-
دل سوخته
دلسوخته تر از همه ی سوختگانم
از جمع پرکنده ی رندان جهانم
در صحنه ی بازیگری کهنه ی دنیا
عشق است قمار من و بازیگر آنم
با آنکه همه باخته در بازی [عشقند]
بازنده ترین است در این جمع نشانم
ای عشق از تو زهر است به [جامم]
دل سوخت ، تن سوخت ، ماندم من و [نامم]
دلسوخته تر از همه ی سوختگانم
از جمع پرکنده ی رندان جهانم
عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت
بگذار ببارد به سرم سنگ مصیبت
من زنده از این جرمم و [حاضر به] مجازات
مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت
باید که ببازم با درد بسازم
در مذهب رندان این است نمازم
عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم ، عاشق این کهنه قمارم
من در به در عشقم و رسوای جهانم
چون سایه به دنبال سر عشق روانم
او کهنه حریف من و من کهنه حریفش
سرگرم قماریم من و او ، بر سر جانم
باید که ببازم ، با درد بسازم
در مذهب رندان ، این است نمازم
عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
-
یکی را دوست می دارم
يكي را دوست مي دارم ، ولي افسوس او هرگز نمي داند
نگاهش مي كنم ،شايد بخواند از نگاه من ، كه او را دوست دارم
ولي افسوس او هرگز نگاهم را نمي خواند ‹ و ا ي ›
به برگ گل نوشتم من ، كه او را دوست مي دارم
ولي افسوس ، او گل را به زلف كودكي آويخت ، تا او را بخنداند
صبا را ديدم و گفتم صبا ، دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم ، تو را من دوست مي دارم
ولي ناگه ، ز ابر تيره برقي جست و روي ماه تابان را بپوشانيد
من به خاكستر نشيني ، عادت ديرينه دارم
سينه مالا مال درد ، اما دلي بي كينه دارم
پاكبازم من ولي ، در آرزويم عشق بازي
مثل هر جنبنده اي ، من هم دلي در سينه دارم
من عاشق ، عاشق شدنم
در كدامين مكتب و مذهب ، جرم است پاكبازي
در جهان ، صدها هزاران پاكباز ، در سينه دارم
كار هر كس نيست مكتب داري اين پاكبازان
هديه از سلطان عشق ، بر هر دو پايم پينه دارم
من عاشق ، عاشق شدنم
من از بيراهه هاي هله بر مي گردم و آواز شب دارم
هزار و يك شبي ديگر ، نگفته زير لب دارم
مثال كوره مي سوزد تنم از عشق ، اميد طَرب دارم
حديث تازه اي از عشق مردان حَرب دارم
من عاشق عاشق شدنم ، من عاشق عاشق شدنم
من به خاكستر . . .
-
پریچهر
ميخونم به هواي تو پریچهر
چه قدر خالي جاي تو پریچهر
دلم كرده هوايت واي پريچهر
دلم تنگه برايت
تو رو ميطلبم لحظه به لحظه
تويي تاب و تبم لحظه به لحظه
چشات شهر من كه شهر قصه است
براي هر شبم لحظه به لحظه
تو از هزارو يك شبي پريچهر
بجز تو زندگي هيچه پريچهر
يه دنيا همه هيچه واي پريچهر
دنيا بي تو هيچه
من از نگاه تو شب و شناختم
غزل ديدم و عاشقانه ساختم
تو هر بيت غزل قصه چشمات
دلم قافيه شد قافيه باختم
شب چشم تو قیمتی ترینه
به انگشتر عمر من نگین
همه دنیای من فقط همین
همین شرقی ترین شب زمین
تو معجون گل و مخمل نوري
پريواره قصه هاي حوري
تموم قصه ها بي تو ميميرن
كه تو حوصله سنگ صبوري
-
دل شکسته
پشت درهاي بسته ، عاشق دلشكسته ، داره هواي خوندن
با تو عزيز خسته ، با تو عزيز خسته
دوست دارم عزيزم عاشقتم هنوزم
نذار تا بيشتر از اين به پاي تو بسوزم
آره خودم فداتم فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو به چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت كنار تو بشينم
