توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : *** همه چیز درباره خمس ***
R A H A
12-19-2011, 09:46 PM
تعریف خمس
خمس همان حقى است كه خدايتعالى آنرا براى پيامبر گراميش ، محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و ذريه آن حضرت كه خدا نسلشان را زياد كند قرار داده و آنان را گرامى داشته به اين كه محتاج زكات نشوند، و كسى كه يك درهم از خمس را نپردازد به آنان ظلم كرده و حقشان را غصب نموده است.
از مولايمان امام صادق علیهالسلام وارد شده كه فرمود: (خداى كه جز او معبودى نيست از آنجا كه خوردن صدقه را بر ما حرام كرده حكم خمس را براى ما نازل فرمود، بنابراين صدقه بر ما حرام است و خمس تكليفى است كه خدايتعالى آنرا بنفع ما بر مسلمانان واجب كرده و چون جنبه احترام دارد خوردنش براى ما حلال است )
و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود: اين عذر از هيچ بنده خدائى پذيرفته نيست كه از خمس چيزى را خريدارى كند و هنگامى كه از او بازخواست مى شود بگويد، پروردگارا من آن كالا را با پول خودم خريدارى كرده ام مگر آنكه قبلا از اهل خمس اجازه گرفته باشد.
و از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود: (براى هيچكس حلال نيست با مالى كه خمس در آن هست چيزى خريدارى كند مگر بعد از آنكه حق ما را به ما رسانده باشد)
و گفتار در خمس از چند جهت است:
1 - بحث در اينكه در چه مالى خمس هست.
2 - بحث دراينكه چه كسانى مستحق خمسند؟
3 - بحث در اين كه چگونه بايد خمس در بين صاحبانش تقسيم شود.
4 - بحث پيرامون انفال .
R A H A
12-19-2011, 09:47 PM
موارد خمس
غنائم
معدن
گنج
غواصی در دریا
مالی که از مخارج سالانه بیشتر باشد
زمینی که کافر از مسلمان بخرد
مال حلال مخلوط به حرام مصارف خمس
R A H A
12-19-2011, 09:47 PM
مصارف خمس
خمس به شش قسمت تقیسم مى شود، سهمى براى خدایتعالى است ، سهمى دیگر از آن رسول خدا است ، و سهمى از آن امام علیه السلام است که این سه سهم دراین اعصار متعلق بصاحب الامر ارواحناله الفداء وعجل الله تعالى فرجه مى باشد، و سه سهم دیگر از آن ایتام و راه ماندگان و مساکین از سادات است (سادات یعنى کسانیکه از طرف پدر پشت به پشت منتهى شوند بجناب عبدالمطلب )
بنابراین مساکین و ایتام و راه ماندگانى که مادرشان سید است و از طرف مادر منتهى به آن جناب مى شوند خمس برایشان حلال نیست و در مقابل صدقه که براى سادات حرام است براى آنان حلال است.
R A H A
12-19-2011, 09:47 PM
احکام خمس
یکی از مهمترین مالیاتهای اسلامی، مالیات بر درآمد است. اگر کسی درآمدی داشته باشد که از سر سال اضافه بیاورد، یک پنجم از آن اضافه را باید بپردازد.
آیه قرآن صریحاً دستور و جواب خمس را بیان نموده است: « و اعلموا انما عنمتم من شی فان لله خمسه و للرسول » البته اینکه به چه چیز مالیات خمس تعلّق میگیرد بین شیعه و سنی اختلاف است.
برادران اهل سنت قانون خمس را فقط در غنائم جنگی جاری میدانند، ولی شیعیان به پیروی از روایات اهل بیت عصمت و طهارت ائمه هدی علیهم السلام که مفسّران واقعی قرآنند، خمس را در - غنائم جنگی - اضافه درآمد سالیانه - مال مخلوط به حرام - معادن - مالی که از غواصی بدست میآید واجب میدانند. برای بیشتر دانستن احکام خمس به رساله عملیّه مراجع تقلید مراجعه کنید
منبع:
تحریر الوسیله امام خمینی؛ مولف: محمد باقر موسوی همدانی
R A H A
12-19-2011, 09:50 PM
فلسفه خمس
سؤال: آیا «خمس» مزد رسالت است؟
توضیح این كه: شكى نیست كه پیغمبر اسلام (ص) در برابر آن همه جانفشانیهاو فداكاریها در راه راهنمایى مردم جهان، هیچ گونه اجر و پاداشى از كسى نخواسته و تنها پاداش خود را از خداوند خواسته و اگر ملاحظه مىكنیم كه در بعضى از آیات «مودت ذوقى القربى؛ دوستى خاندان آن حضرت» مزد رسالت معرفى شده، از این نظر است كه آن هم به نوبه خود خدمت دیگرى به مردم و كمك جدیدى به راهنمایى آنهاست؛ زیرا مساله «ولایت اهل بیت» و دوستى این خاندان، موجب پیروى از گفتار و رفتار آنان مىگردد و این خود یك نوع هدایت و سعادتى است كه از این راه نصیب مردم مىگردد.
ولى واجب نمودن «خمس» بر مردم كه نصف آن را به سادات مىدهند چه معنى دارد؟ آیا این مزد رسالت نمىباشد؟
پاسخ:
مىدانیم كه مصرف «خمس» فقط «فقراى سادات» هستند نه تمام آنها و اگر خمس اموالى كه به آنها خمس تعلق گرفته از احتیاجات سادات زیادتر باشد، مازاد آن را - طبق دستورى كه به ما رسیده - باید به بیت المال مسلمانان ریخت كه در راه مصالح عمومى مصرف گردد. همچنان كه اگر احتیاجات فقراى سادات از میزان خمس زیادتر باشد باید از بیت المال كمبود آن را تامین نمود.
از طرفى سادات بطور كلى از گرفتن زكات كه حق سایر فقرا و محتاجان مىباشد محرومند (مگر این كه زكات از مال ثروتمندان سادات باشد).
بنابراین، در حقیقت خمس به جاى همان زكاتى است كه به سایر مستمندان داده مىشود و شرایط پرداخت آن هم به سادات تقریبا مشابه شرایط پرداخت زكات به سایر فقراست، منتها براى حفظ حیثیت خاندان پیغمبر (ص) كه در واقع حفظ حیثیت پیغمبر (ص) و رعایت مقام شامخ اوست، به صورت دیگر و به عنوان دیگرى پراخت مىشود و این یك نوع ادب و احترام در برابر شخصیت والاى پیغمبر گرامى اسلام است و به هیچ وجه جنبه مزد و پاداش ندارد و بدیهى است كه احترام و ادب و حفظ حیثیت مردان بزرگ با مزد و پاداش فرق بسیار دارد...
