-
طنز خانواده
داماد ما قهر است با مامانم اینها
مدت: دوسال ، علت : دخالت های بی جا
مامان ما اهل دخا لت نیست اصلا ً
ور می زند دامادمان این اصغر آقا
ویروس مادر زن ستیزی دارد ایشان
بیماریی مسری، شبیه آنفولانزا
مامان ما خیلی ردیف و با کلاس است
با نطق هایی واقعاً بسیار شیوا
قند تمام اهل خانه رفته بالا
زیرا که شیرین است حرفش چون مربا
نیش و کنایاتش همه از روی عشق است
دارد صفایی در بیان طعنه حتی
می گوید او از روی دلسوزی، نه چیزی
هر نطق و هر فرمایش و هرایده ای را
ایشان به عنوان مثا ل ، آن هم مود ب
می گوید:«ای داماد بی سود و مزایا
کاشانه ات مانند سمساری است ، ای وای
این چیزهای کهنه آخر چیست اینجا
پاشو برو یک توک پا تا مبل سازی
قسطی بخر یک دست مبل شیک و زیبا
ماشین تو چیزی به غیر از یک لگن نیست
باید که باشی در نخ یک ماکسیما
آپارتمانت هم که مثل لانه مرغ است
پس زودتر تبدیل کن آن را به ویلا
هرچند داری کار و باری در اداره
در فکر شغل دومی هم باش اما
چون مرد بی پول از نگاه خانواده
فرقی ندارد با مترسک های صحرا
خیر و صلاحت را فقط می خواهم ای مرد
من نیستم اهل دخالت های بی جا»
حالا قضاوت با شما اینها فضولی است
داماد تا این حد نمک نشناس آیا
-
دست از طلب ندارم تا این قَدَر بخوابم
بگشای در به رویم تا پشت در بخوابم
در طول روز خوابم مانند جوجه چرتی
آیا شود که یک شب مثل بشر بخوابم؟
گویند روی معشوق تا یک نظر حلال است
آن یک نظر حرامم تا یک نظر بخوابم
هرکس به قصد چیزی با کَس رود به ویلا
اما مرا به ویلات یک شب ببر بخوابم!
همواره وقت دیدار گل میخری برایم
یک بار هم عزیزم بالش بخر بخوابم
وقتی خمار خوابم کِی بیقرار عشقم
حتی شب عروسی من تا سحر بخوابم
گفتی به روزگاری مهری نشسته گفتم
بیرون نمیتوان کرد اما اگر بخوابم
فرقی ندارد اصلا پهلو و طاقبازش
من حاضرم عزیزم حتی دمر بخوابم
وقتی که مست خوابم با جملههای بیربط
در چرت و پرتِ الفاظ مانند بیت فعلی (!)
آنقدر در ترافیک خوابیدهام که دیگر
در راه میتوانم مثل فنر بخوابم
از چار راه سیروس تا مولوی که سهل است
از بندر گناوه تا رامسر بخوابم
من در تلاش خوابم هِی بوق میزنی تو
بگذار یک دقیقه ای بی پدر بخوابم
حتی اگر که ماشین با من کند تصادف
بعد از دو ثانیه مکث روی سپر بخوابم
در سینما همیشه وقتی که فیلم طنز است
ششصد نفر بخندند من یک نفر بخوابم
هر وقت بار دیدم بر دوش باربرها
گفتم که کاش چون بار بر باربر بخوابم
ایران و آنگولا را شاید کمی ببینم
اما زمان پخش ایران-قطر بخوابم
شب تا سحر نوشتن از صبحدم دویدن
بیست و چهار ساعت باز است دربِ (!) خوابم
در طول روز وقتی چون اسب گرم کارم
حق مسلم ماست شب مثل خر بخوابم
مگشای تربتم را بعد از وفات و منگر
تا اندرون قبرم من بیشتر بخوابم
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
تو سر بنه به بالین من روی سر بخوابم
بین سونا و استخر من عاشق جکوزی
تا توی آب گرمش من تا کمر بخوابم
همواره قبل خفتن دنبال قرص خوابم
حتی اگر کنار قرص قمر بخوابم!
