-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 41
تاريخ: 7/4/60
پيام امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمين خامنهاى در مورد سوء قصد نافرجام به جان ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد على خامنهاى دامت افاضاته
خداوند متعال را شكر كه دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است و خداوند را شكر كه از ابتداى انقلاب شكوهمند اسلامى هر نقشه كه كشيدند و هر توطئه كه چيدند و هر سخنرانى كه كردند ملت فداكار را منسجمتر و پيوندها را مستحكمتر نمود و مصداق لا زال يويد هذا الدين بالرجل الفاجر تحقق پيدا كرد. اينان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر كردند و هر چه مقاله نوشتند ملت را بيدارتر نمودند و هر چه شخصيتها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند. اكنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما كه از سلاله رسول اكرم و خاندان حسين بن على هستيد و جرمى جز خدمت به اسلام و كشور اسلامى نداريد و سربازى فداكار در جبهه جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطيبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمائى دلسوز در صحنه انقلاب مىباشيد، ميزان تفكر سياسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اينان با سوء قصد به شما عواطف ميليونها انسان متعهد را در سراسر كشور بلكه جهان جريحه دار نمودند. اينان آنقدر از بينش سياسى بىنصيبند كه بيدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پيشگاه ملت به اين جنايت دست زدند و به كسى سوء قصد كردند كه آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمين جهان طنين انداز است. اينان در اين عمل غير انسانى به جاى برانگيختن و رعب، عزم ميليونها مسلمان را مصممتر و صفوف آنان را فشردهتر نمودند.آيا با اين اعمال وحشيانه و جرايم ناشيانه وقت آن نرسيده است كه جوانان عزيز فريب خورده از دام خيانت اينان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزيز خود را فداى اميال جنايتكاران نكنند و آنان را از شركت در جنايات آنان بر حذر دارند؟ آيا نمىدانند كه دست زدن به اين جنايات، جوانان آنان را به تباهى كشيده و جان آنان به دنبال خودخواهى مشتى تبهكار از دست مىرود؟ ما در پيشگاه خداوند متعال و ولى بر حق او حضرت بقيه الله ارواحنا فداه افتخار مىكنيم به سربازانى در جبهه و در پشت جبهه كه شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى بسر مىبرند. من به شما خامنهاى عزيز، تبريك مىگويم كه در جبهههاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به اين ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 42
تاريخ: 8/4/60
تلگرام امام خمينى به آيت الله منتظرى به مناسبت شهادت حجت الاسلام محمد منتظرى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى منتظرى دامت بركاته
گرچه تمام شهيدان انقلاب و شهيدان عزيز و معظم يكشنبه شب، از برادران ما و شما بودند و ملت قدرشناس براى آنان به سوگ نشستند و دشمنان اسلام در شهادت آنان شاد و اسلام عزيز سرافراز است لكن از فرزند عزيز شما شناختى دارم كه بايد به شما با تربيت چنين فرزندى تبريك بگويم. او از وقتى كه خود را شناخت و در جامعه وارد شد، ارزشهاى اسلامى را نيز شناخت و با تعهد و انگيزه حساب شده وارد ميدان مبارزه عليه ستمگران گرديد. او با ديد وسيعى كه داشت، سعى در گسترش مكتب و پرورش اشخاص فداكار مىنمود. محمد شما و ما، خود را وقف هدف و براى پيشبرد آن سر از پا نمىشناخت. شما فرزندى فداكار و متعهد و متفكر و هدفدار تسليم جامعه كرديد و تقديم خداوند متعال. او فرزند اسلام و فرزند قرآن بود. او عمرى در زجرها و شكنجه ها و از آن بدتر، شكنجههاى روحى از طرف بدخواهان بسر برد. او به جوار خداوند متعال شتافت و با دوستان و برادران خود راه حق را طى كرد. خدايش رحمت كند و با مواليانش محشور فرمايد. از خداوند متعال براى جنابعالى و بازماندگان اين فرزند برومند اسلام صبر و اجر خواهانم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 51
تاريخ: 9/4/60
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت 72 شهيد بزرگ انقلاب اسلامى (فاجعه 7 تير)
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
ملتى كه براى اقامه عدل اسلامى و اجراى احكام قرآن مجيد و كوتاه كردن دست جنايتكاران ابرقدرت و زيستن با استقلال و آزادى قيام نموده است، خود را براى شهادت و شهيد دادن آماده نموده است و به خود باكى راه نمىدهد كه دست جنايت ابرقدرتها از آستين مشتى جنايتكار حرفهاى بيرون آيد و بهترين فرزندان راستين او را به شهادت رساند.
مگر شهادت ارثى نيست كه از مواليان ما كه حيات را عقيده و جهاد مىدانستند و در راه مكتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزيز خود از آن پاسدارى مىكردند به ملت شهيد پرور ما رسيده است؟ مگر عزت و شرف و ارزشهاى انسانى، گوهرهاى گرانبهائى نيستند كه اسلاف صالح اين مكتب، عمر خود و ياران خود را در راه حراست و نگهبانى از آن وقف نمودند؟
مگر ما پيروان پاكان سر باخته در راه هدف نيستيم كه از شهادت عزيزان خود به دل ترديدى راه دهيم؟ مگر دشمن قدرت آن دارد كه با جنايت خود مكارم و ارزشهاى انسانى شهيدان عزيز ما را از آنان سلب كند؟ مگر دشمنهاى فضيلت مىتوانند جز اين خرقه خاكى را از دوستان خدا و عاشقان حقيقت بگيرند؟
بگذار اين ددمنشان كه جز به من و ما هاى خود نمىانديشند و ياكلون كما تاكل الانعام . عاشقان راه حق را از بند طبيعت رهانده و به فضاى آزاد جوار معشوق برسانند.
ننگتان باد اى تفالههاى شيطان و عارتان باد اى خود فروختگان به جنايتكاران بين المللى كه در سوراخها خزيده و در مقابل ملتى كه در برابر ابرقدرتها برخاسته است، به خرابكارىهاى جاهلانه پرداختهايد.
عيب بزرگ شما و هوادارانتان آن است كه نه از اسلام و قدرت معنوى آن و نه از ملت مسلمان و انگيزه فداكارى او اطلاعى داريد. شما ملتى را كه براى سقوط رژيم پليد پهلوى و رها شدن از اسارت شيطان بزرگ دهها جوان عزيز خود را فدا كرد و با شجاعت بىمانند ايستاد و خم به ابرو نياورد، نشناختهايد. شما ملتى را كه معلولا نشان در تختهاى بيمارستانها آرزوى شهادت مىكنند و ياران را به شهادت دعوت مىكنند،نشناختهايد. شما كوردلان با آنكه ديدهايد با شهادت رساندن
صحيفه نور ج 15 صفحه 52
شخصيتهاى بزرگ صفوف فداكاران در راه اسلام فشردهتر و عزم آنان مصممتر شود، مىخواهيد با به شهادت رساندن عزيزان ما اين ملت فداكار را از صحنه بيرون كنيد. شما تا توانستيد به فرزندان اسلام چون شهيد بهشتى و شهداى عزيز مجلس و كابينه با حربه ناسزا و تهمتهاى ناجوانمردانه حمله كرديد كه آنها را از ملت جدا كنيد و اكنون كه آن حربه از كار افتاد و كوس رسوائى همهتان بر سربازارها زده شد، در سوراخها خزيده و دست به جناياتى ابلهانه زدهايد كه به خيال خام خود ملت شهيد پرور فداكار را با اين اعمال وحشيانه بترسانيد و نمىدانيد كه در قاموس شهادت واژه وحشت نيست. اكنون اسلام به اين شهيدان و شهيد پروران افتخار مىكند و با سرافرازى همه مردم را دعوت به پايدارى مىنمايد و ما مصمم هستيم كه روزى رخش ببينيم و اين جان كه از اوست تسليم وى كنيم.
ملت ايران در اين فاجعه بزرگ 72 تن بيگناه به عدد شهداى كربلا از دست داد. ملت ايران سرافراز است كه مردانى را به جامعه تقديم مىكند كه خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمين كرده بودند و دشمنان خلق گروهى را شهيد نمودند كه براى مشورت در مصالح كشور گرد هم آمده بودند. ملت عزيز! اين كوردلان مدعى مجاهدت براى خلق گروهى را از خلق گرفتند كه از خدمتگزاران فعال و صديق خلق بودند. گيرم كه شما با شهيد بهشتى كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمنى سرسختانه داشتيد، با بيش از 70 نفر بيگناه كه بسياريشان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمنى داشتيد؟ جز آنكه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صافكنان چپاولگران شرق و غرب مىباشيد. ما گرچه دوستان و عزيزان وفادارى را از دست داديم كه هر يك براى ملت ستمديده استوانه بسيار قوى پشتوانه ارزشمند بودند، ما گرچه برادران بسيار متعهدى را از دست داديم كه اشداء على الكفار رحماء بينهم بودند و براى ملت مظلوم و نهادهاى انقلابى سدى استوار و شجرهاى ثمر بخش به شمار مىرفتند، لكن سيل خروشان خلق و امواج شكننده ملت با اتحاد و اتكال به خداى بزرگ هر كمبودى را جبران خواهد كرد. ملت ايران با اعتماد به قدرت لايزال قادر متعال همچون دريايى مواج به پيش مىرود و در مقابل ابرقدرتها و تفالههاى آنان با صفى مرصوص ايستاده است و شما در ماندگان عاجز را كه در سوراخها خزيدهايد و نفسهاى آخر را مىكشيد به جهنم مىفرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه اين كشور و ملت است.
اينجانب بار ديگر اين ضايعه عظيم را به حضور بقيه الله ارواحنا له الفدا و ملتهاى مظلوم جهان و ملت رزمنده ايران تبريك و تسليت عرض مىكنم. من با بازماندگان شريف و عزيز اين شهدا در غم و سوگ شريك و رحمت واسعه خداوند رحمان را براى اين مظلومان و صبر و شكيبائى را براى بازماندگان محترم آنان از درگاه خداوند متعال خواستارم. رحمت خدا و درود بى پايان ملت بر شهداى انقلاب از 15 خرداد 42 تا 7 تير ماه 60 و سلام و تحيت بر مظلومان جهان و مظلومان ايران در طول تاريخ.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 44
تاريخ: 8/4/60
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم و اعضاى ستاد مركزى جهاد سازندگى
شهادت بهشتى در مقابل مظلوميت او ناچيز است
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان جهاد سازندگى تشريف دارند و من اميدوارم كه در اين جهاد سازندگى در ساير جهادات همه موفق و مويد باشند.البته اين پيشامد منتظره، البته اين پيشامد براى همه ملت ما ناگوار بود و يك اشخاصى كه براى خدمت خودشان را حاضر كرده بودند و خدمتگزار اين كشور بودند اشخاصى بودند كه آنقدرى كه من از آنها مىشناسم، از ابرار بودهاند، از اشخاص متعهد بودهاند كه در راس آنها مرحوم شهيد بهشتى است. ايشان را من بيست سال بيشتر مىشناختم، مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود و آنچه كه من راجع به ايشان متاثر هستم، شهادت ايشان در مقابل او ناچيز است و آن مظلوميت ايشان در اين كشور بود. مخالفين انقلاب، افرادى كه بيشتر متعهدند، موثرتر در انقلابند، آنها را بيشتر مورد هدف قرار دادهاند. ايشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگى بود. تهمتها، تهمتهاى ناگوار به ايشان مىزدند. از آقاى بهشتى اينها مىخواستند يك موجود ستمكار ديكتاتور معرفى كنند، در صورتى كه من بيش از بيست سال ايشان را مىشناختم و بر خلاف آنچه اين بىانصافها در سرتاسر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتى گفتند، من او را يك فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدين، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به درد بخور براى جامعه خودمان ميدانستم و شما گمان نكنيد كه اين آقايان كه وارد شدند در اين شغلهاى دولتى، اينها يك اشخاصى بودند يا هستند كه راهى براى استفاده جز اين مقام ندارند. اينها هر كدام اشخاص متعهدى بودند كه در پيش مردم مقام داشتند، در پيش روحانيت مقام بزرگ داشتند و اينطور نبود كه وا خورده باشند كه بخواهند بيايند اينجاانحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهائى كه انحصارطلب بودند و مىخواستند بهشتى و خامنهاى و رفسنجانى و امثال اينها را از صحنه خارج كنند. اينها رفتند به آقاى بهشتى و اين جمعى كه در اين واقعه، در اين واقعه فجيع به دست عمال امريكا و به دست اشخاصى كه كسى شناخت آنها را خوانده باشد مىداند كه به هيچ يك از اصول اسلامى اعتقاد نداشتند، به دست اينها شهيد شدند و به درگاه خدا شتافتند. و نحن انشاءالله بهم لا حقون .
