mehraboOon
11-26-2011, 12:34 AM
شروع همهچيزدريک تئاترخياباني/شامخونين باپيرمردشيکپوش پليس وقتي از اين ماجرا باخبر شد كه مردي كه به تازگي از خارجاز كشور به خانه خود برگشته بود با باز كردن در با جنازه غرق در خون دوست قديمياش روبهرو شد. در نگاه اول ماجرا خودكشي به نظر ميرسيد اما بررسيهاي كارشناسي نشان ميداد كه ...
http://www.akharinnews.com/images/stories/jamee/tehranemrooz_768_19_copy.jpg
آخرین نیوز: تحقيق درباره درستي ادعاي جواني كه ميگويد پس از آشنايي با يك پيرمرد شيك پوش در يك تئاتر خياباني وي را كشته است ادامه دارد.
به گزارش تهران امروز صبح روز 5 شهريور ماه امسال تلفن بازپرس ويژه قتل تهران زنگ خورده و ماموران خبر وقوع يك خودكشي مشكوك در آپارتماني در ستارخان را به وي اطلاع دادند.
با حضور بازپرس روشن و كارآگاهان ويژه قتل اداره آگاهي در محل تحقيقات آغاز و آنها با جسدبي جان مرد 67 سالهاي به نام جواد روبهرو شدند كه شاهرگ گردن وي و مچ دست چپش با شيئي تيز دچار بريدگي عميقي شده و خون زيادي از وي رفته بود. اما آنچه اين مرگ خودكشي مانند را مشكوك ساخته بود آثار ضرب و جرح روي بدن متوفي بود كه فكر كارآگاهان را از موضوع خودكشي به سمت قتل سوق داد. اين در حالي بود كه اثري از ماشين پرايد مقتول هم نبود.
خانه من دست مقتول بود
در آغاز تحقيقات مردي كه موضوع اين مرگ مشكوك را به پليس خبر داده بود به كارآگاهان گفت: خانهاي كه جنازه جواد داخل آن پيدا شده است متعلق به من است. من و آن مرحوم رفاقت ديرينهاي داشتيم و من چون ساكن ايران نيستم و به همراه خانوادهام در كشوري ديگر به سر ميبرم در نبود خودم منزل را به جواد سپرده بودم و وي از آن مواظبت ميكرد. چون جواد تنها بود بيشتر اوقات را در خانه من به سر ميبرد. هفته جاري وقتي براي انجام بعضي كارهايم ميخواستم به ايران برگردم چند بار با جواد تماس گرفتم تا وي را از بازگشت خود با خبر كنم. اما هرچه با وي تماس گرفتم پاسخگوي تماسهايم نبود تا اينكه با چند تن از دوستان و آشنايانم تماس گرفتم واز آنها خواستم جواد را پيدا كنند اما آنها نيز با من تماس گرفته و گفتند موفق نشدهاند هيچ خبري از وي به دست بياورند. براي همين نگران شده و زودتر به خانه آمدم. اما وقتي در را باز كردم با صحنه تلخي كه شما هم از آن با خبريد يعني خودكشي وي روبهرو شدم.
كارآگاهان در ادامه اطلاع پيدا كردند كه مقتول صاحب يك آژانس املاك بوده و وضع مالي خوبي هم داشته است براي همين فرضيه ارتكاب قتل با انگيزه سرقت قوت گرفت. دو روز بعد از كشف جسد در حالي كه ماموران چندين مظنون را مورد شناسايي و بازجويي قرار داده بودند خبر رسيد كه پرايد جواد در خياباني در محله افسريه به حال خود رها شده است.
كشف مدارك ماشين مقتول از خانه يك مظنون
تحقيقات ادامه داشت تا اينكه ماموران مطلع شدند مقتول روز حادثه با جواني غريبه ديده شده است براي همين شناسايي اين جوان در دستور كار قرار گرفت. ماموران سرانجام اين جوان 25 ساله به نام مجتبي را در خيابان 17 شهريور شناسايي و بازداشت كردند. ماموران با حكم قضايي خانه مظنون را مورد بازرسي قرار داده و در يكي از كمدهاي منزل مظنون اسناد خودرو مقتول را پيد كردند. مجتبي بلافاصله به پليس آگاهي منتقل و درباره اين مدارك از وي توضيح خواسته شد كه او مدعي شد اين مدارك را به طور اتفاقي در خيابان پيدا كرده و به خانه خود آورده است.
اما حرفهاي مجتبي قانع كننده به نظر ميرسيد براي همين تحقيقات ادامه يافت تا اينكه وي پرده از راز قتل پيرمرد برداشت: بعد ازظهر روز حادثه در پارك دانشجو مشغول تماشاي يك تئاتر خياباني بود كه متوجه شدم پيرمردي خوش تيپ و با سرووضعي آراسته كنارم نشسته است. در حالي كه مشغول ديدن نمايش بوديم به تبادلنظر درباره آن نمايش پرداختيم و همين باعث آشنايي ما شد. بعد از ديدن نمايش شروع به قدم زدن با هم كرديم و من به او گفتم قبلا در كار تئاتر بودم ولي الان بيكارم و دنيال كار ميگردم. اين در حالي است كه خرج خانواده نيز روي دوش من است.
شام خونين
مظنون افزود: پيرمرد كه قصد كمك به من را داشت گفت اتفاقا دوستي دارد كه مدير يك شركت است و دنبال جواني با مشخصات من ميگردد و حاضر است پول خوبي به وي بدهد. من خيلي خوشحال شدم و گفتم از اين كار استقبال خواهم كرد. صحبتهاي ما طول كشيد. بعد از قدم زدن به تعارف وي سوار ماشينش شدم تا مدت بيشتري با هم صحبت كنيم. وقي به ستارخان رسيديم وي گفت گرسنهاش است و براي همين پياده شد و دو ساندويچ خريد و در ادامه از من خواست به خانه وي كه همان نزديكي است برويم و با هم شام بخوريم من هم با اصرار او قبول كرده و به منزلش رفتم. وقتي در خانه او بوديم او شروع به صحبت از نوع كاري كه قرار بود براي دوستش انجام دهيم كه سرهمين موضوع با هم حرفمان شد و يكمرتبه با يكديگر درگيري فيزيكي پيدا كرديم. ناگهان پيرمرد چاقويي را برداشته و با ژستي تهديدآميز مرا تهديد كرد. من هم چاقو را از او گرفته و با آن ضربهاي به گردنش زدم. بعد هم چند ضربه به دست چپش زده و وقتي از مرگش مطمئن شدم سوئيچ ماشينش را برداشته و هر چه كه ممكن بود اثر انگشتم روي آن باقي باشد را برداشته و سوار پرايد مقتول شده و از آنجا رفتم.
با اين اظهارات متهم قرار بازداشت متهم تمديد شد تا تحقيقات بيشتري درباره انگيزه قتل از سوي وي صورت گيرد.
http://www.akharinnews.com/images/stories/jamee/tehranemrooz_768_19_copy.jpg
آخرین نیوز: تحقيق درباره درستي ادعاي جواني كه ميگويد پس از آشنايي با يك پيرمرد شيك پوش در يك تئاتر خياباني وي را كشته است ادامه دارد.
به گزارش تهران امروز صبح روز 5 شهريور ماه امسال تلفن بازپرس ويژه قتل تهران زنگ خورده و ماموران خبر وقوع يك خودكشي مشكوك در آپارتماني در ستارخان را به وي اطلاع دادند.
با حضور بازپرس روشن و كارآگاهان ويژه قتل اداره آگاهي در محل تحقيقات آغاز و آنها با جسدبي جان مرد 67 سالهاي به نام جواد روبهرو شدند كه شاهرگ گردن وي و مچ دست چپش با شيئي تيز دچار بريدگي عميقي شده و خون زيادي از وي رفته بود. اما آنچه اين مرگ خودكشي مانند را مشكوك ساخته بود آثار ضرب و جرح روي بدن متوفي بود كه فكر كارآگاهان را از موضوع خودكشي به سمت قتل سوق داد. اين در حالي بود كه اثري از ماشين پرايد مقتول هم نبود.
خانه من دست مقتول بود
در آغاز تحقيقات مردي كه موضوع اين مرگ مشكوك را به پليس خبر داده بود به كارآگاهان گفت: خانهاي كه جنازه جواد داخل آن پيدا شده است متعلق به من است. من و آن مرحوم رفاقت ديرينهاي داشتيم و من چون ساكن ايران نيستم و به همراه خانوادهام در كشوري ديگر به سر ميبرم در نبود خودم منزل را به جواد سپرده بودم و وي از آن مواظبت ميكرد. چون جواد تنها بود بيشتر اوقات را در خانه من به سر ميبرد. هفته جاري وقتي براي انجام بعضي كارهايم ميخواستم به ايران برگردم چند بار با جواد تماس گرفتم تا وي را از بازگشت خود با خبر كنم. اما هرچه با وي تماس گرفتم پاسخگوي تماسهايم نبود تا اينكه با چند تن از دوستان و آشنايانم تماس گرفتم واز آنها خواستم جواد را پيدا كنند اما آنها نيز با من تماس گرفته و گفتند موفق نشدهاند هيچ خبري از وي به دست بياورند. براي همين نگران شده و زودتر به خانه آمدم. اما وقتي در را باز كردم با صحنه تلخي كه شما هم از آن با خبريد يعني خودكشي وي روبهرو شدم.
