mehraboOon
12-26-2011, 11:58 PM
6 داستان باور نكردني از تجربه مرگ ستاره ها
بازیگرانی که مرگ با آنها بازی کرد!
تجربه نزديك به مرگ افراد مشهور و ثروتمند بسيار شنيدني است. آنها در پول غرق هستند و در سراسر جهان شناخته شدهاند. اين افراد اغلب خوش بيان و در آنچه انجام ميدهند بسيار با استعداد هستند. با اين همه، چرا چنين اشخاصي بايد به همه بگويند كه يك بار مرده و دوباره به زندگي برگشتهاند؟!
شايد گاهي پيش بيايد كه پاي صحبت فردي بنشينيد كه از مرگ ميگويد اما آن را متفاوت روايت ميكند. او از آنچه تجربه كرده ميگويد، از اينكه مرده و بعد زنده شده، نور ديده، فرشته ديده و.... تجربه اين افراد را تجربه نزديك به مرگ عنوان ميدهند. چيزي كه علوم مختلف به آن پرداختهاند و همچنان مطالعات درباره آن ادامه دارد. در اين ميان تجربه نزديك به مرگ افراد مشهور و ثروتمند بسيار شنيدني است. آنها در پول غرق هستند و در سراسر جهان شناخته شدهاند. اين افراد اغلب خوش بيان و در آنچه انجام ميدهند بسيار با استعداد هستند. با اين همه، چرا چنين اشخاصي بايد به همه بگويند كه يك بار مرده و دوباره به زندگي برگشتهاند؟! اگر به خاطر پول باشد كه خب آنها به اندازه كافي پول دارند. اگر هم براي شهرت باشد كه آنها واقعا مشهورند. با بيان اين موضوع و طرح اين دريافت كه آنها مرده و بعد زنده شدهاند، شهرتشان را به خطر مياندازند. تنها دليل منطقي طرح چنين موضوعي از سوي اين افراد آن است كه اين اتفاق واقعا براي آنها افتاده است و آنها ميخواهند آن را به اشتراك بگذارند. در تعاليم ديني نيز وجود چنين تجربهاي شبيه مرگ رد نشده و به احتمال وقوع آنها براي برخي افراد اشاره شده است.
http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/9/29/54176_972.jpg
مننژيت من را به مرگ نزديك كرد
دونالد ساترلند
بازيگر كانادايي فيلم «مش» نيز تجربه نزديك به مرگ داشت. دونالد ساترلند زماني اين تجربه را داشت كه در سال 1979 بهدليل ابتلا به مننژيت در آستانه مرگ قرار گرفت.
دونالد ميگويد:« ناگهان درد، تب و پريشاني حادي بر من غلبه كرد. من بالاي بدنم شناور بودم و با حباب آبي روشن احاطه شده بودم كه ناگهان دور از تختم شروع به سر خوردن در تونلي طولاني كردم ولي بلافاصله خودم را در بدنم مشاهده كردم. پزشكان بعدها به من گفتند من براي مدتي كوتاه مرده بودم.»
http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/9/29/54177_184.jpg
آمپول اشتباه من را شناور كرد
جين سيمور
جين سيمور، يكي از بازيگران سبك كلاسيك است كه همه ما او را با نقشي كه در سريال «پزشك دهكده» ايفا كرد، بهخوبي ميشناسيم. زماني كه اين بازيگر انگليسي 36 سال داشت، به آنفلوآنزاي شديد مبتلا شد، به همين دليل پزشك براي او آمپول پنيسيلين تجويز كرد و تزريق همين آمپول بود كه او را به مرگ نزديك كرد. جين ميگويد: «من كاملا از بدنم خارج شده بودم چون ميتوانستم بدنم را روي تخت ببينم. اطرافيان را ميديدم كه دور من جمع شده بودند و به ياد ميآورم كه همگي تلاش ميكردند من را زنده نگهدارند. من بالاي سر آنها و در گوشهاي از اتاق نگاهشان ميكردم و ميديدم كه آنها مدام در حال تزريق داروهايي براي بازگرداندنم هستند. در يك لحظه تمام زندگيام پيش چشمانم آمد. در آن حال به تنها چيزي كه فكر ميكردم اين بود كه دلم ميخواهد زنده بمانم چون نميخواهم فرد ديگري از بچههايم مراقبت كند. من در اين خيال شناور بودم كه «نه نميخواهم بميرم. من آمادگي ترك فرزندانم را ندارم» و اين زماني بود كه به خداوند گفتم: «خداوندا! كمك كن من زنده بمانم.» حدود 30 ثانيه مرده بودم. هر چند باور داشتم مردهام اما ميتوانم به خاطر بياورم كه پزشكان تلاش زيادي براي بازگرداندنم ميكردند. در همين لحظه متوجه شدم من نخواهم مرد و بلافاصله خودم را در بدنم ديدم.»
