توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ♥☻♥☻♥ ديوان اشعار محتشم كاشاني ♥☻♥☻♥
R A H A
01-02-2012, 06:43 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/48783/1_2791065f697qwzqw1.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_30.jpg1.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/48783/1_2791065f697qwzqw1.gif
http://www.shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif
ای گوهر نام تو تاج سر دیوانها
ذکر تو به صد عنوان آرایش عنوانها
در ورطهی کفر افتد انس و ملک ار نبود
از حفظ تو تعویضی در گردن ایمانها
ای کعبهی مشتاقان دریاب که بر ناید
مقصود من گم ره از طی بیابانها
جان رخش طرب تازد چون ولوله اندازد
غارت گر عشق تو رد قافلهی جانها
شد در ره او جسمم با آن که ز خوبان بود
این کشتی بیلنگر پروردهی طوفانها
آن ابر کرم کز فیض مشتاق خطا شوئیست
حاشا که بود در هم ز آلایش دامانها
چون محتشم از دردش میکاهم و میخواهم
رنجوری خود در خود مهجوری درمانها
http://www.shiaupload.ir/images/36375440305843353274.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/93556254987164780452.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06712065934731937275.gif
R A H A
01-02-2012, 06:44 PM
http://www.shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif
فرمود مرا سجدهی خویش آن بت رعنا
در سجده فتادم که سمعنا واطعنا
ما دخل به خود در میدیدار نگردیم
ما حل له شارعنا فیه شرعنا
بودیم ز ذرات به خورشید رخش نی
الفرع رئینا والی الاصل رجعنا
روزی که دل از عین تعلق به تو بستیم
من غیرک یاقرة عینی و قطعنا
در زاریم از ضعف عمل پیش تو صد ره
ضعف الفرغ الاکبر و یارب فزعنا
در دار شفایت مرضی دفع نکردیم
لکن کسل الروح من الروح و قعنا
گر محتشم از غم علم عین نگون کرد
انا علم البهجة بالهم رفعنا
http://www.shiaupload.ir/images/36375440305843353274.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/93556254987164780452.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06712065934731937275.gif
R A H A
01-02-2012, 06:46 PM
http://www.shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif
حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را
سلسله بگسلم ز پا عقل گریزپای را
کو دلی و دلیرئی کز پی رونق جنون
شحنهی ملک دل کنم عشق ستیزه رای را
کو جگری و جراتی کز پی شور دل دگر
باعث فتنهای کنم دیدهی فتنه زای را
کوتهی و تهوری تا شده همنشین غیر
سیر کنم ز صحبت آن هم دم دلربای را
در المم ز بیغمی کو گل تازهای کزو
لالهی داغ دل کنم داغ الم زدایرا
تلخی عشق چون دگر پیش دلم نموده خوش
باز بوی چشمانم این زهر شکر نمای را
دیده به ترک عافیت بر رخ ترکی افکنم
در ستمش سزا دهم جان ستم سزای را
از دل خویش بوی این میشنوم که دلبری
دام رهم کند دگر جعد عبیر سای را
مفتی عشقم اردهد رخصت سجدهی بتی
شکرکنان زبان زبان سجده کنم خدای را
صبر نماند وقت کز همه کس برآورد
گریههای های من نالهی وای وای را
باز فتاده در جهان شور که کرده محتشم
بلبل باغ عاشقی طبع غزل سرای را
http://www.shiaupload.ir/images/36375440305843353274.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/93556254987164780452.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06712065934731937275.gif
R A H A
01-02-2012, 06:47 PM
http://www.shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif
ای نگهت تیغ تیز غمزهی غماز را
پشت به چشم تو گرم قافلهی ناز را
روز جزا تا رود شور قیامت به عرش
رخصت یک عشوه ده چشم فسون ساز را
نرگس مردم کشت ننگرد از گوشهای
تا نستاند به ناز جان نظر باز را
شعلهی بازار قتل پست شود گر کنی
نایب ترکان چشم صد قدر انداز را
حسن تو در گل نهاد پای ملک بر فلک
بس که نهادی بلند پایهی اعجاز را
چشم سخنگوی کرد کار زبان چون رقیب
منع نمود از سخن آن بت طناز را
دید که خاصان تمام آفت جان منند
داد به پیک نظر قاصدی راز را
یافت پس از صد نگه مطلب مخصوص خویش
دیده که جوینده بود عشوهی ممتاز را
تیز نگاهی به بزم پرده برافکند و کرد
پرده در محتشم نرگس غماز را
http://www.shiaupload.ir/images/36375440305843353274.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/93556254987164780452.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06712065934731937275.gif
R A H A
01-02-2012, 06:47 PM
http://www.shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif
نشانده شام غمت گرد دل سپاهی را
که دست نیست بدان هیچ پادشاهی را
پناه صد دل مجروح گشته کاکل تو
چه پردلی که حمایت کند سپاهی را
جز آن جمال که خال تو نصب کردهی اوست
که داد مرتبه خسروی سیاهی را
به نیم جان چه کنم با نگاه دمدمش
گه صدهزار شهید است هر نگاهی را
دلی که جان دو عالم به باد دادهی اوست
در او اثر چو بود نالهای و آهی را
مر از وصل بس این سروری که همچو هلال
ز دور سجده کنم گوشهی کلاهی را
