tina
12-08-2011, 04:54 PM
ستاخیز صلیب کشیدن مسیح در نینوا
همه آنچه از واقعه کربلا در سینمای ایران به تصویر کشیده اند
وقتی از عاشورا و حماسه حسینی در سینمای ایران دنبال رد و نشانی می گردیم،جز چند نام پراکنده چیزی به ذهن نمی آید که از آن میان نیز شاید فقط یکی بیش از باقی آثار ارزش موضوعی و ساختاری دارد و نمونه های دیگر به سختی در خاطر کسی،بخصوص مخاطب عام مانده است.هرگاه می گوییم کربلا در سینما،هر سینمارو عام و خاصی بی درنگ نام یک فیلم را به زبان می آورد:«روز واقعه» فیلمی که به طور شایسته و جامع و کامل در آن به موضوع قیام کربلا پرداخته. شهرام اسدی در مقام کارگردان،اثری در خور،کوبنده و موثر به لحاظ روایت و تصویرگری هنری خلق کرده.گرچه نباید تاثیر و ارزش های متن بی نظیر بهرام بیضایی را در پرداخت دراماتیک قصه فیلم از یاد برد. غیر از این، اگر تماشاگر حرفه ای و جدی سینما و به طور مشخص چنین فیلم هایی باشیم، فقط یک فیلم دیگر را با عنوان «سفیر»(فریبرز صالح ۱۳۶۰) در ارتباط با این موضوع خواهیم شناخت. فیلمی خوش ساخت اما فراموش شده و به بایگانی رفته و این روزها که «احمدرضا درویش» واپسین ساخته سینمایی اش را با نام «روز رستاخیز» برای نمایش عمومی آماده می کند،سه گانه عاشورایی سینمای ایران کامل می شود تا تمام آنچه از حقی که این کشور اسلامی و شیعه مذهب در پرداخت به زندگی سیدالشهدا زنده کرده، همین فیلم های کمتر از انگشتان یک دست باشند.این در حالی است که در سایر هنرهای بصری اعم از تئاتر و تلویزیون و حتی هنرهای تجسمی نظیر نقاشی،عکاسی،پوستر و مجسمه سازی فعالیت های بیشتر و جدی تری صورت گرفته.«اپرای عروسکی عاشورا» و انبوهی از تعزیه های صحنه ای و میدانی و دو سریال ماندگار «شب دهم»(حسن فتحی) و بیشتر از آن «مختارنامه»(داوود میرباقری) در این زمینه قابل ذکرند.
به نظر می رسد چنین دستاورد نه چندان مطلوبی در سینمای دینی و آیینی ما، نباید خیلی هم دور از انتظار باشد. بدیهی است که نبود متولیان فرهنگی مشخص و مسئول برای ایجاد زمینه لازم و فرهنگسازی برای گسترش و حرکت جمعی هنرمندان و فیلمسازان در این وادی،از مهم ترین دلایلی است که به خلأ وجودی و ضروری چنین سینمایی در کشور دامن زده است.غالب فیلم هایی که در سینمای ما برچسب عاشورا خورده اند،آثاری بی ربط،ضعیف،نامطمئن بوده اند و اگر در گوشه و کناری گاهی محصول به نسبت خوب و مهمی تولید شده،آنقدر کمرنگ و در سکوت خبری بوده که نه کسی آن را دیده و نه جایی تصویری یا اطلاعاتی از آن ثبت شده. نمونه خوب و نام بردنی چنین فیلم هایی، مستند کوتاه «تعزیه» ساخته «ناصر تقوایی» است که می توان آن را بی اغراق و بی تعارف از بهترین ساخته های مرتبط با عاشورا دانست.
فیلمی پر از لحظه های ناب، مقتل خوانی های ناشنیده و جذاب،رنگ های چشمنواز و نادیده برای تفکیک و تصویر انبیا و اشقیا و فیلمبرداری و قاب بندی های خاص سینمای تقوایی اما به واقع چند درصد از مردم این سرزمین یا حتی علاقه مندان سینه چاک سینما این فیلم مهم را دیده اند؟اصلا مگر هرگز فرصتی یا اکرانی برای نمایش مستند «تعزیه» تقوایی فراهم بوده که مخاطبی به تماشای آن بنشیند؟!جز تک وتوک نمایش های نیمه خصوصی در سالن های گمنام و کم ظرفیت، این فیلم هرگز در حد و اندازه ارزش های واقعی اش پخش و دیده نشده است.غیر از همه این ها که نام بردیم،می ماند مشتی فیلم های اجتماعی و جنگی در ژانرهایی دور از سینمای دینی که در آنها یا سایه ای کم رمق و در حاشیه از اعتقاد به کربلا و امام حسین(ع) گنجانده شده یا فیلمساز تنها در سکانسی به استفاده ابزاری و به شدت شعارزده از نام عاشوراییان اکتفا کرده و گذشته و تمام. شاید مروری کوتاه و اجمالی بر فیلم هایی که در آنها اشارتی به عاشورا و کربلا شده، ما را به پاسخی از چرایی نبود چنین فیلم هایی یا کمرنگی آن در سینما برساند.
دوربین سینما در صحرای کربلا
این دسته از فیلم ها خود به دو بخش کلی تقسیم بندی می شوند:
اول: فیلم هایی که ارتباطی مستقیم در خصوص مسئله تاریخی کربلا در زمان وقوع آن دارند، از جمله همان سه گانه مذکور و جز آنها دیگر فیلمی در این مورد و مقارن با رویداد کربلا ساخته نشده. به نظر می رسد اولین و مهم ترین مشکل در راستای تولیدات فیلم های عاشورایی با محوریت زمان و مکان قیام عاشورا،جای خالی منابع دقیق و مستنداتی برای تحقیق است که فیلمسازان را برای گام نهادن به این وادی دلسرد می کند. نوشتن فیلمنامه ای که با حوادث آن دوره همخوانی کامل یا دست کم نزدیک به حقیقت باشد، همت و پروسه ای عظیم را می طلبد که به ظاهر نه در حوصله کسی برای پرداختن به آن است و نه مدیران و متولیان فرهنگی آنقدر دغدغه پیش تولید و ساخت چنین آثاری را در سر دارند. ضمن این که تجربه ثابت کرده تماشاگران سینمای ایران علاقه زیادی به دیدن فیلم های تاریخی و مذهبی در سالن های سینما ندارند و بیشتر ترجیح می دهند چنین آثاری را در خانه، همراه با خانواده و اقوام و در قالب سریال های بلند شبانه دنبال کنند که این نوع پخش فیلم های دینی و مناسبتی همیشه با اقبال و موفقیت بیشتر و بی برو برگردی مواجه بوده است.گرچه نباید فراموش کرد اگر فیلمسازانی برای ساخت نسخه های سینمایی از این داستان جهانی علاقه نشان دهند و پیش قدم شوند، خوشبختانه آثار داستانی بسیاری برای اقتباس ادبی در اختیار است که البته اقتباس ادبی خود نیز ماجرای مفصل تری دارد و هنوز در سینمای ما با محدودیت و ترس و واهمه هایی مواجه است که پرداختن به آن فرصت مفصل تری می طلبد.
بنابراین محض افزایش تولیدات عاشورایی در سینما، نخست باید زمینه ای برای ترغیب فیلمنامه نویسان به نوشتن سناریوهای مناسب و درست و همین طور کارگردانان به ساخت آنها فراهم کرد. در کشوری که هر ساله دهه محرم و عزاداری های آن را با بیشترین شور و ارادت برگزار می کنند، تولید فقط سه فیلم سینمایی بلند در ۳۳ سال انقلاب اسلامی کارنامه درخشان و ارزنده ای نیست! گرچه جای خوشبختی است همین سه اثر با وسواس های بسیاری که در ساختشان لحاظ شده، از کیفیت های مطلوبی در ساختار و محتوا برخوردارند.«سفیر» با پیگیری های شهید کلاهدوز که علاقه ای هم به سینما و کارهای فرهنگی داشت، ساخته شد و در زمان تولید مخالفان بسیاری هم داشت، افرادی که گمان می کردند ساخت فیلمی درباره امام حسین(ع)، موجب خدشه دارشدن شخصیت های اسلامی و معصومان(ع) می شود و نه تنها چنین نشد که راه بن بست فیلم و سریال های دینی باز شد و همان مخالفان به اهمیت سینما در پرداخت به موضوعات دینی پی بردند.
شهرام اسدی «روز واقعه» را بر مبنای فیلمنامه بیضایی ساخت و توانست نکته های ارزشمند و تاریخی متن استاد را به شایستگی در قاب سینما ثبت کند؛ فیلمی که دیالوگ های بی نظیر بیضایی را به اندازه تصاویر کم نظیر اسدی برای همیشه در ذهن تماشاگران ثبت کرد و سر زبان ها انداخت:«کجاست یاری کننده ای که مرا یاری کند؟» و سرانجام «روز رستاخیز»،پروژه ای عظیم و دشوار، با حضور بازیگران کارکشته ای مانند حسن پورشیرازی،فرهاد قائمیان،بابک حمیدیان،انوشیروان ارجمند و مهتاب کرامتی و هنرپیشه هایی از سوریه،عراق،کویت و انگلیس.باید منتظر ماند و حاصل کار درویش را دید. هرچند با توجه به سابقه پرافتخار وی،نباید انتظار فیلم ضعیفی را داشت.
دوم: فیلم هایی که به پیامدهای عاشورا و تاثیراتش در دوران معاصر می پردازند. در این قسمت می توان مثال های بیشتر آورد.از «نینوا»ی زندهاد رسول ملاقلی پور،«دخیل» داریوش یاری و «بال های سپید» ناصر و مهدی هاشمی گرفته تا «اسب» ساخته بابک احمدی املش، «راه طی شده» کار عباس رافعی و «پرستار شب» اثر محمدعلی نجفی. در همه این فیلم ها،معجزه و تعامل آدم ها یا خط اصلی قصه با عاشورا به شکلی نمادین و در حاشیه قرار دارند. تعبیر درست آن برای درک بهتر قضیه، مجموعه تلویزیونی «شب دهم» فتحی است که سوگواری و تعزیه خوانی در عزای امام حسین(ع) و رسیدن به عشق و ارادت امام،مهم ترین شاخصه اثر است.
در فیلم های نامبرده نیز همین کارآیی لحاظ شده. «اسب» ماجرای قربانی شدن اسبی است که پیش از این در مراسم تعزیه استفاده می شده و اینک به دلیل پیرشدن باید کشته شود. «پرستار» شب تقابل ادیان در آشنایی رزمنده ای زخمی و پرستاری مسیحی را باز می گوید که در این میان، پرستار، رزمنده را در کابوس هایش بسان معصومین کربلا و با چهره ای نورانی می بیند. در چنین فیلم هایی که به دلیل کیفیت نازل در ساخت و داستان سرایی کمتر مجال نمایش عمومی می یابند و در نهایت به شکل تله فیلم ضبط و از تلویزیون پخش می شوند و یا سر از شبکه خانگی درمی آورند، قصه های ضعیف و نبود گره های دراماتیک داستانی، انتخاب بازیگران نه چندان شناخته شده وغیرحرفه ای و نداشتن جذابیت بصری و فنی،اصلی ترین منابع آسیب رسان به محصول نهایی هستند. سازندگان فیلم هایی از این قبیل، همیشه از کلیشه های ثابت و فضاسازی های تکراری بهره می برند. فیلمبرداری در روستاها و آیین های بومی عزاداری محرم و بی خبری یا تصورات(بخوانید توهمات) غلط از شیوه های اجرایی چنین مراسمی میان اقوام ایرانی،سبب می شوند فیلم ها مضحک و بی خاصیت از کار درآیند و نتیجه معکوس داشته باشند.
پلانی از کربلا در سرزمین سینما
با این همه، عاشورا، واقعه کربلا و دهه محرم گاهی فقط بهانه ای کوچک در گوشه ای از فیلمی سینمایی هستند تا به مدد آن تراژدی سرنوشت قهرمان و درام قصه را متاثر یا مترادف با حماسه حسینی تلقی کنند. تعداد فیلم هایی که با این ویژگی می توان در سینما برشمرد،حتی از فیلم هایی که غیرمستقیم به عاشورا پرداخته اند، بیشتر است و اتفاقاً بینشان می توان فیلم های خوب و مهمی هم پیدا کرد. مسئله اینجاست که این فیلم ها کمترین خط و ربطی به موضوع عاشورا ندارند، در واقع مسئله کربلا دستاویزی برای تاثیر احساسی شخصیت اول فیلم در لحظه های ناکامی و نیاز یا گشایش و پرواز است.گاهی نیز حتی از همین رابطه کوچک هم خبری نیست و فیلم فقط در کربلا ضبط شده یا پلان کوتاهی در آن با توسل کاراکتر به امام حسین(ع) یا یکی از نوادگانش خاتمه یافته است. برای نمونه می توان اشاره کرد به فیلم نسبتا قابل قبول «عصر روز دهم» ساخته مجتبی راعی که طی آن ماجرای دختری مدرن، یکسره در سرزمین کربلای امروز روایت می شود یا یکی از درخشان ترین فیلم های تایخ سینمای ایران «هامون»،سکانس بااهمیت و موثری از عزاداری برای سیدالشهدا را در خود جای داده؛صحنه ای که باعث آشنایی هامون با علی عابدینی می شود. «سلطان» مسعود کیمیایی، «مصائب دوشیزه» مسعود اطیابی، «به خاطر هانیه» کیومرث پوراحمد، فیلم های «پرواز در شب»،«پناهنده» و «افق» هر سه به کارگردانی «ملاقلی پور» دیگر فیلم هایی هستند که در آنها صحنه یا ارتباطی کنایی با عاشورا می توانید پیدا کنید.سکانس پایانی فیلم بی ارزش و ضعیف «دل شکسته»(علی رویین تن) نیز با مراسم سینه زنی دهه محرم بسته می شود.در چنین فیلم هایی نشانه گذاری های فرهنگ عاشورایی گاه به شکلی گُل درشت و ناملموس و در مواردی کارآمد، دوپهلو و نامحسوس به تصویر کشیده شده است.استفاده از فرهنگ عاشورایی در این آثار،در نهایت از دیالوگی کنایی به عاشورا، قاب بندی شمایل حضرت علی اکبر و عباس(علیه السلام) یا نوحه و تعزیه خوانی و سینه زنی برای سالار شهیدان فراتر نمی رود.در فیلم های جنگی و دفاع مقدس به دلیل شاخصه های بارز زمان و مکان از عبارت هایی نظیر «یاحسین» و «کربلا کربلا...» برای رمزهای عملیات و شوخی و دلگرمی های معنوی میان رزمندگان به وفور استفاده شده است. انگیزه فتح کربلا و بستن پیشانی بندهایی با شعارهای عاشورایی متداول یا حس و حال روحی رزمندگان اسلام این زمینه را فراهم می کرد تا فیلمسازان، شخصیت آثارشان را در مقایسه با معصومین(ع) به درجه شهادت برسانند یا اسیر رنج تشنگی و مرور مظلومیت شهدای کربلا کنند.«پرواز در شب» بهترین الگوی چنین فیلم هایی است. با این وجود فیلم هایی از این دست هرگز در رده فیلم های عاشورایی قرار نمی گیرند.
آنچه در انتها ناگفته می ماند این که سبد اکران های مناسبتی سینما که چند سالی است باب شده، خالی از فیلم هایی با این رویکرد هستند و باید هرچه سریع تر برای بهبود اوضاع نابسامان سینمای آیینی و عاشورایی چاره ای اندیشید. جالب آن که امسال بناست در این ایام فیلم های مستند کوتاه با محوریت عاشورا و محرم در سینما آزادی به نمایش درآید که البته حرکت بسیار خوبی است به شرط آنکه استقبال در خور از آنها شود. از سویی نمایش فیلم های بی کیفیت و تاریخ گذشته دینی و تاریخی در این روزها نمی توانند جایگزین مناسبی برای پوشاندن آن خلأ و ضرورت فرهنگی باشند و اگر بر فرض محال هم این گونه باشد، مگر چقدر قدرت جذب مخاطب دارند؟اکران نامناسب و بی رونق فیلم «یوسف پیامبر» در ماه رمضان امسال را به خاطر بیاورید که چطور با سالن های خالی و فروشی کمتر از آنچه انتظار می رفت، مواجه شد!
امروز آفتاب گرم فیلم های عاشورایی به سرعت رو به خاموشی گذارده و سایه ای سهمگین سینمای دینی ما را فرا گرفته.شاید وقت آن است که تمهیدی برای نجات این ژانر مهم تدبیر کرد تا پیش از به صلیب کشیده شدن مسیح در نینوا و به زنجیردر آمدن حقیقت، هوایی تازه به این گونه سینمایی بدمند و آن را حیاتی مجدد ببخشند.گرچه تا پیش از این هم سینمای ما فیلم های زیاد و مهمی در رابطه با عاشورا نداشته و کماکان «سفیر» و با اختلاف بسیاری از آن،«روز واقعه» هنوز مهم ترین فیلم های این حوزه اند. مگر آن که درویش با «روز رستاخیز» آغازی دیگر بر این سینما بگشاید.
احمدرضا حجارزاده
روزنامه تهران امروز
همه آنچه از واقعه کربلا در سینمای ایران به تصویر کشیده اند
وقتی از عاشورا و حماسه حسینی در سینمای ایران دنبال رد و نشانی می گردیم،جز چند نام پراکنده چیزی به ذهن نمی آید که از آن میان نیز شاید فقط یکی بیش از باقی آثار ارزش موضوعی و ساختاری دارد و نمونه های دیگر به سختی در خاطر کسی،بخصوص مخاطب عام مانده است.هرگاه می گوییم کربلا در سینما،هر سینمارو عام و خاصی بی درنگ نام یک فیلم را به زبان می آورد:«روز واقعه» فیلمی که به طور شایسته و جامع و کامل در آن به موضوع قیام کربلا پرداخته. شهرام اسدی در مقام کارگردان،اثری در خور،کوبنده و موثر به لحاظ روایت و تصویرگری هنری خلق کرده.گرچه نباید تاثیر و ارزش های متن بی نظیر بهرام بیضایی را در پرداخت دراماتیک قصه فیلم از یاد برد. غیر از این، اگر تماشاگر حرفه ای و جدی سینما و به طور مشخص چنین فیلم هایی باشیم، فقط یک فیلم دیگر را با عنوان «سفیر»(فریبرز صالح ۱۳۶۰) در ارتباط با این موضوع خواهیم شناخت. فیلمی خوش ساخت اما فراموش شده و به بایگانی رفته و این روزها که «احمدرضا درویش» واپسین ساخته سینمایی اش را با نام «روز رستاخیز» برای نمایش عمومی آماده می کند،سه گانه عاشورایی سینمای ایران کامل می شود تا تمام آنچه از حقی که این کشور اسلامی و شیعه مذهب در پرداخت به زندگی سیدالشهدا زنده کرده، همین فیلم های کمتر از انگشتان یک دست باشند.این در حالی است که در سایر هنرهای بصری اعم از تئاتر و تلویزیون و حتی هنرهای تجسمی نظیر نقاشی،عکاسی،پوستر و مجسمه سازی فعالیت های بیشتر و جدی تری صورت گرفته.«اپرای عروسکی عاشورا» و انبوهی از تعزیه های صحنه ای و میدانی و دو سریال ماندگار «شب دهم»(حسن فتحی) و بیشتر از آن «مختارنامه»(داوود میرباقری) در این زمینه قابل ذکرند.
به نظر می رسد چنین دستاورد نه چندان مطلوبی در سینمای دینی و آیینی ما، نباید خیلی هم دور از انتظار باشد. بدیهی است که نبود متولیان فرهنگی مشخص و مسئول برای ایجاد زمینه لازم و فرهنگسازی برای گسترش و حرکت جمعی هنرمندان و فیلمسازان در این وادی،از مهم ترین دلایلی است که به خلأ وجودی و ضروری چنین سینمایی در کشور دامن زده است.غالب فیلم هایی که در سینمای ما برچسب عاشورا خورده اند،آثاری بی ربط،ضعیف،نامطمئن بوده اند و اگر در گوشه و کناری گاهی محصول به نسبت خوب و مهمی تولید شده،آنقدر کمرنگ و در سکوت خبری بوده که نه کسی آن را دیده و نه جایی تصویری یا اطلاعاتی از آن ثبت شده. نمونه خوب و نام بردنی چنین فیلم هایی، مستند کوتاه «تعزیه» ساخته «ناصر تقوایی» است که می توان آن را بی اغراق و بی تعارف از بهترین ساخته های مرتبط با عاشورا دانست.
فیلمی پر از لحظه های ناب، مقتل خوانی های ناشنیده و جذاب،رنگ های چشمنواز و نادیده برای تفکیک و تصویر انبیا و اشقیا و فیلمبرداری و قاب بندی های خاص سینمای تقوایی اما به واقع چند درصد از مردم این سرزمین یا حتی علاقه مندان سینه چاک سینما این فیلم مهم را دیده اند؟اصلا مگر هرگز فرصتی یا اکرانی برای نمایش مستند «تعزیه» تقوایی فراهم بوده که مخاطبی به تماشای آن بنشیند؟!جز تک وتوک نمایش های نیمه خصوصی در سالن های گمنام و کم ظرفیت، این فیلم هرگز در حد و اندازه ارزش های واقعی اش پخش و دیده نشده است.غیر از همه این ها که نام بردیم،می ماند مشتی فیلم های اجتماعی و جنگی در ژانرهایی دور از سینمای دینی که در آنها یا سایه ای کم رمق و در حاشیه از اعتقاد به کربلا و امام حسین(ع) گنجانده شده یا فیلمساز تنها در سکانسی به استفاده ابزاری و به شدت شعارزده از نام عاشوراییان اکتفا کرده و گذشته و تمام. شاید مروری کوتاه و اجمالی بر فیلم هایی که در آنها اشارتی به عاشورا و کربلا شده، ما را به پاسخی از چرایی نبود چنین فیلم هایی یا کمرنگی آن در سینما برساند.
