آنها هم برود و انشاءالله برود و انشاءالله شرق بيدار بشود، انشاءالله. خداوند به همه شما توفيق بدهد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 241
تاريخ: 1/3/58
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى ايران
حل مشكلات نيازمند وقت است
بسم الله الرحمن الرحيم
من تمام مشكلاتى كه شما گفتيد و آن مشكلاتى كه ايشان گفتند و زيادتر از اينها من مىدانم و به اين مشكلات مطلعم. من مىدانم كه ارتش تا سلسله مراتبش محفوظ نباشد و تا تحت يك ضابطه نباشد نمىشود به او ارتش گفت. ارتشى كه پائينتر از بالاتر اطاعت نكند اين ارتش نمىتواند يك ارتشى باشد كه دفاع بكند از ايران، اين شكى نيست، چنانچه مىدانم كه روحيه بعضى از قشرهاى اينها هم به واسطه همين مسائلى كه معالاسف بيشتر بوده است و بعضى چيزها كه واقع شده است اينها هم يك قدرى سست شدهاند در مسائل. اين را هم من مىدانم كه كميتهها در همه ايران، در همه جا يك نابسامانىهائى دارند و يك اختلافاتى هست همه اينها را من اطلاع دارم. مشكلات معلوم است، حل مشكلات يك قدرى محتاج به زمان است، خوب، الان مشكلات براى دولت زياد است، براى ارتش زياد است براى ساير اقشار زياد است و معالاسف در اين وقت زيادتر شده و حالا هم رو به زيادى است لكن رفع مشكلات يك امرى است كه آنى نمىشود، در چند لحظه و چند روز و چند ماه نمىشود، اين بايد به تدريج رفع بشود.
تكليف شرعى هر فرد، خدمت به اسلام است
و مهم اين است كه ما همهمان و هر فردى خودش را مكلف بداند به اينكه بايد حالا خدمت بكند. يك وقت مثلاً بود كه ما مىگفتيم چه كار داريم به اينكه مرزها چه است، اين با ارتش است شما مىگفتيد ما چه كار داريم كه در داخل شهر، بين شهرها چه رخ مىدهد، بين شهرها ژاندارمرى بايد حل بكند. ژاندارمرى مىگفتند چه كار داريم كه داخل شهر چه مىگذرد، اين را بايد شهربانى حل كند. هر كدام به ديگرى واگذار مىكردند. البته در مواقعى كه مواقع عادى است مسأله همين طور است، هر رشته از اينها مامور يك فتنه هستند، اما در مواقعى كه غير عادى است مملكت عادى نيست، مثلاً فرض بفرمائيد كه جلوگيرى از خرابكارىهائى كه در قشر زارع و قشر دهقان مىشود، ژاندارمرى بايد جلويش را بگيرد، اما وقتى كه شما ديديد كه كشورتان اگر زراعت نداشته باشد، اگر نتوانند اينها زراعتى را كه كردهاند جمع بكنند، كشور به خطر مىافتد، احتياج زياد مىشود، گرسنگى زياد مىشود،
صحيفه نور ج 6 صفحه 242
اينجا ديگر نبايد وقتى كه گفته مى شود كه ارتش هم به كمك ژاندارمرى برود، روسا بگويند به ما مربوط نيست. ما بايد سر حدات را نگه داريم. يا اگر ديديم كه سر حدات ما الان طورى است كه از آن طرف اسلحه وارد مى كنند، اشخاص فاسد وارد مىشوند، يا اسلحه وارد بشود و دست اشخاص فاسد بيفتد، اين باعث مىشود كه يك وقت ما بفهميم كه يك دسته فاسد مخالف با كشورى، مخالف با ملتى، مخالف با اسلامى مسلح شدهاند. يك وقت بيدار بشويم كه ديگر نتوانيم جلو آنها را بگيريم، اينجا نبايد ديگر ژاندارمرى فكر اين را بكند كه من مال بين شهرها هستم، ژاندارمرى بايد كمك كند به ارتش و سپاه انقلاب هم كمك بكند به اينها. يك وقتهائى كه وقت آشفتگى است مثلاً فرض كنيد كه يك وقت زلزله بيايد، زلزله بيايد و جائى را خراب بكند، شما ببينيد كه برادرانتان زير خرابىها ماندهاند و دارند جان مىدهند شما نمىتوانيد بگوئيد اين كار مال شير و خورشيد سرخ است و به من ربطى ندارد، هر انسانى خودش را مكلف مىداند به هر طورى كه باشد برود اينها را نجات بدهد.
با بيدارى بايد جلوى دشمن را هر چند هم كم باشد بگيريم
مملكت ما امروز يك آشفتگىهائى دارد، البته نه آشفتگى كه نشود اصلاحش كرد، اينها كه حالا دارند آشوب مى كنند الان چيزى نيستند لكن ما اگر غفلت كنيم ممكن است اين چيز نبوده، چيز بشود. من الان هيچ از اينها خوفى ندارم براى اينكه يك وقتى كه ملتى همه اقشارش با هم بودند و همه يك مطلب را خواستند، همانطور كه ديديد ملت كه باهم بودند، نتوانستند قدرتهاى خارجى ملت را از آن راهى كه دارد منحرف كند. ما خوف از اين نداريم كه اين چند تا فاسد كه ماندهاند، يك چيزى باشند لكن دشمن هر چه باشد نبايد ما او را كم بشماريم، اين كم ممكن است كم كم زياد بشود. ما بايد بيدار باشيم، بيدارى، با توجه، يك نفر را هم كه ديديم مخالف است برويم سراغش و جلويش را بگيريم. نبايد ما فرض كنيم كه خوب، بياورند چند تا تفنگ از خارج، ما الحمدلله چه داريم. خير، بايد ما با تمام قدرت و قوت هر چه مىتوانيم، اگر سر حدات را ديديم كه اسلحه وارد مىشود، همه قوا روى هم بروند و جلويش را بگيرند نگذارند وارد بشود. اين اوقات غير عادى كارها غير عادى بايد واقع بشود، نبايد روى آن ترتيبى كه پيشتر بوده واقع بشود. من، آقايان كه اينجا بودند، آقايان روساى ژاندارمرى و رئيس ستاد، راجع به اين سر حدات سفارش كردم. ما مىخواهيم خيلى بهتر بشود. من از آنوقتى كه مىبينم كه در ارتش گاهى اوقات يك مسائلى واقع مىشود كه موجب اشكال است مثلاً مثل دستور انتقال زندانهاى نظامى از زندان قصر، ما وقتى ببينيم كه زندانىهاى نظامى را مىخواهند يكجا بگذارند و در ذهن ملت ما بيايد كه اين يك توطئهاى است من نمىگويم هست، لكن احتمال دادند كه اينها را مىخواهند فرار بدهند، اينها مىخواهند توطئه كنند، من مىدانم كه اينها ديگر نمىتوانند توطئه كنند، اين را مىدانم لكن وقتى واقع شد يك چنين مسألهاى، براى ما سوء ظن پيدا مىشود، براى ملت سوء ظن پيدا مىشود. چرا بايد اينطور باشد؟
صحيفه نور ج 6 صفحه 243
سه قوه ارتش، شهربانى و ژاندارمرى بايد قوى باشند
من هر وقت صحبت شده است، من در هر اجتماعى كه بودم، در اجتماعات زياد، مدتى است راجع به ارتش و اينكه ارتش بايد چگونه باشد و مردم با ارتش چگونه رفتار كنند، صحبت كردهام، يك دفعه و دو دفعه نه، و حالا هم باز اگر اجتماعى باشد، باز هم صحبت مىكنم، لكن بايد ارتش هم همانطور كه مىخواهيم آنها مجهز باشند. مجهز بشوند. با يك لفظ نمىشود كار را درست كرد. ما مىگوئيم، نه اينكه نمىگوئيم، من مكرر گفتهام كه گناه صغيره چيزى نيست، در يك چنين وضعيتى كه اشخاص داريم كه جنايتكارند، آن كبيره است، مقابل جنايتكارها صغيره است. اين صغيره و اين كبيره غير از آن صغيره و كبيره است و لهذا ما مىگوئيم صغيره را بخشيديم معنايش اين است كه مادون آن جنايتكار و خيانتكار است. قضيه آمدن به پادگانها و دخالت در آنجاها البته اين خلاف است، اين را من گفتهام و باز هم تكرار مىكنم كه هم در ادارات و هم در ارتش و ژاندارمرى و هم شهربانى، اين سه قوهاى كه بايد قوى باشد اين نبايد از تحت اختيار فرماندهان خارج بشود و يك بيخودى در شهر مثلاً شهربانى برود و دخالت كند، اين بسيار غلط است. ما اين را سفارش كرديم و انشاء الله باز هم سفارش مىكنيم، اين بلا اشكال است لكن فقط اين معنا كه يك جنايتكار بايد دستگير بشود، يك كسى كه بيست سال خيانت كرده اين هم بايد بخشيده بشود؟! در هر صورت اين مسأله كه در آنوقت فرض كنيد رفته مثلاً دعاگوئى هم كرده ولى نه آدم كشته، نه خيانت كرده، نه چه، خوب اين معلوم است و آنكه من گفتم ارتشى را بخشيديم، اين صغيره، مقصودمان مادون جنايت و خيانت است و انشاء الله من يك روزى تفصيلش را خواهم گفت. انشاء الله من اميدوارم كه همهتان موفق باشيد و مويد باشيد.
همه موظفيم به هر اندازهاى كه مىتوانيم كار كنيم
امروز روز خدمت است فقط، امروز هيچ يك از افراد، شما نمىتوانيد از زير بار مسؤوليت خارج بشويد، يك مسؤوليت وجدانى و دينى است، الهى و ملى است. امروز شما نمىتوانيد بگوئيد كه خوب، من زحمت بكشم آنوقت يك كس ديگرى منفعتش را ببرد، من هم بگويم كه خوب، ما زحمت بكشيم و يك كس ديگر منفعتش را ببرد و چه كار بكند. امروز ديگر آن روز نيست، آنهائى كه منافع شما را از بين مىبردند و شما را استثمار مىكردند نيستند، الا شايد كمى كه نمىتوانند كارى بكنند. الان كسى شما را نمىتواند استثمار كند، الان مملكت مال خود شماست يعنى الان شما هر يكىتان نظرتان مثل نظرتان به عائلهتان باشد، بلكه بيشتر. همه را ما عائله خود مىدانيم و مملكت مال همه ماست و اين آشفتگى بايد به دست ماها درست بشود. هر فرد با اينكه يك است لكن به اندازه يك فرد از او كار مىآيد، اين اجتماع از افراد درست شده و از فرد كار برنمىآيد و يك سنگ صد خروارى را يك نفر نمىتواند بلند كند بايد هزار نفر جمع بشوند لكن هر يك اينها يك مقدار قوه ايجاد كردهاند، اينطور نيست كه من كارى نداشته باشم، من به اندازه خودم فشار دادم، شما هم به اندازه خودتان، آن هم به اندازه خودش و اين قوا رويهمرفته جمع شد آنوقت اين سنگ چند خروارى بلند مىشود. يك
صحيفه نور ج 6 صفحه 244
قطره باران، يك قطره است، هيچ كارى هم از قطره بر نمىآيد لكن اين قطرهها وقتى با هم جمع شدند مىشود سيل، اين سيلها وقتى با هم جمع شدند مىشود دريا. افراد حكمشان اين است، مثل قطرهها مانند وقتى تنها هستند كار از او بر مىآيد اما نه آن كار بزرگ، از او يك مقدار كار برمىآيد. اگر يك قطره بنشيند كنار و بگويد من قطره هستم كار از من نمىآيد، اين قطره هم بنشيند كنار بگويد من هيچ كار ندارم، كارى انجام نمىگيرد. هر قطرهاى اگر هر كار از او بر مىآيد انجام بدهد، وقتى اينطور يك همچو حسى در يك ملتى پيدا شد كه همه افراد خودشان را موظف دانستند به اينكه هر كسى در هر جا هست كار بكند براى كشور خودش، 35 ميليون آدمى مىشود كه دارند كار مىكنند براى كشور خودشان. ما تا حالا كارى كه نكرديم همه. اگر شما بگوئيد كه به من چه، من كارى ندارم به اين كارها، من هم بگويم كه خوب، من طلبه هستم، آن يكى هم همين طور، كارگر هم همين طور، خوب كارها مىماند، سر جاى خود مىماند. همه ما موظفيم به اينكه هر كدام به اندازهاى كه كار مىآيد به همان اندازه كار بكنيم الان محول نكنيد شما به ما و ما به شما، ما همه به ژاندارمرى و ژاندارمرى به ديگر، بلكه هر كس در هر جا كه هست و هر پستى كه دارد در همان جا مشغول به كارش باشد و تقويت كنند همديگر را و تهديد كنيد آنهائى را كه دارند تحريك مىكنند به اينكه نه، نبايد شما سلسله مراتب را حفظ كنيد. اينها خيانتكارند، مىخواهند اينها، خواهند نگذارند مملكت آباد بشود، اينها را بايد موعظه بكنيد و بگوئيد بايد بيايند و بگوئيد به اينها و اينها را بيدارشان بكنيد.
كسى حق ندارد احترام ارتش اسلامى را از بين ببرد
من شايد مكرر اين مطلب را گفتهام كه آنهائى كه خيانتكار بودهاند و جنايتكار، آنها يا فرار كردهاند يا گرفتار شدهاند و الان اينهائى كه هست، اينها اشخاصى هستند كه براى اسلام دارند خدمت مىكنند. الان اين ارتش، ارتش اسلام است و ارتش اسلام احترام دارد و كسى حق ندارد اين احترام را از بين ببرد و از اينكه وادار مىكنند يك عده اشخاصى را كه اين كار را بكنند، اين بايد جلويش گرفته شود و انشاءالله مىشود.
و در هر صورت شما مطمئن باشيد كه اينطور نيست كه بيايند و بريزند و همه را بگيرند. شما برادرهاى ما هستيد و قضيه اينجور نيست كه ما با شما دشمن باشيم يا شما با ما دشمن باشيد، ما همه با هم دوست و برادريم و انشاءالله بايد اين بار را همه با هم به منزل برسانيم. و اين مسائل كه مىگويند، مىدانم و اين مسائل براى من هم تاسفآور است. انشاءالله اميدوارم كه اين خلاف قاعدهها قوياً جلوگيرى بشود و اينگونه اعمال تكرار نشود و اگر چنانچه شخصى باشد كه كذا و كذا، اين بايد روى موازين عمل بشود و دستگير بشود.
والسلام عليكم و رحمة الله و بر كاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 245
تاريخ: 2/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كارمندان شركت مخابرات، پرسنل شهربانى و اقشار مختلف مردم تبريز
هوشيارى اقشار ملت در برابر توطئههاى دشمنان اسلام و كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد از آقايان عذر بخواهم كه در اين محوطه كوچك و هواى گرم زير آفتاب ايستادهاند. من متاثرم از اينكه مىبينم كه در پيشانى محترم شما عرق نشسته است. از خداوند تعالى براى همه شما سلامت، سعادت، عزت، عظمت خواهانم. ما مرهون زحمتهاى ملت به طور عموم هستيم و مرهون زحمات آذربايجانىها هستيم. آذربايجان هميشه در صف مقدم براى دفاع از اسلام و كشور و ملت بوده است، حالا هم بايد در صف مقدم باشد توطئهها در همه جا هست و شايد در آذربايجان بيشتر باشد. شما جوانان برومند، شما ماموران محترم موظفيد كه اين توطئهها را خنثى كنيد، اينها الان چيزى نيستند بيخود گمان مىكنند كه مىتوانند باز اربابها را بر ما مسلط كنند لكن ما بايد هوشيار باشيم و از دشمن هر چه ضعيف هم باشد احتراز كنيم و توطئه دشمن را خنثى كنيم.
پنجاه سال اهانت و ظلم رژيم پهلوى به مقدسات ملت و اسلام
امروز مملكت به همت همه شما اقشار محترم، به همت همه زن و مرد ايران، مال خود شماست. دست ظالمها، دست مستبدها، دست ديكتاتورها، دست اجانب، دست غارتگرها از مملكت ما كوتاه شده است. امروز من و شما آزادانه مىتوانيم با هم در يك مجمع جمع بشويم. اقشار مختلف، مامورين شهربانى، ساير برادرها، خواهرها در يك محل مجتمع بشويم و درد دل را بگوئيم، درد دل ما زياد است ما در پنجاه و چند سال اخير دردهايى كشيديم، ملت ما رنجهايى كشيده است كه تاريخ سراغ ندارد. من از اول كودتاى رضاخان شاهد مسائل بودم و شايد بين شما كمى باشند كه آن زمان را ياد داشته باشند. من رنجهايى كه به اين ملت از دست ناپاك اين مرد وارد شد و اهانتهايى كه به مقدسات ملت و اسلام وارد شد و ظلمهايى كه كه بخصوص به بانوان محترمه ما وارد شد همه را شاهد بودم، مىديدم. شاهد بودم كه با روحانيون چه كردند، شاهد بودم كه دو روحانى بزرگ آذربايجان را، مرحوم حاج مير صادق آقا و مرحوم انگجى را تبعيد كردند شايد سقز بود كه ايشان را تبعيد كردند، شاهد بودم كه علماء خراسان را دستجمعى گرفتند و به تهران آوردند و به حبس كشيدند، شاهد بودم كه علماء بزرگ اصفهان قيام كردند و بسيارى از علماى بلاد ديگر تبعيت كردند و در قم مجتمع شدند براى مخالفت با
صحيفه نور ج 6 صفحه 246
اين مرد خائن لكن قدرت با آنها بود و شكستند قدرت اينها را، نگذاشتند به ثمر برسد. من شاهد گرفتارىهايى كه براى قشر روحانى در طول مدت حكومت رضاخان بود، گرفتارىهايى كه حاصل شد من خودم شاهد بودم و شريك بودم در آن گرفتارىها و شما و ما شاهد خيانتها و جنايتهاى اين پسر بدتر از پدر بوديم.
شما ملت شاهد همه اين مصيبتها و جنايتها و خيانتها بوديد و شما ملت به خواست خداى تبارك و تعالى قيام كرديد، قيام مردانه، قيام همه جانبه، قيام براى خدا. اگر قيام براى خدا باشد و براى اسلام و براى دين باشد، هيچ وقت شكست ندارد. پيشبرد شما براى همين وحدت كلمه و قيام براى خداى تبارك و تعالى و خواستار بودن جمهورى اسلامى شد. شما تا اينجا رسانديد نهضت را و از اين به بعد بايد دنبال كنيد.
وظيفه ملت شناسايى و قطع دست عمال اجانب از كشور است
ما تاكنون به آن آرزوهايى كه داريم نرسيديم، به بعضى از آنها رسيديم، آرزوهايى كه رسيديم بسيار بزرگ بود و ارجمند و ارزشدار. سقوط سلطنت جائرانه و قطع ايادى كفار، اجانب، بزرگترين چيزى كه در تاريخ نظير نداشت، بالاتر چيزى كه تصور آن را نمىكردند، ما به اين مرز رسيديم و اگر در بين شما خائنانى آمدند و گفتند چه شد، جواب اين است كه چه مىخواهيد بشود، بالاتر از اينكه ما دست اربابهاى شما را كوتاه كرديم و ما خائنها را بيرون كرديم. لكن اين مقدار كافى نيست، ما بايد جلو برويم، ما بايد يك ايران، يك ايران آباد، يك ايران آزاد، يك ايران مستقل، يك ايرانى كه همه قشرهاى آن در رفاه باشند، ما مىخواهيم همچو ايرانى باشد و اين ريشههاى گنديده هم مانع هستند. عمال اجانب باز در ايران هستند، در آذربايجان شما هست، در كردستان هست، در تهران هست، همه جا منتشرند با صورتهاى مختلف، اسمهاى مختلف، لكن برنامه واحد و آنكه نگذارند آرامش پيدا بشود، نگذارند دهقانهاى ما به زراعت خودشان ادامه بدهند، نگذارند كارخانهها به كار خودشان ادامه بدهند. علامت خائنها كه دستههاى مختلفند اين است كه بخواهيد بشناسيد آنها را، مانع بشوند از كشاورزى، علامت خيانت است. مانع بشوند از كار كارخانهها كه به صلاح ملت است، اين علامت خيانت آنهاست، علامت اين است كه اينها عمال اجانب هستند. نگذارند دانشگاهها به كار خودشان ادامه بدهند، اين علامت اين است كه خائن هستند. تظاهرات بيجا بكنند و مردم را وادار به تظاهر بكنند بدون اينكه خود ملت و بزرگان ملت راضى باشند، اين علامت اين است كه خائن هستند. شما خائنها را با اين علامتها بشناسيد و دست آنها را كوتاه كنيد.
خداوند انشاءالله شما برادران من را، شما فرزندان عزيز من، شما خواهرهاى عزيز من را حفظ كند، توفيق به شما بدهد و سلامت به شما بدهد. من خدمتگزار همه هستم، من سرباز همه هستم و من خدمتگزار همه هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 247
تاريخ: 2/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم و عشاير كرمانشاه
من اميدوارم كه همه ما اهل حق باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم كه ما همه اهل حق باشيم. رژيمهاى فاسد با حق مخالف بودند پس با اهل حق هم بايد مخالف باشند، آنها كوشش مىكردند كه حق تحقق پيدا نكند، آنها از اهل حق مىترسند. اگر ما اهل حق باشيم و اگر ملت ما اهل حق باشند، نمىگذارند كه رژيمهاى فاسد هر كارى مىخواهند بكنند و مانع شوند از اينكه اجانب در مملكتتان حكمفرمائى كنند، من اميدوارم كه همه ما اهل حق باشيم و همه به قرآن كريم و اسلام سر به پيش بياوريم و همه عامل به احكام خداى تبارك و تعالى باشيم كه اگر همه عامل باشيم به احكام خدا و علاقه داشته باشيم به اسلام، مملكتمان پيروز خواهد شد و به پيشرفت خواهد رفت. تمام نقص ما اين است كه حق را نمىگذارند تحقق پيدا كند و اهل حق را نمىگذارند تحقق پيدا كنند و ما بايد با تمام جديت حق را زنده كنيم، اسلام را زنده كنيم و قرآن كريم را زنده كنيم و يك جمهورى اسلامى كه حق است متحقق كنيم تا اينكه تمام در زير سايه حق زندگى كنيم و همه اهل حق باشيم و من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما را مسئلت مىكنم.
رفع آشفتگىهاى بر جا مانده از رژيم سابق با وحدت و برادرى اقشار ملت
و مسائلى كه ايشان فرمودند، مسائل مورد بررسى انشاءالله قرار مىگيرد و من هم مىدانم كه بعضى آشفتگىها هست لكن البته اين آشفتگىها كه بسياريش وراثت همان رژيم سابق است، نغمه همان رژيم سابق است، الان گرفتارىهائى براى همه هست شما گمان نكنيد كه براى عشاير شما تنهاست، همه عشاير اينطور هستند. شما گمان نكنيد كه براى حدود شما اين نارحتىها هست، همه جا اينطور است براى اينكه اينها به اين ملت آنچنان خيانت كردند، آنچنان اين ملت را فقير كردند، آنچنان آشفته كردند كشور را كه يك مدت طولانى لازم است كه با دست همه، همه با هم اين آشفتگىها رفع بشود و من اميدوارم كه شما و ما همه با هم دست برادرى بدهيم و اين آشفتگىها را رفع كنيم. خداوند همه شما را توفيق و تاييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 248
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع وزير فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاها و مدارس عالى سراسر كشور
مسؤوليت خطير روحانيون و دانشگاهيان در تعيين مقدرات كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان متشكرم كه تشريف آوردند كه از نزديك با هم ملاقات كنيم و مطالبى كه به نظرمان مىرسد در ميان بگذاريم و باز تشكر مىكنم كه در اين امر انسانى آقايان اظهار تمايل كردند كه خدمت بكنند و اين خدمتها البته ارزنده است لكن اساس در دانشگاه مطلب ديگرى است. روحانيون با دانشگاهىها يك مسير دارند و مسؤوليت اين دو طايفه از همه طوايف ديگر بيشتر است چنانچه شغلشان شريفتر است. شغل شريفتر است براى اينكه با شغل دانشگاهى و روحانى اگر چنانچه به شرايط عمل بشود، انسان درست مىشود و اين است كه اين شغل، شغل انبيا بوده است. تمام انبيا براى آدم درست كردن آمدند و قرآن كتاب آدم سازى است. پس اين شغل يك شغل بسيار شريفى است و مسؤوليت بسيار زياد است براى اينكه در اين دو دانشگاه، دانشگاه روحانى و دانشگاه آقايان، در اين دانشگاههاست كه مقدرات كشور، چيزهائى كه بايد در كشور درست بشود منشاء آن اين دو دانشگاه است.
علم بدون ايمان منشاء بسيارى از شقاوتهاست
اگر گمان كنيد كه، يا ما گمان كنيم كه علم منشاء سعادت است ولو هر چه باشد، اين يك اشتباهى است، بلكه گاهى علم منشاء بسيارى از شقاوتهاست، چو دزدى با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا حكيم سنائى ظاهراً مال اوست. اگر روحانى علم داشته باشد لكن ايمان نداشته باشد، مسيرش مسير انبيا نباشد، منشاء مفاسد بسيار مىشود. اكثر اين دين سازىها كه بوده است اينها از طبقه ملاها بودند، ملاهايى كه فقط علم به خيال خودشان كافى بوده است و دنبالش مسير انبيا نبودهاند، اگر دانشگاه فقط دنبال اين باشد كه فرزندان ايران را با معلومات بار بياورد، معلومات را هى روى هم بريزد، اين براى سعادت ملت ما يا فايده ندارد يا ضرر دارد. يك فرد دانشگاهى كه انحراف پيدا بكند غير از يك فرد بازارى است، غير از يك فرد كشاورز است. يك فرد روحانى كه انحراف پيدا كند غير از يك فرد بازارى و كارگر است. كارگر و بازارى، كشاورز و امثال اينها اگر چنانچه يك انحرافى داشته باشند، انحراف شخصى براى خودش است لكن انحراف اساتيد دانشگاه انحراف
صحيفه نور ج 6 صفحه 249
خودش تنها نيست، انحراف يك گروه است. چه گروهى؟ آن گروهى كه مىخواهند مملكت را اداره كنند گاهى به انحراف يك كشور منجر مىشود. انحراف يك روحانى انحراف خودش تنها نيست، انحراف يك ملت است، بنابراين، اين دو طايفه هستند كه مىتوانند خدمت بكنند و كشور را نجات بدهند و ممكن است كه مسيرشان مسير حق نباشد و كشور را به تباهى بكشند. گمان نشود كه كسانى كه ايمان ندارند اينها هم خدمت به كشور مىكنند و فرق ما بين آنها و آن كسانى كه ايمان دارند نيست. و الذين كفروا يتمتعمون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوى لهم كسى كه ايمان ندارد نظير حيوانات خواركش هست يعنى در آخور الاغ، نبى اكرم كاه بريزد يا ابوجهل كاه بريزد هيچ فرقى به حال او نمىكند، او مىخواهد بخورد، حيوان مىخواهد كسى، ميل دارد كسى تيمارش كند، اين تيماركننده على بن ابيطالب باشد يا ابن ملجم، اين فرقى به حالش نمىكند، اگر ابن ملجم بهتر تيمار كرد با او بيشتر رفيق است. اين آيه شريفه كه اين مطلب را مىفرمايد، دستور كلى است براى شناخت منحرف از غير منحرف كه ما چطور منحرفها را بشناسيم و چطور غير منحرفها را. منحرفها آنها هستند كه فرقى به حالشان نمىكند كه اين پارك، اين اتومبيل كه به دستشان آمده از راه صحيح آمده يا از راه دزدى، خيانت شده است و اين به دستش رسيده است يا اينكه نه روى امانت و روى يك كسب صحيح آمده است هيچ فرقى به حال او نمىكند، او اتومبيل را مىخواهد، او خوبى اتومبيل را مىبيند، از كجا آمده، اين را اصلاً پيش او مطرح نيست، چنانچه پيش انعام مطرح نيست كه از كجا آمد و آن اشخاص انحرافى نظير همان حيوانات كه از كجا آمده مطرح نيست، چه هست مطرح هست. شما مىتوانيد كه جوانها را تربيت كنيد به يك تربيتى كه تقوا در آن باشد، نظر اين باشد كه اين از كجا آمده است، اين شغل را كى به او داده است، اين شغل چه شغلى هست و چه كارى بايد اينجا انجام بدهد.
هدف تبليغات سوء رژيم پهلوى براى جداسازى روحانى و دانشگاه
اگر چنانچه شما و طبقه روحانيين كه هر دو يك شغل داريد، هر دو شغل واحد داريد و معالاسف اين دو قشر را كه مربى جامعه هستند دستهاى ناپاك از هم جدا كرد، ما تا حالا با آقايان روبرو نمىشديم يعنى شما از ما فرار مىكرديد ما هم از شما، شما ما را قبول نداشتيد ما هم شما را قبول نداشتيم، شما براى ما يك چيزى مىگفتيد ما هم براى شما يك چيزى مىگفتيم. من نه از شما مقصودم اين افراد است و نه از ما، مقصودم خودم هستم لكن قشرها اينطور شده بود، رفتند توى دانشگاهها به دانشجو و به استاد و به غير استاد و به همه يك صورت بسيار زيباى ظاهرى ارائه مىدادند اين آخوندها مرتجعند، اينها مىخواهند ما را برگردانند به آن عصر حجر محمد رضاخان در يكى از حرفهايش قبل از پانزده خرداد، در يكى از حرفهايش گفت كه اين آخوندها طياره هم سوار نمىشوند (همان روزها بود كه يكى از مراجع با طياره رفته بود مشهد) و اينها با طياره هم مخالفند، اصلاً با همه اساس تجدد مخالفند، اينها مىخواهند برگردند به آنوقتى كه مثلاً الاغ سوارى كنند و بروند اين طرف و آن طرف يا فرض كنيد كه يك شمعى بسوزانند، برق را با آن مخالفند، همه آثار
صحيفه نور ج 6 صفحه 250
تمدن را با آن مخالفند، مىآمدند پيش شماها يك همچو مسائلى را طرح مىكردند يا اينكه (آخوندها همه دربارى هستند، اينها همه براى منافع دربارها، اصلاً وجود اينها را دربارها آوردند، سلاطين اين وجودها را در خارج محقق كردند) مىآمدند پيش اين قشر مىگفتند (اينها دين ندارند، اين بى دينها، يك مشت فكلى بى دين) و طورى تزريق مىكردند كه مع الاسف بعضى از اشخاص بى عمق باورشان مىآمد. اين باور آمدن اسباب اين شد كه اين دو قشر از هم جدا شدند، اين به او بدبين شد، او به اين بدبين شد. چه دو قشرى، دو قشرى كه مربى جامعه بودند، دو قشرى كه بايد جامعه را با مساعى هم دست به هم بدهند و جامعه را اصلاح بكنند، اينها را از هم جدا كردند. دو قشرى كه اگر اين دو قشر به مسير صحيح باشد، تمام ملت به مسير صحيح مىرود. اينطور نيست كه يك قشر مثلاً كاسب باشد كه فقط خودش اگر اصلاح بشود، صالح باشد، خودش هست و غير نيست. دو قشرى كه، با اصلاح اين دو قشر، جامعه اصلاح مىشود . دو قشرى كه (اذا فسد العالم فسد العالم) است، اين عالم من نيستم، شما هم هستيد، همهمان هستيم. شما هم جزء علما هستيد كه اگر چنانچه خداى نخواسته فاسد باشيد عالم را به فساد مىكشيد و اگر صالح باشيد عالم را به صلاح مىكشيد. صلاح و فساد يك جامعه به دست مربىهاى - آن هست - آن جامعه هست و آن مربىها شماها هستيد و قشر روحانى. آنها به يك جور و شما به يك جور. اما دو طايفه مربى جامعه هستند.
مملكت ما احتياج به انسان مومن دارد
اگر بنا باشد كه همان تربيت علمى باشد، شما يك طبيب مىخواهيد درست بكنيد نظر به اينكه اين طبيب چه جور باشد نيست، اين طبيب فردا مىشود يك كاسب، يك كاسبى كه، اينطور كسب كه يك مريض را معطل مىكند براى اينكه ويزيت را زياد بكند. خيلى طبيب خوبى درست شد از حيث طب، بسيار متخصص بود اما چون اخلاق، اخلاق صحيح نبود، مهذب نشده بود، متقى نبود، خداشناس نبود، اين طبيب مريض را معطل مىكند، امروز يك نسخهاى مىدهد، با دواخانه هم مىسازد كه نسخه را هر چه گرانتر بدهد، اين بيچاره را مبتلا مىكند، اين نسخه فايده نكرد فردا يك نسخه ديگر باز همين، باز همين. طبيبى بود يعنى من حيث طبابت. يك مهندس درست مىكنيد، مهندس در علم خودش خيلى خوب بود اما وقتى كه مىخواهد فرض كنيد كه يك نقشهاى بدهد، يك چيزى بدهد، با آن استادىهايى كه دارد جورى مىدهد كه مفيد و صحيح نباشد و منفعت طلبى باشد و هكذا همه چيز. در قشر ما هم اگر بنا باشد كه همين ملايى باشد، اين ملا بسيار ملاى خوبى است، بسيار آدم فهميدهاى است، كتاب و سنت را بسيار خوب مىفهمد اما اگر چنانچه تقوا در كار نباشد، همين فهم كتاب و سنت موجب اعوجاج مردم مىشود در سنت، يك جور سنت را بيان مىكند كه منحرف بكند. در كتاب، يك جور كتاب را بيان مىكند كه منحرف بكند. بسيارى از اين آدمهايى كه منحرف كردند و مىكنند جوانهاى ما را، از اينها هست كه در قشر شما و در قشر ما بودند و متقى نبودند، الهى نبودند، خدايى نبودند، فقط توجه به اين بوده است كه مقام چه باشد، توجه به اين بوده است كه حقوق چقدر باشد،
صحيفه نور ج 6 صفحه 251
تربيت كه كردند تربيت يك اشخاصى را كردند از حيث دانشمندى، دانشمند لكن دانشمند مضر، نه دانشمند مفيد، نه مثل يك بازارى كه اگر مفيد هم نباشد، مضر نيست، يك فردى است كه مضر است به جامعه. فرقى ما بين قشر شما و قشر ما در اين مسأله نيست، ما هر دو طايفه بايد تربيت كنيم قشر جامعه را. ما احتياج به آدم داريم مملكت ما احتياج دارد به اينكه انسان درست بشود در آن، مومن باشد. اين آدمى كه از زير دستگاه شما يا از دستگاه ما بيرون مىآيد، اگر مومن باشد، ديگر نمىشود كه زير بار ظلم اجانب برود و يا تطميع بتوانند بكنند او را. اين تطميعها و تهديدها را همه، آنى كه تطميع مىشود و تهديدش آنها اثر مىكند آنهايى است كه ايمان ندارند. آنى كه تقوا و ايمان دارد نه تطميع در او تاثير مىكند كه خيانت كند براى اينكه ببرد يك چيزى و نه تهديد در او اثر مىكند براى اينكه تهديدها را با خلاف تكليف كردن موازنه مىكند، مىگويد نبايد بكنم. اگر شما و ما دست به هم بدهيم و يك جامعه توحيدى به معناى اينكه همه معتقد به خدا، همه معتقد به اينكه يك وقتى جزا دارد كارها، همه معتقد و مومن به همه جهات، اگر ما و شما دست به هم بدهيم و جوانها را مومن، متقى بار بياوريم مملكتمان تا آخر احياء مىشود و اگر چنانچه ما كوتاهى بكنيم، اين مسؤوليت بزرگ را ما به دوش خودمان بكشيم و كوتاهى بكنيم در حق فرزندان اين مملكت، فرض كنيد چند روزى هم يك چيزى بشود و يك صورتى پيدا بكند، فردا بدتر از اين است، به دست اين اشخاصى كه اعتقاد ندارند، ايمان ندارند، توجه به مصالح كشور ندارند، فقط براى مصلحت خودش مىخواهد كار بكند. همه اينهايى كه اين بساط را، اين فضاحتها را در ايران درست كردند واين گرفتارىها را براى ملت ما درست كردند براى اين بود كه ايمان در كار نبود. اگر ايمان در كار بود ممكن نبود كه يك آدم يك قراردادهائى درست كند كه حالا دولت ما گرفتارش هستند كه ما هر طرف قضيه را بگيريم ضرر دارد قرار دادها جورى درست شده است كه هر طرف قضيه را مىگويند مىگيريم ضرر برايمان دارد، ماندند چه بكنند. اگر اينها ايمان داشتند، همه چيز يك مملكت را به باد نمىدادند براى اينكه چند تا قصر در خارج داشته باشند، چند تا بانك را در خارج پر بكنند. ايمان نبوده است كه اين كارها را كردند. مبداء همه خيرات و مبداء همه ترقياتى كه براى يك مملكت هست چه در جهت ماديت و چه در جهت معنويت اين است كه ايمان در كار باشد. بايد شما و ما دست به هم بدهيم براى قشر آتيه كه اينها مقدرات مملكت دستشان است ايمان ايجاد كنيم، شما از دانشگاه مومن بيرون بدهيد، ما از مدرسهها مومن بيرون بدهيم نه عالم، عالم تنها فايده ندارد البته مومن تنها هم موثر خيلى نيست، خوب قشرهاى ديگر هم مومن هستند اما عالم وقتى مومن شد، عالم وقتى متقى شد آن است كه منشاء خيرات و بركات است و حفظ يك كشور يا خداى نخواسته از آن طرف به باد دادن يك كشور است. بنابراين يك بار سنگينى به عهده ما و شماست و اين بار سنگين به عهده ما و شماست اگر چنانچه درست راه برديم و به آن شغلى كه داشتيم درست عمل كرديم و در كنار علم، ايمان را هم تقويت كرديم و برنامهها، برنامههاى سابق نباشد و يك تحول در برنامهها پيدا بشود و كوشش كنيد كه برنامههايى كه براى عقب نگه داشتن ما بوده است اين برنامهها تغيير كند، البته در موقعش ما كوشش مىكنيم اما شما الان بايد كوشش بكنيد، برنامههايى كه
صحيفه نور ج 6 صفحه 252
ديگران براى ما درست كردند ما نبايد زير بار آن برويم، ما بايد تغييرش بدهيم.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 253
تاريخ: 3/3/58
پيام امام خمينى در مورد عدم تعرض به روحانىنماها
بسم الله الرحمن الرحيم
با آنكه در اسلام براى مجازات مجرمين فرقى بين گروهها نيست و همه در مقابل قانون برابر هستند و بايد مجرمينى كه با پوشيدن لباس روحانيت خود را در اين صف وارد كردهاند به مجازات برسند، لكن به طورى كه اطلاع مىدهند عدهاى مخالف اسلام و روحانيت در صدد هستند كه به اسم تصفيه، روحانيت را بكوبند و راه را براى ستمگران باز كنند، لهذا لازم است به تذكرات زير توجه شود:
1- نظر به اينكه روحانيون از حال معممين بهتر آگاه هستند، در شهرستانها به وسيله علماى اعلام درجه اول هياتهائى مركب از سه نفر از اهل علم مورد وثوق و دو نفر از معتمدين محل تشكيل و ماموريت رسيدگى به پرونده هاى اشخاص به صورت روحانى يا اهل منبر را به آنان بدهند و پس از ثبوت جرم شرعاً تحت نظر دادگاه انقلاب اسلامى به مجازات برسند.
