tina
12-16-2011, 05:01 PM
سیاری از متافیزیسینها معتقدند که غدهی پینهآل و سیستم پیچیدهی عصبی مربوط به آن پس از مدتهای طولانی تمرین مراقبه دچار تغییر عملی میشود. این موضوع توسط بسیاری از دانشمندان که روی فعالیت الکتریکی مغز تحقیق کردهاند، اثبات شده است. آنها دریافتهاند که وقتی انسان در حالت بیداری و هوشیاری معمولی به سر میبرد، امواج الکتریکی مغز که در این حالت امواج بتا نام دارند و توسط قشر مخ تولید میشوند، دارای طول موج کم و فرکانس زیاد هستند. وقتی فرد چشمانش را میبندد و ذهن او در حالت آرامش و در عین حال هوشیاری قرار دارد، تغییر ناگهانی در شکل امواج مغز به وجود میآید، طول موج امواج بیشتر شده، فرکانس آنها کاهش مییابد. این امواج را امواج آلفا مینامند، که وجود آنها هم در دانشجویان مبتدی و هم در استادان متافیزیک نشان داده شده است.
دیده شده که مراقبه کنندگان با تجربه و استادان پیشرفتهی متافیزیک دارای یک موج مغزی دیگری به نام تتا میباشند، امواج تتا نسبت به امواج آلفا دارای طول موج بیشتر و فرکانس کمتر میباشند. نکته جالب توجه این است که این امواج تتا بهطور طبیعی تنها در مبتلایان به بیماری صرع در زمان حملههای صرع ماژور دیده میشود. یک توضیح ممکن برای این موضوع این است که در زمان حملههای صرع، سطوح پایین سیستم عصبی کنترل کامل بدن را بهدست میگیرد و ذهن برتر در حالت آرامش کامل به سر میبرد. چنانکه در حالت مراقبه عمیق اتفاق میافتد.
حالت مراقبه باعث تغییرات فیزیولوژیک دیگری نیز میشود که همزمان با ثبت امواج مغزی بررسی میشود. در حالت آگاهی مراقبهای با امواج مغزی آلفا، تعداد ضربان قلب، مصرف اکسیژن توسط سلولهای بدن و دفع دیاکسید کربن کاهش مییابد، متابولیسم بدن آهستهتر میشود و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک نیز کاهش مییابد. کاهش سطح لاکتات خون به مراتب محسوستر است. درحالیکه سطح این ماده در خون افراد دچار تنشهای عصبی و اضطراب بهطور مشخص بالا است. در حالت مراقبه یعنی زمانی که مغز امواج آلفا ساطع میکند، فرآیندی مخالف با فعالیت سیستم ترشح کنندهی آدرنالین اتفاق میافتد. این فرآیند بدن را قادر میسازد که در حالتی آسودهتر و رهاتر عمل کند.
گروه دیگری از پژوهشگران پیرامون پدیدههای روحی انسان مخصوصاً ارتباط بین ادراکات فراحسی و فعالیت امواج آلفا تحقیق کردهاند. در یک بررسی از تعداد زیادی افراد خواسته شد که حدس بزنند درون یک جعبهی در بسته چه کارتی وجود دارد. با استفاده از تستهای آماری مشخص شد، هنگامی که فرد چشمانش را میبندد و روی موضوعی تمرکز میکند امواج آلفای مغز او افزایش مییابد و کسانی که امواج آلفای بیشتری تولید میکردند، اغلب میتوانستند کارتهای داخل جعبه را به درستی تشخیص دهند. در مواردی که تولید امواج آلفا در حد پایین قرار داشت، (همان طور که در حالت طبیعی در بسیاری از مردم یا هنگام باز بودن چشمها مشاهده میشود) حدس زدن کارتها تنها براساس شانس صورت میگرفت. افراد مورد آزمایش همچنین وضعیت ذهنی خود را در هنگام فعالیت غالب امواج آلفا توصیف کردند، همه آنها اتفاق نظر داشتند که آن حالت رهایی ذهن و جدایی از اطراف، تجربهای لذت بخش بود. هنگامی که افراد در این حالت چشمان خود را باز میکردند، میتوانستند جدایی خود را از اشیاء محیط مشاهده کنند. افزایش تواناییهای روحی در این شرایط با تواناییهای فردی که چاکرای آجنای خود را فعال کرده و میتواند اشیاء دور را با چشم بصیرت ببیند، مطابقت دارد.
