R A H A
12-28-2011, 12:18 AM
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74106133778628448761.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40837807486763627146.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23943912057295390971.gif
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89352979133416646652.gif
http://img.tebyan.net/big/1390/08/12223119115175192102986681346579247148104.jpg
رسالت قرآن در معرفت
قرآن كه خود، علم ممثَّل است، بيش از هر چيز جوامع بشري را به دانش فرا ميخواند چون با سرمايهي بينش علمي، فروغ هدايت آن روشنتر ميشود، زيرا گر چه رهنمود قرآن در بشارت دادن و بيمدادن عالم است... «لِيَكُونَ لِلعالَمينَ نَذيراً»(1) ، ليكن سودمندان از آن، كسانياند كه از زبانه دوزخ هراسناكاند:
«انّما اَنتَ مُنذرٌ مَن يخْشاها»(2) و هراسناكان از شعله جهنم، زياد نيستند و مهمترين آنان عارفان به خداي سبحان و عالمان به احكام و حكم اويند: «اِنَّما يَخْشَي الله مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»(3)و در پرتو خدا باوري و خدا پروائي، شايستهي همنشيني فرشتهها شده و در صحنهي برجستهترين معارف الهي يعني توحيد به شهادت نشسته و اداي شهادت آنان مسموع گوش دل صاحبدلان شده، و مُهر تأييد و امضاء خداي واحد را به همراه خود دارد:
«شَهِدَ الله اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ وَ المَلائِكهُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسطِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الله العَزيزُ الحَكيمُ»(4).
رسالت قرآن در دعوت به معرفت، شامل همه اركان آنست؛ يعني هم مبدء را كه خداي سبحان و نامهاي نيكو او ومظاهر گوناگون آنهاست به عنوان مبدء شناسي عنوان ميكند و هم معاد را كه همان مبدءاست با نامهاي نيكو ديگر ارائه ميدهد و هم رابط بين آغاز و انجام را كه مظاهر نامهاي نيكو ديگر خداي سبحاناند هدايت ميكند، ضمنا جهانشناسي و انسانشناسي را كه هر كدام بنوبهي خود مظهر نامي از نامهاي مبارك الهياند تعليم مينمايد، و نحوه پيدايش و پرورش بسياري از موجودهاي روحدار يا بدون روح را به منظور تشريح آيات آفاقي وانفسي گزارش ميدهد.
در تحليل مسائل شناختشناسي، گذشته از آنكه مباحث را به صورت اشكال منطقي دقيق طرح ميكند و شرائط منطق صوري را رعايت ميكند به قسمت مهم منطق كه صاحبنظران روش شناسي آن را جزء فريضهي مباحث منطق ميشمارند و بخشهاي ديگر را جزء نافلهي مسائل منطق محسوب ميدارند كاملا عنايت مينمايد و از اين رهگذر نه تنها حِسْبان و زَعْم و پندار واهي را كافي نميداند بلكه گمان را كه بسياري از دانشمندان به آن مبتلا هستند ناقص ميشمارد، و مظنّه را در تحقيق مسائل جهانبيني سودمند نميداند، و آيات فراواني در اين زمينه نازل شده است كه ظنّ را چون خَرْص و تخمين دانسته و پيروي از آنها را ضلالت ميداند و گمان پرستي را همراه با هواپرستي محكوم ميشمارد، آيات ذيل نمونهاي از ذمّ ظّن و سلب حجّيت آن در مسائل اعتقادي و نفي اعتماد بر آن در مباحث جهانبيني است:
«اِنْ يتَّبِعُونَ اِلّا الظّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلّا يَخْرِصُونَ»(5)«وَ ما يَتَّبِعُ اَكثَرُهُمْ اِلّا ظَنّا اِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الحَقّ شَيئاً»(6)«اِنْ يِتَّبِعُونَ اِلّا الظّنّ و ما تهوي الاَنْفَسَ»(7)
چون از صورتهاي فاقد شرائط انتاج هرگز قطع حاصل نميشود و از مادّههاي ظنّي هرگز تعيين پديد نميآيد هدايت قرآن كريم و رسالت آن در تبيين معرفت شناسي اينست كه اساس را بر صورتهاي واجد شرائط نتيجه گرفتن قطعي و مادّههاي صالح جهت افاده، يقين قرار ميدهد و بهرهمندان از خود را متّقياني ميداند كه بر محور حسّ نگشته و در ديوارهاي تنگ طبيعت محبوس نشدند و به ماوراء آن كه قلمرو غيب و عقل است ايمان دارند: «يُؤمِنُونَ بِالغَيْبِ»(8)، و دربارهي قيامت به گمان اكتفاء نكرده بلكه به مرز يقين رسيدهاند، «و بِالآخرَهَ هُمْ يوُقِنُونَ» (9)اينان در پرتو معرفت شناسي بين گمان نزديك به علم كه نفوذ شبهه در آن بعيد است نه محال، و بين يقين كه رخنه ترديد در آن مستحيل است نه بعيد، فرق گذاشتهاند وهرگز گمانهاي پراكنده را يقين نميپندارند و بعيد را ممتنع نميشمارند.
