PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : 10شعر دفاع مقدس



sorna
12-13-2011, 12:46 PM
لالایی همسر شهید

لالا لالا نخواب سودي نداره همون بهتر كه بشماري ستاره


همون بهتر كه چشمات وا بمونه كه ماه غصش نشه تنها بيداره


لالا لالا نخواب بازم سفررفت نمي دونم به كارون يا خزررفت


فقط دردم اينه مثه هميشه بدون اطلاع و بي خبر رفت


لالا لالا نخواب ميدون جنگه دست هركي مي بيني يه تفنگه


يه عمر دور چشماش گشتم اما نفهميدم كه اون چشما چه رنگه


لالا لالا نخواب زندونه دنيا سر ناسازگاري داره با ما


بشين بازم دعا كن واسه اون كه مارو اينجا گذاشت تنهاي ِ تنها


لالا لالا نخواب اون راه ِ دوره خدا مي دونه كه حالش چه جوره


توي خلوت مي گم اينجا كسي نيست خداييش كه دلم خيلي صبوره


لالا لالا نخواب تيرست چراغم مثه آتشفشان مي مونه داغم


به جون گلدونا كم غصه اي نيست هزار شب شد نيومد باز سراغم


لالا لالا نخواب خواب كه دوا نيست دل ِ ديوونه داشتن كه خطا نيست


ميگن دست از سرش بردار، نمي شه! آخه ،عاشق شدن كه دست ما نيست!


لالا لالا نخواب تنها مي مونم كمك كن قدر چشمات و بدونم


چرا چشمات پر خشمه عزيزم مگه من مثه اون نامهربونم ؟!


لالا لالا نخواب ماه و نگاه كن من اسفندو ميارم تو دعا كن


بگو برگرده پيش ما بمونه كتاب حافظ و بردارو وا كن


لالا لالا نخواب سرما تو راهِ هميشه عمر خوشبختي كوتاهِ


ميگن با يه فرشته اون و ديدن دروغه! جون ِ دريا اشتباهِ


لالا لالا نخواب تلخ جدايي كمر خم ميشه زير بي وفايي


تو بيدار باش همه تو خوابِ نازن براي كي بخونم پس لالايي؟!


لالا لالا نخواب تنهايي زرده اگه طولاني شه مثه يه درده


اگه چشم انتظار باشي كه هيچي دروغ ميگي به دل كه بر ميگرده


لالا لالا نخواب اشكت زلاله مثه بارون پاي ِ نخل ِ وصاله


من و تو هم شب و هم قلب و كشتم ولي اون چي ؟ چقدر اون بي خياله


لالا لالا نخواب دنيا خسيسه واسه كم آدمي خوب مي نويسه


يكي لبهاش تو خوابم غرق خندس يكي پلكاش تو خوابم خيسه خيسه


لالا لالا نخواب عاشق يه سيبه هميشه سرخ و تبدار و غريبه


تا اون بالاست رسيدست اما تنهاست پايينم كه بيفته بي نصيبه


لالا لالا نخواب اينجا سياهي پُر ِ اما تو تنگ قصه ماهي


اوني كه ماهارو بيدار نگه داشت الهي خواب باشه حالا الهي


لالا لالا نخواب تا اون بخوابه بشين انقد تا كه خورشيد بتابه


زموني كه يقين كردم بيدار شد بخواب ، با ياد عكسي كه تو قابه


لالا لالا بخواب بيداره حالا ديگه بايد بخوابي پس لالالا


بخواب ديگه تو مي توني بخوابي ببين خورشيد اومد بالاي بالا


لالا لالا اينم بود سرنوشتم اين از امروزو اين از گذشتم


نمي خوابم تا تو برگردي يك روز منم خواب و واسه اون روز گذاشتم


نمي خوابم تا تو برگردي يك روز منم خواب و واسه اون روز گذاشتم

sorna
12-13-2011, 12:47 PM
معني عشق

گفتم آخر عشق را معنا کنيم



بلکه جاي خويش را پيدا کنيم



آمدم ديدم که جاي لاف نيست



عشق غير از عين وشين وقاف نيست



آمدم گفتم به آواي جلي



عين يعني عدل مولايم علي



شين يعني شور الله الصمد



قاف يعني قل هوالله احد

sorna
12-13-2011, 12:47 PM
السلام اي خاکريز جبهه‌ها
نام سبز تو عزيز جبهه‌ها
السلام اي آتش خمپاره‌ها
السلام اي جسم پاره پاره‌ها
السلام اي عشق‌بازان صبور
السلام اي خاک گرم بدر و هور
روي خاک لاله‌ها پرپر شدند
بچه‌هاي کاروان بي‌سر شدند
نام تو پر شور از نام شهيد
سبز شد گام تو با گام شهيد
آه اينجا خاک تو از ياد رفت
لحظه‌هاي پاک تو از ياد رفت
ما که غرق زندگاني بوده‌ايم
دور از بحر معاني بوده‌ايم
ما فقط بر سينه و سر مي‌زنيم
کاش روزي تا خدا پر مي‌زديم
ما کجا آن خاک نوراني کجا
ما کجا آن دشت روحاني کجا
ما کجا و خيمة صحرا کجا
ما کجا و گرية شبها کجا؟
مي‌شود تا آسمان‌ها پر کشيد
مي شود آيا شهادت را خريد؟
مي‌شود با هر شقايق راز گفت
بال و پر وا کرد و از پرواز گفت؟
مي‌شود آيا دوباره مست شد
بار ديگر بي‌سر و بي‌دست شد
کاش مي شد داغ‌ها را ياد کرد
نام سرخ لاله را فرياد کرد
اي خدا اين خفته را بيدار کن
لحظه‌اي از عشق برخودار کن
عشق بيدار است پس بيدار شو
با شهيدان خدايي يار شو
آنچه مي‌بينيد هرگز عشق نيست
حال مي‌گويم برايت عشق‌ چيست
عشق يعني « حاج همت »، « باکري »
عشق يعني « رستگار » و « باقري »
عشق يعني « قاسم دهقان » ما
عشق يعني « مصطفي چمران » ما
عشق يعني پر زدن با « بردبار »
« مصطفي گلگون » ما شد روي دار
عشق يعني چون « علمدار » شهيد
عشق يعني مثل « عمار » شهيد
عشق يعني مثل « خوش سيرت‌» شدن
رهسپار وادي غربت شدن
عشق يعني مثل « طوقاني » شدن
موج ناآرام و طوفاني شدن

sorna
12-13-2011, 12:47 PM
عشق يعني با غم الفت داشتن
سوختن با درد نسبت داشتن
عشق در يک جمله يعني انتظار
انتظار روز رجـــعتداشتن
عشق يعني مستي وديوانگي
عشق يعني در جهان بيگانگي
عشق يعني شب نخفتنتا سحر
عشق يعنيسجده با چشمان تر
عشق يعني سر به در آويختن
عشق يعنياشک حسرت ريختن
عشق يعني در جهانرسوا شدن
عشق يعني مست و بي پرواشدن
عشق يعني سوختن يا ساختــن
عشق يعني زندگي راباختن
عشق يعني انتـــظار و انتـــظار
عشق يعني هرچه بيني عکس يار
عشقيعني ديـده بر در دوختـن
عشق يعني در فراقش سوختن
عشق يعني لحظه هاي التهاب
عشق يعني لحظه هاي نابناب
عشق يعني با پرستو پر زدن
عشق يعني آب بر آذرزدن
عشق يعني سوز نيآه شبان
عشق يعنيمعني رنگين کمان
عشق يعني با گلي گفتن سخن
عشق يعنيخون لاله بر چمن
عشق يعني شعله برخرمن زدن
عشق يعني رسم و دل برهمزدن
عشق يعني يک تيمم يک نماز
عشق يعني عالمي راز و نياز
عشق يعني چون محمد پا به راه
عشق يعني همچو يوسف قعر چاه
عشقيعني بيستون کندن به دست
عشق يعني زاهد اما بت پرست
عشق يعني همچومن شيدا شدن
عشق يعني قلــه و دريا شدن
عشق يعني يک شقايق غرق خون
عشق يعني درد ومحنتدردرون
عشق يعني يک تبلوريک سرود
عشق يعنييک سلام و يک درود
عشق يعني جام لبريز از شراب
عشق يعنيتشنگي يعني سراب
عشق يعني حسرتشبهاي گرم
عشق يعني ياد يک روياينرم
عشق يعني غرقه گشتن درسراب
عشق يعني حلقه هاي بيحساب
عشق يعني تا ابد بي سرنوشت
عشق يعني آخــرخط بهـشــت
عشقيعني گم شدن در لحظه ها
عشق يعني آبـي بي انتـــها
عشق يعني زرد تنها و غريب
عشق يعني سرخي ظاهرفريب
عشق يعني تکيه بر بازويباد
عشق يعني حسرتت پايندهباد
عشق يعني هرزمانتنها شنيدن با نام او
عشق يعنيهرچه گفتن هرچه کردن بهر او

