-
گل باغ آرزوهام توی دست سرد باده
واسه من گرون تموم شد این یه دل دادن ساده
رفتی و ازم گرفتی رنگ خنده و صدامو
از درخت شبا چیدی همه ستاره هامو
کاش نمیدیدمت هیچ وقت
سخته از تو دل بریدن
بهترین بهونه من واسه نفس کشیدن
جای تو خالیه حالا بین آدمها و گلها
حالا تو دوری و دوری بین ما شکسته پلها
اولش دست زمونه گره عشقمو کور کرد
دل بهت دادم و گفتم با خوب و بدت میسازم
آخر کارو نخوندم که جونیمو می بازم
حالا تو یه قطره اشکی میدرخشی توی چشمام
نمی ذارم که بیفتی بی تو تاریک می شه دنیام
-
خدایا
تنهاییم را با تو تقسیم میکنم...
-
رودخانه ای خشن دهان گشود
ما در آب های مرگ گم شدیم!
آفتاب شد!
ولی درخت مرد!
درد ریشه زد و در آشیانمان،
آفتاب شد!
ولی پرنده سوخت و غروب کرد داستانمان.....
-
اي کاش قلمي که در دستم کمکم مي کند تا بنگارم کمکم مي کرد تا به زبان بياورم درد دلم را
دردي که براي شنيدنش هيچ گوشي را پيدا نمي کنم و هيچ دل همدردي که درد مرا بفهمد
زيرا آنقدر تلخ است که مي ترسم پشيمان از شنيدن حقايق زندگي کسان ديگر شود
خدايا هر آنکس که دردي دارد و شنونده اي براي دردهايش پيدا نمي کند کمکش کن لااقل مقداري از مشکلاتش کم شود
بارالهي پناه برده ام به ذات خودت و طلب ياري تنهاي تنها از تو دارم
-
کلاغ و طوطي هر دو سياه و زشت آفريده شدند
طوطي شکايت کرد و خداوند او را زيبا کرد
ولي کلاغ گفت : هر چه از دوست رسد نيکوست و نتيجه آن شد که مي بيني .
طوطي هميشه در قفس کلاغ هميشه آزاد ...
-
چه ساده با گريستن خويش زاده مي شويم
و چه ساده با گريستن ديگران از دنيا مي رويم و
ميان اين دو سادگي معمايي ميسازيم به نام زندگي
-
خوشبختی داشتن دوست داشتنی ها نیست
بلکه
دوست داشتن داشتنی هاست.....
-
در ايست ثانيه
بردار ، به رقص افتاده ام ...
با كبودي لب
و چشماني سرخ
آمدنت را زجر مي كشم
-
هیچ کس به درختانی که میوه ندارد
سنگ پرتاب نمیکند
فقط
درختانی که میوه های رنگارنگ دارند
آماج سنگهای گوناگون قرار میگیرند.....
-
بازي روزگار را نمي فهمم!
من تو را دوست مي دارم.
تو ديگري را.....
ديگري مرا.....
و همه ما تنهاييم