2- هيچ كس و هيچ گروهى حق ندارد معترض معممين بشود و به روحانيون اهانت كند. در صورت تخلف، دادگاه انقلاب محل موظف است او را تعقيب و مجازات كند. تذكرات فوق براى كوتاه كردن دست عمال اجانب از حريم محترم روحانيت كه مىخواهند تا نيات فاسد خود و با تز اسلام منهاى روحانيت اسلام را كه معارض منافع اربابان هستند بكوبند. ملت بايد توجه به اينطور فكر استعمارى و حيله مغرضانه غربى داشته باشد و ملت شريف موظف است اين اقشار خائن را در صفوف خود راه ندهد و در صورت تعرض به علما و روحانيون آنان را به دادگاه معرفى كند.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 254
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران ميدان خراسان تهران
شما پاسداران بوديد كه در لحظات مشكل از ايران پاسدارى كرديد
بسم الله الرحمن الرحيم
من از ملت ايران عموماً و از پاسداران انقلاب خصوصاً و از شما پاسداران انقلاب تهران، ميدان خراسان تشكر مىكنم. شما پاسداران بوديد كه در لحظات مشكل از ايران پاسدارى كرديد و كسانى كه مىخواستند بشكنند اين نهضت مارااز آن جلوگيرى كرديد. من بايد از شما تشكر كنم. خداوند شما را حفظ كند. در جوار ولى عصر محفوظ باشيد. ما پس از اين هم احتياج به اين نيروى بزرگ پاسدارى داريم، اسلام چشمش را به اين جوانان دوخته و از آنها انتظار دارد، انتظار نصرت و يارى، انتظار شكستن توطئه توطئهگران. خداوند تمام شما را سلامت و سعادت عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 255
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع فرهنگيان و دانشجويان عضو انجمن اسلامى دانشكده ادبيات دانشگاه اهواز
ملت ما بايد يك برنامه طويل المدت و يك برنامه عاجل داشته باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
همانطور كه دولتها گاهى برنامه طويل المدت و برنامه قصير المدت دارند، الان ملت ما بايد يك برنامه طويل المدت و يك برنامه عاجل قليل المدت داشته باشند. برنامه قليل المدت اين است كه اين انقلاب را و اين نهضت را كوشش كنند كه محفوظ باشد. اين انقلاب اگر محفوظ نباشد و اگر خداى نخواسته نهضت ما نتواند با وحدت كلمه به پيش برود، همين اشكالاتى كه شما اشاره كرديد ممكن است كه پيش بيايد و دستهائى كه در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به ثمر برسد، آن ريشههاى گنديده كمكم با هم اجتماع كنند، پيدا كنند هم را و با هم متحد بشوند و ما هم خداى نخواسته به توهم پيروزى رو به سستى و سردى برويم و مشغول به اين بشويم كه حالا من چه گرفتارى دارم، گرفتارىهاى شخصى از قبيل كار نداشتن، بيكار بودن، مقروض بودن و خانه نداشتن، امثال گرفتارىهائى كه قشرها دارند. اگر ما الان در اين موقع كه هستيم و در اين موقع حساس كه مملكت ما شايد از همه اوقاتى كه بر آن گذشته الان حساستر باشد، اگر ما مشغول بشويم به كارهاى شخصى خودمان و از آن نظرى كه اول داشتيم و آن توجهى كه همه با هم داشتيم و اين نهضت را تا اينجا رسانديم اگر غفلت بكنيم، ممكن است (البته حالا چيزى نيست ولى ممكن است) كه دشمنها با توطئهها و نقشههائى كه دارند و منافع خودشان را ديدند از دستشان رفته است، اين اقشار مختلفى كه هستند، اينها با هم اتحاد پيدا كنند و موجب زحمت بشوند و خداى نخواسته نهضت را جلوگيرى كنند.
دشمنان ما از جمهورى نمىترسند، از اسلام مىترسند
برنامه قليل المدت و عاجل كه حالا ما برايش مكلف هستيم اين است كه با توجه به اينكه ما پيروزى كه پيدا كرديم در اثر وحدت كلمه و اينكه همه اقشار با هم دست به دست هم و با فرياد واحد و آن اينكه ما اين سلطنت كثيف را نمىخواهيم و ما يك سلطنت الهى، يك جمهورى الهى مىخواهيم، مى خواهيم احكام الهى در خارج تحقق پيدا بكند، همه گفتيم جمهورى اسلام، بايد همين معنا را حفظ كنيم و در خلال اين معنا يك توجه خاصى همه ملت ايران به جمعيتهائى كه در شرف تشكيل هستند يا تشكيل شدند و دارند تشكيلات خودشان را بيشتر مىكنند، يك توجهى به اينها بكنيم و ببينيم كه اينها مسيرشان مسير ملت است يا مسيرشان با ملت فرق دارد. علامت اينكه مسير همان مسير ملت باشد اين
صحيفه نور ج 6 صفحه 256
است كه در صحبتهائى كه مىكنند، در مقالاتى كه مىنويسند، در ميتينگهائى كه مىدهند، همانطورى كه ملت هر جا با هم مجتمع بشود و هر جا ميتينگ بخواهد بدهد و هر وقت قلم دست نويسندگان ملت مىافتد، ملى مىافتد، اينها همه فرياد مىزنند باز و مىنويسند جمهورى اسلامى، اگر اين جمعيتهائى كه حالا در شرف تكوين است يا تكوين شده است و دارند تقويت مىكنند خودشان را و مردم را از اطراف جذب مىكنند، اگر اينها هم همين مطلب را بگويند جمهورى اسلامى، مضايقهاى نيست از اينكه اينها همه هم هر كدام يك اجتماعى داشته باشند ملت هم با آنها، آنها هم با ملتند اما اگر ديديد كه در حرفهايشان از خدا خبرى نيست، از اسلام هم خبرى نيست، هيچ به جمهورى اسلامى فكر نمىكنند، هيچ دمى نمىزنند از جمهورى اسلامى، از اينكه ملت هم با هم راى دادند با اتفاق كلمه كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم اگر شما ديديد كه اين جمعيتهائى كه الان مشغول فعاليت هستند، جمهورى كه مىگويند، يا جمهورى مىگويند يا جمهورى دموكراتيك مىگويند يا جمهورى دموكراتيك اسلامى، اگر اينها جمهورى گفتند، اين همان معنائى است كه دشمنان ما مىخواهند. دشمنان ما از جمهورى نمىترسند از اسلام مىترسند. از جمهورى صدمه نديدند از اسلام صدمه ديدند. آن كه تو دهنى به آنها زد جمهورى نبود، جمهورى دموكراتيك هم نبود، جمهورى دموكراتيك اسلامى هم نبود، جمهورى اسلامى بود. علامت اينكه شما بفهميد كه مسير اين جمعيت، هر كه مىخواهد باشد، اگر چنانچه جمعيتى باشد كه در پيشانى او از نماز خواندن پينه بسته نظير خوارج كه پينه بسته بود پيشانىشان از شدت طول سجده لكن حق را كشتند، اگر اشخاصى باشند كه صددرصد ملى به خيال شما يا به خيال خودشان هستند، اگر اشخاصى باشند كه دم از آزادى مىزنند، دم از استقلال مىزنند لكن در نوشتههاشان از خدا خبرى نيست، از اسلام خبرى نيست، از جمهورى اسلامى خبرى نيست، اينها همانطورى كه شيطان از بسم الله مىترسد اينها از اسلام مىترسند. علامت اينكه شما بشناسيد اشخاصى كه از مسير شما خارج است، از مسير اين ملتى كه خونش را مىداد در راه اسلام، اينهائى كه خون دادند، جوانهاى ما كه به خيابان ريختند، بانوان ما كه به خيابان ريختند و تظاهر كردند و با مشت گره كرده اين دشمن بزرگ را از بين بردند، بايد ديد كه اينها اشخاصى بودند كه دموكراتيك بودند؟ مذاقشان و مسلكشان دموكراتيك بود؟! اينها جمهورى مىخواستند مثل جمهورى كه شوروى مىخواهد؟! شوروى هم جمهورى است مثل جمهورى كه ساير ممالك دشمن ما مىخواهد، آمريكا هم جمهورى است. ملت ما كه خون خودش را ريخت و فرياد كرد الله اكبر و فرياد كرد جمهورى اسلام، اسلام اينها را وادار كرد به يك همچو جانبازى و خونريزى و فدايى دادن، يا آن معنائى كه شوروىها مىخواهند؟ يا آن معنائى كه آمريكائىها مىخواهند؟ يا آن معنائى كه اسرائيل مىخواهند؟ آنها هم جمهورىاند. اينهائى كه مىگويند جمهورى، اسلامى را دنبال آن نمىگذارند و فقط اين كه كلمه كه من از اول فرياد زدم كه ما همين دو كلمه را مىخواهيم جمهورى اسلامى، اگر ديديد يك كلمهاى اضافه شد، بدانيد مسيرشان با
صحيفه نور ج 6 صفحه 257
شما مختلف است. اگر كلمه اسلام هم پهلويش گذاشتند مىخواهند شما را بازى بدهند، اگر ديديد كه يك كلمه از آن افتاد و گفتند جمهورى، بدانيد مسيرشان با شما مختلف است. اينها مىخواهند شما را بكشانند به آن مطالبى كه برخلاف اسلام است. بر فرض اينكه مخالف با رژيم سابق هم باشند و بسياريشان هستند لكن ما فقط مطلبمان اين نبود كه رژيم خارج سابق از بين برود، مقدمه بود آن، مطلب مسلماً اين نيست كه فلان طايفه از بين بروند. از باب اينكه رژيم مانع بود از اينكه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، احكام اسلام تحقق پيدا بكند، به قرآن عمل بشود، از اين جهت ما با رژيم مخالفت كرديم. اگر رژيم هم احكام اسلام را به آن عمل مىكرد همانى كه ما مىگفتيم او هم مىگفت كه با او دعوا نداشتيم. اگر بنا باشد كه اين خونها كه ريخته شده است نه براى اينكه رژيم از بين برود براى اينكه اسلام تحقق پيدا كند، مقصود از رفتن رژيمهاى فاسد، مقصود از قطع ايادى دشمنها اين است كه ايران بشود يك مملكت اسلامى، حكومت اسلامى باشد، برنامهها، برنامههاى اسلامى باشند. اگر بنا باشد كه حكومت و رژيم سابق از بين رفت لكن يك رژيم غير اسلامى ديگرى آمد، خونهاى بچهها و جوانهاى ما هدر رفت. ما زحمت كشيديم و اين سد را از بين برديم و ديگران آمدند و همان مطالب سابق و همان حرفهاى غير اسلامى را در خارج تحقق دادند به آن. برنامه ملت ما آنهم برنامه قليل المدت اين است كه دشمن را شناختند و از ميدان رد كردند حالا هم بشناسند دشمن را و از ميدان ردش كنند. دشمن ما فقط محمد رضا خان نبود، ما هر كس كه مسيرش مسير اسلام نباشد دشمن ماست، با هر اسم مىخواهد باشد. هر كس جمهورى را بخواهد دشمن ماست براى اينكه دشمن اسلام است. هر كس پهلوى جمهورى اسلامى دموكراتيك بگذارد اين دشمن ماست، هر كس جمهورى دموكراتيك بگويد، اين دشمن ماست براى اينكه اين اسلام را نمىخواهد.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 268
تاريخ: 4/3/58
فرمان امام خمينى به مهندس بازرگان در مورد تصويب قانون اساسى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان نخست وزير دولت موقت جمهورى اسلامى:
لازم است ملت مبارز ايران هر چه زودتر سرنوشت آينده مملكت خويش را به دست گيرد و ثمره انقلاب عظيم اسلامى خود را در همه روابط و نظامات اجتماعى به دست آورد و حقوق از دست رفته خود را باز يابد، عدالت اسلام را در همه شوون جامعه پياده كند، از اين رو طرح قانون اساسى را كه شوراى طرحهاى انقلاب مشغول تدوين و تكميل آن هستند با سرعت تكميل و به تصويب شوراى انقلاب رسانده و هر چه زودتر در اختيار افكار عمومى بگذاريد تا همه صاحبنظران و تمامى اقشار ملت در مدت محدودى كه تعيين نمائيد، پيشنهادها و نظريات خود را درباره آن ابراز نمايند و بنا بر تصميمى كه با تبادل نظر با شوراى انقلاب و دولت گرفته شد، ترتيبى دهند تا مردم هر استان و هر يك از اقليتهاى مذهبى نمايندگان صاحبنظر خود را به تعدادى كه شوراى انقلاب اسلامى و دولت تعيين مىكنند، انتخاب كنند و مجلس متشكل از نمايندگان مردم با توجه به همه پيشنهادهاى مفيدى كه رسيده شده است مواد قانون اساسى را به صورت نهائى بررسى و تنظيم نمايند و سعى شود كه در آن كليه حقوق و آزادىها و فرصتهاى رشد و تعالى و استقلال اين ملت بر مبناى موازين اسلامى كه ضامن حقوق همه افراد است و اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران بدان راى مثبت داده است، پيشبينى گردد و پس از آنكه اين قانون اساسى در جمع نمايندگان صاحبنظر مردم مورد بررسى نهائى قرار گرفت، به راى گذارده شود و طى يك همهپرسى نهائى همه آحاد ملت قبول و يا رد خود را مستقيم در باره آن ابراز نمايند و سعى شود كه تمام اين مراحل در اسرع وقت انجام گيرد تا با انتخاب رئيس جمهورى و نمايندگان مجلس، اركان حكومت جمهورى اسلامى استقرار يابد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 263
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى و اعضاى دادگسترى
همين محرومين به مملكت خدمت كردند و قيام كردند و با دست همين طبقه نهضت به اينجا رسيد
بسم الله الرحمن الرحيم
اين فرصتهائى است كه به بركت اين نهضت براى ما و شما پيدا شده است، پاسداران محترم در كنار ما و اعضاى دادگسترى باز در كنار ما، آن مطالبى كه بايد صحبت بشود ميان بگذاريم و راه حل هم انشاءالله پيدا بشود، بيان كنيم، من ابتدائاً راجع به پاسداران بعضى از كلمات را عرض مىكنم. ما بايد از اين پاسداران، اين جوانهاى برومند، اين جوانهاى زحمتكش تشكر كنيم كه در يك وقتى جزء محرومين بودند و بعد همين محرومين به مملكت خدمت كردند و قيام كردند و با دست همين طبقه اين نهضت به اينجا رسيد. اين يك مطلبى است كه براى ما و براى هيچ كس پوشيده نيست كه آن طبقهاى كه اين نهضت را به ثمر رساندند، آن طبقه محروم، از زن و مرد بود ما اينهائى كه در خيابانها ريختند و با صداى الله اكبر و با مشت فشرده و با ايمان، اعتناء به قدرتهاى شيطانى نكردند، همين زنهاى محترم و مردهاى عزيز محترم بودند كه از طبقه محروم در آن رژيم بودند. اينها بودند كه توانستند اين قدرت شيطانى را بشكنند و اين سد را خرد كنند و اينها هستند كه از اين به بعد باز تكليف دارند يعنى همه تكليف داريم.
يك همچو نهضتى تاريخ نشان نداده است
ما الان نرسيديم به آن نقطهاى كه مىخواهيم و ملت مىخواهد و آن نقطهاى كه اساس برقرارى حكومت عدل است. تا اينجا كه ما آمديم موانع را تا يك حدودى رفع كرديم، چپاولگرها را تا يك حدودى خارج كرديم لكن باز ريشههائى از آنها هست كه اگر به آنها مهلت داده بشود اين ريشهها كمكم ممكن است رشد بكند، حالا چيزى نيستند لكن نبايد ما دشمن را حقير بشمريم. بايد توجه كنيم به اينكه الان توطئه در كار است، در هر جاى كشور كه مىرويم توجه مىكنيم، مىبينيم كه توطئههائى در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به ثمر حقيقىاش برسد، بلكه به طمع اينكه شكست بخورد نهضت و مسائل سابق باز برگردد. از اين جهت ما الان در يك موضع حساس هستيم كه به نظر من حساسترين نقطه تاريخ است و همه ما، دانه دانه ما، فرد فرد ما مسوول هستيم، من يك طلبه هستم مسوول، آقايان
صحيفه نور ج 6 صفحه 264
علما هم كه تشريف دارند مسوول، شما پاسدارها هم، پاسدارهاى محترم هم يكى يكى مسوول، آقايان دادگسترىها هم يكى يكى مسوول و همه قشر ملت مسوولند. يعنى ما الان در يك موضعى واقع شديم كه اگر مسامحه بكنيم، من بخواهم كنار بكشم بگويم خوب، ديگران بكنند، شما بخواهيد كنار بكشيد بگوئيد ديگران بكنند، اين اسباب اين مىشود كه نتوانيم ما اين نهضت را به آخر برسانيم. الان همه ما، هر فرد ما به اندازه خودش مىتواند يك كارى انجام بدهد، يك پاسدار به اندازه يك نفر مرد شجاع مىتواند كار بكند، يك اجتماع به اندازه افرادى كه دارد كار انجام مىدهد و اجتماع از اين افراد پيدا مىشود، اگر فرد خودش را مسوول نداند، اجتماع كه از افراد بايد پيدا بشود قهراً مسؤوليت خودش را نمىداند. ما الان همهمان در اين وقتى كه هستيم همانطور كه قبل از اينكه برسيم به اين قله بلندى كه آن ديوار بزرگ را شكستيم چطور بود كه هيچ توجه نداشتيم كه ما شب كه برويم منزل شام چه مىخوريم، روز كه بيائيم منزل ناهار چه داريم، گرفتاريمان چه است، قرض داريم. هر كس خودش ادراك اين معنا را مىكند كه آن روز كه فرياد الله اكبر مىكشيديد جز يك نقطه نظر كه پيشبرد اسلام باشد چيز ديگر نبود، در نظرتان چيز ديگرى نبود، گرفتارىهاى شخصى هيچ مورد نظر نبود. من مىدانم كه در آن حالى كه همه با هم داشتند مبارزه مىكردند، مقابل تانك رفتند، اينها جز اينكه يك پيشرفتى بكنند و اسلام را به پيش ببرند و كشور را نجات بدهند، به آن چيزهائى كه مربوط به خودشان بود، احتياجاتى كه داشتند هيچ توجه نداشتند براى اينكه در راه بودند، نظير يك قافلهاى كه حركت مىكند از يك محلى به محل ديگر، مادامى كه توى راه است خستگى را نمىفهمد، دارد مىرود، وقتى كه رسيد به آن محلى كه منزل است آنوقت خستگى را ادراك مىكند، كمكم تنبل مىشود. آن نهضتى كه با وحدت كلمه همه اقشار ملت ما و توجه و ايمان به خداى تبارك و تعالى پيشرفت كرد و تا اينجا رسيد نبايد ما خيال بكنيم كه ما ديگر تمام شد كارمان، پيروز شديم، اين توهم پيروزى براى ما سستى مىآورد. وقتى انسان اعتقاد كرد. كه ديگر كار تمام شده است مثل قافلهاى است كه به منزل رسيده است ديگر نمىتواند پا بشود يك نيم فرسخ هم راه برود، ديگر مىافتد. ما بايد توجه داشته باشيم به اينكه ما الان هم بين راه هستيم، مراحلى داريم كه طى كنيم و مهمش اين ريشههاى گنديدهاى است كه در كشور ما الان موجود است، آن توطئههائى كه در پس پرده الان مىشود، الان اينطور نيست كه اينها بتوانند كارى بكنند، نمىتوانند، ملت، همه باهمند لكن اگر از ما سستى و از آنها تجمع، ما رو به سستى برويم آنها رو به توطئه بروند كمكم آنها عددشان زياد مىشود و عدد ما، هى تحليل مىرود و ممكن است يك وقت خداى نخواسته نهضت شكست بخورد و من به شما برادرها عرض مىكنم كه اگر اين نهضت شكست بخورد، ايران تا آخر، تا آخر ديگر تحت ذلت و تحت رنج است. يك همچو نهضتى در طول تاريخ يك دفعه اتفاق مىافتد، در تاريخ ايران نمىتوانيد پيدا بكنيد، يك همچو نهضتى تاريخ نشان نداده است، يك همچو نهضتى كه در ايران در ظرف اين يكى، دو سال واقع شده، اگر اين نهضت خداى نخواسته فرو بنشيند و به نتيجه نرسيده سستى پيدا بكند اين معنايش اين است كه تا آخر ديگر ملت ايران، نسلهاى آتيه شما هم تحت رنج و عذاب و اختناق و وابستگى به دولتهاى بزرگ بايد باشد. از اين
صحيفه نور ج 6 صفحه 265
جهت الان به دوش شما جوانهاى برومند بسيار عزيز و در دوش ما پيرمردهاى از كار افتاده يك بار سنگين تكليف است، يك بار بزرگى است كه الان به دوش ما واقع است و بايد ما با همت مردانه شماها و دعاى خودمان اين بار را به منزل برسانيم و اين آشفتگىها را خاتمه بدهيم و اين ريشههاى فاسد گنديدهاى كه مىخواهد دوباره رو به رشد برود نگذاريم رشد كند و نمىگذاريم انشاء الله.
ارائه خط مشى و نحوه عملكرد صحيح به پاسداران اسلام
آن چيزى كه از شما پاسدارها و ساير رفقاى خودتان و همه پاسدارهاى ايران من توقع دارم اين است كه آن جهات لطيف اسلامى را حفظ كنيد، انسان اگر چنانچه آن جهت روحانيت اسلام را، آن جهت معنويت اسلام را حفظ بكند، يك آدم مىشود صد تا، يك آدم مىشود هزار تا. مالك اشتر يك نفر نبود، مالك اشتر يك آدمى بود كه يك لشكر بود و بيشتر. حضرت امير سلام الله عليه يك نفر نبود همه عالم بود، همه چيز بود روى آن جهات معنويت و واقعيتى كه داشت. انسان مادامى كه توجهش به همين ماديات دنيا و جهات پائين است يك نفر است، آن هم يك نفر حيوان. ما با حيوانات در اين معنا شركت داريم كه همه مىخوريم و مىخوابيم، اين كارهاى حيوانى را مىكنيم، آنى كه امتياز مىدهد شما را و همه ما را از حيوانات، آن معانى است كه در انسان موجود است بالقوه موجود است و بايد بالفعل بشود، آن حظ الهى و روحانى است كه در انسان موجود است و بايد رشد بدهد. اگر چنانچه آن حظ معنوى را رشد داديد يكىتان يك فوج مىشويد، يك نفر ديگر نيستيد، يكى مىشود، يك موجود مىشود موجودات، يك قطره مىشود دريا. آنچه مىخواهم من عرض كنم به شما، به وسيله شما به همه پاسدارها كه من دعا به آنها مىكنم و من خدمتگزارشان هستم اين است كه توجه كنيد به اينكه يك وقت برخلاف قواعد اسلام با برادرانتان و با اشخاص كه خيال مىكنند كه اينها مثلا چه هستند رفتار نكنيد، نظم داشته باشد، هر اجتماعى با انتظامات مىتواند رشد بكند مثلا اگر بنا باشد كه نظامىها آن وضع نظامشان از دست برود نمىتوانند كارى انجام بدهند، اگر پائين دستها از آن بالا دستها اطاعت نكنند آشفته مىشود، انسجام پيدا نمىكند. اگر بنا باشد كه مثلا پاسدارها براى خودشان يك سرپرستى كه اطاعت از آن بكنند نباشد، اطاعت نكنند و يا از مركزى كه بايد اطاعت كنند اطاعت نكنند و همين طور خودشان هر كارى دلشان مىخواهد بكنند اين تفرقه حاصل مىشود، اين همان است كه پاسدارها را و هر قواى اجتماعى را به تفرقه مىكشد. مجتمع وقتى كه روى يك نظام حركت بكند كارها را از پيش مىبرد، وقتى متفرق بشود، يكى از اين طرف بكشد، يكى از آن طرف بكشد، اين تفرقه حاصل مىشود، تفرقه كه حاصل شد نمىتوانند كار انجام بدهند شما براى خدا تا حالا كار را رسانديد به اينجا و براى خدا از اين به بعد هم با هم باشيد، با يك نظام باشيد، يك اطاعت، مورد اطاعت اشخاص كه مثلاً بزرگترند يا قرار داده شدهاند براى شما مثلا چه، اطاعت بايد باشد تا نظم پيدا بشود. و از چيزهائى كه مىخواهم به شما عرض بكنم اين است كه آنطور نباشد كه اگر فرض كنيم كه يك نفر آدم در شهربانى، يك نفر آدم در ژاندارمرى، يك نفر آدم در ارتش گناهكار تشخيص داديد، خودتان
صحيفه نور ج 6 صفحه 266
برويد سراغش و بكشيد ببريد. اين موجب اين مىشود كه شهربانى تضعيف بشود، ژاندارمرى تضعيف بشود، ارتش تضعيف بشود، روحيهشان را از دست بدهند، اين براى شما مضر است، براى كشور شما مضر است، براى اسلام شما مضر است. اگر چنانچه تشخيص داده شد به اينكه فلان آدم جنايتكار است، اين روى ترتيب كه رجوع شود به صاحب منصبهاى خود آنها كه اين را مثلاً به فلان جا تحويل بدهيد، اما خودتان بخواهيد برويد و از پشت ميز يك نفرى را بكشيد ببريد اين اسباب تضعيف مىشود، اين خلاف قواعد اسلام است. بايد ملاحظه بكنيد، بايد توجه كنيد. بنابراين، اين مسائل بايد درست با يك نظامى پيش برود تا انشاء الله اين ريشهها كنده بشود و شما به مقصد خودتان برسيد و اسلام و احكام اسلام آنطورى كه بايد تحقق پيدا كند.
حالا هم همه يك نظر داشته باشند و آن اينكه اين علف هرزهها هم نبايد باشند
ساير مسائل كه حالا نظرم به حرفهاى اين آقاست كه دادگسترى هستند، ما يك مسائل اصلى الان داريم بالفعل و يك مسائل دنبال اين مسائل. آن مسأله اصلى كه ما الان داريم اين است كه همه قوا را روى هم بگذاريم كه اين مفسدههائى كه در شرف تكوين از بين ببريم، اين توطئههائى كه توطئهگرهاى خارج و داخل باهم دارند اجتماع پيدا مىكنند و مىخواهند رشدش بدهند نگذاريم رشد پيدا كنند. همه قوا الان بايد مجتمع بشود، چه قواى پاسدارها، چه قواى ژاندارمرى وارتش و شهربانى و چه قواى ملت همه باهم بايد دست به هم بدهند و يك نقطه نظر داشته باشند، همانطورى كه قبلاً يك نقطه نظر داشتند و آن اينكه اين سلسله نبايد باشد و رفت از بين، حالا هم همه يك نظر داشته باشند و آن اينكه اين علف هرزهها هم نبايد باشند. اينها را كه از بين برديم بازسازى مملكت بايد بشود. خيال نكنيد كه فقط دادگسترى تحول بايد پيدا بكند، فرهنگ هم تحول بايد پيدا بكند، همه چيز به هم ريخته است، اينها تحول لازم دارند. دادگسترى ما امروز دادگسترى طاغوتى است فرهنگمان هم همين طور است، همه چيز اينطورى است. اينها همه بايد در يك وقتى كه از اين مسأله اصلى ما فارغ شديم برويم سراغ آن. اگر بنا باشد كه حالا ما مسأله اصلى را فراموش كنيم و برويم سراغ اين فروع و سراغ احتياجاتى كه هر جائى، هر ادارهاى دارد، اين اسباب اين مىشود كه خداى نخواسته آن ريشهها هم يك وقت رشد بكنند و ما را برگردانند به آن حال كه ديگر نتوانيم بنشينيم يك همچو جائى با هم صحبت بكنيم. الان اين نعمت براى ما پيش آمده است كه من طلبه با شما كه هيچ وقت باهم نبوديم نشستيم صحبت مىكنيم، نظامى و پاسدار و پاسبان و ملا و همه مجتمع مىشوند در يك محيطى همه باهم مىنشينند صحبت مىكنند. اين آزادى براى ما الان يك نعمتى است كه بايد قدرش را بدانيم و همه باهم حفظ كنيم اين را. اين نعمتى كه خدا به ما داده است، شكر كنيم اين نعمت را و حفظ كنيم اين نعمت را و همه باهم به پيش برويم و اين نهضت را به آخر برسانيم.
صحيفه نور ج 6 صفحه 267
الان بايد اين ريشهها را بكنيم و دور بريزيم كه مبادا باهم مجتمع بشوند
وقتى كه يك حكومت مستقل و يك مجلسى پيدا شد همه اين مسائلى كه اين آقا گفتند و صحيح هم دارند مىگويند و همه مىگويند و صحيح هم همه مىگويند، خيال نكنيد كه فقط دادگسترى اينطور است همه جا يك همچو مسائلى هست، لكن الان مثل اين مىماند، اگر زلزله مثلا بيايد من بخواهم بنشينم مطالعه كنم، آقا هم بخواهند بنشينند، بروند نماز بخوانند، شما هم بخواهيد بنشينيد كسب بكنيد نمىشود اين، همه بايد بروند آنهائى كه از زلزله گرفتار شدهاند نجات بدهيد، نه من مىتوانم بروم سراغ كار ديگر، نه شما. هيچ كدام نمىتوانيم به احتياجات فعلى خودمان برسيم بايد آنى كه الان جامعه به آن احتياج دارد، آنى كشور به آن احتياج دارد، آنى كه اسلام به ما پيشنهاد مىكند آن را الان تعقيب بكنيم بعد از اينكه اين مرحله تمام شد آنوقت مىرسد به مرحلههاى ديگر. البته، هم كشاورزى ما الان ناقص است، هم ادارات ما الان ناقص هستند، هم دادگسترىمان اينطور است، هم فرهنگمان هست، اينها همه امورى است كه معلوم است كه احتياج به پاكسازى دارد لكن وقت دارد، الان زلزله است، ما بايد آن ريشهها را بكنيم دور بريزيم كه مبادا اينها باهم مجتمع بشوند و يك وقت چيزى بكنند و من اميدوارم كه همان قدرت الهى كه پشتيبان شما بود و اين سد را شكست با همان قدرت اين ريشهها را بيرون بريزيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 269
تاريخ: 4/3/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان سازمان حمايت خانوادههاى قم و گروهى از اهالى بناب
خيانت و ستم به زنان و مردان، به اسم خدمت!!
بسم الله الرحمن الرحيم
چه خوب نهضتى بود، چه خوب قيامى. ما هر روز تقريبا با قشرهاى مختلف، با گروههاى مختلف از اقشار ايران مواجه هستيم. الان در اين مجلس خانمهاى محترم قم كه فعالانه براى اسلام و نهضت و براى تربيت جامعه فعاليت مى كنند با آقايان بنابى كه از راه دور آمدهاند در يك مكان مجتمعيم. اين قبل از نهضت هيچ تحققى نداشت، شما يك راهى داشتيد ما يك راهى، آقايان هم يك راهى. چه خوب نهضتى كه همه ما را در يك مكان مجتمع كرده است كه با هم صحبت كنيم، مسائلى كه احتياج به آن داريم طرح كنيم، دردهاى دل را بگوئيم به هم و راه جبرانش را هم گفته بشود و شايد با گفتن درد و درمان بتوانيم به يك جائى برسيم.
دردها زياد است و زيادتر بود و بحمدالله يك مقدارى از آن رفع شد. آنهائى كه براى ما دردهاى عظيم پيش آوردند، آنهائى كه به كشور ما خيانت كردند، آنهائى كه به بانوان ما بيشتر ظلم كردند تا به مردها، آنها كه بانوان را به طورى به آنها ظلم كردند و به صورت اينكه مىخواهيم خدمت بكنيم آنها را به عقب راندند، به آنها ظلم زياد شد، به مردها هم شد، به همه اقشار ظلم شد، بحمدالله دست آنها كوتاه شد و اميدواريم كه اين قشرهاى ضعيفى كه مثل حيوانات ضعيف زير زمين مىلولند و مىخواهند ريشههاى گلها را فاسد كنند آنها هم انشاء الله از بين بروند.
ما بيزار هستيم از اسلام منهاى روحانيت، اسلام منهاى روحانيت خيانت است
دردهاى حالا هم زياد است، دردهائى كه به واسطه خيانتهائى كه به ما كردند و به ملت ما كردند، تتمه آن باقى است، خيانتها و تبليغاتى كه بر ضد اسلام و بر ضد قرآن كريم كردند و قشرها را خواستند از قرآن كريم جدا كنند و خواهران و برادران ما را خواستند از اسلام دور كنند، اينها باز يك مقدارشان هست با صورتهاى مختلف. شما زحمت كشيديد، زن و مرد زحمت كشيد، به خيابانها ريخت، جورها كشيد، خونها داد كه اسلام را زنده كند، براى اسلام خون داد، براى شهادت داوطلب شد، آن كه مىخواست ملت ما، آن كه به او راى داد ملت ما، جمهورى اسلامى بود، اسلام مورد نظر بود. الان قشرهائى هستند كه مىخواهند
صحيفه نور ج 6 صفحه 270
اسلام را كناربگذارند با نوشتن، با گفتن، با اجتماعات. اين درد بزرگترين دردى است كه الان ملت ما به آن مبتلا هست و ما از آن نگرانيم كه ملتى كه راى داد بر جمهورى اسلامى، 5/99 درصد راى داد بر جمهورى اسلامى، يعنى ما اسلام را مىخواهيم، اگر براى صرف جمهورى بود، همچو رائى نبود، اگر براى جمهورى دموكراتيك بود، همچو رائى نبود، ديگران هم از اين حرفها سابقاً گفتند و شكست خوردند. ملت ما براى اسلام قيام كرد و براى اسلام راه را پيمود و براى اسلام خون داد.
الان قشرهائى هستند كه مىخواهند اسلام را كنار بگذارند. جمهورى تنها، از اسلام مى ترسند، جمهورى تنها، جمهورى دموكراتيك. آنها كه مىخواهند يك قدرى در پرده صحبت كنند، جمهورى دموكراتيك اسلام. اينها همه خدعه است. اينها براى اين است كه از اسلام مىترسند. اسلام را مخالف مىدانند با هواهاى نفسانى خودشان، بيدار باشيد اگر انحرافى باشد از جمهورى اسلام، هر انحرافى اگر از جمهورى اسلامى باشد، خلاف مسير شماست، خلاف مسير اسلام است. مسلمين توجه داشته باشند كه در حزبهائى كه صحبتشان از اسلام نيست، صحبتشان از دموكراتيك است، قشرهائى كه به اسلام كار ندارند گرچه به آزادى كار دارند، آزادى را مىخواهند اما آزادى به غير اسلام، ملت ما توجه كنند كه لااقل داخل اينطور حزبها نشوند. شما عزيزان خودتان را براى اسلام داديد، حالا كه عزيزها را داديد، به ضد اسلام بخواهيد وارد بشويد، هدر مىدهيد خون عزيزان خودتان را. توجه بكنيد، اينها مىخواهند هدر بدهند خون شما را. اجتماعات اينها بر ضد اسلام است. چند روز پيش اجتماع زياد داشتند به بهانه و حرفهايشان بر ضد اسلام بود. با اينها همكارى نكنيد. مسلمين با اينها همكارى نكنيد. خودتان را از اينها دور نگه داريد. از اينها اجتناب كنيد. اينها آزادى منهاى اسلام را مىخواهند، اين غير از طريقه شماست، شما اسلام را مىخواهيد. ما اسلام را مىخواهيم كه اسلام آزادى به ما بدهد، نه آزادى منهاى اسلام. آنها استقلال منهاى قرآن را مىخواهند ما قرآن را مى خواهيم ما اگر تمام آزادىها را به ما بدهند، تمام استقلالها را به ما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگيرند ما نمىخواهيم. ما بيزار هستيم از آزادى منهاى قرآن، ما بيزار هستيم از استقلال منهاى اسلام. ما بيزار هستيم از اينكه بگويند اسلام منهاى روحانيت، اسلامى منهاى روحانيت خيانت است. مىخواهند اسلام را ببرند، اول روحانيت را مىبرند، اول مىگويند اسلام را مىخواهيم، روحانيت را نمىخواهيم، روحانيت استثناء شود، اسلام در كار نيست، اسلام با كوشش روحانيت به اينجا رسيده است.
