-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 123
تاريخ: 15/6/60
پيام امام خمينى به مسلمانان جهان و زائران بيت الله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
جعل الله الكعبه البيت الحرام قياما للناس قرآن كريم
درود بر حجاج بيت الله الحرام. سلام بر عموم مسلمانان جهان و سلام بر مسلمانان متعهدى كه از جهان اسلام بسوى حق شتافته و در جوار خانه خدا وفود نمودهاند.
فريضه حج در بين فرايض الهى از ويژگىهاى خاصى برخوردار است و شايد جنبههاى سياسى و اجتماعى آن بر جنبههاى ديگرش غلبه داشته باشد، با آنكه جنبه عباديش نيز ويژگى خاصى دارد.
مسلمانان متعهد كه در اين مجمع عمومى و سازمان الهى با لغو امتيازات متحد الشكل و بدون توحه به رنگ و زبان و كشور و منطقه، هر سال يك بار در مواقف شريفه مجتمع مىشوند و با سادهترين و بىآلايشترين جهات مادى باتوجه به معنويت و وفود على الله گردهم مىآيند و به وظايف و آداب اسلامى عمل مىكنند، بايد از جهات سياسى و اجتماعى آن غافل نباشند. علماء اعلام و خطباى معظم مسلمانان را به جهات سياسى و وظايف بسيار خطيرشان آگاه سازند. وظايف خطيرى كه اگر مسلمانان جهان بكوشند و به آن توجه كرده و عمل كنند، عزتى كه خداوند براى مومنين قرار داده است باز يابند و به مفاخر اسلامى الهى كه حق مسلمين است برسند و در پناه اسلام عزيز و زير بيرق توحيد و پرچم لااله الا الله از استقلال و آزادى حقيقى برخوردار شوند و دست مستكبران و عمال آنان را از كشورهاى اسلامى قطع كنند و مجد و عظمت اسلامى را باز گردانند.
خداوند تعالى در آيه شريفهاى كه در صدر ذكر شد، سر و انگيزه حج و غايت قرار داد كعبه و بيت الحرام را، نهضت و قيام مسلمانان براى مصالح ناس و تودههاى مستضعف جهان ذكر مىفرمايد. بايد در اين اجتماع عظيم الهى كه هيچ قدرتى جز قدرت لايزال خداوند نمىتواند آن را فراهم كند، مسلمانان به بررسى مشكلات عمومى مسلمين پرداخته و در راه رفع آنها با مشورت همگانى كوشش كنند. يكى از بزرگترين و اساسىترين مشكلات، عدم اتحاد بين مسلمين است كه بعضى از به اصطلاح سران كشورهاى اسلامى منشا آن مىباشند كه معالاسف براى رفع آن تاكنون اقدام چشمگيرى نشده
صحيفه نور ج 15 صفحه 124
است، بلكه جنايتكاران سودجو كه از اختلاف ملتها و دولتها به سود خودشان بهرهبردارى مىكنند، با دست عمال از خدا بىخبر خود به اختلافات دامن مىزنند و هر گاه كه شالوده وحدت بين مسلمانان ريخته مىشود، با تمام نيرو به مخالفت برمىخيزند و بذر خلاف مىافشانند.
امروز تمام دولتها و بسيارى از ملتهاى مسلمان مىدانند كه ملت ايران پس از صدها سال گرفتارى به دست شاهان ستم پيشه و ستمكاران حرفهاى كه اسلام عزيز را وسيله غارتگرى و چپاول براى خود و قدرتهاى بزرگ و اخيرا امريكاى جنايتكار قرار داده بودند و قرآن كريم و اسلام بزرگ را در معرض خطر مىديدند، بپا خاستند و با انقلاب كبير خود، دولت اسلام را جايگزين رژيم غير اسلامى و غير قانونى شاهنشاهى نمودند و دست ابرقدرتها و خصوصا امريكاى جهانخوار را از سلطه بر اموال و انفس خود قطع نمودند و اميد آن است كه ديگر برادران مسلمان گرفتار در چنگال خونخواران و ستمكاران، از اين انقلاب اسلامى بهرهبردارى كنند و دولتهاى اسلامى با پشتيبانى ملتهاى خود به انقلاب بزرگ ايران بپيوندند.
امروز دست جنايتكار آمريكا و ديگر قدرتهاى چپاولگر از آستين بعضى عمال سرسپرده و از خدا بىخبرشان بيرون آمده و از داخل و خارج با اسلحه و قلمهاى بدتر و جنايت بارتر از سلاحهاى گرم به اين ملت مظلوم حملهور شده و در صدد شكست انقلاب اسلامى و شكست اسلام عزيز بر آمده اندواز هيچ تهمت و افترا به ملتى كه جز به احكام اسلام و قرآن كريم فكر نمىكنند، خوددارى نمىكنند و با بهانههاى بسيار موهوم، به سركوبى اين انقلاب اسلامى بپا خاستهاند. آنان كه از اسلحه گرم برخوردارند همچون صدام، با اسلحه و آنان كه سلاح گرم ندارند، با قلمهاى زهرآگين كه از سلاح گرم جنايت بارتر است ملت مظلوم ما را زير ضربات خود قرار دادهاند. طرح اختلاف بين مذاهب اسلامى از جناياتى است كه بدست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود مىبرند و عمال از خدا بىخبر آنان از آن جمله وعاظ السلاطين كه از سلاطين جور، سياه روىترند، ريخته شده و هر روز بر آن دامن مىزنند و گريبان چاك كنند و در هر مقطع به اميد آنكه اساس وحدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند، طرحى براى ايجاد اختلاف عرضه مىدارند و اخيرا در بوقهاى تبليغاتى تهمت مفتضحانه رابطه ايران با اسرائيل و خريدارى اسلحه را پيش كشيدهاند به اميد آنكه اعراب را از ايران جدا كنند و بين مسلمانان دشمنى ايجاد نموده راه را براى ابرقدرتها باز و سلطه آنان را هر چه بيشتر افزايش دهند ليكن چه شخص مطلعى است كه نداند ايران دشمن سرسخت اسرائيل بوده و هست و نداند كه يكى از موارد اختلاف ما با شاه مخلوع، روابط دوستانه او با اسرائيل بود و چه كسى است كه نداند ما بيشتر از بيست سال است كه در خطابهها و اعلاميهها اسرائيل را همرديف امريكا در ستمگرى و دنباله او در تجاوز و غارتگرى محكوم كرديم و كيست كه نداند در طول انقلاب اسلامى و در شور تظاهرات ميليونى، ملت مسلمان ايران، اسرائيل را در رديف امريكا دشمن خود خواند و نفت را بر روى آنان بست و خشم و نفرت خود را نثار هر دو كرد. تعجب كه اين نغمه مشئوم از گلوى امريكا مادر نامشروع اسرائيل و صدام برادر كوچك بگين سر داده شد و بوقهاى تبليغاتى آنان خصوصا امريكا
صحيفه نور ج 15 صفحه 125
به طور وسيعى در پخش آن كوشيدند، چه! كه آن ضربه كه اين دو از اسلام واقعى خوردهاند، ديگران نخوردهاند و آن نگرانى كه آنان از وحدت برادران مسلمان عرب با ايران دارند، ديگران ندارند. آمريكا نگران منافع خود در منطقه است و صدام نگران سقوط و ننگ ابدى براى خويش است. بايد مسلمانان و خصوصا برادران عرب ما بدانند كه مساله اسرائيل و ايران نيست، مساله اصلى براى جهانخواران شرق و غرب، اسلام است كه تواند مسلمانان جهان را تحت پرچم پرافتخار توحيد مجتمع و دست جنايتكاران را از كشورهاى اسلامى و از سلطه بر مستضعفان جهان كوتاه و مكتب ارزشمند و مترقى الهى را بر جهان عرضه نمايد. جهان عرب بايد بداند امروز ضربهاى كه صدام و سادات به آنها زدهاند چنان وحشتناك است كه تنها با اتحادشان مىتوانند جبران نمايند. امروز سادات با دستگيرى وسيع برادران مسلمانمان در مصر خدمت خود را به اسرائيل به اتمام رسانده است. اتحاد او با آمريكا و اسرائيل آبروى ملت عرب را ريخته است. اتحاد با اسرائيلى كه اين روزها علاوه بر جناياتش در منطقه، دست به جنايت بزرگ ديگرى زده است و آن حفارى در مسجد اقصى قبله اول مسلمين است كه با سست شدن پايههاى اين مسجد خداى ناكرده قبله اول مسلمين خراب خواهد شد واسرائيل به آرزوى پست خود خواهد رسيد.
هان اى مسلمانان جهان! و مستضعفان تحت سلطه ستمگران! بپاخيزيد و دست اتحاد به هم دهيد و از اسلام و مقدرات خود دفاع كنيد و از هياهوى قدرتمندان نهراسيد كه اين قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستكبران و حق بر باطل است. جهان بايد بداند كه ايران راه خدا را پيدا كرده است و تا قطع منافع امريكاى جهانخوار، اين دشمن كينه توز مستضعفين جهان، با آن مبارزهاى آشتىناپذير دارد و حوادث ايران نه تنها ما را براى لحظهاى عقب نخواهد نشاند، كه ملت ما را در نابودى منافع آن مصممتر خواهد كرد. ما مبارزه سخت و بىامان خود را عليه امريكا شروع كردهايم و اميدواريم فرزندانمان با آزادى از زير يوغ ستمكاران، پرچم توحيد را در جهان بيافرازند. ما يقين داريم اگر دقيقا به وظيفهمان كه مبارزه با امريكاى جنايتكار است ادامه دهيم، فرزندانمان شهد پيروزى را خواهند چشيد.
آيا براى مسلمانان جهان ننگ نيست كه با اينهمه سرمايههاى انسانى و مادى و معنوى، با داشتن چنين مكتب مترقى و پشتوانه الهى تن به سلطه قدرتمندان مستكبر و دزدان دريائى و زمينى قرن بدهند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه هواهاى نفسانيه را كنار گذاشته و با يكديگر دست مودت و اخوت داده و دشمنان بشريت را از صحنه خارج و به حيات ننگين ستم بارشان خاتمه دهند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه ملت مبارز و غيور فلسطين، بازىهاى سياسى مدعيان مبارزه با اسرائيل را شديدا محكوم نموده و با سلاح گرم، سينه اسرائيل دشمن سرسخت اسلام و مسلمين را بشكافند؟ آيا مسلمانان چه جوابى در مقابل خداوند عظيم كه آنان را دعوت به اعتصام بحبل الله نموده و از تفرقه و نزاع نهى فرموده است دارند؟ آيا تكليف خود نمىدانند كه از ملت و دولت ايران كه با جهاد مقدس پرچم كفر را سرنگون و پرچم پرعظمت اسلام را برافراشته است پشتيبانى كنند؟ آيا وعاظ السلاطين سركوبى
صحيفه نور ج 15 صفحه 126
انقلاب اسلامى ايران را از مخالفت با امريكا و اسرائيل لازمتر شمارند؟ ما از برادران اسلامى خود در مشارق و مغارب ارض خواهيم كه با جمهورى اسلامى ايران همصدا و هم جهت شده و با يارى خداوند متعال شر جنايتكاران را دفع و بساط چپاولگرى را از كشورهاى اسلامى و بلاد مستضعفين برچينند و به نداى خداوند متعال در اين امر حياتى پاسخ مثبت دهند. و از حجاج بيت الله الحرام تقاضا داريم كه براى پيروزى اسلام در مواقف شريفه دعا كنند و پيام ملت ايران و نداى يا للمسلمين اين ملت مظلوم را به كشورهاى خود برسانند. و از خداوند متعال عاجزانه مىخواهيم كه توفيق وحدت كلمه و آشنائى به وظايف اسلام را به همگان عنايت فرمايد.
والسلام على عباد الله الصالحين و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 127
تاريخ: 16/6/60
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت و نخست وزير (كابينه 17 شهريور)
اين ترورها، هر چه باشد در كشور ما هيچ تغييرى نخواهد داد
بسم الله الرحمن الرحيم
البته اين برنامهاى كه جنابعالى ذكر كرديد همين برنامهاى است كه ما مىخواهيم و من اميدوارم كه موفق بشويد كه از برنامه به خارج تحقق پيدا بكند و مثل دولتهاى زمان طاغوت نباشد كه يكى مىآمد برنامه مىداد، دومى مىآمد برنامهاى برخلاف مىداد و همين طور، و در عمل هم جز ظلم و تعدى چيزى نبود.