دوربین سینما در صحرای کربلا
این دسته از فیلم ها خود به دو بخش کلی تقسیم بندی می شوند:
اول: فیلم هایی که ارتباطی مستقیم در خصوص مسئله تاریخی کربلا در زمان وقوع آن دارند، از جمله همان سه گانه مذکور و جز آنها دیگر فیلمی در این مورد و مقارن با رویداد کربلا ساخته نشده. به نظر می رسد اولین و مهم ترین مشکل در راستای تولیدات فیلم های عاشورایی با محوریت زمان و مکان قیام عاشورا،جای خالی منابع دقیق و مستنداتی برای تحقیق است که فیلمسازان را برای گام نهادن به این وادی دلسرد می کند. نوشتن فیلمنامه ای که با حوادث آن دوره همخوانی کامل یا دست کم نزدیک به حقیقت باشد، همت و پروسه ای عظیم را می طلبد که به ظاهر نه در حوصله کسی برای پرداختن به آن است و نه مدیران و متولیان فرهنگی آنقدر دغدغه پیش تولید و ساخت چنین آثاری را در سر دارند. ضمن این که تجربه ثابت کرده تماشاگران سینمای ایران علاقه زیادی به دیدن فیلم های تاریخی و مذهبی در سالن های سینما ندارند و بیشتر ترجیح می دهند چنین آثاری را در خانه، همراه با خانواده و اقوام و در قالب سریال های بلند شبانه دنبال کنند که این نوع پخش فیلم های دینی و مناسبتی همیشه با اقبال و موفقیت بیشتر و بی برو برگردی مواجه بوده است.گرچه نباید فراموش کرد اگر فیلمسازانی برای ساخت نسخه های سینمایی از این داستان جهانی علاقه نشان دهند و پیش قدم شوند، خوشبختانه آثار داستانی بسیاری برای اقتباس ادبی در اختیار است که البته اقتباس ادبی خود نیز ماجرای مفصل تری دارد و هنوز در سینمای ما با محدودیت و ترس و واهمه هایی مواجه است که پرداختن به آن فرصت مفصل تری می طلبد.
بنابراین محض افزایش تولیدات عاشورایی در سینما، نخست باید زمینه ای برای ترغیب فیلمنامه نویسان به نوشتن سناریوهای مناسب و درست و همین طور کارگردانان به ساخت آنها فراهم کرد. در کشوری که هر ساله دهه محرم و عزاداری های آن را با بیشترین شور و ارادت برگزار می کنند، تولید فقط سه فیلم سینمایی بلند در ۳۳ سال انقلاب اسلامی کارنامه درخشان و ارزنده ای نیست! گرچه جای خوشبختی است همین سه اثر با وسواس های بسیاری که در ساختشان لحاظ شده، از کیفیت های مطلوبی در ساختار و محتوا برخوردارند.«سفیر» با پیگیری های شهید کلاهدوز که علاقه ای هم به سینما و کارهای فرهنگی داشت، ساخته شد و در زمان تولید مخالفان بسیاری هم داشت، افرادی که گمان می کردند ساخت فیلمی درباره امام حسین(ع)، موجب خدشه دارشدن شخصیت های اسلامی و معصومان(ع) می شود و نه تنها چنین نشد که راه بن بست فیلم و سریال های دینی باز شد و همان مخالفان به اهمیت سینما در پرداخت به موضوعات دینی پی بردند.
