توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : با حماسهسازان عاشورا،فرمان حمله به کاروان سیدالشهدا
R A H A
11-24-2011, 03:43 PM
بعد از واقعه کربلا رخ داد/
واقعه حره و قتل عام مردم مدینه
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: سال 63 هجری و درپی افشاگریهای متعددی که بعد از واقعه کربلا رخ داد مردم مدینه عامل یزید را به همراه خاندان ستم پیشه بنی امیه از شهر اخراج و شهر را به تصرف در آوردند، اما این اقدام انقلابی به کشتار وحشیانه مردم ختم شد. بعد از واقعه کربلا جمعى از اهل مدینه از جمله عبدالله بن حنظله به شام رفتند و فجایع اعمال یزید را با چشم دیدند، سپس به مدینه برگشتند و اهل مدینه را از اعمال پلید یزید مطلع ساختند، مردم مدینه نیز حاکمى که از طرف یزید گماشته شده بود (به نام عثمان بن محمد بن ابى سفیان) با مروان و سایر امویین از مدینه بیرون کردند و شتم و سب و لعن یزید را آشکار نمودند و با عبدالله بن حنظله بیعت کردند.
یزید پس از اطلاع، مسلم بن عقبه ملعون را با لشکرى عظیم از شام به طرف مدینه فرستاد، مسلم با لشکر به سنگستان مدینه که معروف به حرّه است رسیدند، مردم مدینه براى دفاع بیرون آمدند، جنگ بزرگى واقع شد.
مروان، مسلم را راهنمایى و تحریک مى کرد، بسیارى از اهل مدینه کشته شدند، عده اى از مردم به روضه مطهر پیامبر(ص) پناهنده شده بودند، لشکر مسلم با اسبهاى خود داخل روضه منوره شدند و در مسجد رسول خدا اسبهاى خود را جولان داده و پیوسته از مردم مى کشتند .
نوشته اند هفتصد نفر از بزرگان قریش و انصار و مهاجر و از سایر مردم ده هزار نفر کشته شدند.
...................................
حوادث الایام، صفحه 309
R A H A
11-24-2011, 03:44 PM
ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا
با حماسهسازان عاشورا/
ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: سال 61 هجری امام حسین(ع) که به دعوت جمع کثیری از کوفیان به مقصد این شهر حرکت کرده بود با ممانعت برای ورود مواجه و به اتفاق خانواده و همراهان به سرزمین کربلا عزیمت کند. حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) پس از دریافت نامه های فراوان اهالی کوفه، مبنی بر دعوت آن حضرت به کوفه و بر عهده گرفتن قیام مردمی بر ضد بنی امیه، در آغاز پسر عمویش مسلم بن عقیل را به نمایندگی خویش به آن دیار اعزام کرد که اهالی کوفه، به ویژه شیعیان و محبان اهل بیت از مسلم استقبال شایانی کرده و بیش از 18 هزارتن با وی بیعت کردند .
مسلم بن عقیل در پی این بیعتها که بعدها شکسته شد نامه ای برای امام حسین نوشت و آن حضرت را به کوفه دعوت کرد، امام حسین(ع) هشتم ذیحجه سال 60 قمری به همراه خانواده، فامیلان و یاران خود عازم کوفه شد.
ولی پس از گذشتن از توقفگاه شراف با سپاه یک هزار نفری عبیدالله بن زیاد، به فرماندهی حربن یزید تمیمی روبرو شد.
حربن یزید مأموریت داشت در مسیر میان مکه و کوفه به گشت زنی پرداخته و در صورت برخورد با قافله امام حسین(ع) برآنان سخت گرفته و مانع ورودشان به کوفه شود.
امام حسین(ع) به محض رویارویی با سپاه خسته و تشنه حر با آنان مهربانی و همه را سیراب و از الطاف خویش برخوردار گرداند. حر که پیش از این از امام حسین(ع) تصور دیگری داشت، در برابر مهربانی های آن حضرت متأثر و منفعل شد و رفتاری غیرخصمانه در پیش گرفت. ولی بنا به فرمان عبیدالله بن زیاد ناچار بود آن حضرت را تعقیب و مانع ورود کاروان به کوفه شود.
در این هنگام حر نامه ای از عمربن سعد دریافت و او مأمور شد امام را از بیابانی خشک و فاقد آب و آبادانی گذر دهد . پس از رسیدن به کربلا و دستور توقف به قافله امام حسین(ع)، آن حضرت پرسید نام این مکان چیست؟ گفتند: کربلا. امام حسین(ع) همین که نام کربلا را شنید، گفت: اَللّهُمَّ اِنّی اَعوذُ بکَ مِنَ الکَربِ و البَلاءِ؛ این جا، مکان کرب و بلا و محل محنت است.
