-
متن تمام ترانه های معین
کعبه
تو مکه عشقي و من عاشق رو به قبلَتم
من اولين قربوني عيداي فطر کعبَتم
مي ميرم از عشق چشات اگه ندي تو حاجتم
هر چي بته به خاطرت کوبوندم و شکوندم
خودمو تو چشم مست تو آتش زدم، سوزوندم
به عشق ديدن گل روي تو اينجا موندم
بين نماز ظهر و عصرم استخاره کردم
خوب اومده مبارکه دور سرت بگردم
اگه به من وفا کني؛ حاجتمو روا کني
بين تموم عاشقات، نذر منو ادا کني
يه کاسه گندم مي ريزم تا کفترارو سير کنم
واست مي ميرم انقدر تا دلتو اسير کنم
به پات مي شينم شب و روز، تا با تو عمرو پير کنم
به مژگان سيه کردي هزاران رخنه در دينم
بيا کز چشم بيمارت هزاران درد برچينم
بين نماز ظهر و عصرم استخاره کردم
خوب اومده مبارکه دور سرت بگردم
اگه به من وفا کني؛ حاجتمو روا کني
بين تموم عاشقات، نذر منو ادا کني
يه کاسه گندم مي ريزم تا کفترارو سير کنم
واست مي ميرم انقدر تا دلتو اسير کنم
به پات مي شينم شب و روز، تا با تو عمرو پير کنم
تو مکه عشقي و من عاشق رو به قبلَتم
من اولين قربوني عيداي فطر کعبَتم
مي ميرم از عشق چشات اگه ندي تو حاجتم
-
مست
ما هم شکسته خاطر و ديوانه بوده ايم
ما هم اسير طره جانانه بوده ايم
ما هم به روزگار جواني ز شور عشق
روزي نديم بلبل و پروانه بوده ايم
بر کام خشک ما به حقارت نظر مکن
ما هم رفيق ساغر و پيمانه بوده ايم
اونا كه تو زندگيشون قصه هاي خوب شنيدند
تو قمار زندگاني همه جور بازي رو ديدند
اونا كه تو خلوت شب شعرهاي حافظ رو خوندند
همه راه و رفتن اما بر سر دو راهي موندند
بهشون بگين كه اينجا يه نفر هميشه مسته
يه نفر هميشه تنها سر اين كوچه نشسته
بهشون بيگيد كه قصه اش مثل شاهنومه درازه
کي بوده كجا رسيده چه جوري بايد بسازه
حالا قصه هاشو مستها توي ميخونه ها ميگند
اما اون هميشه مست رو توي اونجا راه نميدند
ديگه نیست كمند دلها گيسوهاي رنگ برفش
تو ميخونه كسي نيست كه بياد رو لب و حرفش
بزاريد همه بدونن كه به دست غم اسير
اخرش يه شب همونجا سر اين كوچه ميميره
من امشب سرخوش و ديوانه و مست و غزل خوانم
به جام مي پناه آورده ام از غم گريزانم
گر از ميخانه باز آيم مرا غم باز مي جويد
رويد اي دوستان من گوشه ميخانه مي مانم
به مستي پاي در ميدان غم بنهاده ام امشب
مگير اي رهگذر از من اگر افتان و خيزانم
-
من باهاتم
ناز من ، عشق من از چشم ترم زود مرو
سر و جانم به فدایت ، ز برم زود مرو
نکنم شکوه که دیر آمده ای در بر من
لا اقل دیر چو آیی به سرم ، زود مرو
بنشین یک دمو ، از چشم ترم زود مرو
ای شکسته ، تو شکستی
مویه کردی ، غصه خوردی
از ته دل گریه کردی
من باهاتم ، خاک پاتم
مثل ماتم تو صداتم
من رفیق گریه هاتم
عشق در تو ، شور در تو ، بی تو من جایی ندارم
بی تو فردایی ندارم
من باهاتم ، مثل بارون تو چشماتم
مثل غصه تو صداتم ، چون پرنده در هواتم
عشق در تو ، شور در تو ، بی تو من جایی ندارم
بی تو فردایی ندارم
من باهاتم ، مثل بارون تو چشماتم
مثل غصه تو صداتم ، چون پرنده در هواتم
ای شکسته ، تو شکستی