شهرام اسدی «روز واقعه» را بر مبنای فیلمنامه بیضایی ساخت و توانست نکته های ارزشمند و تاریخی متن استاد را به شایستگی در قاب سینما ثبت کند؛ فیلمی که دیالوگ های بی نظیر بیضایی را به اندازه تصاویر کم نظیر اسدی برای همیشه در ذهن تماشاگران ثبت کرد و سر زبان ها انداخت:«کجاست یاری کننده ای که مرا یاری کند؟» و سرانجام «روز رستاخیز»،پروژه ای عظیم و دشوار، با حضور بازیگران کارکشته ای مانند حسن پورشیرازی،فرهاد قائمیان،بابک حمیدیان،انوشیروان ارجمند و مهتاب کرامتی و هنرپیشه هایی از سوریه،عراق،کویت و انگلیس.باید منتظر ماند و حاصل کار درویش را دید. هرچند با توجه به سابقه پرافتخار وی،نباید انتظار فیلم ضعیفی را داشت.
دوم: فیلم هایی که به پیامدهای عاشورا و تاثیراتش در دوران معاصر می پردازند. در این قسمت می توان مثال های بیشتر آورد.از «نینوا»ی زندهاد رسول ملاقلی پور،«دخیل» داریوش یاری و «بال های سپید» ناصر و مهدی هاشمی گرفته تا «اسب» ساخته بابک احمدی املش، «راه طی شده» کار عباس رافعی و «پرستار شب» اثر محمدعلی نجفی. در همه این فیلم ها،معجزه و تعامل آدم ها یا خط اصلی قصه با عاشورا به شکلی نمادین و در حاشیه قرار دارند. تعبیر درست آن برای درک بهتر قضیه، مجموعه تلویزیونی «شب دهم» فتحی است که سوگواری و تعزیه خوانی در عزای امام حسین(ع) و رسیدن به عشق و ارادت امام،مهم ترین شاخصه اثر است.
در فیلم های نامبرده نیز همین کارآیی لحاظ شده. «اسب» ماجرای قربانی شدن اسبی است که پیش از این در مراسم تعزیه استفاده می شده و اینک به دلیل پیرشدن باید کشته شود. «پرستار» شب تقابل ادیان در آشنایی رزمنده ای زخمی و پرستاری مسیحی را باز می گوید که در این میان، پرستار، رزمنده را در کابوس هایش بسان معصومین کربلا و با چهره ای نورانی می بیند. در چنین فیلم هایی که به دلیل کیفیت نازل در ساخت و داستان سرایی کمتر مجال نمایش عمومی می یابند و در نهایت به شکل تله فیلم ضبط و از تلویزیون پخش می شوند و یا سر از شبکه خانگی درمی آورند، قصه های ضعیف و نبود گره های دراماتیک داستانی، انتخاب بازیگران نه چندان شناخته شده وغیرحرفه ای و نداشتن جذابیت بصری و فنی،اصلی ترین منابع آسیب رسان به محصول نهایی هستند. سازندگان فیلم هایی از این قبیل، همیشه از کلیشه های ثابت و فضاسازی های تکراری بهره می برند. فیلمبرداری در روستاها و آیین های بومی عزاداری محرم و بی خبری یا تصورات(بخوانید توهمات) غلط از شیوه های اجرایی چنین مراسمی میان اقوام ایرانی،سبب می شوند فیلم ها مضحک و بی خاصیت از کار درآیند و نتیجه معکوس داشته باشند.