صحيفه نور ج 15 صفحه 45
از صدر اسلام تاكنون دو خط بوده است، يك خط اشخاص راحت طلب و يك خطى كه ترسيمش را انبيا كردهاند
از صدر اسلام تاكنون دو طريقه، دو خط بوده است: يك خط، خط اشخاص راحت طلب كه تمام همشان به اين است كه يك طعمهاى پيدا بكنند و بخورند و بخوابند، و عبادت خدا هم آنهائى كه مسلمان بودند، مىكردند، اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنها راحت طلبى بود. در صدر اسلام از اين اشخاص بودند. وقتى كه حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه مىخواستند مسافرت كنند به اين سفر عظيم، بعضى از اينها نصيحت مىكردند كه براى چه شما اينجا هستيد، مامونيد و حاصل بنشينيد و بخوريد و بخوابيد و از همانها بعضى قماشها بودند كه اشكال هم مىكردند كه يك قدرت بزرگى را در مقابلش چرا يك عده كمى قيام مىكنند. اين در طول تاريخ تا حالا بوده است، از اول نهضت اسلامى ما شاهد اشخاصى كه به اين وضع بودهاند، راحت را بر هر چيزى مقدم مىداشتهاند، تكليف را اين مىدانستند كه نمازى بخوانند و روزهاى بگيرند و بنشينند در منزلشان ذكرى بگويند و فكرى بكنند و اگر چنانچه يك اشخاص انحرافى هم باشند غيبت بكنند، بروند عبادتشان را بكنند و بنشينند و در مجالسشان غيبت بكنند، تهمت بزنند. اين يك راهى بود كه يك دستهاى از مردم داشتند كه تمام آمال آنها اين بود كه آدم اينجا چند روزى كه هست، خوب استراحت بكند، بنشيند در خانهاش عبادت بكند. اسلام را خلاصه كرده بودند در عبادات، مثلا نماز و روزه و امثال اينها، براى اسلام هم غير از اين، خيلى، نه اطلاعات صحيح داشتند و نه ارزشى قائل بودند، همان بايد در منزلها بنشينند و نگاه كنند و به ديگران اشكال كنند. در آنوقتى كه اول نهضت بود، يك شخص سرشناس از اين اشخاص گفته بود كه ايرانىها ديوانه شدهاند. قيام در مقابل محمدرضا را و ايستادگى در مقابل ظلم را، با تعبير ديوانگى، يكى از اشخاص سرشناس معرفى كردند. آن كاسب يا تاجرى كه در منزل او بود و از او شنيد اين را، گفته بود كه آقا بعضى از اينها مردم كذا و كذا هستند و اينها بعضىشان هم شهيد شدهاند. آن آقاى سرشناس گفته بود اين از خريتشان بوده است آدم كه نمىرود در توى خيابان مقابل مسلسل بايستد. و همان آقاى سرشناس پروندهاش از ساواك بيرون آمده و آنوقتى كه جوانهاى ما در خيابانها كشته مىشدند، انگشتر براى سلامت محمدرضا فرستاده بود. يك دسته اينطور بود كه حضرت امير سلام الله عليه از اينها تعبير مىكند كه اينها همشان علفشان است مثل حيواناتى كه همشان اين است كه شكمش سير بشود، شهواتش را بر همه چيز مقدم مىدارد، نماز هم مىخواند و روزه هم مىگيرد و عبادات شرعى را هم بجا مىآورد، لكن اينطور است وضع تفكر كه انسان نبايد خودش را در معرض يك خطرى، در معرض يك چيزى قرار بدهد و اين كارى كه اين ملت شريف اسلام كردند، اين كار يك كار جنون آميز بوده است. يك دسته ديگر هم انبيا بودهاند و اولياء بزرگ، آنها هم يك مكتبى بود و يك خطى بود، تمام عمرشان را صرف مىكردند در اينكه با ظلمها و با چيزهائى كه در ممالك دنيا واقع مىشود، همشان را اينها صرف مىكردند در مقابله با اينها. كسى كه تاريخ انبيا را ديده باشد و تاريخ اسلام را ديده باشد و تاريخ زندگى حضرت رسول سلام الله عليه را و ائمه اطهار و
صحيفه نور ج 15 صفحه 46
اصحاب رسول الله را ديده باشد مىبيند كه اينها از اولى كه وارد شدند در ميدان و به حد بلوغ رسيدند و رسول اكرم از اولى كه آن رسالت به او محول شد تا آنوقتى كه در بستر مرگ خوابيده بود يا شهادت، بين اين بستر و آن بعثت، تمام فعاليت بوده است، جنگ بوده، دفاع بوده و كسى كه زندگى امير المومنين سلام الله عليه را مشاهده كند نيز همين طور بوده، جهاد در راه خدا و جهاد در راه احكام خدا بوده است و ساير ائمه عليهم السلام، البته آن كه از همه بارزتر و معروفتر است سيدالشهدا سلام الله عليه است. اگر وضع تفكر سيدالشهدا سلام الله عليه مثل بعض مقدسين زمان خودش بود، آنها طرحشان اين بود كه بماند همان در جوار حضرت رسول سلام الله عليه و عبادت كند، اگر وضع تفكر مولا هم اينطور بود كربلائى پيش نمىآمد، يك راحت طلبى بود و كناره گيرى از جامعه و دعا و ذكر بود، لكن وضع تفكر جور ديگرى بود. اگر چنانچه ائمه ما عليهم السلام سازش مىكردند با اهل ظلم و ستم، احتراماتشان بسيار زياد بود، خلفا حاضر بودند كه آنها را هر جور احترام مىخواهند بكنند كه آنها دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسى بن جعفر همين طور من باب اتفاق نبود كه چندين سال در حبس بسر برد، و تبعيد بعض ائمه و احضار از مدينه، بردنشان به محل خليفه همچو نبود كه اينها يك مردم عادى باشند كه همين بنشينند و درسى بخوانند و درسى بگويند و مطالعهاى بكنند و عبادت خدا را بكنند و در جوار رسول خدا عبادت كنند. اگر طرز افكار آنها هم اين بود، اين مذهب، اين مذهبى كه در مقابل ظلم در طول تاريخ واقع شده است نبود. اين دو رشته، از اول خلقت تا حالا بوده است. رشته تعهد به اسلام و ايستادگى در مقابل ظلم و ستم و ديكتاتورى و قدرتهاى شيطانى، و سازش. من در طول اين نهضت اشخاصى را، بسيار هم مردم نمازخوان و ملا و معتبر و اينها، لكن در همان يورش اول كه سازمان امنيت برد و يك دستهاى را اذيت كرد و زد، راحت طلبى را برداشتند و انتخاب كردند و كنار نشستند و حالا يا ساكت كنار نشستند يا بعضى هم ساكت نشدند و كنار نشستند يعنى موافقت كردند با دستگاه. اين دسته اى كه خودشان را از اول مهيا كردند براى مقابله، مقابله با ظلم، اين دسته از اول توجه به اين معنا داشتند كه اين مقابله زحمت دارد، اين مقابله شهادت دارد، اين مقابله حبس دارد. اينها در حبس هم بعضىشان رفتند و آن زجرها را مىكشيدند، قدمشان كه از حبس بيرون مىآمد مىرفتند سراغ باز مقابله، براى اينكه اين يك مكتبى بود و يك خطى بود، خطى كه ترسيمش را انبيا از صدر عالم كردهاند، آن انبيائى كه در آتش سوزاندند آنها را و اره كردند آنها را و آنها اگر مىخواستند كه آن خط خودشان را منحرف كنند، خيلى هم محترم بودند. اين آقايانى كه در اين مسائل وارد بودند متوجه اين معنا بودند كه در زمان محمدرضا معلوم بود كه هر كس هر عملى بكند، هر حرفى بزند، اين در حبس است و در شكنجه است و در كذا، لكن اينها حبس را مىرفتند، شكنجه را ميديدند، بيرون مىآمدند و باز همان پست را اداره مىكردند.
با ترور شخصيتها، ملت از صحنه خارج نمىشود
ما نبايد تصور اين را بكنيم كه اين ابرقدرتها از ما دست برداشتهاند. ملتى كه مىخواهد زنده
صحيفه نور ج 15 صفحه 47
باشد و مىخواهد مستقل باشد و نوكر نباشد، وابسته نباشد و مىخواهد آزاد باشد و تحت سلطهنباشد، اين ملت بايد مهياباشد براى همه چيز.اگرراحت طلبى را مىخواهد ملت، اززمان محمد رضابهتر از همه اين بود كه ظهر بيايند نمازبخوانند با امام جماعتشان، امام جماعت برود سراغ كارش و شما برويد سراغ كسبتان، راحت طلبى اين را اقتضا مىكرد، حالا هم باز همان رژيم بود و همان بساط بود و شما هم نانتان را مىخورديد و آبتان را مىخورديد و شميرانتان را هم مىرفتيد و كارهاى عادىتان را انجام مىداديد، لكن تكليف هم اين است؟ در مقابل خدا هم مىشود انسان عذر بيخودى بتراشد؟ فرضا كه حالا كسى عذر تراشيد به اينكه، خوب، ما ديديم كه وقتى وارد بوديم در اين امور، از همه اطراف كشورهاى وابسته به امريكا و شوروى و افراد وابسته به اينها از داخل و خارج مزاحمت ايجاد مىكنند، مىكشند افراد را، بمب مىگذارند و چه مىكنند، هجوم ميكنند و وارد كشور مىشوند، خوب، تكليف چيست؟ تكليف اين است كه حالا ما رها كنيم آن طريقه اسلام را و آن طريقه انبيا را و راحت طلبى را انتخاب كنيم و چند روز ادامه زندگى حيوانى بدهيم؟! با حيوانات فرق نداشته باشيم؟! حيوانات هم ان من شيئى الا يسبح بحمد ربك آنها هم ذكر و تسبيح دارند، لكن همشان علفشان است، انسان هم بايد اينطورى باشد كه همش اين علفش باشد و هر چه ذلت و خوارى است تن به آن بدهد براى اينكه چند روز زندگى مرفه بكند؟! اين زندگىاى است كه بعضى انتخاب كردهاند براى خودشان و آنوقت اين جوانهاى ما كه در جبهه و پشت جبهه مشغول به فعاليت هستند و اين جهاد سازندگى كه شما آقايان از اعضاى آن هستيد، روز و شب خودتان را براى اين ملت ضرف مىكنيد، آنها كنار بنشينند و بگويند كه اينها مجنون شدهاند! كنار بنشينند و اعلاميه بدهند، روشنفكرشان اعلاميه دهد، روشنفكرشان صحبت كند و محكوم كند. خوب، در مقابل رفقاى خودشان البته مىنشينند و حرفهائى مىزنند، براى خودشان هم تكليف شرعى معين مىكنند، اما در مقابل خدا هم مىشود انسان تكليف شرعى درست كند؟! خدا را هم مىشود اغفال كرد نعوذ بالله؟! فرضا ما و شما را اغفال كنند، اين جناياتى كه الان، امروز در كشور ما واقع مىشود، اين جنايات را صحه بر آن مىگذارند يا مخالف هستند؟ اگر صحه مىگذارند و امثال اينهائى كه شهيد شدند، آنها مستحق مىدانند از براى قتل و از براى شهادت، پيش ما فرضا گفتند كه فلان آدم، آدم فاسدى بود و بايد از بين برود اما پيش خدا هم مىشود اينطور صحبت كرد؟ اينهائى كه خدا را قبول دارند و اينها را محكوم نمىكنند، جواب خدا را چه مىدهند؟ و آنهائى كه نشستهاند در كمين و اين جوانها و كودكهاى ما را بازى مىدهند و مىفرستند در خيابانها به خرابكارى يا بازى ميدهند و يك بمب دستشان ميدهند، يك دختر، يك پسر بمب را دستش مىدهند برو بگذار كجا، اينهائى كه در آن كنارها نشستهاند، انسانند اينها؟ يا سبعهائى هستند كه خودشان جرات بيرون آمدن نمىكنند و اطفال مردم را مىفرستند و خرابكارى مىكنند. اينها گمان مىكنند كه ملت ما براى خاطر فلان شخص و فلان شخص قيام كرده است. شما كارى بكنيد كه پيغمبر اسلام را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه خدا را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه اولياء عظام خدا را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه مذهب تشيع را از
صحيفه نور ج 15 صفحه 48
صحنه خارج كنيد و الا مذهب تشيع و مذاهب اسلامى اين مسائل را ديدهاند، مذهب خون و شمشير است مذهب تشيع و اين تا آخر هست، منتها يك وقت وسائل فراهم نبوده براى بعضىها، لكن درصدد بودند كه بشود و يك وقت هم وسايل فراهم شد و شد. حالائى كه همچو قيام مردانه بزرگى رخ داده است و اينطور ملت ما براى همه چيز ايستاده است، حالا شما مىتوانيد با يك بمب و با كشتن يك شخصيت ولو هر چه شخصيت بزرگى باشد، مىتوانيد ملت را هم از صحنه خارج كنيد؟ يا اينكه ملت فريادش بيشتر مىشود و مشتش گره بيشتر پيدا مىكند و عزمش جزمتر مىشود. شما بايد اين الله اكبرها را از مردم بگيريد، چند نفر عزيز كه بسيار خاطرشان عزيز است، گرفتن از ملت، ملت را عقب نمىنشاند، صفها فشردهتر مىشود، فريادها بيشتر مىشود و مشتها گرهش محكمتر مىشود. شما نمىتوانيد با ترور بعضى شخصيتها، با بمب گذاشتن در بعضى جاها، هر جا باشد، نمىتوانيد اين ملت را از صحنه خارج كنيد، اين ملت سرتاسر كشور الان در صحنه است، الان در تمام كشور در صحنه مردم موجودند وبا مشتهاى گره كرده ايستادهاند در مقابل شما. ملتى كه جوانش هر دو پايش را از دست داده و او را خواباندند و آوردند پيش من معذلك مىگويد كه دعا كنيد كه من شهيد بشوم، ملتى كه مادر شهيد مىآيد و مىگويد من اولاد ديگرى هم دارم و براى شهادت حاضرم بدهم، ملتى كه جوانهاى او در جبههها نماز شب مىخواند و جهاد فى سبيلالله مىكند و اين جهاد را براى خودش فخر مىداند و زندگى ننگين فرصت طلبى و راحت طلبى را به كنار زده است و شب و روز خودش را در سنگر با آن هواى گرم و با آن بى آبى و با آن شدت مىگذراند و پيشروى مىكند، با كشتن من و امثال من كنار ميرود اين ملت؟ اشتباه داريد شماها، شمائى كه دعوت مىكنيد به ايستادن در مقابل مردم، در مقابل اين ملت مىخواهد كسى بايستد؟ اينهائى كه دم از خلق مىزنند و دم از شجاعت مىزنند ودم از جنگجوئى مىزنند، چطور در كنار خانهها خزيدهاند و بچهها را وادار مىكنند كه بروند بمب بگذارند؟ اين كار ابلهانه براى چيست؟ براى اين است كه شما خيال مىكنيد كه حالا كه اين كار را كرديد ديگر ملت ما همه كنار مىروند و صحنه را مىگذارند براى شما؟ اين اشتباه است. دو روز پيش از اين كه سران ارتش اينجا بودند، با كمال جديت از من مىخواستند كه به اين اشخاصى كه براى صلح رفت و آمد مىكنند، بگوئيد نيايند اينجا، ما رها نخواهيم كرد، ما مثل حسين در جنگ وارد شديم و مثل حسين بايد به شهادت برسيم. من كرارا به اين مادرها و پدرها و به اين جوانهاى گول خورده نصيحت كردم كه اولادهاى خودتان را نصيحت كنيد، اولادهاى خودتان را باز داريد از اينكه آلت دست جنايت جنايتكاران بشوند و به اين جوانهاى گول خورده مكرر گفتم كه شما طرز فكر اين بزرگترها را به اصطلاح و اين سران را مشاهده كنيد، اين سران فاسد هيچ كدام در صحنه نيستند، همه در زير، در كنج خانهها و در زير زمينها هستند و شما را آلت قرار دادند كه شما برويد و خون مردم را بريزيد و خون خودتان ريخته بشود، صحنه براى آنها درست بشود كه آنها بيايند بيرون صحنه را براى امريكا درست كنند. بيدار بشويد يك قدرى، اين تلاشهاى احمقانهاى كه اينها مىكنند خيال مىكنند كه به مجرد اينكه اين افراد لايق را بردند از بين، ملت ما ديگر ميرود كنار. در ملت ما افراد لايق هست و مىآيد
صحيفه نور ج 15 صفحه 49
جاى آنها، آنها براى همين شهادت وارد شده بودند در جبهه، در اين صحنهها و ملت ما هم براى شهادت وارد شده است در صحنه. اگر بنا بود كه به مجرد اينكه يك امرى واقع مىشد ناگوار، ما كنار مىرفتيم و ملت كنار مىرفت، اين از اول نمىآمد در صحنه. ملتى كه بچه چندسالهاش با موتور سيلكت مىزند به تانك وزير تانك مىرود، اين به كشته شدن يك نفر يا دو نفر يا صد نفر يا هزار نفر كنار مىنشيند؟!اينها بايد به عدد افراد اين ملت، به عدد افراد جوان و رزمنده اين ملت بمب تهيه كنند، والا يك بمبى دزدكى زير يك منزل گذاشتن و يك نفر، چند نفر ابرار را، چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداكار را از بين بردن كه ملت را از بين نمىبرد. ملت يك درياى بزرگى است و اين درياى بزرگ هست و به جاى اشخاصى كه از صحنه آنها با شهادت بيرون مىروند و جنايتكاران آنها را از صحنه بيرون مىكنند، به جاى آنها باز افراد مىآيند و اين سير خروشان هست تا اينكه امريكا را و ساير كشورهائى كه مىخواهند ما را طعمه كنند، قطع طمع همه آنها را بكنند. ما به اينطور كارهاى بچگانه، كارهائى كه معلوم است از روى ضعف پيش آمده، كارهائى كه معلوم است كه نفسهاى آخر را دارند مىكشند، از صحنه خارج نمىشويم ما. ما اگر آمده بوديم براى اينكه يك زندگى مرفهى بكنيم، بله، وقتى مىديديم كه يك كسى را يا چند كس را كشتند، ترور كردند، خوب، راحت طلبى اين بود كه ديگر نيائيم و شما، صدها نفر شما را، چندين هزار افراد شما را محمدرضا در خيابانها كشت و شما از صحنه خارج نشديد، الان هم در صحنههاى جنگ هر روز برادران ما، برادران متعهد ما، برادرانى كه ما بايد از آنها در اين امور عبرت بگيريم، اين برادران كشته مىشوند و جاى آنها را يك صف ديگر مىگيرد. شما اشتباه داريد، احمقانه عمل مىكنيد. يك روز مىگوئيد كه بحث آزاد، وقتى بحث آزاد پيش مىآيد نمىآئيد، فرار مىكنيد، يك روز مىگوئيد كه اجازه بدهيد ما بيائيم در راديو و تلويزيون چه بكنيم، اجازه هم بهتان بدهند نمىآئيد، يك روز هم مىگوئيد كه ما براى خلق ميخواهيم زحمت بكشيم، خرمنهاى مردم را آتش مىزنيد براى خلق، كارخانهها را از بين مىبريد براى خلق، اين خلق را مىريزيد در خيابانها و سر مىبريد براى خلق، اين خلقى كه شما براى او اين كار را مىكنيد كيست؟ - اين خلقى كه زندگى اين مردم را شما ميخواهيد به هم بزنيد، اگر بتوانيد. اين خلقى كه براى او عمل مىكنيد، خوب، جز اين جمعيت ايران است ؟شما اين جمعيت ايران را داريد در مقابلش ايستاديد، شما دعوت مىكنيد در مقابل اين جمعيت، مردم بايستند، مردم در مقابل خودشان بايستند، يا شما گنهكارها را دعوت مىكنيد و شما مفسدين را دعوت مىكنيد براى مقابله، وقتى مقابله نمىتوانند بكنند مىروند كنار و هى بمب مىگذارند يك جائى، اين دليل بر اين است كه شما مرد جنگ نيستيد و ادعا مىكنيد، مرد بحث آزاد نيستيد و ادعايش را مىكنيد، در كتاب خودتان از اسلام هيچ خبرى نيست و همه اصول اسلام را تاويل مىكنيد به همين دنيا، همه چيز را بر مىگردانيد و ادعاى اسلام مىكنيد. اين اسلامى كه شما مىگوئيد چيست؟ مگر ملت ما از شماها ديگر مىتوانند بازى بخورند؟ اينهائى كه هم حبسى شما بودند، آنقدر جنايات از شما سراغ دارند كه اگر يك وقت فرصت پيدا كنند و بيايند در راديو و تلويزيون بگويند، مىفهميد شما كه اينها چى بودند و چه جانورهائى هستند و بودند.
