R A H A
12-25-2011, 11:56 PM
نظريات مربوط به ذهن ناهشيار و تاثير آنها بر ظهور روانکاوي
در اوايل قرن هجدهم لايب نيتز بر طرح نظريه موناد شناسي خود اقدام کرد که در آن درجات متفاوتي از وضوح يا هشياري که از ناهشياري کامل تا وضوح يا هشياري قطعي تغيير ميکند، عنوان کرد. يک قرن بعد يوهان فريدريچ هربارت ، فيلسوف و مربي آلماني ، مفهوم ناهشيار لايب نيتز را به مفهوم آستانه هشياري توسعه داد. گوستاو فخنر نيز در تدوين نظريهها درباره ناهشيار خدمت کرد. پيشنهاد او مبني بر اين که ذهن را ميتوان با يک قطعه يخ قياس کرد، تاثير بيشتري در انديشه فرويد بر جاي گذاشت.
فرويد در چند کتاب خود از عناصر سايکو فيزيک فخنر نقل قول کرده و بعضي مفاهيم عمده از جمله اصل لذت ، مفهوم انرژي رواني و اهميت پرخاشگري را از کارهاي فخنر اقتباس کرده است. بنابراين فرويد نخستين کسي نبود که ذهن ناهشيار انسان را کشف کرد و يا حتي بطور جدي آن را مورد بحث قرار داد. او اعتراف کرد که فيلسوفان پيش از وي بطور گستردهاي به آن پرداختهاند.
نظريات مربوط به آسيب شناسي رواني و تاثير آنها بر ظهور روانکاوي
در خلال قرن نوزدهم دو مکتب فکري عمده در آسيب شناسي رواني وجود داشت: تني و رواني. در مکتب تني اين عقيده وجود داشت که نابهنجاريهاي رفتاري علت بدني دارد. مکتب رواني به توجيه علل ذهني يا رواني اختلالات رفتاري متوسل ميشد. روي هم رفته مکتب تني بر روانپزشکي قرن نوزدهم مسلط بود و روانکاوي به عنوان جنبهاي از طغيان عليه اين جهت گيري تني بوجود آمد.
کاربرد هيپنوتيزم و تاثير آنها بر ظهور روانکاوي
پيش از آن که فرويد نشر عقايد خود را آغاز کند، اصطلاح روان درماني به گونه گستردهاي بکار ميرفت. در اين حيطه عمدتا تاکيد بر کاربرد هيپنوتيزم در فرآيند درمان اختلالات رواني بود. ژان شارکو و پير ژانه از جمله افرادي بودند که براي درمان بيماري هيستري از هيپنوتيزم استفاده ميکردند.
نظريه داروين و تاثير آن بر رونکاوي
داروين انديشههايي را مورد بحث قرار داد که بعدها فرويد آنها را به عنوان موضوعات اصلي در روانکاوي مطرح کرد. از جمله فرآيندهاي رواني ناهشيار و تعارضها ، اهميت روياها ، نمادگري نهفته نشانههاي عجيب رفتار. نظريههاي داروين همچنين انديشههاي فرويد را درباره رشد کودکي تحت تاثير قرار داد.
در اوايل قرن هجدهم لايب نيتز بر طرح نظريه موناد شناسي خود اقدام کرد که در آن درجات متفاوتي از وضوح يا هشياري که از ناهشياري کامل تا وضوح يا هشياري قطعي تغيير ميکند، عنوان کرد. يک قرن بعد يوهان فريدريچ هربارت ، فيلسوف و مربي آلماني ، مفهوم ناهشيار لايب نيتز را به مفهوم آستانه هشياري توسعه داد. گوستاو فخنر نيز در تدوين نظريهها درباره ناهشيار خدمت کرد. پيشنهاد او مبني بر اين که ذهن را ميتوان با يک قطعه يخ قياس کرد، تاثير بيشتري در انديشه فرويد بر جاي گذاشت.
فرويد در چند کتاب خود از عناصر سايکو فيزيک فخنر نقل قول کرده و بعضي مفاهيم عمده از جمله اصل لذت ، مفهوم انرژي رواني و اهميت پرخاشگري را از کارهاي فخنر اقتباس کرده است. بنابراين فرويد نخستين کسي نبود که ذهن ناهشيار انسان را کشف کرد و يا حتي بطور جدي آن را مورد بحث قرار داد. او اعتراف کرد که فيلسوفان پيش از وي بطور گستردهاي به آن پرداختهاند.
نظريات مربوط به آسيب شناسي رواني و تاثير آنها بر ظهور روانکاوي
در خلال قرن نوزدهم دو مکتب فکري عمده در آسيب شناسي رواني وجود داشت: تني و رواني. در مکتب تني اين عقيده وجود داشت که نابهنجاريهاي رفتاري علت بدني دارد. مکتب رواني به توجيه علل ذهني يا رواني اختلالات رفتاري متوسل ميشد. روي هم رفته مکتب تني بر روانپزشکي قرن نوزدهم مسلط بود و روانکاوي به عنوان جنبهاي از طغيان عليه اين جهت گيري تني بوجود آمد.
کاربرد هيپنوتيزم و تاثير آنها بر ظهور روانکاوي
پيش از آن که فرويد نشر عقايد خود را آغاز کند، اصطلاح روان درماني به گونه گستردهاي بکار ميرفت. در اين حيطه عمدتا تاکيد بر کاربرد هيپنوتيزم در فرآيند درمان اختلالات رواني بود. ژان شارکو و پير ژانه از جمله افرادي بودند که براي درمان بيماري هيستري از هيپنوتيزم استفاده ميکردند.
نظريه داروين و تاثير آن بر رونکاوي
داروين انديشههايي را مورد بحث قرار داد که بعدها فرويد آنها را به عنوان موضوعات اصلي در روانکاوي مطرح کرد. از جمله فرآيندهاي رواني ناهشيار و تعارضها ، اهميت روياها ، نمادگري نهفته نشانههاي عجيب رفتار. نظريههاي داروين همچنين انديشههاي فرويد را درباره رشد کودکي تحت تاثير قرار داد.