منبع:
ahkam.mihanblog
توسط محمد حسین زاده
R A H A
12-19-2011, 09:51 PM
سوال:
با توجه به متن صریح قرآن خمس فقط در غنائم جنگی لحاظ شده است. پس چرا که الان جنگی انجام نشده خمس بر ما واجب شده است؟
پاسخ:
وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شىَْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبىَ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ وَ مَا أَنزَلْنَا عَلىَ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلىَ كُلِّ شىَْءٍ قَدِيرٌ (انفال/41)
بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (باايمان و بىايمان) [روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آوردهايد و خداوند بر هر چيزى تواناست
مفسرین و فقهای شیعه معتقدند این آيه تنها خمس غنائم جنگى را بيان مى كند و براى خمس در ساير موضوعات بايد از سنت و اخبار و روايات صحيح و معتبر استفاده كرد و هيچ مانعى ندارد كه قرآن به قسمتى از حكم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره كند و قسمت هاى ديگرى در سنت بيان شود.
مثلا در قرآن مجيد نمازهاى پنجگانه روزانه صريحا آمده است ، و همچنين به نمازهاى طواف كه از نمازهاى واجبه است اشاره شده ، ولى از نماز آيات كه مورد اتفاق تمام مسلمانان اعم از شيعه و سنى است ذكرى به ميان نيامده است ، و هيچكس را نمى يابيم كه بگويد چون نماز آيات در قرآن ذكر نشده و تنها در سنت پيامبر صلی الله علیه و آله آمده نبايد به آن عمل كرد.
و يا اينكه چون در قرآن به بعضى از غسل ها اشاره شده و سخن از ديگر غسل ها به ميان نيامده است بايد از آن صرف نظر كرد، اين منطقى است كه هيچ مسلمانى آن را نمى پذيرد.
بنابراين هيچ اشكالى ندارد كه قرآن تنها قسمتى از موارد خمس را بيان كرده باشد و بقيه را موكول به سنت نمايد و نظير اين مسئله در فقه اسلام بسيار زياد است .
نکته:
كلمه" غنم" و" غنيمت" به معناى رسيدن به در آمد از راه تجارت و يا صنعت و يا جنگ است، و ليكن در اين آيه بملاحظه مورد نزولش تنها با غنيمت جنگى منطبق است.
ر.ک : مفردات راغب ، قاموس،لسان العرب ، تاج العروس و ....
با این توضیحات مشخص می شود که خمس فقط در مورد غنائم جنگی واجب نشده است تا سوال کنیم که الان جنگی نیست که غنائمی باشد پس خمس بر ما واجب نیست.
R A H A
12-19-2011, 09:53 PM
چگونگی رویکرد امامان(علیهم السلام) با خمس
http://noorportal.net/Page-Data/StaticImages/90/3/16-31/21259.JPG
خمس در عصر حضرات معصومین (علیهم السلام) از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده است، لیکن از آن جایی که از عصر امام علی (ع) تا زمان امام باقر (ع) شیعه در فشار شدیدی از نظر سیاسی و اقتصادی قرار داشت و حکومت بنی امیّه حساسیت خاصی به تشیّع نشان می داد، از این رو مجالی پیش نمی آمد تا فریضه خمس را آن چنان که شایسته و بایسته است، برای شیعیان تبیین نمایند و لزوم پرداخت آن را گوشزد کنند، بلکه با واژه «اَبَحْنا لشیعتنا» آنان را از نگرانی بیرون آوردند و تصرّف در خمس را مباح شمردند. البته وضع اکثر مردم نیز از نظر مالی خوب نبود تا خمس بدهند.
اما در زمان امام محمدباقر و امام صادق (علیهم السلام) اندک مجالی پیدا شد تا مردم با مسئله خمس آل محمد (ص) تا حدودی آشنا شوند. ضمن این که زندگی مسلمان ها نیز رونق تازه ای پیدا کرده بود. به همین دلیل عده ای از طرف امامان مأمور شدند تا خمس را جمع آوری کنند. بعضی از این افراد عبارت اند از:
1 - مفضّل بن عمر، از شخصیت های بنامی است که از طرف امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) در گرفتن حقوق شرعی مردم وکالت داشت و به وی اختیار داده شده بود تا خمس را در راهی که صلاح می داند به مصرف برساند. وی نیز مقداری از خمس را برای فقرای شیعه و مبلغی را هم برای اصلاح ذات البین و آشتی دادن بین آنها در منازعات مالی اختصاص داده بود.(1)
2 - نصر بن قاموس اللّخمی، یکی دیگر از نمایندگان امام باقر (ع) برای گردآوری خمس بود و این نمایندگی تا بیست سال تداوم داشت.(2)
3 - عبدالله جندب، از جانب امام موسی بن جعفر و امام رضا (علیهما السلام) نمایندگی داشت و به جمع آوری خمس اهتمام می ورزید. خوش بختانه مردم در این دوران استقبال خوبی از خمس نشان دادند و به نمایندگان امام کاظم (ع) به قدری خمس پرداختند که هنگامی که آن حضرت به شهادت رسید وجوه زیادی از خمس نزد نمایندگان ایشان باقی مانده بود. نوشته اند که مبلغ هفتاد هزار دینار پیش «زیاد قندی و حمزة بن
بزیع» و سی هزار دینار پیش «عثمان بن عیسای رواسی» بود.(3)
4 - علی بن یقطین، یکی از شیعیان نام دار موسی بن جعفر (ع) بود که با اجازه حضرتش نخست وزیری هارون را پذیرفته بود. وی هر چیزی که از طرف هارون می رسید به خدمت امام کاظم (ع) ارسال می کرد. معروف است که از طرف خلیفه عباسی پیراهن گران قیمتی به وی اهدا شد. آن را خدمت حضرت فرستاد، ولی امام آن را برگرداند و فرمود: «در آینده ای نزدیک به آن نیاز خواهی داشت». پس از مدتی یکی از درباریان نزد هارون سعایت کرد که علی بن یقطین، شیعه است و از علاقه مندان موسی بن جعفر (ع) می باشد و هر سال خمس اموال خود را برای او می فرستد. از جمله چیزهایی که فرستاده، همان پیراهن ارزش مندی است که به او هدیه کرده اید.