جراحي من را به نقطهاي روشن هدايت كرد
اليزابت تيلور
بازيگر بريتانيايي و برنده 2جايزه اسكار از تجربهاي ميگويد كه حين جراحي با آن روبهرو شده است. اليزابت تيلور در مصاحبهاي كه توسط لري كينگ در شبكه سيانان پخش شد، درباره عبور از يك تونل به سمت نقطهاي روشن صحبت كرد. اين بازيگر افسانهاي سينما توضيح داد كه چطور روي تخت جراحي حدود 5 دقيقه مرده بود. او ميگويد: «درحاليكه از لحاظ كلينيكي مرده بودم با روح مايكل تاد، همسر سابقم كه علاقه زيادي به او داشتم، مواجه شدم. من ميخواستم كنار تاد بمانم اما تاد من را ترغيب كرد تا به زندگي برگردم.» بهدنبال احياي تيلور، تيم 11نفره پزشكي از جمله پزشكان، پرستاران و... اظهارات او را از اين واقعه و مرگ چند دقيقهاي او تاييد كردند.
تيلور ميگويد: «من كاملا احساس كردم كه مردهام و در همين حال حبابي را ديدم. صحبت كردن از آن بسيار سخت است و شايد بهنظر واقعي نيايد اما اين اتفاق در اواخر دهه 50 ميلادي افتاد درحاليكه من، مايك را 2سال قبل از آن در سانحه هوايي از دست داده بودم. حدود 5 دقيقه از دنيا رفتم. وقتي اين موضوع را براي برخي از دوستانم تعريف كردم بهنظرم رسيد باور آن برايشان سخت است. بنابراين با خودم فكر كردم شايد بهتر باشد در اين مورد سكوت كنم. مدتي طولاني در اينباره هيچ صحبتي نكردم اما حالا آن را با افرادي كه چنين تجربهاي داشتهاند به اشتراك ميگذارم چون من ديگر از مرگ نميترسم. بهنظر من اين قدرت و عشق مايك بود كه مرا به زندگي برگرداند.»
http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/9/29/54178_128.jpg
حمله قلبي، من را از بدنم خارج كرد
پيتر سلرز
نابغه كمدي سينما كه نقشهاي درخشاني در فيلمهاي متعدد از جمله دكتر استرنجلاو (1964) و پلنگ صورتي (1964) داشت، پيتر سلرز است. شهرت او به خاطر بازيهايي است كه كاملا در نقش آنها غرق ميشد. او آنقدر به كارش علاقه داشت كه در فاصله بين فيلمها دچار افسردگي ميشد. اين هنرپيشه تجربه نزديك به مرگش را براي شرلي مكلين، نويسنده كتابش توصيف كرده و او آن را در كتاب درج كرده است. در سال 1964 در نخستين دفعه از 8 حمله قلبي پيتر، زماني كه او قلبش ايستاد و درحاليكه از لحاظ باليني مرده به حساب ميآمد، از بدن خود خارج شده و حبابي زيبا را مشاهده كرد. او بيان ميكند: «خودم را در حال خروج از بدنم احساس كردم بهطوري كه در فرم فيزيكيام شناور بودم و در كل احساس ميكردم حالم خوب است اما ظاهرا بدنم اينطور نبود. » در همين حين پزشك متوجه شد سلرز مرده است و شروع به ماساژ قلبي كرد. سلرز ميگويد: «من به اطرافم نگاه كردم و حباب سفيد زيبايي را در بالاي سرم ديدم. دلم ميخواست به سمت اين حباب بروم، انگار ميدانستم عشق واقعي در سمت ديگر اين نور است. به ياد دارم با خودم فكر كردم اين خود خداست.» بدن سلرز سعي در رفتن به آن سمت داشت اما سقوط كرد. پيتر ميگويد:« دست من به سمت آن نقطه رفت و سعي كردم آن را لمس كنم.» اما در همين حال بلافاصله قلب سلرز شروع به زدن كرد و در آن لحظه صدايي به او گفت: «حالا وقتش نيست برگرد و تمامش كن. حالا وقتش نيست.» كمكم سلرز احساس كرد به بدنش نزديك شده و بعد از مدت كوتاهي بيدار شد.
