PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جلوه هایى از درسهاى امام سجاد ( علیه السلام )



tina
11-29-2011, 10:30 AM
روشنترین دلیل سیماى تابناک خورشید، پرتو فروزانى است که از آن جدا شده و روح و تن جویندگان را گرامى و توان بخشد. از این رو درسها و معارفى که از امام سجاد - علیه السلام - در متون اسلامى و منابعى دینى بر جاى مانده و به ثبت رسیده ، خود بهترین گواه بر منزلت علمى و نیز جایگاه اخلاقى و فضایل معنوى آن حضرت است .
چه شایسته است که پس از ملاحظه توصیفها و تمجیدهاى دیگران و مطالعه زندگى اصحاب و شاگردان آن حضرت ، خود به کوثر حیاتبخش ‍ معارف آن اسوه فضیلت و دانش ، دست فرو بریم و جان و اندیشه را از آن سیراب سازیم .
در این رهگذر، نخست به رساله حقوق و سپس سجادیه نگاهى گذاریم خواهیم داشت .
رساله حقوق
در اوج حاکمیت استبداد در روزگارى که حکام اموى با تمام توان درصدد زدودن نور شرافت و آزادى از سرزمین وحى بودند و در خاموش ساختن منادیان حق و از میان بردن سیره حیاتبخش پیامبر کرم - صلى الله علیه وآله - از هیچ تلاشى فروگذار دوباره قامتى در جاى ایستاد، هرچند آثار زنجیرهاى استبداد اموى هنوز بر اندامش حک بود، اما زبانش هرگز و هیچ گاه از حق و دفاع انسانها باز نایستاد!
رساله حقوق امام حقوق امام سجاد - علیه السلام - در عصر حاکمیت جهل و جور پیامى است فراتر از زمان خویش ، بلکه فراتر از همه اعصار تمدن بشرى !
امروز که بشر، مدعى دستیابى به عالى ترین شکل تمدن و فرهنگ ارزشى است و دم از حقوق بشر و حتى حمایت از حیوانات و یا حفظ محیط زیست مى زند، علاوه بر پوشالى بودن بسیارى از شعارهایى که مطرح مى کند در بعد قانون شناسى و قانونگذارى نیز ضعفهایى دارد که اگر با رساله حقوق امام سجاد - علیه السلام - مقایسه شود و عنصر زمان و ظرفیت ونیازها نیز ملاحظه گردد، اوجهاى آن رساله و کاستیهاى دست نوشته هاى بشر متمدن این عصر آشکار خواهد شد!
هر چند پذیرش این نکته - در نگاه نخست - براى دلباختگان مادى و دور ماندگان از مکتب وحى و رسالت مشکل خواند نمود، اما تاءمل واقع بینى ، آنان را به تواضع در برابر حق واخواهد داشت .
قبل از پرداختن به متن این رساله ، تحقیقى درباره اسناد و رجال آن شایسته مى نماید.
رساله حقوق در منابع روایى
پیشین ترین منابع حدیثى که رساله حقوق امام سجاد - علیه السلام - را به طور کامل ثبت کرده اند عبارتند از:
1- تحف العقول ، تاءلیف حسن بن على بن حسین بن شعبه حرانى ، متوفاى 381 قمرى . در کتاب پنجاه حق از حقوق ثبت شده اما سند رساله یاد نشده است .
2- خصال تاءلیف ابوجعفر محمد بن على بن حسین بابویه قمى ، متوفاى 382 هجرى .
3- من لا یحضره الفقیه ، تاءلیف شیخ صدوق ابو جعفر محمد بن على .... که از کتب چهارگانه معتبر شیعه مى باشد.
شیخ صدوق ره دردو اثر اخیر خصل و من لا یحضر الفقیه علاوه بر پنجگانه ، حقى را تحت عنوان حق حج یاد کرده و در مجموع پنجاه و یک حق را متذکر شده است . هر چند در مقدمه حصال ، آنجا که فهرست حقوق ذکر گردیده از حج یادى به میان نیامده است .
در حدیث من لا یحضر سلسله سند نقل نشده و حدیث مرسل است .
میان حدیث من لا یحضر با روایت تحف العقول و نیز روایت خصال تفاوتهایى دیده مى شد، در حالى که سایر نقلها از آغاز به تفصیل یکایک حقوق پرداخته اند.
ثانیا در سند خصال ، نامى از اسماعیل بن فضل به میان نیامده است .
ثالثا در من لا یحضر تصریح نشده است که حقوق مذکور، رساله اى است از امام سجاد علیه السلام ولى در خصال به این نکته تصریح شده است و عبارت چنین است : الحقوق الخمسون التى کتب بها على بن الحسین سید العابدین علیه السلام الى بعض اصحابه ...