يك دليل بر اينكه رشد كرده است همه ارگانهاى ما، همين است كه برنامه شما عين برنامه دولت سابق است، همچو نيست كه شما حالا بخواهيد يك برنامه ديگرى درست كنيد و چه. همه هم متحد هستيد در اينكه هم امنيت داخلى و هم جنگ خارجى بايد تامين بشود و همين طور راجع به اقتصاد و رسيدگى به امور ضعفا كه بالاترين چيز است. من اميدوارم كه خداوند موفق كند شما را كه اين برنامهها را تحقق بدهيد انشاءالله، هم نزديك مدت و هم بلند مدت، هم كوتاه مدت و هم بلند مدت را، انشاء الله موفق باشيد. من خواستم چند تا نكته را عرض بكنم: يكى اينكه لابد همه آقايان دانند كه در تبليغات خارج، همه گروهها تقريبا، همه راديوهاى فاسد تبليغ كنند كه ايران به يك مويى بند است، كانه ديگر اصلا رفته، ديگر اين آخر عمرش هست، تمام مىشود.ما مىخواهيم ببينيم كه عدم ثبات يك كشور از كجا بايد سرچشمه بگيرد و آيا در ايران يك همچو مطلبى شده است يا نشده است. خوب، يكى اين است كه عدم ثبات براى اين است كه چند نفر آدم را در عين حال كه بسيار عزيز بودند كشتهاند، پس بنابراين حالايى كه رئيس جمهور يك كشورى راكشند، پس معلوم مىشود كه اين مملكت ثبات ندارد. من چند نفر از رئيس جمهورها را مىدانستم كه، رئيس جمهورهاى آمريكا را كه كشتهاند، لكن گفتم سوال كنم، گفتند كه هشت نفر ترور شدهاند كه چهار نفرشان كشته شدند، چهارنفرشان هم كه يكىاش اين آخرى بود، موفق نشدند كه بكشند آنها را. خوب، هشت تا رئيس جمهور آمريكا كه بزرگترين كشورهاى سرمايهدارى است كشته شده است، پس اگر رئيس جمهور وقتى كشته مىشود ثبات از بين مىرود، بايد آمريكا هم ثباتش را از دست داده باشد. خوب، همين اولى كه ريگان سركار آمد ترور شد، همان تقريبا روزهاى اول ترور شد، خوب چه شد كه آمريكا به هم نخورد؟ و نبايد هم به هم بخورد، بنا هم ندارد. دليل بر اينكه اين ترورها هر چه باشد، كشور
صحيفه نور ج 15 صفحه 128
ما را هيچ در آن تغيير نداده، اين، اين است كه يك نخست وزيرى ترور مىشود، همان روزش نخست وزير ديگر تعيين مىشود، يك رئيس جمهور ترور مىشود، در موعد قانونىاش يا زودتر شايد، يك رئيس جمهور تعيين مىشود.
به مجرد اينكه يك ملتى كه 15 خرداد را با پانزده هزار نفر شهيد به طورى كه گفته شده است، پشت سر گذاشته است و 17 شهريور را با آنهمه كشتارى كه در ميدان شهدا شد پشت سر گذاشته است و ابدا كنار ننشسته، البته بين 15 خرداد تا زمانى كه باز چيز شد، اين طولانى شد، يك مقدارى طولانى شد، لكن از آنوقتى كه نهضت دوباره شروع كرد، خوب 17 شهريور يك قضيهاى بود براى ما و فرداست ظاهرا 17 شهريور، آن يك قضيهاى بود براى ايران و كسانى كه مطلع از اسلام نيستند و روحيه مردم مسلم را نمىدانند، خيال مىكردند شايد آنوقت ديگر خوب، تمام شد، سركوب شدند و رفتند سراغ كارشان، چندين هزار نفر را در ميدان شهدا به مسلسل بستند و مساله ديگر تمام شد و ما ديديم كه دنبال او زيادتر شد همه چيزها، يعنى قدرت ملت كه همان قدرت اسلام است و قدرت الهى است هيچ ابدا تزلزلى در آنها پيدا نشد و دنبال كردند مطلب را. در هر مطلبى كه پيش مىآيد ما مىبينيم كه اين ملت ما مستعدتر مىشوند و بهتر پيش روند. بنابراين اگر تزلزل از ناحيه اين است كه افراد زياد كشته شدند، در 17 شهريور و 15 خرداد هم چندين هزار كشته شده است واگر اين است كه شخصيتها از بين رفتند، البته ما متاسفيم و مىدانيم كه شخصيتهاى بزرگى از دست رفتهاند و يادشان گرامى، لكن شخصيتها اسباب اين نمىشود كه يك مملكتى كه سى و چند ميليون جمعيت دارد و همه مصمم و همه حاضر، يك افرادى كه وقتى كه همين شخصيتها به شهادت مىرسند، خانوادههايشان و برادرهايشان و بچههاى كوچكشان مىآيند و صحبت مىكنند و دلدارى به مردم مىدهند، بچه كوچك مىآيد مىگويد كه مردم بايد به انسجام خودشان ادامه بدهند، يك همچو كشورى كه اينطورى شده و اين از بركت اسلام است كه مردم اينطورى در صحنه حاضرند، وقتى اينطور شد ديگر معنا ندارد كه كسى بگويد كه به يك مويى بسته است و تزلزل حاصل شده است. خوب، يك نفر البته بسيار عزيز از دست ما رفته است، يك نفر ديگرى به جاى او مىآيد يا آمده است، اينها يك مطلبى است كه آنها هى به آن مىخواهند باد كنند و باد به آن بزنند و بزرگش كنند و اينها. هر قصهاى كه در ايران واقع مىشود، مشابهش در جاهاى ديگر هم واقع شده است، حالا كه در ايران واقع شد پس ايران چه خواهد شد، پس چه خواهد شد. نه اينكه اينها نمىفهمند، اينها مىفهمند كه مسالهاى نشده است، لكن مىخواهند خوب صحبت كنند، بايد يك صحبتى كرد و اين مسئله اسباب هيچ چيز نشده. مىگويند فلانى دلدارى به مردم مىدهد. مردم به ما دلدارى دارند مىدهند، نه من دلدارى به مردم ميدهم، اين مردمند كه دلدارى به همه ما مىدهند، اين جمعيتها و اين زن و اين مرد و اين بچه و اين بزرگ كه هميشه حاضرند، دلدارى به ما مىدهند نه اينكه ما دلدارى به آنها مىدهيم. اين مسائل اصلا مسائلى نيست كه متزلزل كند يك ملت را و يك دولت را. دولت ما الان همان دولت است و ملت ما همان ملت است و مجلس ما همان مجلس است و اگر خداى نخواسته باز هم خيانت كنند واين دولت را، ما ها را از بين ببرند باز هم همين مردمند
صحيفه نور ج 15 صفحه 129
و باز هم همين ملتند و باز هم همين بساط. هيچ ما تزلزل روحى، هيچ نداريم ما، هيچ كداممان، بچههاى كوچكمان ندارند، زنها تزلزل ندارند، جمعيتهاى ميليونى مردم هيچ تزلزلى ندارند. البته آنها هر چه دلشان مىخواهد گويند، ورشكسته هستند، رفتهاند از بين، خوب ما متوقع نيستيم كسانى كه ورشكستهاند و فرار كردند و رفتند، براى ما تعريف كنند، البته بايد بگويند و بيشتر از اينها هم بايد بگويند كه خير، اسلام چطور شد، اسلام.
سادات هم جزء اسلام شناسهاست، اخيرا هم كارتر، فردا بگين!
من فكر مىكردم كه اسلام شناسى، قبلا يك مقالهاى كسى مىنوشت مىشد اسلام شناس، چند تا مقاله در روزنامه، در يك جا مىنوشت ميشد اسلامشناس گاهى يك كسى يك تاريخى مىنوشت، ميشد اسلامشناس، بعد كتاب سوزى هم مىكرد مثل كسروى، بلكه دعوى نبوت هم مىكرد. اسلام شناسى تقريبا رو به تورم است، خوب صدام هم اسلام شناس شده است، آقاى سادات هم جزءاسلام شناسهاست كه تشخيص دهد كه فلان امر موافق اسلام است، موافق اسلام نيست، اخيرا آقاى كارتر هم جزء اسلام شناسهاست، در يك جلسهاى كه مسافرت كرده است، گفته است اين كارهائى كه در ايران، فلان مىكند موافق اسلام نيست، خوب معلوم شد كه ما اسلام شناس داريم كه به ابعاد اسلام شناسى اضافه مىشود فردا بگين هم اسلام شناس مىشود و يا شده است اين. هى مىگويند موافق اسلام نيست، اسلام چطور. خوب شما كه اسلام را نمىدانيد با صاد مىنويسند يا با سين مىنويسند، شما به اسلام چكار داريد؟ يك كتاب مىنويسد بعد مىگويد من اسلام شناسم، اسلام را من مىشناسم. آن يكى يك مقاله مىنويسد، مىگويد من اسلام شناسم و اشخاصى كه مثلا هشتاد سال زندگى كردند، هفتاد سال زندگى كردند همهاش هم در اسلام بودند، نه اينها نمىدانند، لكن آقاى كارتر مىداند و رفقاى ايشان.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 135
تاريخ: 17/6/60
پيام امام خمينى به مناسبت سومين سالروز يوم الله 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
سالروز هفدهم شهريور كه گزارشگر جنايات شاهنشاهى ضد انسانى و اسلامى است و از ايام الله و نشانگر مقاومت و شجاعت و ايستادگى ملت در مقابل ستمگران و جنايتكاران است، در خاطره ملت مبارز ايران زنده است و زنده خواهد بود.
ملت شجاع و رزمنده ايران در آن روز و روزهاى اختناق و جنايت به دست دژخيمان شاه مطرود، نشان داد كه تا رسيدن به هدفهاى انسانى اسلامى خود چون سدى آهنين ايستاده و از قتل عامها و كشتارهاى وحشيانه دستجمعى هراس به خود راه نداده و راه خود را شجاعانه ادامه مىدهد. از هفدهم شهريور تا امروز سالروز افتخار آميز آن، هرگز سستى و فتورى در اراده آهنين ملت انقلابى ايران حاصل نشده، بلكه هر واقعه و فاجعهاى او را مصممتر و منسجمتر مىكند.
17 شهريور بايد درسى باشد براى كوردلانى كه گمان كردهاند با به شهادت رساندن چند نفر از سران متعهد كشور، مىتوانند سد عظيم مسلمانان نيرومند و شجاع را بشكنند. ملتى را كه پانزدهم خرداد و هفدهم شهريور و ايام ديگر را پشت سر نهاده است و چون سيلى خروشان موانع را هر چه بزرگ باشد از سر راه خود برداشته و در هم پيچيده است، نمىشود با كارهاى بزدلانه كه جز از شكست خوردهها و مايوسها و مطرودها صادر نمىشود، ارعاب كرد و اين درياى متلاطم را از خروشيدن و به پيش رفتن بازداشت.