هارون با شنیدن این گزارش، غضب ناک شد و ابن یقطین را احضار نمود، سرنوشت پیراهن را از وی پرسید. عرض کرد: در محل امنی نگه داشته ام. به دستور هارون رفتند و پیراهن را آوردند. آن گاه هارون به وی گفت: «از این پس حرف هیچ کس را درباره تو نخواهم پذیرفت.»(4)
امام رضا (ع) هنگامی که دریافت مذهب اهل بیت به برکت خمس رواج بیشتری پیدا کرده است وکلای متعددی را برای جمع آوری آن تعیین فرمودند که از جمله آنها این افراد بودند: صفوان بن یحیی، یونس بن عبدالرحمن، محمد بن سنان و... .(5)
امام جواد (ع) نیز برای جمع آوری خمس نمایندگانی را گماشته بود که از میان آنها افرادی چون: زکریا بن آدم، علی بن مهزیار اهوازی، سعد بن اشعری قمی و ابراهیم بن احمد همدانی را می توان نام برد.(6)
امام هادی (ع) نیز نمایندگانی برای گردآوری خمس آل رسول مشخص کرده بود؛ علی بن جعفر الهمّانی، حسن بن راشد و ایوب بن نوح بن درّاج نخعی، از جمله این نمایندگان بودند.(7)
امام حسن عسکری (ع) نیز وکیلانی برای جمع آوری خمس در شهرهای مختلف داشتند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1 - ابراهیم بن عبده نیشابوری: وی از بزرگان شیعه در نیشابور بود. امام در نامه مفصّلی که به اسحاق بن اسماعیل نوشته است، چنین یادآوری می کند: «تمام دوستان من در آن جا باید حقوق مالی را به ابراهیم بن عبده نیشابوری پرداخت نمایند.»(8)
2 - احمد بن اسحاق: امام (ع) در نامه دیگری می نویسد: ابراهیم بن عبده، وکیل وی، موظف است حقوق امام (خمس) را جمع آوری کرده و به احمد بن اسحاق تحویل دهد.(9)
3 - عثمان بن سعید عَمْری: او از کسانی است که امام عسکری (ع) درباره وی در حضور عده ای از شیعیان می فرماید: «شاهد باشید که عثمان بن سعید، وکیل من است و فرزندش محمد وکیل فرزندم مهدی است.»(10)
در همان زمان عده ای از شیعیان یمن برای پرداخت خمس به محضر امام عسکری (ع) شرف یاب شدند، آن حضرت عثمان بن سعید وکیل خویش معرفی کرد و به وی دستور داد خمسی را که برای آن حضرت آورده بودند تحویل بگیرد.(11)
پس از شهادت امام عسکری (ع) عده ای از شیعیان خدمت احمد دینوری رسیدند و گفتند: شانزده هزار دینار (خمس) نزد شیعیان ذخیره شده است، آنان شما را انتخاب کرده اند تا به حضرت حجّت برسانید. او احتیاط کرد و به تفحّص پرداخت.(12)
خمس در غیبت صغری
در غیبت صغری ، مراجعات مردم به نمایندگان خاص حضرت بود. با وجود آن که شیعیان در حال تقیّه و ترس و اضطراب و زیر فشار حکومت های غاصب عباسیان به سر می بردند، ولی هیچ گاه از پرداخت خمس اموال خود غفلت نمی کردند و وجوهات شرعی را به وکلای آن حضرت می رساندند.(13) این شیوه پسندیده در عصر رسول اکرم (ص) نیز کم و بیش به چشم می خورد.
بعضی از مورّخان معتبر مثل ابن سعد و صاحب کتاب فتوح البلدان نوشته اند که پیامبر اسلام (ص) برای گرفتن خمس نیز افرادی را به اطراف و اکناف می فرستاد؛ چنان که به دو طایفه معروف «سعد بن هُذَیم و بنی جذیمه» نامه نوشت که خمس و زکات را به فرستادگان او تحویل دهند.(14) هم چنین آن حضرت عمرو بن حزم را برای این منظور به یمن فرستاد و حال آن که در آن سرزمین جنگی در کار نبود تا خمس غنایم جنگی را مطالبه نماید.(15)
در کتاب سیرة النبی، نامه ای که پیامبر اکرم (ص) به برخی از قبایل عرب نوشته، آمده است: «زمین و دشت و دره ها و آن چه در آنهاست، در اختیار شما باشد تا این که حیوانات از گیاهان و شما از آب های آن استفاده کنید، به شرط آن که خمس اموال خویش را بپردازید.»(16)
R A H A
12-19-2011, 09:54 PM
1- طهارت مولد
اولاد انسان، ثروت اصلي او را تشکيل مي دهد. اگر اولاد از نسل پاک به دنيا آمده باشند زمينه رشد و تعالي بيشتري دارند و چنان چه از نسل ناپاک پاي به عرصه وجود گذاشته باشند زمينه فساد و افساد در درون شان متجلي مي گردد.
مثل معروف «العبد و ما في يده لمولاه = بنده و هر آنچه در دست دارد [و در اختيار اوست] از آن مولاست) بيانگر اين نکته است که انسان مالکيتي از خود ندارد هر آن چه دارد از آن خداي سبحان مي باشد ولي خداي مهربان از انسان ها خواسته است که يک پنجم اموال شان را در راه او و در مسيري که او تعيين فرموده است هزينه کنند و مابقي را خودشان به طور دلخواه مصرف نمايند.
بديهي است اگر اينگونه عمل نکنند و از پرداخت خمس سرپيچي نمايند نه تنها مرتکب گناه شده اند و نافرماني خدا را به جان خريده اند بلکه مالي را که مصرف مي نمايند چون حرام است در نسل آن ها تأثير گذار بوده و موجب آلايش مولدشان مي گردد اما اگر خمس را پرداخت کنند چون از غذاي حلال تغذيه نموده اند باعث طهارت مولدشان خواهد شد:
حضرت امام صادق (ع) به نقل از آباء طاهرين خود نقل فرموده است که:
«اتي رجل عليا (ع) فقال اني کسبت مالا اغمضت في طلبه حلالا و حراما فقد اردت التوبه و لا ادري الحلال منه و لا الحرام فقد اختلط علي فقال علي (ع) : اخرج خمس مالک فان الله عزوجل قد رضي من الانسان بالخمس و سائر المال کله لک حلال. (1) »
«مردي به خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيد و عرض کرد: من مالي به دست آورده ام که درباره ي حلال و حرام آن چشم پوشيدم اکنون مي خواهم توبه کنم و مقدار حلال و حرام آن بر من مجهول است و مال حلال با حرام مخلوط گرديده است. اميرالمؤمنين (ع) فرمود: خمس مال خود را خارج کن زيرا خداي عزوجل از آدمي با اداي خمس راضي مي شود و باقي مال بر تو حلال خواهد بود. »
در جاي ديگر هم حضرت صادق (ع) با تکيه بر مطلب قبلي فرموده اند:
«من وجد برد حبنا في کبده فليحمد الله علي اول النعم قال. قلت: جعلت فداک ما اول النعم؟ قال (ع) : طيب الولاده ثم قال ابوعبدالله قال اميرالمؤمنين (ع) لفاطمه صلوات الله عليهما: احلي نصيبک من الفيء لاباء شيعتنا ليطيبوا ثم قال ابوعبدالله (ع) : انا احللنا امهات شيعتنا لآبائهم ليطيبوا (2) . »
«هر کس خنکي محبت و دوستي ما را در جگر خود احساس کند پس خداي را بر نخستين نعمت ها ستايش کند. [راوي حديث] گفت: عرض کردم: فدايت شوم نخستين نعمت ها چيست؟ فرمودند: پاکي ولادت (حلال زادگي) سپس امام (ع) فرمود: اميرالمؤمنين (ع) به حضرت فاطمه عليهاالسلام گفت: نصيب خودت را از انفال بر پدران شيعيان ما ببخش تا آن ها پاک گردند.