برای مهر و وفا کند کوهکن صد کوه
ولی نکند ز دیوار هجر کاهی را
رو ای صبا و به آن سرو پاکدامن گو
که از برای تو کشتند بیگناهی را
جهان ز فتنهی چشمت پرست ز انخم زلف
نما به محتشم ای گل گریز گاهی را
http://www.shiaupload.ir/images/36375440305843353274.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/93556254987164780452.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06712065934731937275.gif
R A H A
01-02-2012, 06:48 PM
http://www.shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif
درهمی گرم غضب کرده نگاه که تو را
شعلهای آتشی افروخته آه که تو را
در پیت رخش که گرمست که غرق عرقی
عصمت افکنده در آتش به گناه که تو را
میرسی مظطرب از گر درهای یوسف حسن
دهشت آورده دوان از لب چاه که تو را
مینماید که به قلبی زدهای یک تنه وای
در میان داشته آشوب سپاه که تو را
تیره رنگست رخت یارب از الایش طبع
کرده آئینهی خود رنگ سیاه که تو را
کز پناهت نشدی پاس خدا ای غافل
کوشش هرزه کشیدی به پناه که تو را
گر نه در محتشم آتش زده بیراهی تو
شده آه که بلند و زده راه که تو را
http://www.shiaupload.ir/images/36375440305843353274.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/93556254987164780452.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06712065934731937275.gif
R A H A
01-02-2012, 06:48 PM
http://www.shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif
گر به تکلیف لب جام به لب سوده تو را
که به آن شربت آلوده لب آلوده تو را
که به آن مایهی جهل این قدرت کرده دلیر
که ز اندیشهی دل بر حذر آسوده تو را
که دران نشه تو را دست هوس سوده به گل
که به رخ برقع شرم این همه بگشوده تو را
زده آن آب که بر خاک وجودت ای گل
که در خانهی عصمت به گل اندوده تو را
که به فرمودن آن فعل تواضع فرمای
سجده در بزم گدایان تو فرموده تو را
حزم کزدم ز پذیرفتن تکلیف نخست
که ازین بزم نشینی چه غرض بوده تو را
محتشم خوی تو میداند و از پند عبث
میدهد این همه در سر بیهوده تو را
http://www.shiaupload.ir/images/36375440305843353274.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/93556254987164780452.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06712065934731937275.gif
R A H A
01-02-2012, 06:49 PM
http://www.shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif
شوم هلاک چو غیری خورد خدنگ تو را
که دانم آشتی در قفاست جنگ تو را
که کرده پیش تو اظهار سوز ما امروز
که آتش غضب افروخته است رنگ تو را
مصوران قلم از مو کنند تا نکشند
زیاده از سرموئی دهان تنگ را
زمان کنم افزون جراحت تن خویش
ز بس که بوسه زنم زخمهای سنگ تو را
جریدهی گرد من امشب گرت رفیقی نیست
چه باعث است به ره دمبدم درنگ تو را
به مدعی پر و بالی مده که پروازش
بباد بر دهد ای سرو نام و ننگ تو را
ز حرف پر دلی محتشم پرست جهان
ز بس که جای به دل میدهد خدنگ تو را
http://www.shiaupload.ir/images/36375440305843353274.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/93556254987164780452.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06712065934731937275.gif
R A H A
01-02-2012, 06:49 PM
http://www.shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif
تا همتم به دست طلب زد در بلا
دربست شد مسخر من کشور بلا
دست قضا به مژده کلاه از سرم ربود
چون مینهاد بر سر من افسر بلا
آن دم هنوز قلعه مهدم حصار بود
کاورد عشق بر سر من لشکر بلا
بر کوهکن ز رتبهی مقدم نوشتهاند
نام بلا کشان تو در دفتر بلا
تا بنده بود بیتو بدغ جنون اسیر
تابنده بود بر سر او افسر بلا
تا هست کاکل تو بلاجو عجب اگر
کاهد زمانه یک سر مو از سر بلا
مردیست مرد عشق که دایم چو محتشم
در یوزه مراد کند از در بلا
http://www.shiaupload.ir/images/36375440305843353274.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/93556254987164780452.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06712065934731937275.gif
R A H A
01-02-2012, 06:50 PM
http://www.shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif
چو افکنده ببیند در خون تنم را
کنید آفرین ترک صید افکنم را
نیاید گر از دیده سیلی دمادم
که شوید ز آلودگی دامنم را
ور از خاک آتش علم برنیاید
که هر شام روشن کند مدفنم را
به فانوس تن گر رسد گرمی دل
بسوزد بر اندام پیراهنم را
زغم چون گریزم که پیوسته دارد
چو پیراهن این فتنه پیرامنم را
مشرف کن ای ماه اوج سعادت
ز مسکین نوازی شبی مسکنم را
ز دمهای بدگو مشو گرم قتلم
بهر بادی آتش مزن خرمنم را
نیم محتشم خالی از ناله چون نی
که خوش دارد او شیوهی شیونم را
http://www.shiaupload.ir/images/36375440305843353274.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/93556254987164780452.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06712065934731937275.gif
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.