بگذار كوردلان جنايت پيشه و ورشكستگان، پشت به اسلام و ملت نموده، بالاف و گزاف از خشم و اندوه خود بكاهند و حكومت ايران را متزلزل بخوانند. بگذار بوقهاى تبليغاتى كه دستشان از مخازن ما قطع و اميدشان به ياس مبدل گرديده، خود را با تهمتها و دغلكارىها راضى نگه دارند و به ما تهمت نارواى رابطه با اسرائيل (دشمن بشريت) را بزنند. بگذار هر چه مىخواهند ايران را بىثبات و متزلزل و ورشكسته توصيف كنند. ايران اكنون با انسجام بيشتر و وحدت نظر بالاتر و قدرت زيادتر قواى مسلح به سوى هدفهاى اسلامى انسانى خود مىرود و ملت هوشمند ايران با بيدارى و هوشيارى برتر، بر پشتيبانى خود از دولت و مجلس و ساير ارگانها افزوده است و اين تفالههاى امريكائى را از سوراخهاى خود بيرون كشيده و به مقامات مربوطه معرفى نمايند.ارتش و سپاه پاسدار و ساير قواى مسلح اكنون در جبههها با پيروزى به نبرد خود شجاعانه ادامه مىدهند و به
صحيفه نور ج 15 صفحه 136
زودى به خواست خداوند متعال، متجاوزان باطل را بيرون مىرانند و دولت و مجلس و شوراى قضائى و ساير دولتمردان با وحدت نظر و با كمال قدرت به كارهاى خويش ادامه ميدهند و ملت عزيز و عظيم و سازش ناپذير در صحنه حاضر و به هيچ دولت و قدرتى اجازه دخالت در امر كشور را نمىدهد و ما بحمد الله و توفيق الهى از 15 خرداد تا 17 شهريور و تا امروز كه سالروز آن است، با رسيدن به هدفهاى عالى اسلامى به راه خود ادامه مىدهيم و از خداوند بزرگ عظمت اسلام و مسلمين و عزت مومنين و علو درجات شهداى 17 شهريور را خواستاريم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 137
تاريخ: 17/6/60
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى حزب جمهورى اسلامى
اينها هر نفرى از ماها و شما را شهيد بكنند به نفع اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من گاهى فكر مىكنم كه از اولى كه اين نهضت شروع شد، كه بايد گفت مبداش 15 خرداد بود، تا حالا هر قصهاى كه واقع شده است و هر چيزى كه ما از دست داديم، آيا ما در ازائش دريافتى كردهايم يا نه. مثلا آنوقتى كه قبل از 15 خرداد كه خوب، يك اجتماع كوچكى براى مخالفت با آن چيزهائى كه آنوقت واقع شده بود چيز شد، آنوقت اگر چنانچه شاه مخلوع به ما يك روى خوشى نشان مىداد، اين انقلاب حاصل نمىشد. اگر قبول مىكرد، ما مسائل خيلى بزرگى آنوقت نداشتيم. اگر آنوقت قبول مىكرد آنها را، خوب، قهر است مىشدند آنهائى كه چيز بودند و نمىرسيد به اين مساله. آن سختىهائى كه آنها كردند كه حالا من بخواهم يكى يكى آنها را بگويم يادم هم نيست، طولانى هم هست، در ازاى آن فشارها و آن گاهى فحاشىهائى كه مىآمدند بخصوص پيش آقايان مىكردند، البته من راهشان ندادم اما يك وقت آمدند، گمان هم مىكنم آنوقتى بود كه مرحوم آقاى حكيم يك تلگرافى كرده بود و آنها مىخواستند جلو بگيرند از جواب گمانم اين بود كه شايد قبل هم بود آمدند كه مىخواهند چند نفرى هستند، بيايند از طرف دستگاه شما را ببينند. من گفتم كه من با آنها ملاقات نمىكنم از باب اينكه اينها اشخاصى هستند كه اگر بيايند يك چيزى اينجا بگويند، دروغ مىروند مىگويند و من ملاقات نمىكنم. لكن با بعضى آقايان ديگر ملاقات كرده بودند و آن آقايى كه با او ملاقات كرده بودند، عصر همان روز آمد با حال وحشتناك پيش من گفت كه اينها آمدند و مىگويند كه ما مىريزيم در منزلهايتان، اگر جواب آقاى حكيم رابدهيد مىريزيم در منزلهايتان خودتان را چه كنيم، زنهايتان را چه مىكنيم و از اين حرفهاى اراذلى، و حالا بايد چه بكنيم؟ گفتم شما هم باور كرديد حرفشان را؟ گفت ما چه بكنيم؟ من همان وقت پاشدم جواب آقاى حكيم را دادم. اگر آنوقت هم به ما اينها يك روى خوشى نشان مىدادند و چه مىكردند باز ما يك بهره حسابى نمىتوانستيم برداريم، منتهى نمىشد به اينها و اگر 15 خرداد پيش نيامده بود و آن كشتار ناهنجار و ظلم و ستم بزرگ واقع نشده بود، باز ممكن بود كه منتهى به اين مسائل نشود. در هر قصهاى كه واقع شد، يك بهرهاى قهرا برداشته مىشد. اگر چنانچه 17 شهريور آن مسائل واقع نمىشد و آنها گذاشته بودند مردم صحبتشان را مىكردند، چه كردند، منتهى به اين نمىشد كه بايد برود، يا آنها يك چيزهائى را كه
صحيفه نور ج 15 صفحه 138
آنها مىخواستند آنوقت، شايد آنوقت خيلى چيزهاى مهمى هم نبود، يا شاه معدوم مىگفت كه من حاضرم كه عمل كنم به قانون اساسى و چه بكنم، خوب اين صحبتها پيش نمىآمد لكن آن شرارتى كه آنها كردند، در مقابلش بهرهاش اين بود كه منتهى شد به سقوط، سقوط شاهنشاهى 2500 ساله. در هر قصهاى كه پيش آمد و به ما صدمهاى وارد شد، در ازاى او يك بهره خوبى ما برداشتيم. شما مىبينيد كه در زمانى كه مرحوم آقاى بهشتى زنده بودند، چه وضعى پيش آوردند اين اراذل و ايشان را يك چهره ديگرى نشان داده بودند كه آن روز در خيابانها هم بر ضد ايشان تظاهر مىكردند، صحبت مىكردند و نمىدانستند قصه را. شهادت ايشان اسباب اين شد كه يك بهره بزرگى ما برداشتيم و آن اينكه ثابت شد كه آن انحراف بوده است، آن كار آنها انحرافى بوده است و همين طور هر قصهاى كه اينها خواستند از آن بهره بردارى كنند، ما بهره بردارى كرديم و البته ما خيلى خسارت به ما وارد شد لكن خسارت در مقابل اسلام، يعنى ما مقصد داشتيم، هدف داشتيم و هدف ما يك هدف الهى بود و روحى بود. افرادى را كه از دست مىداديم البته مهم بودند لكن در راه هدف، اگر بهره بردارى براى هدف بود ارزش داشت و ما بهره بردارى كرديم براى هدف. اگر اين مسائل واقع نشده بود، شما، حزب شما هم مىدانيد چه جورى بود وضعش بين مردم؟ بين مردم شماها را يك صورت كريهى، حزب حاكم، الان هم دارند در خارج هى حزب حاكم، حزب حاكم مىگويند و شماها را كه در راس حزب هستيد، يك صورت مشوهى آنوقت نشان مىدادند كه شايد مردم غير آگاه همه شايد قبول مىكردند كه مساله اين است و اينها هستند كه دارند انحصار طلبى، اينها هستند كه دارند همه چيز را براى خودشان چه كنند، اينها هستند كه دارند اسلام را چه مىكنند. از اين مسائل هى پيش مىآوردند لكن هر ضررى كه به ما وارد شد يك نفعى هم پهلويش بود بزرگتر، يعنى ما عمده نظرمان اين بود كه براى اسلام نتيجه بگيريم، ما مىخواستيم بهره بردارى براى اسلام بكنيم. پانزده هزار جمعيت در 15 خرداد از دست مسلمانان آنطورى كه مىگفتند رفت و اين نيروى بزرگى بود براى اسلام لكن در ازاى آن يك ظلم 2500 ساله و ستم 2500 ساله مبداء اين خرابى و بعد تلف شدن او داشت. يا 17 شهريور كه امروز است، خوب آن صدمه وارد شد به ايران و اشخاص شايد خيال مىكردند ديگر مساله تمام شد لكن بهرهاى كه اسلام از اين برداشت، همان بهرههائى بود كه در صدر اسلام از كشتن سيدالشهدا سلام الله عليه برداشته مىشد.
آنهائى كه توجه به اين مسائل معنوى ندارند، در آنوقت اگر مثلا كسانى بودند، مىگفتند كه سيدالشهدا آمد اينجا و همين چرا آمد. خوب، چرا آنوقت مىگفتند، مقدسهائى كه آنوقت آنوقت آنجا بودند، اينها چرا را مىگفتند كه خوب چرا رفت؟ چرا بچههايش را برد؟ اول هم از ايشان سوال مىكردند كه چرا اينها را مىبريد. لكن شهادت سيدالشهدا كه در اسلام بسيار ناگوار بود، چون در راه عقيده و مقصد بود و عقيده راپيش برد، يعنى همان شهادت، بساط بنى اميه را پيچيد به هم و از بين برد، تمامش كرد. و در هر موقعى كه هر چه واقع شد، خداى تبارك و تعالى حالا در اين مواقعى كه براى ما پيش آمد خداى تبارك و تعالى يك چيز زيادترى نصيب ما كرد قهرا بدون اينكه ديگر محتاج باشد به
صحيفه نور ج 15 صفحه 139
اينكه تبليغات اطرافش بشود و اينها.
شما ديديد كه صبح آن روزى كه مرحوم آقاى بهشتى و آن هفتاد نفر مظلوم در آنجا، آنطور به وضع فجيع شهيد شدند مردم فرق كردند، يكدفعه تمام صحبتها برگشت. همانهائى كه بهشان تزريق كرده بودند كه اين آدم چطور و كذا و كذاست و آنطور براى ايشان شعار ضد ايشان مى دادند، يكدفعه شعارها برگشت و به نفع ايشان شد يعنى به نفع اسلام شد. حزب شما هم معرفىاش آنطورى كه در آنوقت مىكردند همين طورها بود كه اين حزبى است كه حزب حاكم و انحصار طلب و كذا و كذا و چنان. خوب، من افراد البته تمام حزب را كه من نمىشناختم و نمىشناسم لكن افرادى كه اين حزب را ايجاد كردند، خوب، منشناختم، من آقاى خامنهاى را بزرگش كردم، من آقاى هاشمى را بزرگ كردم، من آقاى بهشتى را بزرگش كردم. ديدم اينها از اول تا آخر، بسيارى از اينها، خوب، من مىشناختم كه اينها اشخاصى نيستند كه نهانحصار طلب به آن معنائى كه آنها مىگويند، البته انحصار به اين معناكه بايد اسلام باشد و غير اسلام نباشد، همه ما انحصار طلبيم و اسلام اصلا اينطورى است. پيغمبر اسلام هم لا اله الا الله اين انحصار است ديگر يعنى فقط همين، ديگر غير از اين نه، ما هم حرفمان اين است كه فقط اسلام غير از اين نه. اين انحصارى كه مىگويند، اگر اين است، مسلمين همه انحصار طلبند، پيغمبرها هم همه انحصار طلب بودند و خداى تبارك و تعالى هم انحصار طلب، انحصار، اين صحيح است. انحصار طلبى فى نفسه يك امر فاسدى نيست كه هر انحصار طلبى فاسد است. انحصار كه بخواهد همه چيز را به نفع ماديت تمام بكند، براى خود آدم باشد، اين انحصار طلبى فاسد است. البته اگر چنانچه شما و ما و هر كدام اينها بخواهيم بهره بردارى براى خودمان بكنيم از اين شهدائى كه خون خودشان را دادند، ما هم انحصار طلبى به آن معناى فاسدش هستيم، اما من كه شماها را مىشناختم و مىديدم اينطورى نيست مساله و مقصد شما اسلام است، خوب من گاهى هم به اشخاص مىگفتم كه صحيح نيست. در هر صورت شهادت آقاى بهشتى و اين هفتاد نفر مظلوم يكدفعه متحول كرد مردم را به اينكه كم كم بيدار شدند. الان بعضى از آن اشخاص كه در آنوقت چيزهائى مثلا مىگفتند، برگشتند و پشيمان شدند و اظهار ندامت مىكنند و توبه مىكنند و مثل قضيه تائبين شده است الان و هر قصهاى كه واقع مىشود اينطور است. آقاى قدوسى خدا رحمتش كند، خوب من مىشناختم چه آدمى است و چقدر به اين آدم چيز كردند كه مردم را دارد چه مىكند، مىكشد، چه مىكند، فلان مىكند، و من مىدانستم چه آدمى است. محتاط، در احتياط، حتى در اين ماليات آنقدر از او شكايت مىكردند كه اين آقا احتياط مىكند نمىگذارد يك چيزى را كه بايد خرج كرد، خرج كند لكن وقتى كه به شهادت رسيد، يك دفعه يك دسته بيدار شدند كه اينها يك همچو افرادى را دارند شهيد مىكنند. اينها هر نفرى از ماها و شما را شهيد بكنند، به نفع اسلام است و ما از اين خوفى نداريم و به ضرر آنهاست. اگر اينها از روى عقل عمل كرده بودند و آنطورى كه بعضى جبهههاى سياسى عمل مىكنند كه آنها هم مثل همينهايند، اگر اينها از روى عقل عمل كرده بودند، حالا هم رئيس جمهور همان بود و هم آن وكلائى كه فاسد بودند همان جا بودند و مىتوانستند كه به تدريج كم كم بكشانند اين
صحيفه نور ج 15 صفحه 140
جمهورى اسلامى را به مسائل غربى، همه هم رو به غرب نماز خواندند لكن خدا خواست اينكه اينها نتوانند خوددارى كنند و سياست را نمىفهميدند، نمىفهميدند كه چه جور بايد رفتار كرد، ملت را نشناخته بودند، اسلام را توجه به آن نداشتند، ملت مسلم را نمىدانستند يعنى چه و اين بود كه دستپاچه شدند و زود خودشان را لو دادند، آنطور هر صحبتى كه كردند لو دادند و يك قدرى پايهشان سست شد تا وقتى كه واقعا قيام كردند و عرض مىكنم كه معلوم شد كه اينها با كىها مربوطند و از كجا آمدند و با كى روابط داشتند و با چه بوده و خودشان خودشان را از بين بردند. خداى تبارك و تعالى گاهى اينطور مىكند كه يك كسى خودش خودش را زمين بزند مثل، مثل آن كه روى شاخه نشسته بود و پائينش را اره مىكرد، اينطور شد كه خودشان خودشان را از بين بردند و براى ما همه اينها صلاح بود، يعنى انسان مىفهمد كه خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به اين ملت با شهادت، همانطورى كه عنايت به اسلام داشت و با شهادت بزرگان ما اسلام را بزرگ كرد، حالا هم همين طور است كه خداى تبارك و تعالى عنايت به اين كشور دارد و با دست دشمنها اين اسلام و اين كشور را دارد حفظ مىكند به دست خود آنها، به دست خود آنها خودشان را رسوا مىكند و آن راهى كه آنها پيش گرفته بودند كه ما را منحرف كنند و ببرند آن طرف، با دست خودشان راه خراب شد. اين از چيزهائى است كه ما تدبير نمىتوانيم بكنيم، خداست كه اينطور تدبيرها را مىكند و ما دلمان بسته است به يك مبدائى كه آن همه چيزها در دست اوست.
