درباره آنهایی که با تماشاگران درگیر شدند
به گزارش آخرین نیوز، همشهری تماشاگر نوشت: اعتراض به بازیکن، مربی و مدیرعامل توسط تماشاگر ایرانی به اتفاقی کاملا عادی تبدیل شده که از شدت تکرار مدتهاست دیگر حتی در دسته حواشی طبقهبندی نمیشود. وقتی یک تیم مقابل چشم تماشاگرانش نتیجه نمیگیرد، هواداران دقایقی به بازیکنان و مربیان خودی بد و بیراه میگویند و پس از آنکه تخلیه شدند، ورزشگاه را ترک میکنند.
به نظر میرسد حتی خود فوتبالیستها هم با این موضوع کنار آمده و ناسزاهای تماشاگران خودی و غیرخودی را با جان و دل میپذیرند. بنابراین وقتی صحبت از جنجالها و تماشاگران فوتبال ایران میشود، باید دنبال اتفاقاتی فراتر از شعار علیه یک بازیکن یا مربی گشت.
چه آنکه اشاره به بازیکنانی که مورد نوازش تماشاگران قرار گرفتهاند و اتفاقاتی از این دست نیاز به یک نگارش چند جلدی دارد که قریب به اتفاق فوتبالیستها و مربیان ایرانی را دربرمیگیرد.
تماشاگران ایرانی آنقدر جنجال بزرگ و بهیادماندنی رقم زدهاند که اشاره به اعتراضهای معمولی و دمدستی جفا به زحماتی است که آنها در سالهای اخیر کشیدهاند.
به اسطوره خودشان هم رحم نکردند
هواداران تراکتورسازی طی دوسال و اندی اخیر که به لیگ برتر بازگشتهاند، آنقدر پرکار ظاهر شدند که توانستند در حداقل زمان به صدر رنکینگ تماشاگران جنجالی فوتبال ایران بازگردند. آنها در اولین بازی بزرگ لیگ برتری خود از استقلال پذیرایی کردند و موفق شدند با پرتاب سنگ به سوی فرهاد مجیدی که مشغول برگزاری مراسم شادی پس از گل بود، سر او را بشکنند.
در بازی با پرسپولیس در ورزشگاه آزادی که بازی افتتاحیه دهمین دوره لیگ برتر هم محسوب میشد، درگیری شدیدی میان آنها و هواداران پرسپولیس به وجود آمد که به محرومیت تماشاگران هر دو تیم از بازی بعدی منجر شد. تراکتوریها معتقد بودند هواداران پرسپولیس به آنها توهینهای قومی کردهاند و این در حالی بود که در همان بازی هواداران تراکتورسازی به کریم باقری که یکی از اسطورههای فوتبال تبریز محسوب میشود و فوتبالش را از تراکتورسازی آغاز کرده، تاختند و به سمت او بطری پرتاب کردند.
آنچه در بازی پرسپولیس و شهرداری تبریز در تبریز هم از سوی هواداران منتسب به تراکتورسازی تکرار شد و درنهایت عصبانیت باقری و اخراج او از زمین مسابقه را به دنبال داشت. در بازی با ملوان در تبریز فرهاد پورغلامی را با سنگ هدف گرفتند و درحالیکه در تصاویر تلویزیونی کاملا مشخص بود، سنگ به شانه پورغلامی برخورد کرده، یکی از خبرنگاران در کنفرانس مطبوعاتی پس از بازی به پورغلامی گفت: «ما که سنگی ندیدیم.
شاید شما سنگ کلیه دارید.» در بازی داماش و تراکتورسازی در رشت درگیری شدیدی بین تماشاگران دو تیم درگرفت که در آن پای استفاده از سلاح سرد هم به میان آمد. تبریزیها میگفتند رشتیها با نمایش دادن بنر یک جانور قرمزرنگ در ورزشگاه به آنها توهین کردهاند. در بازی با استیلآذین در ورزشگاه تختی تهران آنقدر به پروپای علی کریمی پیچیدند که بالاخره کار بالا گرفت و کریمی با علامتهای خاص دست به آنها واکنش نشان داد.
تبریزیها وعده دادند در بازی برگشت جو وحشتناکی را علیه کریمی راه میاندازند، اما کریمی برای بازی برگشت عمدا 3اخطاره شد و به تبریز نرفت. در بازی با صبا علیه تعدادی از بازیکنان غیربومی تیم خودی شعار دادند و محمد نصرتی را که در آن مسابقه دروازه خودی را باز کرده بود به باد انتقاد گرفتند؛ آنچه اخیرا در مورد علی علیزاده هم تکرار شد.
تبریزیها در این دوسال بارها صندلیهای ورزشگاه یادگار امام(ره) را تخریب کردند و هر بار که نتیجه نگرفتند درحالیکه شعار میدادند «عیبی یوخ» صندلیها را از جای خود کندند و به وسط زمین پرتاب کردند.
همچنین در بازی تراکتورسازی و ملوان در انزلی کار تماشاگران دوتیم حتی از مرز درگیریهای عادی هم گذشت و در میان شعارهای اعتراضآمیز نام مفاخر این دو شهرهم به گوش رسید.
انزلیچیها علیه ممی
محمد احمدزاده، سرمربی سابق ملوان پس از شکست خانگی این تیم مقابل ذوبآهن در نهمین دوره لیگ حرفهای خطاب به انزلیچیهایی که به او اعتراض داشتند گفت: «اگر میخواهید آدمهایتان را بیاورید، بدون داد و فریاد این کار را انجام دهید. برای این فوتبال و مسئولان متاسفم که اینچنین جوی را به وجود آوردهاند.
ما نمیخواهیم فحاشی بشنویم. این حق ملوان نیست که اولین بازی خانگی خود را ببازد و مورد فحاشی تماشاگران به اصطلاح متعصب قرار گیرد. زمانی که در ورزشگاه تختی انزلی بازی میکنیم، هیچ تفاوتی با تیمهای میهمان نداریم. باید برای این فوتبال گریه کرد. اگر میخواهید آدمهایتان را بیاورید دیگر داد و فریاد ندارد، آنها را بیاورید.»
کمکار و گزیدهگوی چون دُرّ!
پیروز قربانی در بازی استقلال و مس کرمان از سوی معدود کرمانیهای حاضر در ورزشگاه آزادی به کمکاری و زد و بند با تیم سابقش متهم شد. کرمانیها انواع شعارهای غیرمجاز را به او دادند و قربانی هم پس از پایان بازی پیراهن مس را از تن درآورد و با عصبانیت آن را روی زمین انداخت.
او در پایان مسابقه مدعی شد دیگر به کرمان برنمیگردد: «من پیراهن مس را پرتاب نکردم. فقط پیراهن تیم را تحویل سرپرست مس دادم و به او گفتم این پیراهن تحویل خودتان، چون خانواده و ناموسم را بیشتر از پیراهن مس دوست دارم.
من با هواداران واقعی مس مشکلی ندارم، اما همواره این سوال برایم وجود داشته چرا برخی تماشاگران هیچ مشکلی با بازیکنان بومیشان نداشته و همواره با بازیکنان غیربومیشان مشکل دارند. با این وضعیت دیگر حاضر نیستم به کرمان برگردم.»
نظرخواهی از تماشاگر ناسزاگو
پس از به ثمر رسیدن گل دوم استقلال در بازی با ذوبآهن یکی از تماشاگرانی که پشت نیمکت ذوبآهن نشسته بود، حرف ناجوری را خطاب به منصور ابراهیمزاده به زبان آورد. ابراهیمزاده برای چندثانیه به آن تماشاگر خیره شد و ناگهان تصمیم گرفت به جایگاه تماشاگران برود.
همه منتظر تماشای صحنه درگیری این دو بودند، اما ابراهیمزاده فقط دست در گردن آن تماشاگر انداخت و لحظاتی با او صحبت کرد. او در پایان بازی گفت فقط قصد داشته مقداری بیشتر با نقطهنظرات این تماشاگر آشنا شود.
نیایید به ورزشگاه، راحتترید
حمید استیلی در پایان بازی پرسپولیس و سپاهان عاجزانه از هوادارانی که بیش از یکساعت از او درخواست میکردند از پرسپولیس برود گفت: «این هواداران اگر به ورزشگاه نیایند، بهتر است.
آنها فقط برای ما استرس به وجود میآورند. ماندهام این چه فرهنگی است که ما پیدا کردهایم؟ حتی هواداران اصفهانی هم در تهران به من توهین میکنند. اگر ما توهینی به هواداران کرده بودیم یا کمکاری داشتیم آنها حق داشتند، اما وقتی تمام تلاشمان را کردهایم، چرا باید با چنین رفتاری روبهرو شویم؟ این چه حمایتی است؟ اگر این هواداران به ورزشگاه نیایند برای ما بهتر است، چراکه فقط برای ما با این شرایط استرس ایجاد میکنند.»
باغ سنگی در شیراز
ورزشگاه حافظیه شیراز در نخستین سالهایی که فجرسپاسی در فوتبال ایران مطرح شده بود، به یکی از جنجالیترین ورزشگاههای ایران تبدیل شد. شیرازیها از باغهای اطراف ورزشگاه سنگ برداشت میکردند و به محض آنکه اتفاق کوچکی رخ میداد باران سنگ به زمین سرازیر میشد.
بازی استقلال و فجر در همان سالها به جنجال کشیده شد و به دلیل پرتاب اشیا به داخل زمین مسابقه نیمهتمام ماند. در آن بازی جلال مرادی درحالیکه قصد داشت به احمد مومنزاده کارت زرد نشان بدهد، از ناحیه چشم مرود اصابت سنگ قرار گرفت.
او به اجبار چشم آسیبدیده را بست و با آن یکی چشمش به دنبال بازیکن متخلف میگشت. اتفاقات آن بازی باعث شد در ورزشگاه حافظیه حصارهای بلندی مقابل جایگاه تماشاگران نصب شود تا حتی احسان حدادی هم نتواند از بالای آنها به داخل زمین سنگ پرتاب کند. این حصارها دید تماشاگران را برای تماشای مسابقه تا حد زیادی کاهش میدهد، اما بههرحال کنترل تماشاگران مهمتر است!
دهانت را ببند لطفا
صمد مرفاوی زمانی که سرمربی استقلال بود، در همدان ناگهان بازی را رها کرد و به سمت تماشاگران همدانی رفت. او خطاب به یکی از تماشاگران گفت: «دهنت را ببند [...]» اما در سالن کنفرانس خبری همان بازی این صحبتها را تکذیب کرد و گفت: «هیچ ناسزایی به تماشاگران نگفتم.» سرمربی استقلال پس از پایان نشست خبری و هنگام خروج از سالن کنفرانس خبری پس از فریادهای اعتراضآمیز یک نوجوان، مقابل دوربینهای تلویزیونی به سمت او حملهور شد. در ادامه امیرحسین صادقی و هادی شکوری هم به او پیوستند و با حضور لیدرهای استقلال در محل، جنجال شدت گرفت.
هوا را از من بگیر، قلبم را نشکن
علیرضا منصوریان در آخرین روزهایی که روی نیمکت پاس همدان مینشست، اعلام کرد هواداران فوتبال در همدان قلبش را شکستهاند: «من از هواداران پاس گلایه دارم. آنها تا دقیقه90 صبر نکردند و خیلی زود علیه مسئولان باشگاه شعار دادند.
آنها باید منتظر میماندند تا داور سوت پایان مسابقه را به صدا درمیآورد و بعد انتقاد میکردند. منصور پورحیدی پرافتخارترین مربی تاریخ ایران است، اما متاسفانه هواداران پاس علیه او شعار دادند که جای تاسف دارد. شعارهای هواداران پاس قلب مرا شکست. زمانی که آنها حرمت افرادی چون اولیایی و پورحیدری را نگه نمیدارند، دیگر با چه امیدی میشود کار کرد؟»
ضرب و شتم آقای بذلهگو
فیروز کریمی که سال گذشته در مقطعی سرمربی استقلال اهواز در لیگ دسته اول بود، پس از شکست تیمش در خانه، مورد ضرب و شتم تعدادی از هواداران اهوازی قرار گرفت. کریمی پس از این شکست، به جای اینکه به رختکن برود به سمت ساختمان هیات فوتبال در کنار ورزشگاه تختی رفت که در این هنگام تعدادی از تماشاگران که از باخت تیم استقلال به خشم آمده بودند، به او حمله کردند.
کریمی به دلیل جراحات واردشده به بیمارستان منتقل شد و بعدها عکسهایی که به خونریزی او از ناحیه سر مربوط میشدند، انتشار پیدا کرد. کریمی روز بعد از این اتفاق خبر مربوطه را تکذیب کرد و گفت: «هواداران اعتقاد داشتند بعضی از بازیکنان کمکاری کردهاند. بنده آناناس خوردم، اما از چاقو خبری نبود.»
بیانیه، پای چشم علی دایی
در روزهایی که پرسپولیس با علی دایی در بحران دست و پنجه نرم میکرد، کار علی دایی با لیدرهای این باشگاه به درگیری فیزیکی کشید. به گفته شاهدان عینی، کتککاری بین دایی و لیدر مذکور شدت زیادی داشت و کبودی زیر چشم علی دایی مدتها به سوژه عکاسها تبدیل شده بود.
شروع این اختلافات به هفتههای آخر نیمفصل اول برمیگشت که پرسپولیس نتایج ضعیفی میگرفت و چندین بار بخشی از هواداران این تیم علیه دایی شعار میدادند. از آن به بعد روابط دایی با تعدادی از لیدرها تیره شد، به طوریکه او از حبیب کاشانی سرپرست باشگاه خواست اجازه ندهد آنها به تیم نزدیک شوند. بعد از این اتفاقات پیامکهایی علیه دایی مخابره شد که گفته میشد منشا آنها همین لیدرها هستند.
حتی خود دایی در گفتوگو با رسانهها تاکید کرده بود که منشا این پیامکها را شناسایی کرده و با آنها برخورد خواهد کرد، اما ناگهان خبر رسید دایی در ساختمان باشگاه پرسپولیس با یکی از همین لیدرها برخورد داشته که منجر به درگیری فیزیکی شده است. پیش از علی دایی، احمدرضا عابدزاده هم در باشگاه پرسپولیس با یکی از لیدرها زد و خورد کرد و راهی کلانتری شد.