كي از تو نــخــونه كـيـه بـــا تــــو نمونه
مي خونم عاشقونه واست خونه به خونه
بيا بازم با من باش اميد آخرم باش
تو اين ديار غربت تو تنها ياورم باش
-
خالق
ای خالق هر قصه من این منو این تو
بر ساز دلم زخمه بزن این منو این تو
هر لحظه جدا از تو برام ماهی و سالی
با هر نفسم داد میزنم جای تو خالی
منم عاشق ناز تو كشیدن
بخاطر تو از همه بریدن تنها تو رو دیدن
منم عاشق انتظار كشیدن
صدای پا تو از كوچه شنیدن تنها تو رو دیدن
تو اون ابر بلندی كه دستات شفای شوره زاره
تو اون ساحل نوری كه هر موج به تو سجده میاره
تو فصل سبز عشقی كه هرگل بهارو از تو داره
اگه نوازش تو نباشه گل گلخونه خاره
تو آخرین كلامی كه شاعر تو هر غزل میاره
بدون تو خدا هم تو شعراش دیگه غزل نداره
بمون كه شوكت عشق بمونه كه قصه گوی عشقی
نگو كه حرمت عشق شكسته تو آبروی عشقی
-
آشفته
چو اسیر دام توام ، رام توام ، ای محرم رازم
منم آن شمعی که ز شب تا به سحر در سوز و گدازم
ای فتنه بکش یا بنوازم
چو اسیر دام توام ، رام توام ، ای محرم رازم
منم آن شمعی که ز شب تا به سحر در سوز و گدازم
ای فتنه بکش یا بنوازم
بی گناهم بده پناهم ، کز موی تو آشفته ترم
کن نگاهی به خاک راهی ، ای سایه ی لطفت به سرم
بی گناهم بده پناهم ، کز موی تو آشفته ترم
کن نگاهی به خاک راهی ، ای سایه ی لطفت به سرم
چه کنم ؟ عشقی غیر از تو نخواهم
به خدا ، محنت ریزد ز نگاهم
امیدم کو ؟ جدا از او پرپر شده ام ، خاکستر شده ام
آزارم کن ، چو چشم خود بیمارم کن
من به جفایت دلشادم ، از غم عشقت خرسندم
از همه عالم بگسستم ، تا که به مهرت پایبندم
عشق و امید صفایی ، ای عشق من چه بلایی
کی ز وفا جانب مب بازآیی
******
چو اسیر دام توام ، رام توام ، ای محرم رازم
منم آن شمعی که ز شب تا به سحر در سوز و گدازم
ای فتنه بکش یا بنوازم
چو اسیر دام توام ، رام توام ، ای محرم رازم
منم آن شمعی که ز شب تا به سحر در سوز و گدازم
ای فتنه بکش یا بنوازم
-
افسون
من به بند افسونم ، من به بند افسونم ، یک دوروزه مهمونم
می گریزم از دنیا ، شبگرد و پریشوم ، شبگرد و پریشوم
لب ز هر سخن بستم ، لب ز هر سخن بستم ، مِی نخورده سرمستم
مستم از خیال تو ، تا که در جهان هستم ، تا که در جهان هستم
ای دل ، ای جان ، برو فکر دگر من ، یادِ یاران برو از سر بدر کن
ای دل ، ای جان ، برو فکر دگر من ، یادِ یاران برو از سر بدر کن
اگر افتاده ام چون دانه بر خاک ، بروید از دلم بس گوهر پاک
چو شبگردان مرا ماوا نباشد ، دگر جانی در این دنیا نباشد
چو شبگردان مرا ماوا نباشد ، دگر جانی در این دنیا نباشد
ز دلداده کسی پروا ندارد ، دل از دلدادگی حاشا ندارد
ای دل ، ای جان ، برو فکر دگر من ، یادِ یاران برو از سر بدر کن
ای دل ، ای جان ، برو فکر دگر من ، یادِ یاران برو از سر بدر کن
چه گویم من دگر از زندگانی ، چه گویم من دگر از زندگانی ، ز بند و قید و رنج آنچنانی
دل بی باورم باور نکردی ، که آخر بی کس و تنها می مونی ، که آخر بی کس و تنها می مونی
ای دل ، ای جان ، برو فکر دگر من ، یادِ یاران برو از سر بدر کن
ای دل ، ای جان ، برو فکر دگر من ، یادِ یاران برو از سر بدر کن
برو از سر بدر کن
برو از سر بدر کن
برو از سر بدر کن
-
دیوانگی
یا رب مرا یاری بده تا خوب ازارش کنم
هجرش دهم زجرش دهم خوارش کنم زارش کنم
