توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ╬♥╬●●> وحی در لغت و قرآن <●●╬♥╬
R A H A
12-26-2011, 07:03 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/2/1_mmalbs.gif (http://www.askquran.ir/gallery/images/57376/1_user57376_pic8500_1306865360.jpg)
http://www.askquran.ir/gallery/images/57376/medium/2_______.jpg (http://www.askquran.ir/gallery/images/57376/2_______.jpg)
وحى در لغت و قرآن
چکیده: اين نوشتار در پى شناساندن مفهوم و مؤلفه معنائى واژه وحى در فرهنگ ها و كاربردهاى قرآنى آن است. نويسنده نخست به بررسى مفهوم لغوى واژه پرداخته است سپس تركيب هاى قرآنى آن را بررسى كرده آنگاه به موارد كاربرد واژه وحى و معانى كاربردى آن اشاره نموده و از پنج معنا ياد كرده است.
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:03 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
خليل بن احمد فراهيدى در «كتاب العين» (م: 175 ه.ق) وحىِ مصدرى را به نوشتن معنا كرده است: «يقالُ: وَحَى يَحِى وَحْياً، أَى: كَتَبَ يَكتُبُ وَ كَتْباً». و «أَوْحى اليه» به معناى «وى را برانگيخت و در دلش افكند و بدو اشاره كرد»، آورده است.1
خليل بر آن است كه چون اين فعل با «لام» متعدّى شود، «فرمان دادن» معنا مىدهد. و در اين باره آيه پنجم از سوره زلزال را شاهد گرفته است: «بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا» (زلزال /5) «زيرا پروردگارت به آن، وحى كرده است».
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:04 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
احمد بن فارس قزوينى (م 395 ه . ق) از علماى لغتدان سالهاى پايانى سده چهارم هجرى همه آنچه درباره واژه وحى گفته اند و آورده اند را به يك اصل باز گردانده است كه عبارت است از: هر چه به سوى كسى و به هر گونه اى القا شود تا وى بدانَد:
«أَصل يدلُّ على القاء علم فى إِخفاء أَو غيره إِلى غيرك... و كُلُّ ما أَلقيته إِلى غيرك حتّى علمه فهو وحىٌ كيف كان... و كُلُّ ما فى باب الوحى فراجعٌ إِلى هذا الَّذى ذكرناه».2
«اصل واژه وحى بر القاء پنهانى يا علم به غير دلالت مىكند... و هر آنچه كه تو به سوى جز خود بيافكنى تا وى آن را بداند، وحى ناميده مىشود، به هر صورت كه باشد. و هر معنى كه درباره وحى گفته شود به اين اصل كه گفتهايم، بر مىگردد.»
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:04 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
اسماعيل بن حمّاد نيشابورى (م حدود 400 ه.ق) كه به جوهرى شهرت دارد، در «تاج اللُّغة و صحاحُ العربية» آن گاه كه از وحى گفتارى ياد مىكند، پنهانى بودن و آهستگى را از ويژگىهاى آن قلمداد كرده است: «يقالُ: وحيتُ اليه الكلامَ و أَوحيتُ، و هو أَنُ تكلّمه بكلام تخفيه... و وحيتُ اليه بخبرٍ كذا، أَى: ... موّتُ، رويداً»3
«گفته مىشد: وحيت اليه الكلامَ و اوحيتُ، يعنى: با او سخن پوشيده گفتم... و وحيتُ اليه بخبر كذا، يعنى: آهسته صدايش كردم.»
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:04 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
محمود بن عمر زمخشرى خوارزمى (م 531 ه.ق) نيز در «أَساس البلاغه» از پوشيدگىِ وحى كلامى سخن گفته است: «و وحيتُ إِليه و أَوحيتُ اذا كلَّمَتَهَ بما تخفيه عن غيره»4 «وحيتُ اليه و أَوحيتُ، يعنى: با او سخن گفتم به صورتى كه از جز او سخن پوشيده داشتم».
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:04 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
ابن منظور، واژه پژوه و لغت شناس قرن هشتم هجرى با گزارش سخن دانشورانى چون على بن حمزه كسائى و محمّد بن قاسم أَنبارى و محمّد بن احمد أَزهرى از دو ويژگى ياد شده در واژه وحى ياد كرده است. همو از ابن انبارى باز گفته است كه: «سمّى وحياً لأَنَّ المَلَكَ أَسرَّهُ على الخلق.»5 «وحى، وحى ناميده شده است چون فرشته آن را [از جز مخاطب وحى] پنهان مىدارد.»