نويسنده كتاب او ميگويد: «سلر ابراز داشت كه ديگر هيچوقت از مرگ نميترسد و خانواده و دوستان او را نسبت به قبل معنويتر ميپنداشتند. اين تجربه، ديد او را نسبت به وقايع عميقتر كرده و موجب تغييرات پايدار در عادتهاي ذهني و زندگي در او شده بود.»
http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/9/29/54179_576.jpg
غرقشدگي در اقيانوس، مرا با خود برد
جيمز كرامول
رئيس زندان فيلم «جاده سبز» در سن كم و در 5 سالگي در اثر سقوط در اقيانوس، مرگ را تجربه كرده است. از آن به بعد جيمز تمام زندگياش را مرموز توصيف ميكند. بعد از اين تجربه جيمز مرتب تصاويري را كه در آن حالت ديده بود در روياهايش بازسازي ميكند.
http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/9/29/54180_652.jpg
تصادف، كما و ديگر هيچ
اريك رابرتز
بازيگر آمريكايي و برادر جوليا رابرتز، بازيگر مشهوري است كه در بيش از 70 فيلم بازي كرده است. اريك به سراسر جهان سفر كرده است اما يكي از دراماتيكترين لحظات اريك در كانتيكات اتفاق افتاد. او در حال رانندگي بود كه سگش حواسش را پرت كرد و تصادف كرد. او در حال كما به بيمارستان برده شد و نزديك بود بميرد. او اظهار داشت: « من از بدنم خارج شده و توسط حبابي احاطه شده بودم كه ميتوانم بگويم خاصترين تجربه من در زندگي بود.»
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
بازیگرانی که مرگ با آنها بازی کرد!
تجربه نزديك به مرگ افراد مشهور و ثروتمند بسيار شنيدني است. آنها در پول غرق هستند و در سراسر جهان شناخته شدهاند. اين افراد اغلب خوش بيان و در آنچه انجام ميدهند بسيار با استعداد هستند. با اين همه، چرا چنين اشخاصي بايد به همه بگويند كه يك بار مرده و دوباره به زندگي برگشتهاند؟!
شايد گاهي پيش بيايد كه پاي صحبت فردي بنشينيد كه از مرگ ميگويد اما آن را متفاوت روايت ميكند. او از آنچه تجربه كرده ميگويد، از اينكه مرده و بعد زنده شده، نور ديده، فرشته ديده و.... تجربه اين افراد را تجربه نزديك به مرگ عنوان ميدهند. چيزي كه علوم مختلف به آن پرداختهاند و همچنان مطالعات درباره آن ادامه دارد. در اين ميان تجربه نزديك به مرگ افراد مشهور و ثروتمند بسيار شنيدني است. آنها در پول غرق هستند و در سراسر جهان شناخته شدهاند. اين افراد اغلب خوش بيان و در آنچه انجام ميدهند بسيار با استعداد هستند. با اين همه، چرا چنين اشخاصي بايد به همه بگويند كه يك بار مرده و دوباره به زندگي برگشتهاند؟! اگر به خاطر پول باشد كه خب آنها به اندازه كافي پول دارند. اگر هم براي شهرت باشد كه آنها واقعا مشهورند. با بيان اين موضوع و طرح اين دريافت كه آنها مرده و بعد زنده شدهاند، شهرتشان را به خطر مياندازند. تنها دليل منطقي طرح چنين موضوعي از سوي اين افراد آن است كه اين اتفاق واقعا براي آنها افتاده است و آنها ميخواهند آن را به اشتراك بگذارند. در تعاليم ديني نيز وجود چنين تجربهاي شبيه مرگ رد نشده و به احتمال وقوع آنها براي برخي افراد اشاره شده است.
http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/9/29/54176_972.jpg
مننژيت من را به مرگ نزديك كرد
دونالد ساترلند
بازيگر كانادايي فيلم «مش» نيز تجربه نزديك به مرگ داشت. دونالد ساترلند زماني اين تجربه را داشت كه در سال 1979 بهدليل ابتلا به مننژيت در آستانه مرگ قرار گرفت.
