PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جز زيبايي نديدم



M.A.H.S.A
12-03-2011, 12:18 PM
جز زيبايي نديدم


اگر گاهي «عظمت در نگاه است، نه در چيزي كه بدان مينگرند.» - آن گونه كه برخي گفته‏اند - گاهي هم زيبايي در نگاه و ديد انسان است، نه در ديدنيها.

آن كه به چشم «نظام احسن» به همه هستي مينگرد؛ از اين نگاه، خيلي چيزها هم «ديده» ميشود، هم «زيبا» ديده ميشود؛ تا چه عينكي بر چشم زده باشيم و از كدام زاويه به هستي و حوادث بنگريم.
«زيبابيني» هستي و حيات، هم آرامش روح و وجدان ميبخشد، هم صلابت و پايداري و پايمردي ميآفريند و هم قدرت تحمل ناگواريها را ميافزايد. از اين نگاه، «عاشورا» - همان گونه كه زينب كبري(س) فرمود -، جز «زيبايي» نبود.

آنچه زينب قهرمان در مقابل طعنه و طنز دشمن نسبت‏به اين حادثه، بر زبان راند (ما رايت الا جميلا)بحارالانوار، ج 45، ص 116.، پيش تر آرزوي حسين بن علي(ع) بود كه در طليعه اين سفر، آرزو و اظهار اميدواري كرده بود كه آنچه پيش ميآيد و آنچه اراده خدا است، «خير» بري او و يارانش باشد؛ چه به صورت «فتح»، چه به شكل «شهادت»: «ارجو ان يكون خيرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا»؛ اعيان الشيعه، ج 1، ص 597..

زيبا ديدن خواهر و خير ديدن برادر، مكمل يكديگرند. جلوه‏هي زيبايي و نمادهي جمال در آينه كربلا بسيار است كه به برخي از آنها اشاره ميشود:

1. تجلي كمال آدم‏

اينكه انسان تا كجا ميتواند اوج بگيرد، و خدايي گردد و فاني در او، در «ميدان عمل» روشن ميشود. كربلا نشان داد كه سقف تعالي انسان و آستانه رفعت روحي و تصعيد وجودي و ظرفيت كمال جويي و كمال يابي او تا كجا است. پرونده آن حماسه نشان داد «كه تا چه حد است مقام آدميت». اين نكته بري جويندگان ارزش‏ها بسي زيبا است و معيار!

2. تجلي رضا به قضا

در مقامات و مراحل عرفاني و سلوك، رسيدن به مقام «رضا» بسي دشوار و ارجمند است. اگر حضرت زينب، حادثه كربلا را زيبا ميبيند، به دليل بروز اين شاخصه متعالي در عملكرد ولي خدا سيدالشهدا(ع) و ياران و دودمانش است.

به راستي كه حسين بن علي(ع) در ميان آنان - كه يكي به درد يا درمان و يكي به وصل يا هجران ميانديشيد و آن را ميپسنديد - «آنچه را جانان پسندد» ميپسنديد. كربلا تجليگاه رضي انسان به قضي خدا بود. آن حضرت در واپسين لحظات حيات در قتلگاه، چنين زمزمه ميكرد: «الهي رضي بقضائك». خواهر خويش را نيز به همين نكته توصيه كرده بود: «ارضي بقضاء الله».

اين مرحله از عرفان؛ يعني خود را هيچ نديدن و جز خدا نديدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندي نداشتن. در آغاز حركت از مكه به سوي كوفه نيز در خطبه‏ي فرموده بود: «رضا الله رضانا اهل البيت»؛ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 328. «رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است».
اين مبني جانبازي و عشق حسين(ع) است و زينب عزيز، اين را زيبا ميبيند و اين منطق و مرام را ميستايد.

آن روز كه جان خود فدا ميكرديم‏

با خون به حسين اقتدا ميكرديم‏

چون منطق ما منطق عاشورا بود

با نفي «خود»، اثبات «خدا» ميكرديم‏


از نويسنده.