سپس امام صادق (ع) فرمود: ما، مادران شيعيان خودمان را بر پدرانشان حلال کرديم تا [نسل] آنان پاک گردد. »
امام باقر و يا امام صادق (ع) با تأکيد بر حقيقت بالا فرموده اند:
«ان اشد ما فيه الناس يوم القيامه ان يقوم صاحب الخمس فيقول يا رب خمسي و قد طيبنا ذلک لشيعتنا لتطيب ولادتهم و ليزکوا اولادهم. (3) »
«سخت ترين و شديدترين حالي که در روز قيامت به مردم دست مي دهد آن است که مستحقان برخيزند و بگويند: پروردگارا خمس ما «حق ما را از مديونين بگير» ما خمس را براي شيعيان پاک ساختيم تا مواليد آنان پاک و فرزندان شان حلال و پاکيزه گردد. »
R A H A
12-19-2011, 09:54 PM
2- تطهير اموال
مي دانيم تغذيه در سلامت جسم و جان آدمي سهم به سزايي دارد. غذاي سالم و حلال فکر سالم، عمل سالم و ... پديد مي آورد و از غذاي ناسالم و حرام افکار شيطاني، عمل شيطاني پديدار مي گردد. يکي از علل تشريع خمس تطهير اموال است در همين زمينه از امام صادق (ع) سؤال شده: «رجل اکتسب مالا من حلال و حرام ثم اراد التوبه من ذلک و لم يتميز له الحلال بعينه من الحرام فقال: يخرج منه الخمس و قد طاب ان الله طهر الأموال بالخمس (4) »
«مردي که از راه حلال و حرام مالي به دست آورد، و مي خواهد توبه کند ولي حلال و حرام را به طور مشخص نمي شناسد چه کند [و چگونه خود را از حرمت خلاص نمايد] فرمود خمس آن مال را بدهد مالش پاک مي شود. خداوند اموال را به وسيله پرداخت خمس تطهير فرموده است»
همچنان که مشاهده مي فرماييد امام صادق (ع) به طور صريح و روشن يکي از علل تشريع خمس را تطهير اموال معرفي فرموده اند. در جاي ديگر هم امام صادق (ع) در پاسخ راوي حديث [حکيم مؤذن بني عبس] که از چگونگي و زمان پرداخت خمس سؤال مي نموده فرموده است:
«هي و الله الا فاده يوما بيوم الا أن أبي جعل شيعته من حل ليزکيهم» (5)
«به خدا قسم خمس در منافع روز به روز است [يعني خمس منافع هر روز را همان روز بايد پرداخت کرد] ولي پدرم امام باقر (ع) شيعيان را [از پرداخت روزانه] حلال کرد تا آن ها را پاک گرداند. »
قرآن مجيد مبحث خمس را به روشني تشريع و علت آن را تزکيه اموال مردم يادآور شده است آنجا که فرموده است:
«خذ من أموالهم صدقه تطهرهم و تزکيهم بها (6) »
«از اموال آن ها [= مسلمانان] صدقه بگير تا به واسطه آن پاک شان کني. »
در اين آيه هم به طور روشن علت تشريع خمس تطيهر اموال بيان گرديده است. هر چند صاحب تفسير مجمع البيان شأن نزول آيه را در مورد زکات و صدقات استحبابي مطرح کرده اند ولي مرحوم صاحب جواهر به استناد روايتي که در سطور بعدي خواهد آمد «صدقه» را به معناي خمس تفسير کرده اند که به نظر مي آيد با ملاک هاي کلي و روايتي که خواهد آمد سازگارتر باشد.
اکنون روايتي را که مورد استناد صاحب جواهر بوده با هم مي خوانيم:
«قال ابوعبدالله (ع) من زعم أن الامام [عليه السلام] يحتاج الي ما في أيدي الناس فهو کافر، انما الناس يحتاجون أن يقبل منهم الامام [عليه السلام] قال الله عزوجل: خذ من أموالهم صدقه تطهرهم و تزکيهم (7) »
«امام صادق عليه السلام فرمود: هر کس تصور کند که امام (ع) به آنچه مردم در دست دارند محتاج است آن شخص کافر است. مردم احتياج دارند که امام از آن ها مال [= خمس] قبول کند. [زيرا که] خداوند عزوجل فرموده است از اموال آن ها صدقه بگير تا پاک گردند» روايت کاملا گوياي آن است که امام صادق (ع) به استناد آيه فوق علت تشريع خمس را تطهير اموال مردم فرموده اند و نه احتياج امام (ع). در مورد ديگر هم امام صادق (ع) به عبدالله بن بکير فرموده است:
«لآ خذ من أحدکم الدرهم و اني لمن أکثر أهل المدينه مالا ما اريد بذلک الا أن تطهروا» (8)
«هر آينه من درهمي را از يکي از شما مي ستانم، در صورتي که خود از ثروتمندترين مردم مدينه ام. از اين کار جز اين نمي خواهم که شما پاک و پاکيزه شويد. »
R A H A
12-19-2011, 09:55 PM
3- وسعت روزي
وسعت روزي و فراواني ثروت فقط به وسيله تلاش و دانش و هنر به دست نمي آيد بلکه علل و اسباب ديگري نيز وجود دارند که باعث توسعه روزي و تکثير ثروت مي گردند. در روايت ذيل امام رضا (ع) يکي از علل فراواني روزي را پرداخت خمس معرفي فرموده اند:
«... ان اخراجه مفتاح رزقکم و تمحيص ذنوبکم و ما تهمدون لانفسکم ليوم فاقتکم ...» (9)
«پرداخت خمس کليد روزي شما و مايه از بين رفتن گناهان شما مي باشد و چيزي است که براي روز نيازتان (= قيامت) ذخيره مي کنيد. »
R A H A
12-19-2011, 09:55 PM
4- تطهير گناهان
امام رضا عليه السلام در مقام تبيين مطلب در فراز دوم حديث قبلي فرموده اند:
«... ان اخراجه تمحيص ذنوبکم» (10)
«اخراج خمس [=پرداخت آن] باعث تطهير گناهان شما مي باشد» .