بيدار باشيد، توطئه بزرگ در كار است
بيدار باشيد، خانمها بيدار باشيد، آقايان بيدار باشيد، مسائل شخصى خودتان را كنار بگذاريد. مسائل جزئى را كنار بگذاريد. احتياجات را كنار بگذاريد. امروز وقت اين نيست كه من محتاج هستم، من چيز ندارم. امروز وقت اين است كه ما اسلام را تقويت كنيم. همه اقشار بيدار باشند. كارگرها بيدار باشند. دهقانها بيدار باشند. بازارىها بيدار باشند. دانشگاهىها بيدار باشند، تز اسلام منهاى روحانيت يعنى لااسلام، درجه اولش اين است، بعد هم كتابهاى روحانيت را به دريا
بريزند. بيدار
صحيفه نور ج 6 صفحه 271
باشيد. من توجه شما را به اين خطر، به اين خطر عظيم عطف مىكنم خطر بزرگ است با صورتهاى (آزادى ما مىخواهيم، دموكراتيك ما مىخواهيم، استقلال مىخواهيم) اسلام چه، منهاى اسلام، در تمام حرفهايشان اسلام در كار نيست. اگر اسلام نبود، شما حالا در زاغهها بوديد، شما در خارج كشور بوديد. اگر در كشور بوديد، در زاغهها زندگى مىكرديد، در بيغولهها زندگى مىكرديد، نمىتوانستيد ظاهر مىشويد. اسلام است كه شما را آزادى داد و آورد در ميدان، بر ضد اسلام قيام نكنيد. خواهران من! عزيزان من! برادران من! عزيزان من! توجه داشته باشيد توطئه در كار است، توطئه بزرگ در كار است، توطئه در كار است، قشرهاى مختلفى كه به اسلام پشت كردهاند و از اول توجه نداشتند، دارند با هم جمع مىشوند.
بايد تجديد نظر كنند، بايد در كارهاى خودشان تجديد نظر كنند، در اجتماعاتشان تجديد نظر كنند، ملت نمىتواند توطئه را تحمل كند، ما تحمل نمىكنيم اين توطئه را، اينها توطئه است، توطئه بر ضد اسلام توطئه بر ضد ملت. آزادى هست توطئه نيست، آزادى معنايش اين نيست كه بنشينيد بر خلاف اسلام صحبت كنيد، آزادى در حدود قانون است، دين كشور ما اسلام است، آزادى در حدود اين است كه به اسلام ضرر نخورد، قانون اساسى ما دين را اسلام مىداند. خداوند انشاء الله شر مفسدين را قطع كند. خدا به شماها توفيق عنايت كند، سلامت و سعادت عنايت كند. من از همه شما تشكر مىكنم و اميدوارم كه با اراده قاطع، با تصميم قاطع به پيش برويد. سلام بر همه شما، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 272
تاريخ: 4/3/58
بيانات امام خمينى در جمع عشاير كهنوج و اساتيد دانشگاه
تعدى پنجاه و چند ساله به ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
چه فرصتهاى خوبى براى ما در اين انقلاب حاصل مىشود و حاصل شده است. ما از شما عشاير و از ساير عشاير اقشار ايران جدا بوديم، ما را جدا كرده بودند، ما را از دانشگاه جدا كردند، ما را از قشرهاى ديگر جدا كردند، از ارتش جدا كردند، از فرهنگيان جدا كردند و از عشاير.
نمىتوانستيم با هم در يك محلى مجتمع بشويم و مسائلى كه لازم است با هم در ميان بگذاريم، شما مشكلات خودتان را بيان كنيد و ما هم مشكلات خودمان را. اين نهضت از بركاتش اين بود كه اين فرصت را براى ما پيش آورد كه مىتوانيم با شما مجتمع شويم و مىتوانيم مسائل را با شما در ميان بگذاريم. ايشان ذكر از مستكبرين و مستضعفين كردند و من بايد بيان مستضعف و مستكبر را به اندازهاى كه در اين مجلس مناسب است عرض كنم. مستكبرين منحصر نيستند به سلاطين، منحصر نيستند به روساى جمهور، منحصر نيستند به دولتهاى ستمگر، مستكبرين يك معناى اعمى دارد. يك مصداقش همان اجانبى هستند كه تمام ملتها را ضعيف مىشمرند و مورد تجاوز و تعدى قرار مىدهند، يك مورد هم همين دولتهاى جائر و سلاطين ستمگر كه ملتهاى خودشان را ضعيف مىشمرند و به آنها تعدى مىكنند، دست تعدى به ملتها دراز مىكنند، چنانكه در اين پنجاه و چند سال شما مبتلا بوديد و ما هم مبتلا بوديم و همه ملت مبتلا بودند ملت را ضعيف مىشمردند و ملت را از روى استكبار نظر مىكردند و به ملت تعدى مىكردند و تجاوز مىكردند. آنها رفتند و انشاءالله بر نمىگردند.
نعمت آزادى وسيلهاى است براى خدمت به خالق و خلق
امروز روزى است كه خداى تبارك و تعالى به ما آزادى و استقلال مرحمت فرموده است و ما را با اين آزادى و استقلال امتحان مىكند. ما را آزادى مرحمت فرموده است كه ببيند در اين آزادى ما چه مىكنيم. ما مستقل شديم و خداوند به ما اين مرحمت را فرمود تا ما چه بكنيم، آيا ما هم از مستكبرين باشيم يا از مستضعفين؟ هر فرد مىشود كه مستكبر باشد و مىشود مستضعف باشد. اگر من به زير دستهاى خودم ولو چهار نفر باشد تعدى و تجاوز كردم و آنها را كوچك شمردم، بنده خدا را كوچك
صحيفه نور ج 6 صفحه 273
شمردم من مستكبرم و او مستضعف و مشمول همان معنائى است كه مستكبرين و مستضعفين هستند. اگر شما كسانى كه زير دستتان هست ضعيف شمرديد به آنها خداى نخواسته تعدى كرديد، تجاوز كرديد، شما هم مستكبر مىشويد و آن زير دستها مستضعف. ببينيم ما از اين امتحان، از اين بوته امتحان چطور بيرون مىآئيم، آيا سرفراز بيرون مىآئيم يا گردن كج و شكسته؟ آيا ما با بندگان خدا به طور، به طورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است رفتار مىكنيم حالا كه آزاد شديم، آزادى را وسيله براى خدمت به خلق و خدمت به خالق قرار مىدهيم يا آزادى را براى مخالفت با خدا و استكبار مردم؟ هيچ فرق نيست ما بين من طلبه و اين آقايان اهل علم و شمايى كه از عشاير محترم هستيد و بازارى و ارتشى و ادارى و همه و همه، ما الان در تحت مراقبت هستيم، مراقبت شديد، امتحان الهى. نعمتها گاهى براى امتحان است تا آن اشخاصى كه نالايقند، آن اشخاصى كه فرصت طلبند اينها كارهاى خودشان را بكنند و مستحق عذاب بشوند آنهائى كه لايقند، آنهائى كه شريفند آنها هم كارهاى شرافتمندانه خودشان و خدمت به هموطن خودشان را بكنند تا سعادتمند باشند. بسيار مشكل است، بسيار مشكل است كه از اين امتحانى كه خداى تبارك و تعالى ما را در معرض آن قرار داده است از عهده برآئيم، و بسيار مراقبت مىخواهد كه مبادا خداى نخواسته ما از امتحان بد درآييم. اگر از امتحان بد درآييم ممكن است كه باز عنايت خدا برگردد و آزادى سلب شود، استقلال گرفته بشود. همين دنيا ممكن است كه ما اگر چنانچه بر خلاف موازين الهى رفتار كنيم و اين آزادى را اسباب دست براى تعدى به مظلومان قرار بدهيم، در همين دنيا ممكن است ما مجازات بشويم. و اميد است كه در همين دنيا مجازات بشويم، مجازات ما به عالم ديگر نرسد. مجازات عالم ديگر غير از اين مجازاتهاست. ما نمىتوانيم تصور آن مجازاتها را بكنيم اگر ما خطاكار هستيم، خدايا! اگر ما خطاكار هستيم، اگر اين آزادى را ما وسيله قرار دهيم از براى تعدى به مظلومان ولو يك نفر باشد، تعدى به زيردستان ولو يك نفر باشد، خدايا! ما را در همين عالم عذاب كن نگذار برسد به عالم ديگر.
مسؤوليت پاسدارى از مملكت امام زمان(عج) بر دوش يكايك افراد ملت
دوستان من! عزيزان من! مندانم كه عشاير هر جا كه هستند، در مرزها، مرزها را نگهدارى مىكنند، در جاهاى ديگر جلوگيرى از مفسدهها مىكنند. من مىدانم كه شما عشاير از زمان رژيم سابق مظلوم بوديد، ما هم مظلوم بوديم، روحانيون هم مظلوم بودند، بازارى هم مظلوم بود، كى نبود مظلوم؟ من مىدانم كه ارزشها مرز دارها و عشاير ما چيست. آنها عشاير را سركوب مىخواستند بكنند براى اينكه راه را براى اجانب باز كنند، آنها به جزاى خودشان رسيدند و مىرسند و به جزاى آخرت كه سختترين جزاست هم مىرسند. ما بايد الان كه در بوته امتحان گذاشته شديم و اختيار به ما دادند و ما را آزاد كردند، خداى تبارك و تعالى ما را از قيد و بندهاى استعمار و استضعاف آزاد كرد، حالا كه آزاد هستيم، چه مىكنيم؟ چه بايد بكنيم؟ نباشد كه يك وقت ما هم در صف محمد رضا خان واقع بشويم او آزادى را از يك امت سلب كرد و ما آزادى را از يك قشر كوچك سلب بكنيم. او در وسط
صحيفه نور ج 6 صفحه 274
واقع بشود و ما در يمين و يسار او و همه از جند او. چشمهاى خودتان را باز كنيد، توجه خودتان را و دقت خودتان را در اين مسائل بكنيد. امروز روز امتحان الهى است، شما قدرتمنديد، شما جوانيد، شما برومنديد و من اين جوانهاى برومند را كه مىبينم افتخار مىكنم لكن شما جوانها امروز جوانهائى هستيد كه پاسدار اسلام هستيد. ديروز مملكت، مملكت طاغوتى بود و شما در مظلوميت واقع بوديد در ظل مملكت طاغوتى. امروز مملكت اسلامى است و شما در سايه اسلام هستيد و شما پاسداران اسلام، پاسداران اسلام بايد احتراز كنند از تمام چيزهائى كه بر خلاف اسلام است. پاسدارى فقط پاسدارى مرز نيست. پاسدارى يك معناى وسيعى دارد. هر يك از ما پاسداريم نسبت به ديگران، من بايد نصيحت بكنم به شما، شما به من نصيحت كنيد. من به شما بگويم كه امروز كه روز امتحان است خوب از امتحان بيرون بيائيد، شما هم به من همين معنا را بگوئيد من به شما عرض مىكنم كه با مظلومها و زيردستهاى خودتان خوب رفتار كنيد، عادلانه رفتار كنيد. شما هم به من بگوئيد همه ما مسووليم كلكم راع و كلكم مسوول همه ما مثل شبانها هستيم و همه ما مسوول هستيم از اين شبانى. همانطورى كه مىدانيد شبان نسبت به آن گوسفندهائى كه زير دستش است محبت دارد، آنها را در جائى كه علفزار باشد، در جائى كه آب خوب باشد مىبرد و آنجا تربيت مىكند. همه ما نسبت به هم اينطور بايد باشيم، مثل شبانى كه گوسفندهاى خودش را با محبت بدون آزار تربيت مىكند ما هم اينطور باشيم. مبادا كه يكى از ما خداى نخواسته حالا كه آزاد است، به آن دوست زير دستش، به آن شخص زير دستش تعدى بكند، تجاوز بكند و تعدى و تجاوز عبارت از همان هائى است كه اسلام منع كرده است ما همه مسوول هستيم و خداى تبارك و تعالى الان همه ما را، همه ملت ايران را در تحت امتحان قرار داده است. از امتحان خدا خوب بيرون بيائيد. ما از شما مىخواهيم كه اين مرزها را خودتان حفظ كنيد. مملكت امروز مال خود شماست. ديروز اجانب در آن تصرف داشتند، امروز يك مملكتى است اسلامى، يك مملكتى است مال پيغمبر اسلام، يك مملكتى است مال امام زمان سلام الله عليه. مملكت از آن وجود مقدس است و ما همه پاسدار آن هستيم و بايد اين مملكت را حفظ كنيم هر كس به هر اندازهاى كه مىتواند. شما جوانهاى برومند مسلح به آن مقدارى كه مىتوانيد بايد مرزها را حفظ كنيد، ما هم در اينجاها كه هستيم به اندازهاى كه مىتوانيم بايد حفظ كنيم جهات را، مملكت مال خودتان است، الان همانطورى كه با عائله خودتان رفتار مىكنيد، محبت نسبت به عائله خودتان داريد، نسبت به كشور خودتان داشته باشيد، نسبت به برادرهاى خودتان داشته باشيد. اينها برادر شما هستند و ملت برادر هم هست. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه المومنون اخوه برادر هستند اينها، بايد به برادرى رفتار كرد. چطور شما برادر خودتان را دلتان نمىآيد كه اذيت كنيد، بايد همين طور با هم رفتار كنيد و با ديگران، با ديگران همين طور رفتار كنيد. نفوس خودتان را تربيت كنيد، تهذيب كنيد. اين دنيا پايان دارد براى همه ما، من زودتر و شما بعد. پايان دارد، نمىمانيم. آن كه مىماند خوبى و بدى است شما صفحه اعمالتان منور به نور اسلام باشد، به عمل و احكام اسلام باشد تا در همه جا سعادتمند باشيد. در اينجا دلتان خوش باشد به اينكه خدمت به ملتتان كرديد، خدمت به زير دستتان كرديد، خدمت به كشورتان
صحيفه نور ج 6 صفحه 275
كرديد، در آنجا هم در ازاى اين خدمت جزاهاى بسيار بزرگ است، عوضهاى بسيار بزرگ. من چون بايد آن طرف هم باز بروم، به آن آقايان هم عرض ارادت بكنم، از اين جهت من دعا مىكنم خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند. خداوند همه ما را، همه ما را به راه راست هدايت كند. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 276
تاريخ: 4/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از معلمان و دانشجويان دانشسراى دختران تبريز و پزشكان كاشان و روشندلان
امر بر قيام براى خدا و استقامت در آن قيام
بسم الله الرحمن الرحيم
اين آيهاى كه اين خواهر خواندند فاستقم كما امرت.... در دو جاى قرآن است يكى در سوره شوراست كه همين آيه بود كه ايشان خواندند فاستقم كما امرت و يك در سوره هود است كه در آنجا فاستقم كما امرت و من تاب معك... در روايت وارد شده است كه نبى اكرم (ص) فرمود شسيبتنى سوره هود لمكان هذه الاية در سوره شورا - در سوره شورا - امر شده است كه پيغمبر استقامت كند. در سوره هود امر شده است كه پيغمبر و امت استقامت كنند. استقامت امت را هم در سوره هود خواسته است خداى تبارك و تعالى. اين سوره است كه اين آيه است كه پيغمبر مىفرمايد مرا پير كرد اين آيه براى اينكه امر مشكل و مهمى است. قيام براى خدا و استقامت دنبال آن قيام. در وصيت خدا به وسيله پيغمبر براى امت اين است كه قيام كنيد براى خدا، يكى يكى قيام كنيد، جمع جمع قيام كنيد، لكن قيام براى خدا. در اين آيه است كه استقامت كنيد. شما ملت قيام كرديد و بحمدالله قيام شما براى خدا بود، همه فرياد مىزديد كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم. براى احكام اسلام قيام كرديد. امر اول را كه فرمودهاند قيام كنيد براى خدا، اطاعت كرديد، باقى مانده است امر دوم فاستقم كما امرت و من تاب معك استقامت كنيد، اين قيام را حفظ كنيد، اين تحول روحى كه براى شما ملت حاصل شده است، حفظ كنيد، استقامت كنيد، نگه داريد اين تحول انسانى كه بالاتر از تحولهاى فعال خارجى است، اين تحولى كه شما را براى رسيدن به آمال مشتاق كرد كه خون بدهيد، اين تحول انسانى كه شما براى برادرانتان حاضريد جان بدهيد و حاضريد مال بدهيد حاضريد وقت صرف كنيد، اين تحول مهم بود، اين تحول بالاتر از اصل مبارزه بود.
تحول نفسانى، تحول روحى، تحول انسانى، اين تحول را حفظ كنيد، مستقيم باشيد، استقامت كنيد، دشمن در توطئه است. دشمن در حال توطئه و نقشه است. اگر استقامت نكنيد، اگر اين تحول را حفظ نكنيد، شايد خداى نخواسته دشمن پيروز شود. اين تحول روحى، اين تحول انسانى، اين تحولى كه اساس پيروزى شما بود، اين تحول را حفظ كنيد تا پيروز شويد. خداوند انشاءالله به شما سلامت و سعادت عنايت كند و استقامت كه بالاترين نعمت است. قيام براى خدا و استقامت در آن قيام. تا اينجا قيام كرديد و پيروز شديد، اگر استقامت كنيد پيروز خواهيد شد، اگر استقامت كنيد اين عدهاى كه در
صحيفه نور ج 6 صفحه 277
صدد توطئه هستند ريشهكن خواهند شد. خداوند شما را هدايت كند و شما را به استقامت دعوت كند و شما را به استقامت و اطاعت خودش راهنمائى فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 278
تاريخ: 5/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از تكنسينهاى پزشكى اورژانس تهران
تمام اعمال نيك و بد انسان در ماوراء طبيعت يك صورت مجسم دارد
بسم الله الرحمن الرحيم
البته فرق است مابين شنيدن و ديدن. ما در اين جنايات آخر مصيبتهائى كه بر جوانهاى ما و اطفال ما وارد شد از دور مىشنيديم و شما ديديد و اين خيلى فرق مىكند، ما در خارج خدمتهاى لفظى مىكرديم و شما عملى، شما در ميدان بوديد در ميدان مبارزه به كار خودتان و مسؤوليت خودتان عمل مىكرديد و شما در كارتان از كار ما بالاتر بود. البته ما هم در زمان شاه سابق كه جوان بوديم با مشاهده، چيزهائى ديديم لكن اخيراً شماها ديديد كه بر سر اين ملت چه آمد و شما حالا احساس مىكنيد كه اينهائى كه مىخواهند اخلال كنند كه همان رژيم را با صورت ديگرى، نه رژيم شاهنشاهى، با يك صورت ديگرى همان مسائل سابق پيش بيايد و به ملت ما همان بگذرد كه ديديد. شما بيشتر احساس ناراحتى مىكنيد شما بهتر خيانتهاى اين قشرهائى كه مىخواهند آشوب كنند و در آشوب، از خارج، ديگران، آنهائى كه ما را غارت كردند، آنهائى كه جوانهاى ما را با توطئههاى آنها به خاك و خون كشيدند، برگردند، شما بيشتر احساس ناراحتى بايد بكنيد براى اينكه شما ديديد كه چه كردند و ما شنيديم كه چه كردند، هر چه بايد بكنند، و رفتند و انشاء الله به جزاى خودشان، هم در اينجا و هم در آنجائى كه جاى جزاست خواهند رسيد. بعضى از كارهاست كه جزاى او در اين دنيا نمىشود، امكان ندارد، هر جانى يك نفر آدم است، مثل ساير مردم است، يك جان دارد و يك حيات دارد، اين جانى اگر چنانچه ده هزار نفر را كشته باشد ما بخواهيم براى ده هزار نفر اين را مجازات كنيم چطور مجازات كنيم؟ يك جانى كه صد نفر را به آن طرزى كه مىدانيد در شكنجه قرار داده يعنى آن طرزى كه شنيديد در شكنجه قرار داده، حالا ما بخواهيم اين را مجازات كنيم، چطور مجازات كنيم؟ نمىشود، يك جان دارد و غايت امر اين است كه او را بكشيم يا با مجازات و شكنجه بكشيم، - اما اين كه - او كه يك شكنجه نكرده، يك نفر نكشته كه يك كشتن در مقابل يك كشتن و يك شكنجه در مقابل يك شكنجه باشد. شكنجهگرهاى ما كه از خارج هم تعليم ديدهاند، اينها فوج فوج مردم را شكنجه كردهاند، آنهائى كه جوانهاى ما را كشتهاند، بعضى از آنها عدد بسيارى از جوانهاى ما را كشتند و از بين بردند، اينها آنقدرى كه ماها مىتوانيم شكنجهشان كنيم و ماها مىتوانيم جزايشان بدهيم يك امر ناچيزى است. لكن يك جاى ديگرى هم هست كه در آنجا شكنجههائى است كه ما نمىتوانيم بفهميم و
صحيفه نور ج 6 صفحه 279
آن از خود اعمال است، اينطور نيست كه نظير اينجا يك فراشى از خارج بيايد و شكنجه كند، خود عمل انسان اگر چنانچه صالح باشد، خود آن عمل در آنجا به انسان مىرسد و اگر چنانچه عمل ناصالح باشد، همان عمل به او مىرسد. فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذره شراً يره خود عمل را مىبيند. هر ذرهاى كه انسان عمل مىكند يك صورت ماوراء طبيعت دارد، اينجا زبانش را آدم دراز مىكند. زبان درازى مىكند، يك مسلمانى را، يك مومنى را فحش مىدهد، غيبت مىكند، آن مومن فرض كنيد در آمريكاست شما از اينجا به او فحاشى مىكنيد يا غيبتش را مىكنيد، در آنجا كه اين زبان اينقدر دراز شده است در آنجا صورتش اين است كه همين زبان دراز شود تا آنجا از رويش عبور مىكنند. در حديث است كه زبان درازى اينجا، آنجا صورت دارد. اين شكنجههاى ناجوانمردانهاى كه به جوانهاى ما كردند، هر شكنجه صورت دارد در آنجا، هر داغى كه كردند داغ مىشوند آنجا، همين عمل آنجا صورت پيدا مىكند، همين عمل شكنجه مىشود آنجا. اين اعمال انسانى كه شما كرديد و در يك موقعى بود كه همه در زجر و در شكنجه بودند و شما يك چنين عمل انسانى كرديد و آنها را براى معالجه برديد، همين در آنجا صورت دارد، همين عمل شما يك صورتى در ماوراى طبيعت دارد كه ماوراى طبيعت را حالا نمىتوانيم بفهميم، انبياء مىفهميدند و خداى تبارك و تعالى اطلاع داده است. پس شما هر كارى كه انجام بدهيد و ما هر كارى كه انجام بدهيم، چه كار خوب و چه كار بد، همان را خواهيم ديد، اينطور نيست كه مخفى شود از كسى، خود عملى كه انجام مىدهيم در آنجا متحقق مىشود ملكات انسان، يكى هست كه ملكه خوب دارد و يكى هست كه ملكه زشت دارد، همين ملكات در آنجا تجسمى دارد، تحققى دارد. در نفس انسان ملكه است، ملكه خيانت، طبيعتش طبيعت خائن است، در اينجا انسان ابتدا كه به دنيا مىآيد، همه چيز در انسان به طور استعداد هست يعنى تحقق باز ندارد، اما قابل است. اين بچهاى كه به دنيا مىآيد قابل است كه ملكات صالحه پيدا كند و قابل است كه ملكات رذيله، اگر سعى كرد در آن طرف ملكات رذيله كمكم اينها تحقق پيدا مىكنند و باطن ذات انسان يك موجود رذل مىشود. گاهى انسان يك كارهائى مىكند كه مناسب با يك جور حيوانى است، درندگى لفظى هم باشد كه مردم را با فحاشى، با اينطور چيزها آبرويشان را مىريزد (درندگى است اينها) يا درندگىهاى ديگرى دارد، اين ملكهاى در انسان پيدا مىشود كه يك ملكه درندگى است. انسان وقتى از اينجا منتقل مىشود به يك ماوراى اينجا، همان ملكه درندگى مطابق با يك صورتى كه مناسب با آن هست مىشود، به يك صورت حيوانى، حيوانى درنده متناسب با آن متحول مىشود. مىگويند گاهى اوقات انسان چند تا صورت آنجا دارد صورتهاى مختلف دارد، در طرف اعمال صالحه هم اينطورى است.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 282
تاريخ: 5/3/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان خانوادههاى فضلاى حوزه علميه قم و ديگر گروهها
خدا و مومنين حافظ و حامى دين اسلام و اهداف الهى پيامبر اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المومنين چه خطاب افتخار آميزى است براى مومنين، چه خطاب مسؤوليت آورى است براى مومنين. افتخار آميز براى اينكه، با اينكه خداى تبارك و تعالى كافى است و هيچ كس در مقابل حق تعالى قدرتى ندارد، قوهاى ندارد، همه هيچ هستند ولى خداى تبارك و تعالى به مومنين كه مومنات هم داخل مومنينند، اين افتخار را مرحمت فرموده است كه در پهلوى اسم مبارك خودش مومنين را هم ذكر فرمود براى تو خدا و كسانى كه متابعت كردند، مومنينى كه از تو متابعت كردند كافى است با اينكه خدا كافى است لكن همچو تشريفى را به مومنين كه مومنات هم داخل هستند مرحمت فرموده است كه خدا و مومنين، كسانى كه از تو تبعيت كردند، براى تو كفايت مىكنند. چقدر افتخار آميز است براى ما، براى مومنين براى شما مخدرات، براى شما مومنات كه شما در يك رديف خداى تبارك و تعالى قرار داده است و چقدر مسؤوليت آور است اين خطاب مومنين بايد كفايت كنند از اسلام، حفاظت كنند از اسلام، پيغمبر اسلام را كافى هستند، پيغمبر اسلام هست و احكام اسلام، اهداف اسلام. خداى تبارك و تعالى در اين آيه به ما فرمودهاند كه اهداف اسلام و خود نبى اكرم و هركس مربوط به نبى اكرم است، شماها بايد كفايت كنيد. ما ماموريم، ماموريم كه حفاظت كنيم از دين خدا، حفاظت كنيم از اهداف الهى. شما مومنات، شما مخدرات كه از بيوت علما و فضلاء هستيد، اولى هستيد از ديگران، شما از بيت نبوت هستيد، اولى هستيد به اينكه اهداف اسلام را حفاظت كنيد. خداوند به ما اين مرحمت را فرموده است كه شما با خدا حفاظت كنيد از اسلام و از دين اسلام. حسبك الله و من اتبعك من المومنين.
مسؤوليت خطير مادران، تربيت اولاد صالح و حافظ اسلام
بانوان محترم! مسووليد همه، مسووليم همه، شما مسوول تربيت اولادها هستيد، شما مسووليد كه در دامنهاى خودتان اولادهاى متقى بار بياوريد، تربيت كنيد، به جامعه تحويل بدهيد. همه مسوول هستيم كه اولادها را تربيت كنيم لكن در دامن شما بهتر تربيت مىشوند. دامن ما در بهترين مكتبى است از براى اولادها. مسؤوليت داريد نسبت به فرزندان خود، مسؤوليت داريد نسبت به كشور خودتان
صحيفه نور ج 6 صفحه 283
و شما مىتوانيد بچههايى تربيت كنيد كه يك كشور را آباد كنند. شما مىتوانيد بچههايى را تربيت كنيد كه حفاظت از انبياء بكنند، حفاظت از آمال انبياء بكنند. شما هم خود حافظ بايد باشيد و هم نگهبان درست كنيد، نگهبان، اولادهاى شما هستند، آنها را تربيت كنيد. خانههاى شما بايد خانه تربيت اولاد باشد. منزل علماست منزل شما و منزل تربيت علمى، تربيت دينى، تهذيب اخلاق. توجه به سرنوشت اينها در عهده پدران است و در عهده مادرها، مادرها بيشتر مسوول هستند و مادرها اشرف هستند، شرافت مادرى از شرافت پدرى بيشتر است، تاثير مادر هم در روحيه اطفال از تاثير پدر بيشتر است.
ترور اشخاص، ترور نهضت نيست
شما مسووليد، ما همه مسووليم، خداى تبارك و تعالى همه را مسوول قرار داده است، و در اين آيه شريفه فرموده است حسبك الله و من اتبعك من المومنين خدا كسانى كه تبعيت كردند ترا، از مومنين، مومنينى كه تابع اسلام هستند، تابع پيغمبر اسلام هستند، اينها اشخاصى هستند كه كافى هستند براى رسول، براى پيغمبر كافى هستند. يك تكليف بزرگى است به عهده همه، به عهده همه متابعين، به عهده همه ملت كه تبعيت دارند از پيغمبر، بايد اين نشان حسبك الله و من اتبعك من المومنين هم در پيشانى آنها باشد، حفاظت كنند از دين خدا، حفاظت كنند از اسلام، از قرآن كريم. نلغزند از اين جنبشهاى ضعيفى كه اين اقشار غير انسان در ايران ايجاد مىكنند، نترسند از اينكه اين اقشار ضعيف به جنبش در آمدند و به خيال خود براى ارعاب ملت ترور مىكنند. ملت ما هرگز از اين معانى نمىترسد و نهضت ما هرگز ترور نمىشود. ترور اشخاص، ترور نهضت نيست. نهضت ما قائم است ولو اشخاصى مثل مرحوم (مطهرى) و مثل آقاى (هاشمى) هم و مثل سايرين هم نباشند. خداى تبارك و تعالى و من اتبع نبى را من المومنين كافى است، ملت كافى است و ملت ما راه خود را پيدا كرده است، هيچ خوفى نيست، هرگز ما نمىترسيم از اين ترورها و هرگز به عقب بر نمىگرديم و هرگز اجازه نمىدهيم شرق و غرب دخالت كند در مملكت ما.
خدمات ارزنده زنان به نهضت اسلامى
خداوند شما مومنات را حفظ كند كه در نهضت اسلامى حظ كافى داشتيد و الان هم براى مستمندان كمك كرديد و كمكهاى شما بسيار با ارزش است، كمكهاى بانوان ارزشش چند برابر كمكهاى مردان است. خداوند شما را حفظ كند و شما را براى تربيت انسانها كه شغل انبياء است، براى تربيت انسانها كه شغل انبياء است حظ كند. سلام بر همه شما و رحمت بر همه شما.
previos page menu page next page
-
previos page menu page
صحيفه نور ج 6 صفحه 284
تاريخ: 5/3/58
پيام امام خمينى به حجة الاسلام و المسلمين هاشمى رفسنجانى در مورد ترور نافرجام ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد از بيمارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است. مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمى زنده است چون نهضت زنده است. آمريكا و ديگر ابرقدرتها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظيم اين دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اينان با اين تلاشهاى احمقانه نمىتوانند انقلاب اسلامى ما را ترور كنند، نمىتوانند شخصيت انسانى اسلامى مطهرى و هاشمى را ترور كنند، هر چند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابرقدرتها و جنايتكاران بينالمللى به چشم بخورد. ملت با تمام قوا بايد در مقابل دسيسهها مقاومت كند، توطئهها را بشكنند، با كمال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسائى كنند و به دادگاههاى انقلابى معرفى كنند. پاسداران انقلاب و روساى آنان موظفند از اين شخصيتهاى ارزنده انقلابى حفاظت كنند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند، اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملت بزرگ اسلامى مصمم است به نهضت اسلامى خود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كشور خود ندهد. ما ملتهاى بزرگ اسلامى را به همكارى در اين نهضت اسلامى ايران دعوت مىكنيم. بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامى و از عموم مستضعفين قطع شود و وعده الهى نسبت به اقشار ملتهاى اسلامى تحقق يابد. من به آقاى هاشمى فرزند برومند اسلام تبريك مىگويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش رفت و سلامت و ادامه خدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page
-
جلد هفتم
جلد هفتم
menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 1
تاريخ سخنرانى:5/3/58
پيام امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمينهاشمىرفسنجانى درمورد ترور نافرجام ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد از بيمارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است. مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمىزنده است چون نهضت زنده است. آمريكا و ديگر ابر قدرتها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظيم اين دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اينان با اين تلاشهاى احمقانه نمىتوانند انقلاب اسلامىما را ترور كنند نمىتوانند شخصيت انسانى اسلامىمطهرى و هاشمىرا ترور كنند هر چند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابر قدرتها و جنايتكاران بين المللى به چشم بخورد. ملت با تمام قوا بايد در مقابل دسيسهها مقاومت كند توطئهها را بشكند با كمال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسايى كنند و به دادگاههاى انقلابى معرفى كنند. پاسداران انقلاب و رؤساى آنان موظفند از اين شخصيتهاى ارزنده انقلابى حفاظت كنند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملت بزرگ اسلامىمصمم است به نهضت اسلامىخود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كشور خود ندهد. ما ملتهاى بزرگ اسلامىرا به همكارى در اين نهضت اسلامىايران دعوت مىكنيم. بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامىو از عموم مستضعفين قطع شود و وعده الهى نسبت به اقشار ملتهاى اسلامىتحقق يابد. من به آقاى هاشمىفرزند برومند اسلام تبريك مىگويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش رفت و سلامت و ادامه خدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 2
تاريخ 5/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه امداد بروجرد
براى اصلاح آشفتگىها همه ما بايد گروه امداد باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
زحمات شما پيش خداى تبارك و تعالى محفوظ است. ما همه بايد گروه امداد باشيم. اسلام همه مردم را به رعايت يكديگر دعوت فرمودهاند كلكم راع همه ما مسووليم و كلكم مسوول همه بايد رعايت همه ملت را بكنيم و همه بايد از لشكر اسلام باشيم و از گروه امداد. شما البته به اين اسم مسمىهستيد و اميدوارم كه عملتان موافق با اسم باشد. همين طورى كه اسمتان گروه امداد است و تا حالا امداد كرديد، از اين به بعد هم به برادران خودتان، به كشور خودتان، به شهر خودتان گروه امداد باشيد و مطابق با آنچه خداى تبارك و تعالى فرموده است مطابق دستورات او عمل كنيد و دعا كنيد كه همه ما گروه امداد باشيم و همه عمل كنيم به وظائف اسلامىخودمان. امروز ايران محتاج است به گروه امداد. ايران محتاج است كه همه گروهها گروه امداد باشند براى آنكه آن چيزى كه براى ايران گذاشتهاند خرابى است، آشفتگى است و با امداد همه بايد اين آشفتگىها رفع بشود.
تلاش مذبوحانه مخالفين نهضت براى ايجاد جو بدبينى و متوقف ساختن مردم
يكى از امدادهائى كه ملت مىتوانند بكنند اين است كه ايرادها را كم بكنند. الان وقت اين است كه ما باز اين نهضت را به پيش ببريم وقت اين نيست كه ايراد بكنيم. آنهائى كه وادار مىكنند مردم را به ايراد، آنها مىخواهند نهضت پيش نرود، آنها از پيشرفت نهضت نگران هستند مىدانند كه اگر اين نهضت پيش برود براى آنها ديگر جائى نيست از اين جهت اشكال تراشى مىكنند- مردم را وادار به ايراد مىكنند وادار به ايراد مىكنند - و اينها براى اين است كه متوقف كنند مردم را يا بدبين كنند. گاهى مىگويند كه خوب چه شده است تا حالا كه چيزى نشده است. ملت مىداند كه چه شده است دنيا هم مىداند كه چه شده است و از اين شدهها نگرانند اينهائى كه مىگويند چه شده است از اين شدنها نگرانند براى اينكه آنچه شده است اين بوده است كه تمام متفكرين دنيا را به تحير واداشته است. يك ملتى كه به دستش هيچ نبود قدرتهاى بزرگ را شكست، آزادى براى خودش تهيه كرده. چه شده است يعنى چه؟ الان اين شده است كه ما نشستهايم - با هم - آزاد با هم صحبت مىكنيم. در چند سال پيش يك چنين اجتماعى، كمتر از اين هم براى ما ممكن نبود براى شما ممكن نبود. ما الان دست
صحيفه نور ج 7 صفحه 3
ديگران را از سر مملكتمان كوتاه كردهايم و چند وقت پيش از اين هر چه بود آنها مىبردند حالا نمىبرند. اينها كه مىگويند چه شده است براى اين است كه مردم را بدبين كنند و اشخاص غافل هستند، شايد بسيارى از اين چه شده است بسيارى غفلت بكنند و اگر اينها بگذارند چيزهائى ديگر هم مىشود لكن البته به تدريج بايد اين آشفتگىها رفع بشود. همه ايران بايد گروه امداد باشند. اگر همه گروه امداد شدند و رفع اين اشكالات همه خواهد شد و اگر ايرادگير شوند اشكالات رفع نمىشود و احتمال اينكه يك وقتى خداى نخواسته به عقب برگرديم، يك وقت شكست بخوريم، يك وقت باز همان مسائل برگردد هست. انشاءالله خداوند شما را گروه امداد براى اسلام قرار بدهد و اجر گروه امداد را به شما عنايت كند و همه موفق و مويد باشيد و همه باشيم براى خدمت انشاء الله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 4
تاريخ 6/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى كاشان
عبرت گرفتن ازتاريخ موجود
بسم الله الرحمن الرحيم
چيزهائى كه در دنيا اتقاق مىافتد كه آنها تاريخ را تحقق مىدهد، اين براى عبرت گرفتن ما، سرمشق بودن براى ماست. از جمله اين قضيهاى كه در ايران اتفاق افتاد. پنجاه و چند سال سلطنت غاصبانه رژيم پهلوى كه سرتاسرش مشحون بود ازكارهائى كه مخالف مسير ملت بود كه شايد اكثرش را شماها يادتان نيست، شماها جوانيد، من از اولش بودم، از آن وقتى كه كودتا شد، كودتاى رضا شاه شد تا حالا ناظر قضايا بودهام. كارهايشان گاهى به ظاهر خيلى فريبنده بود لكن برخلاف مسير ملت بود. وقتى كه او آمد ابتدائا شروع كرد به اظهار ديانت و اظهار چه و روضه خوانى و سينهزنى و گاهى ماه محرم در همه (در تهران) همه تكيههائى كه در تهران بود مىرفت مىگرديد خودش تا وقتى كه سوار مطلب شد، سلطه پيدا كرد.