هر دکتری که رفتم جز وحشتم نیافزود
هفتاد و شش پرستار رفتند وَر به خوابم
وقتی که نیمه شب یک شعر می نویسم
صد بار میروم تا روی اثر بخوابم
تا صبح میتوانم در وصف خواب گویم
نزدیک پنج صبح است باید دگر بخوابم
-
روزی به رهی دخترکی بود خفن
چون کبک ِ خرامان قدمی روی چمن
صد جور مکمل به رخش مالیده
از عزت ِ نفس ، سر به سما ساییده
یک مانتو به تن داشت چه گویم از آن
از چهار طرف کوته و تنگ و چسبان
بر روی سرش روسری ای بود ، عجب
طولش به گمانم نرسد نیم وجب !
شلوارک برمودایی هم بر پا داشت
آنجا که نباید بشود ، پیدا داشت
آهسته به او گفتمش ای یار عزیز
ای دختر ِ خوب و پاک و محجوب و تمیز
این چیست به تن کرده ای و نیست لباس
آراستگی یه چیز و مد چیز ِ جداس
با عشوه بگفت پاسخم اوبا این حرف
"اصلاح نموده ام ز الگو ، مصرف"
گر نیت صرفه جویی داری ای زن
اصلا نکن این لباس را هم بر تن
-
ازدواج با مرده شور!
رفته بودم دیدن اهل قبور
عاشقم شد پیرمرد مرده شور!
پای او شل بود و دندانی نداشت
چشمهایش هم کج و هم نیمه کور
روی هر قبری نشستم دیدمش
کم کمک آمد جلو آن لندهور
گفت هفتاد و دو ساله روز و شب
می کنم از توی قبرستان عبور
بوده ام اما مجرد تا به حال
شاید از روی غرض یا از غرور
دیدمت من را پسندیدی تو هم
پس در و تخته شود امروز جور
سکه چون ارزش ندارد توی قبر
مهریه ت یک لا کفن، یک دانه گور!
هفت تا میت بشویم رایگان
از فک و فامیلتان، نزدیک و دور
شیربهایت می شود با نرخ روز
سدر و کافور و کفن، حد وفور
چون تفاهم هم مهم است این وسط
گاه گاهی مرده ای را هم بشور!
روزهایی راحتی از پخت و پز
جمعه شب ها می رسد کلی نذور!
در بهش زهرا برایت قبر خوب
نصف قیمت می کنم من جفت و جور!
گر جوابت مثبت است افتاده ای
هفت شب جشن و عروسی و سرور
من بله گفتم به او با یک دلیل
چون که شوهر گیر می آید به زور!
یک عدد خرما دهان من گذاشت
با کفن روی سرم انداخت تور!
اشهدی خواند و همان جا روی قبر
عقد کرد آخر مرا آن مرده شور!
-
اي كه بردي جزوه ام را اشتباهي ، پس بده
جز فراموشي ندارم من گناهي ، پس بده
روسيه گردم بدون جزوه من در امتحان
از براي من مخواهي روسياهي ، پس بده
روز وشب چشمم براه جزوه ميباشد ، بيا
گر تو هم داري چو من چشمي براهي ، پس بده
صد كلاه بوقي به سر دارم ز فرط تنبلي
تا نرفته بر سرم ديگر كلاهي ، پس بده
گير ما ديگر نيايد جزوه ، پس اين جزوه را
مستقيما گر نميخواهي ، براهي پس بده
جان تو مشروط ميگردم ، بجان مادرت
لازمش داري نگهدار ، ار نخواهي پس بده
جزوه از من ميبري ؟ من مركز نشرم مگر ؟
اي به قربانت شود جانم الهي ، پس بده
گر توهم مانند من بيجزوهاي ، باشد ، بيا
مال تو اين جزوه اما گاهگاهي ، پس بده
چند ماهي مال تو ، اما دو روزي نزد من
من نميگويم كه آنرا چند ماهي پس بده
از دعاي هر شب و آه سحر انديشه كن!!