R A H A
12-19-2011, 09:57 PM
5- ذخيره آخرت
همه چيز به آخرت ختم مي شود. اگر آن جا را آباد کنيم عاقبت مان به خير خواهد بود و چنان چه آخرت مان را ويران کنيم حاصل همه ي هستيمان را ويران ساخته ايم ما براي ترسيم اهميت مسأله آخرت و ضرورت آمادگي براي آن ابتداء مشروحه ذيل را مطرح مي کنيم و آن گاه نقش پرداخت خمس را بيان مي داريم:
جناده بن ابي اميه مي گويد در آن لحظه هايي که امام مجتبي (ع) مسموم شده و در بستر بيماري آرميده بود خدمت آن حضرت رسيدم، در حالي که طشتي در پيش روي او قرار داشت که پر از خون آن امام معصوم بود. سلام کردم و گفتم: اي پسر پيامبر! چرا خود را معالجه نمي کنيد؟
امام مجتبي (ع) در پاسخ من فرمود: اي بنده ي خدا! مرگ را به چه چيزي مي توان علاج کرد؟
اين جا بود که زير لب زمزمه کردم؛ «انا لله و انا اليه راجعون»
امام متوجه من شد و فرمود:
اي جناده! رسول خدا (ص) به ما خبر داد که امامان معصوم دوازده نفرند که يازده نفر آنان از فرزندان امام علي (ع) و حضرت فاطمه (ع) مي باشند که همه يا با شمشير و يا با زهر به شهادت مي رسند.
پس طشت پر از خون را از پيش روي امام مجتبي (ع) برداشتند در حالي که آن حضرت مي گريست، در چنين حالت بسيار حساسي خطاب به امام مجتبي (ع) گفتم اي پسر رسول خدا مرا نصيحتي فرما. حضرت فرمود:
«استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول أجلک (11) . »
«خود را براي سفر آخرت آماده کن و توشه ي سفر آخرت را پيش از آن که مرگت فرا رسد، فراهم کن» (12)
حال که از اهميت مسأله آخرت از زبان امام مجتبي (ع) آن هم در آخرين لحظات زندگي آن حضرت آگاه شديم ببينيم نقش پرداخت خمس در آخرت چيست.
امام رضا (ع) در جمله کوتاهي نقش آخرتي پرداخت خمس را بيان فرموده اند هر چند جمله ي مذکور را در فرازهاي وسعت روزي و تطهير گناهان خوانديم ولي به دليل ويژگي مهم آن بار ديگر از قول امام رضا (ع) مي خوانيم:
«... ان اخراجه مفتاح رزقکم و تمحيص ذنوبکم و ما تمهدون لأنفسکم ليوم فاقتکم ...» (13) «پرداخت خمس کليد روزي شما و مايه از بين رفتن گناهان شما و چيزي است که براي روز نياز خودتان (= قيامت) ذخيره مي کنيد»
درجمله کوتاه فوق حضرت ثامن الحجج عليهم صلوات الله پرداخت خمس را ذخيره آخرت معرفي و با انتخاب واژه «فاقتکم» گوشزد نموده اند که نياز انسان ها به آخرت بيشتر از نيازهاي مادي و دنيايي آنان است چرا که در آخرت برخلاف دنيا انسان ها از همه امکانات به جز اعمال صالحه ي خودشان بي بهره خواهند بود.
R A H A
12-19-2011, 09:57 PM
6- سهيم شدن در ترويج دين
مي دانيم انجام هر کاري به پشتوان مالي نيازمند است و بدون آن کارها به سامان نمي رسد، و آگاهيم که دين مقدس اسلام آيين جهان شمول است و بر تمام گستره ي جهان هستي حکومت دارد، بنابراين جهت ترويج و پيشرفت آيين اين چنيني نيازمند پشتوانه مالي قوي و محکمي خواهد بود که بتواند اهداف آن آيين را به انجام رساند.
در آيات متعدد قرآن کريم انجام رسالت ابلاغ و ترويج دين مقدس اسلام بر دوش پيامبر عظيم الشأن محمد بن عبدالله (ص) گذارده شده و بر او تکليف شده جانشينان پس از خود را نيز معرفي نمايد، رسول الله هم به حکم وحي الهي ائمه طاهرين عليهم صلوات الله را يکايک معرفي فرموده است در ضمن براي آن که رسول الله (ص) و ائمه طاهرين به خوبي بتوانند رسالت الهي خودشان را عملي سازند خداي سبحان «خمس» را پشتوانه مالي آنان قرار داده است پس اگر مسلماني با پرداخت «خمس» زمينه تبليغ دين را فراهم نمايد در ترويج آن نيز سهيم خواهد بود.
در تاريخ مي خوانيم: مردي از تجارايران که از دوستان حضرت رضا (ع) محسوب مي شده نامه اي به آن حضرت نوشت و از آن حضرت تقاضا کرد خمس مالش را به خودش ببخشد حضرت در جواب مرقوم فرمودند:
«بسم الله الرحمن الرحيم، ان الله واسع کريم، ضمن علي العمل الثواب، و علي الخلاف العقاب، لا يحل مال الا من وجه احله الله، ان الخمس عوننا علي ديننا، و علي عيالاتنا، و علي موالينا، و ما نبذل، و نشتري من اعراضنا ممن نخاف سطوته، فلا تزووه عنا، و لا تحرموا أنفسکم دعائنا بما قدرتم عليه، فان اخراجه، مفتاح أرزاقکم، و تمحيص ذنوبکم، و ما تمهدون لأنفسکم ليوم فاقتکم، و المسلم من يفي الله بما عهد اليه، و ليس المسلم من أجاب باللسان، و خالف بالقلب، و السلام (14) . »
«به نام خداي رحمان و رحيم، همانا خداوند وسعت دهنده بزرگوار است، جزاي اعمال خوب را ثواب، و جزاي کارهاي بد را عقاب مي دهد، مال حلال نمي باشد مگر به گونه اي که خداوند حلال کرده، خمس کمک به دين و عيال و خدمتگزاران ما و آن چه مي بخشيم و براي حفظ آبرويمان در مقابل کساني که هتک آبرو مي نمايند هزينه مي نماييم. پس آن را از ما منع نکنيد، و خودتان را از دعاي ما محروم ننماييد، به واسطه چيزي که بر آن قدرت پيدا کرده ايد (خمس) ، جدا نمودن آن از اموالتان کليد روزي شما و کم شدن گناه و آن چه براي روز تنگدستي آماده کرده ايد مي باشد، مسلمان به عهدي که با خدا بسته وفا مي کند، مسلمان کسي نيست که به زبان جواب دهد ولي با قلب مخالفت کند. »
اگر در جمله «ان الخمس عوننا علي ديننا» دقت کنيم به همان حقيقت خواهيم رسيد که در سطور گذشته مطرح نموده و نوشتيم که خمس پشتوانه مالي معصومين عليهم صلوات الله است که با آن ترويج دين نمايند و اگر ما هم در ترويج آن سهيم باشيم از اجر معنوي آن نيز بهره مند خواهيم شد.