مویه کردی ، غصه خوردی
از ته دل گریه کردی
من باهاتم ، خاک پاتم
مثل ماتم تو صداتم
من رفیق گریه هاتم
من رفیق گریه هات
-
وقتی که تو رفتی
وقتي که تو رفتي خورشيد نمرده
دريا و بيابان خدا دست نخورده
وقتي که تو رفتي، قلبي نشکسته
اشکم نشده سيل و مرا سيل نبرده
وقتي که تو رفتي، وقتي که تو رفتي
انگار نه انگار که از تو اثري بود
انگار نه انگار که بيدادگري بود
انگار نه انگار که عشقي به سري بود
انگار نه انگار که در دل شرري بود
وقيت که تو رفتي، وقتي که تو رفتي
انگار که عشقي به دلي نطفه نبسته
انگار که مستيم و سبويي نشکسته
انگار که عمري بر باد نرفته
انگار که در دل اميدي ننشسته
وقتي که تو رفتي، چشم من خسته، بي خواب نمانده
وقتي که تو رفتي، در سينه دل من، بي تاب نمانده
برو برو که دگر آشنا نمي خواهم
به درد خو گرفتم و دوا نمي خواهم
تو قبله گاه مني، من ز قبله بيزام
تو گر خداي مني، من خدا نمي خواهم
ما چون ز دري پايي کشيديم، کشيديم
اميد ز هر کس که بريديم، بريديم
دل نيست کبوتر که چو برخاست، نشيند
از گوشه بامي که پريديم، پريديم
-
دعای شب
در دل شب دعاي من، گريه بي صداي من، بانگ خدا خداي من
به خاطر تو بود و بس
پاکي لحظه هاي من، گريه هاي هاي من، گوهر اشکهاي من
به خاطر تو بود و بس
اين همه بي پناهيم، اين همه سر به راهيم، اين همه بي گناهيم
غصه به جان خريدنم، از همه کس بريدنم زخم زبون شنيدنم
به خاطر تو بود و بس
رو به خدا نشستنم، نذر و دخيل بستنم
سوز من و گداز من، اشک من و نياز من
به خاطر تو بود و بس
-
میپرستم
بازوانت را به مستی حلقه كن برگردم
تا بلرزد زیر بازوهای سیمینت تنم
چهره زیبای خود را از رخ من وا مگیر
جز به آغوش چمن یا دامن من جا مگیر
راز عشق خویش را آهسته خوان در گوش من
جستجو كن عشق را در گرمی آغوش من
من تورا تا آسمان ها
من تو را تابیكرنها
از زمین تا كهكشانها
دوست دارم میپرستم
من تو را همچون اهورا
من تورا همچون مسیحها
همچون عطر پاك گلها
دوست دارم میپرستم
من تو را تا لحظه های انتظارم
عاشقم با این نگاه بیقرارم
من تورا با هستی خود با وجودم
عاشقم با خون خود با تار پودم
من تورا همچون پرستو
یاسمنها نسترنها
من تورا با آنچه هستی
دوست دارم میپرستم
-
وقتی سرت رو شونمه
وقتي سرت رو شونمه، درد و بلات تو جونمه
جون به جونم اگه کنند، خاطرخواهي تو خونمه
دلم مي خواد باهات باشم، رفيق پا به پات باشم
سايه به سايه، دم به دم، بميرم و فدات بشم
تصدق رنگ چشمهات، شبها ستاره هاش برات
نخواب بذار نگات کنم، هر چي دارم فدات کنم
ستاره بارونت کنم، جونم رو قربونت کنم
وقتي سرت رو شونمه، درد و بلات تو جونمه
جون به جونم اگه کنند، خاطرخواهي تو خونمه
-
یکی را دوست میدارم
یکی را دوست میدارم
یکی را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند
نگاهش میکنم
نگاهش میکنم
شاید
شاید
بخواند از نگاهه من که او را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند
وای
به برگ گل نوشتم من
به برگ گل نوشتم من