صحيفه نور ج 15 صفحه 50
ملت ما، همه پاسدار اسلام هستند، بايد همه مراقب باشند
ما باز از خوف اينكه يك دسته جوان بازيخورده در بين اينها باشد و هست، از خوف اين نمىتوانيم يك شدت عملى به خرج بدهيم، ولى ملت ما بايد چشمهايش را باز كند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرد.شما ننشينيد حالا كه براى شما فقط پاسدارها عمل كنند. شما همه پاسدار اسلاميد، ملت ما همه پاسدار اسلام هستند، بايد همه مراقب باشند همسايههاى خودشان را هر خانهاى تحت نظر بگيرد، رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرد، اگر ديد يك مسالهاى در آنجا محتمل است باشد، ولو احتمال بدهد، بايد اطلاع بدهد به مراكزى كه در نزديك آنجاست. كم توجه نباشد به اين مسائل، سست نباشد در اين مسائل. پيغمبر اسلام تا آنوقتى كه در بستر مرگ خوابيده بود جيشش را فرستاده بود و بيرون مدينه تجهيز كرده بود براى مقابله با كفار. آنهائى كه اسلام را خلاصه ند در اينكه بخورند و يك نمازى بخوانند و يك روزهاى بگيرند و در گرفتارى اين ملت، در گرفتارى اين جامعه دخالت نكنند، به حسب روايت رسول اكرم اينها مسلم نيستند، كسى كه اهتمام به امور مسلمين ندارند. در صحنه خودشان نيستند، آنهائى كه در صحنه هستند آنها را انتقاد مىكنند. مراجعه كنند اشخاص، گروهها به قلب خودشان ببينند كه اين كارى كه در تازگى واقع شد و اينهمه جوان ما و اشخاص برومند ما به شهادت رسيد، آيا اينها در قلبشان احساس خشنودى مىكنند؟ و من مىدانم يك عدهاى اينطورند و من يك كلمه به برادران دادگاه و كسانى كه رئيس زندان هستند و اشخاصى كه زندانبان هستند مىگويم و آن اينكه اينطور نباشد كه يك جنايتى وقتى واقع شد اينها آرامش خودشان را از دست بدهند و خداى نخواسته با زندانيانى كه الان هستند، ولو اين زندانيان از همين گروههاى فاسد باشند، با خشونت غير اسلامى عمل كنند. با آرامش و با احترام عمل كنند، لكن دادگاهها احكام را با دقت بررسى كنند و پروندهها را بررسى كنند و آنها را بر محكمهها بنشانند و از آنها استفسار كنند و با قاطعيت هر چه بايد بكنند، عمل كنند، لكن اينطور نباشد كه حالا از باب اينكه يك دستهاى از ما بوسيله همين گروهها از بين رفته، حالا ما در حبس با اشخاصى كه محبوس هستند، خداى نخواسته به خلاف موازين اسلام عمل كنند و من مىدانم نمىكنند، گر چه آنهائى كه بايد به شما تهمت بزنند تهمت رامىزنند. آنها كارهاى اينها كه در خيابانها كردند و مردم را آنطور، بيگناهها را آنطور كشتند، آنها را توجيه مىكنند و محكوم نمىكنند، لكن اين مصيبتهائى كه بر جامعه ما وارد مىشود - براى او - هيچ ابدا تفاوتى برايشان نمىكند، اگر نگويند كه (آنها در خلوت مىگويند) خوب شد كه اينها را كشتند.
خداوند انشاء الله همه ما را اصلاح كند، هواهاى نفسانيه ما را سركوب كند، ما را و ملت ما را مصممتر كند، همه در صحنه حاضر باشند لكن آرامش را حفظ كنند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 53
تاريخ: 10/4/60
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون تهران
شهادت بهشتى و يارانش يك واقعه و ثلمه بزرگى بر اسلام و مسلمين بود
بسم الله الرحمن الرحيم
من هم در نوبت خودم به جامعه روحانيت و ملت ايران و به مسلمين جهان و به مستضعفين تمام عالم هم تهنيت و هم تسليت عرض مىكنم، تسليت براى اينكه ما در جبههها از پانزده خرداد تاكنون بسيارى از جوانان و متدينين، زنها، مردها، از دست داديم. و اين يك واقعه بزرگى و ثلمه بزرگى بر اسلام و مسلمين بود خصوصا اين جنايت اخيرى كه واقع شد و دست آمريكا از آستين اين خائنها بيرون آمد و يك همچو جنايتى به مسلمين وارد كردند و كسانى كه جز به مصلحت مسلمين انديشه نمىكردند و از وكلاى مجلس و از دولت وزرايى كه بسيار ارزشمند بودند، وكلايى كه ارزشمند بودند و از قوه قضائيه هم مثل آقاى بهشتى كه از اول شكل گرفتن جمهورى اسلامى مورد هدف بود، شما شاهد بوديد كه تمام اين ارگانهاى اسلامى مورد هدف بودند، مجلس مورد هدف بود. مجلس خبرگان وقتى كه ديدند بسيارى از آنها يا اكثر از آنها از علما هستند مورد هدف واقع شد. مجلس شورا وقتى ديدند كه اكثريت آنها اشخاص متعهد و بسيارى از آنها از علما هستند مورد هدف واقع شد. قوه قضائيه وقتى ديدند به دست اشخاص دانشمند متعهد فعال واقع شد مورد هدف واقع شدند. اين يك جريانى بود و هست، الان ما بسيارى از دوستانمان و علاقه مندان به اسلام را از دست داديم، لكن من به ملت ايران تهنيت عرض مىكنم كه چنين فرزندانى را تحويل جامعه داد و در پيشگاه خداى تبارك و تعالى فرستاد و باز هم ايستاده است و خم به ابرو نياورده است.
ما هر روز در جبههها فرزندان بسيار عزيزى كه براى حفظ اين كشور و حفظ اين جمهورى اسلامى كوشش مىكنند و به دفاع از كشور اسلامى قائم هستند و شب و روز خودشان را نمىشناسند، و ارتش دلاور ايران و سپاه پاسداران عزيز و بسيج عمومى و عشاير كشورمان و اهالى عزيز آن سامان تمام مجهز هستند و ايستاده اند و ابدا راجع به اين مسائلى كه در پشت جبهه واقع مىشود يا در خود جبهه واقع مىشود اهميتى به آن نمىدهند كه دست از كارشان بردارند، همه منسجمتر مىشوند، قويتر مىشوند و همه مستعد اين هستند كه اين كاروان را به آخر برسانند و اين درخت ثمر بخش اسلام را به ثمره خودش برسانند. البته يك ملتى كه يك ملتى كه مىخواهد در مقابل همه قدرتها بايستد، نمىخواهد سازش كند با بلوك غرب و نمىخواهد سازش كند با بلوك شرق و لاشرقيه و غربيه
صحيفه نور ج 15 صفحه 54
مىخواهد باقى بماند، مىخواهد صراط مستقيم انساينت و اسلاميت را پيش بگيرد، بايد مهيا بشود از براى اينكه همه پيشامدهائى كه پيش آمده است و خواهد پيش آمد، ما نبايد گمان بكنيم كه پيشامدها تمام شد. ما دست اين ابرقدرتها را از مخازن خودمان و تسلط شان را از كشور خودمان كوتاه كرديم و آنها ساكت نمىنشينند، و ما بايد توجه داشته باشيم و با كمال قدرت اتكال به يك قدرت غير متناهى و آن قدرت الهى است. وقتى كه ما پشتوانه مان قدرت الهى هست و پشتوانه مان اسلام است و مقصدمان حق است، براى چى در اين مصائب سست بشويم. وقتى كه ما راه خودمان را يافتيم، ملت راه خودش را يافته است و آن راه را دارد باكمال جديت و قدرت تعقيب مىكند، البته راه حق دشوارىها دارد، راه حق ناگوارىها دارد، لكن آن كه اهل حق است و راه حق را مىخواهد برود آن نبايد هيچ تصور اين را بكند كه كوچكترين سستى را به خودش راه بدهد و بايد با كمال قدرت به پيش برود، براى اينكه جمعيتى كه شهيد شدن را افتخار خودشان مىدانند و جمعيتى كه در جبههها شهيد مىشوند و در وصيتهاشان آنطور قوى هستند و جمعيتهائى كه در طول اين چند سال اخير در خيابانها ريختند و مساجد را سنگر قرار دادند و جماعات را مجهز كردند و مردم را بسيج كردند و از هيچ تانك و مسلسلى نترسيدند، در صورتى كه آنوقت همه قدرتها، قدرتهاى شيطانى در صحنه بودند و موجود ،امروز كه همه قدرتها از صحنه بيرون رفتند، لكن بعض پيوندهاى ناصالح ماندهاند و اينها زيرزمينى و مخفيانه كار مىكنند، اين ديگر خوفى ندارد. خوف اصلش براى ملتى كه براى مقصد كار ميكنند ،مجهزند كه تكليف شرعى را عمل كنند، وقتى كه اسلام امروز در دست ما امانت است، امانتى است كه از دست رسول الله ما اخذ كرديم و لازم است كه او را حفظ كنيم و به اين امانت خيانت نكنيم، وقتى كه ما همچو امانت دارى هستيم، تكليف همه ماست كه ادا كنيم اين امانت را و سالم و قوى به نسلهاى آخر ديگر تحويل بدهيم. ما براى چه نگرانى داشته باشيم، مائى كه به تكليف خودمان داريم عمل مىكنيم. نگرانى آن بايد داشته باشد كه برخلاف مسير حق است. آن بايد نگرانى داشته باشد كه اگر چنانچه كشته بشود، به عقيده خودش اين است كه نابود شده است و به عقيده ما اين است كه به جهنم رفته است. ما چرا نگرانى داشته باشيم ؟ما كه اگر شهيد بشويم قيد و بند دنيا را از روح برداشتيم و به ملكوت اعلى و به وجوار حق تعالى رسيديم، چرا نگران باشيم؟ مگر مردن هم نگرانى دارد؟ مگر شهادت هم نگرانى دارد؟ ما دوستانمان كه شهيد شدند در جوار رحمت حق هستند، چرا براى اينها دلتنگ باشيم ؟دلتنگ باشيم كه از ديار قيد و بندى خارج شدند و به يك فضاى وسيع و در تحت رحمت حق تعالى واقع شدند؟ البته ما ناراحت هستيم از اينكه اينها كه از اينها استفاده مىكرديم براى اسلام و اينها بازوهائى بودند براى اسلام لكن ملت ما 35 ميليون است كه اين تفالهها، اينها يك چند صد هزار نفرى فرض كنيد، فرض كنيد باشند، 35 ميليون مصممند، 35 ميليون جمعيتى هستند كه مادرها بچههايشان را شهيد مىكنند و مىآيند اينجا به من مىگويند كه دعا كنيد، بعضى بچههاى ديگر هم دارم. پيرمرد مىآيد مىگويد بچهام شهيد شده است و گريه مىكند مىگويد نمىگذارند من بروم جبهه، يك همچو ملتى كه نگرانى ديگر ندارد.
صحيفه نور ج 15 صفحه 55
اسلام از همه چيز عزيزتر است
ماها تابع و پيروان آن مردانى هستيم كه به حسب روايت، به حسب تاريخ، هر چه روز عاشورا سيدالشهدا سلام الله عليه به شهادت نزديكتر مىشد افروختهتر مىشد. جوانان او مسابقه مىكردند براى اينكه شهيد بشوند، همه هم مىدانستند كه بعد از چند ساعت ديگر شهيدند. مسابقه مىكردند آنها، براى اينكه آنها فهميدند كجا مىروند، آنها مىفهميدند براى چه آمدند. آگاه بودند كه ما آمديم اداى وظيفه خدائى را بكنيم، آمديم اسلام را حفظ بكنيم، اسلام از همه چيز عزيزتر است. پيغمبر اسلام و تمام ذريه او و تمام پيروان او، اينها همه دنبال اين بودند كه اسلام را نگهش دارند. اسلام امانت خداست. امانتى است از جانب خدا. پيغمبر اسلام مكلف است كه اين امانت را حفظ كند و از روزى كه اين امانت را به دست او دادند تا روزى كه رحلت فرمودند، در تمام اوقات دنبال همين مقصد بودند و هيچ روزى و هيچ آنى يك سستى نعوذبالله به خودش راه نمىداد. اولياء ما هم همه اينطور بودند، پيروان پيغمبر بايد اينجور باشند. ما كه ادعا داريم پيرو هستيم، ما كه ادعا داريم كه دنباله رو اوليا و انبيا هستيم ما هم بايد اينطور باشيم. با لفظ كه نمىشود بايد با قوت پيش برويم و با قوت با دشمن مقابله كنيم. دشمن ضعيف است، دشمن ضعيف شد، كارهائى است كه كارهائى است كه ديگر اشخاصى نمىتوانند در صحنه وارد بكنند انجام ميدهند، ضعيف شدند اينها،ملت ايران قوى باشد و قوى هست، مصمم باشد و مصمم هست و به پيش برود و به پيش مىرود و اين اسلام را به همه عالم عرضه مىكند و افتخار براى ملت ايران است كه از اينجا شروع به اين مساله مىشود. از ايران اين نداى الهى و اين نداى پيغمبر اكرم به همه جا خواهد رفت. و ما مصمميم و ما همه فداى اسلام بايد بشويم. عمده اين است كه ما حال چه بكنيم، تكليف چى هست، آنها تكليف خودشان را عمل كردند و به شهادت رسيدند. خدا همه را رحمت كند انشاءالله. ما كه هستيم تكليفمان چى هست؟ در اين وقتى كه ما واقع شديم و همه قدرتهاى خارجى مخالف ما هستند و در داخل هم مىبينيد كه اين انگلها هستند و خزيدهاند در سوراخها، لكن خرابكارى مىكنند، الان وظيفه مان چى است،ما وظايف زيادى داريم و شما آقايان علما و اهل علم در سرتاسر كشور وظايفتان بيشتر است، مسئوليتتان بيشتر است، مسئوليتتان بيشتر است براى اينكه شما وضعتان و مشى تان نمايشگر اين است كه ما نماينده انبيا هستيم، شما اشتغالتان و لباستان همه حكايت از اين مىكند كه اين جمعيت نماينده اسلام هستند. كسى كه نماينده اسلام است وظيفهاش بسيار خطير است. همه قشرها در هر جا هستند وظيفهشان بسيار است، لكن در بين همه، شما وظيفهتان بيشتر است. ماها وظيفهمان بيشتر است، ماها اگر چنانچه خداى نخواسته يك خطايى، يك اشتباهى بكنيم، اين پاى نماينده پيغمبر اكرم و اسلام حساب مىشود، آبروى اسلام به دست شماست. روحانيينى كه در قوه قضائيه و مشغول قضاوت هستند، يا مشغول يك كار ديگرى هستند، اينها وظيفه شان زيادتر از ديگران است. اگر خداى نخواسته يك قضاوتى بر خلاف حق واقع بشود ولو اشتباها، اين منعكس مىشود كه اينها دارند خرابكارى مىكنند.