متن رساله حقوق
حقوق الهى ، پایه همه حقوق فردى و اجتماعى
امام سجاد - علیه السلام - در نامه یکى از اصحاب خویش درباره حقوق چنین نوشت :
خدایت مورد رحم و محبت قراردهد!
آگاه باش ! که خداوند بر تو حقوقى دارد. درباره حرکت و سکون و هر جایگاهى که در آن قدم نهى و براى هر عضوى از اعضاى تحت فرمان تو و هر ابراز و امکاناتى که آنها را به استخدام در مى آورى .
برخى از این حقوق مهمتر و گرانتر از سایر حقوق به شمار مى آیند .
بزرگترین حقوق ، حقوق مربوط به خداوند است حق معرفت و عبادت خدا و اطاعت از او... این حقوق که ترسیم کننده رابطه اى خلق باخالق وظیفه انسان در برابر خداست زیربنا وپایه سایر حقوق فردى و اجتماعى به حساب حساب مى آید. (455)اگر حقوق الهى نادیده گرفته شود و انسان موجودى غیر مسوول و بى هدف و فاقد تکلیف به شمار آید در آن صورت پایبندى وى به سایر حقوق فردى و اجتماعى لغو و بیهوده مى نماید و هیچ قانون و تکلیفى ضمانت اجرا ندارد.
فراگیرى و گستردگى دامنه حقوق
خداوند در پى حقوق ویژه خود بر خلق حقوقى را براى تمامى اعضاى بدنت از فرق تا قدم قرار داده است . چشم گوش ، زبان ، دست ، پا شکم و شرمگاه ، اینها اعضاى هفتگانه اى هستند که افعال آدمى به وسیله آنها صورت مى گیرد.
علاوه بر اعضا که وسیله صدور افعال مى باشند، خود افعال نیز بر انسان حقوقى دارند.
خداوند براى نماز، روزه ، انفاق و پرداخت حقوق مالى ، هدیه و سایر افعال بر عهده تو حقوق و قوانینى نهاده است .
در مرحله سوم نوبت به حقوق اجتماعى مى رسد حقوقى که در رابطه انسان با جمع بر او واجب مى گردد. نخست حقوق پیشوایان تو و سپس ‍ حقوق رعایا و کسانى که تحت سرپرستى تو قرار داند و پس از آن حقوق خویشاوندان قرار دارد.
فهرست حقوق اجتماعى
هر کى از حقوق اجتماعى که بر شمردیم خود خاستگاه حقوق متعددى است . حق پیشوایان در سه بخش باید ملاحظه شود. 1 - حق سیاستگذاران و سیاستمداران و اداره کنندگان نظام اجتماعى . 2 - حق معلمان و سرپرستان علمى و فرهنگى . 3 - حق مولا بر بنده . البته هر مربى و اداره کننده اى خود امام و پیشوایى به شمار مى آید و حقوقى دارد.
حقوق رعایا و نیروهاى تحت سرپرستى انسان نیز سه است . 1 - حق رعایا و افراد جامعه که به قانون فرمانروا و حاکم گردن مى نهند. 2 - حق نیروهاى تحت تعلیم و شاگردان ، زیرا کسى که چیزى را نمى داند و در مقام دانشجویى بر آمده رعیت فرد عالم به حساب مى آید. 3 - حق کسانى که تو اختیار دار آنانى مانند زنان و یا کسانى که مملوک تواند.
و امام حق خویشاوندان بسیار است و هر چه خویشاوندى نزدیکتر باشد حقوق نیز بیشتر و جدیتر خواهد بود. ضروریتر از همه حق مادر سپس حق پدر و پس از آن حق فرزند و در مرحله بعد حق برادر و در مراتب بعد هر کدام که نزدیکتر و نزدیکترند.
از حقوق خویشاوندان که بگذریم حقوق اجتماعى در گستره اى دیگر مطرح است از آن جمله حقوق مربوط به مولا و سرپرستى که تو را از قید بردگى آزاد ساخته است مولا و سرپرستى که اکنون از الطاف او بهره ورى کسى که به تو احسان کرده آن که با نداى اذانش تو را به سوى نماز فرا خوانده امام جماعت تو همنشین همسایه رفیق شریک ، اموال بدهکار، طلبکار، معاشر، کسى که علیه تو ادعا دارد، کسى که تو علیه او ادعا دارى مشورت کننده با تو کسى که با او مشورت مى کنى نصیحت خواه نصیحت گو. آنان که از تو بزرگترند، کسانى که از تو کوچکترند، کسى که دست نیاز به سوى تو دراز کرده ، آن کس که به او اظهار نیاز مى کنى ، کسى که با سخن یا رفتار به تو بدى روا داشته و کسى که دانسته یا ندانسته درباره تو به خشونت رفتار کرده است .
