آن روز كه تو رفتی
از آن سو
و من هم از این سمت،
دنیا به دو پاره شد
به سویی و به سمتی...
Printable View
آن روز كه تو رفتی
از آن سو
و من هم از این سمت،
دنیا به دو پاره شد
به سویی و به سمتی...
کلاف زندگی ام که گم شد
در جایی نامعلوم کسی پیدایش کرد
و به جایی دور برد
نمی دانم چگونه می بافدش
که مرا این جا بی سرنوشت می نامند
قلب آبستنم
تیر می کشد
تو
بر بام خیالم
اذان می گویی
می زاید
چشمهایم
پر می شود از
نوزاد اشک
بعد از رفاقت باد و برگ
بی سقف می شود
لانه ی کلاغ
میان بازوان شاخه
اشک های نیامدنت
روی گونه ام ماسید
نبوس..
نمک گیر میشوی
نفسهای چکیده
درتنور سرد زندگی
چه می توانی کرد
-وقتی به مرگ گرسنه ای!
به تارهای زندگی
- چندانکه نواختم-
ترانه ی درچنگ نیآمد!
ماه
به راه افتاده درصبحگاه
ازپی اش
-باید-
خورشیدی بپاشم.
تا
بیایی
مرا
عطش خواهد نوشید
-ای موج!
دوست داشتم تو را
به اندازه دوست داشتنم
در آغوش بگیرم
اما ،
چقدر فاصله دارم از تو
انقدر که فقط
لبخند های تو را می بینم