صحيفه نور ج 15 صفحه 56
مساجد سنگرهاى اسلام و محراب محل حرب است
شما مىبينيد كه از اول يك جريانى در كار بود كه شماها را از ملت منعزل كند و لااقل شماها را نگذارند در جاهائى كه يك ارگان اجرائى يا تقنينى يا اينها باشد. همان چيزى كه در غرب نسبت به كليسا مىگفتند كليسا براى خودش عليحده برود و مسائل ناسوت و لاهوت بگويد و مملكت را بدهند ما ادارهاش بكنيم، ايران هم همان معنا را تعقيب كرده بودند. شياطينى كه مطالعه كردند در همه مسائل ملتها و اين را يافتند كه اگر چنانچه قشر روحانى وارد بشود در صحنه سياست، با داشتن پشتوانه اى عظيمى از ملتها،كلاه آنها پس معركه است، بايد چه بكنند؟ بايد به طور عموم اين مطلب را القا بكنند كه اهل علم را به سياست چه كار، اهل علم فقط وظيفهاش اين است كه عبايش را سرش بكشد و اول ظهر برود نمازش را بخواند و بعد هم برود منبر چند تا مساله بگويد، نه مسائلى كه مربوط به سياست و مربوط به گرفتارىهاى ملت است، همان مسائلى كه ديديد متعارف بود مىگفتند، و تقريبا اكثر ابواب فقه كنار گذاشته شده بود عملا، تو كتابها نوشته شده بود و كنار گذاشته شده بود و اكثر آيات قرآن هم كنار گذاشته شده بود. قرآن مىخوانديم و مىبوسيديم و مىگذاشتيمش كنار. آياتى كه مربوط به جامعه بود، آياتى كه مربوط به سياست بود، آياتى كه مربوط به جنگ بود، آيات زيادى كه اكثر آيات مربوط به اين مسائل است، اينها را منسى كرده بوديم، يعنى ما را وادار كرده بودند كه منسى باشد. شان بزرگ اهل علم اين بود كه اين آقا نمىفهمند سياست را. اگر يك آقائى اصلا عقلش نرسيد به اينكه سياست چيست، اين بزرگوار بود خيلى، آقائى است كه دخالت در امور نمىكند، قربانش بروم، چه آقاى خوبى، ظهر مىآيد نمازش را مىخواند و مىرود توى خانهاش مىنشيند. و به ما اين مطلب را تحميل كرده بودند. اين شياطنى كه مىخواستند اين جمعيت را كنار بگذارند، به ما همه تحميل كرده بودند اين مطلب را كه اگر يك آقائى فرض كنيد كه عقيدهاش اين بود كه بايد وارد بشود در سياست و در گرفتارى ملت، گفتند اين آقاى سياسى است. همين كه مىگفتند سياسى، اين ديگر بايد برود، از جامعه بايد جدا بشود. اين را تحميل كرده بودند شياطين به ما و نگذاشته بودند كه ما خود پيغمبر اكرم را و حالاتش را مطالعه كنيم و نگذاشته بودند كه ما حالات حضرت امير را مطالعه كنيم ببينيم كه آيا آنها چه جور وضعى داشتند. پيغمبر اسلام در سياست دخالت نمىكرد؟ مىتوانيد بگوئيد پيغمبر هم يك عامل سياسى بوده، پس كنار؟ در امور سياست وارد نمىشد؟ تمام عمرش در امور سياسى بود، تمام عمرش را صرف كرد در سياست اسلامى، و حكومت اسلامى تشكيل داد. حضرت امير حكومت اسلامى داشت و حكومتهاى اسلامى مىفرستاد آن طرف، اينها سياست نبودند؟ حضرت امير را تخطئه مىكنيد؟ اينهائى كه مىگويند نه، ديگر لازم نيست و آخوندها بروند سر جايشان بنشينند، اين آخوندها مدعى اين هستند كه ماها تابع آن موالى هستيم. شما قبول نداريد كه يا بايد قبول نكنيد كه اصلا پيغمبر اسلام وارد سياست مىشد، و حكومتى نداشته و گوشه مدينه در مسجد نشسته بوده و مساله مىگفته، اينجور بوده؟ حضرت امير هم گوشه خانهاش نشسته بود و عبايش را سر مىكشيده و مىرفته مسجد نماز مىخوانده بر مىگشته باز آنجا مىنشسته مطالعه مىكرده، مساله اين بود؟ يا اينها از اول
صحيفه نور ج 15 صفحه 57
وارد سياست بودند؟ مدتى كه مكه بود حضرت امير نمىتوانست يك حكومتى تشكيل بدهد، لكن مشغول جمع آورى افراد بود، مشغول يك سياست زيرزمينى بود. بعد كه كار را درست ديد و آمدند به مدينه، آنجا ديگر حكومتى بود تشكيل دادند و فرستادند. همان آخرى هم كه در رختخواب رحلت خوابيده بودند، جيش اسامه بيرون شهر مهيا بودند براى رفتن، و حضرت رسول گفت: خدا لعنت كند كسى را كه تخلف كند، به حسب روايت از جيش اسامه، قضيه، بعد از مرگشان هم مىخواستند درست بكنند، كردند درست. آنهمه شمشيرى كه حضرت امير زد، به ما حالى كرده بودند كه يكى از خلاف مروتها پوشيدن لباس جندى است. اين خلاف است، اين با عدالت نمىسازد. حضرت امير هم مگر عادل نبود؟ سيدالشهدا مگر عادل نبود؟ خلاف مروت بود آن كارى كه سيدالشهدا مىكرد؟ آن كارى كه حضرت امير مىكرد؟ اينها مىخواستند از ما و از شما و از روحانيون يك موجود بىخاصيتى درست كنند كه هيچ رنگ و بوئى نداشته باشد و هيچ كارى نداشته باشد به اينكه به اين ملت چه مىگذرد، به اين مخازن ملت چه مىگذرد، حكومت چه مىكند، اين قلدرها چه مىكنند با ملت، اين خانها چه مىكنند با ملت، يك اشخاص بى رنگ و بوئى مىخواستند كه خيلى هم احترام مىكردند. شما بنشينيد سر جاهاتان و مسالهتان را بگوئيد، ما احترامتان هم مىكنيم، سلام بلند بالائى هم به شما مىدهيم اما اگر يك قدم آن طرف بگذاريد، نه ديگر اينجا حد شما نيست، حد شما تا آنجائى است كه مساله بگوئيد و بيائيد مسجد و خيلى هم كه چى بشود، مجلس فاتحهاى باشد، برويد مجلس فاتحه بنشينيد. به ما تحميل كردند اين را و ما بايد از زير بار تحميل بيرون برويم. روحانيين بايد در صحنه باشند. بايد همه اين حرفهاى نامربوطى كه زده بودند و شما را مىخواستند از دخالت در امور جامعه كنار بگذارند، همه آنها را پشت سر بگذاريد و گذاشتهايد پشت سر. علماى اعلام نبايد بروند كنار بنشينند تا مقدرات آنها در امريكا تدوين بشود و يا در شوروى تدوين بشود. ما را كنار گذاشتند و مقدرات ما در امريكا تدوين مىشد. اين شاه مخلوع و ملعون اقرار كرد اين معنا را و از بس احمق بود پدر خودش را هم به لجن كشيد، و از بس خودخواه بود حاضر شد كه پدر خودش را هم به لجن بكشد. مىگفت كه اسمائى را مىنويسند از سفارتخانه كه اينها وكيل بايد بشوند، مىآورند پيش ما، ما هم همين كار را مىكرديم. اين را مىخواست بگويد كه نه ديگر ما حالا به دروازه تمدن بزرگ رسيديم. مىخواست مردم را بازى بدهد كه نه، پيشتر اينجورى بوده، ما چند سال پيش از اين اينطور بوديم و حالا اينجور نيستيم. و حال اينكه حالاش بدتر از چند سال پيش از اينش بود. بنابراين بود كه اين قشرى كه مىتواند بسيج كند ملت را و قدرت دارد كه تمام ملت را تحت يك مطلب وارد كند اگر مهلت به او بدهند، اين را كنار بگذارد با حيلههاى مختلف، يكى همان باور آوردن به خود آقايان و به ملت كه اينها نبايد در امور سياسى داخل بشوند، خلاف شان آنهاست، حتى اين آخرى مىگفتند كه با قداست اينها مخالف است، با قداست اهل علم، وارد شدن در حكومت و سياست مخالف است. اين قداست در زمان حضرت رسول نبوده؟ حضرت رسول قداستش محفوظ نمىمانده؟ حضرت امير قداست نداشته؟ حضرت سيدالشهدا و امام حسن قداست نداشتند؟ مىخواستند چشم و گوش همه ما را ببندند و
صحيفه نور ج 15 صفحه 58
مىخواهند هم. اين جريان از اول نهضت هى ديدند كه دارد پيش مىرود، هى آنها بيشتر خواستند كه كنار بگذارند اينها را. الان هم اين جريان هستش، منتها يك وقت رسيد به اوج خودش كه ديديد و حالا رو به ضعف است، و اميدوارم كه دفن بشود. بايد شما چشم و گوشتان را باز كنيد، ديگر حالا سابق نيست. يك روزى بود كه هر آقائى كه در يك دهى بود جدا بود از همه جا، وسائل كم بود، اعتقاد هم اين بود. امروز روزى است كه همين صحبتى كه من حالا مىكنم، شب در لندن و در آمريكا مىگويند فلان شخص يك همچو حرفى زد، دروغ هم نسبت مىدهند، اخيرا هم نسبت داده بودند كه فلانى اين قصه را مىگويد در داخل شده، به امريكا مربوط نيست، و حال اينكه آمريكاست كه اين كارها را مىكند، آمريكاست كه پشتيبان اينهاست.
كلكم راع و كلكم مسئول و اين رعى براى شما بيشتر مطرح است، براى علما بيشتر مطرح است، همهمان مسئوليم. اگر چنانچه فوج فوج از ما را بكشند، آن بعدىها بايد بيايند جايش را بگيرند. اسلام است، اسلام را ما بايد همهمان فدايش بشويم، پيغمبر هم فداى اسلام شد، سيدالشهدا هم فداى اسلام شد. اسلام بزرگترين چيزى است كه در وديعه خداست در بشر. ما بايد عزممان را مصمم كنيم كه در اين راه شهيد بشويم و علما بيشتر.
من از اول هم مىدانستم كه ما گرفتارى داريم يعنى اخيرا هى بيشتر واضح شد. البته اول اول شايد من هم غافل بودم ما گرفتارى داريم، از اين به بعد هم داريم. اين مسجدها را سنگر قرار بدهيد براى اسلام، در صدر اسلام از اين مسجدها همه چيز بيرون مىرفت، مسجد محل قضاوت بود، مسجد محل چه بود، مسجد محل بسيج بود، بسيج سپاه بود، اين مسجدها را بايد شما محكم نگه داريد. نگويند به شما كه ديگر مسجد مىخواهيم چه كنيم، ما انقلاب كرديم. ما انقلاب كرديم مسجد درست كنيم. ما براى خدا انقلاب كرديم، شما، ملت ما انقلاب كرده است و از زبان ملت است كه جمهورى اسلامى. جمهورى اسلامى بايد همه چيزش اسلامى باشد، اين مساجد سنگرهاى اسلام است، محراب محل حرب است، اينها سنگرند براى اسلام، حفظ كنيد اينها را. گول نخوريد از اين اشخاصى كه مىخواهند بازى بدهند كه آقا شما چكار داريد به اين كارها، دارند خودشان مىكنند.