ار بوسه های اتشین وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری گیرم زدست دیگری
از رشک ازارش دهم وز غصه بیمارش کنم
هر شامگه در خانه ای چابک تر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای وز خویش بیزارش کنم
چون بینم ان شیدای من فارق شد از سودای من
منزل کنم در کوی او باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها بار دگر یارش کنم
چون یار شد بار دگر کوشم به ازار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز ازارش کنم
یا رب مرا یاری بده تا خوب ازارش کنم
هجرش دهم زجرش دهم خوارش کنم زارش کنم
ار بوسه های اتشین وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری گیرم زدست دیگری
از رشک ازارش دهم وز غصه بیمارش کنم
هر شامگه در خانه ای چابک تر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای وز خویش بیزارش کنم
چون بینم ان شیدای من فارق شد از سودای من
منزل کنم در کوی او باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها بار دگر یارش کنم
چون یار شد بار دگر کوشم به ازار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز ازارش کنم
-
دنیا دنیا
عشق من ! خبری از حال زارم نداری ،
هر لحظه تو غمی بر روی غمهام می ذاری
دلدارم ! تو امید فرداهای که هستی ،
محبوبم ! دل به پای محبّت که بستی
محبوبم ! دل به پای محبت که بستی
روزی که دل به حرف های توبستم ،
جام عمر ُ جوونیم ُ شکستم
عاشق شدم غم را به جان خریدم ،
بی پروا پای غصّه ها نشستم
دنیا دنیا ! موندن تنها ، دیگه فایده نداره ،
دنیا دنیا! باسه منِ تنها ، زندگی شام تاره
دنیا دنیا ! ای بی فردا ، مثل رویا قشنگی ،
دنیا دنیا ! با عاشق ها ، بی وفا و دورنگی
**********
روزها آمد شب ها طی شد ، به کنارم نموندی
ببین آخر ای ستمگر جون به لبهام رسوندی
بهار رفت ماه دی شد ، تو شدی گلِ سرما
آتش دل خاکستر شد ، بی خبر از دل ما
بهار رفت ماه دی شد ، تو شدی گلِ سرما
آتش دل خاکستر شد ، بی خبر از دل ما
دنیا دنیا ! موندن تنها ، دیگه فایده نداره ،
دنیا دنیا! باسه منِ تنها ، زندگی شام تاره
دنیا دنیا ! ای بی فردا ، مثل رویا قشنگی ،
دنیا دنیا ! با عاشق ها ، بی وفا و دورنگی
بی وفا و دورنگی
**********
عشق من ! خبری از حال زارم نداری ،
هر لحظه تو غمی بر روی غمهام می ذاری
دلدارم ! تو امید فرداهای که هستی ،
محبوبم ! دل به پای محبّت که بستی
محبوبم ! دل به پای محبت که بستی
روزی که دل به حرف های توبستم ،
جام عمر ُ جوونیم ُ شکستم
عاشق شدم غم را به جان خریدم ،
بی پروا پای غصّه ها نشستم
دنیا دنیا ! موندن تنها ، دیگه فایده نداره ،
دنیا دنیا! باسه منِ تنها ، زندگی شام تاره
دنیا دنیا ! ای بی فردا ، مثل رویا قشنگی ،
دنیا دنیا ! با عاشق ها ، بی وفا و دورنگی
بی وفا و دورنگی
بی وفا و دورنگی
بی وفا و دورنگی
-
دل شکسته
پشت دراي بسته عاشقي دل شكسته
داره هواي خوندن با تو عزيز خسته
دوست دارم عزيزم عاشقتم هنوزم
نذار تا بيشتر از اين بپاي تو بسوزم
آره خودم فداتم فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو به چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت كنار تو بشينم
كيه از تو نخونه كيه با تو نمونه
مي خونم عاشقونه واست خونه به خونه
بيا بازم با من باش اميد آخرم باش
تو اين ديار غربت تو تنها باورم باش