اينها هر عملى كردند انحرافشان معلوم شد و الان از ايران اينها همهشان ديگر مايوسند
و آن چيزى كه مىخواهم به شما آقايان بگويم اينها از اول معلوم شد كه بناى شيطنت داشتند، همانطورى كه دولتهاى بزرگ اينطور هستند. آنها يكدفعه يك كسى را نمىآورند خلق الساعه در اينجا بگذارند كه كار انجام بدهد. آنها از اولى كه نقشه استعمار همه جا را كشيدند در هر جائى مامورينى دارند بسيار مقدس، بسيار خوب، در لباس مليت، در لباس روحانيت، در همه چيزها دارند آنها. يك وقت آدم مىبيند كه اين آدمى كه سى سال مىگفت كهاى ملت، ملت، كذا، يك وقت بختيار از كار در مىآيد. بايد خيلى توجه به اين معنا داشته باشيد كه اينها، از آنها چيزى نباشد كه در آن آنها باشد، ممكن است يك وقت يك جمعيتى را منحرف كنند با تبليغات و با چيزها يواش يواش منحرف كنند و ممكن است وقتى كه از انحراف عاجز شدند، انفجار درست كنند. يا انحراف است يا انفجار. الان اينها همه مايوسند از اينكه ملت ايران را اينها بتوانند منحرف كنند، اينها هر كارى كردند ملت ايران فهميد اينها منحرف هستند، هر صحبتى كردند انحرافشان معلوم شد، هر عملى كردند انحرافشان معلوم شد و الان مايوسند از اينكه بتوانند به طور سياسى عمل بكنند، به طور سياسى كه از آن بهره بردارى سياسى بكنند. از ايران، اينها همهشان ديگر مايوسند، آمريكا هم مايوس است، البته آمريكا براى دراز مدت تا دويست سال بعد هم ممكن است نقشههائى دارد، اما اينهائى كه بطور بچگانه دارند عمل مىكنند اينها ديگر كارشان، همه چيز تمام شد، اما وقتى كارشان تمام شده و مايوس از همه جا
صحيفه نور ج 15 صفحه 141
شدند، مثل همان گربهاى كه به شير مىپرد، وقتى مايوس شد همان كار راكند. الان اينها دارند كارهاى مايوسانه مىكنند و مىبينند كه خودشان چيزى نيستند، مىگويند خوب حالا كه مانيستيم اينها هم نباشند. چنانچه من به آقاى رفسنجانى اين را مكرر گفتهام كه شما بايد، اين يكى از مسائل مهم است، مجلس الان يكى از مسائل مهم است و حتما بدانيد هدف است مجلس، از اول هم بوده، مجلس هدف است و شما بايد آنجا را يك اشخاصى كه مىخواهند حفاظت آنجا را بكنند يك اشخاصى باشند كه صد در صد بشناسيد اينها را، بدانيد كه اينها كه مىخواهند حفاظت كنند، چه اشخاصى هستند، يا همان كه آدم را مىخواهد حفاظت كند همان است كه فاجعه به بار مىآورد. در هر صورت در عين حالى كه ما هر قضيهاى انجام گرفت و انجام بگيرد به نفع اسلام و به نفع ملت مسلمان ماست لكن ما هر يك از شما را لازم داريم، هر يك از شما لازم است براى اين مملكت، رفتن هر يك از شما فاجعه است. آنها كه رفتند فاجعه بود، بهره بردارى هم شد ماها هم برويم همين است لكن بايد ما نگذاريم اينطور بشود.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را مىخواهم و من اميدوارم كه روزنامه شما كه حالا ديگرآن مسائلى كه قبل بود ديگر ندارد، يك روزنامهاى باشد كه هدايت كند مردم را، هادى باشد براى همه روزنامهها، بايد همين طور باشد و شما موفق باشيد كه روزنامهتان يك روزنامه اسلامى آبرومند، مفيد براى جامعه اسلامى و براى كشور اسلامى ما انشاء الله تعالى باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 142
تاريخ: 18/6/60
بيانات امام خمينى در جمع ائمه جماعات استان خراسان و گروهى از روحانيون كاروانهاى حج عازم بيت الله الحرام
دولتهاى قدرتمند، خصوص آمريكا در كشورهاى مورد نظر خود، مطالعات بسيار دقيق كردهاند
بسم الله الرحمن الرحيم
من ابتدا از همه علماى اعلام، علماى خراسان، مشهد مقدس و علماى شهر رى و علمائى كه با كاروانها بنا دارند انشاء الله مشرف بشوند، تشكر مىكنم كه در اين محل تنگ حاضر شدند و با هم ملاقات بكنيم و مسائلى كه لازم است، تا اندازهاى عرض كنيم. دولتهاى قدرتمند خصوص آمريكا نقشههايشان را از سالهاى بسيار طولانى كشيدند و قبل از اينها هم، قبل از آمريكا انگلستان كسى بود كه نقشهكش بود. اينها مطالعاتشان را در همه كشورهائى كه در دنيا هستند خصوصا كشورهائى كه مورد نظر است از حيث مخازن و از حيث محلى كه، جغرافيائى كه دارد، نقشههاى بسيار دقيق كشيدهاند و حتى كشور ما و ساير كشورهائى كه نظير ما هستند، آنها از مخازن و از جاهائى كه مورد نظرشان هست از ما بهتر مطلعند، آنها كارشناسهاى خودشان را آنوقتى كه ماشين و اتومبيل و اينها نبود، مىفرستادند و با شتر همراه كاروانها مىرفتند و همه جا را گردش مىكردند و با آن ابزراى كه داشتند، آنجاهائى كه ما مخازن زيرزمينى از هر حيث، چه نفت و چه طلا و چه ساير چيزها داشتيم، شناسائى كردند و اين را من باز هم گفتهام كه يكى از اهل علم حوزه علميه قم كه بعد خارج شده از اين وضع، اهل همدان و از آقازادههاى همدان بود، من سفرى كه رفته بودم به همدان، يك ورقه بزرگى آورد پيش من راجع به خود همدان بود، گفت اين ورقه از وضع كشورهائى است (كه حالا من يادم نيست، مثلا انگلستان را گفت يا جاى ديگر) گفت كه اين ورقه تمام دهات و تمام روستاها را و همه را دارد. و جالب اين بود كه در آن، نقاط زيادى بود. من پرسيدم اين نقطهها چيست. گفت اين نقطهها جاهائى است كه در آن يك چيزهائى پيدا مىشود، يك معدنى، يك چيزى زيرزمينى هست.آنوقت كه با شتر مىشد رفت، رفتند و همه جاى ايران را حتى كوير را رفتند و ديدند، بعد كه رفت و آمدها زياد شد، البته بيشتر كارشناسها هم ترقى كرده بودند و بيشتر اطلاعات داشتند و همين طور كارشناسهائى كه مردم را مىشناختند، وضع مردم را، چه گرايشهائى مردم دارند و چه دستجاتى در بين مردم هست، احزاب چه وضعى دارند، جبههها چه وضعى دارند، بازار وضعش چطور است، روحانيين چه وضعى دارند، رابطه بين روحانيون و مردم چطور است، خود روحانيون چه جور اشخاصى يا گروههائى
صحيفه نور ج 15 صفحه 143
هستند، همه اينها بررسى شده است و ماها غافل بوديم از شيطنت اينها و آن كارهائى كه آنها به دست عناصر داخلى و گاهى هم به دست خودشان انجام مىدادند، ما از آن غفلت داشتيم و آنها هوشيارانه عمل مىكردند، از جمله چيزهائى كه آنها بررسى دقيق كردند و دنبالش هم با تبليغات و با طورهاى ديگرى عمل كردند، قضيه بررسى رابطه بين روحانيون با هم و رابطه بين روحانيون و مردم و كيفيت اينكه اينها در چه اوقاتى مىتوانند چه اعمالى را انجام بدهند و در چه زمانهائى مىتوانند اينها مردم را بسيج كنند. تمام اين كارشناسهاى آنها در دفاترشان حتما نوشتهاند و دنبالش هم فعاليت كردهاند، نه فعاليت يك بعدى، فعاليت چندين بعدى، آنقدرى كه ميتوانستند روحانيون را در بين مردم خفيف مىكردند و آنقدرى كه توانستند مردم رااز روحانيت جدا ميكردند و بين خود روحانيين اختلاف ايجاد مىكردند و اگر چنانچه اين مطلب را كافى نمىدانستند و نمىدانستند، آنها با گماشتن بعضى عوامل خودشان با فشار كارها را انجا مىدادند. شما، شايد كم از شما باشد كه زمان رضاخان را درك كرده باشد. قضيه آمدن رضا خان به تهران و كودتاى رضا خان يك امر عادى نبود كه من باب اتفاق يك نفر آدم مثلا عامى لشكرى بيايد و كودتا كند و دنبالش هم آنطور اعمال باشد دنبال دنبالش هم آنطور اعمال. ابتدا اين را آوردند و كلمه به كلمه آنطور كه انسان حدس مىزند به او برنامه دادند و راه نشان دادند. ابتدا با ظاهر مقدسى و علاقه به اسلام، علاقه به روضه حضرت سيدالشهدا، اينطور علاقهها را به او نشان دادند و او هم خوب عمل مىكرد. من در روضهاى كه گمان مىكنم كه مال ارتش بود، در جوانى، در اوايل جوانى در روضه آنها رفته ام و دستجاتى كه از ارتشىها نوحه خوانى مىكردند و سينه زنى مىكردند ديدم. اين ابتدائا با اين سلاح وارد شد در كشور ما، يعنى آوردندش در كشور ما. با قلدرى، آنهائى كه مراكز قدرت بودند، كنار گذاشت و عشاير و كسانى كه قدرتى در ايران داشتند، آنها را با قلدرى و نقشه شكست داد و كنار گذاشت و بعد از اينكه يك قدرى استقرار پيدا كرد پايش، شروع كرد به آن نقشه دوم. نقشه دوم اين بود كه اسلام را هر چه مىتواند، از آن قيچى كند. به روحانيون كه مبدا امور مردم بودند و مرجع مردم بودند، هر كدامشان در يك ده و يا در يك شهر يا در يك استان نفوذ داشتند و مىتوانستند يك وقت مردم را بسيج كنند، روحانيون را آنقدر تضعيف كرد، آنقدر با تبليغات اينها را تضعيف كرد كه شوفرها اينها را سوار نمىكردند يكى از دوستان من خدا رحمتش كند، گفت من اراك بودم مىخواستم بيايم قم، رفتم كه اتومبيلى را اجاره كنم براى آمدن، آن شخص گفت كه ما قرار دادهايم با خودمان (آن شوفر گفت) كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم: يكى فواحش را و يكى آخوندها را، اينطور تحقير كردند. اين تحقير نه اينكه يك مطلبى بود كه من باب اتفاق رضاخان مىخواست اين كار را بكند، اين نقشهاى بود كه روحانى از باب اينكه مىتوانست يك وقت يك كشورى را به هم بزند يا يك ناحيهاى را بسيج كند، اين قدرت بايد گرفته بشود، اين قدرت را كوشش كردند و گرفتند، يعنى روحانيون را منزوى كردند و از هر جا هم كه يك صدائى از آنها بلندشد و يك قيامى مىكردند، آن را خفه مىكردند، از مشهد بود، علماى مشهد يك وقت قيام كردند، گرفتند همه را مثل مرحوم آقازادهاى كه آنوقت آنقدر قدرت داشت، او را هم گرفتند و
صحيفه نور ج 15 صفحه 144