مردم را دعوت كنند به دخالت در امور، به انتخاب يك رئيس جمهور صحيح
چند روز ديگر، اينكه عرض كردم تكليف چيست، تكليف شما و تكليف ملت چند روز ديگر مساله انتخاب رئيس جمهور است. بايد همه شما با تمام جديت در اين، همه اشخاصى كه در هر جا هستند، اهل علمى كه در هر جا هستند با كمال جديت مردم را دعوت بكنند به دخالت، دخالت كنند در مساله، حاضر بشوند، اگر شماها حاضر نشويد و يك رئيس جمهورى مثل سابق برايتان بتراشند و بازى بدهند همهمان را، همهمان مسئول هستيم. اگر شما از صحنه خارج بشويد و آنها خودشان وارد بشوند و يك وقت يك نفرى را رئيس جمهور كنند كه تباه كند اين كشور را، چنانچه تباه كردند، همهمان مسئوليم. شما، آن آقائى كه در آن ده كه با دويست نفر جمعيت زندگى ميكند و آن آقائى كه در
صحيفه نور ج 15 صفحه 59
آن شهر با دو ميليون يا چهار ميليون يا پنج ميليون جمعيت زندگى مىكند، همه مسئوليم، علىالسواء مسئوليم. همه بايد مردم را دعوت كنيم به اينكه در انتخاب رئيس جمهور بىتفاوت نباشند. بروند در صندوقها پيش صندوقها راى بدهند. و البته خوب، اشخاصى كه مطلعند، چه هستند از علما، از كسان ديگر، يك نفرى را كه بدانند چطور است انتخاب كنند، يا چند نفر را. اما توجه به اينكه چه بايد بكنيم و ما مقدرات مملكتمان را دست كى بايد بدهيم و ما اگر چنانچه يك رئيس جمهور داشته باشيم كه ناباب از كار در بيايد، همه چيزها از بين مىرود، حالا هم ما مبتلا هستيم به تفالههايش. نگوئيد كه ديگران راى مىدهند، من هم بايد راى بدهم، تو هم بايد راى بدهى، آن روستائى هم كه در كنار مزرعه خودش كار ميكند بايد راى بدهد. تكليف است، اين يك تكليف الهى است، اين هم يك چيزى، حساب نكنيد كه من خوب، ديگران هستند، من چه مىكنم. خير، براى هر فردى از افراد اين ملت تكليف است كه حفظ كند اسلام را، حفظ اسلام به اين است كه حالا در كشور ما، هر كسى در كشور خودش، الان ما مبتلاى به مسائلى هستيم در اين كشور. حفظ اسلام اين است كه ما يك رئيس جمهورى كه لااقل اعتقاد به اسلام داشته باشد، متعهد باشد براى اسلام، بشناسيد كه اين آدم متعهدى است، كه مبادا مبتلا شويم به يك نفر نابابى كه ما را بخواهد بكشد ببرد طرف امريكا، روحانيون را مىخواهد كنار بگذارد ومجلس را كنار بگذارد و همه، خودم و خودم هم راه افتادم طرف امريكا، يك مسالهاى است، تكليف است. ما مكلفيم به اينكه در امور دخالت كنيم، ما مكلفيم در امور سياسى دخالت كنيم، مكلفيم شرعا همانطور كه پيغمبر مىكرد، همانطور كه حضرت امير مىكرد. در اين ايام كه اعلان مىكنند مساله انتخاب رئيس جمهور، آن اشخاصى كه در حوزهها هستند بايد دست از كارها بردارند و راه بيفتند توى شهرها و دهات و روستاها و آن جاهاى دور افتاده و كمك كنند. و اگر نكنند، فردا مسئولند پيش خدا و اگر مسامحه كنند، فردا مسئولند پيش خدا. مردم را دعوت كنند به دخالت در امور، به انتخاب يك رئيس جمهور صحيح، كمك كنند براى رساندن صندوقها به روستاهاى دور افتاده. اگر شما نكنيد، آنهائى كه برضد شما هستند مىكنند اين كار را، تبليغ مىكنند آنجاها. شماها مبلغ اسلام هستيد امروز تبليغ اسلام براى حفظ خود اسلام، تبليغ اين است كه رئيس جمهورتان را خودتان تعيين كنيد. اهميت اين همان اهميتى است كه اسلام دارد. يك نفرى كه وارد بشود و در راس امور واقع بشود و خداى نخواسته فاسد از كار در آيد، يك كشور را به فساد مىكشاند. اگر چشمتان باز نشده بود و توطئهها را كشف نكرده بوديد، خدا مىداند كه چند وقت ديگر ما به كجا مىرسيديم، حالا هم همين طور باشد، حالا هم همين طور است. همانطورى كه ارتش ما و سپاه پاسداران ما و بسيج ما و عشاير ما در جبههها مشغول دفاع از اسلام هستند و خداوند تاييدشان كند آنها را و همه ملت ما بايد پشتيبانى از آنها بكنند، همانطور شما هم كه جندالله هستيد براى مصالح عمومى اسلام مكلف هستيد كه عمل بكنيد و مردم را دعوت كنيد، وادار كنيد مردم را، تكليف شرعى را به آنها بگوئيد. مساله، مساله اين نيست كه خوب، من دلم مىخواهد يك وكيل داشته باشم، دلم مىخواهد يك وزير داشته باشم، خير، قضيه اين نيست، قضيه سپردن يك مملكتى است به دست يك كسى كه اگر ناباب از
صحيفه نور ج 15 صفحه 60
كار در آيد، صدمه به اسلام ميزند،جمهورى اسلام را از بين مىبرد، اين يك مساله حياتى است براى شما، براى اسلام و مسلمين. آسان اين را نگيريد كه ما دخالت نمىكنيم. يك دسته بگويند ما دخالت نمىكنيم از باب اينكه امر سياسى است، به ما چه. اين امر سياسى به همه مربوط است، به اسلام مربوط است، به حفظ اسلام مربوط است. ما اگر نظارت نكنيم يعنى ملت اگر نظارت نكنند در امور دولت و مجلس و همه چيز اگر كنار بروند و بسپارند دست اينها و بروند مشغول كارهايشان بشوند، ممكن است يك وقت به تباهى بكشند. ما بايد ناظر باشيم به امور مردم، ما بايد، ملت بايد ناظر باشد به امورى كه در دولت مىگذرد، امورى كه فرض كنيد كه در مجلس ميگذرد، نظارت، توجه داشته باشد به اينها. ملت بايد توجه داشته باشد كه اگر در مجلس اين سفر فرض كنيد كه يك كسى را تعيين كردند كه كارشكنى براى دولت كرده، كارشكنى براى مجلس كرده، دفعه ديگر تعيينش نكند، اعلام كنند تعيين نمىكنيم، بلكه انشاء الله به راه بيايند. در قضيه رئيس جمهور، تعيين رئيس جمهور يكى از چيزهائى است كه بر همه مسلمانهاى ايران، بر همه مكلفهاى ايران واجب است كه در اين امر دخالت داشته باشند. اگر دخالت نكنند و يك صدمهاى به اسلام برسد، هر يك يك ما در محكمه عدل الهى مسئول هستيم، يك يك ما. كسى بگويد به من چه ربطى دارد، اين است كه بگويد اسلام به من چه ربطى دارد. مگر مىتوانى بگوئى اسلام به من چه ربطى دارد؟ تو مكلفى حفظ كنى. امانت خداست و حفظش امروز به اين است كه رئيس جمهورش يك رئيس جمهور صحيح باشد و بعد لابد اشخاصى كه مطلع هستند از امور مىگويند، شما هم شايد بشناسيد خيلىهاشان را. يك مجلس خوب باشد. و اگر چنانچه وكلاى شما بعضىهايشان تخلف كردند، به آنها تنبه بدهيد كه آقا نكن. اگر زيادتر كردند دفعه ديگر تعيينشان نكنيد، كسى ديگر را تعيين كنيد. و من حالا دارم با همه وكلا اين مطلب را مىگويم كه اگر مسيرتان را از مسير ملت جدابكنيد و بخواهيد علحيده باشيد و تكلفتان را با كسانى كه مخالفت با اسلام كردند و جوانهاى ما را آنطور كشتند و ابرار ما را اينطور كشتند جدا نكنيد، اگر اين دوره هم صحبتى نشود، دوره ديگر شما التماس دعا داريد.
اسلام به استثناى روحانيت مثل طب به استثناى طبيب است
اين تكليف شما آقايان در وضع حاضر. البته تكليف بزرگ هم اين است كه در هر جا هستيد و هر كارى داريد جديت كنيد كه حتى اشتباه نكنيد. آنها فكر اين هستند كه شما را از صحنه خارج كنند. از صحنه خارج كردن به اين است كه اگر يك خطائى از شما ديدند بزرگش كنند و بزرگش كنند و به رخ مردم بكشند و مردم را از شما منحرف كنند. اين جريان در كار بود كه مردم را از شما چه كند، تا كسى به شما فحش بدهد. اين آقاى بهشتى مسلمان، متعهد، مجتهد، اين چه كرده بود كه تو تا كسى مىنشستى مىديدى كه دو نفر آدم به هم مىرسند يك حرفشان فحش به اوست، تو اجتماعات يك دستهاى مرگ بر كى، طالقانى را تو كشتى. شما ببينيد چه ظلمى به يك همچو موجود فعالى كه مثل يك ملت بود براى اين ملت ما، با چه حيلههائى اين را مىخواستند بيرون كنند. خوب، حالا رفته است
صحيفه نور ج 15 صفحه 61
كنار، ولى اينها بدانند كه با رفتن اين و آن و آن، خير، مسائلشان حل نمىشود، مردم بيشتر مىفهمند كه شما چكاره بوديد و مىخواستيد چه بكنيد.
اين تكليف آقايان است كه راجع به مسائل اسلامى كه پيش مىآيد، چه وكيل بخواهيد تعيين بكنيد و چه عرض بكنم كه رئيس جمهور بخواهيد تعيين كنيد، بايد در صحنه باشيد، عذرى نداريد كه برويد كنار بنشينيد. البته اشخاصى پيدا مىشوند كه با گفتههاى خودشان، نوشتههاى خودشان مىخواهند شما را نگذارند وارد بشويد. آنها مىخواهند كه اشخاصى را تعيين بكنند كه بعدها ما گرفتار بشويم. شماها بايد وارد باشيد در مساله و با كمال جديت اهميت بدهيد به اين مساله و مردم را وارد كنيد. و تكليف ملت هم اين است كه همين طورى كه بحمد الله تا حالا در صحنه است و هر قضيهاى واقع مىشود بحمد الله اينها هستند در صحنه و من گاهى وقتى اينها را، اين اجتماعاتشان را، اين تعهدشان را مىبينم، براى خودم حقارت قائل مىشوم. اگر اين پاسدارى است كه در كنار سنگر نماز شب مىخواند و جانش را در محل خطر قرار ميدهد، اگر اين سربازى است كه در جبهه جان خودش را در خطر مىبيند و نماز شبش را مىخواند و وصيت مىنويسد، آنطور وصيتها، اگر اينها مسلمان هستند، خوب، من چه مىگويم؟ تكليف ملت هم اين است كه با تماماين چيزهائى كه براى حفظ اسلام مشغول هستند، ارتش و سپاه و همه اين قواى مسلح كه در جبههها مشغول فعاليت هستند با آن هواى گرم و با آن ناگوارىها، اينها كمك كنند، همه پشتيبان باشند و اظهار كنند پشتيبانى خودشان را به اينها، روح بدهند به اينها، و در قضيه رياست جمهور هم همه مكلفند كه شركت كنند. من تكليف خودم را دارم ادا مىكنم. همه مكلفند، از من طلبه كه اينجا نشستم تا شما علماى اعلام و تا همه روستاها و همه جا مكلف هستند به اينكه در اين امر حياتى دخالت كنند، بىتفاوت نباشند. مىخواهند شما را بىتفاوت كنند. دستهائى الان در كار است كه از حالا مشغولند به اينكه نگذارند شما اصلا وارد بشويد در صحنه، نگذارند كه ملت ما وارد بشود در صحنه. بايد وارد بشويد، چاره نداريد، اسلام است، حفظ اسلام است. و بايد چشمشان را باز بكنند كه در دام نيفتند، آمريكا دامش را الان پهن كرده در تمام ايران.
در دام نيفتند، گول اين تبليغاتى كه اين گروهها مىكنند، تبليغ مىكنند، گول اينها را نخورند. ببينند كه اشخاص صحيح سالم متعهد دانا چه مىگويند، بخواهند آن بگويد من كشاورزم و چكار دارم به اين كارها، آن بگويد من، شما مىتوانيد بگوئيد من كشاورزم و امام حسين را مىخواهند بكشند من چكار دارم؟ شما اين حرف را مىتوانيد بزنيد؟ شما مىتوانى بگوئى كه من كشاورزم، من كارمندم، من تو ادارات هستم يا جاهاى ديگر، قرآن را مىخواهند از بين ببرند به من چه؟ چطور مىتوانى بگوئى؟ مقدمه است اين از براى بردن اين مسائل. قدرتهاى بزرگ امروز لمس كردند كه سيلى از اسلام خوردند. آنها از ما بيشتر ملتفت هستند كه چه كرده است اسلام با آنها، اينها مىخواهند اين اسلام را كنار بگذارند. چطور كنند؟ حيلههاى مختلف يكى هم اينكه شما را وادار كنند كه وارد نشويد. خودشان شيطنت كنند يك كسى را تعيين كنند، آن كس كه تعيين شد بكشد ما را به طرف امريكا، ولو ده سال
صحيفه نور ج 15 صفحه 62
ديگر. همه بايد توجه به اين مسائل داشته باشيد، مسائل سياسى مال همه است كلكم راع همه بايد مراعات بكنيد، همه بايد ملت را توجه كنيد كه چه مىكنند و بايد راهنمايى كنيد همه را، و همه بايد فعال با صفهاى فشرده و فعال وارد باشيد در صحنه و به خودتان هيچ ياسى راه ندهيد، خدا با شماست. ديگران اگر مسلسل دارند و نمىدانم چه دارند، فانتوم دارند و امثال اينها، شما خدا را داريد. شما همه اينها را از بين برديد براى آنكه با خدا بوديد، پشتوانه شما خداست. ملت چه داشت آن وقت، چيزى نداشت كه دستش. مىنشستند يك چيز اينقدرى درست مىكردند، مگر اين مقابل آن چيزى كه آنها داشتند، چيزى بود؟ لكن خداوند القاء رعب كرد در دل آنها كه نروند سراغ آن جهازات كشنده و مقابله نكنند، اين كار خدا بود كه القاء رعب كرد، همه را ترساند و تقويت كرد روحيه شما را، به طورى كه از شهادت نترسيديد و شهادت رابراى خودتان فوز عظيمى دانستيد. اينها همه از خداست، و الا همين ملتى بود كه آن وقت اگر يك صداى اگر يك پاسبان مىآمد توى تهران، توى بازار تهران، امر مىكرد، همه بازار تهران تسليمش شدند، يك وقت اينجور بود. كى اينطور كرد كه آن كسى كه از پاسبان مىترسيد ريخت در خيابانها و مرگ بر شاه گفت، كى اين روحيه را به شما داد؟ جز خدا كسى مىتواند سرتاسر كشور را تحت يك علم قرار بدهد؟ غير خدا كى مىتواند؟ شمايى كه خدا را داريد، از چه مىترسيد؟ از هيچ چيز. آنى كه در بيمارستان خوابيده و مردم را دعوت به مقاومت مىكند، دعوت به اين مىكند كه با ارتشىها كمك بكنيد، اين ملت كه اينطور است وضعش، بچه و زن و بزرگ و كوچك و پير و جوانش در صحنه هستند و مىخواهند دخالت در امور بكنند، حق هم همين است بايد دخالت در امور بكنند. اگر ديدند من كج مىروم، به من بگويند كج نرو، اگر ديدند يك كسى، دولت كج مىخواهد برود، به او بگويند كج نرو. اگر شما را از خصوصا شما اهل علم را كه هدف اصلى شما هستيد، اگر شما را از صحنه خارج كنند، اسلام را كنار زدند. طب بىطبيب نمىتواند عمل بكند، طبيب مىخواهد، متخصص مىخواهد. اسلام به استثناى روحانيت مثل طب به استثناى طبيب است. اين كه اسلام را تا اينجا رسانده همين طبقه بوده است و شما الان موظفيد، مكلفيد كه اسلام را با قدرت به نسلهاى آتيه تحويل بدهيد.