دونالد ميگويد:« ناگهان درد، تب و پريشاني حادي بر من غلبه كرد. من بالاي بدنم شناور بودم و با حباب آبي روشن احاطه شده بودم كه ناگهان دور از تختم شروع به سر خوردن در تونلي طولاني كردم ولي بلافاصله خودم را در بدنم مشاهده كردم. پزشكان بعدها به من گفتند من براي مدتي كوتاه مرده بودم.»
http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/9/29/54177_184.jpg
آمپول اشتباه من را شناور كرد
جين سيمور
جين سيمور، يكي از بازيگران سبك كلاسيك است كه همه ما او را با نقشي كه در سريال «پزشك دهكده» ايفا كرد، بهخوبي ميشناسيم. زماني كه اين بازيگر انگليسي 36 سال داشت، به آنفلوآنزاي شديد مبتلا شد، به همين دليل پزشك براي او آمپول پنيسيلين تجويز كرد و تزريق همين آمپول بود كه او را به مرگ نزديك كرد. جين ميگويد: «من كاملا از بدنم خارج شده بودم چون ميتوانستم بدنم را روي تخت ببينم. اطرافيان را ميديدم كه دور من جمع شده بودند و به ياد ميآورم كه همگي تلاش ميكردند من را زنده نگهدارند. من بالاي سر آنها و در گوشهاي از اتاق نگاهشان ميكردم و ميديدم كه آنها مدام در حال تزريق داروهايي براي بازگرداندنم هستند. در يك لحظه تمام زندگيام پيش چشمانم آمد. در آن حال به تنها چيزي كه فكر ميكردم اين بود كه دلم ميخواهد زنده بمانم چون نميخواهم فرد ديگري از بچههايم مراقبت كند. من در اين خيال شناور بودم كه «نه نميخواهم بميرم. من آمادگي ترك فرزندانم را ندارم» و اين زماني بود كه به خداوند گفتم: «خداوندا! كمك كن من زنده بمانم.» حدود 30 ثانيه مرده بودم. هر چند باور داشتم مردهام اما ميتوانم به خاطر بياورم كه پزشكان تلاش زيادي براي بازگرداندنم ميكردند. در همين لحظه متوجه شدم من نخواهم مرد و بلافاصله خودم را در بدنم ديدم.»
جراحي من را به نقطهاي روشن هدايت كرد
اليزابت تيلور
بازيگر بريتانيايي و برنده 2جايزه اسكار از تجربهاي ميگويد كه حين جراحي با آن روبهرو شده است. اليزابت تيلور در مصاحبهاي كه توسط لري كينگ در شبكه سيانان پخش شد، درباره عبور از يك تونل به سمت نقطهاي روشن صحبت كرد. اين بازيگر افسانهاي سينما توضيح داد كه چطور روي تخت جراحي حدود 5 دقيقه مرده بود. او ميگويد: «درحاليكه از لحاظ كلينيكي مرده بودم با روح مايكل تاد، همسر سابقم كه علاقه زيادي به او داشتم، مواجه شدم. من ميخواستم كنار تاد بمانم اما تاد من را ترغيب كرد تا به زندگي برگردم.» بهدنبال احياي تيلور، تيم 11نفره پزشكي از جمله پزشكان، پرستاران و... اظهارات او را از اين واقعه و مرگ چند دقيقهاي او تاييد كردند.