ليك آنچه در ميان گزارش ابن منظور از گفتار أزهرى شايسته درنگ مىنمايد اين است كه أَزهرى مفاهيمى چون الهام و اشاره و كتابت را مصاديق اعلام دانسته و هر كدام از معانىِ پيش گفته را اسباب و شيوههاى اعلام شمرده است: «و كُلُّ هذا إعلام، و ان اختلفت أَسباب الاعلام فيها».6
«در همه معانىِ ياد شده، مفهوم اعلام وجود دارد، گرچه اسباب اعلام در آنها گوناگون مىباشد.»
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:05 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
از سوى ديگر راغب اصفهانى معناىِ اصلىِ واژه وحى را، اشاره سريع دانسته و آن را گاه سخن رمزى و كنايى و زمانى با صوت و صدايى پيراسته از تركيب و گاهى هم با اشاره و كتابت، گونه گون يافته است.7
قرآن پژوه فقيد، علاّمه حسن مصطفوى تبريزى (ره)، در تعريف واژه وحى، آن را القاء امر - چون علم، ايمان، نور، وسوسه و مانند آن به درونِ دل و جان ديگرى (خواه انسان يا فرشته و مانند آن) با واسطه و يا بى آن، كه ره آوردش علم و يقين و شهود باشد، تعريف كرده است.8
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:05 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
بنابراين واژه وحى با عموميّت معنايى در همراه داشتن يا نداشتن واسطه و در گستردگى حوزه معنايى آن - جُز معنوّيات - ، از الهام كه برخى آن را از مصاديق معنايى واژه وحى شمردهاند جدا مىشود، چه اينكه الهام بر پايه دريافت مصطفوى به القايى از سوى خدا به درون ديگرى بى هيچ واسطهاى و بيشتر داراى كاربردهاى معنوى، تعريف شده است.9
ديگر آنكه ايشان در كار پژوهش واژگانى، با ژرف انديشى در آيه: «إِذْ يُوحِى رَبُّكَ إِلَى الْمَلاَئِكَةِ أَنِّى مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ» (انفال /12) «(ياد كن) آنگاه را كه پروردگارتان به فرشتگان وحى مىفرمود كه من با شمايم، پس مؤمنان را استوار داريد؛ من در دل كافران بيم خواهم افكند».
ميان وحى و القاء نيز فرق مىنهد و وحى را (چون با القاء و با دو گونه مخاطب به كار رود) ايراد و القاى امرى روحانى به درون و دل كسى معنا كرده و القاء را مطلق رويارويى ارتباطى، تلقّى كرده است.10
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:05 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
بسامد وَحى در قرآن كريم
در حوزه كاربردهاى قرآنى، صورت متعدّى واژه «وحى» هفتاد و چهار بار آورده شده است كه تنها در آيه سومّ سوره فصّلت: «وَ أَوحى فى كُلّ سماءٍ أَمْرَها» متعدّى بنفسه و در ديگر موارد متعدّى بغيره ديده مىشود. و از ميان كاربردهاى متعدّىِ بغيره هم فقط در آيه پنجم سوره زلزال با حرف «لام» و در موارد ديگر با حرف «إِلى» متعدّى شده است. صورت مصدرى و اسمى اين واژه متعدّى را در قرآن كريم، شش مورد مىتوان جست.
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:06 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
در برخى از كاربردهاىِ واژه «وحى» معناى پوشيدگى و شتاب، خواه توأمان و يا جُدا جُدا به چشم مىآيد، چه اينكه در وحى به معناى الهام هم با خفاىِ خاستگاه آن و هم با سرعت انجام و حدوث آن روبرو هستيم. در قرآن كريم هم اين واژه گاه به معناى وسوسه (كه در آن خفاء و پوشيدگى است). و گاه به معناى الهام (كه در آن هم پوشيدگى بر جز ملهم و هم شتاب و سرعت ملاحظه مىشود(. و در ميان گونههاى وحى رسالى، گونهاى با قيد «مِنْ وراء حجاب» آورده شده است.
«وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ...» (شورى /51)
«و هيچ بشرى نمىسزد كه خدا با او سخن گويد مگر با وحى يا از فراسوى پردهاى...»
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:08 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
مشهور آن است كه فعل «أَوحى» با «إِلى» متعدّى شود، امّا در ميان استعمالات قرآنىِ آن تنها يكبار با «لام» متعّدى شده است «بأَنَّ ربَّك أَوحى لها» و در دو آيه نيز بى آنكه «مُوحى اليه» يا «مُوحى له» همراه داشته باشد. متعدّى ساختن فعل «أَوحى» با حروف «لام» مفسّران و لغت پژوهان را واداشته تا به ارائه نگرههاى گونه گون درباره آن بپردازند.
أبوحيّان نحوى اندلسى بر آن است كه «موحى اليه» در آيه ياد شده حذف شده است و آن، فرشتگانند كه خداوند بدانها فرمان داده كه تا با زمين آن كنند كه فرمان داده شدهاند.
و «لام» را در «لها» به معناى سبب شمرده است؛ يعنى از آنجا كه زمين ظرف رفتار و كردار عالميان بوده است، به فرشتگان وحى كرديم تا زمين را به بر ملا ساختن آنچه دارد وادارند. و آنچه موجب شده تا فعلِ «أَوحى» با «لام» به كار رود، مراعات و ملاحظه فواصل آيات و رعايت نظم اهنگ آن بوده است. 11
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:09 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
محمد بن عبداللَّه انصارى، ابن هشام، آيه ياد شده را به عنوان نوع هشتم از انواع لام جارّة شاهدى بر موافقت معنوى «لام» و «إِلى» آورده است. بنابراين ايحاء در «أَوحى لها» به «الارض» پيوند مىيابد.12
در ميان مفسّران قرآن كريم نيز محمد بن جرير طبرى از عبداللَّه بن عبّاس نقل مىكند كه وى «أَوحى لها» را «أَوحى اليها» تفسير كرده است.13 و زمخشرى هم پس از آن كه «أوحى لها» را «أوحى اليها» معنا مىكند، آن را مجاز مىشمرد.14 فضل بن حسن بن طَبَرسى نيز معناى «أَوحى له» و «أَوحى اليه» را يكسان مىداند.15 و فخر رازى در بيان وجه دوّم براى تعبير «أَوحى لها»، آن را وحى خداوندِ سبحان به زمين دريافته است تا به دنبال آن زمين با بيرون انداختن بارهاى گرانش، دل آسوده دارد و تشفّى يابد.
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:11 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
گو اينكه فخر رازى در وجه اول به همسانى معنوى «أَوحى لها» و «أَوْحى اليها» توجّه داده است.16
ليك براى آن كه بتوانيم دراين باره به پاسخ درست دست يابيم و تلاشى سودمند در كار آوريم، بايد به استقراء كاربردهاى واژه وحى در آيات قرآن مجيد با عنايت به «مُوحى اليه» هر كدام، بپردازيم. حاصل كار چنين است كه هر گاه «مُوحى اليه» جاندار باشد، تعديه، فعلِ «أَوحى» با حرف «الى» انجام پذيرفته است. و آنگاه كه «مُوحى اليه» بى جان و از جماد بوده، فعلِ «أَوحى» در آيه دوازدهم سوره فصلت با حرف «فى» و در آيه پنجم سوره زلزال با حرف «لام» متعدّى شده است.
دكتر عايشه عبدالرحمان بنت الشّاطى، بر اين باور است كه تعديه «أَوحى» در آيه دوازدهم سوره فصّلت با حرف «فى» ظرفيّة، از اين روست كه بر تمكين دلالت كند:
«و أَوحى فى كُلّ سماء أَمرها» أَى بثّ فيها، ما به نظامها، و شأنها و حالها، فعدّى الفعل، ب (فى) الظرفيّة التى تدلّ على التمكين «ذلك تقدير العزيز العليم».17
«در هر آسمانى آنچه بدان نظام آن آسمان سامان مىيابد، بنهاد و تدبير نمود. بنابراين فعل أَوحى با فِى ظرفية كه بر تمكين دلالت مىكند، متعدّى شده است».
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:11 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
وى تلاش نحويان و مفسّرانى را كه «أَوحْى له» را «أَوحى اليه» معنا كردهاند، تنها رهيافتى براى تعيين دلالت لغوى آيه ياد شده، دانسته است و نگره آن كه به رعايت نظماهنگ و فواصل بسنده كرده و آن را عنايت لفظى انگاشته است، ناروا شمرده و خاطر نشان ساخته است كه تعيين دلالت بلاغى آيه و دريافت چرايى ترجيح و برگزيدن تعديه «أوحى» به حرف لام در اين بيان وحيانى، كارى است كه به انجام نرسيده و فرجامى نكو نيافته است.
گر چه برخى نيز در آيه پنجم سوره زلزال از حذف مُوحى إِليه (ملائكه) سخن گفتهاند، امّا از آن جا كه پذيرش اين نظر به نيازمندى واسطه در رساندن وحى به زمين مىانجامد، و سياق آيه با اين پيامد ناسازگار است، از سوى آن بانوى قرآن پژوه اين رأى و نظر هم پسنديده نيامده است.
بنابراين با عنايت به مجهول بودن فعلِ در «زُلزلتِ الارضُ» و قوّت فاعليّت زمين كه به روشنى از اسناد اخراج و تحدُّث و زلزله به «الارض» قابل استفاده است، سياق آيه با وساطت ملائكه براى رساندن ايحاء به زمينى كه «زُلزلت زالزالها، و أخرجت أَثقاَلها، و تحدّث أخبارها» ناسازگار خواهد بود.
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:11 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
پس چنين سياقى اقتضاء مىكند كه پاسخ پرسش انسانى كه در فضاى چنين پُر هراس از آنچه زمين بدان دچار شده و از واقعهاى كه آن راست، زمين خود زبان به پاسخ گشايد و گويد:
«ان ربّك أَوحى لها»: «و من هنا كان ايثار التعدية باللاّم، لما فى معنى اللام مِنْ اختصاص، و الصاق، و صيرورة، و تقوية الايصال، و هى معان عرّفها اللُّغويّون أَنفسهم فيما، و عدوّها فيما عدوّا مِنْ معانيها الّتى أَحصاها ابن هشام فى (المغنى) و إِنْ لم يلتفتوا اليها هنا فى البيان القرآنى»18
«برگزيدن تعديه فعل «اوحى» با حرف «لام»، به خاطر وجود مفاهيمى چون اختصاص و صيرورت و لغويت ايصال در معنى «لام» است و اين مفاهيم را لغويانى (چون ابن هشام در مغنى) خود برشمردهاند. گرچه در اين بيان قرآنى بدان التفات و درنگ نداشتهاند.»
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
R A H A
12-26-2011, 07:12 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
اقسام وحى
1 - وحىِ تشريعى
يكى از اقسام وحى، وحى تشريعى است كه مخاطب آن پيامبران هستند:
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالاً نُوحِى إِلَيْهِم مِنْ أَهْلِ الْقُرَى»(يوسف /109)
«و پيش از تو، جز مردانى از مردمِ شهرها را كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم».
آنچه به روشنى از آيه ياد شده فهميده مىشود اين است كه همه رسولان الهى، از فيض وحى ربوبى بهرهمند گشته و اين مهر و مدد از هيچيك، دريغ نشده است. و چون خداوند سبحان خواسته تا از ويژگى مشترك ميان پيامبر خاتم و ديگر پيامبران پيش از وى سخن گويد، به وحى شان توجّه داده است.
ايحاءِ به پيامبران و رسولان در آياتى از قرآن حكيم با تعابير ديگر نيز آمده است: اعطاء كتاب و حكمت و علم و نبوّت چنانچه درباره حضرت يوسفعليه السلام فرمود:
«وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَكَذلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ» (يوسف /22)
«و چون به برنايى خويش رسيد، بدو (نيروى) داورى و دانشى بخشيديم».
و علم در برخى از تفاسير به «علم دين»19 و علم شريعت20« معنا شده است، پس دريافت آموزههاى دينى و تعاليم شريعت از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به ضرورتِ ايجاد حقّ مىانجامد.
و يا درباره حضرت موسىعليه السلام فرمود:
«وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَكَذلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ» (قصص /14)
«و چون به برنايى خويش رسيد و استوارى يافت، بدو (نيروى) داورى و دانشى بخشيديم و بدين گونه به نيكوكاران پاداش مىدهيم».
http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__191_.gif
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.