زندگی تکراریست
خنده ها تکراریست، گریه ها تکراریست
من در این تکرارها مانده در بهت و سکوت
همه جا غرق سکوت
کوچه ها رو به غروب همه جا تاریک است
Printable View
زندگی تکراریست
خنده ها تکراریست، گریه ها تکراریست
من در این تکرارها مانده در بهت و سکوت
همه جا غرق سکوت
کوچه ها رو به غروب همه جا تاریک است
را در مثنوی پیدا نکردم.
حضور دیگری پیدا نکردم.
سرودم هر غزل تنها تو بودی.
برایت ثانوی پیدا نکردم
من اگر روح پریشان دارم من اگر غصه هزاران دارم گله از بازی دوران دارم دل گریان لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم در غمستان نفس گیر اگر نفسم میگیرد آرزو در دل من متولد نشده میمیرد یا اگر دست زمان در ازای هر نفس جان مرا میگیرد دل گریان لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم من اگر پشت خودم پنهانم من اگر خسته ترین انسانم به وفای همه بی ایمانم
دل گریان لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم
میدونی چرا وقتی میخوای بری تو رویا چشاتو میبندی؟
وقتی میخوای گریه کنی چشاتو میبندی؟
وقتی میخوای خدا رو صدا کنی چشاتو میبندی؟
وقتی میخوای کسی رو ببوسی چشاتو میبندی؟
چون قشنگ ترین لحظات این دنیا قابل دیدن نیست
روزها یکی از پس هم میگذرند
و این عمر ماست که میگذرد
زندگی همین است!
غم شادی گریه خنده
هر آنکه یار خواهد بسیار
ولیکن فرق دارد یار با یار
دل من سایه ی لطف تو میخواست
وگرنه سایه ی دیوار بسیار
براى او مينويسم
او كه تنش بوى گلهاى سرخ را ميدهد
براى او كه قلبش به وسعت درياست
و قايق قلب من
در آن غرق شد رفت
و من تنهاتر از تنها شدم
سایه ام امشب زتنهایی مرا همراه نیست ،
گر در این خلوت بمیرم هیچ کس آگاه نیست ،
من در این دنیا بجز سایه ندارم همدمی ،
این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست.
درويش كوچه هاي تنهاييم كاسه ي مرا گدايي مرا سكه ي نگاه تو كافيست
ای که مدت هاست با نیستی من همانم که تو با من زیستی ، رنجهایم را شنیدی باز هم عاقبت گفتی غریبه کیستی؟
هر چه در خاطر من بود فراموشم شد ، جز خيال تو كه هرگز نرود از يادم...
ای سراپا همه ناز رفتنت را به خدا آمدنی نیست دگر تو نخواهی آمد بی جهت منتظر معجزه ام ...
به انتظارت خواهم ماند...
تا ابد برای همیشه
بسوی من باز خواهی گشت
پس
با همه توانم تلخی این انتظار را
تحمل میکنم...
از با تو بودن برايم عادتي ساختي كه بي تو بودن را باور نميكنم.
میگن دوری و دوستی ، اما سخته زنده بودن وقتی دوری و نیستى!
چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیزش جز سلام نتونی بگی...
چه قدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما
مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوسش داری
و امشب را فقط امشب
برای خاطر آن لحظه های درد
کنار بستر تاریک من ، شب زنده داری کن
که من امشب برای حرمت عشقی
که ویران شد
برایت قصه ها دارم ...
چتر ها را بايد بست
زير باران بايد رفت
فکر را خاطره را زير باران بايد برد
باهمه مردم شهر زير باران بايد رفت
دوست را زير باران بايد ديد
عشق را زير باران بايد جست
زير باران بايد چيز نوشت حرف زد نيلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است
(سهراب سپهری)
ببار بارون ببار بارون
دلم از زندگی خونه
دیگه هر جای این دنیا
برام مثل یه زندونه
ببار بارون که دلگیرم
ببار بارون که غمگینم
خراب حال من امشب
دارم از غصه می میرم
ببار ای نم نم بارون
ببار امشب دلم خسته است
ببار امشب دلم تنگه
همه درها به روم بسته است
http://s2.picofile.com/file/71513037...xz6n38y72z.jpg
مي روم خسته و افسرده و زار
سوي منزلگه ويرانه خويش
بخدا مي برم از شهر شما
دل شوريده و ديوانه خويش
گاه دلتنگ مي شوم
دلتنگتر از همه دلتنگي ها
گوشه اي مي نشينم
و حسرت ها را مي شمارم
و باختن ها را،
و صداي شکستن ها را...
نمي دانم من کدام اميد را نااميد کرده ام
و کدام خواهش را نشنيدم
و به کدام دلتنگي خنديدم
که اين چنين دلتنگم.
دلتنگم، دلتنگ...!
http://www1.sulekha.com/mstore/sagri...ain-dark-1.jpg
تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت
تا به کی بازیچه بودن در گذار سرنوشت
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد
یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار
خسته ام از زندگی
با قصه های بی شمار...
http://img4up.com/up2/03889748142571481835.jpg
http://www.talab.ir/upload/group/9/0...65705_0068.gif
آسمان بارانی است
اشك من هم جاری است
شاید این ابر كه می نالد و می گرید از درد من است
آخری اخر ابر هم - از دلم با خبر است
شاید او می داند
كه فرو خوردن اشك
قاتل جان من است
من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم
اشك خود را كه نگه می دارم با یه بغض كهنه
من رهایش كردم باز زیر باران
من به زیر باران اشكها می ریزم
همگان در گذرند
باز بی هیچ تامل در من
سر به سوی آسمان می سایم؛
من نمی دانم...
صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است
نمی دانم که دانست او دلیل گریه هایم را ؟
نمی دانم که حس کرد او حضورش در سکوتم را ؟
ولی می دانم که دانست ز عاشق بودنش شادم ...
وجودش ساده بوده
که من اینگونه
دل بستم
.
.
.
!
http://mypinkdream4.persiangig.com/i...3c03b506_h.jpg
مجنون با انگشت روی خاك می نوشت: ليلی ليلی ليلی!!
پرسيدند چه می كنی؟؟
گفت:
چون ميسر نيست من را كام او،
عشق بازی می كنم با نام او....
این روزها زیادی ساکت شده ام
حرفهایم نمی دانم چرا به جای گلو ؛
از چشمهایم بیرون می آیند ...
می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟
لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده
تا در نهایت سکوت فریاد بزنه : دوستت دارم
نه!
نمیــــــــــــــــدانی...
هیچکس نمیداند پشتــ این چهره ی آرامــ در دلم چه میگذرد...!
نمیـــــدانی!!
کسی نمیداند
اینــ آرامش ظاهــــــر
و این دل نـــــــا آرامـــ
چقدر خسته ام میکند!!
__________________
دستانمـ رآ که مي گیري مَنــ دیگر از آنِ خود نیستم!
حرارتَمـ به اوج ميرسد!
و نمیدانـم که این از شَـ ـرم استــ
یآ تصور روزهآیي که باید نَبودتـــ را لمســ کنمـ!!!؟
دلمــــــ یک خیابان پر از برگـــــــ های زرد و خشکـــــــ می خواهد...
تنهایی مـــ ــ ـی خواهد...
یاد تو هم کـــهـ باشد معرکـــهـ می شود...
یادم باشد امشب بعضی از آرزوهایم را
دم در بگذارم تا رفتگر ببرد
بیچاره او..
مابقی را هم نقدا با خود به گور میبرم
مابقی همان آرزوی با تو بودن است
نترس!
حتی آرزوی داشتنت را هم به کسی نمیدهم
از قديم گفتن واسه كسي بمير كه برات تب كنه...
قديميا چه پر توقع بودن!!!
من مي ميرم برات خدا نكنه تو تب كني!
مچاله کن ، بشکن ، بند بزن ، خط بزن...
خلاصه راحت باش … !
ارث پدرت که نیست
دلِ من است !!!
وقتی با 1 انگشت به سمت کسی اشاره مي کنی و مسخرش ميکنی اگه خوب به دستت دقت کنی 3 تا انگشتت به سمت خودته
فراموش مکن تا باران نباشد رنگين کمان نيست تا تلخي نباشد شيريني نيست و گاهي همين دشواري هاست که از ما انساني نيرومند تر و شايسته تر مي سازد خواهي ديد ، آ ري خورشيد بار ديگر درخشيدن آغاز مي کند
براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش
هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي ما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم
انگار ولگرد شده بودم به جستجوي نشاني ات به تمام جهان سر زدم اما نبودي به دور رفتم حتي به سرزمين خوشبختي در افسانه هاي پدربزرگ كه حقيقت نداشت هيچ كس نبود انگار تو هم ولگرد شده بودي
برو زير بارون دست تو باز کن .به تعداد قطرههاي باروني که گرفتي دوستم داري و به تعداد قطرههايي که نگرفتي دوست دارم