afsanah82
11-25-2011, 02:54 PM
زنی در دادگاه گفت: محجوب بودن و خجالتهای دخترانگیام در 17 سالگی و جواب مثبت دادن به اولین خواستگار، آغاز تلخی را برایم رقم زد که تاکنون پس از گذشت 12 سال همچنان روزها را به سختی میگذرانم.
زنی جوان همراه با وکیلش وارد یکی از شعبههای دادگاه خانواده شد، وی خطاب به قاضی اظهار کرد: به خواست خانواده به درخواست ازدواج همسرم پاسخ مثبت دادم. در صورتی که علاقمند به ادامه تحصیل بودم اما به دلیل خجالت از پدر و مادر و برادرهایم و سن کم نتوانستم جواب منفی خود را بازگو کنم. زمانی که به عقد همسرم در آمدم 17 سال داشتم و در آن سن کم زندگی مشترکی را شروع کردم درحالی که نمیدانستم علاقه به همسر و زندگی چه معنایی دارد. در آن روزها با به وجود آمدن کوچکترین مشکل در امور منزل، مادر شوهرم مرا کتک میزد و اگر همسرم سعی میکرد مقابل او بایستد او نیز کتک میخورد.
این زن که 29 سال سن داشت، خاطر نشان کرد: بعد از گذشت هفت یا هشت سال از زندگی مشترکمان در عین ناباوری رفتارهای مادر شوهرم ادامه داشت و شوهرم هیچگاه نتوانست به عنوان یک پناهگاه از من حمایت کند و هر بار که اعتراض میکردم میگفت من نمیتوانم خلاف حرف مادرم را به زبان آورم. زمانی که مادر همسرم فوت کرد، خواهرهایش به خوبی توانستند جای خالی مادرشان را پر کنند و این در صورتی بود که من فرزند 11 سالهای داشتم و آنها بدون هیچ گونه خجالتی من را مقابل دخترم کتک می زدند.
زن جوان در پاسخ به پرسش قاضی شعبه مبنی بر اینکه دلیل کتکهای خانواده شوهرت چه بود، بیان کرد: به بهانههای مختلف مرا کتک میزدند، مثلا یکبار به دلیل خرجی ندادن همسرم، مجبور شدم یارانههای نقدی سهم خود و دخترم را برای تأمین مخارج منزل خرج کنم و زمانی که شوهرم و خواهرش از این موضوع مطلع شدند، به قصد جانم مرا کتک زدند. وی در حالی که به آرامی اشک میریخت، عنوان کرد: یکسال است که علاوه بر مشکلات گذشته همسرم به فردی شکاک تبدیل شده است و با به وجود آمدن کوچکترین مشکلی به قدری مرا کتک میزند که توان ایستادن بر روی پاهایم را ندارم، برای مثال، آخرین مرتبهای که به شدت مرا کتک زد، موجب شد همسایهها با 110 تماس بگیرند. زن جوان مدعی شد: متاسفانه دخترم به بیماری افسردگی مبتلا شده است و مرتب از من میخواهد که از پدرش جدا شوم. من نیز در این سالها به دلیل وجود فرزندم با مشکلات کنار آمدم. اکنون فرزندم نمیخواهد پدری با این اخلاق و رفتار داشته باشد.
قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات زن جوان به دلیل عدم حضور مرد در دادگاه حکمی مبنی بر طلاق صادر نکرد و رسیدگی به پرونده را به جلسهی آینده موکول کرد.
زنی جوان همراه با وکیلش وارد یکی از شعبههای دادگاه خانواده شد، وی خطاب به قاضی اظهار کرد: به خواست خانواده به درخواست ازدواج همسرم پاسخ مثبت دادم. در صورتی که علاقمند به ادامه تحصیل بودم اما به دلیل خجالت از پدر و مادر و برادرهایم و سن کم نتوانستم جواب منفی خود را بازگو کنم. زمانی که به عقد همسرم در آمدم 17 سال داشتم و در آن سن کم زندگی مشترکی را شروع کردم درحالی که نمیدانستم علاقه به همسر و زندگی چه معنایی دارد. در آن روزها با به وجود آمدن کوچکترین مشکل در امور منزل، مادر شوهرم مرا کتک میزد و اگر همسرم سعی میکرد مقابل او بایستد او نیز کتک میخورد.
این زن که 29 سال سن داشت، خاطر نشان کرد: بعد از گذشت هفت یا هشت سال از زندگی مشترکمان در عین ناباوری رفتارهای مادر شوهرم ادامه داشت و شوهرم هیچگاه نتوانست به عنوان یک پناهگاه از من حمایت کند و هر بار که اعتراض میکردم میگفت من نمیتوانم خلاف حرف مادرم را به زبان آورم. زمانی که مادر همسرم فوت کرد، خواهرهایش به خوبی توانستند جای خالی مادرشان را پر کنند و این در صورتی بود که من فرزند 11 سالهای داشتم و آنها بدون هیچ گونه خجالتی من را مقابل دخترم کتک می زدند.
زن جوان در پاسخ به پرسش قاضی شعبه مبنی بر اینکه دلیل کتکهای خانواده شوهرت چه بود، بیان کرد: به بهانههای مختلف مرا کتک میزدند، مثلا یکبار به دلیل خرجی ندادن همسرم، مجبور شدم یارانههای نقدی سهم خود و دخترم را برای تأمین مخارج منزل خرج کنم و زمانی که شوهرم و خواهرش از این موضوع مطلع شدند، به قصد جانم مرا کتک زدند. وی در حالی که به آرامی اشک میریخت، عنوان کرد: یکسال است که علاوه بر مشکلات گذشته همسرم به فردی شکاک تبدیل شده است و با به وجود آمدن کوچکترین مشکلی به قدری مرا کتک میزند که توان ایستادن بر روی پاهایم را ندارم، برای مثال، آخرین مرتبهای که به شدت مرا کتک زد، موجب شد همسایهها با 110 تماس بگیرند. زن جوان مدعی شد: متاسفانه دخترم به بیماری افسردگی مبتلا شده است و مرتب از من میخواهد که از پدرش جدا شوم. من نیز در این سالها به دلیل وجود فرزندم با مشکلات کنار آمدم. اکنون فرزندم نمیخواهد پدری با این اخلاق و رفتار داشته باشد.
قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات زن جوان به دلیل عدم حضور مرد در دادگاه حکمی مبنی بر طلاق صادر نکرد و رسیدگی به پرونده را به جلسهی آینده موکول کرد.