تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
:del-s:
Printable View
تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
:del-s:
وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن ...
به صد خاكستري در دامن پروانه ميريزد...
نه چون انسان كه بعد از رفتن همدم...
گل عشقش درون دامن بيگانه ميريزد
وقتی امام علی علیه السلام از کار مردم فارغ شده است، اوست و خدای خودش. اوست و خلوتش. اوست و راز و نیازهای عاشقانه و عابدانهاش. برخی از مناجات هایش در نهج البلاغه هست:
« اللهم انک انس الانسین لاولیائک و احضرهم بالکفایة للمتوکلین علیک تشاهدهم فی سرائرهم و تطلع علیهم فی ضمائرهم و تعلم مبلغ بصائرهم فاسرارهم لک مکشوفه و قلوبهم الیک ملهوفة» (نهج البلاغه، خطبه 227)
''ترجمه: خدایا تو برای دوستانت نزدیک ترین همدمی و برای کارسازی آنان که بر تو توکل دارند از همه کس حاضرتری. آنان را در پس پرده رازهایشان می بینی و در عمق درونشان بر آنان آگاهی و اندازه بینش آن ها را می دانی. پس راز های ایشان بر تو آشکار و دلهایشان به سوی تو در سوز و گداز است
آبي تر از آنيم که بي رنگ بميريم . از شيشه نبوديم کهبا سنگ بميريم. تقصير کسي نيست که اين گونهغربيم. شايد که خدا خواست که دلتنگ بميريم
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است ( دکتر علی شریعتی)
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ( دکتر علی شریعتی )
برای تو می نویسم که می دانم مثل منی ، هم صدا بامن و همنشین با اشک .....
برای تو می نویسم که عاشق ترینی ، غمگین ترینی و یا تنهاترینی....
http://www.myhero.com/images/guest/g...ope_Poster.jpg
امید دارم که تاریک ترین لحظات قبل از طلوع خورشیده
قهرمان افسانه اي تنيس به خاطر خون آلوده در جريان عمل جراحي كه اسمش ( آرترو راشي ) است در سال 1982 به بيماري ايدز مبتلا مي شود و در بستر مرگ مي افتد ... تمامي كساني كه او را مي شناختند برايش پيغام هايي دوستانه مي فرستادند تا آنكه روزي براي آرتو پيغامي آمد كه در آن نوشته شده بود (( كه چرا خدا تو را براي اين چنين بيماري دردناكي انتخاب كرد ؟ ... )) آرتور در پاسخ آن نوشت در دنيا 40 ميليون كودك تنيسرا دوست دارند 4 ميليون نفر آنرا آغاز مي كنند 400 هزار نفر آن را ياد مي گيرند 40 هزار نفر به مسابقات پا مي گذارند 4 هزار نفر سرشناس مي شوند 40 نفر به مسابقات اصلي راه پيدا مي كنند 4 نفر به مسابقات نيمه نهايي مي رسند و تنها 2 نفر به فينال مي رسند و آن هنگام كه جام قهرماني را روي دستانم گرفته بودم هرگز نگفتم (( خدايا چرا من ؟ )) و حال كه از اين بيماري دردناك رنج مي برم هرگز نخواهم گفت : (( خدايا چرا من ؟ ))
قاصدک غم دارم،
غم آوارگي و دربدري،
غم تنهايي و خونين جگري
قاصدک واي به من همه از خويش مرا مي رانند،
همه ديوانه و ديوانه ترم مي خوانند
مادر من غم هاست،مهد و گهواره ي من ماتم هاست،
قاصدک دريابم!
روح من عصيان زده و طوفانيست،
آسمان نگهم بارانيست
قاصدک غم دارم،غم به اندازه سنگيني عالم دارم،
غم من صحراهاست،افق تيره او ناپيداست
قاصدک ديگر از اين پس منم و تنهايي
و به تنهايي خود در هوس عيسايي،
و به عيسايي خود منتظر معجزه اي _غوغايي
قاصدک حال گريزش دارم،
مي گريزم به جهاني که در آن پستي نيست،
پستي و مستي و بد مستي نيست
مي گريزم به جهاني که مرا ناپيداست
شايد آن نيز فقط يک روياست
حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی