-
نميري الهي
با منه افسرده دل
اینهمه بد تا مکن
خسته تر از خسته ام کرده ای اما مکن
با دلم ای آشنا
عشوه گری ها چرا
اینهمه بیگانگی با منه تنها نکن
این غصه مرا کشته خدایا
عشقش ز دلم میرود آیا؟
عشقم نپذیری
وفای من نخواهی
با اینهمه ای یار به دل
نمیری الهی
تو بخته سپیدی اگر چه دل سیاهی
با این سردی نگو که بد نکردی
با من هرگز تو مهربان نگردی
با من افسرده دل....................
-
نميخوامت
دیگه غمگین نمیشینم
دیگه تنها نمیمونم
دیگه با تو نمیجوشم
گل عشقت رو تو سینم نمیشونم
نمیخوام
نمیخوام
نمیخـــــــــــــــــــــ ــــــــوام
نمیخوام با من باشی
اشکامو دامن باشی
تو مثله ابری ولی
بارشت با دیگرون تیرگیت ماله منه
تو مثله نوری ولی
تابشت با این و اون
خیره گیت ماله منه
تو مثله بندی به دستم
مثله زنجیری به پام
شوری اشگی به چشمم تلخی زهری برام
گرچه تو چشمه ی نوری
گرچه تو یه پارچه شوری
برا من یه سنگه راهی
برا من کوه گناهی
نمیخوام
نمیخوام
نمیخــــــــــــــوام........ ..........
-
اشکي برام نمونده
غم داره قلبه من تو سینه داغون میکنه
اشک من دامنم رو ستاره بارون میکنه
بس که گریه کردم اشکی برام نمونده
قلبه نا امیدم حالا تنها مونده
ای خدا کاسه ی صبرم سزراومد
شب شد و دوباره یارم نیومد
ولی افسوس
دله من خواب نداره
میشینم تا یکی پیغوم بیاره
بسکه گریه کردم.
-
دريا
دریا دریا
دریا منو صدا کن
خاک با آب دوباره آشنا کن
دریا دلم گرفته دریا دلم گرفته
منو از این گرفتگی رها کن رها کن رها
دریا با من حرف بزن
نذار منو مجها به ساحل بدن
دریا دلم میخواد رو بال موجها منو تو یکشب ببری از اینجا
بذار بگن چشمهای بارون زده بازم تو دریا یه نفر گم شده
دریا جوابم بده
دریا جوابم بده
دریا جوابم بده
-
الهي بموني
به شهر و دیاری ببر تو مرا
که نور خدا باشه و منو تو
نباشه به دلها نشونه ی غم
امید و صفا باشه و من و تو
بریم اونجا که عشقو مستی خطا نباشه
تو سینه ها جای محبت ریا نباشه
به غیر خدا که مهربونه
نمیخوام دله دیگه بدونه
تو باوفای تو باصفائی
از این خسته دل پروا مکن
مرا بیش از این رسوا مکن
الهی بمونی با مهربونی
جدائی نگیری قدرم بدونی که دنیا نداره وفائی
بمون بر سر پیمونه من
تو بازی نکن با جونه من
که دنیا سرابه نقش برآبه
دوروزه جوونی مثله حبابه
نیارزه به یکدم جدائی
به شهر و دیاری ببر تو مرا.
-
مرغ تخم طلا
هرگز نرودعشقه تو از دل و جانم
بی تو چکنم در این دام بلا خدایا نمیدانم
باشد همه جا نام تو ورد زبانم
کی چاره کنی غمو رنج مرا خدایا نمیدانم
جدا از تو چکنم
دلم شد لانه ی غم
از عشقت میسوزم
غم هجران به خدا کند دیوانه مرا
سیه باشد روزم
یادم میاد اونوقتا
در سایه درختا یه جای خوبی داشتیم
قول و قرار میذاشتیم
اونوقت به من میگفتی
دوستت دارم همیشه
منم میگفتم از تو دلم جدا نمیشه
حالا که شوخ و شنگم
یه بوسه مهمونم کن
ببین چقدر قشنگم
یه بوسه مهمونم کن
-
دل منت کش
ای دل منت کش
نازشو نکش
دیگه حرفشو نزن
دیگه اشک براش نریز
نذار بدونه شبها تو رسوا
زار و بی قراری
نذار بدونه جز او آرزو نداری
دل منت کش
نازشو نکش
حرفشو نزن
دیگه اشک براش نریز
هرچی وفا کردی بلا کشیدی
چیزی بجز جور و جفا ندیدی
هرچی ازش باب بیا شنیدی
چیزی بجز رنگ و ریا ندیدی
چقدر تو خاری میکشی
شبها بیداری میکشی
حرفشو نزن
اشک براش نریز
فکر دیگه کن
گریه کمتر کن
-
واي به حالت
غصه نخور ای دل دیونه
دنیا که اینجوری نمیمونه
وای وای وای
که باور نکنی عدله خدا را
وای بر تو
که بازیچه بگیری دل مارا
چشمم اگه پر آب بشه وای به حالت
اشکم اگه سیلاب بشه
وای به حالت
این دل به خدا طاقت آزار نداره
از غم اگه بی تاب بشه وای به حالت
نلرزون دلمو خدا میلرزونه دلت رو
نسوزون دلمو خدا میسوزونه دلت رو
-
خونه تکوني
وقتی شنیدم اومدی خونه تکونی کردم
واسه دل دیونه ام شیرین زبونی کردم
وقتی شنیدم اومدی رو به خدا نشستم
گفتم پس از تو ای خدا من اونو میپرستم
دیگه نرو پیشم بمون
دیگه نشو نامهربون
گمون میکردم بعد از این باید تک و تنها باشم
در حسرت برگشتنت مثله دیونه ها باشم
وقتی شنیدم اومدی خونه تکونی کردم
واسه دل دیونه ام شیرین زبونی کردم
وقتی شنیدم اومدی رو به خدا نشستم
گفتم پس از تو ای خدا من اونو میپرستم
روی اثاث خونه رو گرد غربت پوشونده بود
غم هرگز ندیدنت من به خاک نشونده بود
وقتی شنیدم اومدی ..................
-
جدايي
مبادا به سراغم بیائی
منم خسته از این آشنائی
مبادا که گزندی رسانی
به دیوار بلند جدائی
دل غمزده فریاد کنان گفت
که دیگر هوس یار ندارم
به آن شوخ گنه کار بگوئید
به کار تو دگر کار ندارم
به پیشم خدایا دلم رو سیاهه
همون دل که یک عمره در اشتباهه
الهی که اشکت نخشکه الهی
توئی که بخ عشقم ندادی پناهی
مبادا به سراغم