که او را دوست میدارم
ولی افسوس
ولی افسوس
او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم
ولی ناگه
ولی ناگه
ز ابر تیره برقی جست و روی ماه تابان را بپوشانید
من به خاکستر نشینی عادت دیرینه دارم
سینه مالامال غم اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من ولی در آرزویم عشق باز یست
مثل هر جنبندهای من هم دلی در سینه دارم
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
در کدامین مکتب و مذهب جرم است پاکبازی
در جهان صدها هزاران پاکباز از سینه دارم
کار هر کس نیست مکتب داری این پاکبازان
هدیه از سلطان عشق بر هر دو پایم پینه دارم
پینه دارم
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
من از بیراهه های هله بر می گردم و آواز شب دارم
هزار و یک شبی دیگر نگفته زیر لب دارم
مثال کوره میسوزم تنم از عشق امید طرم دارد
حدیث تازه ای از عشق مردان حلب دارد
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
من به خاکستر نشینی عادت دیرینه دارم
سینه مالامال غم اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من ولی در آرزویم عشق باز یست
مثل هر جنبنده ای من هم دلی در سینه دارم
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
-
راز
چشمای تو نور کوچه باغ روز
چشمای من ظلمت شب نیاز
با هم دیگه راز و نیازی داشتیم
حکایت طول و درازی داشتیم
با هم دیگه راز و نیازی داشتیم
حکایت طول و درازی داشتیم
اما پس اون آشنایی
اون هم دلی اون هم زبانی
از گرد راه امد جدایی
رفتی و چشم برام گذاشتی
تو این قفس تنهام گذاشتی
حالا نمیدونم کجایی
کاشکی یکی بود ما رو با هم آشتی می داد
کاشکی چشامون باز تو چشم هم می افتاد
امروز اگه تاریک و خاموش وسیاهه
فردا که شد دنیا پر از خورشید و ماهه
-
محض رضای خدا
محض رضاي خدا به من بگو بي وفا
بعد يه عمر اشنايي چرا گشتي جدا
محض رضاي خدا به من بگو بي وفا
بعد يه عمر اشنايي چرا گشتي جدا
گفتي تا روز پيري . تا وقتي که بميري
تا دنيا دنيا باشه پيشم مي موني و نمي ري
محض رضاي خدا به من بگو بي وفا
بعد يه عمر اشنايي چرا گشتي جدا
بگو با که هستي . حالا کي و مي پرستي
دستاي گرمت و گذاشتي تو چه دستي
تو تاريکي شبهاي من زار .بگو شمع شب افروز که هستي
تو تاريکي شبهاي من زار .بگو شمع شب افروز که هستي
که هستي
محض رضاي خدا به من بگو بي وفا
بعد يه عمر اشنايي چرا گشتي جدا
گفتي تا روز پيري . تا وقتي که بميري
تا دنيا دنيا باشه پيشم مي موني و نمي ري
محض رضاي خدا به من بگو بي وفا
بعد يه عمر اشنايي چرا گشتي جدا
بگو با که هستي . حالا کي و مي پرستي
دستاي گرمت و گذاشتي تو چه دستي
تو تاريکي شبهاي من زار .بگو شمع شب افروز که هستي
تو تاريکي شبهاي من زار .بگو شمع شب افروز که هستي
که هستي
محض رضاي خدا به من بگو بي وفا
بعد يه عمر اشنايي چرا گشتي جدا
محض رضاي خدا به من بگو بي وفا
بعد يه عمر اشنايي چرا گشتي جدا
محض رضاي خدا به من بگو بي وفا
بعد يه عمر اشنايي چرا گشتي جدا