-
وادى القُرى
ناحيهاى است بين مدينه و شام ، از توابع مدينه و داراى دهكدههاى بسيار است . غزوه وادىالقرى، غزوهاى است كه رسول خدا پس از فتح خيبر و فدك در سال 7 هجرى با يهود آن ديار كرد . در امتاع الاسماع (332ج�1) آمده است : چون پيغمبر (ص) از خيبر بازگشت قصد وادى القرى كرد ، وى شب در صهباء با صفيه بنت حُيَىّ ازدواج كرد و ابو ايّوب انصارى شب تا سحر نگهبان حضرت بود . چون بامداد به وادى القرى رسيد گروهى از عرب بر وى گرد آمدند ولى يهود آنان را با نيزه پذيره شدند ، و مدعم غلام پيغمبر (ص) به تير آنان كشته شد .
پيغمبر لشكر خود را براى جنگ به صف آراست و سعد بن عباده ، حباب بن منذر ، سهل بن حنيف و عبّاد بن بشر ، سران يهود را به اسلام دعوت كرده ايشان امتناع كردند و به جنگ برخاستند ، يازده تن از آنان كشته شدند ، اين جنگ يك شبانه روز ادامه داشت ، سرانجام آنجا به قهر و غلبه گشوده شد و غنيمت بسيار بدست آمد . يهود ساكن تيماء از در صلح درآمدند ، پيغمبر در برابر جزيه صلح را پذيرفت و آنان را بر اموال خود گماشت و آنگاه به مدينه بازگشت .
-
وادى النمل
وادى مورچگان . موضعى كه در آنجا حضرت سليمان (ع) ، با مور سخن گفت ، متخذ از آيه »حتى اذا أتوا على وادى النمل قالت نملة يا ايّها النمل ادخلوا مساكنكم لا يحطمنّكم سليمان و جنوده وهم لا يشعرون« (نمل:18) . قولى آن است كه آن وادى در طائف بوده ، قول ديگر آن كه در شام . (مجمع البيان) قول ديگر آن كه بين جيرين و عسقلان است . (معجم البلدان)
در كتاب المعرب جواليقى آمده كه ابن دريد گويد : كبريتى كه بدان آتش مىافروزند به نظر من عربى نيست ، و كبريت احمر از مادهاى است كه معدنش در وادى النمل ، آن سوى بلاد تبّت است ، و اين همان موضعى است كه سليمان از آن عبور نمود .
-
وادى اَيمَن
وادى مقدس . مأخوذ از آيه »فلمّا اتاها نودى من شاطىء الوادى الايمن ...« : چون موسى به آن آتش نزديك شد از كرانه سمت راست وادى ندا شد كه ... (قصص:30)
-
وادى سماوة
باديهاى است بين كوفه و شام كه شب تولّد حضرت ختمى مرتبت ناگهان پر از آب گرديد . فلمّا ولد رسولاللَّه(ص) لم يبق صنم الاّ سقط ، و غارت بحيرة ساوه و فاض وادى سماوة ... (بحار
-
وادى مُحَسِّر
موضعى است بين منى و مزدلفة ، و آن مرز منى است از سمت عرفه .