و من اطمينان دارم كه تا اين ملت توجه به خدا دارد، هيچ قدرتى نمىتواند به اين آسيب برساند. افراد را افراد را ممكن است خوب، بكشند. يك روز هم مرا بكشند اشكالى ندارد، اما ملت سر جاى خودش هست. اينها اشتباه مىكنند، يك اشتباه غلطى كه خيال مىكنند كه اين را بكشند، چند نفر وكيل بكشند، چند نفر وكيل را كشتند،امروز مجلس بوده، وكلاى ديگر هم مىآيند جايش مىنشينند. امروز ملت ما قائم به شخص نيست، يعنى اين يك قدرت الهى است كه در اين ملت پرتو افكنده كه اشخاص مطرح نيستند. ملت الان همه با هم در صحنهاند و هر كس از آنها شهيد بشود، يك نفر ديگر به جاى او نشانده مىشود. خداوند انشاء الله همه شما را و همه ما را و همه ملت را و همه روحانيت را به راه مستقيم برساند وبه لقاء خودش مشرف كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 63
تاريخ: 13/4/60
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهداى فاجعه 7 تير و اعضاى دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامى
مساله اتفاقى نبود كه افراد موثر را يكى بعد از ديگرى شهيد كردند يا خواستند شهيد كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
من به همه بازماندگان شهدا كه بايد بگويم همه ايران بازماندگان اين شهدا هستند تسليت عرض مىكنم. ما از خدا هستيم، ما هر چه داريم از اوست. از خود هيچ نداريم و آنچه كه هديه مىكنيم به اسلام، هديهاى است كه از خداى تبارك و تعالى به ما مرحمت شده است و ما امانتها را به او بر مىگردانيم و اين امانتها با پاكى و سرافرازى به سوى خداى تبارك و تعالى شتافتند و موجب سرافرازى ملت و مظلومين جهان واقع شدند. آنها پيشقدم شدند و همه اشخاصى كه در جبههها و پشت جبههها از پانزده خرداد به اين طرف به سوى حق تعالى شتافتند موجب سرفرازى ملت ما و مظلومين جهانند. آنچه مهم است براى ما اين است كه ما چه بايد بكنيم، آنها خدمت خودشان را به اسلام كردند و آنوقت خداى تبارك و تعالى مقدر فرمود به خدمت او شتافتند. مهم براى ما اين است كه ما به تكليفمان عمل بكنيم، به آنچه خدا تبارك و تعالى فرموده است عمل بكنيم. پيش كسانى كه به خداى ارتباط دارند، شهادت عزيزان مطرح نيست، خدمت عزيزان مطرح است. آنها خدمت خودشان را كردند وبراى اين ملت سرمايههائى بودند كه از دست رفت، لكن راهى كه آنها رفتند بايد ما هم با هوشيارى آن راه را تعقيب كنيم. يك جريانى از اول نهضت و از اول انقلاب در مقابل انقلاب در كار بود، مساله اتفاقى نبود كه افراد موثر را، افرادى كه براى اين ملت سرمايه بودند، يكى بعد از ديگرى يا شهيد كردند يا خواستند شهيد كنند و خداوند حفظ كرد. اينطور نبود كه من باب اتفاق يك كسى مرحوم مطهرى را ترور كند يا مرحوم مفتح را يا آقاى هاشمى را يا آقاى خامنهاى را يا مرحوم بهشتى را يا اين وزرائى كه براى اسلام هر كدام ارزشمند بودند و آن وكلائى كه متعهد و مفيد بودند. مساله يك مساله تنظيم شده بود و هست. مسالهاى بود كه از اول كه اين انقلاب يك شكلى به خودش گرفت از آنوقت شروع شد به اين مسائل.
صحيفه نور ج 15 صفحه 64
يك جريانى بود كه افراد متعهد نباشد
از همان وقت كه به جمهورى اسلامى مردم مىخواستند راى بدهند، مورد تحريم واقع شد. يك دستهاى، يك گروهى تحريم كردند و وقتى كه مجلس خبرگان تاسيس شد در تاسيساش مخالفتها شد و بعد از آنكه ديدند تاسيس شد و اشخاصى كه در مجلس خبرگان هستند فقها هستند يا دانشمندانى كه در خط اسلام هستند، شروع به مخالفت شد و طرح انحلالش پيش يك عدهاى ريخته شد و خداوند حفظ كرد. من باب اتفاق نبود كه وقتى مجلس شورا مىخواست تاسيس بشود باز مخالفت مخالفتها شد و وقتى هم تاسيس شد باز در خود مجلس افرادى در آن موادى كه براى حفظ اسلام و حفظ استقلال كشور مفيد بود، مورد اشكال واقع شد. اين يك مسالهاى بود و يك جريانى. اين جريان هست همراه با اين انقلاب، همزاد با اين انقلاب و همراه با اين انقلاب و الان هم هست و بعدها هم خواهد بود. بىجهت نيست كه يك كسى در مجلس شورا انگشت گذارد روى يك مادهاى كه آن ماده بر حسب خواست اسلام ادامه دهنده اسلام و ادامه دهنده راه اسلام است، آن ماده مورد مواخذه قرار مىگيرد و مخالفت و من باب اتفاق نيست كه بعد از آنكه آن مساله هم گذشت، دولت وقتى كه يك دولت اسلامى است و متعهدى است مورد اشكال و مورد هتك قرار مىگيرد و مجلس وقتى كه مجلس اسلامى و اكثر افراد آن افراد متدين، متعهد هستند، مجلس را مورد مواخذه قرار مىدهند و گفتند و مىگويند كه اينها اشخاصى هستند كه نمىتوانند كارى انجام بدهند. قضيه توانائى دولت نيست، توانائى مجلس نيست، قضيه اين است كه اين مجلس اسلامى نبايد باشد، اين دولت اسلامى نبايد باشد. قضيه آقاى بهشتى نبود، شما ديديد كه در طول اين يك سال، دو سال با چه افرادى مخالفت شد. قضيه شخص افراد نبود، قضيه همان جريان بود كه با اصل اساس مخالفت باشد. قضيه دفترهاى هماهنگى در سراسر كشور يك قضيه من باب اتفاق و عادى نبود، قضيه مخالفت با دولت اسلامى و هر روز در هر گفتارى و در هر نوشتهاى حمله به دولت، به اينكه دولت كارى از او بر نمىآيد. قضيه اين نيست، قضيه اين نيست، كه مجلس يك مجلس غير كارآئى است و از اشخاص غير مطلع تشكيل پيدا كرده. مسائل اين نيست، مساله اين نيست كه قوه قضائيه به دست انحصار طلبان افتاده است اينها مسائل مسائل اصلى آنها اين نيست. مسائل آمريكاست و اسلام. جريان، جريان آمريكائى در مقابل اسلام. از همان اول، از همان وقتى كه احساس اين شد كه شاه بايد برود، از همان وقت بختيار مىآيد و بختيار از يك گروه ملى گرا. من باب احتياط هم آنها مىگويند كه ديگر او از حزب ما و از جبهه نيست. اين احتياطى بود كه كردند كه اگر او كنار رفت، باز جبههاى در كار باشد. از همان وقت كه ديگر اساس سلطنت سست شد، اين جريان در كار افتاد. همان وقت كه من در پاريس بودم اين جريان شروع شد، همان وقت هم خواستند كه شاه را نگه دارند، به اسم اينكه او حكومت كند سلطنت كند نه حكومت، با اين اسم مىخواستند حفظش كنند و از همان وقت هم خواستند كه بختيار را بياورند و با ما آشتى بدهند. ما كانه نزاعمان با بختيار بود از اين جريان، از اول يك جريانى منسجم شده و برنامه ريزى شده در كار بود و ما درست توجه به آن نداشتيم، كم كم هى
صحيفه نور ج 15 صفحه 65
مطالب معلوم شد، كم كم خودشان را لو دادند و رسيد به اينجا كه من هر چه جديت كردم كه نرسد به اينجا، رسيد. نه از باب اينكه به اينها اعتمادى داشتم از جهات ديگرى كه به خود آقايان گفتم. حالا رسيده جريان به اينجا كه از حفظ شاه و بعدش بختيار وبعدش شوراى سلطنتى و بعدش حذف جمهورى اسلامى كه با آن مخالفت مىشد و بعدش مجلس خبرگان و بعدش مجلس شوراى اسلامى و بعدش دولت و بعدش قوه قضائى كه با همه مخالفت مىشد، نه از باب اينكه بارجائى و بهشتى و هاشمى و امام جمعه تهران مخالفتى داشتند، چه مخالفتى؟ يك جريانى بود كه بايد افراد متعهد نباشند، اگر شد آنها را از صحنه بيرون كنند و منعزل كنند از مردم، بهتر. شايعه سازى كنند كه حتى اين اجناسى كه براى جنگزدهها ميخواهند ببرند اين مىرود تو جيب آقاى بهشتى و آقاى خامنهاى و آقاى كذا، آقاى هاشمى. هر جنايتى كه در ايران به دست خود آنها واقع مىشد به مردم مىگفتند كه اينها كردند. اين يك جريانى بود و هست كه مىخواهند اين كشور را با اين جريان بكشند به طرف امريكا. خوب اگر به طرف آمريكا كشاندند شوروى هم شريك است. آمريكا تنهائى نمىتواند، بايد با هم باشند. و اين جريان بالفعل هست، آنطور مسائل يكى يكى گذشت و از آن طرفى نيستند، از اين كشتار دستجمعى كه در تاريخ پارلمانها و دولتهاى دنيا كم نظير يا بىنظير است، از اين هم فايدهاى نبردند. حالا همان شلوغكارىها را، هى حالا مىبينند فايده نمىبرند،، يك فايده را دلشان مىخواهد ببرند و آن اين است كه تخريب كنند، خرابكارى بشود، خود خرابكارى را مىخواهند.
امروز بايد همه شما سازمان اطلاعات باشيد
ملت ما امروز تكليفش اين است كه تمام افراد، تمام افراد ملت، چشم و گوششان را باز كنند و رفت و آمدهاى اينها را كنترل كنند. اگر نشسته ملت كه براى او پاسدارها فقط، كميتهها فقط، دولت فقط، انجام وظيفه بدهد، اين اشتباه است. همه افراد الان موظفند به اينكه اين مسائل را تعقيب كنند. اين خرابكارهائى كه در گوشهها خزيدهاند و مشغول خرابكارى هستند و معالاسف جوانهاى بىتوجه ما را، دخترهاى خردسال ما را، پسرهاى خردسال ما را اغفال مىكنند، بايد پدر و مادر اينها توجه داشته باشند كه اينها را، آنها به تباهى مىكشند براى اينكه گل آلود بشود آب، اگر بتوانند بهره بردارند و اگر نتوانند هم لااقل اين ديوار را خرابش كنند. تمام پدر و مادرها و اقوام و عشيرهها موظفند كه اين بچههاى گول خورده را، اين پسرهاى گول خورده را، اين دخترهاى گول خورده را، اينها را نصيحت كنند، اينها را از اين كار كه بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است اينها را باز دارند از اين كارها. ننشينند كه بچههايشان بروند در بين مردم و خرابكارى كنند و گرفتار بشوند و به جزاى خودشان برسند و در اين دنيا هم به جزاى خودشان برسند. نگذارند، اين بچهها گول خوردهاند، محتاج به نصيحت هستند. من از آن جوانهائى كه از اينها گول خوردند به عنوان اينكه ما مىخواهيم براى اين ملت يك كارى انجام بدهيم، ما مىخواهيم آخوندها نباشند، ما آنها براى براى ملت نيست، آنها براى انحصارطلبىهاى خودشان هست، ما مىخواهيم براى شما كار بكنيم، من تعجبم از اين جوانها كه
صحيفه نور ج 15 صفحه 66
افعال اينها را ناديده مىگيرند. يك عمر كشاورز زحمت مىكشد، يك كبريت منافق اين را به آتش مىكشد. اين اشخاصى هستند كه براى ملت ما مىخواهند خدمت بكنند!! در خيابان مىريزند و مردم عادى كه دارند رفت و آمد مىكنند، اتومبيلهاى عادى كه دارد رفت و آمد مىكند، اينها را مىكشند و به آتش مىكشند و سر مىبرند و به طور فجيع مىكشند اينها را. اينها اشخاصى هستند كه براى مردم كار كنند، براى خلق كار مىكنند!! تكليف ملت امروز اين است كه تمامشان توجه كنند كه اين خرابكارها را شناسائى كنند، شناسائى كنند و معرفى كنند به كميتهها و دادگاهها و هر جا نزديكشان است. خودشان وارد عمل نشوند، همان شناسائى كنند يا لااقل يكى را بگيرند بدهند دست پاسدارها و قواى انتظامى، ننشينند كه ديگران كار بكنند. مصلحت، مصلحت همه است. امروز مثل سابق نيست كه ملت به حساب نيايد و يك دولت جائرى سر كار باشد كه بخواهد همه استفادهها را خودش ببرد و ملت را كنار بگذارد. امروز روزى است كه شما همه با هم مىخواهيد اين كشور رابه سعادت برسانيد و از دست قدرتهاى فاسد بيرون كنيد. امروز بايد همه شما سازمان اطلاعات باشيد، از اجزاء سازمان اطلاعات باشيد. همه ماها مكلفيم كه اگر چنانچه از اين خرابكارها كسى را يافتيم و بايد هم دنبال اين باشيم كه بياييم اينها را، معرفى كنيم تا قواى انتظامى، نظامى بگيرند و تحويل دادگاهها بدهند و محاكمه بشوند. محاكمهها هم بايد محاكمات عادلانه باشد، بر طبق موازين شرعى باشد. ننشينيد تا اينكه اينها خرابكارى را توسعه بدهند. اينها اجيرند كه اين خرابكارىها را هر چه مىتوانند توسعه بدهند و در هر جاى از كشور يك شلوغى به كار بياورند، يك خسارتهائى وارد كنند به خيال اينكه ملت كم كم خوف پيدا بكند و اين مسير خودش را رها كند، حالا كه مسير رها شد و ملت ديگر ترسيد و كنار نشست، آنها وارد ميدان بشوند، حكومت را از بين ببرند و مجلس را از بين ببرند و يك مجلس و يك حكومت به صورت اسلامى و در باطن آن نحوى كه خود اينها مىخواهند و آمريكا ميخواهد. ما نبايد بنشينيم و تماشاچى باشيم. ما بايد فعالانه عمل بكنيم، اگر شهيد داديم، فعاليتمان بيشتر بشود، آنهائى كه شهيد دادند فعاليتشان بيشتر بشود، براى اينكه از دست دادند يك افراد با ارزشى را و بايد دنبال كنند تا پيدا بكنند آن اشخاصى كه اين جنايتها را كردند و مىكنند.
بايد طريقه اين شهدائى كه در مجلس، در دولت، در قوه قضائى از دست داديم، فراموش نكنيم
و ما، همه ملت بايد توجه به جنگ داشته باشد و اين كشتارهائى كه شايد يكى از انگيرههايش هم اين باشد كه مردم ذهنشان از جنگ منفرد بشود و ما خداى نخواسته در جنگ ببازيم كه نخواهيم باخت، لكن طول بكشد. اذهان خودتان را، سرتاسر كشور اذهان خودشان را، همه ملت متوجه به جنگ كنند، اساس اين است كه ما در آنجا پيروز بشويم و انشاء الله پيروز مىشويم. اينكه شخصيتهاى بسيار ارجمندى از دستمان رفت نبايد ما را از آن مسائلى كه همان شهداى ما مورد نظرشان بود
صحيفه نور ج 15 صفحه 67
و اساس خدمتشان بود، ما فراموش كنيم. ما بيشتر بايد توجه بكنيم به آن چيزى كه اين شهداى ما در مجلس، اين شهداى ما در دولت، شهداى ما در قوه قضائى، آنها را ما از دست داديم، بايد طريقه آنها را كه همه اين مساله بود كه جنگ را ما ببريم و تفالههاى آمريكا و شوروى را از كشور خودمان پاكسازى كنيم و كشور خودمان يك كشور اسلامى مستقل، آزاد باشد، بايد ما آن طريقه را فراموش نكنيم. در راس همه امور توجه به اينكه اين جنگ بايد به پيروزى ختم بشود انشاءالله، و انشاء الله مىشود، در هر صورت ما تكليف داريم. من ديروز راجع به تكليفى كه به همه ملت متوجه است، به زن و مرد، و آن كسى كه به حد راى دادن قانونى رسيده واجب است اين مساله كه در پاى صندوقهاى تعيين رئيس جمهور حاضر بشوند و راى بدهند. اگر چنانچه سستى بكنيد، كسانى كه مىخواهند اين كشور را به باد فنا بدهند، ممكن است پيروز بشوند. بايد همه شما، همه ما زن و مرد، هر مكلف همانطور كه بايد نماز بخواند، همانطور بايد سرنوشت خودش را تعيين كند. ما يك سيلى خورديم از اشتباه، ما همه اين نابسامانىهائى كه الان داريم براى اينكه اشتباه كرديم، نبايد اشتباه تكرار بشود. دنبال اين باشيد كه يك نفر صد درصد مكتبى، اسلامى، در خط اسلام، براى رياست جمهور انتخاب كنيد. همه گروهها و همه جمعيتها، همه علماء بلاد و همه مردم بلاد بايد در اين امر حياتى كه اگر اشتباه باز بكنيم، باز بعد از چندى بايد يك عزلى پيش بيايد و دوباره از سرگرفتار شود، باز اشتباه نكنيم، البته كارى جز شلوغكارى نمىتوانند بكنند، لكن امروز شلوغكارى هم براى ما ضرر دارد، امروز هر قدمى كه ما سست كنيم يا ساكت در جائى باشيم ضرر دارد براى ما. ما بايد فعال باشيم، ما بايد به پيش برويم. اگر ما يك قدم سست كنيم، آنها يك قدم جلو مىآيند. اگر يك قدم ما عقب برويم، آنها ده قدم جلو مىآيند. ما بايد ارتشمان و ژاندارمريمان و پاسدارانمان و بسيجمان و آن كسانى كه از عشاير به اينها متصلند و اينها، فعالانه جلو برويم و اگر يك وقت سستى كنيم، آنها مىآيند جلو، اگر يك قدم عقب بگذاريد، آنها مىآيند جلو، آنها ده قدم مىآيند جلو. ما بايد با كمال شدت و با كمال شجاعت بايد در ميدانهائى كه دفاع از اسلام داريد مىكنيد، اين تفالههاى آمريكا را از كشور خودتان بيرون بريزيد. اين تكليف آنها. و تكليف اشخاصى كه در پشت جبهه هستند، تكليف آنها هم همين است كه با آنها همراهى كنند. اگر يك قواى مسلحهاى ببيند كه ملت با اوست، پشتيبان اوست فعاليتش چندان برابر خواهد شد. شما بايد افهام كنيد به آنها كه ما پشتيبان شما هستيم و هستيد. شما ملت اسلام نشان داديد به همه دنيا كه ما يك ملتى هستيم كه با ارتشمان پيوند داريم و با قواى مسلحمان پيوند داريم و ما در پشت جبهه به آنها خدمت كنيم و آنها در جبهه به ما و به اسلام. نبايد ما فراموش كنيم كه در جنگ با آمريكا هستيم. ما در جنگ با آمريكا و تفالههاى آمريكا، اين تفالههائى كه قالب زدند خودشان را و ما غفلت كرديم، الان هم هستند. بايد هر يك از اينها را شناسائى كنيد و به دادگاهها معرفى كنيد، ننشينيد كه باز يك جائى را آتش بزنند، اينها مىخواستند يك شلوغى بشود، يك انفجارى حاصل بشود و مردم از صحنه بيرون بروند و ديدند كه خير، عكس شد مطلب مردم، اين شهادت اسباب اين شد كه همه با هم منسجم بشوند.اين اسباب اين شد كه مشت اين ادعا كنها كه ما براى آزادى و براى كذا
صحيفه نور ج 15 صفحه 68
مىخواهيم زحمت بكشيم و بايد اين ملت آزاد باشد و كذا، مشت اينها باز شد كه اينها از چه سنخ آزادى مىخواهند، آزادى انفجار، آزادى انفجار اينها مىخواهند، اينها خواستند كه اين منافقين هم آزاد بيايند توى مردم و بعد از يك سال ديگر بسيارى از جوانهاى ما را منحرف كنند آزادانه و بسيارى از كارهائى كه مىخواهند زير جلى انجام بدهند، آزادانه انجام بدهند. براى اينكه آزادى است، بىجهت نيست كه در آن نطقهاى با اجتماع زياد روز عاشورا سوت مىزنند و كف مىزنند، امام مظلوم ما به شهادت رسيده، روز شهادت امام مظلوم ما، پاى نطق و سخنرانى يك نفر آدمى كه با آنها دوست است كف مىزنند و سوت مىكشند و آمريكا را از ياد مىبرند. خط اين بود كه اصلا امريكا منسى بشود. يك دسته شوروى را طرح مىكردند تا آمريكا منسى بشود، يك دسته الله اكبر را كنار مىگذاشتند، سوت مىزدند و كف مىزدند آن هم در روز عاشورا، خط اين بود كه اين قضيه مرگ بر آمريكا منسى بشود. و لهذا ديديد كه آن روزى كه اين جوانهاى بيدار عزيز ما اين لانه جاسوسى را گرفتند، اين شياطين به دست و پا افتادند. يكى گفت كه اينها خط شيطان هستند و دنبال اين كردند كه ما الان اسير آمريكا هستيم. نه اينكه نمىفهميدند كه نه، اسير آمريكا نيستيم، مىخواستند كه ما را از استقلال بيرون بياورند و به دامن آمريكا بيندازند و قضيه گرفتن اين محل جاسوسخانه ناگوار بود براى آنها، براى اينكه پروندههاى اينها هم ظاهر مىشد، پيدا مىشد اين پروندهها. اينهمه كوشش براى اينكه اينها را رها كنيد بروند، ما در گرو آمريكا هستيم، اينها را بگذاريد بروند اينهااين جوانهاى عزيز ما كه مىگفتند ما در خط اسلام هستيم، مىگفتند به آنها كه شما در خط شيطان هستيد، خوف اين بود كه اين پروندهها ظاهر بشود و اين چهرههائى كه قالب زدند خودشان را، اين چهرهها معلوم بشود كه چطور اشخاصى بودند.
هر روزى كه اين منافقين قدرت پيدا كنند شما را هم مىبرند، براى اينكه شما لااله الا الله مىگوئيد و آنها با لا اله الاالله مخالفند
من حالا هم باز به اين افرادى كه خيلى منحرف نيستند، من به اينها باز نصيحت مىكنم كه شما بياييد و حسابتان را از اين منافقين كه قيام بر ضد اسلام كردند حسابتان را جدا كنيد، نه اينكه بگوييد كه خشونت شما نكنيد، آنوقت به من هم بگوييد كه شما هم خشونت نكنيد، اين معنايش اين است كه ما و آنها مثل هم هستيم، آنهائى كه شناختشان را گمان ندارم اين آقايان نديده باشند، اينهائى كه كتاب عقايدشان را منتشر كردهاند و اين آقايان هم شايد و لابد ديدهاند آنها را، با ما كه ميدانند كه ما لااقل مسلمان هستيم، مسلمان بدى هستيم، اينها حسابشان را جدا نمىكنند ما من مكرر گفتم آقا شما ديديد كه آقاى بنى صدر حسابش را جدا نكرده، خدا مىداند كه من مكرر به اين گفتم كه آقا اينها تو را تباه مىكنند. اين گرگهائى كه دور تو جمع شدهاند و به هيچ چيز عقيده ندارند، تو را از بين مىبرند، گوش نكرد، هى قسم خورد كه اينها فداكار هستند، اينها مردم كذا هستند (يعنى آنهائى كه دور و بر او هستند) خوب من مىدانستم كه اينجور نيستند يك دستهاى كه مىروند توى وزارتخانه دزدى مىكنند
صحيفه نور ج 15 صفحه 69
اين را تاييدش مىكند، خوب معلوم ميشود، دزدى را شما گفتيد. اينقدر عقلشان ناقص است اين را تاييد كردند. حالا هم به اين آقايانى كه اهل سدادند، اهل صلاحند منتها اعوجاج فكرى دارند، آمريكا براى شما هيچ فايدهاى ندارد ديگر گذشت آنوقت. امروز آنى كه براى شما هست، براى دينتان براى دنياتان فايده دارند اين ملتند اين ملت پابرهنه است. آن ملت سرمايهدار هم به درد شما نمىخوردند، آنها همه براى خودشان مىكشند، شماها را مىخواهند آلت دست قرار بدهند. اين منافقين هم به درد شما نخواهند خورد، هر روزى كه اين منافقين قدرت پيدا كنند سر شما را هم مىبرند، براى اينكه شما لا اله الا الله مىگوئيد، آنها با لااله الا الله مخالفند. اينها توحيد را توحيد طبقاتى مىگويند، آنها معاد را همين جا مىدانند، همين دنيا. آنها غير اين دنيا چيزى را قائل نيستند، اما شما قائليد. آن روزى كه اينها پيروز بشوند خداى نخواسته، شما فداى آنها خواهيد شد، شما را پل قرار دادهاند براى پيروزى، وقتى كه رفتند اين پل را عقب خودشان خراب مىكنند، مزاحم آنها نمىخواهند. من باز هم عرض كنم با آقايان كه ماه مبارك رمضان است و درهاى رحمت خداى تبارك و تعالى به روى همه گناهكاران باز است و شما تا دير نشده است در اين ماه رمضان خودتان را اصلاح كنيد، ما همه بايد خودمان را اصلاح كنيم، ما هيچ كداممان يك آدم درست حسابى نيستيم. پناه به خدا بايد ببريم و خودمان را اصلاح كنيم و با اين جريانى كه خروشان و درياى مواج آدمهاى متعهد است ما با آنها خودمان را در همان جريان بگذاريم. جريان مخالف سيل، انسان را خرد مىكند، جريان مخالف موجهاى شكننده دريا انسان را از بين مىبرد. شما اسلام را كنار نگذاشتيد لكن آنهائى كه به اسلام عقيده ندارند و اشخاصى هستند كه قيام بر ضد اسلام كردند و لااقل در خيابانها ريختهاند و آدم كشتهاند و شما هم حكم شرعىاش را مىدانيد و شما هم مىدانيد كه كسى كه مسلحانه در خيابان بريزد و مردم را ارعاب كند، لازم نيست بكشد مردم را، ارعاب كند، اسلام تكليفش را معين كرده است و شما هم مسالهاش را مىدانيد. شما همين يك مساله را بگوئيد، يك اعلاميه بدهيد، مساله، در كتاب خدا هست كه اين اشخاصى كه مفسد هستند و ريختند توى خيابانها و مردم را مىترسانند، به حسب حكم خدا، حكمشان اين است. شما اين مساله شرعى را بگوئيد و از گروه خودتان امضاء كنيد. چرا اينقدر تعلل مىكنيد، مگر براى شما مىخواهيد اينها چه بكنند. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه ما را موفق كند در اين ماه شريف، در اين ماه رحمت، ما را موفق كند كه توبه بكنيم از گناهانى كه داريم. اهواى ما را، هواهاى نفسانيه ما را، يك قدرى از دستمان بگيرد و اين ملت عزيز ما را با همين قدرتى كه دارد حفظ كند انشاء الله و ارتش ما و ساير قواى مسلح ما پيروز بشوند انشاء الله و اسلام انشاء الله پيروز است و خواهد پيروز بود.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 70
تاريخ: 18/4/60
پيام امام خمينى به مناسبت پيروزىهاى رزمندگان اسلام در جبهه نوسود
بسم الله الرحمن الرحيم
تيمسار ولى فلاحى جانشين رئيس ستاد مشترك ارتش جمهورى اسلامى ايران
قاتلو هم يعذبهم الله بايديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مومنين .
آزاد شدن شهر نوسود پس از تصرف ارتفاعات مشرف بر آن به وسيله رزمندگان متعهد و مومن و شجاع ارتش و سپاه پاسداران و ژاندارمرى و ديگر رزمندگان عزيز خودى، پيروزى چشمگيرى است كه تقدير و تشكر ملت مبارز ايران را برانگيخت.
مراتب تقدير و تشكر اينجانب را نسبت به تمام مجاهدين اسلام در جبهههاى جنگ تحميلى و دفاع از اسلام و ميهن عزيز خصوصا فاتحان نوسود ابلاغ نمائيد.
اين پيروزى و ديگر پيروزىهاى آينده و گذشته با تمام ساز و برگ بسيارى كه از جانب ابر قدرتها و دار و دسته آنان در اختيار دشمن گذاشته شده است پيروزى ايمان و اسلام است بر جناح كفر و پيروزى ارزشهاى انسانى است بر طاغوت.
همان سان كه در صدر اسلام جناح مومنين باساز و برگ اندك و ايمان و تعهد بسيار بر جناحهاى كفر مجهز به همه نوع ساز و برگ فراوان روز و قدرتهاى شيطانى پيروز گرديدند. بايد انسجام و انضباط رزمندگان اسلام به حد اعلا باشد و از اختلاف سليقهها كه موجب تزلزل مىشود اجتناب شود كه دست خداى بزرگ با جماعت و انسجام است.
شما برادران رزمنده در جبههها پيروزى مىآفرينيد و برادران عزيز پشت جبهه و ملت شجاع در سراسر كشور، منافقان و ديگر منحرفان راستگراو چپگرا را گروه گروه باز يافته و به قواى انتظامى و سپاه پاسداران معرفى مىنمايند و آنان را به دادگاههاى انقلاب تحويل مىدهند.
اينجانب مراتب تقدير و تشكر خود را تقديم ملت متعهد و شجاع مىنمايم و اميد آن دارم كه با اين شيوه الهى اين تفالههاى آمريكائى هر چه زودتر به سزاى اعمال خود برسند و ملت مسلمان ايران از شر آنان آسوده شوند.
اينجانب از دادگاههاى انقلاب مىخواهم كه با مراعات جانب عدل اسلامى با قاطعيت انقلابى با اين مفسدان و تباه كنندگان حرث و نسل رفتار و احكام قرآن مجيد را درباره آنان اجرا نمايند و به ياوهگوئى همان كسانى كه به حدود اسلامى پايبند نيستند گوش فرا ندهند كه اجراى حدود قصاص و
صحيفه نور ج 15 صفحه 71
تعزير اسلامى بيمه كننده حيات و نظام كشور است و سستى و سهل انگارى در اين امر ترحم بر پلنگ تيز دندان است.
ضمنا همانسان كه ملت متعهد علاقهمند به جمهورى اسلامى مكلف هستند كه گروهها يا اشخاص منحرف توطئهگر را شناسائى نموده و به مقامات رسمى معرفى نمايند و در صورت لزوم با پاسداران و شهربانى كمك نمايند، قواى مسلح در سراسر كشور موظف هستند كه اگر در بين آنان اشخاص منحرفى هستند به فرماندهان معرفى نمايند و فرماندهان موظف هستند آنها را به دادگاه تسليم نمايند تا رسيدگى شده و تصفيه و مجازات شوند و اين مطلب اخطارى است به تمام فرماندهان و متخلف مورد مواخذه قرار خواهد گرفت. و اخيرا لازم به تذكر است كه چون صدام شكست خود را نزديك مىبيند دست به حيلهاى عاميانه زده است و بعضى از طرفداران او نيز همان را تعقيب نمودهاند مىگويد ماه مبارك رمضان ماه عبادت است و جنگ در آن حرام است و لازم است آتش بس اعلام شود.
او و دوستان آمريكائىاش نمىدانند كه ماه مبارك رمضان شهر حرام نيست. صدام در يكى از ماههاى حرام عليه ما به جنگ برخاست و كسى از طرفدارانش به او اعتراض نكرد. امروز ما در حال دفاع هستيم و دفاع از كشور يكى از عبادات بزرگ است.
ملت ايران مىداند كه نيروهاى مسلح ما در حال بزرگترين عبادات هستند. نيروهاى مسلح ما بايد بدانند كه پيغمبر اكرم در ماه مبارك رمضان عليه كفار جنگيد.
از خداوند متعال پيروزى اسلام را بر كفر و نفاق خواستارم.
والسلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 72
تاريخ: 7/5/60
پيام امام خمينى به آيت الله صدوقى در مورد رسيدگى به وضع زلزله زدگان كرمان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آقاى صدوقى دامت بركاته
خبر ناگوار زلزله كرمان كه خود آزمايش ديگرى براى بندگان صالح خدا بود مردم رنجديده ما را متاثر ساخت.