نوش داروی اکثر بیماریهای دنیای مدرن، امواج مغزی آلفا است که بدن و ذهن را در وضعیتی آرام و آزاد قرار میدهد و با واکنشهای ناهنجاری که از ابتدای خلقت انسان در جسم او رخ داده مقابله میکند. در دنیای مدرن زندگی انسان دیگر توسط حیوانات وحشی یا قبایل آدم خوار تهدید نمیشود، اما سیستم قدیمی ترشح کنندهی آدرنالین که بدن انسـان را در برابر چنان تهدیدهایی محافظت میکرده است، در برابر تهدیـدهای مـدرن نیز به همان روش قـدیمی واکنش نشان میدهد. امروزه تهدیدهای زندگی انسان معمولاً به صورت ترس از بحران مالی یا از دست دادن موقعیت شغلی و یا مشکلات خانوادگی و امثال آن جلوهگر میشود. اگرچه این قبیل تنشهای جامعهی مدرن خطرات غیر واقعی هستند، ذهنِ نگران و مضطرب آنها را واقعی تلقی میکند. از آنجا که بحرانهای دنیای مدرن حد و مرزی ندارد و هرگز پایان نمیپذیرد، بدن بسیاری از مردم بهطور مداوم نسبت به آنها واکنش نشان میدهد. این حالت تنش و اتلاف مداوم انرژی، منجر به بیماریهای جسمی و روحی میشود. علاوه بر این بزرگترین مکانیسم دفاعی بدن انسان به دلیل استفادهی بیش از حد فرسوده میشود و به این ترتیب بسیاری از مردم خود را در مقابل خطرهای واقعی ناتوان میبینند. افزایش روزافزون تعداد قربانیان شوک ناشی از مواجههی ناگهانی با موقعیتهای خطرناک واقعی تأیید کنندهی این مطلب است. پزشکان و دانشمندان معتقدند که مراقبه یکی از بهترین شیوهها برای درمان این عارضه است. مراقبه باعث آرامش ذهن میشود و همواره با کاوش در زوایای روح انسان همراه است.
همانطوری که گفته شد حد فیزیکی آجنا، غدهی پینهآل است که با مغز در ارتباط میباشد. برخی از متافیزیسینها معتقدند که غدهی پینهآل گیرنده و فرستندهی نوسانهای نامحسوسی است که افکار و پدیدههای روحی را در کیهان انتقال میدهد. غدهی پینهآل امواج مغزی را به امواج الکتریکی تبدیل میکند، که با سرعتی بالاتر از سرعت نور حرکت میکنند، این امواج در مغز انسان ذخیره میشوند. کسانی که دارای تواناییهایی مانند بینایی و شنوایی متافیزیکی هستند، این کار را از طریق همین امتیاز چاکرای آجنا یعنی تغییر ماهیت امواج آلفا انجام میدهند.
انسان مدرن، دارای تفکری منطقی است و ترجیح میدهد زندگی خود را براساس واقعیتهای علمی پایهگذاری کند. امروزه بیشتر، واقعیتهای علمی مورد پذیرش قرار میگیرند و تجربیات علمی ثابت کردهاند، بعضی از مردم که تفکر مراقبهای دارند و امواج مغزی آنها بهطور عمده از نوع آلفاست، میتوانند وقایع را پیشبینی کنند و از وقایع درونی و بیرونی که خارج از دسترس حواس پنجگانه است آگاهی داشته باشند. این تواناییهای روحی که بسیاری از مردم برای کسب آنها تلاش میکنند، ابتداییترین نشانههای قدم گذاشتن در مسیر معنویت هستند. اگرچه رهروان واقعی، داشتن این تواناییها را انکار میکنند تا مبادا آشکار ساختن تواناییهایشان باعث زوال و شکست آنها شود. حقیقت این است که قدرتهای درونی در همهی ما وجود دارد، ما فقط باید برای بیدار کردن مراکز عالی مغز که با چاکرای آجنا در ارتباط هستند، تمرین کنیم تا بتوانیم راهی به سوی تجربههای جدید و روزنهای به سوی نور و روشنایی بگشاییم.