پلانی از کربلا در سرزمین سینما
با این همه، عاشورا، واقعه کربلا و دهه محرم گاهی فقط بهانه ای کوچک در گوشه ای از فیلمی سینمایی هستند تا به مدد آن تراژدی سرنوشت قهرمان و درام قصه را متاثر یا مترادف با حماسه حسینی تلقی کنند. تعداد فیلم هایی که با این ویژگی می توان در سینما برشمرد،حتی از فیلم هایی که غیرمستقیم به عاشورا پرداخته اند، بیشتر است و اتفاقاً بینشان می توان فیلم های خوب و مهمی هم پیدا کرد. مسئله اینجاست که این فیلم ها کمترین خط و ربطی به موضوع عاشورا ندارند، در واقع مسئله کربلا دستاویزی برای تاثیر احساسی شخصیت اول فیلم در لحظه های ناکامی و نیاز یا گشایش و پرواز است.گاهی نیز حتی از همین رابطه کوچک هم خبری نیست و فیلم فقط در کربلا ضبط شده یا پلان کوتاهی در آن با توسل کاراکتر به امام حسین(ع) یا یکی از نوادگانش خاتمه یافته است. برای نمونه می توان اشاره کرد به فیلم نسبتا قابل قبول «عصر روز دهم» ساخته مجتبی راعی که طی آن ماجرای دختری مدرن، یکسره در سرزمین کربلای امروز روایت می شود یا یکی از درخشان ترین فیلم های تایخ سینمای ایران «هامون»،سکانس بااهمیت و موثری از عزاداری برای سیدالشهدا را در خود جای داده؛صحنه ای که باعث آشنایی هامون با علی عابدینی می شود. «سلطان» مسعود کیمیایی، «مصائب دوشیزه» مسعود اطیابی، «به خاطر هانیه» کیومرث پوراحمد، فیلم های «پرواز در شب»،«پناهنده» و «افق» هر سه به کارگردانی «ملاقلی پور» دیگر فیلم هایی هستند که در آنها صحنه یا ارتباطی کنایی با عاشورا می توانید پیدا کنید.سکانس پایانی فیلم بی ارزش و ضعیف «دل شکسته»(علی رویین تن) نیز با مراسم سینه زنی دهه محرم بسته می شود.در چنین فیلم هایی نشانه گذاری های فرهنگ عاشورایی گاه به شکلی گُل درشت و ناملموس و در مواردی کارآمد، دوپهلو و نامحسوس به تصویر کشیده شده است.استفاده از فرهنگ عاشورایی در این آثار،در نهایت از دیالوگی کنایی به عاشورا، قاب بندی شمایل حضرت علی اکبر و عباس(علیه السلام) یا نوحه و تعزیه خوانی و سینه زنی برای سالار شهیدان فراتر نمی رود.در فیلم های جنگی و دفاع مقدس به دلیل شاخصه های بارز زمان و مکان از عبارت هایی نظیر «یاحسین» و «کربلا کربلا...» برای رمزهای عملیات و شوخی و دلگرمی های معنوی میان رزمندگان به وفور استفاده شده است. انگیزه فتح کربلا و بستن پیشانی بندهایی با شعارهای عاشورایی متداول یا حس و حال روحی رزمندگان اسلام این زمینه را فراهم می کرد تا فیلمسازان، شخصیت آثارشان را در مقایسه با معصومین(ع) به درجه شهادت برسانند یا اسیر رنج تشنگی و مرور مظلومیت شهدای کربلا کنند.«پرواز در شب» بهترین الگوی چنین فیلم هایی است. با این وجود فیلم هایی از این دست هرگز در رده فیلم های عاشورایی قرار نمی گیرند.
آنچه در انتها ناگفته می ماند این که سبد اکران های مناسبتی سینما که چند سالی است باب شده، خالی از فیلم هایی با این رویکرد هستند و باید هرچه سریع تر برای بهبود اوضاع نابسامان سینمای آیینی و عاشورایی چاره ای اندیشید. جالب آن که امسال بناست در این ایام فیلم های مستند کوتاه با محوریت عاشورا و محرم در سینما آزادی به نمایش درآید که البته حرکت بسیار خوبی است به شرط آنکه استقبال در خور از آنها شود. از سویی نمایش فیلم های بی کیفیت و تاریخ گذشته دینی و تاریخی در این روزها نمی توانند جایگزین مناسبی برای پوشاندن آن خلأ و ضرورت فرهنگی باشند و اگر بر فرض محال هم این گونه باشد، مگر چقدر قدرت جذب مخاطب دارند؟اکران نامناسب و بی رونق فیلم «یوسف پیامبر» در ماه رمضان امسال را به خاطر بیاورید که چطور با سالن های خالی و فروشی کمتر از آنچه انتظار می رفت، مواجه شد!
امروز آفتاب گرم فیلم های عاشورایی به سرعت رو به خاموشی گذارده و سایه ای سهمگین سینمای دینی ما را فرا گرفته.شاید وقت آن است که تمهیدی برای نجات این ژانر مهم تدبیر کرد تا پیش از به صلیب کشیده شدن مسیح در نینوا و به زنجیردر آمدن حقیقت، هوایی تازه به این گونه سینمایی بدمند و آن را حیاتی مجدد ببخشند.گرچه تا پیش از این هم سینمای ما فیلم های زیاد و مهمی در رابطه با عاشورا نداشته و کماکان «سفیر» و با اختلاف بسیاری از آن،«روز واقعه» هنوز مهم ترین فیلم های این حوزه اند. مگر آن که درویش با «روز رستاخیز» آغازی دیگر بر این سینما بگشاید.
احمدرضا حجارزاده
روزنامه تهران امروز