همين آدمىكه اينطور مجلس روضه داشت، همآنطور سينه زن و ارتش مىآمد به سينه زنى (كه من خودم دستههاى ارتش را هم ديدم). همين آدم شروع كرد به ضد او عمل كردن، تا قبل از اينكه قدرت پيدا بكند، خواست براى بازى دادن مردم آنطور امور را انجام داد، وقتى كه قدرت پيدا كرد درست بر ضد آن كارهائى كه كرده بود شروع كرد به فعاليت، منجمله همين آدمىكه اين دستگاه روضه را داشت همچو قدغن كرد دستگاه خطابه و وعظ و روضه و همه اينها را، كه در تمام ايران شايد يك مجلس علنى نبود، اگر بود در خفا، در بعضى شهرها در خفا و به صورتهاى مختلف و با اسمهاى مختلف. چيزهائى كه موجب نارضايتى مردم بودانجام مىداد، مثل قضيه كشف حجاب. كشف حجاب شما نميدانيد آنوقت چه مصيبتى براى مردم بود، نمىدانيد چه كرد و مامورها چه كردند با مردم و با زنها كه اسباب نارضايتى عموم مردم بود، منتها قدرت زياد شده بود، مردم هم هدايت نمىشدند با يك مثلاً قدرتهائى، از اين جهت نمىتوانستند كارى بكنند لكن عقدهها زياد بود. بعد هم شروع كرد به اسم اينكه مىخواهد قدرت مركزى را درست كند، عشاير كه همهشان، البته در عشائر يك اشخاص غيرباب هم بود، لكن اينها يك پشتوانهاى براى ملت بودند، تمام اينها را از بين برد و آنطور فشار آورد به مردم و نارضايتى ايجاد كرد كه وقتى كه آن سه قدرت خارجى در جنگ عمومىاينها حمله كردند به ايران، آمريكا و انگلستان و روسيه، اينها همه با هم حمله كردند، در جايى كه مخالفت با آلمان
صحيفه نور ج 7 صفحه 5
مىخواستند بكنند حمله كردند به ايران، در عين حالى كه همه چيز ايران در خطر بود و مردم براى همه چيزشان نگران بودند، لكن وقتى گفتند كه رضاخان را اينها بردهاند مردم شادى مىكردند. اينطور رفتار كرد، رفتار غير عقلائى، رفتارى كه براى خاطر انگلستان بود. آنوقت انگلستان اين را آورد روى كار، بعد از او نوبت به پسرش رسيد كه اين را ديگر بيشتر شما يادتان است اين هم كارهايى كرد كه به حسب صورت فريبنده بود لكن كم كم هى هر چه پرده بالا رفت ديدند كه بر خلاف مسير ملت است. ملت با او مخالف شد منتها در طول اين سى و چند سالى كه بود، هى عقدهها روى هم آمد، عقدههاى مردم روى هم آمد و هى نارضايتىها زياد شد و هى خدمتهاى او به اجانب يكى بعد از ديگرى هى فاش شد تا رسيد به آنجا كه من شايد مكرر اين را در بعضى از صحبتهايم گفتم كه نكن كارى كه وقتى بروى، همه مردم شادى كنند، نكن اين كارى را كه همين مطلب را، كه وقتى كه پدر تو رفت همه شادى كردند در عين حالى كه همه در خطر بودند، تو نكن اين كار را، كه وقتى رفتى همه شادى كنند. حكومت اگر حكومت ملى باشد و به دست ملت يك حكومتى وجود پيدا بكند، چون از خودشان است، اگر يك وقتى از بين برود همه ناراحت مىشوند، اگر بخواهد از بين برود، همه پشتيبانش هستند، لكن حكومت اگر چنانچه پايه قدرتش بر دوش ملت نباشد، به اين وضع در مىآيد كه آن روزى كه مىگويند رفت، خيابانها آنطور شد كه ديديد (من نبودم لكن نقل مىكنند) شادىها آنطور شد كه ديديد. همان كه من به او تنبه دادم كه نكن كه اينطور بشود. اين بايد مايه تنبه براى ماها بشود، فرق نمىكند، يك قدرتى كه در راس است و همه مملكت تحت سيطرهاش است، يا يك قدرتى كه در يك استان است، يا يك قدرتى كه در يك شهر است، يا يك قصبه است، اگر چنانچه عقل داشته باشند، قدرتها بايد از اين تاريخ موجود عبرت ببرند كه وقتى حكومتى پايه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشند، هر چه قدرتمند باشد هم نمىتواند پايدارى كند. ديديد كه قدرت خودش چه بود و علاوه بر او همه قدرتها با او موافق بودند، يعنى ما در تمام دنيا يك كسى كه با او مخالف باشد حالا شايد يك نفر مثلاً يكى از دولتها شايد آن هم اظهار مىكرد حالا راست گفته يا نه نمىدانم اما تمام دول بزرگ با او موافق بودند. ابرقدرتها موافق بودند، تمام دول غربى با او موافق بودند، اين خليج و اين كويت واين - عرض مىكنم كه - دول عربى با او موافق بودند، در عين حال چون پايه قدرت بر قلوب مردم نبود، روى دوش ملت نبود، همه قدرتها دستشان را روى هم گذاشتند كه و قدرتهايشان را روى هم گذاشتند كه نگه دارند او را و نتوانستند، رفت ! اين يك تاريخ موجود است و بايد براى ما همه عبرت باشد.
فرو ريختن حكومت نتيجه از دست دادن پايگاه ملى است
شما كه در شهربانى كاشان هستيد، آن هم كه در شهربانى قم است، آن هم كه رئيس شهربانى كل است، آن هم كه رئيس ارتش كل است، آن هم كه رئيس ژاندارمرى كل است، آن هم كه رئيس دولت است، اينها توجه داشته باشند كه آن كه مىتواند اينها را نگه دارد و حفظ كند، ملت است، ملت
صحيفه نور ج 7 صفحه 6
مىتواند اين قدرتها را حفظ كند، اگر ملت پشتيبان اين جمعيت شد، اينها همه كارى مىتوانند بكنند و اگر ملت يك وقتى نارضايتى پيدا كرد، اگر امروز صحبت نكنند، چند روز ديگر صدايشان در مىآيد چند وقت ديگر صدايشان در مىآيد، آن روزى كه ملت صدايش در بيايد ديگر نمىتواند يك قدرتى با او مقابله بكند. از اين جهت بايد همه ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه اينكه ملت را راضى مىكند اين است كه ببينند كه شهربانى براى آنهاست، نه شهربانى ضد آنهاست. در زمان طاغوت مردم شهربانى را، ارتش را، ژاندارمرى را، دولت را تا برسد به خود آن آدم ضد خودشان مىديدند، اگر هم فرض كنيم يك شهربانى يا يك رئيس شهربانى بود كه اين موافق با ملت بود، نمىتوانست عملى بكند كه مردم احساس كنند كه اين موافق است و لهذا خوب و بدش در نظر همه مردم بد بود و آن پايگاهى كه بايد از آن اول تا آن آخر داشته باشد، در ملت آن پايگاه را از دست داد. وقتى بناشد كه پايگاه ملت از دست رفت و نتوانستند هم جورى بكنند كه دوباره اعادهاش بكنند، اين است كه فرو مىريزد. اين الان براى شما و ما و همه قشرهاى دولت و ملت و خصوصاً قشرهائى كه قواى انتظامىهستند، اين بايد يك سرمشق و يك الگو باشد كه ببينيم كه يك قدرت بزرگ وقتى پايگاه ملى ندارد، اين قدرت نمىتواند بايستد سرپاى خودش. يك قدرت ولو بزرگ نباشد، اگر پايگاه ملى داشته باشد، اين غلبه مىكند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 8
تاريخ: 6/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات و دانشجويان دانشكده دندانپزشكى دانشگاه تهران
نقش موثر دايره مخابرات در پيشرفت نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول با خانمها كه از مخابرات هستند چند كلمه صحبت كنم. اين دايره مخابرات، ما كه در پاريس بوديم به ما خيلى محبت كردند و به نهضت خدمت. آنوقتى كه اعتصاب بود، آنها اعتصاب كردند لكن تلفنها را براى اينكه ما با ملت اتصال پيدا كنيم در اختيار ما گذاشتند و اين بسيار در آنوقت موثر بود در پيشرفت نهضت، از اين جهت من بايد از اين دايره تشكر كنم.
حصول پيروزى به واسطه اتفاق آراء و توجه يكپارچه مردم به شكست طاغوت
حالا من يك صحبتى به همه راجع به همه آقايان و خانمها عرض مىكنم. من اصل نابسامانىهائى كه در ايران هست فعلا، و آشفتگىهائى كه در همه قشرهاى ملت هست، هم مطلعم و هم متاثرم لكن بايد الان ما حساب اين را بكنيم كه وظيفه فعلى براى ما، براى ملت ما، چه بانوان محترمات و چه آقايان معظم، براى همه چه هست؟ الان ما درچه حال واقع هستيم؟ و بايد چه بكنيم؟ قبل از اينكه ما به اين مرتبه از نهضت برسيم همه مىدانستيم كه بايد چه بكنيم و لهذا همه ملت باهم همصدا شدند و مقصدشان هم اين بود كه ما سلسله پهلوى را و رژيم شاهنشاهى را نمىخواهيم و ما يك حكومت اسلامى، جمهورى اسلامىمىخواهيم. همه با هم همصدا بوديم و همه با هم پيش رفتيم تا رسيديم به آنجايى كه با اين وحدت كلمه و با اين وحدت مقصد، همه با هم اسلام خواستند و تأييد خداى تبارك و تعالى يك سد بزرگى را شكستيد و شكستيم. در آنوقتى كه دنبال اين قضيه بوديد همه مىدانيد كه هيچ قشرى توجه به اينكه من حالا چى ندارم، چى دارم، گرفتارى خانوادگيم چى هست، آيا منزلم مثلاً برقش مرتب است، آيا تلفن من چطورى است، هيچ توجه به اين مسائل نبود مطرح نبود اين مسائل، اينكه مطرح بود بين همه اين بود كه اين رژيم نباشد، يك رژيم الهى باشد. اين اسباب اين شد كه پيروز شديد.
اگر در آنوقت هم كه همه داشتند -مثلاً فرض كنيد- كه توى خيابان آمده بودند، هر كسى فكر اين بود كه خوب، حالا ما امشب وقتى كه برويم منزل شاممان چه هست، برقمان چطورى است، تلفنمان چه هست؟ قرض داريم، بچههامان مثلاً چطور هستند، مريض داريم، اگر اينطور تشتت افكار
صحيفه نور ج 7 صفحه 9
بود، هرگز اين پيشرفت را نمىكرديد. شما هر كدام وارد بوديد و همه وارد بودند همان روز در اين نهضت و در آنوقتى كه شور اين نهضت بود و فشار از آن طرف و از اين طرف، اين توجه اين معنا را داريد و خودتان الان برگرديد به آن حالى كه در آنوقت داشتيد، مىدانيد كه هيچ چيز مطرح نبود آنوقت، همه يك توجه، و از خودمان غفلت كرده بوديم آنهايى كه توى خيابانها و بالاى پشت بامها شب و روز فرياد مىزدند و الله اكبر مىگفتند و مبارزه مىكردند و با هيچ، با همه چيز مقابله مىكردند اينها ابدا توجه به اينكه ما منزلمان چه جورى است، خانهمان آيا داريم يا نه، هيچ ابدا اين مطرح نبود. آن زاغه نشينهاى اطراف تهران كه يك دفعه من در تلويزيون ديدم وضعشان را، و ديدم روحشان را، كه وضعشان، خوب به مشاهده ديدم كه عده زيادى در يك زاغهاى، در يك سوراخى رفت و آمد مىكنند و بعد كه پرسيد يكى از آنها، كه شماچه مىكنيد؟ روزها چه مىكنيد؟ گفت ما صبح كه مىشود با بچههايمان راه مىافتيم مىرويم تظاهرات. فكر اينكه حالا ما منزلمان اين زاغه است و زندگىمان اينطورى است، اين فكر از سر مردم پريده بود. همه فكر متوجه و متمركز شده بود در يك جهت و آن اينكه اين رژيم نبايد باشد، ما نمىخواهيم اينها را مرگ بر شاه، ما جمهورى اسلامىمىخواهيم. اين رمز بود از براى اينكه شما پيروز شديد. توجه به خودمان نه، توجه به مقصد. همه رو به مقصد بوديم. رو به خودمان نبوديم. همه آن طرف نگاه مىكرديم. اين طرف كه عبارت از وضع خودمان بود، هيچ توجه به آن نداشتيم. از اين جهت پيروز شديم. لكن خوب پيروزى تا كجا رسيده است، تا اينجا كه اين بنيان ظلم اساسش شكسته شد و رفت لكن ريشههاش كه هست، حالا به پيروزى ما نرسيديم.
پرداختن به گرفتارىهاى شخصى و غفلت از مقصد مايه توقف نهضت
آنى كه الان ما رايك قدرى به نگرانى مىكشد، اين است كه ملت حالا برگشته به اينكه حال خودش را دارد مىبيند، بين راه از مقصد دست برداشته، متوجه شده است به حال خودش. خانه نداريم يك عده كثيرى به اينكه ما خانه نداريم، خانه مىخواهيم. يك عده كثيرى به اينكه ما، در ادارهمان مثلاً چطور است. يك عده كثيرى به اينكه مثلاً در دانشگاه چطورى است. از آن حال انقلابى كه اين ملت داشت و حال توجه به مقصد و غفلت از حالات خودش و گرفتارى خودش بيرون آمده است ملت، سرتاسر كشور اينجورى است الان كه همه الان يك توجه به چيز ديگرى هم پيدا كردهاند و آن اينكه گرفتارىهاى خودمان. هر كسى الان، الان روزى چقدر كاغذ براى ما مىآيد، چقدر مراجعات به جاهاى ديگرى هست، چقدر مراجعات به دولت هست و همه شكايت از وضع خودشان و دامن مىزند به اين مطلب اينكه دستهايى كه الان در كار است كه اين نهضت را در نيمه راه متوقف كند.
آنها دست زدند به يك تبليغاتى و آن اينكه: چه شد تاكنون چه شده است؟ خوب، اين هم جمهورى اسلامى، باز هم براى فقرا فكرى نشده است، براى ادارى فكر نشده است، باز هم بعضى از همان مهرهها هستند باز هم كذا هى اشكالتراشى، از همه اطراف عمال آنهايى كه مىخواهند نگذارند
صحيفه نور ج 7 صفحه 10
اين نهضت به آخر برسد اينها افتادهاند توى قشرهاى مختلف ملت و هر جا به يك صورت به حسب ظاهر فريبنده همان فريبهايى كه شاه در آنوقت، شاه سابق در وقت سلطنتش مىداد، ماها را و صورت فريبنده درست مىكرد دروازه تمدن بزرگ، عرض مىكنم دهقان كذا، آزاد زنان و آزاد مردان، بيرون آوردن نيمىاز ملت را براى خدمت همين حرفهايى كه حرف است، محتوا ندارد، همين حرفهاى فريبنده الان روى هر نقشهاى كه كشيده شده است و با دقت كشيده شده است و كاردارها و آن اشخاص كه درست مطالعات در همه روحيات مردم داشتند و دارند، همين مسائل را حالا مىبينند كه تا اينجا كه رسيده است، نگذارند جلو برود. اينها فهميدهاند كه اگر اين نهضت به اين قدرتى كه تا حالا آمده است برود جلو، اين اسباب اين مىشود كه بكلى تا آخر دست آنها كوتاه بشود. اين را مىخواهند دراين نيمه راه خفهاش كنند و لهذا در همه قشرهاى مختلفى كه اينها عمالشان هست، تبليغاتى شروع شده است دامنهدار. توى كارگرها مىروند يك صورتى با يك وضعى صحبت مىكنند كه خوب، براى كارگر هم كه باز فكرى نشد، كو خانه؟ كو زندگى؟ كو چطور؟ آن روزى كه كارگر اعتصاب كرد و هيچ توجه به خانه و به زندگى نداشت و با اعتصاب خودش جلو رفت، حالا مىآيند به او مىگويند كه خوب، اين هم جمهورى اسلامىپس چه شد الان كو خانهتان؟ كو چطور؟ آنها هم غفلت مىكنند از اينكه ما باز نرسيديم، به جمهورى اسلامى، حالا باز الفاظ است، معانى تا حالا نيست، مابين راه هستيم باز به مقصد نرسيديم، مثل اينكه مثلاً يك رئيس كاروانى به دوستان و اعضاى كاروان بگويد كه ما وقتى به منزل رسيديم خير، همه اسباب و وسايل راحتى آنجا فراهم است، بعد كه دارند حركت مىكنند، يك جا اينها اعتقادشان اين اصل بشود كه رسيدهايم، باز مىبينند كه نه ديگر باز زحمت و باز جور و باز راه رفتن و باز چيز است، هى بروند ايراد بگيرند كه خوب، ما كه رسيدهايم حالا پس كو اين وعدههايى كه تو كردى. اين غفلت از اين است كه ما نرسيدهايم باز به آنجايى كه بايد برسيم، نرسيديم.
الان ريشههايى از آن رژيم سابق و عمالش هست، آنطورى كه گفته مىشود در سر حدات و كنار سرحدات بيرون از كشور، چه در طرف تركيه و چه در طرف افغانستان و چه در طرف عراق و آنجاها هستند اشخاص، جاهاى ديگر هم هستند و اينها يك توطئهاى الان دارند و مىخواهند يك اجتماعى داشته باشند، با هم روابط پيدا مىكنند و عمالشان توى جمعيتها افتادهاند و توى قشرهاى مختلف ملت افتادهاند و اشكالتراشى مىكنند.
امروز بايد توجه به اين معنا داشته باشيم كه وقت اشكالتراشى و وقت اينكه حالا ماچه شد كارمان، يك قدرى زود است حالا، همه را بايد توجه به اين بدهيم كه ما بين راه هستيم الان، يك رايى ملت دادهاند به جمهورى اسلامى، با رأى ملت جمهورى اسلامىرسميت دارد اما محتوايش تا حالا تحقق پيدا نكرده، اسلام كه اين نيست. ما مىدانيم كه همه قشرهايى كه هست باز رنگهايش رنگهاى غيراسلامىاست لكن الان اگر چنانچه همه ما توجه به اين بدهيم كه برويم سراغ اينكه فلان اداره وضعش چه جورى است، فلان رئيس اداره وضعش چه جورى است، فلان كس چه جورى است، فلانى خوب عمل نمىكند، فلانى خوب عمل مىكند، اگر از آن معنايى كه الان ما دنبالش هستيم و مىخواهيم
صحيفه نور ج 7 صفحه 11
متحققش بكنيم، مىخواهيم قانونش را بگذرانيم، مىخواهيم مجلسش را درست بكنيم، اگر از اين مرز برگرديم به اين مسائل فرعى و اصل را از دست بدهيم خوف اين است كه دوباره برگردد مطلب به حال اول. الان وقت اين نيست كه تا عرض كنم كه ناراحت بشويم از اينكه چرا خوب دولت كار نمىكند. خود دولت هم مىداند كه آنطور نمىتواند با شدت كار بكند اما سوء نيت ندارند كار زياد است، گرفتارى زياد است، آشفتگى زياد است و اين اضافه كنيد به اين زيادى آشفتگى و كار، اينكه اشكالتراشى زياد است. مىروند نمىگذارند كه اين كارگرهاى نفت، كارگرهاى ادارات، كارخانهها، نمىگذارند اينها كار بكنند. مىگويند كه بايد ما همين حالا اين كارفرماها را همه را از بين ببريم و چه بكنيم. در صورتى كه الان وقت اين حرف نيست و اينهايى كه دارند اين را مىگويند از فرصت دارند استفاده مىكنند براى اينكه نهضت را جلويش را بگيرند، مهار كنند. مىروند توى رعيتها و اينها نمىگذارند كشت بكنند، بعد، از آن هم كه كشت شده الان نمىگذارند برداشت كنند.
آنها از اين كلمه اسلام مىترسند
شما ديديد كه در رفراندم كه آمال يك ملت بود، مسأله ملى بود. تاريخ سراغ ندارد يك همچنين ملى بودن يك رفراندمىرا، يك چنين اشتياقى را كه همه داشتند، زن و مرد و جوان، پير و مريض و عليل و همه آمدند پاى صندوق و رأى دادند، باز يك دستهاى پيدا شدند كه تحريم كردند، يك دستهاى پيدا شدند كه رفتند با تفنگ جلويش را گرفتند، يك دستهاى پيدا شدند كه صندوقها را آتش زدند. اينها دلشان براى ملت سوخته بود كه اين كارها را مىكردند؟ يك كار غير ملى بود؟ يك كار تحميلى بود؟ يك زورى در كار بود؟ يك فشارى در كار بود؟ يا با كمال آزادى و اشتياق نه اينكه فقط رأى بخواهند بدهند. اين بچههاى كوچكى كه وقت رأى دادنشان نشده بود و به آنها گفته بودند رأى ندهيد، متاثر بودند، اعتراض مىكردند كه يك دسته شان آمدند اينجا من نصيحتشان كردم، دلدارى شان دادم. يك همچو مسالهاى كه همه ملت مىخواست، همه قشرها مىخواستند زن و مرد رفتند رأى دادند و قريب به اتفاق رأى دادند و آنها همه قوايشان را كه روى هم جمع كردند نيمىاز صد، شايد شد يا فرض كنيد قدرى بيشتر. چه شد كه تحريم كردند؟ چه شد كه جلويش را مىخواستند بگيرند؟ چه شد كه صندوق را آتش مىزدند؟ جز اين است كه اينها نمىخواستند تحقق پيدا كند؟ اينها مىخواستند جمهورى اسلامىنشود. از جمهوريش مىترسيدند؟ نه، جمهورى كه ترسى ندارد شوروى هم جمهورى است. از اسلامش مىترسيدند، از اين كلمه اسلام مىترسند آنها، از جمهورى اسلامىمىترسند، از دولت اسلامىمىترسند، الان اين توطئه در كار است كه نگذارند اين نهضت جلو برود. رأى فقط ما داديم كار ديگرى كه انجام نداديم.
ما همه مىدانيم كه نتوانستهايم تا حالا، براى اينكه كار كم نيست كار زياد است و الان اين ايرادهايى كه گرفته مىشود، چه ايرادهاى باشد كه صحيح باشد (من هم مىدانم بسياريش صحيح
صحيفه نور ج 7 صفحه 12
است، ايشان كه خواندند الان من هم تصديق دارم كه بسياريش صحيح است ) چه آن چيزهايى باشد كه صحيح نيست، هر دوى اينها الان به حال نهضت ما كه تو راه است مضر است. همه بايد دست به هم بدهيم. همه ما، همه قشرها، همه دانشگاهىها، همه تاجر و كاسب و عرض كنم كذا، همه زن و مرد همانطورى كه تا حالا دست به هم داده بوديم و تا اينجا رسانديم كه موجب حيرت همه متفكرين شد، از اينجا به بعدش كه مهمتر است بايد دست به هم بدهيم تا اين مراحل را بگذرانيم. بعد هم نبايد ما بنشينيم منتظر اينكه يك قشرى اين كار را انجام بدهد. يك مملكتى است مال همهتان، آشفته هم هست، فقير زياد، بيكار زياد لكن ما بايد بپرسيم ازشان كه اين فقر زياد و بيكارى زياد مال انقلاب است؟ چون شاه رفته است فقير زياد شده است! چون رژيم به هم خورده است بيكارى زياد شده است! يا نه يك مسالهاى است كه الان ما وارث آن خرابىها هستيم؟ دولت وارث آنها هست. يعنى خرابى را كردهاند و رفتهاند، دزدىهايشان را كردهاند و رفتهاند، قرضها رابه بانكها گذاشتهاند و رفتهاند، از هر بانكى چند صد ميليون دلار قرض كردند و رفتند. الان وقت اين است كه ما با هم باشيم و بعد هم نبايد ما بگوئيم چرا او نكرد؟ بايد بگوئيم خودمان هم بايد بكنيم، همه بايد بكنيم، همه بايد بكنيم، همه هم وادار كنيم ديگران بكنند اما اشكالتراشى و عرض بكنم كه اينطور چيزها كه احتمال اينكه موجب يك وقفهاى بشود، موجب يك عرض بكنم كه تزلزلى در نهضت ما بشود، امروز صلاح هيچ يك از قشرهاى ملت نيست. امروز، هم دانشگاهى و هم من طلبه و هم آقا كه آقا هستند و هم شما كه از آقايان هستيد و هم خانمها و همه ملت امروز بايد با هم برويم جلو، فردا هم با هم بسازيم. توقع نداشته باشيد كه ما بسازيم، خوب ما چكاره هستيم؟ شما هستيد، ما هستيم، ديگران هستند. نه من بايد بنشينم بگويم كه خانمها اين كارها را انجام بدهند، نه خانمها بنشينند بگويند فلانى انجام بدهد. آنها به اندازه خودشان، ما به اندازه خودمان، شما به اندازه خودتان، دولت به اندازه خودش، ارتش به اندازه خودش، اداره به اندازه خودش چيزى نيست كه يك دولت بتواند انجام بدهد. آشفتگى، آشفتگيى نيست كه يك دولت بتواند يا يك قشر از ملت بتواند. همه ما بگوئيم كه ما هيچ كارى نمىكنيم، دانشگاهىها بكنند، دانشگاهى نمىتواند بكند. دانشگاهى بگويد كه ما هيچ كارى نمىكنيم، آخوندها بكنند. آخوندها هم هيچ چيز. ما همه هر دو بنشينيم بگوئيم تاجرها اين كار را بكنند، كاسبها اين كار را بكنند، ازشان نمىآيد. ملت اگر چنانچه همه با هم نباشند، اگر دست به دست هم ندهند، اگر هر كسى هر مقدارى كه ازش مىآيد كار نكند، اين مملكت نمىتواند اين آشفتگى را از دست بدهد، بايد همهمان باهم. اگر همه با هم مشغول شديم پيروز مىشويم، پيش مىبريم.
همين طور كه ديديد همه با هم بوديد و يك همچنين سد بزرگى كه هيچ كس احتمال شكستش را نمىداد، شكستيد. با دست الهى شكستيد. اجتماع شكست اين را. براى سازندگى هم و براى پيشرفت از حالا به بعد هم همين مطلب لازم است. از حالا به بعد ما بايد اين راه را طى كنيم. ما بين راه هستيم. ما نرسيديم به آخر. يعنى اوايل هستيم فقط يك موانعى را آن هم نه به تمام ريشههايش، مهمش البته از بين رفته است و اين هم كه از بين رفته است هيچ كس احتمال نمىداد، هيچ متفكرى. سياى آمريكا
صحيفه نور ج 7 صفحه 13
گفت: ما اشتباه كرده بوديم، حسابمان غلط در آمد براى اينكه آنها حساب ماديت مىكردند و اين قضيه، قضيه الهى بود.
ما الان بين راه هستيم يعنى نصف راه هم نرفتيم ديوارها را شكستيم، رد كرديم، حالا مىخواهيم برويم. يك رأى داديم، رأى كه براى ما خانه نمىشود، رأى براى ما اين چيزها را تمام نمىكند، عمل مىخواهد، رايش را داديم عملش را بايد بكنيم، دنبال اين بايد عمل بكنيم، بايد همانطورى كه الان مطرح است نمايندگان را تعيين بكنيم براى اينكه قانون اساسى درست بشود، نمايندگان را تعيين بكنيم براى اينكه مجلس درست بشود مجلس ملى باشد يك مجلس فرمايشى نباشد، يك مجلسى نباشد كه به قول محمدرضا خان ليستش را مىنوشتند و مىدادند مىگفتند اينها را، خود اين اقرار كرد كه ليست را مىنوشتند منتها مىخواست براى خودش تعريف درست بكند، پدرش را تكذيب مىكرد. براى حالاى خودش تعريف درست كند، جلوى خودش را، جلوتر خودش را خراب مىكرد كه ليست را مىفرستادند از سفارتخانهها و ما هم مجبور بوديم كه همان ليست را، وكلا را همانطورى تعيين بكنيم. اين چيزى بود كه اقرار كرد خودش. منتها او مىخواست بگويد كه حالا ديگر اينجور نيست و حال آنكه بدتر بود. حالا يك مملكتى هست كه نصف راه را بلكه كمتر از نصف را ما رفتيم و البته اين قدرتهاى بزرگ كه مانع بودند اصولش از بين رفته است و ريشههايش مانده است كه اين هم با دست شماها بايد از بين برود. اين توطئهها را شما ملت بايد بشكنيد، هم بانوان مكلفند هم آقايان مكلفند كه بشكنند اين چيز را. بعد كه اين ريشهها از بين رفت و موانع از بين رفت، آنوقت وقت اين است كه سازندگى پيش بيايد يعنى اين، تا آنجائى كه بايد اين دولت موقت كارش را بكند و بعد مجلس بيايد در كار و قضيه سازندگى. اميد اينكه مجلس هم براى ما كار بكند صحيح نيست، مجلس هم يك چند صد نفرند، ازشان كارى نمىآيد. بايد همه قشرها براى خودشان تكليف فرض كنند. بگويند ما موظفيم. همانطورى كه هر آدمىخودش راموظف مىداند كه بچه خودش را، اطفال خودش را اداره كند و مىرود دنبال اينكه اداره كند او را، اين احساس بايد در ما پيدا بشود كه اين مملكت عائله ما هستند و خانهماست. اين خانه را بايد درستش بكنند. صاحبخانهها هم يكى نيست، دو تا نيست، همهاند. اينطور نيست كه صاحبخانهاى داشته باشيم. همه ملت است و همه كشور. همه كشور مال همه ملت است. اينها بايد خودشان بنشينند درستش بكنند و بايد همه با هم دست به هم بدهيم و الان وقت اين نيست كه مااشكال كنيم به اين طرف و آن طرف اشكالى كه شما مىكنيد من هم دارم خودشان هم دارند لكن الان وقت طرحش نيست كه باز يك آشفتگى بر آشفتگىها اضافه بشود. امروز وقت اين است كه ما همه با هم اين سد را بشكنيم. يعنى اين ريشهها را، سد را شكستيم الحمدلله، اين ريشهها را درآوريم از زير خاك و بريزيم بيرون.
اهميت شناسايى ضدانقلاب
اين مفسدهايى كه الان دور مىگردند توى دانشگاه مىروند - عرض بكنم كه - تظاهرات راه
صحيفه نور ج 7 صفحه 14
مىاندازند، توى خيابانها مىروند چه مىكنند، با هر بهانهاى يك بساطى درست مىكنند، اينها را بشناسيم. همه قشرها اينها را بشناسند كه چه جور اشخاصى هستند، چى دارند مىكنند؟ اجتماعاتشان روى چه ميزان است؟ آيا به اسلام اعتقاد دارند يا ندارند؟ آيا اينها جمهورى اسلامىمىخواهند يا جمهورى دموكراتيك مىخواهند؟ يعنى جمهورى منهاى اسلام. بايد همين معانى در ذهن ما باشد كه اين جمعيتهايى كه تو كار كارخانهها مىروند و توى كشاورزها مىروند و توى دانشگاهها مىروند و سر نمىدانم اين طرف و آن طرف مىروند، بايد اينها را بشناسيم كه اينها چه اشخاصى هستند و اينها را بشناسانيم به ملت تا ملت از اينها احتراز كند و اينها را دمشان رابگيرد بيرونشان بكند و بعد اين مراحل كه طى شد و اين قشرها از بين رفتند آنوقت سازندگى هم با همه ملت است همه با هم، همه با هم شكستيم، همه با هم بايد اين سازندگى را بكنيم. الان وقت اين كار است. من هم قبول دارم آشفتگىها هست اما آشفتگى علاجش به اين است كه همه كار بكنيم، همه دقت بكنيم در امورمان. هر كس خيال نكند كه از من چه كارى مىآيد هر آدمىاز او يك كارى مىآيد. يك قطره باران از آن كارى نمىآيد اما به اندازه يك قطره است. يك قطره كار يك قطره را مىكند همين قطرههاى باران است كه سيل را راه مىاندازد و سيل سدها را مىشكند. همين قطرهها، يكى، يكى، يكىهاى ما كه مثل قطره باران هستيم بود كه با هم وقتى مجتمع مىشد و در خيابان فرياد مىزديم، سدى را مىشكست. اگر آن روز هم مىگفت خوب من يك آدم هستم، من كه نمىتوانم در مقابل توپ حرفى بزنم، هر كسى اين فكر را مىكرد حالا باز همان بساط بود و همان آريامهر و همان نصيرى بود و همان هويدا و همان بساط. اما اين قطرهها كه به نظر مىآيد چيزى نيستند و هستند وقتى پهلوى هم جمع شدند از بين بردند اينها را. الان هم همين طور است اين قطرهها متفرق نشوند. اينها دنبال اين هستند كه اين قطرهها را از حال اجتماع بيرون كنند، متفرق كنند، بشوند قطره، قطره، قطره را بعد هم مىشود از بين برد. يك پاسبانى از بين مىبرد. الان وقت اين است كه همه با هم دست به هم بدهيم، همه با هم تأييد هم را بكنيم. من تأييد شما را بكنم شما تأييد مرا بكنيد. ما همه تأييد دانشگاهىها را بكنيم. دانشگاهىها تأييد بازارىها را بكنند، بازارىها تأييد چيز را بكنند تا اين كار را پيش ببرند. تا اين آشفتگىها كم كم رفع بشود، تا اين موانع برداشته بشود و بعد دنبالش سازندگى پيش بيايد.
