-
دستگيريِ خرها
مردي با ترس و رنگ و رويِ پريده به خانهاي پناه برد. صاحبخانه گفت: برادر از چه ميترسي؟ چرا فرار ميكني؟ مردِ فراري جواب داد: مأموران بيرحم حكومت، خرهاي مردم را به زور ميگيرند و ميبرند. صاحبخانه گفت: خرها را ميگيرند ولي تو چرا فرار ميكني؟ تو كه خر نيستي؟ مردِ فراري گفت: مأموران احمقاند و چنان با جديت خر ميگيرند كه ممكن است مرا به جاي خر بگيرند و ببرند.
-
یعنی چی؟
این چی بود حالا؟
جوکه؟
روایتِ؟
حکایتِ؟
حدیثِ؟
what.....
-
دوست خوبم تمام پست های که الان می زنم داستانهاي مثنوي می باشد پس لطفا این طوری پست ندیدن
مرسی
-
چشم اونطوری پست نمیدم
نمی دونم از پستم چی برداشت کردی ولی امیدوارم ناراحتت نکرده باشم
واقعا چیزی از پستت دستگیرم نشد