مآخذ: کتاب متافیزیک و چشم سوم، تآلیف مطلب برازنده
دیده شده که مراقبه کنندگان با تجربه و استادان پیشرفتهی متافیزیک دارای یک موج مغزی دیگری به نام تتا میباشند، امواج تتا نسبت به امواج آلفا دارای طول موج بیشتر و فرکانس کمتر میباشند. نکته جالب توجه این است که این امواج تتا بهطور طبیعی تنها در مبتلایان به بیماری صرع در زمان حملههای صرع ماژور دیده میشود. یک توضیح ممکن برای این موضوع این است که در زمان حملههای صرع، سطوح پایین سیستم عصبی کنترل کامل بدن را بهدست میگیرد و ذهن برتر در حالت آرامش کامل به سر میبرد. چنانکه در حالت مراقبه عمیق اتفاق میافتد.
حالت مراقبه باعث تغییرات فیزیولوژیک دیگری نیز میشود که همزمان با ثبت امواج مغزی بررسی میشود. در حالت آگاهی مراقبهای با امواج مغزی آلفا، تعداد ضربان قلب، مصرف اکسیژن توسط سلولهای بدن و دفع دیاکسید کربن کاهش مییابد، متابولیسم بدن آهستهتر میشود و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک نیز کاهش مییابد. کاهش سطح لاکتات خون به مراتب محسوستر است. درحالیکه سطح این ماده در خون افراد دچار تنشهای عصبی و اضطراب بهطور مشخص بالا است. در حالت مراقبه یعنی زمانی که مغز امواج آلفا ساطع میکند، فرآیندی مخالف با فعالیت سیستم ترشح کنندهی آدرنالین اتفاق میافتد. این فرآیند بدن را قادر میسازد که در حالتی آسودهتر و رهاتر عمل کند.
گروه دیگری از پژوهشگران پیرامون پدیدههای روحی انسان مخصوصاً ارتباط بین ادراکات فراحسی و فعالیت امواج آلفا تحقیق کردهاند. در یک بررسی از تعداد زیادی افراد خواسته شد که حدس بزنند درون یک جعبهی در بسته چه کارتی وجود دارد. با استفاده از تستهای آماری مشخص شد، هنگامی که فرد چشمانش را میبندد و روی موضوعی تمرکز میکند امواج آلفای مغز او افزایش مییابد و کسانی که امواج آلفای بیشتری تولید میکردند، اغلب میتوانستند کارتهای داخل جعبه را به درستی تشخیص دهند. در مواردی که تولید امواج آلفا در حد پایین قرار داشت، (همان طور که در حالت طبیعی در بسیاری از مردم یا هنگام باز بودن چشمها مشاهده میشود) حدس زدن کارتها تنها براساس شانس صورت میگرفت. افراد مورد آزمایش همچنین وضعیت ذهنی خود را در هنگام فعالیت غالب امواج آلفا توصیف کردند، همه آنها اتفاق نظر داشتند که آن حالت رهایی ذهن و جدایی از اطراف، تجربهای لذت بخش بود. هنگامی که افراد در این حالت چشمان خود را باز میکردند، میتوانستند جدایی خود را از اشیاء محیط مشاهده کنند. افزایش تواناییهای روحی در این شرایط با تواناییهای فردی که چاکرای آجنای خود را فعال کرده و میتواند اشیاء دور را با چشم بصیرت ببیند، مطابقت دارد.