مرحوم آقا مير يونس آنوقت در مشهد بودند و عده زيادى از علما را گرفتند و آوردند در تهران و مرحوم آقازاده را با يك شبكلاه از توى خيابان مىبردند به دادگاه براى محاكمه. يك نفرى كه در خراسان آنقدر قدرت داشت اينقدر او را تحت سلطه آوردند و اين يك مسالهاى نبود كه رضاخان با آقازاده مخالف باشد، نه، مساله اساسى بود كه بايد آخوند نباشد، زور دنبالش، تبليغات دامنه دار، اشعار اشخاصى كه منحرف بودند و هكذا. و يك نقشه ديگرى كه قبلا هم كشيده بودند و در عرض همين هم بود و توسعهاش دادند كه ما همه اهل علم، الا، البته يك نادرى باورشان آمده بود كه بايد اينجور باشد و او اينكه معممين را از سياست جدا كنند، مجالسى كه تشكيل مىشود و اهل علم در آنجا خواهد صحبت بكند، نبايد راجع به سياست صحبت كند. آنقدر راجع به اين معنا كه آخوند را به سياست چه؟ ترويج كرده بودند كه علما هم بسيارى از آنها باور كرده بودند و اگر يك كلمهاى گفته شد، مىگفت اين سياست است، به ما ربطى ندارد. اگر يك ملائى دخالت مىكرد به يك امرى كه مربوط به جامعه بود، مربوط به گرفتارى مردم بود، خواست يك وقت با دولتى مثلا طرف بشود، ساير آقايان كه باورشان آمده بود كه نبايد در سياست دخالت كرد، او را به عنوان آخوند سياسى از خودشان جدا مىدانستند. وظيفه آخوند اين بود كه از منزل بيايد به مسجد و مسجد هم اگر مىرود منبر، مساله بگويد و اخلاق بگويد، يك كلمه راجع به گرفتارىهاى جامعه نبايد بگويد، يعنى خودشان اينطور تربيت شده بودند و تبليغات اينطور در مغزهاى آنها اثر كرده بود. گاهى هم در مجلس فاتحهاى، رفت و آمد و ديد و بازديد و اين جمعيتى كه بايد اقتدا به پيغمبرها بكند و اقتدا به ائمه بكنند، بكلى از اين بعدى كه در راس امور بود پيش انبيا و پيش ائمه ما، اينها بكلى از اين خودشان را منعزل كرده بودند و هر كدامشان بيشتر دخالت نمىكردند، بيشتر منعزل بودند از مسائل، بلكه گاهى وقت اينكه بيشتر ملتفت مسائل نبودند، نمىفهميدند، اين در بين مردم بيشتر ارزش پيدا مىكرد، مردم هم اينطورى تربيت كرده بودند كه قربانش بروم اين آقا نمىفهمند پنير يعنى چه. اينطور نفوذ كرده بودند در همه جا كه آقا يك كلمه نبايد در سياست دخالت بكند و آقا نبايد مسائل را اصلش بفهمد. چه كار دارد آقا به اين مسائل؟ نمازت را بخوان و برو مسالهات را بگو و برو، آن هم مساله، نه اينكه مسائل اسلامى و اصولى اسلام را، اگر مىگذاشتند كه آقايان مسائل اسلام را مىگفتند، اگر مىگذاشتند، مسائل اسلام همه چيز در آن بود لكن مسائل اسلام فقط در كتب استدلاليه مدفون شده بود و رسالهها نداشت از مسائل اصلى اسلام.
دخالت در سياست در راس تعليمات انبياست
شما ببينيد الان در مصر همين مساله است. سادات تمام مساجد را از قرارى كه خبرگزارىها نقل مىكنند، تمام مساجد را تحت كنترل خودش در آورده و همه اينها را ممنوع كرده از اينكه در سياست دخالت كنند. علماى مصر به قول سادات نبايد در امور سياسى دخالت بكنند، مسجد بروند، منبر هم بروند لكن همان مسائلى كه متعارف بود سابقا در اينجا و آنجا، همين اينها را بايد بگويند ديگر غير از اين پا را فراتر نگذارند. ما امروز مىفهميم اين معنا را، اگر چنانچه سابق بود و ديروز بود، ما
صحيفه نور ج 15 صفحه 145
مىگفتيم خوب راست مىگويد، سادات راست مىگويد: آقايان چه كار دارند به سياست؟ چنان براى اينكه خود آقايان هم دخالت نمىكردند. اما امروز ما مىفهميم، ملت ما مىفهمد، علماء اسلام فهمند در ايران كه اين نقشهاى كه سادات دارد انجام دهد، اين همان طرحى است كه سابقا در ايران هم انجام گرفت. و لكن حالا چون علماى مصر يك قدرى توجه به مسائل دارند، مىخواهند در امور دخالت كنند، او وحشت كرده از اينكه مبادا اينها دخالت كنند و حكومت او را متزلزل كنند. هم ملتها را اينها اغفال كرده بودند و هم علما را. آدم بسيار مقدس آن بود كه هيچ كار به كار جامعه نداشته باشد، دولت هر كارى مىخواهد بكند دولت است، تسليم باشد در مقابل دولت، مامورين دولت هر كارى مىخواهند بكنند، تسليم باشند در مقابل او و هيچ دخالتى نكنند. اين البته اگر چنانچه شما آقايان هم دخالت نكنيد و ماها هم هيچ دخالت نكنيم، احترامات محفوظ است، سلام را با خيلى مد هم سلام به آدم مىگويند، دست هم ممكن است يك وقت ببوسند لكن به شرط اينكه حدود محفوظ باشد، سياست مال ما و مساله گوئى هم مال شما، مسجد مال شما، صحنه سياست مال ما. اگر اين مطلب را آقايان قبول بكنند محترم هم هستند واگر آمريكا خاطر جمع باشد كه آقايان ديگر بنا ندارند در سياست دخالت كنند، دستش را از روى اين ملت و از اين شيطنتها برمىدارد، براى اينكه آنى كه از او مىترسد، از آخوند مىترسد. اينها ديدند كه آخوند هميشه دنبال اين بود كه يك صدائى درآورد، همان وقتى هم كه در زمان رضاخان آن اختناق عجيب و غريب بود كه هر كسى از همسر خودش مىترسيد، آن اختناقى كه در زمان رضاخان بود هيچ ربطى به آن اختناقى كه در زمان محمدرضا بود نداشت. در همان زمان اختناق، خوب چندين قيام از علما شد، از آذربايجان شد، از اصفهان شد كه از اصفهانش همه علماء ايران را دعوت كردند به قم و از مشهد شد، ديدند كه خوب اين مردم، اين جمعيت با اينها باز هستند و آن نقشهاى كه اينها را از هم جدا كنند و اينها را مرفوض كند انجام درست نگرفته است و اين قيامها در زمان اختناق هم هست، دنبال اين بودند كه اين طايفه را كنار بگذارند و اگر اين طايفه را كنار بگذارند، همه مقاصدشان با سهولت انجام گيرد. شما خيال نكنيد كه اين قشرهاى روشنفكر و ملى گرا و امثال ذلك كار از آنها مىآيد، اينها پيش مردم كه حسابى ندارند، مردم به اينها كارى ندارند، آنى كه از او مىترسند از جامعه مىترسند، از ملت ترسند،آنى كه با ملت سر و كار دارد شما آقايان هستيد. ايران در هر دهش يك اهل علم هست، حالا اگر نباشد هم خوب، خيلى نادر است و در هر شهرى عدهاى هستند، در هر استانى عدههائى هستند و اينهايند كه آنها از آنها مى ترسند مىگويند كه اينها مردم به آنها توجه دارند.
ائمه جماعات وقتى كه در مسجد مىروند هر كدام يك عدهاى دارند و يك عده مريد دارند، يك عده ماموم دارند، اگر يك وقت صدايشان در آيد، خوب، اين اسباب زحمت مىشود. اين دژ را بايد بشكنند، با هر قيمتى كه شده است دنبال اينند كه اينها را از بين ببرند، الان هم هستند، آنوقتى كه اينها درست ادراك نكرده بودند و حدس مىزدند، خوب حدسى بود هم كه درست بود كه اين طايفه در بين مردم اينطور هستند كه مىتوانند مردم را بسيج كنند، با اينكه نشده بود يك همچو امرى، معذلك آنقدر
صحيفه نور ج 15 صفحه 146
جديت كردند با دست عمال خودشان، با روزنامه نويسها، با همه بوقهاى تبليغاتى كه اين جمعيت را از مردم جدا كنند و يك وقت همه عمامهها را بايد بردارند، عمامهها را برداشتند، طلبهها نمىتوانستند در خيابانها بروند، در زمان رضاخان اينطور بود، بعد هى هر چه گذشت، ديدند نه نمىشود، اين جمعيت به اينطور از بين نمىرود، با زور و فشار، حبس و تبعيد و امثال ذلك لكن خوب، جنبههائى كه جنبههاى سياسى بود و جنبههائى بود كه مردم را از اينها دلسرد كنند، اينها را از مردم جدا كنند، امثال اينها، همه اينها را آن روزى كه اينها نديده بودند باز مطلب را آنطور با جديت دنبالش بودند، امروزى كه ديدند و سيلى را خوردند از اسلام و ازاين روحانيت معظم اسلام و فهميدند، احساس كردند اين معنا را كه اينها مىتوانند مردم را بسيج كنند. اين بسيج عمومى كه الان در ايران هر وقت يك فرض كنيد سپاه پاسداران بگويند، مردم بسيج مىشوند. اين دنبال همين معناست كه مسجدها مركز اين مسائل بود و شد و اين كار در ذهن مردم وارد شد. علماى اسلام احساس كردند، اكثريت قريب به اتفاقشان احساس كردند كه بايد مااين سد عدم دخالت در سياست را بشكنيم و ما بايد وارد بشويم در امور، بايد ما دخالت كنيم، بايد اهتمام به امر مسلمين داشته باشيم. اهتمام بر امر مسلمين اين نيست كه اين من بروم نماز بخوانم و او اقتدا كند. اين كه امر مسلمين نيست، اين امر خداست. امور مسلمين عبارت است از امور سياسى و اجتماعى مسلمين است. تمام انبيا از صدر بشر و بشريت، از آنوقتى كه آدم عليه السلام آمده است تا خاتم انبياء صلى الله عليه و آله و سلم، تمام انبيا براى اين بوده است كه جامعه را اصلاح كنند و فرد را فداى جامعه مىكردند. ما فردى بالاتر از خود انبيا نداريم، ما فردى بالاتر از ائمه عليهم السلام نداريم، اين فردها خودشان را فدا مىكردند براى جامعه. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه انبيا را ما فرستاديم، بينات به آنها داديم، آيات به آنها داديم، ميزان برايشان داديم و فرستاديم ليقوم الناس بالقسط غايت اين است كه مردم قيام به قسط بكنند عدالت اجتماعى در بين مردم باشد، ظلمها از بين برود، ستمگرىها از بين برود و ضعفا به آنها رسيدگى بشود، قيام به قسط بشود. دنبالش هم مىفرمايد وانزلنا الحديد تناسب اين چيست؟ تناسب اين است كه با حديد بايد اينها انجام بگيرد، با بينات، با ميزان و با حديد (فيه باس شديد يعنى اگر چنانچه شخصى يا گروهى بخواهند يك جامعه را تباه كنند، يك حكومتى را كه حكومت عدل است، تباه كنند ،با بينات با آنها بايد صحبت كرد، نشنيدند با موازين، موازين عقلى، نشنيدند با حديد.