تا نرفته بر فلك از سينه آهي ، پس بده
من نميدانم چرا اين جزوه را كش رفتهاي
لعنت و دشنام و نفرين گر نخواهي پس بده
-
اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نيست
ژتوني دارم
خرده عقلي
سر سوزن شوقي
اهل دانشگاهم پيشه ام گپ زدن است
گاه گاهي مي نويسم تكليف
مي سپارم به شما
تا به يك نمره ناقابل بيست
كه در آن زندانيست
دلتان زنده شود
چه خيالي چه خيالي ميدانم
گپ زدن بيهوده است
خوب ميدانم دانشم بيهوده است
استاد از من پرسيد
چقدر نمره ز من مي خواهي
من از او پرسيدم دل خوش سيري چند
اهل دانشگاهم
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مشق از پنجره ها ميگيرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است
درسهايم را وقتي مي خوانم
كه خروس مي كشد خميازه
مرغ و ماهي خواب است
خوب يادم هست
مدرسه باغ آزادي بود
درس بي كرنش مي خوانديم
نمره بي خواهش مي آورديم
تا معلم پارازيت مي انداخت
همه غش مي كرديم
كلاس چقدر زيبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آنروز
مثل يك بازي بود
كم كمك دور شدم از آنجا
بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه
به محيط خشن آموزش
و به دانشكده علوم سرايت كردم
رفتم از پله كامپيوتر بالا
چيزها ديدم در دانشگاه
من گدايي ديدم در آخر ترم
در به در مي گشت
يك نمره قبولي مي خواست
من كسي را ديدم
از ديدن يك نمره ده
دم دانشگاه پشتك مي زد
شاعري ديدم
هنگام خطابه
به خرچنگ مي گفت ستاره
و اسيد نيتريك را جاي مي مي نوشيد
همه جا پيدا بود
همه جا را ديدم
بارش اشك از نمره تك
جنگ آموزش با دانشجو
حذف يك درس به فرماندهي كامپيوتر
فتح يك ترم به دست ترميم
قتل يك لبخند در آخر ترم
همه را من ديدم
من در اين دانشگاه در به در و ويرانم
من به يك نمره نا قابل ده خشنودم
من به ليسانس قناعت دارم
من نمي خندم اگر دوست من مي افتد
من نمي خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بكنند
و نمي خندم اگر موي سرم مي ريزد
من در اين دانشگاه
در سراشيب كسالت هستم
خوب مي دانم استاد
كي كوئيز مي گيرد
برگه حذف كجاست
سايت و رايانه آن مال من است
تريا،نقليه و دانشكده از آن من است
ما بدانيم اگر سلف نباشد
همگي مي ميريم
و اگر حذف نباشد
همگي مشروطيم
نپرسيم كه در قيمه چرا گوشت نبود
كار ما نيست شناسايي مسئول غذا
كار ما نيست شناسايي بي نظمي ها
كار ما شايد اينست كه در مركز پانچ
پي اصلاح خطا ها برويم
-
شاهنامه
به نام خداوند ويروس گارد
كنون رزم Virus و رستم شنو دگرها شنيدستي اين هم شنو
كه اسفنديارش يكي Disk داد بگفتا به رستم كه اي نيكزاد
در اين Disk باشد يكي فايل ناب كه بگرفتم از Site افراسياب
چنين گفت رستم به اسفنديار كه من گشنه نون سنگك بيار
جوابش چنين داد خندان طرف كه من نون سنگك ندارم به كف
برو حال مي كن بدين Disk, هان! كه هم نون و هم آب باشد در آن
تهمتن روان شد سوي خانه اش شتابان به سوي رايانه اش
چو آمد به نزد Mini Tower اش بزد ضربه بر دكمه ي Pawerاش
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت مر آن Disk را در Drive اش گذاشت
نكرد هيچ صبرو نداد هيچ لفت يكي List از Root ديسكت گرفت
درآن Diskديدش يكي File بود بزد Enter آنجا و اجرا نمود
كزان يكDemo شد پس از آن عيان ابا فيلم و موزيك و شرح و بيان
به ناگه چنان سيستمش كرد Hang كه رستم در آن ماند مبهوت و منگ
چو رستم دگر باره Reset نمود همي كرد Hang و همان شد كه بود
تهمتن كلافه شد و داد زد ز بخت بد خويش فرياد زد
چو تهمينه فرياد رستم شنود بيامد كه ليسانس رايانه بود
بدو گفت رستم همه مشكلش وز آن Disk و برنامه خوشگلش