جنابعالى تحمل زحمت فرموده با همكارى علماء محترم كرمان ايدهم الله تعالى و مردم مبارز و شريف آن ديار هر چه سريعتر اقدامات لازم را جهت رفع كمبودها بنمائيد و نتيجه را به اطلاع اينجانب برسانيد تا تصميمات لازمه اتخاذ گردد.
بديهى است دولت و برادران نظامى و پاسدار و ساير نهادها نيز همچون گذشته به وظيفه اسلامى و انسانى خود عمل خواهند نمود. سلام گرم و مراتب تسليت اينجانب را به خانودههاى مصيبت زده وآسيب ديدگان اين حادثه غمانگيز ابلاغ فرمائيد. خداوند ما رادر برابر امتحانات مكرر پيروز گرداند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 73
تاريخ: 10/5/60
پيام امام خمينى رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران به مناسبت روز جهانى قدس
بسم الله الرحمن الرحيم
جمعه آخر ماه مبارك رمضان روز قدس است و در دهه آخر ماه رمضان به احتمال زياد شب قدر است. شبى است كه احياء آن سنت الهى است و قدر و منزلت آن از هزار ماه منافقان والاتر است كه مقدرات خلق در آن شب پايهريزى مىشود. روز قدس كه همجوار شب قدر است لازم است كه در بين مسلمانان احياء شود و مبدا بيدارى و هوشيارى آنان باشد و از غفلتهايى كه در طول تاريخ خصوصا سدههاى اخير شده است بيرون آيند تا آن روز هشيارى و بيدارى از دهها سال ابرقدرتها و منافقان جهان والاتر باشد و مسلمانان جهان مقدرات خود را خود به دست قدرت خود پىريزى و پايهگذارى كنند. در شب قدر، مسلمانان با شب زندهدارى و مناجات خود از قيد بندگى غير خداى تعالى كه شياطين جن و انساند، رها شده و به عبوديت خداوند در مىآيند و در روز قدس كه آخرين روزهاى شهر الله اعظم است، سزاوار است كه همه مسلمانان جهان از قيد اسارت و بردگى شياطين بزرگ و ابرقدرتها رها شده و به قدرت لايزال الله بپيوندند و دست جنايتكاران تاريخ را از كشورهاى مستضعفان قطع و رشته طمع آنان را بگسلانند.
هان اى مسلمانان جهان و مستضعفان گيتى! بپا خيزيد و مقدرات خود را به دست گيريد. تا كى نشستهايد كه مقدرات شما را واشنگتن يا مسكو تعيين كنند؟ تا كى بايد قدس شما در زير چكمه تفالههاى آمريكا، اسرائيل غاصب پايكوب شود؟ تا كى سرزمين قدس، فلسطين، لبنان و مسلمانان مظلوم آن ديار در زير سلطه جنايتكاران بسر برند و شما تماشاچى باشيد و بعض حكام خائن شما آتش بيار آنان باشند؟ تا كى قريب يك ميليارد مسلمان در جهان و قريب صد ميليون عرب با كشورهاى وسيع و ذخاير بىپايان، شاهد چپاولگرىهاى شرق و غرب و ستمگرىها و قتل عامهاى غيرانسانى آنان و تفالههاى آنان باشند؟ تا كى تحمل جنايات وحشتناك بر برادران افغانستان و لبنان را نموده و به نداى آنان جواب نمىدهند؟ تا كى به جاى مقابله با دشمنان اسلام و براى نجات قدس از اسلحه گرم و قدرت نظامى و الهى غفلت نموده و با كارهاى سياسى و برخوردهاى سازشكارانه با ابرقدرتها وقت گذرانده وبه اسرائيل مهلت جنايتهاى بىامان داده و شاهد قتل عامها بايدبود؟ آيا سران قوم نمىدانند و نديدهاند كه مذاكرات سياسى با سياستمداران قدرتمند و جنايتكاران تاريخ، قدس و فلسطين و لبنان را نجات نخواهد داد و هر روز بر جنايات و ستمگرىها افزوده خواهد شد؟
صحيفه نور ج 15 صفحه 74
بايد براى آزادى قدس از مسلسلهاى متكى بر ايمان و قدرت اسلام استفاده و بازىهاى سياسى را كه از آن بوى سازشكارى و راضى نگه داشتن ابرقدرتها به مشام مىرسد كنار گذاشت. بايد ملتهاى مسلمان خصوصا ملت فلسطين و لبنان، كسانى را كه با مانورهاى سياسى وقت گذرانى مىكنند، تنبه نموده و زيربار بازىهاى سياسى كه نتيجهاى جز زيان و ضرر براى ملت مظلوم ندارد نروند. تا كى اسطورههاى دروغين شرق و غرب، مسلمانان قدرتمند را مسحور نموده و بوقهاى تبليغاتى ميان تهى، آنان را وحشت زده مىنمايد؟ تا كى مسلمين از قدرت اسلام بزرگ غافلند؟ مسلمانانى كه در نيم قرن آن فتوحات عظيم و تحولات شگرف را با دست خالى از ساز و برگ جنگى و دلى آغشته به ايمان وزبانى متذكر به الله اكبر به دست آورده و اسلام و توحيد را در جهان قدرتمند آن روز پايه گذارى نمودند.اگر آن پيروزىها و تحولاتى كه در تاريخ ثبت است از چشمانداز مسلمانان دور است، پيروزى ملت رزمنده ايران با انگيزه سربازان صدر اسلام كه سلاحشان ايمان بود، در پيش چشم همگان پرتو افكن است. جهانيان و مسلمانان جهان ديدند كه ملت غيور ايران با دست تهى از ساز و برگ نبرد، در مقابل ابرقدرتهاى زمان و وابستگان خارج و داخل آنان نهضت كردند و انقلاب شكوهمند اسلامى را باهمه مشكلات، برق آسا به ثمر رساندند و دست تمام جنايتكاران تاريخ را از كشور عزيز خود قطع كردند و توطئههاى امريكائى و گروهكهاى چپ گراو راست گرا را با قلبى سرشار از ايمان و عقيده يكى پس از ديگرى خنثى نموده و زن و مرد وكوچك و بزرگ دلاورانه در صحنه حاضر و مقدرات كشور خود را در دست تواناى خود تعيين نمودند و امروز با خواست خداوند متعال، اركان جمهورى اسلامى به دست متعهدين به مكتب و معتقدين به جمهورى اسلامى برقرار و فتنه انگيزان و توطئه گران را از صحنه خارج نمودند. و امروز ايران به رغم بوقهاى خارج و دستگاههاى تبليغاتى امريكا و صهيونيست وسيلى خوردههاى از انقلاب، به سوى سازندگى نهائى پيش مىرود و اين درس عبرتى است براى كشورهاى اسلامى و مستضعفان جهان كه قدرت اسلامى خود را بيابند واز عربدههاى شرق و غرب و وابستگان و تفالههاى آنان نهراسند و با اعتقاد به خداوند تعالى و اتكال به قدرت اسلام و ايمان بپاخيزند و دست جنايتكاران از كشورهاى خود كوتاه نمايند و آزادى قدس شريف و فلسطين را سرلوحه برنامه قرار دهند و ننگ سلطه صهيونيست، تفاله آمريكا را از دامن خود بزدايند وروز قدس را زنده نگه دارند. اميد است با زنده نگه داشتن اين روز، بىتفاوتىها زائل شود و غفلتها مرتفع گردد. و با قيام ملتهاى شريف، بعضى از سران خائن را كه به رغم مسلمانان و اسلام، دست در دست اسرائيل و چشم به فرمان امريكا بر خلاف مصالح مسلمين به زندگانى سياسى ننگين خود و به زندگى جنايتبار خويش ادامه مىدهند، از صحنه خارج و در گورستان تاريخ مدفون نمايند. حكام غاصبى كه در جنگ بين كفارى چون اسرائيل و صدام با مسلمين، طرف كفار را گرفته و به اسلام و مسلمين ضربه وارد مىكنند، از صحنه اسلام بايد خارج شوند و از حكومت بر مسلمين بايد بر كنار گردند. ملتهاى شريف مصر و عراق و ديگر كشورهاى تحت سلطه منافقان بايد قيام كنند و به بلندگوهاى فاسد كه اين جنايتكاران مسلمان جلوه مىدهند، گوش فرا ندهد و از
صحيفه نور ج 15 صفحه 75
قدرتهاى پوشالى اين خائنان نهراسند.
مسلمانان و جهانيان ديدند كه صدام عفلقى سرسپرده امريكا، به ايران كه جز به اسلام و مصالح مسلمين نمىانديشد، حمله كرد و آنچنان سرش به سنگ كوبيده شد كه اكنون با توسل به سران عرب و پناه به اسرائيل، دنبال مفرى است كه او را از سقوط حتمى نجات دهد و ملت ايران و قواى مسلح شجاع، آنچنان ضربهاى به او و طرفداران جنايتكار او زدند كه جز تسليم يا سقوط، مفرى ندارد و حيلههاى ابلهانه او و بوقهاى تبليغاتى صهيونيسم راهگشاى او نخواهد شد.
ملت و دولت و مجلس و ارتش و ساير قواى مسلح ايران كه امروز با وحدت اسلامى و انسجام الهى صف واحد هستند مصمماند كه در مقابل هر قدرت شيطانى و متجاوز به حقوق انسانها بايستند و از مظلومان دفاع نمايند و تا برگشت قدس و فلسطين به دامن مسلمين، از لبنان و قدس عزيز پشتيبانى نمايند. مسلمانان جهان بايد روز قدس را روز همه مسلمين، بلكه مستضعفين بدانند و از آن نقطه حساس در مقابل مستكبرين و جهانخواران بايستند و تا رهائى مظلومان از زير ستم قدرتمندان از پاى ننشينند و مستضعفان كه اكثريت قاطع جهان را تشكيل مىدهند مطمئن باشند كه وعده حق تعالى نزديك است و ستاره نحس مستكبران رو به زوال و افول است. ملت ايران، خواهران و برادران عزيز مىدانند كه انقلاب عظيم ايران كه در نوع خود كم نظير يا بىنظير است از ارزشهاى بزرگى برخوردار است كه بزرگترين آن مكتبى بودن و اسلامى بودن آن است، همان ارزشى كه پيامبران عاليمقام در پى آن قيام نمودند. اميد است كه اين انقلاب جرقه و بارقهاى الهى باشد كه انفجارى عظيم در تودههاى زير ستم ايجاد نمايد و به طلوع فجر انقلاب مبارك حضرت بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفداء منتهى شود. و بايد ملت شريف كه چنين انقلابى بزرگ را نموده است در ادامه آن هر چه بيشتر كوشا باشد و حضور خود را هر چه والاتر در صحنه اقامه عدل الهى به ثبت رساند. عزيزان من! بايد بدانيد كه ارزش انقلاب هرچه بيشتر باشد فداكارى در راه تحقق آن ارزشمندتر و لازمتر است. انقلاب در راه هدف الهى و استقرار حكومت الله همان است كه انبياء عظام در راه آن فداكارىها نمودند و پيامبر عظيم الشان اسلام تا آخرين لحظات زندگى پر بركت خود در راه آن با همه توان، فداكارى و ايثار فرمود و امامان بزرگوار اسلام هر چه داشتند نثار آن كردند. ما نيز كه خود را پيرو آنان و امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم مىدانيم بايد اقتدا به آنان نموده و در سبيل حق، مشكلات را با صبر انقلابى تحمل نماييم و از خرابكارىهاى دغل بازان كه آثار شكست و زبونى در آن مشاهد است نهراسيم و در راه هدف حق وا سلام بزرگ چونان انبياء عظام و اولياء معظم فداكارى و ايثار نماييم. خداوند تبارك و تعالى پشتيبان مجاهدين و يار مظلومان است. درود بر اسلام عزيز، درود بر مجاهدين در راه حق، درود بر شهدا در راه خدا در طول تاريخ، درود بر شهداء ايران و فلسطين و لبنان و افغانستان، سلام بر رزمندگان جبهههاى جنگ عليه باطل و سلام بر بندگان صالح خداوند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 76
تاريخ: 11/5/60
متن حكم تنفيذ رياست جمهورى برادر محمد على رجائى
بسم الله الرحمن الرحيم
با سپاس بيحد از الطاف كريمه خداوند متعال كه توفيق به ملت شريف و متعهد ايران عطا فرموده كه هر چه زمان مىگذرد، مشكلات افزون شود، بر تعهد آنان و حضورشان در صحنه و پشتيبانىشان از جمهورى اسلامى كه فرآورده فداكارىهاى خودشان است، افزوده مىشود. و به رغم تبليغات دشمنان خارج و داخل، با اكثريت قاطع افزون از دوره سابق، جناب آقاى محمد على رجائى ايده الله تعالى را به رياست جمهورى كشور اسلامى ايران برگزيده و اين مسووليت بزرگ و بار سنگين را بر عهده او گذاشته است. و چون مشروعيت آن بايد با نصب فقيه ولى امر باشد، اينجانب راى ملت را تنفيذ و ايشان رابه سمت رياست جمهورى اسلامى ايران منصوب نمود و مادام كه ايشان در خط اسلام عزيز و پيرو احكام مقدس آن مىباشند و از قانون اساسى ايران تبعيت و در مصالح كشور و ملت عظيم الشان در حدود اختيارات قانونى خويش كوشا باشند و از فرامين الهى و قانون اساسى تخطى ننمايند، اين نصب و تنفيذ به قوت خود باقى است. و اگر خداى ناخواسته بر خلاف آن عمل نمايند، مشروعيت آن را خواهم گرفت. و بايد ايشان توجه داشته باشند و از عمل ملت در يافته باشند كه ملت دلاور نيز راى خود را بر اين اساس به ايشان دادهاند و من اميدوارم كه در حفظ اين امانت الهى و مسئوليتى كه ملت بر عهده ايشان گذاشته است، با تمام توان كوشش نموده و از آن پاسدارى نمايند و وفادار به پيمان خود در مقابل خداوند مقتدر حاضر و ناظر و ملت حاضر در صحنه و مراقب احوال و اوضاع بوده باشند و به فرمان خداوند تبارك و تعالى كه مومنان را به رحمت و عطوفت در بين خود و شدت در مقابل كفار و مخالفان اسلام دعوت فرموده است، با تمام جديت عمل كرده و در عمل به حق از كسى و از ملامت بدخواهان نهراسند. و در نظارت بر قواى ثلاثه، طرف حق را در نظر گيرند و در خدمت به خلق خدا، خصوصا تودههاى مستضعف، احساس غرور و سرافرازى نمايند، كه اينانند وفاداران به اسلام و هواداران جمهورى اسلامى. و اميد است در اين موقع كه دشمنان خارج و داخل دست به دست هم داده تا جمهورى اسلامى را به تباهى كشند، قشرهاى مختلف ايران از علما و متفكران و محققان گرفته تا نيروى مسلح و از دهقانان و كارگران و كارمندان و كارفرمايان تا بازرگانان و بازاريان و عشاير و سرحدنشينان، همفكر و همصدا با رئيس جمهور محترم و دولت و مجلس و ساير ارگانهاى اسلامى دست جنايتكاران و خائنان را قطع و در تشديد و تاييد جمهورى
صحيفه نور ج 15 صفحه 77
اسلامى كوشا بوده و در ساختن ايرانى مستقل و آزاد فداكار باشند و با وحدت كلمه به كشور خود و مردم محروم آن خدمت كنند.
تقارن راىگيرى براى رئيس جمهور با ايام و ليالى مبارك قدر و تنفيذ آن با عيد سعيد فطر موفقيت آقاى رئيس جمهور را در خدمت به كشور و ملت عزيز نويد مىدهد. از خداوند متعال توفيق همگان را در ساختن كشور عزيز خواستار است.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page