انشاءالله خداوند همه شما را، مىدانم كه حسن نيت داريد همهتان، مىدانم دلتان براى اين مملكت مىسوزد لكن در عين حالى كه الان اين آشفتگىها هست الان اين كندروىها هست لكن بايد كمك بكنيد. نبايد يك بارى را روى بار بگذاريد بايد يك بارى را كم كنيد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد. بانوان را حفظ كند، آقايان را حفظ كند و همه موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 15
تاريخ 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران، مرزنشينان دشت مغان و بانوان مكتب ولى عصر
انسان سازى و تهذيب نفس، مقصد نهائى انبيا و اولياء است
بسم الله الرحمن الرحيم
نهضتهائى كه به وسيله انبيا و اوليا عليهم السلام واقع شده است، قابل مطالعه است. ما كه تابع مكتب انبياء هستيم بايد آن نهضتها را مطالعه كنيم و بفهميم نهضت چه بوده است، براى چه بوده است، مقصد انبيا چه بوده است، مقصد پيغمبر اسلام (ص) از نهضت اسلامىچه بوده است مقصد ائمه عليهم السلام چه بوده است، آيا فقط اين بوده است كه دست ستمكاران راكوتاه كنند؟ آيا دعوت انبيا فقط براى اين بوده است كه مزاحمين با مستضعفين را كنار بزنند و همين كه غلبه بر آنها كردند و كار را به پيروزى و راندن آنها رساندند كار تمام است؟ آيا مقصد انبيا اين است كه ظالم نباشد فقط؟ يا مقصد بالاتر از اين است؟ اگر مقصد بالاتر از اين است بايد ما هم كه تابع انبيا هستيم و تابع مكتب اسلام هستيم، به تبعيت از آن بزرگان دين و دنيا مقصدمان همان مقاصد باشد. آيا راندن رژيم پهلوى و ابطال رژيم شاهنشاهى تمام مقصد بود؟ آيا رفاه ملت و رسيدن ملت به چيزهاى مادى آخر مقصد است؟ انبيا آمدهاند تا مردم را، تا جامعه را ترتيبى بدهند كه رفاه زندگى مادى آنها باشد؟ مقصد انبياء اين بوده است كه مستكبرين بروند و مستضعقين به نواى دنيا برسند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ مقصد انبيا دنيا بوده است؟ اينهمه انبيا آمدهاند و دعوت كردند و كشته شدند، جنگها كردند و زحمتها كشيدند، فقط براى اين بود كه مستكبرين را كنار بزنند و تودههاى مردم را براى آنها رفاه حاصل كنند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ خداى تبارك و تعالى كه انبياء را فرستاده است، براى تعمير دنيا فقط فرستاده است؟ يا مقصد بيشتر از اينهاست و بالاتر از اينهاست؟ اگر مقصد همين شكست مستكبرين بود، ما به مقصد تقريبا رسيديم و آنها را شكست دادهايم، ملت ما شكست داد اجانب را، دست خيانتكاران را قطع كرد و اين ريشههائى هم كه مانده است آن را هم قطع مىكنند لكن مقصد همين نيست، اگر مقصد اين بود كه زاغهنشينها از زاغهنشينى بيرون بيايند و يك سر و سامانى پيدا كنند، اين هم انشاءالله مىشود و با همت همه بايد بشود لكن باز مقصد اين نيست مقصد اين است كه كشور ما يك كشور اسلامىباشد كشور ما در تحت رهبرى قرآن، تحت رهبرى پيغمبر اكرم و ساير اولياء عظام اداره بشود. رفتن مستكبرين مقدمه است، رفاه مستضعفين يكى از مقاصد اسلام است. رژيم اسلامىمثل رژيمهاى مكتبهاى مادى نيست مكتبهاى مادى تمام همتشان اين است كه مرتع
صحيفه نور ج 7 صفحه 16
درست بشود، تمام همت اين است كه منزل داشته باشند، رفاه داشته باشند (آنهائى كه راست مىگويند). اسلام مقصدش بالاتر از اينهاست. مكتب اسلام يك مكتب مادى نيست، يك مكتب مادى معنوى است. ماديت را در پناه معنويت اسلام قبول دارد، معنويات، اخلاق، تهذيب نفس. اسلام براى تهذيب انسان آمده است، براى انسان سازى آمده است. همه مكتبهاى توحيدى براى انسان سازى آمدهاند. ما مكلفيم انسان بسازيم. شما خانمها كه زحمت كشيديد و به اينجا آمديد در اين زحمت، مكلفيد انسان بسازيد، مكلفيد در دامنهاى خودتان انسان مهذب بار بياوريد. مقصد اسلام و مقصد همه انبيا اين است كه آدمها راتربيت كنند، صورتهاى آدمىرا آدم معنوى و واقعى كنند. مهم در نظر انبيا اين است كه انسان درست بشود، اگر انسان تربيت شد، همه مسائل حل است. يك مملكتى كه دارأى انسان مهذب است، تمام مطالبش حل است. انسان آگاه مهذب، همه ابعاد سعادت را براى كشور تامين مىكند. انسانى كه ايمان به خداى تبارك و تعالى دارد، انسانى كه متعهد است، انسانى كه مهذب است، دست ظالم را كوتاه مىكند لكن مقصد همين نيست، اين يكى از خدمتهائى است كه مىكنند، آزادى براى مردم تامين مىكنند، لكن اين يكى از مقاصد است همه اين نيست، استقلال براى كشور تامين مىكند لكن همه مقصد اين نيست، رفاه براى امت درست مىكند لكن مقصد اين نيست. انسان حيوان نيست، انسان يك موجودى است كه در طرف سعادت به بالاترين مقام مىرسد، در طرف كمال به بالاترين مقام موجود است مىرسد و اگر انحراف داشته باشد از پستترين موجودات پستتر است. انبياء كه ديدند مردم در هلاكت هستند از حيث اخلاق، از حيث عقايد، از حيث اعمال، مكتبهائى را خداى تبارك و تعالى به آنها الهام كرد تا نجات بدهد انسان را به همه ابعادى كه دارد. اگر انسان حيوانى بود مثل ساير حيوانات، لكن حيوانى كه تدبير دارد، حيوانى كه اهل صنعت است، اگر اين بود احتياج به آمدن انبيا نداشت. براى اينكه اين راه، راهى است كه ماديين خودشان ادراك مىكنند. آمدن انبيا براى اين است كه آن راههائى كه بشر نمىداند، آن حقايقى را كه انسان نمىداند، به آنها تعليم بفرمايند. انبياء براى راهنمائى يك مقام بالاتر، يك مقام انسانى بالاتر آمدهاند. قرآن كتاب آدم سازى است، براى آدم ساختن آمدهاند، كتاب حيوان سازى نيست، كتاب تعمير ماديت نيست، همه چيز است، انسان را به تمام ابعاد تربيت مىكند، ماديات را قبول دارد در پناه معنويات و ماديات را تبع معنويات قرار مىدهد.
ايجاد مملكت اسلامىمشروط بر اجراى احكام اسلام
مملكت وقتى مملكت اسلامىاست كه تعاليم اسلام در آن باشد. اگر تعاليم اسلامىدر آن نباشد، اسلامىنيست. هر چه ما بگوييم جمهورى اسلامى، جمهورى اسلامىلفظ نيست، با رأى ما جمهورى اسلامىتحقق پيدا نمىكند، بله رژيم رسمىرژيم جمهوريت مىشود لكن اسلامىنمىشود مگر آنكه احكام اسلام در او جارى بشود با جريان قانون اساسى هم اسلام نمىشود. با مجلس شورا هم اسلام نمىشود. اينها همه مقدمه است. وقتى مىتوانيد بگوئيد كه مملكت اسلامىاست كه بازارى اسلامى
صحيفه نور ج 7 صفحه 17
بشود، تهذيب نفس باشد، نه مثل بازار ما كه سنگر گرانفروشى و تعدى است، وقتى اسلامىمىشود كه مرد و زن اسلامىبشوند، همه افراد اسلامىباشند. الگو حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، الگو پيغمبر اسلام است. ما وقتى مملكتمان اسلامىاست، وقتى مىتوانيم ادعا كنيم كه جمهورى اسلامىداريم كه تمام اين معانى كه در اسلام است تحقق پيدا بكند. ما الان اول راه هستيم، ما جمهورى اسلامىرا به رأى اثبات كرديم، دست خيانتكاران هم بريديم و مىبريم لكن اين كافى نيست، بعد از آن باز راه زياد است، هم راه تحصيل زندگى صحيح براى مستمندان كه در پيش است و بايد پيش برود، هم راه معنويات است كه آن راه بالاتر است.
لبيك به نداى اسلام در تحصيل معنويات
خانمهاى محترم، خودتان را تهذيب كنيد و كودكان خودتان راتهذيب كنيد، كودكان خودتان را اسلامىبار بياوريد كه در اسلام همه چيز است. خودتان در پناه اسلام و به اخلاق اسلامىمتخلق بشويد كه همه چيز در اسلام است. آقايان محترم! خانمهاى محترمات! نداى اسلام را لبيك بگويند. اسلام براى تامين علف نيامده، اسلام براى تامين معنويات آمده است، همهاش فرياد از ماديات نباشد، بر خلاف مسلك اسلام است. معنويات اگر تحقق پيدا كرده، ماديات معنوى مىشود و به دنبالش هست. اسلام ماديات را به تبع معنويات قبول دارد، ماديات را مستقلا قبول ندارد. اساس، معنويات است. يك كشور با معنوياتش كشور است.
علم و ادب در خدمت معنويات
آزاد باشد و هر چه بخواهد بكند! ولو دزدى بكند! ولو خيانت بكند! امروز روز امتحان است براى شما. شما آزاد شديد، شما مستقل شديد. آزاد شديد كه هر چه بخواهيد بگوئيد؟! و هر چه بخواهيد بكنيد؟! خير، خداى تبارك و تعالى به شما آزادى عنايت كرد و شما را در اين آزادى امتحان مىفرمايد ببيند تا ما چه بكنيم، در اين آزادى چه بكنيم، با زير دستان چه بكنيم، با برادران خود چه بكنيم، با خواهران خود چه بكنيم، آزادى تنها سعادت ملت نيست، استقلال تنها سعادت ملت نيست، ماديت تنها سعادت ملت نيست، اينها در پناه معنويات سعادتند، معنويات مهم است. بكوشيد تا معنويات تحصيل كنيد، علم تنها فايده ندارد، علم با معنويات علم است، ادب تنها فايده ندارد، ادب با معنويات. معنويات است كه تمام سعادت بشر را بيمه مىكند و كوشش كنيد در تحصيل معنويات، در خلال علم كه تحصيل مىكنيد معنويات را تحصيل كنيد، دانشگاهها معنويت پيدا بكنند، مدارس معنويت پيدا بكند، مكتبها معنويت پيدا بكنند تا انشاءالله سعادتمند بشوند. خداوند همه شما را سعادتمند كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 18
تاريخ 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كارگزاران و كاركنان روزنامه كيهان
وظايف خطير مطبوعات
بسم الله الرحمن الرحيم
من به طور كلى مسائل را طرح مىكنم، افراد چطور هستند من اطلاعى ندارم. به طور كلى در هر كشورى مطبوعات آن كشور و تلويزيون و راديو آن كشور بايد در مسير آن ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات بايد ببيند كه ملت چه مىخواهد، مسير ملت چيست، روشنگرى از اين طريق داشته باشد و مردم را هدايت كند. اگر مطبوعاتى پيدا بشود مسير آنها بر خلاف مسير ملت است، راهى كه آنها مىروند غير از راهى است كه ملت مىرود و اين بر فرض اينكه ملت هم و دولت هم اجازه بدهند كه بنويسند و بگويند، لكن مورد تأييد اين ملت نمىتواند باشد و نبايد آن را حساب كرد كه يك رسانه ملى است و يك روزنامه كشورى و ملى است و اگر خداى نخواسته در نوشتن و ننوشتن، نوشتن مقالات انحرافى و ننوشتن مقالاتى كه در مسير ملت است اين نحو عمل بكنند، اين به نظر مىآيد كه توطئه در كار باشد، اين غير از آزادى مطبوعات است.
آزادى واقعى يعنى اجراى قوانين اسلام
آقايانى كه اسم از آزادى مىآورند، چه آقايانى كه داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهاى ديگرى فريادى از آزادى مىزنند، اينها آزادى را درست بيان نمىكنند يا نمىدانند. در هر مملكتى آزادى در حدود قانون است، در حدود قوانين آن مملكت است. مردم آزاد نيستند كه قانون را بشكنند. معنى آزادى اين نيست كه هر كس بر خلاف قوانين، بر خلاف قانون اساسى يك ملت، برخلاف قوانين ملت هم هر چه دلخواهش مىخواهد بگويد. آزادى در حدود قوانين يك مملكت است. مملكت ايران مملكت اسلامىاست و قوانين ايران قوانين اسلام است. در قانون اساسى زمان سابق هم اين معنا كه هر چه بر خلاف قانون اسلام باشد قانونى نيست و قانون بايد موافق با قوانين اسلام باشد، هست و هر قانونى كه در ايران، قانون اساسى كه در ايران بخواهد قانونيت داشته باشد، نمىتواند قانونى باشد كه بر خلاف گفته پيغمبر اسلام، بر خلاف گفته قرآن باشد. پس آزادى كه گفته مىشود كه مطبوعات آزادند، بيان آزاد است اينها معنايش اين نيست كه مردم آزادند كه هر كارى مىخواهند بكنند مثلاً آزادند دزدى بكنند، آزادند به فحشا بروند، آزادند مراكز فحشا درست كنند. اين آزادى، آزادى غربى است (البته به
صحيفه نور ج 7 صفحه 19
استثناء دزديش) اين آزادى غربى است كه هر كس هر كارى دلش مىخواهد بكند ولو اينكه فحشا باشد، ولو اينكه يك كارهايى باشد ناشايسته. اينطور آزادى در ايران نمىتواند باشد، آزادى در حدود قانون بايد باشد. قوانين اسلام را بايد ملاحظه كرد، در چهار چوب قوانين اسلام، در چهارچوب قانون اساسى، بيان آزاد و بحث آزاد. اين اشتباهى است مىكنند اينهائى كه فرياد از آزادى مىزنند، اينها غربزدهاند، آزادى غربى مىخواهند. اينها كه دم از دمكراسى مىزنند، اينها همان دمكراتيك غربى مىخواهند، آزادى غربى را مىخواهند يعنى بىبند و بارى. در غرب هر چه شده است ما هم بايد تبع آنها باشيم، اينها جزو غربزدهها هستند. روزنامهها آزادند مطالب بنويسند، مسائل بنويسند، اما آزاد هستند كه اهانت به مثلاً مقدسات مردم بكنند؟! آزادند كه فحش به مردم بدهند؟! آزادند كه تهمت به مردم بزنند؟ همچو آزادى نمىتواند باشد، آزادى توطئه نمىتواند باشد. اگر روزنامهاى فرضا(من نمىخواهم يك روزنامهاى را بگويم اينطور است) اگر يك روزنامهاى توطئه بر ضد مسير ملت مىخواهد بكند با نوشتن چيزهائى كه بر خلاف مسير ملت است و با ننوشتن چيزهائى كه بر مسير ملت است، اگر بخواهد توطئه بكنند و راهى برود كه دشمنهاى يك ملت آن راه را مىروند، ترويج بكند از كارهاى دشمنهاى يك ملتى، بنويسد چيزهايى كه مربوط به دشمنهاى يك ملت است، اگر اينطور باشد، اينطور آزادىها را ملت ما نمىتوانند بپذيرند.
ملت ما اينهمه زحمت كشيدند و اينهمه خون دادند و اينهمه گرفتارى پيدا كردند و اينهمه فرياد زدند، اينها براى اسلام اين كارها را كردند، اسلام را مردم مىخواهند. اگر چنانچه ما اسلام نداشتيم، الان همه همان معانى سابق بود. مردم براى جهات ديگرى غير از اسلام نمىروند خون خودشان را بريزند. مردم شهادت را مىخواهند. الان هم باز اشخاصى مىآيند از من استدعا مىكنند كه دعا كنيد كه ما شهيد بشويم. شهادت را براى چه مىخواهند؟ شهادت را براى اين مىخواهند كه مثلاً غير اسلام چيز ديگرى تحقق پيدا كند؟! يك دمكراسى غربى باشد؟ يك آزادى مثل شوروى باشد؟ يك آزادى مثل مثلاً امريكا باشد؟ يا اسلام را مىخواهند؟ اگر اسلام نبود همه اينها كه دارند مىگويند آزادى، آزادى، همه اينها يا در اروپا بايد زندگى بكنند يا در بيغولهها. اسلام اينها را از بيغولهها بيرون آورد و از خارج كشور آورد به داخل، حالا كه آورده باز حرفهايى مىزنند كه مسير، مسير اسلام نيست. اين كارى كه اسلام كرد اين بود كه شماها را آزاد كرد، شماها را از حبسها بيرون آورد، شماها را از تبعيدات برگرداند. شماهايى كه رفتيد در خارج نشستيد و تماشا كرديد تا خون مردم ريخته شد، حالا فرصت به دستتان آمد و آمديد به ايران. همچو كرد كه شما حالا آزاد شديد، لكن آزادى كه بر ضد اسلام صحبت كنيد. آزادى كه بر ضد همان كه شما را آزاد كرده است، بحث بكنيد. آزاديى كه همه چيز بگوئيد، الا اسلام. همه حرفها را بزنيد، همه چيز خوب است، لكن از اسلام صحبت نشود. اگر يك كسى از اسلام صحبت مىكند به ا و حمله بكنيد. اين حرفها نيست در كار، مطبوعات و كليه چيزهايى كه در يك كشورى هست به خدمت ملت بايد باشد. براى يك ملتى بايد آموزنده باشد. مسير ملت را بايد روشن كند نه اينكه بر خلاف مسير ملت عمل بكند. هر جا و هر روزنامهاى، هر مطبوعاتى و هر چه
صحيفه نور ج 7 صفحه 20
كه از اين رسانههاى تبليغاتى هست، همه اينها بايد مسيرشان همان مسير ملت باشد و تخلف از اين نكنند. اين هم بر صلاح خودشان است، هم بر صلاح كشور است و هم موافق با قوانين موضوعه در يك كشورى است. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه شماها موفق باشيد به خدمت. امروز روزى است كه بايد همه خدمت بكنند. امروز روزى نيست كه هر كسى به يك طرف بكشد. همه اين مسير ملت كه راه افتاده است. ملت، ببينم چه كرد، ملت چه مىخواهد. - ملت - همان كه ملت مىخواهد همه با هم بايد دنبال اين برويم. همان كه اين قدرت بزرگ را به هم زد و شكست بايد دنبال او رفت تا بتوانيم نجات بدهيم ملت را. اگر اين مسير را ما دست از آن برداريم، حرفهايى، هى بنشينند يك مطلب بگويند، اختلاف ايجاد بكنند، اين اسباب اين مىشود كه ما نتوانيم اين نهضت را به آخر برسانيم. من يك هشدارى مىدهم به روزنامه نويسها، به راديو و تلويزيون، به جمعيتهايى كه هر كدام حالا پيدا شدند، به همه جمعيتها، اين يك هشدارى است به اينكه همه جمعيتها اگر بخواهند خيانت نكنند به ملت، اگر بخواهند خدمت كنند به كشور، مطالعه كنند ببينند مسير اين ملت چه بود، چرا اين ملت به خيابانها ريخت و الله اكبر گفت، چرا جوانهايش را داد و شب پشت بامها رفت و فرياد زد و مرگ بر كه و زنده باد بر كه گفتند، اين براى چه بود؟ براى اسلام بود، اينها اسلام مىخواستند فقط مسأله اين نبود كه ما آزادى مىخواهيم، آزادى منهاى اسلام نمىخواهند ملت ايران، ملت ايران اسلام را مىخواهد. آزادى باشد لكن مثل شوروى باشد؟ آزادى باشد لكن مثل مملكت ديگرى باشد، اجنبى باشد؟ كى همچون چيزى را ملت ما مىخواست. اين آقايان در اشتباهند، من نمىگويم خائنند، من مىگويم در اشتباهند بايد اشتباهات خودشان را رفع كنند، بايد همه با هم باشند، همانطورى كه همه با هم به اينجا رسيدند، همه با هم از اينجا تا آخر مسير كه در اولش حالا هستيم، همه باهم اين مسير را طى بكنيم. انشاءالله خداوند همه را هدايت كند و همه ما به راهى كه خداى تبارك و تعالى راضى است قدم برداريم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 21
تاريخ: 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و اهالى يزد
هدايت جامعه، وظيفه علماى اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
يزد از شهرهايى بود كه نمونه بود، چنانچه قم از شهرهاى نمونه بود، لكن اينكه علماى آنجا خصوصاً آقاى صدوقى كه مورد علاقه شديد من است، آنجا بودند، بحمدالله در اين نهضت پيشقدم بودند و اين نهضت راكمك شايان كردند، ساير علما، يزد هم كه ارادت به همه دارم در اين معنا شركت داشتند، چنانچه طبقات مختلف محترم يزد هم بسيار به اين نهضت كمك كردند خداوند همه آنها را حفظ كند و خداوند سعادت به همه اينها عنايت كند. من از شما آقايان كه اظهار لطف كرديد و از راه دور، از كويت و از يزد آمديد براى ملاقات من، براى تفقد، تشكر خودم را از شما و ساير اهالى يزد، به واسطه شما ابلاغ مىكنم. خداوند آنها را هم سلامت و سعادت عنايت كند. بايد ما بدانيم كه همه مكلف هستيم، علماء اسلام مكلفند در صف جلو، وظيفه آنها زيادتر از ديگران است، وظيفه آنها هدايت جامعه است. الان ما احتياج داريم به اينكه جامعه را هدايت كنيم، از اين تقرفهاى كه مىخواهند بين جامعه بيندازند جلوگيرى كنيم و اين به عهده علما در درجه اول است كه مردم را آگاه كنند كه از شر اين شياطينى كه مىخواهند بين قشرها تفرقه بيندازند و از توطئههاى باقيمانده رژيم سابق جلوگيرى كنند، مردم را آگاه كنند كه اگر چنانچه اين قشرها در بين شما نفوذ كنند و خداى نخواسته تفرقه بيندازند بين مومنين و بين مردم ممكن است كه مسائل سابق برگردد، و مسائل سابق اگر برگردد اسلام در خطر است، كشور تا آخر در خطر است.
امروز روزى است كه بايد اصول را حفظ كرد
بايد در اين وقتى كه از همه اوقات براى ايران حساستر است، علماء ايران و فقهمالله و ساير اقشار، جوانان محترم، دانشگاهىها، دانشجوها، طلاب علوم دينيه، بازارىها ساير اقشار، دهقان و كارگر توجه داشته باشند به اينكه شياطين در كميناند و اگر خداى نخواسته غفلت بشود و اين ريشههاى پوسيده باز رشد كنند بين جامعه، زحمتها هدر مىرود. الان چيزى نيستند لكن اگر هوشيارى نباشد،اگر جلوگيرى نشود ممكن است كه رشد كنند. شما آقايان از قبل من سلام به همه علماء يزد دامت بركاتهم برسانيد و از قول من استدعا كنيد كه قشرهاى مردم را آگاه كنند. الان وقت
صحيفه نور ج 7 صفحه 22
بهانه گيرى نيست، الان وقت نيست كه ما راجع به جزئيات امور ملاحظه بكنيم، جزئيات امور را نظر بكنيم و از اصول غفلت كنيم. امروز روزى است كه بايد اصول را حفظ كرد، حفظ اصول به اين است كه اين ريشههاى گنديده را از بن در آوريم و اين حرفهايى كه بين مردم انداختهاند كه اسباب نارضايتى مردم مىشوند، بايد هدايت كنيد مردم را كه اينها اغراض دارند. ما امروز احتياج به وحدت كلمه داريم بيشتر از ديروز، ما امروز احتياج به اين داريم كه همه با هم به سوى اسلام، به سوى جمهورى اسلامى.....
صحيفه نور ج 7 صفحه 23
تاريخ: /8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامىشهر قزوين
فساد و خرابىهاى معنوى از دستاوردهاى رژيم سلطنتى
بسم الله الرحمن الرحيم
قزوين هم از شهرهايى بود كه خرابى و مصيبت از اكثر جاها درش بيشتر واقع شد و شما قزوينىهاى محترم، هم مصيبت ديديد و هم خرابى در شهرتان واقع شد و هم پايمردى كرديد و من وقتى كه اين جوانهاى برومند را مىبينم خوشحال مىشوم و موجب افتخار است و از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را خواستارم. تا كنون ما از اسلام، الان باز حرف است، البته جمهورى اسلامى، همه هم رأى داديد به جمهورى اسلامى، لكن باز اينكه بايد بشود و انشاءالله بعدها خواهد شد نشده است. الان باز آن خرابىهاى اخلاقى كه در طول سلطنت اين پدر و پسر در ايران تحقق پيدا كرد و آن فسادهايى كه در اين مملكت پيدا شد، و دامن به آن زدند به عنوان ترقى به عنوان تعالى، به عنوان تمدن بزرگ، اينها طولانى است تا اينكه ترميم بشود. آن كه از همه چيز به كشور ما صدمهاش بيشتر بود اين بود كه نيروى انسانى ما را خراب كردند و نگذاشتند رشد بكند. مراكز فساد در شهرها و بخصوص در تهران آنقدر زياد بود و آنقدر تبليغ در كشاندن جوانهاى مابه اين مراكز فساد شد و آنقدر راههاى فساد براى جوانهاى ما باز كردند و دامن زدند به اينها و كشاندند اينها را در مراكز فساد كه اين خرابى از همه خرابىها بدتر بود. خرابىهاى مادى جبرانش آسانتر از خرابىهاى معنوى است.
غربزدگى، اسفناكترين نوع وابستگى
نفت ما را دادند و رفت و از بين رفت. حالا نفت را دوباره از سر براى خود ايران است. كشاورزى را از بين رفته بود، بعد دوباره قابل جبران است انشاءالله زود جبران مىشود -لكن مىشود- لكن نيروهاى انسانى مهم است. اينها نيروهاى انسانى ما را از بين بردند، نگذاشتند رشد بكند، در بين خود كشور ما جورى كردند كه محتواى انسان را از بين بردند، يك صورتى گذاشتند و محتوا را گرفتند، طورى كردند كه اعتماد ما هم به خودمان تمام شد. استقلال فكرى ما را، استقلال روحى ما را از دستمان گرفتند. اين بدتر از آن استقلال گرفتنى بود كه كشور ما استقلال نداشت، ما روحيه خودمان را از دست داده بوديم هر چه مىشد در ذهن همه اين بود كه بايد از خارج اين كارها درست بشود. مىخواستند اسفالت كنند يك خيابانى را يا -يك - بين اين شهر با آن شهر يك خطى
صحيفه نور ج 7 صفحه 24
بشكند، آن بايد از خارج بيايد. اهانت كردند به نيروهاى انسانى ما، محتوا را گرفتند. تا يكى مريض مىشد اين بايد انگلستان برود و حالا هم با تتمهاش هست. اطباء كه گاهى مىآيند اينجا مىگويند ما خودمان مىتوانيم معالجه كنيم اينهايى كه مىبرند آنجا، ما هم مىتوانيم معالجه كنيم، لكن مردم را جورى بار آوردند كه سلب اطمينان كردند از خودشان، استقلال فكرى را از ما گرفتند، ما در فكر و در انديشه و در روح وابسته شديم. اين وابستگى بسيار اسفناك است. وابستگى نظامىرا با يك روز يا يك ماه مىشود رفعش كرد، بيرونشان كرد، وابستگى اقتصادى قابل جبران است، زود مىشود جبران كرد. اما وابستگى روحى و انسانى است كه بسيار مشكل است. يك بچه را از آن بچگى، كوچكى كه بوده است در دامن مادرش و تارفته است به دبستان، تا رفته است به دبيرستان و تارفته است در دانشگاه، هر جا رفته تبليغات جورى بوده است كه اين را وابسته بار آورده اعتقادش اين شده كه به غير ارتباط با خارج نمىشود كارى كرد، خودمان چيزى نداريم، حتى گمان اين است كه خودمان، حتى اخلاقمان هم اخلاق صحيح نباشد، اين است كه مشكل است ترميمش، به اين زودىها هم ترميم نمىشود و همه بايد دست به هم بدهند براى ترميم اين جهت كه اين وابستگى از بين برود و يك مملكتى باشد كه هم اقتصادش مستقل باشد، هم فرهنگش مستقل باشد، هم انسانش مستقل باشد، هم فكرش مستقل باشد. استقلال فكرى، استقلال روحى. الان هم در هر جا كه برويد، هر مجلسى از اين روشنفكران ما درست مىكنند، باز حرفها همان حرفهاى غربزدگى است، همان حرفهاست، همان حرفهائى كه در زمان طاغوت وقتى جمع مىشدند دور هم مىگفتند، حالا هم باز همان حرفها را مىزنند. از وابستگى و غربزدگى ما بيرون نيامديم و بهاين زودى بيرون نمىآئيم. آن گويندهشان كه خدا رحمتش كند (حالا فوت شده است) گفته بود كه ما همه چيزمان بايد انگليسى باشد، يكى از معاريف اينها كه: ما همه چيزمان بايد انگليسى باشد. اينطور محتوا را از دست داده بود و ميان تهى شده بود. صورت، صورت يك آدم مثل ساير مردم، ولى محتوا، و محتواى وابسته. اين، به اين زودىها ما نمىتوانيم اين قشرهاى روشنفكر و اين قشرهاى آزادى طلب را -به اين زودى نمىشود كه -اينها از آن محتوائى كه درشان 50 سال، 30 سال، 20 سال تزريق شده است و تهى كردند خودشان را از خودشان، خودشان از خودشان غافل شدند، به اين زودى نمىشود اصلاحش كرد. يك فرهنگ تازه مىخواهد، يك فرهنگ متحول مىخواهد كه حالا از اول بچههاى ما را بار بياورند به يك فرهنگ انسانى، اسلامى، استقلالى. يك فرهنگى كه مال خودمان باشد كه اين بچه از اول بار بيايد به اينطور كه من خودم هستم كه سرنوشتم را مىتوانم دستم بگيرم هى تو گوشش نخوانيد كه فرهنگ -نمىدانم- اروپا و آمريكا. هى تو گوشها خواندند اين را، همه چيز بايد از آنجا باشد، همه چيز ما وابسته بايد باشد، اخلاقمان هم بايد وابسته باشد، وقتى هم كه آزادى مىخواهيم يك آزادى غربى مىخواهيم، ما بايد غربى باشيم، يك آزادى مىخواهيم كه همان شبيه آزادى غرب باشد. اين معنا به اين زودى از توى مغزهائى كه شستشو شده است 40 و 50 سال، 20 و 30 سال و به جاى مغز ايرانى، مغز اروپائى آمده است، به جاى فكر ايرانى، فكر غربى جانشين آن شده است، اين به اين زودى نمىشود رفعش كرد، اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 25
محتاج به يك طول مدتى است كه فرهنگ، يك فرهنگ مستقل، نه يك فرهنگ استعمارى كه آنها برا ى ما ديكته كردند. آنها براى ما ديكته كردند، فرهنگ ما را طورى كردند كه ما همه چيزمان الان عوض شده، غربى شده، وقتى هم حرف مىزنيم حرفمان غربى است، وقتى اسم خيابان مىگذاريم، اسم خيابانهاى غرب را مىگذاريم، اسم اشخاص غربى را مىگذاريم، خيابان روز ولت، خيابان كندى، خيابان كذا. اينها غربزدگى است، در تمام اروپا بگرديد يك خيابان محمدرضا پيدا نمىكنيد، يك خيابان نادر پيدا نمىكنيد. خيابانهايمان هم خيابان غربى است، تعارفهايمان هم تعارف غربى است، آداب و معاشرتمان هم، با هم معاشرت غربى است، همه چيز. ما يك وابستگى روحى پيدا كرديم، اين وابستگى روحى از همه چيزها براى ما بدتر است. اسلام يك وقتى سيطرهاش بر همه ممالك بود، آنوقت روم و ايران بود كه هردوى اينها از همه ممالك- آنها ديگر آنوقت به وحشيگرى بودند- اين دو تا مملكت مستقل متمدن، آن روز اسلام سيطرهاش بر اينها شد و همه را اسلامىمىخواست بكند.
گرفتارى قلمهاى سوء، بدتر از گرفتارى سرنيزه
در هر صورت من از شما جوانها متشكرم كه آمديد از نزديك با هم ملاقات كنيم و درد دلمان را بگوئيم. زياد است، درد دلها زياد است. مااز سرنيزهها و مسلسلها و اينها فارغ شديم. سرقلمها حالا ضد ماست، قلمها به جاى نيزهها آمده است، مقالهها به جاى مسلسلها، حالا به روى اسلام بسته شده است. الان ما گرفتار سرنيزه نيستيم، ما گرفتار قلم هستيم، اهل قلم، ما گرفتار روشنفكرها هستيم، ما گرفتار آزاديخواهها كه آزادى را نمىدانند چى است، هستيم. يعنى چه آزادى. ماالان گرفتار اينها هستيم و من اميدوارم كه بيدار بشود يك وقت ملت ما، يك وقت آزاديخواههاى ما هم بيدار بشوند، از اين غربى بودن بيرون بيايند، توجه بكنند به خودشان، خودشان را مستقل قرار بدهند. يك وقت از اسلام همه جا، به همه جا چيز صادر مىشد فرهنگ صادر مىشد، حالا ما همه چيزهامان بايد تبع باشد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و براى مملكتمان مفيد باشيد و براى اسلام مفيد باشيد و مملكت خودتان را خودتان حفظ كنيد ديگر ننشينيد به اينكه ژاندارمرى و پاسبان اينها بيايند. خودتان همه پاسبان و خودتان همه ژاندارمرى و خودتان همه ارتشى و همه چيز خودتان هستيد، مملكت هم مال خودتان است، خودتان حفظش كنيد (حضار: در سايه رهبرى شما حضرتعالى) خداوند همهتان را حفظ كند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 26
تاريخ 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پهلوانان ورزش باستانى
ما همه زندهايم براى احياء سنت پيغمبر اسلام (ص)
بسم الله الرحمن الرحيم
از اينكه جوانها از دست شما رفته و مصيبت واقع شده است من متاثرم لكن براى اسلام و براى قرآن كريم ارزش دارد كه همه از بين برويم. ما همه زندهايم براى احياء سنت پيغمبر اسلام و احياء قرآن كريم و بايد دين خودمان را به اسلام ادا كنيم. من وقتى كه شما جوانها را مىبينم، ماشاءالله جوانهاى برومند و پهلوان خيلى خوشم مىآيد و افتخار مىكنم به اينكه جوانها علاوه بر برومندى بدنى توجه به ديانت و اسلام دارند و همانطورى كه ورزش كردند براى تقويت بدن انشاءالله ورزش براى تقويت روح هم كردهاند و مىكنند. وقتى اين دو تا قوه با هم شد، قوه جسمانى و قوه روحانى، اين ارزش خيلى پيدا مىكند، قوه جسمانى براى خدمت و قوه روحانى هم براى هدايت، با قوه روحانى انسان هدايت كند خودش ر ا و با قوه جسمانى خدمت كند. اين دو قوه وقتى كه مجتمع شد، يك انسان به تمام معنا انسان مىشود. همانطور كه در يك جامعه، يك قواى فعاله و يك قواى هاديه مىخواهد، يك جامعه را هدايت كن لازم است و جامعه هم بايد به آن هدايت عمل بكند. وقتى هدايت صحيح باشد و عمل، عمل صحيح باشد، يك جامعه را راه مىاندازد و يك جامعه را معتدل مىكند، صحيح بار مىآورد. در شخص هم همين طور است. شخص هم مثل يك جامعه مىماند، يك قوه هادى مىخواهد هدايت كند و يك قوه عامله مىخواهد، كه عمل بكند. يك عقل فعال مىخواهد، يك عقل نظرى مىخواهد و يك عقل عملى مىخواهد، ادراك كند به آن عقل نظرى مطالب را و هدايت كند همين انسان خودش را به اينكه در راه آن مقصودى كه دارد عمل بكند. همانطور كه جامعه با اين دو قوه اصلاح مىشود، انسان هم با اين دو قوه اصلاح مىشود و من اميدوارم كه همانطورى كه شما قوه جسمىتان بحمدالله سالم و خوب است، قواى روحىتان همانطور باشد و با اين دو قوه به اسلام خدمت بكنيد.
تمام مقصد ما بايد اسلام باشد
الان وقتى است كه ما بخواهيم اين كشور را از اين آشفتگىهائى كه دارد نجات بدهيم، بايد همه وجهه نظر را به اسلام بكنيم، تمام مقصد اسلام باشد. اسلام است كه مىتواند ما را به سعادت دنيا و آخرت
صحيفه نور ج 7 صفحه 27
برساند. اسلام است كه براى ما آزادى، يك آزادى سالم، آزادى صحيح تامين مىكند.اسلام است كه مىتواند ما را مستقل كند. اسلام است كه مىتواند روح ما را قوى كند و به تبع آن جسم ما هم قوى بشود. ما همه الان محتاج به اين هستيم. كه با اين آشفتگىهائى كه البته بعد از هر انقلاب آشفتگىها هست و بحمدالله انقلاب ايران يك انقلاب كمآشفتگى است، آشفتگى هست نه مثل آنها كه در جاهاى ديگر انقلاباتى ديگر بوده است. انقلاب روسيه و انقلاب فرانسه ضايعاتش خيلى بوده است. بحمدالله ايران، آن هم از بركت اسلام است براى اينكه اين مردمىكه انقلاب كردند، اسلامىبودند، مردمىنبودند كه بخواهند بيجا خرابكارى بكنند به حد خودشان كردند، به آن اندازهاى كه مفيد بود مىكردند، به آن اندازهاى كه مجاز بود مىكردند و لهذا بعد از انقلاب اينطور آشفتگىهائى كه در جاهاى ديگر بود، اينطور آشفتگىها نيست، البته يك گوشههائى از آن رژيم باز باقى است و يك عمالى هم از خارجىها باز در بين مردم باقى هست لكن آنهم بايد به همت ملت، به همت همه با هم اين آشفتگىها انشاءالله رفع بشود و بعد هم با همت همه سازندگى شروع بشود، به همت همه اسلام آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است تحقق پيدا بكند.
استقرار حكومت الله به همت تمام اقشار ملت
الان ما الفاظ است، باز پا را از الفاظ بيرون نگذاشتهايم، جمهورى اسلامىرأى هم داديم اما آن معنا و آن محتوايى كه بايد تحقق پيدا بكند باز نشده است. الان آشفتگىها همه جور هست، تحول لازم دارد. از همه چيز آن كه بخواهد بشود، همه آن آثار طاغوتى كه در همه جا الان هست، الان هم آثار در همه جا هست، همه اينها بايد متحول بشود تا اينكه اسلام به آنطورى كه، به آن چهره زيبايى كه دارد -اسلام- تحقق پيدا بكند، يك مملكت الهى بشود در مقابل يك مملكت طاغوتى. طاغوت را كه از بين برديد بايد به جاى آن يك مملكت اسلامىو يك مملكت الهى درست بشود. مقابل طاغوت، الله است. با رفتن طاغوت بايد مملكت الله پيدا بشود، مملكت الهى پيدا بشود و آن هم با همت همه است، نه -ما - روحانيون مىتوانند تنها كار انجام بدهند و نه دولت مىتواند تنهائى انجام بدهد و نه قشرى از اقشار ملت. همانطورى كه همه پيش برديد، با هم مسأله را پيش برديد، با هم پيروزى را تا اين حدود ايجاد كرديد، نائل شديد به پيروزى، باز هم با هم بايد اين قافله را به منزل برسانيد. اگر با هم نباشيد، اگر اين قوا همه با هم مجتمع نشوند نمىتوانند كارى انجام بدهند. اين حرفهائى كه اينطرف و آنطرف گفته مىشود، اين اختلافاتى كه دارد هى دامن به آن زده مىشود، همه اينها مخالف بامسير ملت است. ملت ما با هم همه اسلام ر ا خواستند، همه ملت فرياد كردند با الله اكبر كه ما اسلام را مىخواهيم، ما حكومت اسلامىمىخواهيم، جمهورى اسلامىمىخواهيم. مقصد ملت اسلام است، اينها كه گذشت اينها مقدمات بود، اينها چون مانع بودند از اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، مردم اين مانعها را رد كردند، ظالمها را كنار زدند، آنهايى كه غارت مىكردند اينها را كنار زدند لكن مقصد اصلى اين است كه يك حكومت اسلامىتحقق پيدا بكند، رژيم يك رژيم انسانى - اسلامىبشود و مملكت، يك مملكت
صحيفه نور ج 7 صفحه 28
اسلامى- انسانى بشود كه اسلام در همه قشرهاى مملكت، در همه قشرهاى مملكت همه جا اسلام باشد، هر جا برويد رنگ اسلام ببينيد و من اميدوارم كه با همت همه شما آقايان و با همت همه اقشار ملت آن آرزوئى كه ماداريم تحقق پيدا بكند. خداوند انشاءالله شما را توفيق دهد.