اينهائى كه دلسوزى مىكنند براى اين افراد فاسد، مفسد، مشغول به انفجار و ترور امثال ذلك، اينها لغت انبيا را نمىدانند چيست، آنها خيال مىكنند كه انبيا آمدهاند مساله بگويند، تمام شما كدام يك از انبيا را سراغ داريد كه در امور اجتماعى به آنطور حادش شركت نكرده و سردمدار نبوده است؟ موسى عليه السلام يك شبان با عصايش راه مىافتد مىرود سراغ فرعون، نمىآيد توى بازار مساله بگويد اين هم هست البته اما مىرود سراغ فرعون، خدا هم او را فرستد دنبال فرعون برويد او را دعوت كنيد، دعوتش كنيد، به قول لين هم دعوتش كنيد و امثال ذلك، وقتى كه قول لين نشد آنوقت قيام خواهد. پيغمبر اكرم كدام روز نشست همين طورى فقط مساله بگويد، كارى به كار جامعه نداشته
صحيفه نور ج 15 صفحه 147
باشد؟ اينهائى كه مىگويند آخوند چه كار دارد به امور سياسى، پيغمبر اكرم كدام روزش از مسائل سياسى خارج بود؟ دولت تشكيل مىداد، با اشخاصى كه بر ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه ميكرد، جنگ مىكرد. ما را آنطور مىخواستند منزوى كنند كه لباس جندى را مىگفتند با عدالت منافات دارد. حضرت امير لباس جندى داشت، با عدالت منافات داشت؟! حضرت سيدالشهدا نداشت لباس جندى؟ اينها با آن تبليغات بسيار وسيعشان ما را منزوى كرده بودند، يعنى خود ما را به مغزهاى ما آنقدر خوانده بودند كه خودمان باور كرده بوديم كه نبايد مادر سياست دخالت كنيم. نخير، مساله اين نيست، مساله دخالت در سياست در راس تعليمات انبياست، مساله جنگ مسلحانه با اشخاصى كه آدم نمىشوند و خواهند ملت را تباه كنند، در راس برنامههاى انبيا بوده است. ما همه تعليمات انبيا را كنار گذاشتيم، فقط به آن تعليماتى كه با عرض مىكنم دخالت نكردن در سياست و دخالت نكردن در جامعه، اينها فقط همينش را گرفته ايم، نمازش را گرفتهايم و باقى را رها كرديم. مگر امكان دارد كه انسان مسلمان باشد به فقط نماز خواندن و روزه گرفتن و حج رفتن و امثال ذلك و در امر مسلمين دخالت نكردن؟ اگر اهتمام به امر مسلمين كسى نكند مسلم نيست، به حسب روايت منسوب الى رسول الله. ملت ما بايد همانطور كه بيدار شده است و هشيار و توجه به مسائل پيدا كرده و فهميده است كه اينهائى كه با روحانيون مخالف هستند با ملت مخالفند، نه با روحانيون، اگر روحانيون كارى به كار دولتها نداشتند خيلى هم محترم بودند و خيلى هم معززا ما يك احترام ميان تهى آبرو پيش خدا رفته و اين حاكم شهر به آدم احترام مىگذارد. امروز همه فهميدند اين را، مگر آنهائى كه خودشان را به نفهمى مىزنند و آنهائى كه مغزهايشان خشك است كه نمىفهمند هيچ چيز را كه اين مساله دخالت در امور سياسى از بالاترين مسائلى است كه انبيا براى او آمده بودند. قيام بالقسط و مردم را به قسط وارد كردن مگر مىشود بدون دخالت در امور سياسى؟ مگر امكان دارد بدون دخالت در سياست و دخالت در امور اجتماعى و در احتياجات ملتها كسى بدون اينكه دخالت كند، قيام بالقسط باشد؟ يقوم الناس بالقسط باشد؟ مگر مىشد ما و شما با محمدرضا بسازيم كه بيا، ديگر ما كارى به شما نداريم و ما خيلى هم آمد گفت ديگر كه اى مراجع اسلام اى چه، اى چه، من ديگر از آن كارها دست برداشتم، همانى كه مراجع اسلام را مىگفت كه اين سياه روزها و اين كذا و كذا، بدگوئى مىكرد به آنها، همان آمد گفت. چرا آمد گفت؟ براى اينكه دوباره بازى بدهد، خيال مىكرد حالا دوباره مىشود بازى داد. بازى يك وقت نخوريد، يك وقت اين شياطين نيايند بگويند كه به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سياست، شما برويد سراغ مساله گفتنتان، خيلى هم معزز هستيد و اگر چنانچه مساله مىگفتيد ديگر قتلى واقع نمىشد، براى دخالت در سياست بود كه چندين هزار معلول و مقتول داريد. اين اشكال اولش به نبى اكرم وارد است، اگر ايشان هم به سرمايه دارهاى مكه و حجاز كارى نداشت و توى مسجد مى نشست و مساله مىگفت، جنگ پيش نمىآمد، كشتار نمىشد، عموى معظمش كشته نمىشد. و به سيدالشهدا وارد است، اگر سيدالشهدا مىرفت پيش يزيد و بيعت مىكرد و مساله گو، مساله گفت، با او مىساخت و مساله مىگفت، يزيد خيلى هم احترام مىكرد و دستش هم
صحيفه نور ج 15 صفحه 148
مىبوسيد، ولى تكليف اين بود؟ ما وحشت داريم از اينكه چند هزار آدم از ما كشته شده است؟ اگر ما وحشت داريم بايد ما اصلا طريقه انبيا را كنار بگذاريم، بايد آن چيزى كه انبيا آوردند، آن چيزى را كه خدا امر كرده به آنها كه برويد اين سردمدارها را دعوت كنيد، دعوت همين نبود كه بروند بگويند آقا مسلمان شو، اگر چنانچه نشد ديگر بروند سراغ كارشان. نخير، دعوت مىكردند با شمشير توى سرشان مىزدند تا آدم بشوند، كشته مىدادند و مىكشتند. مگر شهادت يك امرى است كه انسان براى آن عقبنشينى بكند. هى گفته بشود به اينكه خوب اگر اينطور مسائل نبود، اگر ما با شاه كنار آمديم ديگر اينقدر كشتار واقع نمىشد، پيغمبر هم اگر با ابوسفيان كنار مىآمد، نمىشد، سيدالشهدا اگر با يزيد، حضرت امير هم اگر با مخالفينش كه مخالف اسلام بودند، كنار مىآمد ديگر كشتارى نمىشد، ديگر جنگ صفينى در كار نمىآمد، جنگ جملى در كار نمىآمد. چشمها را، هم گذارند و خودشان را يا به نفهمى ميزنند يا نفهمند و نمىبينند كه انبيا چه كردند و چه زحمتهائى و چه جانفشانىهائى براى مقاصد خودشان كردند و اسلام از صدر اسلام تا آخر اولياء خدا چه كردند و چه جانفشانىهائى كردند و چه فداكارىهائى كردند. اگر الان به شما ملت مسلمان و به شما روحانيون معظم اشكال بكنند كه آقا اگر چنانچه نشسته بوديد سر جايتان، خوب، چى تان لنگ بود؟ خوب، محمدرضا كارها را انجام داده بود، حالا آمريكا هم يك قدرش را ببرد، خوب به ما چه؟ مال دنيا كه اينقدر ارزش ندارد، نفت هم يك چيز بو گندى است كه ارزشى ندارد، ببرندشان جان ما را فارغ كند از نفت. اگر شما با آنها ساخته بوديد، حالا ديگر اين اجتماعات نبود و اين راهپيمائىها نبود و اين زحمتها نبود و اين تعطيلات نبود و اين كشتارها نبود و اين گرانىها مثلاً نبود و امثال ذلك، همه اين حرفها به انبيا وارد است. اگر شما خودتان را دنباله رو انبيا مىدانيد و ملت ما خودش را دنباله رو پيغمبر اكرم ميداند، بايد اين مسائل را با كمال جديت همانطورى كه پيغمبر اكرم در همان وقتى كه زمان رحلتش بود، همان وقت يك جيشى را فرستاده بود بيرون مدينه مهيا بودند كه بروند به جنگ. كدام روز پيغمبر خالى از اين مسائل سياسى و اجتماعى بود، از جنگ بود، پيغمبر نمىدانست اگر در احد اينقدر كشته مىشد و در فلان، اينهمه عزيزان از بين مىروند؟ لكن تكليف بود، خدا گفته بود اين را، پيغمبر هم نمىتوانست تخلف كند، امر خدا بود. خدا بينات فرستاده و ميزان فرستاده و حديد فرستاده ليقوم الناس بالقسط اگر شد با بينات، با ميزان، موازين هر چه هست، اگر نشد حديد است، تو سر مردم با حديد زد تا اينكه اينها را آدم كرد، تا جامعه را جامعه صحيح كرد.
تمام انبيا براى اصلاح جامعه آمدهاند
تمام انبيا براى اصلاح جامعه آمدهاند، تمام. و همه آنها اين مسأله را داشتند كه فرد بايد فداى جامعه بشود. فرد هر چه بزرگ باشد، بالاترين فرد كه ارزشش بيشتر ازهر چيز است در دنيا، وقتى كه با مصالح جامعه معارضه كرد اين فرد بايد فدا بشود. سيدالشهدا روى همين ميزان آمد رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا كرد، كه فرد بايد فداى جامعه بشود، جامعه بايد اصلاح بشود. ليقوم
صحيفه نور ج 15 صفحه 149
الناس بالقسط بايد عدالت در بين مردم و در بين جامعه تحقق پيدا بكند. جانها را دادند، مالها را دادند، زحمتها كشيدند، نمىشود گفت پيغمبر يك شب و روز راحت خوابيده باشد، تمام زمان عمرش صرف اين شد كه با هر ترتيبى كه مىشود، با قرآن، با احاديث خودش، با كلمات خودش، با موعظههاى خودش، وقتى كه مىبيند نمىشود اين، با شمشير، با شمشير مىزند و اشخاصى كه مىخواهند اين جامعه را از بين ببرند و ملت را تباه بكنند، آن با شمشير، وقتى نمىشود با بينه و ميزان عمل كرد، با حديد عمل مىكند. ما همان ادعا مىكنيم كه ما امت رسول الله هستيم و شيعه على ابن ابيطالب، ما بايد مطالعه بكنيم ببينيم آنها چه كردند. شيعه اين نيست كه فقط بگويد من شيعه هستم، اين است كه ببيند چه كردند آنها، دنبال كند همان چيزهائى را كه آنها كردند. پيغمبر اكرم چقدر جنگ در زمان او واقع شد براى اينكه اصلاح كند جامعه را، براى اينكه دست ستمكارها را كوتاه كند، دست اين سرمايه دار چپاولگر را كوتاه كند، دست آن جبارهاى ظالم را كوتاه كند، تمام عمرش مشغول اين بود در مكه، به آنطور نمىتوانست، به بينات و به ميزان و به موعظهها عمل مىكرد تا وقتى كه در صدد بود، نه اينكه نشسته بود همين طور، صدد بود آدم جمع مىكرد تا وقتى كه مدينه مهيا شد و ايشان هم آمدند مدينه، ديگر همهاش مسائل، مسائل جنگ بود و مسائل سياست بود و اينها. اگر امت رسول الله هستيم، اين رسول الله، اگر شيعه على ابن ابيطالب هستيم، على ابن ابيطالب چقدر در جنگها رفت در ركاب رسول الله بود تا آخر كه رسول الله تشريف بردند، بعد يك جنگ باطنى داشت كه صلاح اين مىديد كه بايد اجتماع محفوظ بماند و بايد اين استقرار پيدا بكند. آنروزى هم كه بعد از مسائل ايشان با او بيعت كردند، آنروز هم مطلب خودشان را گفتند. اول برنامهشان را گفتند و مهمترين برنامه اين بود كه من حتى آن چيزهايى كه صداق كرديد از چپاولگرىها براى زنهايتان، آن هم ازتان مىگيرم. از آنجا كه ايشان را ندا را در داد، ديدند نمىشود با اين زندگى كرد، اين باهاش زندگى نمىشود، اين غير مسأله قبلى است، شروع كردند به چيز كردن و سه تا جنگ مهم انجام داد حضرت امير، چقدر كشته شد از مسلمانها، چقدر كشته شد از آن طرف، همه هم مسلمان بودند، مسلمان. آن مسلمان بازيخورده بود، آن طرف مسلمان بازيخورده بودند، اين طرف مسلمانان هدايت شده بودند لكن وقتى مسلمانى هم بازى خورد و به جنگ با مسلمانهاى هدايت شده برخاست، او هم جوابش حديد است، اگر بينات و ميزان نتوانست كار خودش را بكند، جوابش حديد است.