كارآگاهان در ادامه اطلاع پيدا كردند كه مقتول صاحب يك آژانس املاك بوده و وضع مالي خوبي هم داشته است براي همين فرضيه ارتكاب قتل با انگيزه سرقت قوت گرفت. دو روز بعد از كشف جسد در حالي كه ماموران چندين مظنون را مورد شناسايي و بازجويي قرار داده بودند خبر رسيد كه پرايد جواد در خياباني در محله افسريه به حال خود رها شده است.
كشف مدارك ماشين مقتول از خانه يك مظنون
تحقيقات ادامه داشت تا اينكه ماموران مطلع شدند مقتول روز حادثه با جواني غريبه ديده شده است براي همين شناسايي اين جوان در دستور كار قرار گرفت. ماموران سرانجام اين جوان 25 ساله به نام مجتبي را در خيابان 17 شهريور شناسايي و بازداشت كردند. ماموران با حكم قضايي خانه مظنون را مورد بازرسي قرار داده و در يكي از كمدهاي منزل مظنون اسناد خودرو مقتول را پيد كردند. مجتبي بلافاصله به پليس آگاهي منتقل و درباره اين مدارك از وي توضيح خواسته شد كه او مدعي شد اين مدارك را به طور اتفاقي در خيابان پيدا كرده و به خانه خود آورده است.
اما حرفهاي مجتبي قانع كننده به نظر ميرسيد براي همين تحقيقات ادامه يافت تا اينكه وي پرده از راز قتل پيرمرد برداشت: بعد ازظهر روز حادثه در پارك دانشجو مشغول تماشاي يك تئاتر خياباني بود كه متوجه شدم پيرمردي خوش تيپ و با سرووضعي آراسته كنارم نشسته است. در حالي كه مشغول ديدن نمايش بوديم به تبادلنظر درباره آن نمايش پرداختيم و همين باعث آشنايي ما شد. بعد از ديدن نمايش شروع به قدم زدن با هم كرديم و من به او گفتم قبلا در كار تئاتر بودم ولي الان بيكارم و دنيال كار ميگردم. اين در حالي است كه خرج خانواده نيز روي دوش من است.
شام خونين
مظنون افزود: پيرمرد كه قصد كمك به من را داشت گفت اتفاقا دوستي دارد كه مدير يك شركت است و دنبال جواني با مشخصات من ميگردد و حاضر است پول خوبي به وي بدهد. من خيلي خوشحال شدم و گفتم از اين كار استقبال خواهم كرد. صحبتهاي ما طول كشيد. بعد از قدم زدن به تعارف وي سوار ماشينش شدم تا مدت بيشتري با هم صحبت كنيم. وقي به ستارخان رسيديم وي گفت گرسنهاش است و براي همين پياده شد و دو ساندويچ خريد و در ادامه از من خواست به خانه وي كه همان نزديكي است برويم و با هم شام بخوريم من هم با اصرار او قبول كرده و به منزلش رفتم. وقتي در خانه او بوديم او شروع به صحبت از نوع كاري كه قرار بود براي دوستش انجام دهيم كه سرهمين موضوع با هم حرفمان شد و يكمرتبه با يكديگر درگيري فيزيكي پيدا كرديم. ناگهان پيرمرد چاقويي را برداشته و با ژستي تهديدآميز مرا تهديد كرد. من هم چاقو را از او گرفته و با آن ضربهاي به گردنش زدم. بعد هم چند ضربه به دست چپش زده و وقتي از مرگش مطمئن شدم سوئيچ ماشينش را برداشته و هر چه كه ممكن بود اثر انگشتم روي آن باقي باشد را برداشته و سوار پرايد مقتول شده و از آنجا رفتم.
با اين اظهارات متهم قرار بازداشت متهم تمديد شد تا تحقيقات بيشتري درباره انگيزه قتل از سوي وي صورت گيرد.