پی نوشت ها :
1- من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 189.
2- جامع احاديث شيعه ج 8 ص 597.
3- وافي ج 6 ص 276.
4- المقنعه ص 283.
5- وافي ج 1 ص 229؛ نيز اصول کافي ج 1 ص 42.
6- سوره توبه آيه 103.
7- مجمع البيان ج 5 ص 102 و جواهر الکلام ج 16 ص 3.
8- اصول کافي ج 1 ص 538.
9- وسايل الشيعه ج 6 ص 375.
10- همان.
11- وسائل الشيعه ج 6 ص 375.
12- محمد دشتي، فرهنگ سخنان امام حسن مجتبي ص 42.
13- وسائل الشيعه ج 6 ص 375.
14- المقنعه ص 284.
R A H A
12-19-2011, 09:59 PM
خمس در اسلام، جاي گاه بلندي دارد و از فرايض مالي مسلمانان محسوب مي گردد. همان طور که گفتيم، فقهاي اهل سنت، خمس را فقط در غنايم جنگي و گنج و معادن، واجب مي دانند، ليکن از نظر فقهاي شيعه، خمس بر هفت چيز واجب است.
در اينجا ابتدا به مشترکات شيعه و سني مي پردازيم و سپس به مختصات شيعه اشاره مي کنيم. اما قبل از آن به نکاتي اشاره مي نماييم.
اهل سنت مانند ما شيعيان، در مواردي به وجوب خمس در غير غنايم جنگي معتقدند، ليکن در اين مسئله ميان مذاهب چهارگانه ي حنفي، مالکي، حنبلي و شافعي، تفاوت نظر وجود دارد. حنفي ها به جز غنيمت جنگي، در «معدن و رکاز» نيز خمس را واجب مي دانند، منتها مي گويند: معادن سه قسم است و يک قسم آن، خمس دارد. در گنج نيز خمس واجب مي باشد و مصرف آن دو مانند غنيمت جنگي است. مالکي ها مي گويند: در گنج و معدن طلا و نقره، خمس واجب است و مصرف آنها را مانند غنايم جنگي مي دانند. شافعي ها و حنابله مي گويند: در رکاز يا گنج، خمس واجب است.
«ابو يوسف قاضي» مي نويسد: آن چه که از معدن نصيب آدمي مي شود، خمس آن واجب است. اگر کسي گنجي پيدا کرد، خواه طلا باشد يا نقره يا چيزهاي ديگر، خمس بر آن نيز واجب مي شود. البته چهار پنجم آن گنج براي کسي است که پيدا کرده و يک پنجم آن را بايد خمس بدهد و اين به منزله ي غنيمت است... و آن چه از دريا خارج مي شود (غواصي) در اين موارد هم خمس واجب مي باشد. (1)
R A H A
12-19-2011, 10:03 PM
مشترکات شيعه و سني در موارد خمس
1- غنايم جنگي
غنايم جنگي، اموالي است که به دست سپاهيان اسلام در جنگ ها به تصرف در مي آيد؛ از زمين هاي داير و باير گرفته تا ساختمان هاي مسکوني و اسلحه و ابزارهاي جنگي. خمس اين نوع اموال فعلا منتفي است، زيرا جنگي در کار نيست.
2- معادن
مقصود از معدن، کليه ي چيزهايي است که در عرف عقلا به آن معدن مي گويند؛ مانند: معادن طلا، نقره، سرب، آهن، مس، نفت، گاز، زغال سنگ، گوگرد، فيروزه، نمک، عقيق و زاج. (2)
البته خمس معادن به دو شرط واجب است: نخست اين که، قيمت استخراج شده از معدن به 15 مثقال طلاي مسکوک برسد و شرط ديگر آن که، پس از محاسبه و حذف مخارج عمليات استخراج باشد. در صورتي که پس از منها کردن مخارج استخراج چيزي باقي بماند و ارزش آن به حدود 15 مثقال طلا برسد، پرداخت خمس آن واجب مي شود.
ولي معادن گچ و سنگ و گل سرشور جزء معادني که خمس دارد محسوب نمي شود، بلکه جزء منافع کسب و کار به شمار مي آيد. بنابراين اگر از مخارج ساليانه اضافه آمد، خمس به آن تعلق مي گيرد وگرنه خمس ندارد.
3- گنج يا دفينه
مقصود از گنج، اموالي است که در زير زمين يا کوه و دريا، ميان ديوار و درخت و يا زمين پنهان کرده باشند و در عرف عقلا به آن گنج بگويند. در روايات اهل سنت در اين زمينه احاديثي رسيده است که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
1- از ابوهريره نقل شده که پيغمبر (ص) فرمود: در «رکاز»، خمس است. يکي از حاضران پرسيد: منظور از رکاز چيست؟ فرمود: معادن طلا و نقره است که خداوند از روز نخست آفريده است. (3)
«رکاز» در لغت به معناي هر گونه مالي است که در زمين، متمرکز يا پنهان شده باشد و به همين دليل به تمام معدن ها «رکاز» گفته مي شود. هم چنين است گنج ها و اموال نهفته اي که پيشينيان به دلايلي در زير زمين يا کوه ها پنهان کرده اند؛ به اينها هم «رکاز» مي گويند.
اين که معادن، تنها به طلا و نقره گفته شده، از باب بيان مصداق است، نه اين که منحصر به آن دو باشد.
2- از انس بن مالک نقل شده است که همراه رسول اکرم (ص) در راهي حرکت مي کرديم. يکي از دوستان ما وارد ويرانه اي شد و در آن گنجي از طلا پيدا کرد. پيامبر اکرم (ص) دستور داد تا آن را وزن کردند؛ در حدود دويست درهم شد. فرمود: اين، «رکاز» است و بر آن خمس واجب مي شود. (4)
3- در کنزالعمال از پيامبر (ص) نقل شده است: «ان لکم بطون الارض و سهولها و تلاع الاوديه و ظهورها، علي ان ترعوا نباتها و تشربوا مائها علي ان تؤدي الخمس؛ (5) داخل زمين، دشت ها، اعماق دره ها و بيرون آن همگي در اختيار شماست، از گياهان آن استفاده کنيد و آب آن را بنوشيد و در مقابل، خمس آن را بپردازيد.»