چو رستم بدو داد قيچي و ريش يكي ديسك Bootable آورد به پيش
يكيToolkit اندر آنDisk بود بر آورد آن را و اجرا نمود
همي گشت Hard,Toolkit اندرش چو كودك كه گردد پي مادرش
به ناگه يكي رمز Virus يافت پي حذف امضاي ايشان شتافت
چو Virus را نيك بشناختش مر از Boot Sictor برانداختش
يكي ضربه زد بر سرش Toolkit كه هر Byte آن گشت هشتاد Bit
به خاك اندر افكند Virus را تهمتن به رايانه زد بوس را
چنين گفت تهمينه با شوهرش كه اين بار بگذشت از پل خرش
دگر باره اما خريت مكن ز رايانه اما تو صحبت مكن
قسم خورد رستم به پرر نگيرد دگر Disk از اسفنديار
-
خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان
ز بین این همه خرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشکل
خر از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر به قربان نگاهت به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من به زیبائی نباشد مثل او زن
بگفت مادر برو پالان به تن کن برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه
دو تا پالان خریدند پای عقدش یه افسار طلا با پول نقدش
خریداری نمودند یک طویله همانطوری که رسم است در قبیله
خر عاقد کناب خود گشائید وصال عقد ایشان را نمائید
دوشیزه خر خانم آیا رضائی به عقد این خر خوش تیپ در آیی
یکی از حاضرین گفتا به خنده عروس خانم به گل چیدن برفته
برای بار سوم خر بپرسید که خر خانم سرش یکباره جنبید
خران عرعر کنان شادی نمودند یونجه کام خود شیرین نمودند
به امید خوشی و شادمانی برای این دو خر در زندگانی
-
سهراب سپهري ورژن 2006:
هر کجا هستم، باشم به درک! من که بايد بروم! پنجره، فکر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!
من نمي دانم نان خشکي چه کم از مجري سيما دارد!
تيپ را بايد زد! جور ديگر اما... کار را بايد جست. کار بايد خود پول. کار بايد کم و راحت باشد!
فک و فاميل که هيچ... با همه مردم شهر پي کار بايد رفت!
بهترين چيز اتاقي است که از دسته چک و پول پر است!
پول را زير پل و مرکز شهر بايد جست!
سيد خندان يه نفر
-
بی تو آنلاین شبی
بی تو آنلاین شبی باز از آن Room گذشتم.
همه تن چشم شدم. دنبال ID تو گشتم.
شوق دیدار تو لبریز شد از Case وجودم.
شدم آن User دیوانه که بودم.
وسط صفحه دسکتاپ، ROOM ياد تو درخشيد
DING صد پنجره پيچيد
شکلکي زرد، بخنديد
یادم آمد که شبی با هم از آن Room گذشتیم.
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم.
تو همه راز های Hack ریخته در Booter های سیاهت.
من همه محو تماشای PM هایت.
Talk صاف و Room آرام، بخت خندان و زمان رام.
منو تو (و بقیه) همه دلداده به آواز روی Voice.
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن.
لحظه ای چند بر این Room نظر کن.
Chat آیینه عشق گذران است.
تو که امروز نگاهت به ای میلی نگران است.
باش فردا که دلت با ID دگران است.
تا فراموش کنی چندی از این Room سفر کن.
با تو گفتم حذر از Room ندانم...
ترک chat کردن، هرگز نتوانم، نتوانم
روز اول که emailام به تمناي تو پر زد
مثل spam، توی Inbox تو نشستم
تو Delete کردي ولي من نرميدم، نگسستم
باز گفتم که تو يک Hacker و من User مستم
تا به دام تو در افتم Room ها رو گشتم و گشتم
تو مرا Hack بنمودي، نرميدم، نگسستم
Roomي از پايه فرو ريخت
Hackerي، Ignore تلخي زد و بگريخت
Hard بر مهر تو خنديد
CPU از عشق تو هنگيد
رفت در ظلمت شب، آن شب و شبهاي دگر هم
نگرفتي دگر از User آزرده، خبر هم
نکني ديگر از آن Room گذر هم
بي تو اما، به چه حالي من از آن Room گذشتم!