PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پاي خيمه‌هاي حسين (ع)



M.A.H.S.A
12-03-2011, 11:53 AM
با کاروان عشق
پاي خيمه‌هاي حسين (ع)

حسين من! چند ساعتي ديگر، خورشيد دوم محرم، آرام‌تر از هميشه خود را در تنگناي افق جاي مي‌دهد، غروبي دلتنگ براي كاروان تو به ارمغان مي‌آورد، كاروان خسته‌تر از هميشه بر سينه بيابان اين دشت توقف مي‌كند.

http://jamejamonline.ir/Media/images/1390/09/04/100860366047.jpg
تو به كربلا مي‌رسي! همين كه نام اين سرزمين را پرسيدي و شنيدي، اينجا كربلاست، دل كوير را در تب و تاب مي‌اندازي.

وقتي فرمان مي‌دهي قافله فرود آيد و لب به سخن باز مي‌كني و مي‌فرمايي پناه مي‌برم از «كرب» و «بلا» اينجا منزل و محل خيمه‌هاي ماست و اين زمين جاي ريختن خون مي‌شود.

مزار ما در اين مكان واقع خواهد شد.با شنيدن اين سخن‌ها، نمي‌دانم بر دل زينب و رباب و زنان بني‌هاشمي چه گذشت، نمي‌دانم رقيه دخترك سهاله تو چگونه تاب آورد؟! اما آسمان چهره درهم كشيد.
زمين بغض خود را فرو خورد، فرات خاموش و بي‌صدا اشك ريخت و رنگ خون گرفت. پهنه صحرا خارهاي خود را به دست نسيم گرم سرنوشت سپرد، اين قصه غصه دل كودكان حرم تو مي‌شود.
خيمه‌ها يكي پس از ديگري برپا مي‌شود، پاي همين خيمه‌ها، اهل و عيال و بني‌هاشم را جمع مي‌كني، نمي‌دانم بر ذهن مبارك تو چه مي‌گذرد كه اشك پرده‌‌اي مي‌شود در پيش چشمان تو، شايد به قطعه قطعه شدن پيكر پاك خود مي‌‌انديشي، شايد هم به پاره پاره شدن جسم همه هستي‌ات، علي‌اكبر، شايد هم به دست‌هاي بريده علمدار اين سپاه، حضرت ابوالفضل فكر مي‌كني! نمي‌دانم شايد به اسارت و غربت اهل حرم در عصر عاشورا مي‌انديشي! فقط مي‌دانم وداع با اهل‌بيت صحنه جانسوزي را ترسيم مي‌كند و وداع با رقيه براي تو بيش از هر چيز، دلخراش و جانسوز خواهد بود.
آقاي من! مي‌خواهي در پاي همين خيمه‌ها دست به دعا برداري با خداي خود راز و نياز كني و بر ستم بني‌اميه به پيشگاه خداوند شكوه كني، اما شايد باز هم لحظه‌هاي وداع ظهر عاشورا در پيش‌روي تو مجسم مي‌شود، آنگاه كه عازم ميدان مي‌شوي و دختركي از خيمه بيرون مي‌آيد، با گام‌هاي لرزان، دوان، دوان، به دنبال تو بهانه مي‌گيرد، تو را صدا مي‌زند و دست به دامان تو مي‌شود و صدا مي‌زند، بابا من تشنه‌ام...
و تو آقاي من! شايد مصيبت‌هايي كه بر اين طفل مي‌رود، در پيش‌روي خود مجسم مي‌كني، مصيبت زجر و تازيانه، مصيبت آتش زدن خيمه‌‌ها، مصيبت روي خار مغيلان دويدن و اسيري... .