رمان ایرانی و عاشقانه شهریار
http://www.98ia.com/images/ketab/1.gif نام کتاب : شهریار
http://www.98ia.com/images/ketab/2.gif نویسنده : مژگان مقیمی
http://www.98ia.com/images/ketab/3.png حجم کتاب : ۴٫۱۷ مگا بایت
http://www.98ia.com/images/ketab/4.png تعداد صفحات : ۲۹۲
http://www.98ia.com/images/ketab/5.gif قالب کتاب : PDF
http://www.98ia.com/images/ketab/6.png پسورد : www.98ia.com
http://www.98ia.com/images/ketab/7.gif منبع : wWw.98iA.Com
http://www.98ia.com/images/ketab/11.gif با تشکر از دوستان عزیز تایپیست نودهشتیا بابت تایپ این داستان زیبا .
http://www.98ia.com/images/ketab/14.gif خلاصه داستان :
سالارخان، تنها پسرش رو که با دختری از عوام ازدواج کرده، طرد کرده … پس از چند سال اونها می میرین … سالارخان رزا – تنها نوه ی پسری خودش- رو میاره پیشش و بزرگ می کنه … سه تا دختر و یکی از نوه هاش رو هم به خاطر بیماری ای که اون سالها گریبان خیلی ها رو گرفته بوده از دست می ده … بنابراین نوه های دختری رو که شهروز و شهریار و پیروز و پیمان بودن به سوئد می فرسته تا از مرگ نجات پیدا کنن … این چهار پسر توی تحصیلات و کارشون موفق می شن …
سالارخانٰ، پدربزرگ خانواده در بستر بیماری می افته و روزهای پایانی عمرش رو سپری می کنه … بنابراین از پسرها می خواد که برگردن تا تکلیف ارث و میراث و همچنین تکلیف رزا مشخص بشه …
شهریار یک روز زودتر از بقیه برمی گرده و سرزده به اتاق رزا می ره … و از رزا می خواد که با اون ازدواج کنه، بدون اینکه از اون توقعی داشته باشه، چون رزا نوه پسری بوده و بیشترین ارث به اون می رسه … شهریار هم می خواد که این باغ مال اون باشه … و می خواد که رزا رو مجبور به این ازدواج کنه …
و ادامه ی ماجرا ….