sorna
12-13-2011, 12:48 PM
قدمگاه شهيدان است اينجا
محل رشد ايمان است اينجا
كسي كه انس با اين خاك دارد
برايش كعبه ي جان است اينجا
جماران قبله رزمندگان بود
صفابخش جماران است اينجا
به كام ما گذشت اينجا شب و روز
مسير شهر جانان است اينجا
در اينجا پاي مهدي بوسه مي خورد
كه تحت رحمت آن است اينجا
چه ياراني در اينجا پا نهادند
دل جا مانده سوزان است اينجا
هزاران خاطره در خود نهفته
كتاب عشق بازان است اينجا
ز اشك فاطمه دارد نشانه
شبيه بيت الاحزان است اينجا
به خون پهلوي بشكسته سوگند
شكسته دل فراوان است اينجا
ز شب هاي پر از عطر مناجات
هميشه نورباران است اينجا
در اينجا ترك عصيان مي توان گفت
كه الحق توبه آسان است، اينجا
قدري كه گم كرديم اينجاست
محل فهم قرآن است، اينجا
به ياد قبرهاي عشق بازي
دل عاشق پريشان است اينجا
دليلي را كه جا مانده ز ياران
خدا داند نمايان است اينجا
به گوش دل شنيدم عاشقي گفت
كه مهدي واقعه خوان است اينجا
شلمچه از دوئيت دورمان كرد
همان توحيد پنهان است اينجا
شهادت را از اينجا مي گرفتند
زمين عيد قربان است، اينجا
در اينجا مي توان آرامشي يافت
محل ذكر رحمان است اينجا
اگرچه كس نفهمد حرف ما را
قدمگاه شهيدان است اينجا

sorna
12-13-2011, 12:48 PM
مثل گلهاي زمستان مي شوم
تك درختي در بيابان مي شوم
من بقيعي مي نمايم خويش را
اشك مي بارم دل پرريش را
زخمهايم را نمك آلوده اند
گريه ها بر گونه ها پيموده اند
اي نمك آلوده , اي ناسور من
پشت ابر بي كسي , اي نورمن
بي نشان از كربلا برگشته اي
مثل زهرا بي نشاني گشته اي
اي تمام قامتت يك مشت خاك
آمدي اما دلاور بي پلاك
اي غريب در وطن ! جانم تويي
درد دارم من كه درمانم تويي
من تو را در دل زيارت مي كنم
قصه هايت را حكايت مي كنم
اي تو در گمنامي ات معناي عشق
با همان آرامي ات معناي عشق
عشق يعني مردني با جان پاك
سالها افتاده بودن روي خاك
سالها در بادها « امن يجيب »
آمدن اما غريب اندر غريب
آمدن اما فقط با جمجمه
تركش خمپاره اي در قمقمه
دست و پايت را كدامين باد برد
نام نيكت را چرا از ياد برد
اي دلاور عشق در بازوي توست
تا ابد سرگشته اي در كوي توست
اي تو گمنامي كه نام آور شدي
مثل گل در بادها پرپر شدي
گرچه گمنامي ولي نام آوري
بر سويداي دل ما دلبري
نام زيباي شما در سينه هاست
يادتان زيبايي آيينه هاست