تيلور ميگويد: «من كاملا احساس كردم كه مردهام و در همين حال حبابي را ديدم. صحبت كردن از آن بسيار سخت است و شايد بهنظر واقعي نيايد اما اين اتفاق در اواخر دهه 50 ميلادي افتاد درحاليكه من، مايك را 2سال قبل از آن در سانحه هوايي از دست داده بودم. حدود 5 دقيقه از دنيا رفتم. وقتي اين موضوع را براي برخي از دوستانم تعريف كردم بهنظرم رسيد باور آن برايشان سخت است. بنابراين با خودم فكر كردم شايد بهتر باشد در اين مورد سكوت كنم. مدتي طولاني در اينباره هيچ صحبتي نكردم اما حالا آن را با افرادي كه چنين تجربهاي داشتهاند به اشتراك ميگذارم چون من ديگر از مرگ نميترسم. بهنظر من اين قدرت و عشق مايك بود كه مرا به زندگي برگرداند.»
http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/9/29/54178_128.jpg
حمله قلبي، من را از بدنم خارج كرد
پيتر سلرز
نابغه كمدي سينما كه نقشهاي درخشاني در فيلمهاي متعدد از جمله دكتر استرنجلاو (1964) و پلنگ صورتي (1964) داشت، پيتر سلرز است. شهرت او به خاطر بازيهايي است كه كاملا در نقش آنها غرق ميشد. او آنقدر به كارش علاقه داشت كه در فاصله بين فيلمها دچار افسردگي ميشد. اين هنرپيشه تجربه نزديك به مرگش را براي شرلي مكلين، نويسنده كتابش توصيف كرده و او آن را در كتاب درج كرده است. در سال 1964 در نخستين دفعه از 8 حمله قلبي پيتر، زماني كه او قلبش ايستاد و درحاليكه از لحاظ باليني مرده به حساب ميآمد، از بدن خود خارج شده و حبابي زيبا را مشاهده كرد. او بيان ميكند: «خودم را در حال خروج از بدنم احساس كردم بهطوري كه در فرم فيزيكيام شناور بودم و در كل احساس ميكردم حالم خوب است اما ظاهرا بدنم اينطور نبود. » در همين حين پزشك متوجه شد سلرز مرده است و شروع به ماساژ قلبي كرد. سلرز ميگويد: «من به اطرافم نگاه كردم و حباب سفيد زيبايي را در بالاي سرم ديدم. دلم ميخواست به سمت اين حباب بروم، انگار ميدانستم عشق واقعي در سمت ديگر اين نور است. به ياد دارم با خودم فكر كردم اين خود خداست.» بدن سلرز سعي در رفتن به آن سمت داشت اما سقوط كرد. پيتر ميگويد:« دست من به سمت آن نقطه رفت و سعي كردم آن را لمس كنم.» اما در همين حال بلافاصله قلب سلرز شروع به زدن كرد و در آن لحظه صدايي به او گفت: «حالا وقتش نيست برگرد و تمامش كن. حالا وقتش نيست.» كمكم سلرز احساس كرد به بدنش نزديك شده و بعد از مدت كوتاهي بيدار شد.
نويسنده كتاب او ميگويد: «سلر ابراز داشت كه ديگر هيچوقت از مرگ نميترسد و خانواده و دوستان او را نسبت به قبل معنويتر ميپنداشتند. اين تجربه، ديد او را نسبت به وقايع عميقتر كرده و موجب تغييرات پايدار در عادتهاي ذهني و زندگي در او شده بود.»
http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/9/29/54179_576.jpg
غرقشدگي در اقيانوس، مرا با خود برد
جيمز كرامول
رئيس زندان فيلم «جاده سبز» در سن كم و در 5 سالگي در اثر سقوط در اقيانوس، مرگ را تجربه كرده است. از آن به بعد جيمز تمام زندگياش را مرموز توصيف ميكند. بعد از اين تجربه جيمز مرتب تصاويري را كه در آن حالت ديده بود در روياهايش بازسازي ميكند.
http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/9/29/54180_652.jpg
تصادف، كما و ديگر هيچ
اريك رابرتز
بازيگر آمريكايي و برادر جوليا رابرتز، بازيگر مشهوري است كه در بيش از 70 فيلم بازي كرده است. اريك به سراسر جهان سفر كرده است اما يكي از دراماتيكترين لحظات اريك در كانتيكات اتفاق افتاد. او در حال رانندگي بود كه سگش حواسش را پرت كرد و تصادف كرد. او در حال كما به بيمارستان برده شد و نزديك بود بميرد. او اظهار داشت: « من از بدنم خارج شده و توسط حبابي احاطه شده بودم كه ميتوانم بگويم خاصترين تجربه من در زندگي بود.»
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir