-
شرايط ضمن عقد
شرايط ضمن عقد يا عقد خارج لازم
مندرج در سند ازدواج
شروطی كه به امضای طرفين رسيده باشد معتبر است.
تذكر
سر دفتر ازدواج مكلف است شرايط مذكور در اين قباله و مورد به مورد به زوجين تفهيم و آن شرطي معتبر است كه مورد توافق زوجين واقع و به امضاء آنها رسيده باشد.
شرايط ضمن عقد يا عقد خارج لازم
الف_ ضمن عقد نكاح / عقد خارج لازم زوجه شرط نمود كه هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخيص دادگاه تخلف زن ناشی از تخلف زن از وظايف همسری يا سوء اخلاق و رفتار وی نبوده زوج موظف است تا نصف دارائی موجود خود را كه در ايام زناشوئی با او به دست آورده يا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلا عوض به زوجه منتقل نمايد.
ب _ ضمن عقد نكاح / خارج لازم زوج به زوجه وكالت بلا عزل با حق توكيل غير داد كه در مورد مشروحه ذير با رجوع به دادگاه و اخذ مجوز از دادگاه پس از انتخاب نوع طلاق خود را مطلقه نمايد و نيز به زوجه وكالت بلاعزل با حق توكيل به غير داد تا در صورت بذل از طرف او قبول بذل نمايد.
مواردي كه زن ميتواند حسب مورد از دادگاه تقاضاي صدور اجازه طلاق نمايد به شرح زير است:
1_ استنكاف شوهر از دادن نفقه زن به مدت 6 ماه به هر عنوان و عدم امكان الزام او به تأديه نفقه و همچنين در موردي كه شوهر ساير حقوق واجبه زن را به مدت 6 ماه وفا نكند و اجبار او به ايفاء هم ممكن نباشد.
2_ سوء رفتار و يا سوء معاشرت زوج به حدی كه ادامه زندگي براي زوجه غير قابل تحمل باشد.
3_ ابتلاء زوج به امراض صعبالعلاج به نحوی كه دوام زناشوئی براي زوجه مخاطرهآميز باشد.
4_ جنون زوج در مواردي كه فسخ نكاح شرعا ممكن نباشد.
5_ عدم رعايت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال زوج به شغلی كه طبق نظر دادگاه صالح منافی با مصالح خانوادگی و حيثيت زوجه باشد.
6_ محكوميت شوهر به حكم قطعی به مجازات 5 سال حبس يا بيشتر يا به جزای نقدی كه بر اثر عجز از پرداخت منجر به 5 سال بازداشت شود يا به حبس و جزای نقدی كه مجموعا منتهي به 5 سال يا بيشتر بازداشت شود و حكم مجازات در حال اجرا باشد.
7_ ابتلاء زوج به هرگونه اعتياد مضری كه به تشخيص دادگاه به اساس زندگی خانوادگي خلل آورد و ادامه زندگي برای زوجه دشوار باشد.
8_ زوج زندگي خانوادگی را بدون عذر موجه ترك كند. تشخيص ترك زندگي خانوادگی و تشخيص عذر موجه با دادگاه است و يا شش ماه متوالی بدون عذر موجه از نظر دادگاه غيبت نمايد.
9_ محكوميت قطعی زوج در اثر ارتكاب جرم و اجراء هر گونه مجازات اعم از حد و تعزير در اثر ارتكاب جرمي كه مغاير با حيثيت خانوادگي و شئون زوجه باشد. تشخيص اين كه مجازات مغاير با حيثيت و شئون خانوادگی است با توجه به وضع و موقعيت زوجه و عرف و موازين ديگر با دادگاه است.
10_ در صورتی كه پس از گذشت 5 سال زوجه از شوهر خود به جهت عقيم بودن و يا عوارض جسمی ديگر زوج صاحب فرزند نشود.
11_ در صورتی كه زوج مفقودالاثر شود و ظرف 6 ماه پس از مراجعه زوجه به دادگاه پيدا نشود.
12_ زوج همسر ديگري بدون رضايت زوجه اختيار كند يا به تشخيص دادگاه نسبت به همسران خود اجرای عدالت ننمايد.
اگر زوجين شرايط ديگري دارند در ادامه مينويسند .
-
آيا امكان دارد وكالتبه زن محدود به نمونههاى پيش بينى شده در قانون باشد؟ آنچه در ماده 1119 ق.م آمده استنمونه و مثال است و جنبه انحصارىندارد. تامل در مثالها نشان مىدهد كه همهناظر به مواردى است كه زندگى زناشويىرا براى زن دشوار مىسازد و براى او عسرو حرج به وجود مىآورد. ليكن در اينوكالت تراضى و قرارداد حكومت مىكند.نه قانون و عرف. پس طرفين مىتوانندهرشرطى را كه مخالف شرع و مقتضاىعقد نباشد، در اين عقد شرط نمايند. (24)
آيا زوجه با داشتن وكالت مىتواندبدون رجوع به دادگاه خود را مطلقهس ازد؟ به موجب تبصره 4 ماده 3 لايحهقانونى دادگاه مدنى خاص، زوج نمىتواندبدون اجازه دادگاه و پيش از رجوعاختلاف به داورى زن خود را طلاق دهد;وكيل او نيز چنين اختيارى ندارد. زنيكه وكالت در طلاق دارد، تنها درصورتى از رجوع به دادگاه معاف است كهبه هنگام وقوع طلاق شوهر نيز با اوهمداستان باشد. (25)
آيا اين وكالت لازم استيا جايز؟ وكالتخود عقدى جايز است. بنا به نقل بسيارى از فقها، اگر ضمنعقد لازم ديگرى شرط شود، وكالت لازممىگردد و اگر به عقد جايزى شرط شود،عمل به آن مادامى كه عقد باقى است لازممىآيد و به فسخ عقد وكالت نيز منفسخمىگردد. صاحب عروه قول مشهور را بهاين صورت بيان كرده، در ضمن عقدجايز، وكالت نيز جايز است. (26) اما آيت الله بروجردى در يكى ازدرسهايشان فرمودهاند:«عقد جايز جزءماهيت و مقتضاى عقد وكالت استچطور مىتوان چيزى را برخلاف ماهيتو مقتضاى خود به عقد لازم تبديل كرد.»به همين جهت، ايشان طلاقى را كهبهصورت وكالت از جانب زن انجاممىگرفت، شبههناك مىدانستند. (27) سؤالى در اينجا به ذهن مىآيد كه آياتفويض طلاق به زن برخلاف مقتضىعقد نكاح استيا نه؟ و يا برخلاف قوانيننمىباشد؟ تعيين مقتضاى پارهاى از عقودآسان است; زيرا غرض و اثر اصلى عقد رابروشنى مىتوان تميز داد. ولى در نكاحبدشوارى ممكن است اثرى را كه وابستهبه ذات و ماهيت عقد است، تشخيص داد.نكاح بين عقود ديگر وضعيتحقوقىخاصى را پيدا كرده و جنبه اجتماعى او برجنبه فردى برترى داده شده است ; لذازوجين نمىتوانند نكاح را به اراده خوداقاله كنند. اما مسلما تفويض طلاق بدونوكالتبر خلاف ماهيت عقد است. زيراخداوند متعال با توجه به «الطلاق بيد مناخذ بالساق» طلاق را به دست مرد قرارداده است و مرد اين حق را فقط از طريقوكالت مىتواند به ديگرى تفويض كندوگرنه سپردن حق طلاق به زن بر خلافمقتضاى عقد نكاح مىباشد. اما اينكه برخلاف قوانين آمره نيزمىباشد يا خير؟ بعضى از حقوقدانهاچنين جواب دادهاند كه زن نمىتواند برشوهر شرط كند كه حق دادن طلاق باباشد; ماده 1133 ق.م. كه مىگويد مردمىتواند هر وقت كه بخواهد زن خود راطلاق دهد، حق طلاق را منحصرا بهشوهر داده و از قوانين آمره مىباشد; ولىچنانكه گذشت، ضمن عقد نكاح يا عقدلازم ديگرى مىتوان شرط نمود كه زن ازطرف شوهر وكيل باشد كه خود را طلاقدهد. در اين صورت زن بعنوان نمايندگىاز شوهر، خود را طلاق مىدهد. (28)
24) حقوق مدنى خانواده، ج 1، ص267-268
25) همان منبع
26) ملحقات عروة الوثقى،محمد كاظم طباطبايىيزدى، ج 2، ص122، مساله13 27
) به نقل از آيتالله مهدوى كنى 28
) حقوق مدنى، حسن امامى، ج 4، ص367-368
---------------------------