3. رسم الخط حق و باطل‏

از زيباييهي ديگر عاشورا، خط كشي ميان حق و باطل و تبيين منطقه حضور و عمل انسان‏هي «دد منش» و «فرشته‏خو» است.

وقتي خوبي و بدي و حق و باطل به هم در آميزد، تيرگي باطل حق را هم غبار آلود و ناپيدا و مشوّه جلوه ميدهد. در ظلمت آبادي اين چنين، گمراهي انديشه‏ها و انسان‏ها طبيعي است و «كفر نقابدار»، مسلمانان ساده لوح و سطحي نگر را به شبهه ميافكند! زيبايي كار امام حسين(ع) آن بود كه مشعلي روشن كرد، تا راه، روشن و تيرگيها زدوده شود و، چهره‏ها در آن هوي گرگ و ميش «فتنه و دروغ»، نمايان و باز شناسانده شود، تا ديگر فريب و نقاب، بياثر گردد؛ آيا اين زيبا نيست؟

عاشورا يك رسم الخط بود؛ ترسيم روشن خطي كه حق و باطل را جدا كرد و مسلمان ناب را از مسلمان نمي مدعي باز شناساند و پيروان رحمان و جنود شيطان هر كدام در يك سو به عيان ديده شدند. حق، پي برده و صريح، به نبرد باطل آمد كه عيان و بينقاب به كربلا لشكر كشيده بود و مزورانه بر طبل «يا خيل الله اركبي» ميكوبيد. اگر هم اندك ترديدي در «شناخت» باقي مانده بود، خطبه‏هي زينب در كوفه و شام، آن را زدود. اين از زيباييهي بس قيمتي حادثه خونين عاشورا بود.

4. تبلور فتح ناب‏

از زيباييهي ديگر عاشورا، مفهوم تازه‏ي از «پيروزي» است. عده‏ي به غلط، پيروزي را تنها در «غلبه نظامي» ميپندارند وشكست را در مظلوميت و شهادت! عاشورا نشان داد كه در اوج مظلوميت هم ميتوان «فاتح» بود و با كشته شدن هم ميتوان دفتر و كتاب پيروزي را نگاشت و با خون هم ترسيم «تابلوي ظفر» ميسر است. پس فاتح معركه كربلا امام حسين(ع) بود و چه فتح زيبايي!

اين همان «پيروزي خون بر شمشير» است كه در سخن امام راحل(قدس سره) هم جلوه گر شد و فرمود: «ملتي كه شهادت بري او سعادت است، پيروز است ... ما در كشته شدن و كشتن پيروزيم»صحيفه نور، ج 13، ص 65. و اين همان آموزش قرآني «احدي الحسنيين» است كه فرهنگ مبارزان الهي است.
كسي كه به «تكليف» عمل كرده باشد، در هر حال پيروز است؛ آن هم پيروزي ناب.

گر چه از داغ لاله ميسوزيم‏

ما همان سر بلند ديروزيم‏

چون به تكليف خود عمل كرديم‏

روز فتح و شكست پيروزيم‏


از نويسنده.


اين ديدگاه را، هم امام حسين(ع) داشت، هم امام سجاد و هم حضرت زينب. با اين ديد، همه آن حوادث تلخ، چون پيامدي به سود اسلام و حق داشت، جميل و شيرين بود. وقتي ابراهيم بن طلحه از امام زين العابدين پرسيد: «چه كسي غالب شد؟» حضرت فرمود: «آن گاه كه وقت نماز فرا ميرسد، اذان و اقامه بگو، خواهي فهميد كه چه كسي پيروز شد!»اذا دخل وقت الصلاة فاذن و اقم، تعرف من الغالب (امالي شيخ طوسي، ص 66).
آيا اين، در حادثه كربلا زيبا نيست؟ پيروزي، حتي در صورت كشته شدن و شهادت!