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78255995473885220706.gif
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89352979133416646652.gif
http://img.tebyan.net/big/1390/08/12223119115175192102986681346579247148104.jpg
رسالت قرآن در معرفت
قرآن كه خود، علم ممثَّل است، بيش از هر چيز جوامع بشري را به دانش فرا ميخواند چون با سرمايهي بينش علمي، فروغ هدايت آن روشنتر ميشود، زيرا گر چه رهنمود قرآن در بشارت دادن و بيمدادن عالم است... «لِيَكُونَ لِلعالَمينَ نَذيراً»(1) ، ليكن سودمندان از آن، كسانياند كه از زبانه دوزخ هراسناكاند:
«انّما اَنتَ مُنذرٌ مَن يخْشاها»(2) و هراسناكان از شعله جهنم، زياد نيستند و مهمترين آنان عارفان به خداي سبحان و عالمان به احكام و حكم اويند: «اِنَّما يَخْشَي الله مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»(3)و در پرتو خدا باوري و خدا پروائي، شايستهي همنشيني فرشتهها شده و در صحنهي برجستهترين معارف الهي يعني توحيد به شهادت نشسته و اداي شهادت آنان مسموع گوش دل صاحبدلان شده، و مُهر تأييد و امضاء خداي واحد را به همراه خود دارد:
«شَهِدَ الله اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ وَ المَلائِكهُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسطِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الله العَزيزُ الحَكيمُ»(4).
رسالت قرآن در دعوت به معرفت، شامل همه اركان آنست؛ يعني هم مبدء را كه خداي سبحان و نامهاي نيكو او ومظاهر گوناگون آنهاست به عنوان مبدء شناسي عنوان ميكند و هم معاد را كه همان مبدءاست با نامهاي نيكو ديگر ارائه ميدهد و هم رابط بين آغاز و انجام را كه مظاهر نامهاي نيكو ديگر خداي سبحاناند هدايت ميكند، ضمنا جهانشناسي و انسانشناسي را كه هر كدام بنوبهي خود مظهر نامي از نامهاي مبارك الهياند تعليم مينمايد، و نحوه پيدايش و پرورش بسياري از موجودهاي روحدار يا بدون روح را به منظور تشريح آيات آفاقي وانفسي گزارش ميدهد.
در تحليل مسائل شناختشناسي، گذشته از آنكه مباحث را به صورت اشكال منطقي دقيق طرح ميكند و شرائط منطق صوري را رعايت ميكند به قسمت مهم منطق كه صاحبنظران روش شناسي آن را جزء فريضهي مباحث منطق ميشمارند و بخشهاي ديگر را جزء نافلهي مسائل منطق محسوب ميدارند كاملا عنايت مينمايد و از اين رهگذر نه تنها حِسْبان و زَعْم و پندار واهي را كافي نميداند بلكه گمان را كه بسياري از دانشمندان به آن مبتلا هستند ناقص ميشمارد، و مظنّه را در تحقيق مسائل جهانبيني سودمند نميداند، و آيات فراواني در اين زمينه نازل شده است كه ظنّ را چون خَرْص و تخمين دانسته و پيروي از آنها را ضلالت ميداند و گمان پرستي را همراه با هواپرستي محكوم ميشمارد، آيات ذيل نمونهاي از ذمّ ظّن و سلب حجّيت آن در مسائل اعتقادي و نفي اعتماد بر آن در مباحث جهانبيني است:
«اِنْ يتَّبِعُونَ اِلّا الظّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلّا يَخْرِصُونَ»(5)«وَ ما يَتَّبِعُ اَكثَرُهُمْ اِلّا ظَنّا اِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الحَقّ شَيئاً»(6)«اِنْ يِتَّبِعُونَ اِلّا الظّنّ و ما تهوي الاَنْفَسَ»(7)
چون از صورتهاي فاقد شرائط انتاج هرگز قطع حاصل نميشود و از مادّههاي ظنّي هرگز تعيين پديد نميآيد هدايت قرآن كريم و رسالت آن در تبيين معرفت شناسي اينست كه اساس را بر صورتهاي واجد شرائط نتيجه گرفتن قطعي و مادّههاي صالح جهت افاده، يقين قرار ميدهد و بهرهمندان از خود را متّقياني ميداند كه بر محور حسّ نگشته و در ديوارهاي تنگ طبيعت محبوس نشدند و به ماوراء آن كه قلمرو غيب و عقل است ايمان دارند: «يُؤمِنُونَ بِالغَيْبِ»(8)، و دربارهي قيامت به گمان اكتفاء نكرده بلكه به مرز يقين رسيدهاند، «و بِالآخرَهَ هُمْ يوُقِنُونَ» (9)اينان در پرتو معرفت شناسي بين گمان نزديك به علم كه نفوذ شبهه در آن بعيد است نه محال، و بين يقين كه رخنه ترديد در آن مستحيل است نه بعيد، فرق گذاشتهاند وهرگز گمانهاي پراكنده را يقين نميپندارند و بعيد را ممتنع نميشمارند.
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78255995473885220706.gif