نوش داروی اکثر بیماریهای دنیای مدرن، امواج مغزی آلفا است که بدن و ذهن را در وضعیتی آرام و آزاد قرار میدهد و با واکنشهای ناهنجاری که از ابتدای خلقت انسان در جسم او رخ داده مقابله میکند. در دنیای مدرن زندگی انسان دیگر توسط حیوانات وحشی یا قبایل آدم خوار تهدید نمیشود، اما سیستم قدیمی ترشح کنندهی آدرنالین که بدن انسـان را در برابر چنان تهدیدهایی محافظت میکرده است، در برابر تهدیـدهای مـدرن نیز به همان روش قـدیمی واکنش نشان میدهد. امروزه تهدیدهای زندگی انسان معمولاً به صورت ترس از بحران مالی یا از دست دادن موقعیت شغلی و یا مشکلات خانوادگی و امثال آن جلوهگر میشود. اگرچه این قبیل تنشهای جامعهی مدرن خطرات غیر واقعی هستند، ذهنِ نگران و مضطرب آنها را واقعی تلقی میکند. از آنجا که بحرانهای دنیای مدرن حد و مرزی ندارد و هرگز پایان نمیپذیرد، بدن بسیاری از مردم بهطور مداوم نسبت به آنها واکنش نشان میدهد. این حالت تنش و اتلاف مداوم انرژی، منجر به بیماریهای جسمی و روحی میشود. علاوه بر این بزرگترین مکانیسم دفاعی بدن انسان به دلیل استفادهی بیش از حد فرسوده میشود و به این ترتیب بسیاری از مردم خود را در مقابل خطرهای واقعی ناتوان میبینند. افزایش روزافزون تعداد قربانیان شوک ناشی از مواجههی ناگهانی با موقعیتهای خطرناک واقعی تأیید کنندهی این مطلب است. پزشکان و دانشمندان معتقدند که مراقبه یکی از بهترین شیوهها برای درمان این عارضه است. مراقبه باعث آرامش ذهن میشود و همواره با کاوش در زوایای روح انسان همراه است.
همانطوری که گفته شد حد فیزیکی آجنا، غدهی پینهآل است که با مغز در ارتباط میباشد. برخی از متافیزیسینها معتقدند که غدهی پینهآل گیرنده و فرستندهی نوسانهای نامحسوسی است که افکار و پدیدههای روحی را در کیهان انتقال میدهد. غدهی پینهآل امواج مغزی را به امواج الکتریکی تبدیل میکند، که با سرعتی بالاتر از سرعت نور حرکت میکنند، این امواج در مغز انسان ذخیره میشوند. کسانی که دارای تواناییهایی مانند بینایی و شنوایی متافیزیکی هستند، این کار را از طریق همین امتیاز چاکرای آجنا یعنی تغییر ماهیت امواج آلفا انجام میدهند.
انسان مدرن، دارای تفکری منطقی است و ترجیح میدهد زندگی خود را براساس واقعیتهای علمی پایهگذاری کند. امروزه بیشتر، واقعیتهای علمی مورد پذیرش قرار میگیرند و تجربیات علمی ثابت کردهاند، بعضی از مردم که تفکر مراقبهای دارند و امواج مغزی آنها بهطور عمده از نوع آلفاست، میتوانند وقایع را پیشبینی کنند و از وقایع درونی و بیرونی که خارج از دسترس حواس پنجگانه است آگاهی داشته باشند. این تواناییهای روحی که بسیاری از مردم برای کسب آنها تلاش میکنند، ابتداییترین نشانههای قدم گذاشتن در مسیر معنویت هستند. اگرچه رهروان واقعی، داشتن این تواناییها را انکار میکنند تا مبادا آشکار ساختن تواناییهایشان باعث زوال و شکست آنها شود. حقیقت این است که قدرتهای درونی در همهی ما وجود دارد، ما فقط باید برای بیدار کردن مراکز عالی مغز که با چاکرای آجنا در ارتباط هستند، تمرین کنیم تا بتوانیم راهی به سوی تجربههای جدید و روزنهای به سوی نور و روشنایی بگشاییم.
مآخذ: کتاب متافیزیک و چشم سوم، تآلیف مطلب برازنده