4- در حديثي ديگر آمده است که گروه عبد قيس محضر رسول خدا (ص) مشرف شدند و اظهار داشتند: ما جز در ماه هاي حرام - به دليل ترس از درگيري با مشرکان - نمي توانيم خدمت شما برسيم. اگر اوامري داريد بفرماييد تا سعادت مند شويم. فرمود: چهار چيز انجام دهيد و چهار چيز را ترک کنيد. دستور مي دهم شما را به ايمان به خدا، آيا مي دانيد: ايمان به خدا چيست؟ شهادت به «لا اله الا الله»؛ دوم، اقامه ي نماز؛ سوم، اداي زکات؛ چهارم، دادن خمس مغنم. (6)
بدون شک، مغنم در اين حديث به معناي لغوي آن (غنيمت جنگي) نيست، بلکه معناي حقيقي آن مراد است؛ يعني هر گونه کار سودمند اعم از: تجارت و کسب و کار.
4- حرام بودن زکات بر سادات
از مشترکات ديگر بين اهل تسنن و تشيع، حرام بودن زکات بر پيامبر (ص) و آلش است. در صحيح مسلم، بابي وجود دارد به نام «تحريم زکات بر رسول خدا و آلش». در اين باب، هشت حديث آمده است. ابوهريره مي گويد: حسن بن علي (ع) خرماي صدقه را گرفت و در دهانش گذاشت. پس رسول خدا (ص) فرمود: آن را بينداز، آيا نمي داني که ما صدقه را نمي خوريم؟
طبق اين روايات نمي توان گفت خمس فقط شامل غنايم جنگي مي شود، بلکه از نظر اهل تسنن بايد عوايد و موارد ديگر را نيز در بر بگيرد؛ چنان که در گنج و معادن طلا و نقره گفته شد.
وانگهي، اگر غنايم جنگي به دليل فقدان جنگ منتفي گردد و معادن طلا و نقره و گنج هم در دسترس نباشد، سادات يتيم و فقير و در راه مانده (ابن السبيل) از کجا بايد ارتزاق کنند، چون به اجماع سني و شيعه، زکات و صدقات واجب بر اهل بيت پيغمبر (ص) و علي (ع) تحريم گرديده است؟ در اين صورت، اهل سنت بايد پاسخ گوي اين پرسش باشند؛ آناني که غنيمت را در آيه ي خمس بر خلاف مفهوم لغوي، منحصر در غنايم جنگي دانسته اند.
برخي از مفسران اسلامي تلويحا خواسته اند غنيمت را از محدوده ي غنايم جنگي فراتر ببرند؛ مثلا فخر رازي در تفسير کبير با صراحت مي گويد: غنيمت به هر چيزي اطلاق مي شود که انسان به آن دست پيدا مي کند، ولي در اصطلاح شريعت، به غنايمي گفته مي شود که بر اساس قهر و غلبه به دست مجاهدان افتاده باشد.
اما در ادامه ي بحث، از تفسير کشاف نقل مي کند که کلمه ي «ما» در «انما غنمتم من شيء» موصوله است و مقصود از «من شيء» يعني هر سودي که حاصل مي شود، حتي نخ و سوزن را هم در بر مي گيرد: «فلا بد من اثبات الخمس فيه و لا سبيل الي الاخلال به؛ پس ناگزير است که خمس اثبات شده در آن پرداخت شود و راهي براي اخلال و عدم پرداخت خمس وجود ندارد، چون خبر مبتدا در جمله ي «فان لله خمسه» حذف شده است و ممکن است کلمه هاي زيادي در آيه مقدر باشد؛ مثل: «فان لله خمسه ثابت، واجب او حق لازم»؛ (7) يعني خمس براي خدا ثابت، واجب و يا حقي لازم مي باشد. با اين نوع تعبير تأکيد بيشتري بر وجوب خمس شده است.
از عالمان اهل سنت مي پرسيم: اين که گفته مي شود در اصطلاح اهل شريعت، خمس در غنايم جنگي منحصر مي باشد، چه مدرک و ملاکي در کار است؟ در حالي که غنايم در اصطلاح قرآن فراتر از عوايد جنگي آمده و تاريخ اسلام نيز غنيمت را مطلق فوايد مالي تلقي نموده است. در سنت رسول اکرم (ص) نيز غنيمت به کليه عوايد مالي اطلاق شده است، پس کاربرد آن در غنايم جنگي به اصطلاح اهل شريعت، ملاک و دليلي ندارد و شهرتي بيش نيست، که بزرگان گفته اند: رب شهره لا اصل له؛ بسا شهرتي که اصل و پايه اي ندارد.»
وانگهي، مرحوم طريحي، لغت شناس مشهور مي نويسد: «ولکن اصطلح جماعه....»، (8) گروهي چنين اصطلاح کرده اند که خمس، مالي است که با جنگ به دست آيد و اين اصطلاح سازي حجيت شرعي ندارد. ضمن اين که عموم ائمه ي دين و عالمان آل محمد (ص) چنين اصطلاحي را نقض کرده و غنايم را به هر فايده و سود مالي تعميم داده اند.
R A H A
12-19-2011, 10:04 PM
اشتراک در تقسيم
در چگونگي تقسيم خمس نيز ميان شيعه و اهل سنت اختلافي ديده نمي شود. فخر رازي تحت عنوان «مسئله ي سوم در کيفيت تقسيم غنايم» مي نويسد: در چگونگي تقسيم خمس، دو قول است: قول اول که مشهور مي باشد، اين است که خمس به پنج سهم تقسيم مي شود: 1- سهمي براي رسول خداست؛ 2- سهمي براي اقرباي پيامبر از نسل بني هاشم و بني المطلب مي باشد، نه تبار بني عبد شمس و بني نوفل؛ 4،3و5- سه سهم ديگر نيز ويژه ي يتيمان و مسکينان و درماندگان راه از نسل بني هاشم و عبدالمطلب است.
شافعي (رحمه الله عليه) نيز خمس را پنج سهم مي داند: سهمي خاص حضرت رسول است که هر گونه که بخواهد در مصالح مسلمان ها مصرف مي کند؛ مانند پرورش جنگ جويان و تهيه ي اسلحه و ساز و برگ نظامي، سهمي براي خويشاوندان از اغنيا و فقراي رسول اکرم(ص) است که مانند ارث اموال به فرزندان ذکور دو برابر فرزندان اناث داده مي شود و باقي مانده ي آن بين گروه هاي سه گانه؛ يعني يتيمان، مستمندان و در راه ماندگان تقسيم مي شود.
ابوحنيفه، معتقد است که سهم رسول خدا (ص) با مرگش تمام مي شود و هم چنين سهم ذوالقربي نيز مبتني بر حضور پيامبر اکرم (ص) است، ولي ما بقي بين فقراي سادات و يتيمان و مستمندان آنها توزيع مي گردد و به ثروتمندان آنها نمي رسد.