علما اگر نباشند اسلام از بين مىرود بايد اينها باشند تا اسلام محفوظ بماند
حالا اين مطلب را هم بايد عرض كنم به عموم حوزههاى علميه، حوزه قم، حوزه مشهد و همه حوزههاى علميه كه شما مىبينيد كه در رأس اهداف خبيثه دولتهاى بزرگ واقع شديد، اين براى چيست؟ براى اينكه ملت شما را به عنوان فقها، به عنوان علما، به عنوان علماء دينى مىشناسد و تكليف الهى خودش را تبعيت مىداند، پس حفظ اين حوزهها، حوزههاى فقاهت، حفظ اين حوزههاى علمى به همان معنائى كه سابق بود بايد بماند. جديت بكنيد در اينكه تحصيل بكنيد و محصل زياد
صحيفه نور ج 15 صفحه 150
بكنيد، ملا زياد كنيد. خيال نكنيد كه حالا ما ديگر احتياجى نداريم، ما تا آخر احتياج به علما داريم، اسلام تا آخر احتياج دارد به اين علما. اين علما اگر نباشند اسلام از بين مىرود. اينها كارشناسهاى اسلام هستند و حفظ كردند اسلام را تاكنون و بايد اينها باشند تا اسلام محفوظ بماند. اسلام با روشنفكر محفوظ نمىماند، روشنفكرش آن هست كه آيه صريح قرآن را مسخره مىكند. اسلام با شماها، با اين طبقه تا اينجا رسيده است و بايد شما با تمام جديت فقيه درست كنيد، ملا درست كنيد. فقيه در همه چيز، منافات ندارد كه فقيه باشد، دخالت در امور مسلمين هم بكند هيچ منافات باهم ندارد، اما طبقه جوان بايد مشغول باشند به تحصيل و اين حوزههاى فقاهتى هر چه بايد و هر چه بيشتر بايد بشود و مراجع به اينها عنايت زيادتر بكنند و مدرسين عنايات زيادتر راجع به اينها داشته باشند و حوزه فقهى به همان معنائى كه تاكنون بوده است حفظ كنيد، كه اگر اين حفظ نشود فردا مردم ديگر شما را قبول نمىكنند. مردم معمم نمىخواهند، مردم عالم مىخواهند، اين منتها علامت علم است. اگر يك وقت خداى نخواسته حوزههاى علميه ما سست شدند در تحصيل، سست شدند در اينكه فقاهت را تقويت بكنند، بدانند كه اين يك خيانت بزرگى به اسلام است. و اگر چنانچه اين فكر تقويت بشود كه ما ديگر لازم نيست خيلى چه بكنيم و فقاهت تحصيل بكنيم، اين يك فكر شيطانى است، موافق آمال امثال آمريكا در دراز مدت. اگر شما حوزه هاى فقاهتى را، شما آقايان خراسان، آقايان قم، آقايان تبريز، ساير جاها، هر جا يك حوزه علميه دارد، اگر تقويت نكنيد اينها را به همان فقه كه تاكنون بوده است، به همان فقه سنتى و اگر فقها تحويل جامعه ندهيد، علما تحويل جامعه ندهيد مطمئن باشيد نمىگذرد يك نيم قرن الا اينكه از اسلام هيچ اسمى ديگر نبايد باشد. اگر فقهاى اسلام از صدر اسلام تا حالا نبودند الان ما از اسلام هيچ نمىدانستيم. اين فقها بودند كه اسلام را به ما شناساندند و فقه اسلام را تدريس كردند و نوشتند و زحمت كشيدند و به ما تحويل دادند و ما بايد همين جهت را حفظ بكنيم و يك تكليف الهى شرعى است به اينكه حوزهها بايد تقويت بشود و البته در بين حوزهها اشخاصى هستند كه آنها دخالت در امور اجتماعى و سياسى مىكنند و بايد هم بكنند. اما غفلت از اينكه ما ديگر به فقاهت كار نداشته باشيم، اين غفلت اسباب اين مىشود كه اسلام را خداى نخواسته منسى كنيد بعد از چند وقت. بايد حوزهها به قوت خودش، بلكه هر روز قوتش زيادتر. حالا مزاحمها ديگر رفتند، آنهائى كه با عمامه شما كار داشتند حالا ديگر مدفون شدند، شما بايد خودتان حفظ كنيد اسلام را به حفظ فقاهت. اسلام همهاش توى اين كتابهاست. با حفظ فقاهت، با حفظ اين كتب، با نوشتن، با بحث كردن، با حوزههاى علمى تشكيل دادن از همه علوم اسلامى، آن كتبى كه منسى شده بود، آن كتب را باز به صحنه آوردن و بحث كردن و حفظ كردن اين دژ محكمى كه تاكنون اسلام را نگه داشته است. ما موظفيم كه اسلام به همانطورى كه آمده است و به دست ما رسيده است ما هم تحويل بدهيم به نسلهاى آتيه انشاءالله، آنها هم به نسلهاى بعد و بعد تا صاحبش بيايد و تسليم او بكنند. و من اميدوارم
صحيفه نور ج 15 صفحه 151
كه اين آقايانى كه مىخواهند مكه مشرف بشوند با اين كاروانها خيلى توجه به مسائل داشته باشند و حجاج را متوجه بكنند كه حجاج ايرانى نمونهاى باشد از اسلام و از انقلاب اسلامى و آنطور نباشد كه خداى نخواسته يك وقتى بعضى از افراد يك تخلفاتى بكنند كه اسباب وهن باشد. بايد موعظه كنند آقايان، بايد علما جلسه داشته باشند در موارد مختلف، هر جا هستند با مردم صحبت كنند، مردم را ارشاد كنند، توجه بدهند مردم را به مسائل و مظلوميت ايران را به مسلمين جهان عرضه كنند و بگويند كه با ما دولتهاى بزرگ و آن اشخاصى كه وابسته به آنهاست براى خاطر اينكه ما مىخواهيم اسلام باشد، با ما چه مىكنند. خداوند انشاء الله اسلام را تقويت كند و علماى اسلام را انشاء الله تقويت و تهذيب كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 152
تاريخ: 20/6/60
فرمان امام خمينى به برادر محسن رضائى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى محسن رضائى شما را به فرماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى منصوب مىنمايم تا با تعهد و مسئوليت كامل وظايف محول را انجام داده و در هماهنگى با ساير نيروهاى مسلح جديت نمائيد. بديهى است كه كليه پاسداران با تبعيت از فرماندهى در حفظ استقلال و انتظام كوشا مىباشند. توفيقات جنابعالى را در اين امر خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 153
تاريخ: 21/6/60
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت آيت الله مدنى
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
با شهيد نمودن يك تن ديگر از ذريه رسول الله و اولاد روحانى و جسمانى شهيد بزرگ اميرالمومنين، سند جنايت منحرفان و منافقان به ثبت رسيد. سيدبزرگوار و عالم عادل عاليقدر و معلم اخلاق و معنويات حجت الاسلام و المسلمين شهيد عظيمالشان مرحوم حاج سيد اسد الله مدنى رضوان الله عليه همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقى شقى به شهادت رسيد. اگر با به شهادت رسيدن مولاى متقيان اسلام محو و مسلمانان نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزيزش شهيد مدنى هم آرزوى منافقان را بر آورده خواهد كرد. اگر خوارج سياه بخت از شهادت ولى الله الاعظم طرفى بستند و به حكومت رسيدند، اين گروهكهاى خائن نيز به آمال خبيث خود كه سقوط حكومت اسلام و برقرارى حكومت آمريكائى است مىرسند. آنان لعنت خدا و رسول و ننگ ابدى را براى خود و اينان عذاب ابدى خدا و نفرت و لعنت قادر متعال و امت اسلام را براى خود و هم پيمانان و اربابان خونخوار خويش به بار آوردند.
ملت بزرگ و روحانيون معظم چون صفى مرصوص ايستادهاند كه هر پرچمى از دست تواناى سردارى بيفتد، سردار ديگرى آن را برداشته و به ميدان آيد و با قدرت بيشتر در حفظ پرچم اسلامى به كوشش برخيزد. شهيد مدنى با شهادت مظلومانه خود ضد انقلاب و منافقين ضد اسلام را بكلى منزوى كرد. اين چهره نورانى اسلامى، عمرى را در تهذيب نفس و خدمت به اسلام و تربيت مسلمانان و مجاهده در راه حق عليه باطل گذراند و از چهرههاى كم نظيرى بود كه به حد وافر از علم و عمل و تقوا و تعهد و زهد و خودسازى برخوردار بود. به شهادت رساندن چنين شخصيتى به تمام معنى اسلامى همراه با تنى چند از فرزندان اسلام و ياران باوفاى انقلاب اسلامى در ميعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمين جز عناد با اسلام و كمر بستن به محو آثار شريعت و تعطيل جمعه و جماعت مسلمين توجيهى ندارد.
اگر تا امروز براى جنايتها و شرارتهاى خود بهانههاى بىپايهاى مىتراشيدند، در شهادت اين عالم متقى كه جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمىانديشيد بهانهاى جز انتقام از اسلام و ملت شريف نمىتوانند بتراشند. انتقام از اسلام كه آن را اساس سقوط دستگاههاى جبار و شكست ابر
صحيفه نور ج 15 صفحه 154
قدرتها در ايران و پس از آن در منطقه مىبينند و از ملت قدرتمند كه پشت بر آنان نموده و كاخ آمال و آرزوى آنان را در هم كوبيده و تمامى آنان را از صحنه تا ابد بيرون رانده است، مىگيرند. مردم رزمنده ايران و خصوص مردم غيرتمند آذربايجان كه چنين روحانى متعهد و عالم عاليقدرى را از دست دادهاند و حريف شكست خورده خود را مىشناسند، با عزمى جزم و ارادههاى خلل ناپذير انتقام خود را از آنان مىگيرند.
اينجانب شهادت اين مجاهد عزيز عظيم و ياران با وفايش را به پيشگاه اجداد طاهرينش خصوصاً بقيه الله ارواحنا له الفدا و به ملت مجاهد ايران و اهالى غيور و شجاع آذربايجان و به حوزههاى علميه و خاندن محترم اين شهيدان تبريك و تسليت مىگويم.
خط سرخ شهادت، خط آل محمد و على است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است. درود خداوند و سلام امت اسلامى بر اين خط سرخ شهادت و رحمت بىپايان حق تعالى بر شهيدان اين خط در طول تاريخ و افتخار و سرفرازى بر فرزندان پرتوان پيروزى آفرين اسلام و شهداى راه آن و ننگ و نفرت و لعنت ابدى بر وابستگان و پيروان شياطين شرق و غرب خصوصاً شيطان بزرگ امريكاى جنايتكار كه با نقشههاى شيطانى شكست خورده خود گمان كرده ملتى را كه براى خداوند متعال و اسلام بزرگ قيام نموده و هزاران شهيد و معلول تقديم نموده با اين دغلبازىها مىتواند سست كند و يا از ميدان به در برد. اينان پيروان سيد شهيدانند كه در راه اسلام و قرآن كريم از طفل ششماهه تا پيرمرد هشتاد ساله را قربان كرد و اسلام عزيز را با خون پاك خود آبيارى و زنده نمود.
ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلح نظامى و انتظامى و مردمى ما پيرو اوليائى هستند كه همه چيز خود را در راه هدف و عقيده فدا نموده و براى اسلام و پيروان معظم آن شرف و افتخار آفريدند.
از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و رحمت براى شهيدان خصوصاً شهداى اخيرمان و بالاخص شهيد عزيز مدنى معظم و سلامت كامل براى مجروحين اين حادثه و صبر و استقامت براى ملت بزرگ خصوصاً آذربايجانىهاى عزيز و بازماندگان شهيدان خواهانم. سلام و درود بر همگان.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 155
تاريخ: 23/6/60
پاسخ امام خمينى به تلگرام تسليت آيت الله العظمى گلپايگانى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى دامت بركاته قم از اظهار محبت و لطفى كه در مصيبت وارده بوسيله تلگراف نموده بوديد متشكرم. از خداى تعالى دوام توفيقات و سلامتى جنابعالى را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 156
تاريخ: 23/6/60
پاسخ امام خمينى به تلگرام تسليت آيت الله شيرازى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى حاج سيد عبدالله شيرازى دامت بركاته مشهد مقدس تلگراف تسليت جنابعالى واصل گرديد. از اظهار لطف و محبت شما متشكرم. دوام توفيقات و سلامت آنجناب را از خداى تعالى مسئلت دارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 160
تاريخ: 31/6/60
پيام امام خمينى به مناسبت آغاز سال تحصيلى
بسم الله الرحمن الرحيم
در آستانه گشايش مدارس و ورود دانش آموزان عزيز در محيط علم و دانش لازم است تذكراتى به فرزندان عزيز و مادران و پدران محترم و ملت معظم ايران داده شود.
بى شك بالاترين و والاترين عنصرى كه در موجوديت هر جامعه دخالت اساسى دارد فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل مىدهد و با انحراف فرهنگ هر چند جامعه در بعدهاى اقتصادى، سياسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد ولى پوج و پوك و ميان تهى است. اگر فرهنگ جامعهاى وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار ديگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرايش پيدا مىكند و بالاخره در آن مستهلك مىشود و موجوديت خود را در تمام ابعاد از دست مىدهد. استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت مىگيرد و سادهانديشى است كه گمان شود با وابستگى فرهنگى، استقلال در ابعاد ديگر يا يكى از آنها امكانپذير است. بىجهت و من باب اتفاق نيست كه هدف اصلى استعمارگران كه در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زير سلطه است. اتفاقى نيست كه مراكز تربيت و تعليم كشورها و از آن جمله كشور ايران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصاً غربىها و اخيراً آمريكا و شوروى قرار گرفت و زبانها و قلمهاى غربزدگان و شرقزدگان آگاهانه يا ناآگاه و اساتيد غربزده و شرقزده دانشگاهها در طول مدت تأسيس دانشگاهها و خصوصاً دهههاى اخير اين خدمت بزرگ را براى غرب و شرق انجام دادند، هر چند در بين ارباب قلم و زبان و اساتيد، اشخاص متعهد و متوجهى بودند و هستند كه بر خلاف آن مسير بودند و مىباشند لكن معالاسف در اقليت چشمگير بودند.
هجوم دانشجويان پس از طى كردن دورههاى تحصيلى با آموزشهاى غربى و شرقى در دبيرستانها و دانشگاههاى ايران به سوى غرب واحياناً شرق كه ره آوردى جز فرهنگ غربى و شرقى نداشت، چنان فاجعهاى به بار آورد كه همه ابعاد جامعه ما را بىقيد و شرط وابسته بلكه تسليم به ابرقدرتها كرد به طورى كه جامعه ما با ظاهرى ايرانى اسلامى محتوايى سرشار از غرب و شرقزدگى داشت و معالاسف پس از گذشت سه سال از پيروزى انقلاب و مقاومت و ايستادگى جمهورى اسلامى در مقابل شرق و غرب و مكتبهاى انحرافى آنان و وفادارى اين جمهورى به اسلام به عنوان نفى كننده جميع وابستگىها و انحرافات، باز گرفتار گروهها و گروهكهاى وابسته به يكى از
صحيفه نور ج 15 صفحه 161
دو قطب و سر سپرده مكتبهاى انحرافى و وابسته به يكى از آنان مىباشيم. و نيز مواجهيم با افرادى از اين منحرفين كه در مراكز تربيت و تعليم نفوذ كردهاند و با مجال دادن به آنان، خطر به انحراف كشيدن جوانان و نو نهالان بسيار است كه خداى ناكرده با انحراف و وابسته شدن فرزندانمان به فرهنگ غرب يا شرق، تمام ابعاد جامعه يا وابسته و تسليم غرب خواهد شد و يا شرق، و تمام كوششها و زحمات ملت و خون جوانان و عزيزان آنان به هدر خواهد رفت.
اكنون بر دانش آموزان و دانشجويان عزيز و اساتيد و معلمان متعهد است كه باتمام توان و قدرت در شناسايى عوامل فساد كوشش كنند و محيط آموزش و پرورش را از لوث وجود آنان پاك نمايند و گمان نشود كه اين نفوذ فقط براى انحراف دانشگاههاست، كه منحرفين و منافقين براى نفوذ در دبيرستانها بلكه دبستانها اهميت بيشترى قائلند تا جوانان را براى انحراف دانشگاه مهيا كنند. آنان مىدانند اگر نوباوگان در مراكز آموزش تربيت صحيح شوند و حيلههاى استعمارگران را احساس و توطئههاى همه جانبه آنان را لمس كنند، در دانشگاه براى عمال استعمار توفيق كمترى حاصل مىشود و لهذا در دبستانها و دبيرستانها و قبل از ورود به دانشگاهها در ساختن جهاز استعمارى شرق و غرب براى ورود به دانشگاه اهميت خاصى احساس مىكنند. از اين رو است كه بايد دستگاههاى آموزشى متعهد و دلسوز براى نجات كشور اهميت ويژهاى در حفظ نوپايان و جوانان عزيزى كه استقلال و آزادى كشور در آينده منوط به تربيت صحيح آنان است قائل باشند و نيز از اين رو است كه نقش معلمان و اساتيد در تربيت و تهذيب دانش آموزان و دانشجويان به عنوان اساسىترين و موثرترين نقش مطرح مىگردد و همه ديديد كه گرايش آنان به شرق و غرب براى كشورمان چه فاجعهها آفريد و دانشگاهها را به صورت دژ محكمى براى خدمت به شرق و غرب در آورد و اكثريت قاطع غرب و شرقزدگان اين مملكت را به عنوان فارغ التحصيل تحويل جامعه داد. اكنون بر معلمان متعهد و مسئول دبستانى و دبيرستانى است تا با كوشش خود جوانانى را تحويل دانشگاهها دهند كه با آگاهى از انحرافات گذشته دانشگاه، بر فرهنگ غنى و مستقل اسلامى ايرانى تكيه كنند و بر اساتيد متعهد است تا با باز شدن دانشگاهها در صورت مشاهده انحراف و گرايش جوانان به يكى از دو قطب قدرت و مكر آنان را به توطئههاو شيطنتها آگاه كنند و جوانانى متعهد نسبت به مصالح كشور و آگاه به اهداف اسلام تحويل جامعه دهند و مطمئن باشند كه با اين خدمت، استقلال و آزادى كامل ميهن عزيزشان تضمين خواهد شد. و از اين رو است كه نقش خانواده و خصوص مادر در نونهالان و پدر در نوجوانان بسيار حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمايت پدران متعهد به طور شايسته و با آموزش صحيح تربيت شده و به مدارس فرستاده شوند، كار معلمان نيز آسانتر خواهد بود. اساساً تربيت از دامان پاك مادر و جوار پدر شروع مىشود و با تربيت اسلامى و صحيح آنان استقلال و آزادى و تعهد به مصالح كشور پايه ريزى مىشود.
امروز بايد پدران و مادران مواظب رفتار فرزندان خويش باشند كه در صورت مشاهده حركات غير عادى آنان را نصيحت نمايند تا گول منافقين و منحرفين را نخورند كه در اين صورت سعادت دنيوى و
صحيفه نور ج 15 صفحه 162
اخروى آنان تباه مىگردد. مادران و پدران بايد توجه داشته باشند كه سنين دانش آموزى و دانشگاهى سالهاى شور و هيجان فرزندانشان مىباشد و با اندك شعارى جذب گروهها و منحرفين مىشوند و نيز جوانان دبيرستانى باهشيارى كامل توجه داشته باشند كه عمال اجنبى آنان را، حتى با اسم اسلام راستين به دام شرق و غرب نيندازند و توجه كنند آنان كه از اسلام راستين دم مىزنند خودشان از اسلام چه مىدانند و از قوانين و احكام اسلام چه اطلاعى دارند و به اوامر و نواهى قرآن كريم و اسلام بزرگ تا چه اندازه پايبند هستند.
جوانان عزيز دبيرستانى و دانشگاهى توجه كنند كه سران و سردمداران گروهها كه مىخواهند با اسم اسلام پايههاى آن را سست كنند و جوانان را به دام اندازند هيچ اطلاعى از اسلام و اهداف قوانين آن ندارند و با خواندن چند آيه از قرآن و چند جمله از نهج البلاغه و تفسيرهاى جاهلانه و غلط نمىشود اسلام شناس شد. اينان با تفسير انحرافى چند جمله و چند آيه، آيات و جملات صريح را كه مخالفت واضح با مرام انحرافى و التقاطى آنان دارد انكار مىنمايند و در حقيقت تمسك به قرآن و نهج البلاغه براى كوبيدن اسلام و قرآن است تا راه را براى رهبران غربى و شرقى خود باز كنند و شما جوانان عزيز و سرمايههاى كشور را بر ضد مصالح كشور خودتان بسيج نمايند.
اى جوانان عزيز! هشيار باشيد و با تفكر و تعقل فعاليت اين منافقين بلندگوى غرب و منحرفين بلندگوى شرق را بررسى نمائيد. امروز بزرگترين دليل بر بطلان راه آنان همبستگى تمامى نيروهاى ضد انقلاب و كوشش همه آنان در مخالفت با جمهورى اسلامى است كه خواست ملت مىباشد و ملت مجاهد و شريف جان خود و فرزندان عزيز خود را فداى تحقق آن كرده و مىكنند. اينان همان اندازه در دعوى اسلامى بودند خود صادقند كه در دعوى مخالفت با غرب و امريكا كه اكنون صداقتشان در دامن غرب و طرفدارى بىچون چراى غرب از آنان به ثبت رسيد، و همان اندازه در دعوى طرفدارى از ملت راستگو كه صداقتشان در كشتار خلق مستضعف و آتش زدن اموال ملت و غارت بانكها ثابت گرديد. اينان از اول تاكنون اسلام را وسيله اهداف شوم خود كرده و قرآن و نهج البلاغه را به بازى گرفته و جوانان پاكدل را به دام خود انداخته بودند تا جوانىشان را در راه اهداف استعمارى آنان به تباهى كشند. و باز تاكيد مىكنم پدران و مادران اين كودكان معصوم و جوانان بىتجربه كوشش كنند و جوانان و عزيزان خود را از اين مهلكه كه دنيا و آخرت آنان را تباه مىكند نجات دهند و ملت مبارز و متعهد با هشيارى و پشتكار، جوانان و نونهالان را كه سرمايه و مخازن ارزشمند كشورند از شر اين منحرفين امريكائى نجات دهند. فردا انشاء الله تعالى دبستانها و دبيرستانها و مراكز نو آموزها باز و به كار مشغول مىشوند و به خواست خداوند به زودى شاهد بازگشايى دانشگاهها خواهيم بود و دانش آموزان بدانند كه گوش دادن به مقاصد شوم منافقان و منحرفان، آنان را از مدارس محروم خواهد كرد و اجازه اخلال در امور مدارس به كسى داده نخواهد شد. از خداوند متعال بيدارى و هشيارى هر چه بيشتر نسل جوان را خواستار و رشد و تعالى علمى و اخلاقى آنان را خواهانم. والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page