sorna
12-13-2011, 12:48 PM
قرار بی قرارانی دوکوهه خرابات شهيدانی دوکوهه

قطار عاشقان را ايستگاهی به جسم خستگان جانی دوکوهه

تو رشک باغهای سبز فردوس اگر چه گرم و سوزانی دوکوهه

زمين صبحگاهت، خاطر انگيز بهاری در زمستانی دوکوهه

هزارت آمدند و کوچ کردند تو کوچه باغ عرفانی دوکوهه

ميان شهر غم تا جبهه‌ی عشق ز خانها آخرين خانی دوکوهه

تمام عاشقان در سفر را چو مهمانخانه می‌مانی دوکوهه

دوسويت کوهی از غم، کوهی از عشق تو چون ديوار زندانی دو کوهه

شبت مهتاب و گريه گرم ديدار پناه نوربارانی دوکوهه

چه دلها در حسنيه شبانگاه نخفتند و تو می‌دانی دو کوهه

سرشته نقش خون در صفحه هايت کتاب راز پنهانی دوکوهه

شکسته سنگ هجران شيشه‌هايت تو هم در غصه مهمانی دو کوهه

هميشه خاک تو بوسيده بايد منای عيد قربانی دوکوهه

sorna
12-13-2011, 12:49 PM
لاله هاى بارانى
شكوفه بود و شقايق به هم گره خوردند همان زمان كه درختان بهار مى بردند
شبى كه منطق گلها شكوفه مى آورد و لاله لاله شهادت ، جوانه مى پرورد
زمين مسير سلام فرشته ها مى شد همين كه لشكر گل در زمين رها مى شد
همين كه دست خزان باغ لاله ها را چيد دو بال سبز زمين رو به آسمان چرخيد
جوانه هاى شقايق نفس رها در باد وجودشان همه شور و سرودشان فرياد
خدا براى درختان لباس نور آورد به قامت همه باغها شعور آورد
زمين كه راوى بغض جوانه ها شده بود شبيه ابر در اندوه خود رها شده بود
زمين سؤال شد از آسمان نورانى شكفت روبه عطش لاله هاى بارانى
زمين مسير سلام فرشته ها شد باز هزار لاله رها شد در آبى پرواز
دوباره روى زمين عشق لاله كارى شد گذشت چندخزان، آفتاب جارى شد

sorna
12-13-2011, 12:49 PM
خوشا ياران كزين ويرانه رستند زدل بند تعلقها گسستند

زمردى پشت شيطان درون را چه زيبا در شبانگاهان شكستند

فريب اين جهان و نفس خود را نخوردند و زدام خويش جستند

زاين دنياى بى مهر و محبت گذر كردند و با پاكان نشستند

خوشا ياران كه در عهد جوانى كتاب پست خودبينى ببستند

به وقت وصل و پايان جدايى توگوئى از شراب عشق مستند

خوشا ياران عهد خون و ايثار كه نيكوخويش بشكستندو رستند

sorna
12-13-2011, 12:49 PM
چه زيبا از قفس پرواز كردند

مقام عشق را احراز كردند

دوا كردند درد خود پسندى

خدا داند همه اعجاز كردند

هوسها را سراسر سر بريدند

دو چشم از عشق بر حق بازكردند

سمندر وار آتش مى خريدند

عروج ازخويش چون شهباز كردند

خلوص خويش باخون مُهر كردند

سرودى از وفا آواز كردند

اگر چه در سكوتى ژرف خفتند

حياتى نو زسر آغاز كردند

شهيدان شاهدان صدق و مستى

چه زيبا بر ملائك ناز كردند