مالک، پيشواي مذهب مالکي ها معتقد است: خمس، موکول به رأي امام است و هر گونه که بخواهد عمل مي کند، ولي فخر رازي، قول شافعي را مطابق با مضمون آيه مي داند و مي گويد: نمي توان آن را ناديده گرفت و به نظر ديگران عدول کرد، مگر دليل جداگانه اي در کار باشد. (9)
از جانب ديگر، تنها دليلي که مفسران و علماي اهل سنت بر آن تکيه کرده اند و غنيمت در آيه ي خمس را به غنايم جنگي منحصرنموده اند و به مفهوم لغوي آن توجه نکرده اند اين است که مي گويند: آيات قبل و بعد اين آيه درباره ي جنگ و جهاد وارد شده است و همين موضوع، قرينه مي شود که مقصود از غنيمت در آيه، منحصر در غنايم جنگي باشد.
پاسخ ما اين است که:
اولا: شأن نزول و سياق آيات، هيچ گاه عموميت يک آيه را تخصيص نمي زند.
در ثاني: هيچ مشکلي پيش نمي آيد که شأن نزول آيه اي معناي خاص و مورد مشخصي داشته باشد، ولي در عين حال، فراگير باشد؛ يعني مثلا غنايم جنگي و غير آن را نيز در بر بگيرد و اين گونه موارد در قرآن بسيار است. براي نمونه چند مورد را ذکر مي کنيم:
الف) در آيه ي هفت سوره ي حشر مي فرمايد: «ما آتيکم الرسول فخذوه و ما نهيکم عنه فانتهوا». اين آيه، يک حکم کلي را بيان مي کند که مبتني بر اطاعت از اوامر و ترک نواهي رسول اکرم (ص) است و حال آن که شأن نزول آيه در مورد اموالي است که از دشمنان اسلام بدون جنگ و جهاد به دست مسلمان ها بيفتد؛ يعني «فيء».
ب) قرآن در آيه ي 233 سوره بقره «لا تکلف نفس الا وسعها» يک قانون کلي را بيان مي کند و مي گويد: هيچ کس بيش از قدرت و توانش تکليف و مسئوليت ندارد و حال آن که اين آيه درباره ي اجرت زنان شيرده است و به پدر نوزاد دستور داده شده است که به ميزان توانايي مالي خود به آنها اجرت بدهد.
ثالثا: اگر جمودي در شأن نزول داشته باشيم بايد بگوييم چون آيه ي خمس در مورد جنگ بدر است، پس فقط خمس را منحصر در غنايم جنگ بدر مي داند، نه مطلق دارالحرب. پس شامل غنيمت هاي جنگ هاي ديگر پيغمبر نمي شود.
از جانب ديگر، به فرض اين که آيه در مقام بيان خمس غنايم جنگي باشد، براي اثبات خمس ساير موضوعات مي توان از سنت و روايات صحيح و معتبر استفاده نمود؛ چنان که در خمس معادن و گنج و رکاز گفته شد. اين امر نه تنها منافاتي با آيه ندارد، بلکه شواهد زيادي بر اثبات مدعا داريم. براي نمونه، نمازهاي پنج گانه در قرآن صريحا آمده و هم چنين به نماز طواف اشاره شده است، ولي از نماز آيات که به اتفاق شيعه و سني واجب است، سخني به ميان نيامده است يا همان گونه که در بحث گذشته اشاره کرديم، اصل نماز در قرآن آمده اما به چگونگي نمازهاي پنج گانه از نظر تعداد رکعات و سجود و تشهد، اشاره اي نشده است.
گذشته از همه ي اينها، اصولا غنيمت از نظر لغت - چنان که گفته شد - اعم از غنايم جنگي و ساير عوايد است و هيچ قرينه اي بر انحصار آن در غنيمت جنگي وجود ندارد؛ چنان که راغب اصفهاني در مفرداتش به صراحت مي گويد: «ثم استعملوا في کل مظفور به من جهه العدي و غيره؛ [غنيمت] در هر چيزي که انسان از دشمن و غير دشمن به دست مي آورد، به کار برده شده است.»
آلوسي، مفسر معروف اهل سنت نيز مي نويسد: «غنم در اصل به معناي هر گونه سود و منفعت است.» (10)
بنابراين مواردي را که خمس بر آنها واجب است، غير از شمول و اطلاق آيه ي خمس، مي توان از سنت رسول خدا (ص) و روايات اهل بيت (عليهم السلام) نيز استنباط نمود. مضاف بر اين، در آيات ديگر قرآن، غنيمت به تمام منافع مالي اطلاق شده است. (11) لذا منحصر کردن در غنايم جنگي دليل قاطعي مي طلبد که چنين چيزي وجود ندارد.
رابعا: اين برداشت انحصاري از آيه، مخالف با تاريخ و کلمات حضرت رسول (ص) و امام علي (ع) و ائمه ي دين است. خوش بختانه حديثي از طريق اهل سنت از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: «اعطيت خمسا لم يعطيها احد قبلي... احلت لي الغنائم لم تحل لا حد قبلي؛ (12) بخشيده شدم خمسي را که به احدي پيش از من عطا نشده است و غنايم تنها بر من حلال شده که به احدي قبل از من حلال نبوده است.»
از همه روشن تر، احتجاج حضرت علي (ع) بر ضد ياران سقيفه ي بني ساعده است که قبلا بيان داشتيم. بدون ترديد مقصود از خمس در اين احتجاج، خمس اموال خديجه ي کبري بوده است که به سود تجارت مربوط مي شود، نه ميدان جنگ.
در خاتمه با توجه به اين که علماي سني اهل بيت پيامبر را قبول دارند، بايد خمس را در هفت چيز بپذيرند، زيرا به فرمايش امام (ع) خمس در هر منفعت خرد يا کلاني که مردم به دست مي آورند، واجب است. (13) پي نوشت ها:
1- الخراج، ص 83 و معالم المدرستين، ج 2، ص 118.
2- زاج، جسمي است معدني و بلوري شکل به رنگ هاي سفيد، سبز، سياه و کبود و از سنخ نمک هايي است که به طور آزاد در طبيعت به دست مي آيد: فرهنگ عميد، ماده ي زاج.
3- سنن بيهقي، ج 4، ص 152.
4- مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 128 و سنن بيهقي، ج 4، ص 155.
5- کنزالعمال، ج 7، ص 65.
6- صحيح مسلم، ج 1، ص 35.
7- تفسير کبير فخر رازي، ج 16-15، ص 164 و 165.
8- مجمع البحرين، ماده ي غنم.
9- همان، ص 165.
10- تفسير روح المعاني، ج 1، ص 2.
11- از جمله آيه ي 29 سوره ي انفال و آيه ي 94 سوره ي نساء.
12- سيد مرتضي کمالي، الصحيح من سيره النبي الاعظم، ج 3، ص 228 و سيره ي حلبي، ج 7، ص 153.
13- وسائل الشيعه، ج42، ص 350.
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.