محبت اقتضا مىكند كه اختلاف در كار نباشد
من اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و اختلاف كه ريشه همه مفاسد است كنار گذاشته بشود همه با هم برادر، همه با هم برابر و دوست. در بين شما آن چيزى كه از همه بيشتر به چشم مىخورد، محبتى است كه در شماهاست. شماها اهل محبت هستيد و محبت اقتضا مىكند كه اختلاف در كار نباشد. دو نفر كه هم را دوست دارند باهم اختلاف نمىكنند و شماها بينتان محبت رايج است و مردانگى، و اميدوارم كه آن صفات بزرگى كه هر دو آن صفت از طرف خداوند تبارك و تعالى است اين اسباب اين باشد كه اختلافات در كار نباشد، همه با هم، همهمان باهم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 29
تاريخ: 9/3/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى سبزوار و بانوان چهار مردان قم
آنچه كه تحمل مشقت را آسان مىكند كار براى خداست
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد از آقايان كه از راه دور تشريف آوردهاند و در اين هواى گرم و در اين منزل كوچك زير آفتاب تشريف دارند و تحمل زحمت مىكنند و از خانمهائى كه تشريف آوردهاند و در اين هواى گرم مستمع هستند تشكر كنم و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىنمايم. آنچه كه زحمتها را آسان مىكند اين است كه براى خداست، كارى كه براى خدا باشد، تحملش آسان است ولو در آفتاب باشد، ولو در گرما باشد. اولياء خدا براى خدا زحمتها كشيدند، اسلام با خون پيش رفت، با زحمت پيش رفت، با فداكارى پيش رفت و ما بايد با فداكارى پيشرفت كنيم. اسلام محتاج به فداكار است، قرآن كريم محتاج به فداكارى قشرهاى ملت است، پيغمبر اكرم به اين ملت چشم دوخته است، نامههاى اعمال پيش ايشان مىرود و ما بايد كوشش كنيم كه رضايت خداى تبارك و تعالى را به دست بياوريم.
اشخاصى كه قلم دست مىگيرند بر ضد اسلام، برضد روحانيت، بشناسند آنها را
شما با زحمتهاى خودتان، با رنجهاى خودتان، چه آقايان و چه خانمها، اين پيروزى را تحصيل كرديد و بايد با زحمتهاى خودتان، با رنجهاى خودتان، با فداكارىهاى خودتان ادامه بدهيد. الان موقعى است كه احتياج به ادامه نهضت است، نهضت نارس است، بين راه است و شياطين توطئه مىكنند. بايد همه ملت با هم، همه قشرها با هم، آنها كه براى اسلام دلشان مىطپد، آنهائى كه كشور خودشان را مىخواهند، بايد از مسائل خصوصى، از مطالبى كه مربوط به خودشان هست، از آمال و آرزوهاى شخصى دست بردارند و به فكر ملت باشند و به فكر اسلام باشند و به فكر كشور باشند و توطئهها را با وحدت كلمه خنثى كنند. آنهائى كه در بين مردم، كارگرها، دهقانها، دانشكدهها، دانشگاهها مىروند و تخم فساد مىكارند، آنها را بشناسند، ببينند كه اينها چه كسانى هستند و از كجا تأييد مىشوند و كى آنها را تأييد مىكند. قلمهاى مسموم را بشناسند، اشخاصى كه قلم دست مىگيرند بر ضد اسلام، بر ضد روحانيت، بر ضد مسير ملت قلم فرسائى مىكنند، بشناسيد آنها را. سوابق اينها را به دست بياورند. مطالعه در احوال و سوابق اينها بكنند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 30
آزادى را اسلام به ما داد، قدر اين آزادى و اسلام را بدانيد
ما احتياج به وحدت كلمه داريم. زحمت ملت ما براى اسلام است. براى اسلام بود. اسلام است كه سعادت همه را تامين مىكند و اسلام است كه ما را پيروزى رساند و اسلام است كه ما را به پيروزى مىرساند. اگر اسلام نبود و اگر اسلام نباشد، ملت باز معنائى كه سابق بود بر مىگردد. آنهائى كه حكومت مىخواهند بين ما بكنند، عمالشان را وادار كردند بر ضد اسلام، بر ضد روحانيت عمل كنند و قلم فرسائى كنند. بيدار باشيد ملت بيدار باشيد علماى اعلام! خطباى عظام! دانشگاهى! بازارى! كارگر! دهقان! همه بيدار باشيد و دشمنهاى خودتان را بشناسيد. دشمنهاى اسلام را بشناسيد. اگر اسلام نبود اينها كه براى آزادى قلم فرسائى مىكنند، اينجا نبودند، آزادى نداشتند. آزادى را اسلام به ما داد، قدر اين آزادى را بدانيد و قدر اين اسلام را بدانيد. كسانى كه براى كشور مىخواهند خدمت كنند، به اسلام خدمت كنند، بايد روحانيت را تقويت كنند، دانشگاه را تقويت كنند. من از خداى تبارك و تعالى بيدارى ملت را مسئلت مىكنم. من از خداى تعالى سعادت همه ملت را و سعادت و سلامت شما آقايان و خانمها كه تشريف داريد مسئلت مىكنم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 31
تاريخ: 9/3/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون، فرهنگيان و مردم كرج به مناسبت شهادت شهيد مطهرى و سوء قصد به حجتالسلام رفسنجانى
جديت در حفظ حيثيت اسلام و شناساندن چهره حقيقى جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
اينكه پيش من اهميت دارد اين اموال نيست، اين دارائىهاى جنايتكاران نيست. اينكه من خيلى به آن اهميت مىدهم اين است كه امروز كه جمهورى اسلامىاعلام شده است و مردم ايران را از شر آنها، از شر رژيم فارغ مىدانند و جمهورى را اسلامىمىدانند، همه اقشار ملت خصوصاً آنهائى كه در راس كار هستند، خصوصاً روحانيينى كه در راس كار هستند اينها جديت كنند به اينكه نبادا خداى نخواسته چهره جمهورى اسلام به طور قبيح بين مردم وجود پيدا كند. اين اهميت در راس همه امور اين معناست. اموال چيزى نيست ببرند، بخورند يا بگيرند، يا براى مستضعفين كار بكنند، البته مىشود، آنكه اهميت دارد حيثيت اسلام است كه بايد كوشش كرد اين حيثيت را حفظ كرد. تا حالا مردم مىديدند كه خوب، يك دولت طاغوتى است و كارهايش كذا و كذاست. وقتى كه دولت طاغوتى رفت مردم توقع دولت اسلامىدارند. مردم توقع دارند كه حالا كه نمىتوانيد همه كارها را يكدفعه اصلاح كنيد لكن آنهايى كه در راس كار هستند جورى نباشد كه اسلام را هم مثل يك دولت طاغوتى ما عرضه بكنيم. اگر ما مسامحه كنيم در امور يا تخطى كنيم از آن مشيى كه اسلام و حكومتهاى اسلامىدارد، اين اسباب اين مىشود كه اسلام را ما در نظر عالم، در نظر غير، در نظر جوانهاى بىاطلاع از اسلام، قشرهايى كه اسلام را درست اطلاع بر آن ندارند در نظر اينها يك صورت طاغوتى به آن داده بشود. اين شكست است كه تا آخر اسلام را به شكست مىرساند.
ديروز به بعضى از اين آقايان كه اينجا بودند گفتم كه آن روزى كه وجهه اسلام بخواهد درش خدشه وارد بشود، آن روز است كه بزرگان اسلام جانشان را دادند براى او. در زمان معاويه و در زمان پسر خلف معاويه مسأله اينطور بود كه چهره اسلام را اينها داشتند قبيح مىكردند، به عنوان خليفهالمسلمين، به عنوان خليفه رسول الله آن جنايات را مىكردند. مجالسشان، مجالس چه بود. اينجا بود كه تكليف اقتضا مىكرد براى بزرگان اسلام كه مبارزه كنند و معارضه كنند و اين چهره قبيحى كه اينها دارند از اسلام نشان مىدهند و اشخاص غافل ممكن است كه خيال كنند كه اسلام خلافتش همين است كه معاويه دارد و يزيد دارد، اين است كه خطر مىاندازد اسلام را و اين است كه مجاهده برايش
صحيفه نور ج 7 صفحه 32
بايد كرد ولو انسان به كشتن برود.
تا حالا همه قشرها (خداوند همهشان را سعادت و سلامت بدهد) مبارزه كردند و اين قشرى كه ظالم بودند، ستمكار بودند خائن بودند، اين رژيم فاسد را شكستند و از بين بردند، حالا كه دست خود مردم افتاده است مملكت، و ادعا اين است كه يك حكومت اسلامىاست، كه يك جمهورى اسلامىاست، حالاست كه خطر زياد است حالاست كه براى قشر روحانيت از همه بيشتر (براى اينكه اينها نمونهاى از اسلام هستند، نمونهاى از انبياء هستند) براى ساير قشرها هم همين معنا، اين كه به اسلام عقيده دارد، به خدا عقيده دارد، برايش الان يك تكليف هست كه در اينوقتى كه آن رژيم طاغوتى رفته است و حالا يك رژيم ما ادعا مىكنيم اسلامىو انسانى هست، يك وقتى طورى نشود كه كميتهها در سرتاسر كشور عرض بكنم پاسدارها در سرتاسر كشور، ساير قشرها در سرتاسر كشور خودشان را آزاد بدانند كه هر كارى مىخواهند بكنند، آزاد بدانند كه هر جور مىخواهند رفتار بكنند. اين است كه اگر چنانچه كميتهها روى موازين اسلامىعمل نكنند، اگر روحانيون كه در راس جامعه هستند روى موازين مقررات به طور دقت عمل نكنند، اگر دولت به طور دقت عمل نكند، اگر ارتش به طور دقت عمل نكند و اعمالشان را تطبيق ندهند با اسلام، يك صورت قبيحى از اسلام در خارج منعكس مىشود كه حالا هم كه دولت اسلامى مثلاً شد، حالا هم كه جمهورى اسلامىشد مثلاً پاسدارهاى اسلام مىريزند خانههاى مردم را غارت مىكنند، چه مىكنند. يك قضيه كه بشود، كافى است كه بگويند همه مىكنند، دو تا قضيه وقتى كه واقع بشود كه بيخود بريزند به خانههاى مردم و از آنجا مثلاً غارتگرى بكنند، اين كافى است براى اينكه بگويند كميتههايى كه، بگويند پاسدارهاى اسلامىوضعشان غارتگرى است. يك كميته در يك محلى اگر واقع بشود، دو تا كميته در يك محلى اگر واقع بشود و بر خلاف مقررات شرع درش عمل بشود كافى است كه بگويند كميتههاى اسلامىهم اينطور هستند كه اينطور كارها را انجام مىدهند. اگر دو تا حبسى بر خلاف مقررات اسلام با او عمل بشود كافى است كه بگويند حبس اسلام هم مثل حبس ساواك مىماند. الان يك تكليف بسيار بزرگى به عهده همه ماست. من كه يك طلبه هستم اين تكليف را دارم، آقايان هم كه از آقايان (روحانيون) هستند اين تكليف را دارند، ساير قشرها هم دارند كه كوشش كنيم وجهه اسلام و صورت اسلام را آنطور كه هست نمايش بدهيم، نه آنطورى كه خلفاى مثل معاويه و يزيد و بعضى از، يا بسيارى از خلفاى اموى و بنى عباس جلوه مىدادند. به عنوان اينكه ما نماينده اسلام هستيم، كارهايى مىكردند كه با اسلام مخالف بود و اسباب اين مىشد كه يك وجهه اسلام را در دنيا دگرگون كنند.
الان ما در يك امتحان بزرگ واقع هستيم. الان خدا ما را امتحان مىكند كه آيا ما در اين وقتى كه يك مطلب دستمان آمده، يك قدرتى دستمان آمده است، آيا ما چه مىكنيم؟ ما هم همان هستيم به صورت ديگر؟ يا خير، ما روى مقررات عمل مىكنيم آنى كه مهم است پيش من اين است كه امروز خطر هست در كار، خطر كمونيست در كار اينقدرها نيست، هست ولى اينقدرها نيست، خطر ساواكى ديگر اينقدرها نيست در كار، اين خطرها مهم نيست، اموال شاه سابق برود يا نرود پيش من چيز مهمى
صحيفه نور ج 7 صفحه 33
نيست، قصرهاى كذا و كذا پيش ما چيز اهميت دارى نيست، آنى كه اهميت دارد اين است كه وجهه اسلام محفوظ باشد، صورت اسلام آنطورى كه هست باشد، امروز كه دست ما افتاده يك جورى نمايش ندهيم كه بگويند اسلام اين است. يك وقت مىگويند كه فلان آدم اينطورى است، اين اشكالى ندارد، فلان شخص اينطورى است. يك وقت اگر بنا شد كه مثلاً در قشر معممين خداى نخواسته، در قشر علما خداى نخواسته يك مطلب خلافى واقع بشود، دو تا مطلب خلاف واقع بشود مردم مىگويند كه خوب اينها نمايندگان اسلام هستند، نمايندگان اسلام هم همين طورند، پس معلوم مىشود اسلام اينطورى است. كميتههايى كه براى كميته اسلامىهست و كميته در حكومت اسلامىهست اگر چنانچه يك قضيهاى بر آن واقع بشود، صورت اسلام را بد نمايش مىدهد و اگر يك همچنين كارى به دست ماها واقع بشود، جرمىاست كه بخشودنى نيست، پيش خداى تبارك و تعالى بخشودنى نيست. اين مثل ساير گناهها نيست، اين يك گناه بزرگى است كه اسلام را ما در خطر انداختيم، اسلام را بر خلاف آن چيزى كه هست نمايش داديم.
و لهذا من از همه، از همه كميتهها، از همه پاسدارها، از همه معممين، از همه اهل منبر، از همه اهل محراب، از همه مسلمانها عاجزانه با كمال عجز و تواضع استدعا مىكنم كه اين اسلامىكه الان به دست شما افتاده است وارونه نشانش ندهيد، همانطور كه هست عرضه كنيد. اگر اسلام همانطور كه هست عرضه كنيد، دنيا قبولش مىكند، متاع خوبى است. اما اگر چنانچه امروز خداى نخواسته ما يك جور عملى بكنيم كه اين عمل اسباب اين بشود كه بگويند اسلام اينطورى هست، بزرگتر خيانت را ما به اسلام كرديم.
سفارش عمومىبه اقشار ملت در نظارت بر كليه امور و اعتراض به اعمال خلاف اسلام
اين يك سفارش عمومىاست كه پيش من اهميت دارد و بايد عرض بكنم به همه، به همه قشرهاى ملت بايد عرض بكنم. با كمال دقت توجه كنيد كه يك قدم خلاف اسلام نباشد، يك قدم. با كمال دقت ملاحظه كنيد كه كميتههايى كه در تحت كفالت شماست اشخاصى توى آن نباشند كه خلاف اسلام عمل مىكنند. باكمال دقت ملاحظه كنيد كه كسانى كه به عنوان اسلام، به عنوان مسلمين، به عنوان چه، معممين كذا اينها يك قدم خلاف برندارند كه خداى نخواسته چهره اسلام را بر خلاف آنطورى كه هست قبيح نشان بدهند. اين در نظر من از همه چيزها اهميتش بيشتر است و مسؤوليتش هم بيشتر. همه ما مسووليم كه اين كار را انجام بدهيم يعنى آنطور كه، آنقدرى كه قدرت داريم اين كار را انجام بدهيم كه گمان نشود كه اسلام هم مثل ساير حكومتهاى ديگرى هست و تا حالا دستشان چيزى نبوده حالا كه دستشان آمده همانند كه بودند و همانند كه هستند. اين مسأله مهم است. و آقايان توجه كنند و همه و همه ملت موظفند كه نظارت كنند بر اين امور، نظارت كنند اگر من يك پايم را كنار گذاشتم، كج گذاشتم ملت موظف است كه بگويند پايت را كج گذاشتى خودت را حفظ كن. مسأله،
صحيفه نور ج 7 صفحه 34
مسأله مهم است. همه ملت موظفند به اينكه نظارت داشته باشند در همه كارهايى كه الان مربوط به اسلام است، اگر ديدند كه يك كميته خداى نخواسته بر خلاف مقررات اسلام دارد عمل مىكند، بازارى بايد اعتراض كند عرض بكنم كه كشاورز بايد اعتراض كند، معممين و علما بايد اعتراض كنيد، اعتراض كنند تا اين كج را راست كنند. اگر ديدند يك معمم بر خلاف موازين اسلام خداى نخواسته مىخواهد عمل بكند، همه موظفند كه جلويش را بگيرند كه امروز غير روزهاى ديگر است. آنوقت هم بايد بگيرند اما حالا كار مهم است. حالا اساس، اساس وجهه اسلام است، اساسى است كه الان اسلام به دست ما افتاده، داريم چه مىكنيم؟ بنابراين آنى كه به نظر بنده مهم است اين است و البته اينها هم بايد عمل بشود اما اينها در درجه دوم است درجه اولش عبارت از اين است كه همه ما، همه قشرها، همه، اينها همه بايد اين جهت را توجه داشته باشند و همه آنها مراعات اين مسأله كلكم راع همه بايد مراعات اين مسائل را بكنند، توجه داشته باشند كه نبادا من يك وقت يك كلمه بر خلاف مقررات اسلام بگويم. اعتراض كنند، بنويسند، بگويند، آقا، خداى نخواسته آقا، شما، ايشان، اينهايى كه الان مردم توجه به آنها دارند و مىگويند اينها مثلاً دارند اداره مىكنند، چه حكومت باشد و چه كسانى كه عرض بكنم كه از اين دادگاهها باشد هر جا باشد، الان وقت اين است كه همه اينها مواظبت كنند خودشان، مواظبت كنند در اينكه يك قدم كج نگذارند و اسلام را حفظ كنند، صورت اسلام را آنطورى كه هست نشان بدهند و اگر خداى نخواسته يك كسى پيدا شد كه يك كار خلاف كرد اعتراض كنند مردم و مردم همه به او اعتراض كنند كه آقا چرا اين كار را مىكنى؟ در صدر اسلام هست كه عمر وقتى كه گفت در منبر بود، كجا كه اگر من يك كارى كردم، شما چه بكنيد، يك عربى شمشيرش را كشيد گفت ما با اين، با اين شمشير راستش مىكنيم. بايد اينطور باشد، بايد مسلمان اينطور باشد كه اگر هر كه مىخواهد باشد، خليفه مسلمين و عرض بكنم هر كه مىخواهد باشد اگر ديد پايش را كنار گذاشت شمشيرش را بكشد كه پايت را راست بگذار.
امور بايد موافق اسلام باشد
اگر ما بخواهيم اسلام را حفظ كنيم و اينطورى كه بخواهيم يك نمونه در عالم نشان بدهيم، ايران رابگوييم يك نمونه است، يك الگو هست، با رفتن شاه درست نمىشود، بارفتن ظالمها درست نمىشود. اگر بنا شد كه ظالمها رفتند و ما يك دسته ديگر جايشان نشستيم همان كارها را به اندازهاى كه قدرت داريم بكنيم، ما هم همان هستيم، ما هم همان رژيم هستيم، ما هم همان ظالم هستيم. اين يك مطلبى است كه بايد همه بدانند و همه ملت بايد بدانند و در راس آنها اين است كه روحانيون و كسانى كه مرجع امورند در همه جاها، دولت اسلامىعرض بكنم كه ارتش اسلامى، همه قواى انتظاميهاى كه حالا همه مىگويند ما اسلامىهستيم و از طاغوت بيرون آمديم و به اسلام گرايش پيدا كرديم، مجرد لفظ فايده ندارد، بايد محتوا داشته باشد، بايد شهربانى حالا وضعش با آنوقت تغيير بكند، نه لفظش تغيير بكند و وضعش همان باشد، بايد شهردارىها همين طور باشند، ارتشىها
صحيفه نور ج 7 صفحه 35
همين طور باشند، وزارتخانهها همين طور باشند، ادارات همين طور باشند، بازار همين طور باشد، بازار بايد بازار اسلامىباشد، نه بازار چپاولگرى، نه بازار قاچاق، بازار اسلامىباشد به حال مردم رسيدگى بكنند، اين مردم دارند از بىبضاعتى چه مىشوند، آنهائى كه فرصت طلبند حالا اجناس را چند مقابل بالا مىبرند، اينها با وضع اسلام موافق نيست، مخالف است عرض بكنم كه بنابراين الان بر عهده ما همه، همه افراد ملت از صدر تا ذيل، چه در دستگاههاى حكومتى باشند، چه نباشند، چه در دستگاههايى باشد كه تمشيت امور را مىكنند چه نباشند، الان به عهده همه ما اين است كه ما كارهايمان را موافق اسلام قرار بدهيم و اسلام را حالا كه مىگوييم جمهورى اسلامىهست و حالا كه مىگوييم مملكت اسلامىاست و حالا كه مىخواهيم عرضه كنيم به خارج كه اين ايران الگو باشد از براى ساير جاها، يك وقت جورى نباشد كه يك الگويى باشد الگوى شيطانى باشد و ما غفلت از آن بكنيم. بايد يك الگوى اسلامىباشد واين وظيفه برعهده همه ماهاست. انشاءالله خداوند همه شما را موفق بدارد و من تشكر مىكنم از اينكه آقايان از راه دور آمدند براى ملاقات ما و اميدوارم كه اين امور هم اصلاح بشود انشاء الله.
امام خمينى در جواب سوال يكى از حضار فرمودند:
امور بايد موافق اسلام باشد. ثروت اگر ثروتى است كه مخالف اسلام است مصادره خواهد شد، حساب خواهد شد. اين املاكى كه گفته شدند كه مصادره مىشوند و دولت چه مىكند املاك مردم نيست عبارت از زمينهاى مواتى كه دولت سابق بدون اينكه مالك باشد فروخته است يا اشخاص بدون اينكه مالك شده باشند فروختهاند. اينها هست نه اينكه يك كسى خودش زمينى را احيا كرده و بروند از او بگيرند. اين حرفها نيست در كار، اسلام اين حرفها راه ندارد كه براى هواى نفس اشخاص مال مردم را از آنها بگيرد، نيست. مال مردم روى حقوق حقه شرعى و روى موازين الهى بايد درست بشود و اگر موازين الهى عمل بشود، همه امور درست مىشود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 36
تاريخ: 10/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت قائميه تهران
در قيام لله شكست راه ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم كه ما همه جزء هيات قائميه باشيم و همه به آن وظايفى كه اسلام، قرآن، تحت لواى حضرت صاحب سلام الله عليه براى ما تعيين فرمودهاند عمل كنيم و صورتها را محتواى واقعى به آن بدهيم و الفاظ را معانى حقيقى. شايد اين وصفى كه براى حضرت صاحب سلام الله عليه ذكر شده است دنبال همين آيه شريفه كه مىفرمايد كه : قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادى دنبال همين معنا باشد كه همه بايد قيام بكنيم قيام واحد كه بالاترين قيام همان آن شخص واحد است و همه قيامها بايد دنبال آن قيام باشد و قيام لله باشد. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه: من فقط يك موعظه دارم به شما قل انما اعظكم بواحده به امت بگو كه فقط من يك موعظه دارم به شما و آن موعظه اين است كه قيام كنيد و قيام لله باشد، قيام لله كنيد. البته آن حضرت قيام لله مىفرمايند و آن للهى كه و آن خلوصى كه براى ايشان هست براى ديگران نيست لكن شيعههاى بزرگوار آن حضرت هم بايد پيروى از او بكنند در اينكه قيام كنند لله، براى خدا. كه اگر قيام براى خدا باشد، اگر عمل براى خدا باشد، اگر نهضت براى خدا باشد، شكست ندارد، براى اينكه آن چيزى كه براى خدا هست اگر در صورت هم خيال بشود كه شكست خورد به حسب واقع شكست نخورده است، حضرت امير سلام الله عليه با معاويه جنگ كردند و شكست خوردند لكن شكست نبود. اين شكست صورى شكست حقيقى نبود چون قيام لله بود قيام لله شكست ندارد. تا امروز هم او غالب است، تا ابد هم او غالب است. سيد الشهدا سلام الله عليه با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدراتشان قيام كردند. چون قيام لله بود اساس سلطنت آن خبيث را به هم شكستند. در صورت، ايشان كشته شدند لكن اساس سلطنت را شكستند، اساس سلطنتى كه مىخواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتى در آورد. خطرى كه معاويه و يزيد بر اسلام داشتند اين نبود كه غصب خلافت كردند، اين يك خطر كمتر از آن بود. خطرى كه اينها داشتند اين بود كه اسلام را به صورت سلطنت در مىخواستند بياورند، مىخواستند معنويت را به صورت طاغوت در آورند، به اسم اينكه ما خليفه رسول الله هستيم اسلام را منقلب كنند به يك رژيم طاغوتى. اين مهم بود. آنقدرى كه اين دو نفر ضرر به اسلام مىخواستند بزنند يا زدند جلوترىها آنطور نزدند. اينها اصل اساس اسلام را وارونه مىخواستند بكنند. سلطنت بود،
صحيفه نور ج 7 صفحه 37
شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان. خليقه رسول الله و در مجلس شرب و خمر؟ و در مجلس قمار؟! و باز خليقه رسول الله نماز هم مىرود در جماعت مىخواند. اين خطر از براى اسلام خطر بزرگ بود، اين خطر را سيدالشهدارفع كرد. قضيه، قضيه غصب خلافت فقط نبود، قيام سيدالشهدا سلام الله عليه قيام برضد سلطنت طاغوتى بود، آن سلطنت طاغوتى كه اسلام را مىخواست به آن رنگ درآورد كه اگر توفيق پيدا مىكردند، اسلام يك چيز ديگر مىشد، اسلام مىشد مثل رژيم دو هزار و پانصد ساله سلطنت. اسلامىكه آمده بود و مىخواست رژيم سلطنتى را و امثال اين رژيمها را به هم بزند و يك سلطنت الهى در دنيا ايجاد كند، مىخواست طاغوت رابشكند والله را جاى آن بنشاند، اينها مىخواستند كه الله را بردارند، طاغوت راجايش بنشانند، همان مسائل جاهليت و همان مسائل سابق. شكست نبود كشته شدن سيدالشهدا سلام الله عليه چون قيام لله بود قيام لله شكست ندارد. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد فقط يك موعظه همه موعظهها را يك موعظه من دارم. پيغمبر اكرم واسطه، خدا واعظ، ملت متعظ، من فقط يك موعظه، بيشتر از يك موعظه ندارم انما اعظكم بواحده ان تقومو الله اينكه براى خدا قيام كنيد وقتى كه ديديد كه دين خدا در معرض خطر است براى خدا قيام كنيد. اميرالمومنين مىديد كه دين خدا در خطر است معاويه دارد وارونه مىكند دين خدا را، براى خدا قيام كرد. سيدالشهدا هم همين طور براى خدا قيام كرد. اين يك مطلبى است كه براى يك وقت نيست، موعظه خدا هميشگى است هر وقت ديديد كه بر ضد اسلام، بر ضد رژيم انسانى اسلامىالهى خواستند كه قيام كنند، خواستند وارونه كنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام، اسلام را بكوبند، اينجا لله بايد قيام كرد و نترسيد از اينكه شايد نتوانيم، شايد شكست بخوريم، شكست تويش نيست.
آنچه براى ما مهم است عمل به تكليف شرعى است
من در پاريس كه بودم بعضى خيرانديشها مىگفتند كه نمىشود ديگر، وقتى كه نمىشود، بايد چه كرد، بايد يك قدرى گفتم ما تكليف شرعى داريم عمل مىكنيم و مقيد به اين نيستيم كه پيش ببريم، براى اينكه آن راما نمىدانيم قدرتش را هم الان نداريم اما تكليف داريم، ما تكليف شرعى خودمان را عمل مىكنيم. من اينطور تشخيص دادم كه بايد اين كار را بكنيم. اگر پيش برديم هم تكليف شرعىمان عمل كردهايم، هم رسيدهايم به مقصد. اگر پيش نبرديم به تكليف شرعىمان عمل كردهايم، نتوانستيم، حضرت امير هم نتوانست، تكليف را عمل كرد ولى در مقابلش ايستادند، اصحاب خودش ايستادند در مقابلش، نتوانست. اين چيزى نيست، خوب مابه اندازه قدرتمان ما مىتوانيم كار بكنيم. وقتى كه ما ديديم كه يا شما ديديد كه يك رژيمىاسلام را دارد وارونه مىكند، به اسم عدالت اسلامىدارد ظلم را ترويج مىكند مىخواهد اسلام را اينجورى معرفى كند، يك وقت مىايستد و مىگويد من كارى به اسلام ندارم، اين سبكتر است تكليف براى انسان. يك وقت يك كسى قران طبع مىكند و زيارت حضرت رضا سلام الله عليه مىرود و در ملاء عام نماز مىخواندو حرفهايش هم اين است كه: عدالت اسلامى
صحيفه نور ج 7 صفحه 38
را ما مىخواهيم جارى كنيم، ما مىخواهيم اسلام را و فرياد مىزند كه ما اسلام را مىخواهيم درست كنيم، وارونه درست مىكنند، اينجاست كه تكليف مشكل است. اينجاست كه اسلام در خطر است كه انعكاسش در خارج و گاهى در داخل هم. اگر اينها موفق مىشدند در داخل هم گاهى انعكاس اين بود كه خوب همين است ديگر، اين رژيم اسلامىهمين است. ما قياممان، شما قيامتان براى خدا بايد باشد. وقتى دين خدا را انسان در خطر ديد براى خدا بايد قيام كند. وقتى احكام اسلام را در خطر ديد براى خدا بايد قيام كند. توانست، عمل كرده به وظيفه و پيش هم برده، نتوانست، عمل به وظيفه كرده. گاهى وقتها تقيه حرام است. آنوقتى كه انسان ديد كه دين خدا در خطر است نمىتواند تقيه بكند، آنوقت بايد هر جه بشود برود. تقيه در فروع است در اصول نيست، تقيه براى حفظ دين است. جائى كه دين در خطر بود جاى تقيه نيست، جاى سكوت نيست.
جمهورى اسلامىهمهاش بايد اسلامىو با محتوا باشد
حالا ما ببينيم وظيفهمان چيست. تا حالا انجام داديد وظائف اسلامىتان را خداوند به همه شما اجر عنايت كند. تا حالا همه با هم دست به هم داديد، جناح روحانى، جناح دانشگاهى، جناح بازارى، جناح ادارى، جناح ارتشى (يك قشرشان البته) همه دست به هم دادند و اين ديوار بلندى كه واقع شده بود بين ملت و آن چيزى كه بايد به آن برسد - و اسلام - آن را شكستيد. خداوند به شما اجر عنايت كند. اما حالا تمام شده ديگر قضيه؟ ما حالا ديگر آسوده هستيم و هر كدام بايد برويم سراغ كارهايمان؟ يا خير آسوده نيستيم باز هم؟ باز هم بين راه هستيم. الان ما باز محتواى اسلام را، واقعيت اسلام را در ايران پياده نكرديم. همه ما رأى داديم به جمهورى اسلامى، صحيح، با رأى تنها اسلام نمىآيد. به حسب رسميت، رسميت مملكت ايران الان جمهورى اسلامىاست به حسب رأى همه مردم، اما محتواى اسلام بايد در اين جمهورى اسلامىتحقق پيدا بكند. فقط ما بگوئيم جمهورى اسلامىو همه جهاتش غير اسلامىباشد اين اسلام نمىشود كه. آن هم سابق مىگفت اسلام، معاويه هم داد مىكرد اسلام، نماز جماعت هم مىرفت مىخواند، امام جماعت هم بود. خلفاء بنىالعباس هم بعضى شان از فضلا و علما بودند و بعضى شان يا همه شان هم نماز جماعت مىخواندند و آداب صورى را عمل مىكردند لكن محتواى اسلام را اينها، محتواى قرآن را اينها مىخواستند تهى كنند. اينها با اعمالشان مىخواستند كه يك اسلام منهاى محتوا (مثل حالا اسلام منهاى روحانيت، اسلام منهاى محتواست. محتواى اسلام را اينها دارند درست مىكنند) باشد. اينها مىخواستند كه يك اسلامى، اسلام را قبول داريم، بله اسلام)، اما الفاظ فقط، ديگر از حد لفظ نرود به محتوا.
محمد رضا خان هم اسلام را مىگفت قبول داريم، هيچ هم مضايقه نداشت از اينكه شما برويد در مساجد نمازتان را بخوانيد ولو اينكه اين مضايقه اين هم داشت از ترس يك جيز ديگر. انگليسها كه آمده بودند عراق را گرفته بودند شنيدم كه آن سردارشان ديده بود كه يك كسى دارد بالاى ماذنه يك چيزى مىگويد، اذان مىگفتند. گفته بود اين چيست؟ گفته بودند اذان مىگويد. گفته بود كه به
صحيفه نور ج 7 صفحه 39
امپراطورى انگلستان هم ضرر دارد اين؟ گفته بودند نه. گفت بگويد، هر چه مىخواهد بگويد نماز و روزه ما به امپراطورى انگلستان ضررى نداشت، هيچ هم كارى نداشتند به تو، هر چه مىخواهيد نماز بخوانيد، هر چه مىخواهيد روزه بگيريد، آنى كه به امپراطورى همه ضرر داشت آن اسلام و محتواى واقعى اسلام بود كه معالاسف بسياريش منسى واقع شده است. سياسات اسلام همچومنسى شده است كه اصلاً سياست يك ننگى بود در اينجا، مىگفتند فلان آخوند سياسى است و ساسهالعباد كه در زيارت جامعه مىخوانيم، اگر به يك مقدس مآبى هم گفتند، تعبيرش لابد مىكرد اگر جرات نمىكرد بگويد كه آن هم سياسى است، اين يك چيز بود كه يك كسى در حكومت دخالت بكند كه اين حكومت بايد صحيح باشد جريان صحيح بايد باشد. اين از تبليغات همان شياطين بود كه مىخواستند قشر اسلام را صورتش را نگه دارند و ماها مشغول به همين صورتها باشيم و محتوا نباشد در كارهايشان را انجام بدهند. محتواى اسلام كه مهمش اسلام قيام لله، نهضت لله، جلوگيرى از ظلم ظالمين، از ستم ستمكاران، اجراى عدالت اسلامىاينها منسى باشد، برويم هر چه دلمان مىخواهد مسأله بگوئيم، هر چه مىخواهيم نماز بخوانيم. مسأله گفته نشود كه بايد جلوگيرى از طاغوت كرد. اين را نگوئيد مسأله، هر چه ديگر مىخواهيد بگوئيد اما اين نبايد گفته بشود. سينه بزنيد لكن هيچ صحبت از سياست نكنيد همان سينه بزنيد بىمحتوا. بايد سينهزدن هم محتوا داشته باشد امسال بايد چراغان بكنيد با محتوا، نه صرف چراغان صرف چراغان خوب است اما آن فايدهاى كه براى اسلام بايد داشته باشد خصوصاً چراغان براى كسى كه قيام مىكند، چراغان براى قيام لله، يك پرتوى باشد اين چراغان از قيام لله، از جلوگيرى از مفاسد، از ريشه كندن اين ريشههاى مفاسدى كه الان بين مردم منتشر هستند باز، اين ريشههائى كه مىخواهند نگذارند اين نهضت پيش برود با هر صورت، چراغان در كمال خوبى، در كمال عظمت با محتوا، بايد امسال فرق كند با همه سالها، شما امسال بايد جبران كنيد آن جهات سابق را. يك وقت به وقوف است، يك وقت به حمله. آن جهاد بود كه آن روز كرديد اين هم جهاد است كه امروز مىكنيد اما متوجه باشيد كه ان تقوموا لله، انما اعظكم بواحده ان تقومو الله اينكه نهضت، قيام براى خدا باشد، هر كارى مىكنيد براى خدا باشد نمايش نباشد براى خدا باشد، پرنمايش (اما نه براى نمايش، براى خدا) محتوايش را حفظ كنيد. گويندگانى بيايند در مجالس شما كه مسائل را درست بگويند برايتان. ما الان به آخر نرسيديم ما تا حالا جز يك الفاظى بيشتر نبوده، البته كارهائى كردهاند اما آنى كه ما مىخواهيم تا حالا نشده است آنها، يك رايى داديم به جمهورى اسلامىو آن رژيم رفت و يك رژيم ديگرى است لكن بايد همه چيز اسلامىبشود. آن روزى ما به آخر مقصد رسيديم كه همه چيزمان اسلامىباشد، بازار يك بازار اسلامىباشد. بازارى كه يك متاعى را يك تومان مىخرد و سى تومان به اين فقرا و ضعفا مىدهد اين بازار اسلامىنيست. بازارى كه قاچاق وارد مىكند و به قيمتهاى گزاف مىدهد و اقتصاد اسلام را مىخواهد به هم بزند اين اسلامىنيست، اين بازار اسلامىنيست اينها بايد اسلامىبشود، خودشان اسلاميش كنند. بازارى كه به فكر ضعفا و فقرا نباشد، بازارى كه پهلويش ضعيف باشد و به فكر نباشد، اين بازار اسلامىنيست. ملتى كه اينجا
صحيفه نور ج 7 صفحه 40
قصرهاى روى هم روى هم درست كنند و آنجا زاغهنشينها باشند (شما همه زاغهنشين را ديديد چطورند لابد شماها ديديد من هم صورتش را ديدم) يك مملكتى كه زاغهنشينها آنطور باشند و مردم به فكر اينها نباشند اين مملكت، مملكت اسلامىنيست صورت است محتوا ندارد اين. حضرت امير مىفرمايد (به حسب نقل) كه شايد در سر حدات يك كسى گرسنه باشد، به خودش رنج مىدهد كه مبادا يك كسى از او گرسنهتر باشد. آن امير ماست، او آقاى ماست، امام ماست. ما، هى بگوئيم امام و اقتدا نكنيم به او، در كارها هيچ اقتدا نباشد. امام معنايش اين است، شيعه معنايش اين است كه مشايعت كند همانطورى كه تابوت را كه مىبرند اگر همه از اين طرف دنبال تابوت رفتند تشييع كردند، اگر تابوت را از اين طرف مىبرند يكى از اين طرف برود اين را تشييع نكردند. شيعه بايد اينطورى باشد مشايعت كن على را. البته قدرت نداريم ما مثل او، هيچ كس قدرت ندارد، اما به زهد، به تقوا، به رسيدگى به مظلومها، به رسيدگى به فقرا مشايعت كنيم از او نمىتوانيم مثل او زندگى بكنيم، نمىتوانيم كه مشى او را داشته باشيم، قادر بر اين نيستيم. او يك موجودى بوده، معجزهاى، جمع ما بين تضاد، جمع بين همه ضدها ر ا كرده بود. يك آدم در قدرت آنطور كه به حسب نقل از اين طرف مىزد دو تا مىكرد، در جنگ مىزد مىكشت تمام كسانى كه بر ضد اسلام بودند. از آن طرف يك آدم زاهد، يك آدم عابد تا صبح بنشيند نماز بخواند. آدم زاهد و عابد اهل جنگ نيست، آدم جنگجو هم بيشترش اهل زهد و تقوا و امثال ذلك نيست، جمع مىكرده او بين همه. ماها نمىتوانيم اما مىتوانيم كه اقتدا كنيم به او تا حدودى، مىتوانيم رسيدگى كنيم به فقراى مملكتمان، به ضعفايمان.