5. حركت در مسير مشيت خدا

زيباترين جلوه اين است كه انسان، يك عمل و حادثه را در بستر «مشية الله» و همسو با «خواست خدا» ببيند. اگر سالار شهيدان و يارانش به خون نشستند و اگر زينب و دودمان مصطفي به اسارت رفتند، اين در لوح مشيت الهي رقم خورده بود و چه جمالي برتر از اينكه كار گروهي، با جدول مشيت‏خدا هماهنگ گردد؟!

مگر به حسين بن علي(ع) از غيب، خطاب نيامده بود كه خواسته خدا آن است كه تو را كشته ببيند: «ان الله شاء ان يراك قتيلا»؟ و مگر مشيت‏خدا آن نبود كه عترت پيامبر در راه نجات دين و آزادي انسان، به اسارت بروند: «ان الله شاء ان يراهن سبايا»؟ پس چه غم از آن شهادت و اين اسارت؟

هر دو، هزينه‏ي بودند كه بري بقي دين و افشي طاغوت، ميبايست پرداخته ميشدند؛ آن هم عاشقانه، صبورانه و قهرمانانه!

بري زينب بزرگ - كه پرورده دامان وحي و تربيت‏شده مكتب علي(ع) است - اين حركت در بستر مشيت الهي، اوج ارزش‏ها و زيباييها است. وي مجموعه اين برنامه را از آغاز تا انجام، زيبا ميبيند؛ چون تك تك صحنه‏ها را منطبق با آن «خواسته ربوبي» ميبيند. آيا با اين تحليل و نگاه، حادثه عاشورا زيبا نيست؟

6. شب قدر عاشورا

اين صحنه، از درخشان‏ترين جلوه‏هي زيبايي است. كساني كه در سر دوراهي رفتن و ماندن، «ماندن» را - كه نشان «وفا» و «ايثار» است - بر ميگزينند و «زندگي بدون حسين» را ذلت و مرگ ميشمارند.

آن خطبه امام، ابراز وفاداري ياران، سخنان و سؤال امام با قاسم، شب بيداري اصحاب تا سحرگاهان، زمزمه تلاوت قرآن و نيايش از خيمه‏ها، اعلام وفاداري ياران در حضور زينب كبري و امام حسين(ع) و...، هر كدام برگي زريّن از اين «كتاب جمال» است؛ چرا زينب، عاشورا را زيبا نبيند؟

آنچه در كربلا اتفاق افتاد، به يك «بنياد»، بري مبارزه با ستم در طول تاريخ و در همه جي زمين تبديل شد؛ آيا اين زيبا نيست؟

لحظه لحظه‏هي عاشورا، به صورت يك «مكتب» در آمد كه به انسان «آزادگي»، «وفا»، «فتوت»، «ايمان»، «شجاعت»، «شهادت طلبي» و «بصيرت» آموخت؛ آيا اين زيبا نيست؟

خون‏هي مطهري كه در آن دشت‏بر زمين ريخت، سيلي شد و بنيان ستم را ويران كرد؛ آيا اين زيبا نيست؟

هر بساطي را كه عمري شاميان گسترده بود

نيم روزي اين حسين بن علي برچيد و رفت‏

فاجعه ‏آفرينان كوفه و شام، فكر ميكردند با قتل عام اصحاب حق، خود را جاودانه ميسازند؛ ولي در نگاه ژرف زينب، آنان گور خويش را كندند و چهره نوراني اهل بيت روشن‏تر و نام‏شان جاودان و دين خدا زنده و كربلا يك دانشگاه شد.

زينب قهرمان و عارف، اينها را ميدانست و از وري قرون ميديد. اين بود كه در مقابل سخن نيشدار و زخم زبان والي كوفه - كه با طعنه خطاب به اين بانوي اسير گفت: كار خدا را با برادر و خاندانت چگونه ديدي - فرمود: «ما رايت الا جميلا»؛ ... جز زيبا چيزي نديدم!

---------------------------

جواد محدثي