امام صادق (ع) : »و حدّ منى من العقبة الى وادى محسّر« (وسائل:526ج�13) . از آن حضرت است : »لا تجوز وادى محسّر حتى تطلع الشمس« . (وسائل:528ج�13)
ابوجعفر (ع) : »حدّها (اى المزدلفة) ما بين المأزمين الى الجبل الى حياض محسّر« . (وسائل:17ج�14)
ابوعبداللَّه (ع) : »اذا مررت بوادى محسّر فاسع فيه ، فانّ رسول اللَّه (ص) سعى فيه« . (وسائل:22ج�14)
عن ابى الحسن (ع) : »الحركة فى وادى محسر مائة خطوة« . (وسائل:23ج�14)
ياقوت حموى در منشأ اشتقاق اين كلمه گفته : يا از حسر به معنى اِعياء (از رفتار باز ماندن) است . و يا از حسر به معنى برهنه نمودن . و يا از حسرت به معنى شدّت ندامت و افسوس خوردن . و آن موضعى است بين مكه و عرفة ، و گفته شده : بين منى و عرفة ، و قول ديگر : بين منى و مزدلفة ، و آن جزء منى و مزدلفة نباشد ، بلكه خود يك وادى مستقل است . (معجم البلدان)
مرحوم طريحى گفته : مُحَسِّر وادىاى است در بين راه مشعر و منى ، و آن به منى نزديكتر، و آن يكى از مرزهاى منى است ، در وجه تسميه آن گفته شده : ابرهه چون به اينجا رسيد از رفتار بازماند و ياران و همراهانش از كار او دچار افسوس و حسرت گرديدند . (مجمع البحرين)
-
وادى مُقَدَّس
آن وادى كه خداوند براى نخستين بار در آن با موسى (ع) سخن گفت . وادى طوى ، چنان كه در قرآن كريم : سوره طه آيه 12 و نازعات آيه 16 . جلگهاى است نزديك بيت المقدس كه جائى خوش آب و هوا با درختان زيتون بسيار . وبه نقلى : حضرت موسى (ع) در آنجا وفات يافته . (بحار:111ج�90)
-
وادىالسلام
قبرستان معروف نجف اشرف كه در احاديث متعدده بدين نام ياد شده است. از امام صادق (ع) روايت شده كه هيچ مؤمن در شرق يا غرب زمين نميرد جز اينكه روح وى را خداوند در وادى السلام محشور سازد . يكى از ياران امام صادق (ع) گويد : به امام عرض كردم برادرى دارم كه هم اكنون در بغداد ساكن است و مىترسم در آنجا بميرد . حضرت فرمود : از چه مىترسى هر آنجا كه خواهد بميرد ، هر مؤمن كه در شرق يا غرب زمين بميرد خداوند روح او را در وادى السلام محشور سازد . گفتم : وادى السلام كجا است ؟ فرمود : پشت كوفه ، گوئى مىبينم كه آنها حلقه حلقه به دور هم نشسته و با يكديگر سخن مىگويند .
در حديث اميرالمؤمنين (ع) آمده كه وادى السلام بقعهاى است از بهشت عدن . (بحار:233ج�100)
به »نجف« نيز رجوع شود .
-
آبَه
نام محلى است در 24 هزار گز فاصله از ساوه كه آوه و آوج نيز گويند . و آن در قديم شهرى بوده و آثار باستانى بسيار پيرامون آن ديده مىشود . مردم آنجا شيعه اثناعشرى بودهاند و با هم اتفاق نيكو داشتهاند . (دهخدا)
عبدالعظيم حسنى از امام هادى (ع) روايت كند كه فرمود : اهل قم واهل آبه آمرزيدهاند زيرا آنها جدم على بن موسى الرضا (ع) را در طوس زيارت كردند، و هر كس آن حضرت را زيارت كند و در راه قطرهاى باران بر او ببارد خداوند جسدش را بر آتش حرام سازد . (بحار:231ج�60)
ياقوت حموى آورده : آبه شهركى است به نزديكى ساوه ، عوامالناس آن را آوه مىخوانند ، مردم آن شيعى مذهب و اهالى ساوه سنّى ميباشند ، پيوسته ميان اهالى اين دو شهر جنگهاى خونين مذهبى برپا بوده .