حفظ انقلاب درونى و تحول روحى، بالاترين پيروزىهاست
يك تحولى در ايران پيدا شد تحول روحى كه اين تحول روحى از اين غلبهاى كه كرديد بر طاغوت و او را عقب زديد و همه دنيا به قول شما متحير بود، اين تحول از آن بالاتر بود. تحول روحى كه در ملت پيدا شد، ملتى كه از يك پاسبان مىترسيد ريخت در خيابانها بچه و بزرگش گفت ما شاه را نمىخواهيم، از يك پاسبان مىترسيد ديروز، امروز اينطور شد. اين تحول، تحول روحى بود كه خدا داد. ملتى كه چك و چك مىكرد در معاملاتش براى زياد شدن و كم شدن، در يك برهه از زمان همچو انسانى رفتار مىكرد با اهل ملت خودش و همچو تحول برايش حاصل شده بود كه يكى از آقايان مىگفت كه ديدم يك زنى يك چيزى در آن تظاهرات، آنوقت كه تظاهر مىكردند يك زنى يك كاسهاى دستش است پول در آن است گفتم لابد مثلاً فقير است تا رسيديم به او ديديم مىگويد كه امروز تعطيل است و اينهائى كه دارند مىروند ممكن است بعضىشان بخواهند تلفن كنند پول هم كه حالا نمىتوانند پيدا كنند من اينها را گذاشتهام براى تلفن. اين يك امر كوچكى است ولى خيلى بزرگ است، يك تحولى است كه عظمتش خيلى زياد است. در يك برهه از زمان آنوقتى كه انقلاب بود و فشار بود وقتى كه آنطور كه من مىشنيدم وقتى كه اين آقايان كه در خيابان مىآمدند عبور مىكردند از اطراف، از خانهها چيز به آنها مىدادند، آب مىآوردند گلاب مىزدند، چه مىدادند، ساندويچ مىدادند. يك حس انسانى
صحيفه نور ج 7 صفحه 41
تعاون پيدا شده بود در آن حال انقلاب. اين انقلاب روحى از آن انقلابى كه در خارج واقع شد عظمتش زيادتر است. اگر اين انقلاب را ما حفظ بكنيم و آقايان حفظ بكنند، بدانند كه از همه پيروزىها بالاتر است، اين انقلاب روحى را حفظش بكنيد، حالا كه رسيديم ما به مثلاً يك قسم از پيروزى و آن رفع موانع است، حالا مدتى اعتصاب شده است و مثلاًكم دخلى شده است، حالا اينطور نباشد كه تلاقى بخواهيد در آوريد. تلافى آن اعتصابهائى كه كرديد حالا بخواهيد به جان مردم بيفتيد و تلافى كنيد. اگر اينطور باشد، آن روحيه اسلامىالهى از دست رفته است و اگر آن روحيه از دست رفت پيروزى هم از دست ما مىرود. اين را بايد حفظش كنيد، اين تحول روحى را بايد حفظش كنيد. نگويند كه حالا گذشت و ديگر چطور هر كه برود سراغ كار خودش و هر كه سر كسب خودش و آنطورى كه هر روز تقريبا (حالا با كم و زيادش) به ما هى مىآيند شكايت مىكنند كه گرانفروشى چقدر شده. گرانفروشى چه شده، قاچاقگرى چقدر شده، هروئين فروشى چقدر شده، ترياك فروشى چقدر شده، اگر برگردد آن تحول روحى كه يك برهه از زمان بود و شما را به پيش برد اگر خداى نخواسته آن برگردد خوف اين است كه جهات ديگر هم برگردد. عنايت خدا برگردد. عنايت خدا به اين ملت، عنايت خدا به اين ملت اين پيروزى را به ما داد، هيچ كس نكرد خدا كرد. هيچ كس نيست آن كه هست خداست عنايت كرد به ما، اين حس تعاون كه در مردم پيدا شد رحمت خدا به اينها توجه پيدا كرد. خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به بندگان خودش، به ضعفا عنايت دارد. اين حس تعاون كه پيدا شد رحمت خدا دنبالش بود، اين رحمت خدا و عنايت خدا شما را به پيروزى رساند كوشش كنيد اين را نگهش داريد. اگر نگه داشتيد پيروزى شما تا آخر است، تا آخر آخر و اگر خداى نخواسته از دست ما برود نمىدانم چه مىشود. من اميدوارم كه امسال با شكوه هر چه تمامتر و با محتواى هر چه تمامتر اين جشن بزرگ انشاءالله تعالى انجام بگيرد و آقايان همه با سلامت و سعادت و آقا انشاءالله . به سلامت و همهمان با هم اين نهضت را به پيش ببريم كه همه باهم يك جمهورى اسلامى، با محتواى اسلامىدر همه جهات خداوند تأييدتان كند انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 42
تاريخ: 11/3/58
بيانات امام خمينى در ديدار با پرسنل نيروى دريائى بندرعباس
آزادى، امانت بزرگ الهى
بسم الله الرحمن الرحيم
اول بايد تشكر كنم از شما آقايان كه از راه دور آمديد براى ملاقات ما و خوشوقتم از اينكه مواجه با هم هستيم و مىتوانيم صحبتها را با هم بكنيم. ما گذشته را پشت سر گذاشتيم و بحمدالله موفقيت آميز بود. به گذشته خيلى نبايد نظر كرد، عمده آينده است. تكليف فعلى ما چيست؟ و تكليف بعد از اين و آينده ما؟ فرق نيست بر اينكه ما همه مكلف هستيم به تكليفهاى الهى براى حال و براى آينده. در حال حاضر مىدانيد كه آشفتگىهايى در كار است و توطئههائى براى اخلال، تكليف ما در اين حال كه اخلالگرها كه مىخواهند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد چيست و تكليف آينده ما چيست؟ ما تا كنون آزادى را به دست آورديم. همه الان آزادانه از محل خودتان آمديد و با هم ملاقات مىكنيم كه قبل از اين چنين آزادى براى شما نبود، براى ما هم نبود. ماالان آزاد هستيم. آزادى يك نعمت بزرگ الهى است آيا در اين موقع كه آزاد هستيم، ببينيم كه از اين آزادى آيا سوء استفاده مىكنيم يا استفاده مشروع؟ آزادى يك امانت الهى است كه خداوند نصيب ما كرد، آيا اين امانتى كه خداى تبارك و تعالى به ما داد و ما را آزاد كرد، با اين آزادى چه مىكنيم؟ آيا آزادى را صرف صلاح ملت و اسلام مىكنيم؟ يا آزادى را صرف جهاتى كه بر خلاف مسير نهضت و بر خلاف رضاى خداست؟ خداوند با نعمت آزادى ما را امتحان مىكند الان ما همه در حيطه امتحان گذاشته شديم. قشرهاى ملت همه از روحانيون گرفته است تا دانشگاهى، از نيروى هوائى گرفته است تانيروى زمينى و تا نيروى دريايى، بازارهاى اسلام، سرحدات اسلام، عشاير ايران همه ما الان آزاديم و در تحت امتحان خداوند ما را با اين نعمت امتحان خواهد كرد. اگر ما آزادى را در مسير خودش براى صلاح ملت، براى صلاح اسلام، در خدمت كشور، از اين آزادى استفاده كرديم، از امتحان درست بيرون آمدهايم و اگر خداى نخواسته آزادى را صرف كرديم بر خلاف مسير ملت و اسلام، حالا كه آزاد شديم خودمان را به هرج و مرج بكشيم، حالا كه آزاد هستيم به زير دستان خودمان ظلم كنيم، حالا كه آزاد هستيم بر خلاف نظامات اسلامىو بر خلاف نظامات ملى عمل كنيم. هرج و مرج بپا كنيم چون آزاد هستيم، تحت هيچ قاعده نباشيم تحت هيچ يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 43
از قواعد اسلامىو ملى نباشيم، اگر اينطور باشد، آزادى را سلب كرديم بر خلاف مسير ملت و برخلاف مسير اسلام. توجه داشته باشيد كه از اين امتحان آبرومند بيرون بياييم. اگر من طلبه وقتى آزاد شدم به رفقاى خودم، به زيردستان خودم، به دوستان خودم تعدى كردم، برخلاف مسير نهضت عمل كردم، برخلاف مسير ملت عمل كردم، من به اين آزادى كه خداى تبارك و تعالى داده است خيانت كردهام. اگر شما برادرهاى نظامىمن هم حالا كه آزادى پيدا كرديد بخواهيد از اين آزادى سوء استفاده كنيد، برخلاف مسير ملت، برخلاف مسير كشور عمل بكنيد، برخلاف نظامات مقرر عمل بكنيد، شما هم مثل من از اين امتحان بيرون نيامديد و خداى نخواسته خيانت كرديد. امانت خدا را حفظ كنيد. به امانت خدا خيانت نكنيد.
آزادى را در صلاح ملت و صلاح كشور صرف كنيد
شما آزاديد، آزادى را صرف كنيد در صلاح ملت، در صلاح كشور. و آزادى براى اين نيست كه هر كسى هر كارى مىخواهد بكند، قاچاق فروشى بكند، گرانفروشى بكند، سرحدات را به هم بزند، نظام را به هم بزند، جهات مقررات ملى و دولتى و اسلامىرا ملاحظه نكند، معناى آزادى اين نيست، آزادى در حدود مقررات است، مقررات را بايد حفظ كرد و كسى حق ندارد به شما تعدى بكند، شما آزاديد و كسى حق ندارد شما را محدود كند لكن مقررات را بايد همه حفظ بكنيم، من كه در اينجا هستم و شما كه در سرحدات هستيد، بايد مقررات را حفظ بكنيم بايد نظامات راحفظ بكنيم، بايد جهاتى را كه مقرر شده براى ما و شما هم حفظ بكنيم تا انشاءالله اين كشور را به سامان برسانيم. اگر من كه اينجا هستم بر خلاف مقررات عمل كنم و آن كه در تهران است بر خلاف مقررات عمل كند و آن كه در سرحدات است برخلاف مقررات عمل كند، خداى نخواسته اين نعمت را كه خدا به ما داده است و بايد شكر او را بكنيم، كفران او را كردهايم و خداى نخواسته از ما گرفته مىشود و باز بر مىگرديم به سالهاى سابق و به گرفتارىهاى سابق. شما آقايان و ما اينجا، شما آنجا و همه ملت در هر جا كه هستند بايد از آزادى استفاده صحيح بكنند، از آزادى استفادههاى سوء نكنند. همه بايد با مقرراتى كه شرع و عقل معين مىكند، با نظاماتى كه بايد عمل به آن كرد، همه با هم به اين نظامات عمل بكنيم، به اين مقررات عمل بكنيم. من از شما دوستان عزيز، فرزندان محترم كه در سرحدات هستيد و در آنجا زحمت مىكشيد و در هواى گرم براى اسلام و براى كشور خودتان خدمت مىكنيد كمال تشكر را دارم و اميدوارم كه شما خودتان سرحدات راحفظ كنيد و نگذاريد قاچاق وارد بشود، خصوصا اسلحه قاچاق و مواد مخدرهاى كه براى ملت ما مضر است، خود شما بايد آنجا فعاليت كنيد و جلوگيرى از اين مطالب بكنيد. خداوند به همه شما سلامت و سعادت و عزت و عافيت عنايت كند شما را جزء فداكاران اسلام قرار بدهد.
والسلام عليكم ور حمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 44
تاريخ: 11/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان اهواز
نهضت اسلامىعامل مجتمع شدن همه اقشار
بسم الله الرحمن الرحيم
اين نهضت بحمدالله تا كنون بسيار ثمر بخش بوده است گر چه ما در اوايل امر هستيم. اين نهضت موجب شد كه ما و شما در يك محل مجتمع بشويم و مسائلى كه داريم طرح بكنيم. قبل از اين يك همچو امرى ميسور نبود، ما در كنار بوديم و شما در كنارى ديگر و ساير اقشار ملت هم متفرق. اين نهضت الهى موجب شد كه آن متفرقات مجتمع بشوند و آن مطلبى كه بايد بشنوند و بگويند، با هم در ميان بگذارند تا انشاءالله مسائل حل بشود و ما به آن مقصدى كه داريم نائل بشويم.
مقصدمان اين نبود كه فقط محمد رضا برود، مقصد اسلام است
مسائل زياد است لكن مهم، الان كه ما دربين راه هستيم و به مقصد نرسيديم، فقط موانع را رفع كردهايم والا مقصد ما بالاتر از اين معانى است، مهم اين است كه نهضت محفوظ باشد. اين نهضتى كه اين قدرت را داشت كه يك همچو قدرت شيطانى را در هم شكست و محمدرضا در عين حال كه خودش يك قدرت عظيم بود دنبال او هم همه قدرتها، همه قدرتهائى كه در عالم بودند با او موافق بودند و با ما مخالف، معذلك اين نهضت چون يك نهضت الهى بود، نه يك نهضت ماديگرائى، نهضت ملى، يك نهضت الهى، يك نهضت اسلامىبود از اين جهت پيروز شد و تمام قدرتها نتوانستند اين شيطان را نگه دارند. او رفت و ديگر برگشت ندارد، لكن مسأله اين نبود كه او برود، مسأله اين بود كه دنبال رفتن او قطع ايادى همه قدرتمندها بشود و اين هم شده است، البته ريشههائى دارد و انشاءالله اينها هم از بين خواهند رفت، لكن مسأله اين هم نبود، مسأله اساسى ما اين نبود كه رژيم سلطنتى برود و قطع ايادى ديگران بشود، اينها همه مقدمه بود براى مسأله اساسى ما، او اسلام است. انبيا كه جنگ مىكردند با مخالفين توحيد، مقصدشان اين نبود كه جنگ بكنند و طرف را از بين ببرند، مقصد اصلى اين بود كه توحيد را در عالم منتشر كنند، دين حق را در عالم منتشر كنند. آنها مانع بودند اينها مىديدند كه اين مانع را بايد برداشت و به مقصد رسيد. رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مقصدشان اين نبود كه مشركين مكه را از بين ببرند و يا مشركين جزيره العرب را از بين ببرند، مقصد اين بود كه دين اسلام را منتشر كنند و حكومت، حكومت
صحيفه نور ج 7 صفحه 45
قرآن باشد، حكومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اينكه اين حكومت اسلامىتحقق پيدا بكند منتهى به جنگ مىشد و معارضه، آنها معارضه مىكردند با حكومت اسلامى، اينها مقابله مىكردند. جنگها، جنگهاى زيادى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است، همه براى اين معنا بوده است كه موانع را از سر اين مقصد الهى، مقصد اعلى كه دارند و آن تحكيم حكومت اسلامى، حكومت الله، حكومت قرآن، همه براى اين بود، به طورى كه اگر چنانچه معارض با اين نبودند معلوم نبود كه جنگ پيش بيايد. معارضه داشتند و نمىگذاشتند كه اين حكومت تحقق پيدا بكند، جنگ پيش آمد. ملت ايران و ما مقصدمان اين نيست و نبود كه فقط محمدرضا برود، رژيم سلطنتى از بين برود، دست اجانب كوتاه بشود، اينها همه مقدمه بود، مقصد اسلام است.
ما مىخواهيم كه اسلام حكومت كند در اين مملكت، احكام اسلام در اين مملكت جريان پيدا بكند. اگر ما فرض كنيم كه حكومت رژيم سلطنتى از بين برود و يك رژيم ديگرى بيايد كه آن رژيم ديگر، ايادى ديگران هم از او، از مملكت ما قطع بشود، يك رژيمىبيايد اما رژيم اسلامىنباشد، برخلاف اسلام باشد، اين مقصد ما حاصل نشده. اگر مقصد اين بود كه محمدرضا برود و دست اجانب قطع بشود، بله، اما اگر مقصد اصلى ما اين است كه اسلام تحقق پيدا بكند، اگر مقصد اصلى ملت ايران اين است كه جمهورى اسلامىتحقق پيدا بكند، حكومت عدل الهى تحقق پيدا بكند، رفتن آنها همه مقدمه برى اين مطلب است.
اين اشتباه نشود كه ما مىخواستيم كه او برود، رفت، تمام شد، خير، تمام نشده است. اين مانع از كار بود چون مانع بود كه ما به مقصد برسيم با او معارضه كرديم. او نمىگذاشت كه عدل الهى تحقق پيدا بكند، او نمىگذاشت كه مملكت ما يك مملكت اسلامىبا يك حكومت عادل باشد و محقق بشود اين رژيم، از اين جهت معارضه شد با او، او رفت. اگر به جاى اينكه او رفت يك رژيم ديگرى تحقق پيدا كند مثل يك رژيمىكه در اروپا هست مثلاً، مثلاً مثل فرانسه ما بخواهيم بشويم كه ما رژيم محمدرضا را كنار بگذاريم، يك رژيمىمثل رژيم فرانسه كه كارى به اسلام ندارد، اگر اينطور باشد اينهمه خون ريختن ملت ما براى اين نبوده است كه حالا يك مملكتى باشد، مملكت اسلامىنباشد ولو رژيم سلطنتى هم نباشند. يك رژيم غير اسلامىخير. بسيارند رژيم آزاد منشانه، رژيمىكه استقلال هم دارد، آزادى هم مىدهد اما يك آزادى مىدهد كه بروفق اسلام نيست. احكام، احكام اسلام نيست. رژيم، رژيم اسلام نيست. عدالت اسلامىبه آنطورى كه در اسلام است نيست، ما همچو چيزى را نمىخواستيم و نمىخواهيم.
ما دنبال تحقق اسلام هستيم، نه اسم اسلام
حالا كه ما مىگوئيم جمهورى اسلامى، معنايش اين نيست كه فقط ما رأى به جمهورى اسلامىداديم ديگر به باقى كارهاى ديگر كار نداريم. جمهورى اسلامىمعنايش اين است كه همه مردم رأى بدهند يا اكثريت رأى بدهند به اينكه جمهورى لكن احكام، احكام اسلام، جمهورى كه در او قانونش
صحيفه نور ج 7 صفحه 46
قانون اسلام باشد. اگر يك جمهورى باشد كه قانونش قانون اسلام نباشد، اين آن نيست كه ملت ما مىخواهند و رأى بر آن دادند. اينهمه خون دادند مردم به اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، دنباله كار انبياست، دنباله كار رسول خداست، دنباله كار اميرالمومنين عليه السلام است، دنباله كار سيدالشهدا است سيدالشهدا خونش را داده براى همين كه اسلام تحقق پيدا بكند، يزيد مىخواست اسلام را از بين ببرد. ما دنبال اين هستيم كه اسلام تحقق پيدا بكند، جمهورى اسلامىپيدا كرديم كافى است براى ما. ما در هر يك از مواردى كه هست، در تمام شؤون مملكت مان مىخواهيم كه احكام اسلام باشد، قرآن حكومت كند بر ما، قانون اسلام بر ما حكومت كند، هيچ كس ديگر حكومت نداشته باشد و ما الان بين راه هستيم و نرسيدهايم به مقصد.
عمال اجانب چون از اسلام مىترسند، هر چيزى كه ترويج از اسلام بكند از او مىترسند
معالاسف مىبينيد كه در اطراف، خصوصاً در اطراف شما، مفسده جوها افتادهاند و مىخواهند نگذارند اين كار را انجام بگيرد. اينها عمال خارجى هستند، اينها اشخاصى نيستند كه براى ملت ما بخواهند دلسوز باشند، اينها مىخواهند كه اين جمهورى اسلامىكه از آن مىترسند و اربابانشان هم از همين جمهورى اسلامى، از اسم اسلام مىترسند و لهذا عمالشان به اين راه افتادند كه جمهورى لازم نيست جمهورى اسلامىباشد، خوب، جمهورى باشد، جمهورى ايرانى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد. اين براى اين است كه اينها از اسلام مىترسند، از اسلام آن چيزهائى كه بايد نبينند ديدند، اسلام تو دهنى به آنها زد و بيرونشان كرد از مملكت. اينها از اين مىترسند و لهذا كوشش مىكنند خودشان و عمالشان كه به هر صورت هستند، آنهايى كه به هر صورت هستند كوشش مىكنند كه اين كلمه اسلام تو كار نباشد هر چه مىخواهد جايش باشد. آنها راضى هستند كه هر چه جاى كلمه جمهورى اسلامى، هر چه مىخواهيد بگذاريد، اسلام نباشد ديگر هر چه مىخواهد باشد.
در مملكت ما روحانى قدرت نداشته باشد ولو كمونيست قدرت داشته باشد. اينها دنبال اين هستند، اينها از روحانى مىترسند و از اسلام مىترسند، چون از اسلام مىترسند، از آن كسانى كه مروج اسلام هستند مىترسند. از منبرى مىترسند براى اينكه مروج اسلام است، از روحانى و اهل محراب مىترسند براى اينكه مروج اسلام است. چون از اسلام مىترسند هر چيزى كه دنباله اسلام باشد، هر چيزى كه ترويج از اسلام بكند از او مىترسند و نمىخواهند او را.
و لهذا نعمه اينكه لازم نيست كه اسلام باشد، جمهورى باشد جمهورى دمكراتيك باشد، لازم نيست كه اسلام پهلويش بگذاريد، اسلام باشد منهاى روحانيت، روحانيت نباشد ولو اسلام باشد. معنايش اين است كه اسلام باشد منهاى اسلام. اگر روحانيت نباشد اسلام را هيچ كس نمىتواند نگه دارد. اينها اصلاً نقشه بر اين است كه اسلام نباشد براى اينكه اينها سيلى خوردند از اسلام احساس كردهاند الان كه اسلام است كه اين پيروزى را حاصل كرده، شهادت است كه اين پيروزى را حاصل
صحيفه نور ج 7 صفحه 47
كرده، شهادت است كه اين پيروزى را حاصل كرده، شهادت هم حفظ اسلام است، از اول اسلام با شهادت پيش برده، حالا هم كه مىبينيد كه جوانهاى ما شهادت را مىخواهند. همين امروز هم كه من اين بيرون ايستاده بودم يك جوان برومندى فرياد مىكرد از آنجا كه شما دعا كنيد كه من شهيد بشوم. اين حس بود كه ما را پيش برد، اين حس شهادت بود و اين حس جلو آمدن براى اسلام و شهادت بود كه ما را به پيروزى رساند و اينها از اين مىترسند. از اسلام، اينها مىترسند.
مىشود گفت كه بانوان اين نهضت را پيش بردند
شما فكرى بكنيد كه اين معناى اسلامى، اين جمهورى به معناى اسلامى، به همين معنا كه عرض كردم كه محتوا اسلام باشد، تو دانشگاه وقتى برويم اسلام باشد، تو دادگسترى وقتى برويم اسلام باشد، تو وزارت خارجه برويم اسلام باشد، تو ادارات برويم اسلام باشد، تو بازار برويم اسلام باشد، صحرا برويم اسلام باشد، شهر برويم اسلام باشد، كوشش كنيد كه اين معنا حاصل بشود. اگر اين معنا حاصل شد شما تا آخر پيروز هستيد. با هم باشيد همهتان، همه با هم باشيد. شما يك نصيب زيادى در اين نهضت داريد. مىشود گفت كه بانوان اين نهضت را پيش بردند براى اينكه بانوان ريختند توى خيابانها، در صورتى كه بانوان بنابراين نبود كه بريزند در خيابانها ريختند توى خيابانها. مردها اگر يك سستى هم احتمال مىرفت در آنها باشد همان معنا آنها را شجاع كرد. مرد وقتى ديد زنها آمدهاند مشغول يك عملى هستند، مردها شجاع مىشوند. شما بوديد اين پيروزى را نصيب اسلام كرديد و شما سهم زيادى در اين پيروزى داريد، اين سهم را نگه داريد. اين پيروزى كه دنبال اين بود كه همه با هم يك تحول روحانى پيدا كرده بوديد، يك تحولى كه از عالم غيب شما را متحول كرده بودند، اين تحول روحانى را حفظ كنيد، وحدت كلمه را حفظ كنيد. الان ما بين راه هستيم، ما كار زياد داريم تا همه احكام اسلام جريان پيدا نكند، ما در راهيم. آنوقتى كه همه احكام اسلام جريان پيداكرد، آنوقت ما رسيديم به مقصد. مقصد اسلام است. اين را حفظ كنيد، اين وحدت كلمهاى كه پيدا شد و اين اسلاميتى كه پيدا شد و اين تحول روحى كه پيدا شد، اين را حفظ كنيد. انشاءالله تعالى پيروز هستيد. خداوند انشاءالله شماها را پيروز كند و شماها را سعادتمند كند و در دنيا و آخرت شما سعيد باشيد و انشاءالله هستيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 48
تاريخ: 12/3/58
بيانات امام خمينى در ديدار با ورزشكاران و كارمندان تربيت بدنى
شما با اسلام اين پيروزى را پيدا كرديد
بسم الله الرحمن الرحيم
اين چه قدرتى است كه شما و ورزشكاران را با يك طلبه مجتمع كرده است؟ اين چه قدرتى است كه دانشگاهى را با ساير اقشار همراه كرد؟ و اين چه قدرتى بود كه تمام اقشار ملت ما را، زن و مرد، بچه و بزرگ در هر كسوتى كه بودند به خيابانها كشيده و بر ضد طاغوت آنها را مجهز كرد؟ غير از اسلام بود؟ اين اسلام بود كه همه را با هم مجتمع كرد و اين اسلام بود كه شما را پيروز كرد و اين اسلام است كه سعادت همه انسانها را تامين مىكند. نه سعادت دنيائى فقط، سعادت دنيا و آخرت. آزادى كه در پناه اسلام باشد، استقلال كه در پناه اسلام باشد، سعادت براى كشورها و براى كشور ما تهيه مىكند، تامين مىكند. شما با اسلام اين پيروزى را پيدا كرديد و با اسلام بايد اين پيروزى را تعقيب كنيد.
ما بايد بيدار باشيم توطئهها را خنثى كنيم
شما بايد الان توجه كنيد به اينكه دشمن در توطئه است و مىخواهد كه اين وحدتى كه در اقشار ملت ما حاصل شد اين را از بين ببرد، الان همه آن اشخاصى كه بر خلاف مسير شما هستند، بر خلاف مسير ملت ما هستند، بر خلاف مسير قرآن و اسلام هستند، بر خلاف مسير پيغمبر و ائمه اطهار (ع) هستند اينها دارند با هم مجتمع مىشوند و توطئه مىكنند، البته نمىتوانند، كارى هم از آنها نمىآيد لكن ما هم نبايد غافل باشيم ما بايد بيدار باشيم و توطئههاى آنها را قبل از اينكه اينها با هم مجتمع بشوند خنثى كنيم. مطالعه كنيد در حال اينهائى كه الان دارند خرابكارى مىكنند ببينيد كه اينها از كجا آمدند،منشأش چيست، از كجا پيدا شدند، اينهائى كه نبودند، بعد از اينكه انقلاب پيروز شد پيدا شدند، حالا هر كدام در يك جائى بودند و اگر بودند در خفا بودند و اگر در خارج ايران بودند، در خارج بودند، حالا كه انقلاب رسيد اينجا يكى يكى از اطراف آمدند و با هم دارند خودنمائى مىكنند. اين اقشار مختلفى كه حالا تازه پيدا شدند با اسمهاى مختلف، مىبينيد كه مسيرشان بر خلاف مسير شماست، حرفهايشان غير از اين حرفهائى است كه شما مىزنيد. شما فريادتان اسلام است آنها چيزهاى ديگر مىگويند. اينها رابايد مطالعه كنيد. شماها ببينيد كه از كجا پيدا شدهاند اينها تازه پيدا شدند، از كجا
صحيفه نور ج 7 صفحه 49
آمدند، چطور شده است كه حالا آمدند و مىخواهند نگذارند اين نهضت ما به ثمر برسد. توطئهها را خنثى كنيد.
ورزشكاران با ايمان پشتوانه ملت و اسلام
مملكت ما همين طورى كه به علما و دانشمندان احتياج دارد به اين قدرت شماها هم احتياج دارد به اين قدرت شما هم احتياج دارد. اين قدرت وقتى با ايمان باشد، وقتى كه زورخانه با قرآن باشد، با ايمان باشد، پشتوانه يك ملت است. وقتى قهرمانها قهرمانهاى اسلامىباشند پشتوانه يك ملت هستند، باوزى يك ملت هستند. آنها مىخواستند قهرمان باشد لكن قهرمان آريامهرى باشد چون پشتوانه ملت نمىتوانست باشد. آنها همه چيز را مىخواستند براى خودشان، ما و شما همه چيز را مىخواهيم براى خدا، براى اسلام، آنچه كه پشتوانه ملت است، پشتوانه اسلام است، آن مردهاى با ايمان هستند، ورزشكار با ايمان، روحانى با ايمان، دانشگاهى با ايمان، بازارى با ايمان، دهقان و كشاورز و كارگر با ايمان، اينها مىتوانند پشتوانه يك ملت باشند و نگذارند دستهاى خائنانه كسانى كه مىخواهند همه چيز ما را ببرند، قدرت مادى ما، قدرت معنوى ما را از بين ببرند، اينها هست كه نمىگذارند. ايمانتان را تقويت كنيد، به اسلام پناه ببريد، همه مان به اسلام پناه ببريم، همه جا ياد خدا باشيم. من مىدانم كه ورزشكارها در گودهاى زورخانه ياد خدا هستند، ياد اميرالمومنين هستند، تقويت كنيد اين ياد خدا را تقويت كنيد، اين ياد مولا را و همه با قدرت، همه با ايمان انشاءالله به پيش ببريد. خداوند همه شما را موفق كند و همه سالم و سعادتمند باشيد. من خدمتگزار همه شما هستم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 50
تاريخ: 12/3/58
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
با فرا رسيدن پانزدهم خرداد خاطره غم انگيز و حماسه آفرين اين روز تاريخى تجديد مىشود، روزى كه بنابر آنچه كه مشهود است قريب به پانزده هزار نفر از ملت مظلوم و ستم كشيده ما به خاك و خون كشيده شد، روزى كه طليعه نهضت اسلامىاين ملت شجاع و غيور گرديده نهضت عظيمىكه بيش از شانزده سال پيش به دنبال قيام روحانيت مسئول و متعهد، در مقابل محمدرضا پهلوى كه مخالفتش با اسلام عزيز آشكار و آشكارتر شد، شكل گرفت. روحانيت به اعتراض برخاست و عصر عاشورا پس از حادثهاى ناگوار اعتراض با موج عظيم انسانى اسلامىبالا گرفت و به اوج رسيد و پس از آن دست ناپاك استعمار از آستين شاه مخلوع در آمد و غائله پانزده خرداد 12 محرم را هر چه دردناكتر بوجود آورد.
محرم چه ماه پرغائلهاى و چه ماه خونى، و چه ماه حماسه آفرينى، ماهى كه دستگاه شاهنشاهى بنىاميه را در هم كوبيد و ماهى كه رژيم شاهنشاهى دو هزار و پانصد ساله جنايتكاران را در هم پيچيد.
ملت ما نه محرم را كه شاهد قتل عامهاى وحشيانه جباران است فراموش مىكند و نه پانزده خرداد را كه سرآغاز نهضت اسلامىروحانيت است.
نهضت از حوزه علميه قم مركز فقاهت راستين برخاست و برقآسا در ساير حوزههاى علميه و دانشگاهها و در تهران و ساير شهرها قشرهاى عظيم ملت را فرا گرفت و همه را به ميدان مبارزه كشيد و در سالهاى اخير كه حوادث به دنبال حوادث به وجود آمد و ملت بزرگ با شعار اسلام و فرياد الله اكبر و نور ايمان و وحدت كلمه بنياد پهلوى را از بن كند و ملت ما اين روز را عزيز مىشمارد و من روز پانزدهم خرداد را براى هميشه عزاى عمومىاعلام مىكنم و براى بزرگداشت شهداى خويش در اين روز بزرگ در مدرسه فيضيه به سوگ مىنشينم به اميد آنكه با خواست خداوند متعال باقيمانده ريشههاى گنديده استعمار از بيخ و بن كنده شود و جمهورى اسلامىمبنى بر احكام نورانى قرآن مجيد در كشور ما مستقر گردد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 53
تاريخ: 15 / 3 / 58
بيانات امام خمينى به منسبتت سالگرد 15 خرداد
پانزده خرداد براى اسلام بود و به اسم اسلام بود و به راهنمائى روحانيت
بسم الله الرحمن الرحيم
پانزده خرداد چرا بوجود آمد؟ و مبدأ وجود آن چه بود؟در دنباله آن در سابق چه بود؟و الان چيست؟و بعدها چه خواهد بود؟
پانزده خرداد را كى بوجود آورد؟ و دنباله آن را كى تعقيب كرد؟ و الان كى همان دنباله راتعقيب مىكند؟و پس از اين اميد به كيست؟
پانزده خرداد براى چه مقصدى بود؟ و تاكنون براى چه مقصدى است و بعدها براى چه مقصدى خواهد بود؟
پانزده خرداد را بشناسيد و مقصد پانزده خرداد را بشناسيد و كسانى كه پانزده خرداد رابوجود آوردند بشناسيد و كسانى كه پانزده خرداد، را دنبال كردند بشناسيد و كسانى كه از اين به بعد اميد تعقيب آنها هست بشناسيد و مخالفين پانزده خرداد و مقصد پانزده خرداد را بشناسيد.
پانزده خرداد از همين مدرسه شروع شد. عصر عاشورا در همين مدرسه اجتماع عظيم بود و بعد از اينكه صحبتهائى و افشاگرىهائى شد، دنباله آن منتهى به پانزده خرداد شد.
پانزده خرداد براى اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدائيت اسلام و راهنمائى روحانيت و همين جمعيتها كه الان اينجا هستند، اينها بودند كه 15 خرداد را بوجود آوردند. همين صنف جمعيت بودند كه 15 خرداد را بوجود آوردند و همين صنف جمعيت بودند كه كشته شدند. همين طبقه از افراد اسلامىكه براى اسلام قيام كردند و هيچ نظرى جز اسلام نداشتند، 15 خرداد را بوجود آوردند همين جمعيتى كه مقصدى غير از اسلام ندارند، در تعقيب 15 خرداد تا حالا دنباله كردند. از همين جمعيت كه مقصدى غير از اسلام ندارند اميد آن است كه تعقيب كنند و نهضت ما را به ثمر برسانند.
بايد ديد اين جمعيت كى هستند، اينها كه 15 خرداد را بوجود آوردند و آنها كه در 15 خرداد به طورى كه مشهور است 15000 فدائى دادند و آنهائى كه پس از پانزده خرداد و پانزدههاى خرداد و پس از قتل عام 15 خرداد و قتل عامهاى ديگر در ميدانها آمدند، چه قشرى از جمعيت بودند؟ آنهائى كه پانزده خرداد را بوجود آوردند، آنهائى كه دنباله 15 خرداد را تاكنون رساندند، آنهائى كه براى شكستن سد رژيم فعاليت كردند، آنهائى كه به خيابانها ريختند و فرياد الله اكبر كردند، همين قشر از
صحيفه نور ج 7 صفحه 54
جمعيت بودند. حق مال همين قشر از جمعيت است، ديگران هيچ حقى ندارند.