سپس حقوق همه همکیشانت و نیز آنان که کافرند ولى در ذمه اسلام در آمده اند و حاکمیت سیاسى را پذیرفته اند.
و سرانجام حقوقى که بر اساس حالات مختلف و مناسبتهاى گوناگون به روابط اجتماعى تعلق مى گیرد.
خوشا به حال کسى که خدایش یارى دهد و در پایبندى به این حقوق استوار و موفق باشد.
امام سجاد علیه السلام هر چند در این فهرست به حقوق بسیار متنوع و گوناگونى اشاره کرده اما در پایان این حقیقت را آشکار ساخته است که حقوق اجتماعى و فردى به آنچه گفته شد، منحصر نمى باشد، بلکه اصولا برخى از حقوق داراى جنبه متغیرى هستند که در شرایط و زمان و مکان مختلف و مناسبات گوناگون تغییر مى کنند و یا مطرح مى شوند.
بى شک گشودن این زاویه بر اتقان ، اعتبار و واقع بینى این رساله افزوده است و وسعت بینش و واقعگرایى نویسنده آن را آشکار مى سازد.
امام سجاد علیه السلام پس از بر شمردن فهرست حقوق الهى ، فردى و اجتماعى انسان به توضیح و تشریح هر یک از آنها پرداخته است .
1 - حقوق الهى بر انسان
حق برتر خداوند برانسان این است که او را عبادت کند کمترین شرکى به او نورزد. اگر انسان ، خداى خویش را خالصانه پرستش کند، خداوند نیز امور دنیا و آخرت او را کفایت خواهد کرد و آنچه محبوب و مطلوب آدمى اس ‍ برایش حفظ و تدارک مى کند. (456)
2- حق انسان بر خویش
حق نفسه آدمى بر او این است که آن را در اطاعت خداوند به کار گیرد. سرمایه وجود را هدر ندهد و صرف بیهوده گیها و گمراهیها نکند. و حق زبان ، گوش ، چشم و دست و... را ادا کند آنها را در مسیر باطل و پوچ به کار نیندازند و در راستاى استفاده صحیح از این امکانات خداوند یارى بجوید. (457)
3- حق زبان و قوانین گفتار
حق زبان این است که از گرفتار شدن به گفتار زشت مصون ماند و عادت بر خوبیها و سخنان نیک پیدا کند.
زبان باید کنترل و محبوس شود، جز آنها که نیازى ارزشى باشد و در راستاى منافع دین و دنیا قرار گیرد. آن را از سخنان بیهوده و کم نتیجه و زایان آورى باید دور داشت . آنچه مشخص مى کند که کجا باید سخن گفت و زبان را به کار گرفت عقل است . جمال انسان عاقل در شیوه گفتار او متجلى است - نیرویى نیست مگر متکى به خداوند بزرگ -
جمله اخیر امام سجاد - علیه السلام - یعنى ؛ لا قوة الا بالله العلى العظیم ظاهرا حکایت از دشوارى امر و ناتوانى انسان در مسیر حفظ کامل زبان و تنظیم گفتار دارد. و هشدارى است به این که براى موفقیت در این راه باید از حمیت الهى ، بهره گرفت و با استمداد از درگاه او به پیروزى رسید. (458)
4- قواى شنوایى
حق قواى شنوایى است که آن را از شنیدن سخنان آلوده و شنیدنیهاى مضر دور نگاه دارى . گوش کانالى است به سوى قلب - مرکز ادراک ، تصمیم گیرى و تاءثیر پذیرى - انسان ، این کانال را جز بر روى سخنان ارزشى و خیر آفرین مگشاى ؛ سخنانى که یا نتیجه مثبتى براى قلبت به ارمغان آورند و یا اخلاق کریمانه اى را به تو تعلیم دهند.
ابزار شنوایى ، کانال و در ورودى قلب آدمى است و از این طریق انواع معانى و مفاهیم به قلب مى رسد، خیر باشد یا شر! و لا قوة الا بالله . (459)
5- حق قواى بینایى
حق چشم این است آن را به حرام ندوزى و جز در مسیر عبرت آموزى و بینش یابى و دانش اندوزى به کارش نگیرى . همانا چشم گذرگاه عبرتها و درس آموزیهاست . (460)
6- حق پا، به کارگیرى آن در مسیر عزت و دین