ابوطاهر بن سلفه گويد : قاضى ابونصر احمد بن علاء ميمندى را در شهر اهر از شهرهاى آذربايجان ديدم اين دو بيت شعر كه از سرودههاى خود بود برايم ايراد نمود : وقائلة اتبغض اهل آبه
وهم اعلام نظم والكتابة ؟
فقلت اليك عنى ان مثلى
يعادى كل من عادى الصحابة ( معجم البلدان )
-
آذربايجان
ناحيهاى در شمال غربى ايران ، منطقهاى كوهستانى و آباد ، با هوائى خوش و مناظرى دلپذير و كشاورزى وسيع در گذشته و حال ، و صنعت گسترده در عصر حاضر ، اكثريت مردم اين سامان مسلمان ، داراى فرهنگى اسلامى ، اخلاقى ادبى ، سخائى . (اطلاعات متفرقه)
از نظر اصول جغرافيائى قديم : در اقليم پنجم واقع است به طول 73 و عرض 40 درجه . نسبت به آن آذرى . اين واژه مركب از »آذر« به معنى آتش ، و »بايگان« به معنى نگاه دارنده ؛ يعنى آتش نگهدار يا آتش دار؛ شايد وجه اين تسميه آن باشد كه در عهد قديم و پيش از اسلام آتشكدهها فراوان در آنجا بوده .
اين ناحيه در عهد خليفه دوم به قلمرو اسلام در آمده ، اجمال داستان از اين قرار بوده :
عمر بن خطاب فرمان لشكركشى به اين ايالت را طىّ نامهاى توسط مغيرة بن شعبه والى كوفه به حذيفة بن يمان سردار سپاه اسلام در فتح نهاوند - كه به تازگى اين منطقه را گشوده بود و در آنجا بسر مىبرد - داد ، وى از نهاوند با لشكرى انبوه رهسپار آن ديار گشت ، چون به اردبيل رسيد مرزبان آنجا كه از عزيمت سپاه اسلام آگاه شده و كاملاً مهياى رزم بود به دفاع برخاست و چند روزى نبردى سخت بداد ، سرانجام چون احساس شكست كرد با حذيفه از در صلح درآمد و به هشتصد هزار درهم (در سال) با وى صلح نمود ، مواد صلحنامه بدين قرار بود: كسى را از آنها نكشد ، كسى را به اسارت نگيرد ، آتشكدهاى را ويران نسازد ، به كردهاى بلاشجان و سبلان و ميانرودان متعرض نشود ، و اهالى شيز را به خصوص از رقص و پايكوبى در مراسم جشن سرورهاى ويژه منع نكند .
پس از آن عمر ، حذيفه را عزل نمود و عتبة بن فرقد را به جاى او بر آذربايجان منصوب داشت . (معجم البلدان)
از ابوبصير آمده كه وى از امام صادق(ع) روايت نموده كه فرمود : مسئله آذربايجان بر ما پيش خواهد آمد (شايد مراد حضرت فاجعهاى كه در آن سرزمين براى شيعيان رخ داده يا بعداً اتفاق افتد) و چاره و گريزى از آن نباشد و چون چنين شود شما (شيعه) در خانههاى خويش بمانيد و تا گاهى كه ما حركت نكردهايم شما نيز ساكن باشيد و هنگامى كه قائم ما قيام كند شما هر چند به دست و پا راه رويد خود را به وى برسانيد .
از اميرالمؤمنين (ع) نقل شده كه آذربايجان بر اثر سم اسبان و صاعقه از بين برود . (بحار:41ج�52)
عن الصادق (ع) : قال : »قال لى ابى (ع) : لابد لنا من آذربيجان ، لا يقوم لها شىء ، واذا كان ذلك فكونوا احلاس بيوتكم والبدوا ما البدنا ، فاذا تحرك متحركنا فاسعوا اليه ولو حبوا ؛ واللَّه لكانى انظر اليه بين الركن والمقام يبايع الناس على كتاب جديد على العرب شديد ، وقال : ويل لطغاة العرب من شر قد اقترب« . (بحار:135ج�52)
-
اُباض
نام روستائى در سرزمين يمامه ، وخرما بنان آنجا بلندتر از ديگر جايها است، وجنگ خالد بن وليد با مسيلمه بدانجاى بود.