الان كى منحرف دارد مىكند مسير ملت ما را؟ چه گروههائى هستند كه ملت ما را از اين مسير مىخواهند منحرف كنند؟ چه جمعيتهائى هستند كه نهضت اسلامىرا مىخواهند از اسلاميتش منحرف كنند؟ اينها گروههائى هستند كه عدهاى از آنها نمىدانند قضايا را جاهلند و عدهاى هستند عالما، عامدا با اسلام مخالفند.
آنهائى كه جاهلند بايد هدايت كرد، بايد گفت به آنها كه اى آقايان كه خيال مىكنيد به غير اسلام در ايران مىتواند چيزى پيش ببرد، اى كسانى كه گمان مىكنيد غير اسلام رژيم را ساقط كرده است، اى كسانى كه احتمال مىدهيد كه غير مسلمين و غير اسلام كس ديگر دخالت داشته است، شما مطالعه كنيد، بررسى كنيد اشخاصى كه در پانزده خرداد جان دادند، سنگهاى قبرهاى آنها را ببينيد كى بودند اينها، اگر يك سنگ قبر از اين قشرهاى ديگر غير اسلامىپيدا كرديد، آنها هم شركت داشتهاند. اگر در قشرهاى اسلامى، يك سنگ قبر از آن درجههاى بالا پيدا كرديد، آنها هم شركت داشتهاند ولى پيدا نمىكنيد، هر چه هست اين قشر پائين است، اين قشر كشاورز است، اين قشر كارگر است، اين تاجر مسلم است، اين كاسب مسلم است، اين روحانى متعهد است هر چه هست از اين قشر است. پس 15 خرداد را به تبع اسلام اينها بوجود آوردند و به تبع اسلام اينها حفظ كردند و به تبع اسلام اينها نگهدارى مىكنند.
نظر آن ملتى كه نهضت را بوجود آورد و قدرتهاى بزرگ را شكست، ميزان است
كسانى كه گمان مىكنند غير قدرت اسلام مىتوانست يك همچو سدى رابشكند، در خطا هستند. و اما آن قشرى كه به واسطه مخالفت با اسلام با ما مخالفت مىكنند، آنها بايد علاج به هدايت (اگر ممكن است علاج) كرد و الا با همان مشتى كه رژيم را از بين برديد، آن وابستهها را هم از بين خواهيد برد.
از 15 خرداد تا كنون آنچه شده است، آنچه تحقق پيدا كرده است با فعاليت همين قشر و با جاننثارى همين جمعيت و با خون دادن همين طبقه بوده است. اينها حق دارند در همه چيزهائى كه بايد تحقق پيدا بكند رأى بدهند. آنهائى كه در خارج بودند و حالا آمدهاند و آنهائى كه در خارج صف بودهاند و حالا وارد صف شدهاند هيچ حقى در اين نهضت ندارند و نظر آنها هيچ اعتبارى ندارد. نظر آن ملتى كه نهضت را بوجود آورد و قدرتهاى بزرگ را شكست و بعد از اين هم دنبال همين قدرت خواهد بود، تمام حق مال اينهاست، نظرهاى اينها ميزان است. نظرهاى ديگران اگر موافق با نظر اينهاست، اگر دنباله اسلام است، اگر با حفظ اسلام و احكام اسلام است، اهلا و مرحبا و اگر انحراف است و اگر انحرافات است، آنها بايد بروند آنجائى كه قبلا بودهاند.
انحرافات را از كجا بشناسيم؟ از كجا بدانيم كه قشر نهضت بوجود آور، با قشرهاى مخالف نهضت كيست؟ از كجا بفهميم؟ از نوشتههاى آنها، ازگفتار آنها، از اجتماعات آنها، از ميتينگهاى
صحيفه نور ج 7 صفحه 55
آنها. هر اجتماعى كه بر اساس اسلام و قوانين اسلام است، بر مسير اين ملت است و هر اجتماع و هر نطق و هر خطابه و هر قلمفرسائى كه بر خلاف مسيراسلام است، هر چه باشد خلاف اين نهضت است. مخالفين شما مىخواهند خون را شما داديد، استفاده را آنها ببرند. مخالفين شما مىخواهند زحمتها را شما كشيديد ميوهها را آنها بچينند. مخالفين شما ملت ستمديده هيچ رنجى نبردند، در زمان طاغوت هم هيچ رنجى نبردند براى اينكه تبع بودند، موافق بودند يا ساكت بودند، حالا كه شما سفره را پهن كرديد، اينها به دور سفره نشستهاند براى استفاده. كاش مىگفتند شما هم شريك لكن مىگويند ما و شما نه. ما و روحانيت نه. ما و قشرهاى ديگر نه. همه چيز را براى خودشان مىخواهند ما و اسلام نه.
اى غرب زدگان، انسان بىمحتوا به خود آئيد!
اى غربزدهها! اى اجنبىزدهها! اى انسانهاى ميان تهى! اى انسانهاى بىمحتوا، به خود آئيد، همه چيزخودتان را غربى نكنيد. ملاحظه كنيد چيزهائى كه در غرب است، چيزهاى خوبى كه در غرب است، ملاحظه كنيد جمعيت حقوق بشر كه در غرب است، ببينيد چه اشخاصى هستند و چه مقاصدى دارند، اينها حقوق بشر را مىخواهند ملاحظه كنند يا حقوق ابرقدرتها، را؟ اينها دنبال ابرقدرتها هستند و حقوق ابر قدرتها رامىخواهند تامين كنند.
شما اى حقوقدانهاى ما، اى جمعيت حقوق بشر! دنباله اين حقوقدانها نرويد، شما مثل اين قشر، اين قشر زحمتكش، حقوق رااجرا كنيد. اينها جمعيت حقوق بشر هستند، اينها براى حقوق بشر زحمت مىكشند، اينها تامين آسايش بشر را مىكنند و شما صحبت مىكنيد، اينها عمل مىكنند. اين كارگرها، اين دهقانها، اينها جمعيت حقوق بشر و حقوقدان هستند. اينها عمل مىكنند و شما مىنويسيد. هيچ يك از شما در راه رسيدن بشر به حقوق خودش فعاليت ندارد. آن كه فعاليت دارد، همين جمعيتى است كه امروز قيام كرده و 15 خرداد قيام كرد، اينها برا ى بشر دلسوزند براى اينكه مسلمند، اينها مسلمند. اسلام براى بشر دلسوز است. شما كه مسيرتان غير اسلام است براى بشر هيچ كارى نمىكنيد، مىنويسيد و مىخواهيد نهضت رامنحرف كنيد. مىگوئيد و مىخواهيد نهضت را منحرف كنيد.
از 15 خرداد تا حالا كه آمديم، خون داديم يعنى شما خون داديد، من كه نشستهام اينجا، من هم هيچ حقى ندارم شماها خون داديد، شماها به ميدان رفتيد، شماها مبارزه كرديد، ماها هيچ حقى نداريم. ما بايد براى شما خدمت كنيم. خودمان نبايد استفاده كنيم. نه استفاده عنوانى، خاك بر سر من كه بخواهم استفاده عنوانى از شما بكنم، خاك بر سر من كه بخواهم خون شما ريخته بشود و من استفادهاش را ببرم. طبقههاى بالا، آنهائى كه فعاليت هيچ نداشتند و مخالفت هم ندارند، حقى ندارند و نبايد حقى داشته باشند لكن اگر از حالا خدمت بكنند، صاحب حق مىشوند، و من مأيوسم كه خدمت بكنند. آنهائى كه نظر انحرافى دارند، آنهائى كه نظر خيانت به اسلام و اين ملت دارند، آنهائى كه اسلام
صحيفه نور ج 7 صفحه 56
1400 ساله راكافى نمىدانند، آنها بايد حسابشان را از ملت جدا كنند، جدا هم هست. ما از اين به بعد، احتياج به شما داريم، احتياج به همين طبقه و بىنياز از آن طبقات.
اسلام در همه وقت و خصوصا حالا قابل اجراست
امروز روزى است كه اسلام بايد تحقق پيدا كند. اين حرفها كه گفته مىشود، نظير همان حرفها بود كه گفته شد كه حالا زود است صبر كنيد.مااگراسلام را دراين انقلاب، در اين نهضت احكام اسلام را پياده نكنيم، كى پياده خواهيم كرد؟ چه وقت همچو نهضتى تحقق پيدا مىكند؟ اگر اين نهضت خداى نخواسته بخوابد و به خاموشى بگرايد، كى مىتواند ديگر اسم اسلام را بياورد؟ اگر ما امروز قوانين اسلام را اجرا نكنيم، كى اجرابكنيم؟ آقايانى كه مىگوئيد نمىشود، پس كى مىشود؟
پس بگوئيد هيچ وقت اسلام نه، بگوئيد نهضت منهاى اسلام. همانطورى كه گفتيد اسلام منهاى روحانيت، حالا هم بگوئيد نهضت منهاى اسلام. اگر با اين نهضت، اسلام رامتحقق نكنيد و احكام اسلام را مو به مو جارى نكنيد، مأيوس باشيد، ديگر نخواهد شد. آنهئى كه به اسلام عقيده دارند، آنهائى كه دلشان براى قرآن مىتپد، امروز بايد فعاليت كنند.
15 خرداد براى همين بود. قبل از 15 خرداد براى اسلام بود قيام روحانيون، قيام 15 خرداد براى همين بود، بعد از آن هم دنباله همين بود، اسلام بود ليس الا. ما غير اسلام نمىخواهيم و اسلام در همه وقت و خصوصا حالا قابل اجراست.
آقايان توجه كنيد به گفتههاى خودتان، توجه كنيد به نوشتههاى خودتان، توجه كنيد كه شما را اسلام از قيد و بند آزاد كرد، توجه كنيد كه شما را اسلام از خارج بلاد به داخل كشاند، توجه كنيد كه اسلام شما از زاويهها بيرون كشيد، از كنج خانهها بيرون كشيد، توجه كنيد كه اسلام قلم شمارا آزاد كرد، توجه كنيد كه اسلام بيان شما را آزاد كرد، اسلام آزاد كرد، حالا بر ضد اسلام؟! مسلمين مىتوانند تحمل كنند كه اسلام و خون مسلمين شما را آزاد كرد و حالا بر ضد اسلام قيام مىكنيد؟ چيز مىنويسيد؟ اين كفران نعمت است. خداوند اين نعمت را به شما داد شكرانه اين نعمت اين است كه تبعيت كنيد از اسلام، توبه كنيد از حرفهائى كه مىزنيد، توبه كنيد از نوشتههائى كه مىنويسيد، گرايش كنيد به اسلام، گرايش كنيد به طبقات پائينى كه شما پائين مىدانيد و از شما بالاترند. اينها چهره نورانى اسلام و مسلمين اند، اينها چهرههائى هستند كه رسول خدا آنها را مىپذيرند، اينها چهرههائى هستند كه محبوب خدا هستند. شما هم وارد اينها بشويد، چهره خودتان را با اينها منطبق كنيد، آراء خودتان را با اينها منطبق كنيد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 57
من به شما اخطار مىكنم كه به اسلام وفادار باشيد
هى دم از غرب چقدر مىزنيد، چقدر ميان تهى شديد! بايد احكام اسلام را با احكام غرب بسنجيم! چه غلطى است.
شكر نعمت اين است كه به اسلام وفادار باشيد. من به شما اخطار مىكنم كه به اسلام وفادار باشيد. من شما را نصيحت مىكنم، من در همين مدرسه شاه را نصيحت كردم و نشنيد، شما كه چيزى نيستيد. عصر عاشورا من گفتم كارى نكن كه ملت تو را بيرون كند، نشنيد و كارى كرد كه ملت بيرونش كرد.
برادرهاى من، از هر قشرى كه هستيد وقت نگذشته است وقت توبه باقى است، بيائيد با اين ملت برادروار در اين راه، راهپيمائى كنيد. يكى از شما توى اين جمعيت نيست. يك دانه از شما توى اين جمعيت نيست. بيائيد با اين مردم هم رأى باشيد، همصدا باشيد. بيائيد اسلام كه همه شما را نجات داد، به شكرانه نعمت از اسلام وفادارى كنيد. براى اسلام باشيد. برادرهاى من! آنچه مىخواهيد در اسلام است آنچه مىخواهيد در اين كنج مدرسههاست. زندگى آنها را ببينيد و مقايسه كنيد با آنهائى كه براى بشر دلشان مىتپد يعنى با قلم يعنى با بيان ببينيد اينها در چه حال هستند، ببينيد زندگى روحانيت چه است، ببينيد زندگى اين طبقه كارگر چه است، ببينيد زندگى كشاورز چه است، ببينيد زندگى كاسبكار چه است، براى اينها فكر كنيد. دلسوزى اين نيست كه قلم برداريد به ضد اسلام چيز بنويسيد، به اسم حقوق بشر و به اسم حقوقدان با اينها همراهى كنيد. شماها تا حالا براى اين ملت از جيبتان چيزى خرج كرديد؟ به وجدان خودتان من ارجاع مىكنم. آنهائى كه دلشان براى اين مستمندان و اين بشر مىسوزد، اين زنهاى اطراف شهر قم و زنهاى جنوب تهران و زنهاى جنوب همه شهرستانها (جنوب به معناى اينكه شما مىگوئيد اينها از طبقه پائين هستند) اينها حقوق بشر را مىدانند و عمل مىكنند. اينها طلاهاى خود را كه ذخيره 50 سال، 20 سال، 30 سالشان بود آمدند براى مستمندان دادند. شما چه كرديد؟ شماها چه كرديد؟ بگوئيد. شماهم همراهى كنيد با اين مستمندان، شما با اين طبقه همراه بشويد. نمىگويم پول بدهيد، مىگويم قلمتان موافق باشد، قدمتان موافق باشد، رأى رأىتان موافق باشد، اسلام را حفظ كنيد. اسلام براى شما خوب است براى دنيايتان خوب است، اگر آخرت را هم قبول نداريد براى دنيايتان خوب است.
با روحانيون مخالفت نكنيد، براى دنيايتان خوب است، اينها هستند، اين قشر روحانى متعهد، اين قشر روحانى كه توى اين حجرههاى كوچك دو تا، سه تا زندگى مىكنند كه بيرونشان كردند اين جمعيت زاغهنشينهاى اطراف شهرها كه هر هفت نفر، هشت نفر آنها در يك سوراخى زندگى مىكنند، اينها حقوق بشر را بهتر از ما مىدانند. اينها جمعيت دلسوزى براى بشرند، اينها جمعيت حقوق بشرند، نه من و شما. بيائيد براى اينها فكرى بكنيد. براى اينها دولت و ملت فكر كنند، اينها حق دارند، حق اينها را ادا كنيد و همينها حق بشر را دارند ادا مىكنند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 58
قدرت روحانيت راكه يك قدرت الهى است از دست ندهيد
من به شما جمعيتها جمعيت كه هر چند روز دور هم مىنشينيد نصيحت مىكنم، من علاقه دارم كه همه سعادتمند باشيد، من نصيحت مىكنم كه مسير خودتان را از اسلام جدا نكنيد، مسير خود را از روحانيت جدا نكنيد، اين قدرت الهى را، اين قدرت روحانيت را كه يك قدرت الهى است از دست ندهيد. اگر اين قدرت از دست برود شما هيچ خواهيد بود. اين قدرت روحانى است كه مردم را به كوچهها مىكشد، قدرت اسلام است كه از حلقوم روحانيت بيرون مىآيد، اينها را نشكنيد. خدايا تو مىدانى كه من براى اينكه معمم هستيم از روحانيت طرفدارى نمىكنم، براى اينكه مىدانم اين قشرند، اين قشرند كه مىتوانند ملت را نجات بدهند، اين قشرند كه مردم آنها را مىخواهند.
اين مساجد است كه نهضت را درست كرد
اين مساجد است كه اين بساط را درست كرد، اين مساجد است كه نهضت را درست كرد. در عهد رسول الله هم و بعد از آن هم تا مدتها مسجد مركز اجتماع سياسى بود مركز تجييش جيوش بود. محراب يعنى مكان حرب مكان جنگ، هم جنگ با شيطان و هم جنگ با طاغوت. از محرابها بايد جنگ پيدا بشود چنانچه پيشتر از محرابها و از مسجدها پيدا مىشد.
اى ملت! مسجدهاى خودتان را حفظ كنيد. اى روشنفكران! مسجدها را حفظ كنيد، روشنفكر غربى نباشيد روشنفكر وارداتى نباشيد اى حقوقدانها! مسجدها را حفظ كنيد، برويد به مسجد، نمىرويد اين مسجدها را حفظ كنيد تا اين نهضت به ثمر برسد، تا مملكت شما نجات پيدا كند. خداوند انشاءالله اين مسجدها را براى ما حفظ كند. خداوند انشاءالله روحانيون را براى ما حفظ كند خداوند انشاءالله مخالفين را هدايت كند خداوند انشاءالله ملت ما را سعادتمند كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 59
تاريخ: 16/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان دانشگاه شيراز
دانشگاه، مركز تعيين سعادت و شقاوت ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
دانشگاه مركز سعادت و در مقابل، شقاوت يك ملت است. از دانشگاه بايد سرنوشت يك ملت تعيين بشود. دانشگاه خوب، يك ملت را سعادتمند مىكند و دانشگاه غير اسلامى، دانشگاه بد، يك ملت را به عقب مىزند. در رژيم سابق شايد از همه جنايتها، جنايت اينكه دانشگاه را به طور صحيح نگذاشتند عمل بكند شايد از همه جنايات بالاتر باشد. آنچه كه در اسلام مطرح است اموال نيست، ماديات نيست، معنويات است كه بايد از دانشگاه به همه اقشار سرايت بكند يعنى، چه دانشگاه شما و چه دانشگاه روحانيون، اين دو قشر هستند كه تربيت امت به عهده اين دوقشر است، اين دو قشر از همه قشرها عملشان شريفتر و از همه قشرها مسؤوليتشان بيشتر است، عمل شريف، براى اينكه مركز انسان درست كردن است دانشگاه بايد مركز درست كردن انسان باشد، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما و اين يك امرى بوده است كه انبيا عليهم السلام مأمور بر همين امر بودهاند كه انسان درست كنند. كتب آسمانى، همه كتب آسمانى، براى انسان ساختن آمده است. اگر انسان ساخته بشود، همه چيز به صورت معنويت در مىآيد يعنى ماديت هم به صورت معنويت در مىآيد. بعكس، اگر چنانچه قشرها شيطانى باشند و از دانشگاه ما و شما انسانهاى منحرف بيرون بيايد، معنويات هم به صورت ماديات در مىآيد، فانى در ماديات مىشود.
رسالت انبيا، الهى كردن انسانها در همه ابعاد و جوانب
آن چيزى كه انبيا مىخواستند اين بود كه همه امور را الهى كنند. تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را كه خلاصه عالم است، عصاره عالم است، انبيا براى اين آمدند كه همه اينها را الهى كنند يعنى انسان كه خلاصه، عصاره همه عالم است، يك انسان الهى بشود كه وقتى كه هر كارى مىكند روى جنبه الهيت بكند. انبيا اينطور بودند كه معاشرتهايشان هم جنبه الهى داشته است، ازدواجهاشان هم جنبه الهى داشته، همه چيزهايشان، هر جهتى كه ما به نظرمان يك جهت مادى حيوانى هست آنها اين جنبه را انسانى، اين جنبه را الهى كردهاند. اگر جنگ مىكنند جنگهايشان الهى است و براى اوست، اگر صلح مىكنند، صلحشان هم الهى است و براى اوست در مقابل
صحيفه نور ج 7 صفحه 60
طاغوت، يك جنبه الهى در مقابل طاغوت است. طاغوت همه چيزش مادى است، شيطانى است، معنويات راهم مىكشد طرف ماديات و طرف دنيا، لكن آنها كه تابع دستورات الهى هستند، همين مادياتى كه همه از آن استفاده مىكنند همين ماديات را با يك صورت معنويت به آن مىدهند، با جنبه معنويت به اينها نگاه مىكنند، همه عالم را به جنبه الهيت نگاه مىكنند، همه رامظاهر خدا مىدانند، اگر محبت به مردم داشته باشد، نه به عنوان اينكه اين پسر من است، دختر من است، اين برادر من است، به آن عنوان معنويت كه هست كه بنده خداست، فرستاده خداست. شيطان عكس اين است، طاغوت عكس اين است. انبيا آمدند كه مردم را از ظلمات به نور دعوت كنند.
الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات يا اخراج از ظلمتها به نور است. اين كار انبياست، اين كارى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله انبيا انجام مىدهد. و يا از نور به ظلمت است، فطرت انسانى كه يك فطرت نورانى است به حسب خلقت، اينها اين فطرت را مىكشند طرف ظلمت، از نور به ظلمت مىآيد. اين كار طاغوت است. اين دو جنبه است و هر كدام اصحابى دارد. مؤمنين، آنهائى كه به خدا ايمان دارند از همه ظلمتها به نور كشيده مىشوند و كفار، آنهايى كه ايمان به خدا ندارند از نور به طرف ظلمتها كشيده مىشوند.
نجات اسلام و قرآن، انگيزه روح شهادت طلبى و ايثار ملت در انقلاب
چيزهائى كه در عالم واقع مىشود و ما بايد از آن چيزها تنبه بكنيم يكى از امور همين نهضت ايران است. از اين نهضت ايران بايد ما تعلم پيدا بكنيم، تنبه پيدا بكنيم، مطالعه كنيم در اين نهضت ببينيم كه اين نهضت چه بود، برا ى چه بود؟ و چه شد كه تا اينجا پيروز شده است؟و بايد چه كرد كه تا آخر پيروز بشود؟نهضتها در عالم خيلى بوده است، انقلابات در عالم خيلى بوده است.
انقلاب در شوروى هم بود، انقلاب در فرانسه هم بود، انقلاب ايران با آنجا چه فرقى دارد؟ وانقلاب ايران براى چه هست؟ و انقلاب شوروى براى چه بود؟مردم ايران چرا در خيابانها ريختند و فرياد كردند و همه الله اكبر گفتند و فرياد كردند، اين چه بود قضيه؟آيا مردم ايران هم مثل شورشىهاى شوروى فرياد مىكردند و علف مىخواستند! فرياد مىكردند و دنيا مىخواستند؟! خونشان را جوانهاى ما براى اينكه يك زندگى مرفهى در دنيا داشته باشند خون مىدادند؟اين مىشود كه يك كسى خودش را بكشد كه زندگيش خوب باشد؟ يا خير اين يك نهضتى الهى بود. نهضت مثل نهضتهاى آنهائى كه به خدا اعتقاد ندارند يا آنهائى كه نهضتهايشان نهضتهاى جهت مادى بوده است، نبوده است. نهضت ايران نهضتى بود كه خداى تبارك و تعالى در آن نقش داشت و مردم به عنوان جمهورى اسلامى، به عنوان اسلام، به عنوان احكام اسلام درخيابانها ريختند و همه گفتند ما اين رژيم را نمىخواهيم و حكومت عدل اسلامىو جمهورى اسلامىمىخواهيم. اين چيزى كه انگيزه اين ملت بود، انگيزه همه قشرها الا بعضىها. زنها در خيابانها ريختند، مردها در خيابانها ريختند،
صحيفه نور ج 7 صفحه 61
بچهها آمدند. همين ديشب كسى مىگفت كه من شاهد قضيه بودم كه يك بچه ده، دوازده ساله سوار موتورسيكلت شده بود و حمله كرد طرف يك تانك و از آن ور هم بچه را تكه تكه كردند، اما او يك بيرق دستش بودو حمله كرد. اين چه بود؟ قضيه، قضيه چه بود كه يك چنين تحول در ملت پيدا شد؟ اين تحول عظيمى كه در اين ملت پيدا شد، يك تحولى بود كه فقط براى اين معنا كه مثلاً رژيم نباشد؟ يا دنباله داشت؟ رژيم نباشد، حكومت اسلامى باشد، اساس او بود، اساس آن بود كه مىخواستند قرآن حكومت كند در اين كشور. موانع را برداشتند كه حكومت، حكومت اسلامى باشد نه اينكه همه مقصد اين بود كه فقط آزاد باشيم. همه مقصد اين بود كه مستقل باشيم؟ ايران مىخواست كه مثل مملكت مثلاً سوئد باشد؟ آزاد هستند، مستقل هم هستند. اما اگراز قرآن در آن خبرى نباشد، باز هم چنين مىخواهد؟! ايرانىها اين را مىخواستند كه قرآن باشد يا نباشد؟ اسلام باشد يا نباشد؟ ما آزاد باشيم، ما آن جهت حيوانىمان، آن جهت حيوانىمان اشباع بشود كارى به معنويات ديگر ما نداريم!! ايران جوانهاى خودش را براى اين داد؟ يا ايران متحول شده بود به يك ملت صدر اسلامى، يك جوانهايى مثل جوانهاى صدر اسلام كه شهادت را براى خودشان فوز مىدانستند مىگفتند شهيد هم بشويم سعادتمنديم. مسأله اين بود و مسأله اين هست.
براى اسلامى كردن دانشگاه جديت كنيد
دانشگاه مبدأ همه تحولات است. از دانشگاه، چه دانشگاه علوم قديمه، چه دانشگاه علوم جديده، از دانشگاه سعادت يك ملت و در مقابل سعادت، شقاوت يك ملت سرچشمه مىگيرد. دانشگاه را بايد جديت كرد، جديت بكنيد دانشگاه را درستش كنيد، دانشگاه را اسلاميش كنيد. مملكت ما براى اسلام زحمت كشيده است و بايد براى اسلام زحمت بكشد و مىكشد و همه چيزش بايد اسلامى بشود.
همين توقع نباشد كه دولت اسلامى باشد، خير، همه چيز بايد اسلامى بشود، همه قشرها بايد قشر اسلامى باشد كه هر كس كه بيايد و ببيند جمعيت را، ببيند كه يك جمعيت الهى اينها هستند، يك جمعيت اسلامى اينها هستند.
تمام مقصد ما اسلام است
الان وقتى است كه خداى تبارك و تعالى ما راامتحان مىكند. همين حالا، همين عصر ما الان بعد از اينكه انقلاب به پيروزى رسيده است تا حدودى، الان وقتى است كه ما در امتحان هستيم كه حالا كه ما آزادى پيدا كرديم، اين آزادى را صرف چه مىكنيم. آزادى پيدا كرديم، آزادى، حالا من آزادم كه هر كارى مىخواهم بكنم؟! آزادم كه به هر كه مىخواهم اذيت بكنم؟ آزادم كه هر چه مىخواهم بنويسم؟ ولو به ضد اسلام باشد، ولو به ضد منافع مملكت باشد. اين آزادى است؟اين را ما مىخواستيم؟ما آزادى مىخواستيم يا آزادى در پناه اسلام ما مىخواستيم؟ما اسلام مىخواستيم، اسلام هم آزادى دارد اما آزادى بى بندوبارى نه، آزادى غربى ما نمىخواهيم، بىبندو بارى است او.
صحيفه نور ج 7 صفحه 62
هر كس با هر كه هر طورى مىخواهد، هر چه، هر چه، نيست اينطور. آزادى كه ما مىخواهيم، آزادى در پناه قرآن ما مىخواهيم. استقلال مامىخواهيم، آن استقلالى كه اسلام به ما بدهد، آن كه اسلام بيمه اش كند. تمام مقصد ما اسلام است، همه اسلام براى اينكه اسلام مبدأ همه سعادتها و همه قشرها را از ظلمات به نور مىرساند.
امور مادى، مقدمه اى براى هدايت و رشد انسانها
ما مىخواهيم يك جمعيتى نورانى پيدا بكنيم، يك قشرهاى نورانى كه وقتى وارد مىشويم در يك دانشگاهى، عملش نورانى، علمش نورانى، اخلاقش نورانى، همه چيزش نورانى باشد، الهى باشد. پيروزى نه براى اين است كه ما برسيم به يك مثلاً آزادى، برسيم به يك استقلالى و منافع براى خودمان باشد، همين، همين ديگر تمام؟ حالا كه ديگر منافع مال خودمان شد، ديگر كارى ديگر نداريم اينها مقدمه است، همهاش مقدمه اين است كه يك ملت انسان پيدا بشود، يك ملتى كه روح انسانيت در آن باشد پيدا بشود، تحول پيدا بشود در خود اشخاص. آن چيزى كه مطرح است پيش انبيا انسان است آن چيز، چيز ديگرى نيست، انسان مطرح است پيش انبيا، چيز ديگر پيش انبيا مطرح نيست، همه چيز به صورت انسان بايد در آيد. مىخواهند انسان درست كنند. انسان كه درست شد، همه چيز درست مىشود. رژيمها به تبع خارجىها مىخواستند كه در اين ممالك شرقى انسان درست نشود. آنها از انسان مىترسند. آنها مىخواهند كه يك انسانى پيدا نشود. انسان اگر پيدا شد زير بار زور نمىرود انسان، انسان اگر پيدا شد منافع مملكتش را به خارج نمىدهد، امين است انسان. انسان براى خدا كار مىكند و براى خداست. زندگيش براى خداست و مردنش هم براى خداست. يك چنين موجودى ممكن نيست كه براى اجانب خدمت بكند و به ضد كشور خودش قيام بكند. اينها نخواستند در دانشگاههاى ما انسان درست بشود از انسان مىترسيدند، كوشش كردند كه نيروى انسانى ما را نگذارند رشد بكند، نيروى انسانى ما را نگذارند جلو برود، كوشش كردند، با هر ترتيبى كه توانستند، با هر نقشهاى كه داشتند، عمده كارشان روى انسانها بود كه انسانها را نگذارند رشد بكنند. وقتى انسان تربيت نشد در يك مملكت، وقتى تمام نظر يك فرد به ماديت بود، وقتى تربيت، تربيت مادى بود، خوب، اين آدم مىخواهد كه دارأى يك پارك باشد،اين از هر راهى شد بشود، اين فرقى به حالش نمىكند براى اينكه مادى است. آدم مادى همين جهت ماده را نگاه مىكند، كار ندارد كه اين ماده، اين پاركى كه پيدا شده است، اين اتومبيلى كه پيدا شده است از كجاست. هر چيز، خودش رامىخواهد، به مبدأش كار ندارد. انسان الهى است كه اگر چنانچه يك چيزى را به او بدهند مىپرسد از كجاست؟ چه هست استفاده اين آيا صحيح است يا نه؟ اين اتومبيل آيا از راه حلال است يا حرام؟ خيانت است يا امانت؟ اين انسان است كه اين چيزها را پيشش مطرح است، ما هم اين را مىخواهيم. اين اشتباه است كه ما مىگفتيم كه يا مىگوئيم كه رژيم نباشد بس است ديگر، استقلال باشد بس است، آزادى باشد بس است، نخير، مسأله اين نيست. ما همه اينها را فداى انسان مىكنيم. ما انسان مىخواهيم، همه فداى انسان.
صحيفه نور ج 7 صفحه 63
انسان وقتى درست بشود همه چيز درست مىشود. در اين چند سال كوشش كردند كه انسان نباشد، انسان رانگذارند يك انسانى پيدا بشود. اينها مىديدند كه يك فرد انسان اگر پيدا بشود ممكن است يك ملت را هدايت كند ممكن است كه يك ملت را به خلاف آنها چيز بكند، از اين ناراحت بودند نمىگذاشتند كسى تحقق پيدا بكند.
آنهااز مدرس مىترسيدند. مدرس يك انسان بود، يكنفرى نگذاشت پيش برود كارهاى او را تا وقتى كشتندش. يكنفرى غلبه مىكرد بر همه مجلس، بر اهالى كه در مجلس بودند غلبه مىكرد يكنفرى، يكنفرى تا توى مجلس نبود (من آنوقت مجلس رفتم، ديدم، براى تماشا، بچه بودم، جوان بودم رفتم) مجلس آنوقت تامدرس نبود مثل اينكه چيزى در آن نيست، مثل اينكه محتوا ندارد. مدرس با آن عباى نازك و با آن - عرض بكنم - قباى كرباسى وقتى وارد مىشد، مجلس مىشد - يك مجلس - طرحهايى كه درمجلس داده مىشد، آن كه مخالف بود مدرس مخالفت مىكرد و مىماساند مطلب را.
وقتى كه روسيه در يك قضيهاى (كه الان يادم نيست) اولتيماتوم داد به ايران و آوردند به مجلس و قواى نظامىاش هم حركت كرده بودند به طرف تهران يا قزوين كه اين را قبول كنند، مجلس (آنطور كه حالا نقل مىكنند) مجلس بهت شان زده بود كه بايد چه بكنند. قوا، قواى شوروى است، مقاومت نمىتوانيم بكنيم، قبول اين هم كه خيانت است. آنجا نوشته است كه يك روحانى با دست لرزان آمد و گفت حالا كه ما بايد از بين برويم چرا خودمان از بين ببريم؟ما اين را ردش مىكنيم. رد كرد، همه هم قبول كردند. آنهاهم هيچ كارى نكردند. اينها مىبينند يك انسان وقتى در يك ملت پيدا بشود مىتواند كه مجراى امور را از آن طريقى كه آنها مىخواهند برگرداند، آن چيزى كه آنها مىخواهند نگذارد پيدا بشود، كوشش كردند نگذارند انسان پيدا بشود.
كوشش كنيد كه انسان درست كنيد
شما دانشگاهىها كوشش كنيد كه انسان درست كنيد. اگر انسان درست كرديد مملكت خودتان را نجات مىدهيد. اگر انسان متعهد درست كرديد، انسان امين، انسان معتقد به يك عالم ديگر، انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر اين انسان در دانشگاههاى شما و ما تربيت شد مملكتتان را نجات مىدهد. بنابراين، كار، كار بسيار شريف و مسؤوليت، مسؤوليت بسيار زياد. الان اين مسؤوليت به دوش ما و شماست. اين مسؤوليت بزرگ، يعنى سعادت ملت را شما و ما بايد بيمه كنيم، قشر روحانى و قشر دانشگاهى. سعادت ملت را شماها بايد بيمه كنيد، اين مسؤوليت به دوشتان آمده، نرفتيد زارع بشويد، اگر زارع بوديد، مسؤوليت داشتيد اما نه اين مسؤوليت را. اگر يك كاسبى بوديد، مسؤوليتداشتيد درحدود شعاع خودتان اما الان مسؤوليت، مسؤوليت يك ملت است، مسؤوليت يك كشوراست، مسؤوليت براى اسلام است. مقابل خدا، الان همه مسؤوليم. بايد همه ما كوشش كنيم، دانشگاه كوشش كند، دانشگاههاى دينى كوشش كنند، دانشگاههاى علمى شما كوشش كنند انسان درست كنند.
همه دنبال اين باشيد، انسان. اگر انسانيت را استثناء بكنيد يك فردى درست بكنيد دانشمند، يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 64
طبيبى كه بهتر از همه اطباء دنياست اگر اين وجهه انسانى نداشته باشد همين طبيب مضر است، همين طبيب وقتى كه مىخواهد يك كسى را معالجه كند دنبال منافع است، نه دنبال معالجه، دنبال آن است از اين چقدر در مىآيد، هر چه بشود بيشتر بدوشد او را. اگر يك طبيب درست كنيد كه انسانى بار بيايد، او دنبال معالجه است، نه دنبال اينكه ازاين چقدر در مىآيد. قضيه كسب نيست، قضيه علاج انسانى است، الهى است. يك طبيب مىتواند معالجهاش الهى باشد، مىشود معالجهاش شيطانى وطاغوتى باشد. معالجه طاغوتى، اينكه برود دنبال اينكه چقدر از اين درمىآيد چقدر ما قضيه استخوان لاى زخم چقدر ما مىتوانيم از اين استفاده كنيم، هر چقدر مىتوانيم استفاده كنيم معطلش كنيم. الهى، مىخواهد اين را نجات بدهد ولو چيزى گيرش نيايد مىخواهد اين را نجات بدهد. اگر در دانشگاه شما انسان درست شد او مىخواهد ملت را نجات بدهد در فكر اين نيست كه خودم چى باشم، مقام خودم چى باشد؟ مىخواهد نجات بدهد و اگر طاغوتى شد مىخواهد استفاده كند، نمىخواهد نجات بدهد، مىخواهد خودش را، براى خودش كار كند، نه براى كشور.
كوشش كنيد كه الان همه مسؤول هستيم و بايد همه از اين عهده مسؤوليتبيرون بيائيم و همه بايد خدمت كنيم. الان مملكت ما محتاج به خدمت است، چه آنهائى كه انسان مىخواهند درست كنند و نيروى انسانى در دست آنهاست و چه آنهائى كه در قشرهاى ديگر هستند. همه بايد به اين مملكت خدمت بكنيم بلكه اين آشفتگىهائى كه هست اين آشفتگىهاانشاءالله از بين برود و شما به يك مملكتى از خودتان باشد خودتان در آن خدمت بكنيد، براى ملت خودتان و خودتان و عمده اينكه براى نجات كشورتان و براى خدا. خداوند همه شما را انشاءالله موفق كند و همه مارا به خدمتگزارى براى كشورمان براى ملتمان موفق كند.
امام در جواب سوال يكى از حضار فرمودند : من ديگر وقت اينكه حالا بنشينم و هى صحبت كنم ندارم، من حرفهايم همينهاست. من عرض مىكنم ديگر، من الان ديگر حالم مقتضى نيست، حرفهاى ما همينهاست، ديگر بيشتر از اين ما حرفى نداريم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page