حضرت فرمود: همین جا مردان ما شهید و خون ما ریخته و حرم ما اسیر مى گردد، قبر ما زیارتگاه مى شود، این است همان نقطه اى که جدم براى انجام وظیفه به من وعده کرده است.
پس قافله حسینی در آن جا فرود آمد و خیمه های شرافت خود را بر افراشت و در طرف دیگر، حر بن یزید با یاران و سپاهیان خویش اقامت گزیده و خیمه های دشمنی و قتال با آل پیامبر(ص) را بر پا کرد.
...............................................
الارشاد (شیخ مفید)، ص 416؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 320؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ص 871
R A H A
11-24-2011, 03:46 PM
ورود عمربن سعد به کربلا با طمع حکومت ری
با حماسهسازان عاشورا/
ورود عمربن سعد به کربلا با طمع حکومت ری
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: سال 61 هجری عمربن سعد با وجود تردیدهایی که داشت، اما با طمع دستیابی به حکومت ری بالاخره با سپاهی عظیم به قصد جنگ با امام حسین(ع) راهی کربلا و سوم محرم وارد این سرزمین شد . عمر بن سعد بن ابی وقاص، که از معاریف کوفه و از هواداران بنی امیه بود، پیش از ماجرای خونین کربلا، حکم ولایت "ری" شامل منطقه ری و بخش اعظمی از مناطق مرکزی و شمالی ایران را از عبیدالله بن زیاد، عامل یزید بن معاویه در کوفه و بصره گرفته بود.
ولی هنوز به این امر اقدام نکرده بود که مخالفت امام حسین(ع) با یزید و حرکت وی به سوی کوفه پیش آمد و همگان را به طریقی درگیر ماجرا کرد.
عبیدالله بن زیاد که از توانایی های عمر بن سعد در مبارزات و جنگ ها با خبر بود و وی را در میان هواداران بنی امیه مناسب نبرد با امام حسین(ع) می دید به وی پیشنهاد فرماندهی سپاه رزمی خویش بر ضد امام حسین(ع) را داد و تنفیذ حکومت ری را مشروط به پایان بخشیدن به ماجرای قیام امام حسین(ع) کرد.
عمر بن سعد در آغاز برای پذیرش این امر مهم از خود تردید و دو دلی نشان داد ولی در برابر تطمیع های شیطانی عبیدالله تسلیم و پیشنهادش را پذیرفت و فرماندهی سپاه یزید بن معاویه بر ضد امام را بر عهده گرفت.
وی برای این منظور در رأس یک سپاه چهار هزار نفری از کوفه خارج شد و سوم محرم سال 61 قمری یک روز پس از ورود امام حسین(ع) به کربلا، وارد این سرزمین شد و سپاه یک هزار نفری حربن یزید نیز به او پیوست و در تحت فرماندهی وی قرار گرفت.
.................................................. .......
بحار الأنوار (علامه مجلسی)، ج 44، ص 384؛ مقاتل الطالبیین (ابوالفرج اصفهانی)، ص 74؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 333؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ص 885
R A H A
11-24-2011, 03:46 PM
ناجوانمردان دسترسی یاران سیدالشهدا به آب را ممنوع کردند
با حماسهسازان عاشورا/
ناجوانمردان دسترسی یاران سیدالشهدا به آب را ممنوع کردند
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: عمربن سعد درپی مذاکراتی با امام حسین(ع) دیگر حساسیتی به آن حضرت نداشت اما عبیدالله که نمیخواست ماجرا به همین جا ختم شود طی نامهای به عمر دستور داد بر امام سخت گرفته و اجازه استفاده از آب فرات را به یاران آن حضرت ندهد. عمر پس از ورود به کربلا بواسطه پیکی دلیل سفر امام حسین(ع) را جویا شد. امام فرمود: آمدن من به این سرزمین به خاطر دعوت همشهری های شما بوده است که با ارسال هزاران نامه، مرا به سوی خود خواندند. اگر از ادامه حرکت من ناخرسندید، من اصراری بر آن ندارم و حاضرم برگردم.
عمر بن سعد پس از دریافت پاسخ امام حسین(ع)، دلگرم و به ایجاد صلح و سازش امیدوار شد. از آن پس میان امام حسین(ع) و عمر بن سعد، پیام های دیگری نیز مبادله و موجب فروکش کردن حساسیت های ابتدایی و کاستن خصومت شد.
اما عبیدالله بن زیاد، عامل یزید بن معاویه در کوفه، که بر جریان کربلا و نحوه رفتار عمر بن سعد با امام حسین(ع) نظارت داشت حاضر به مصالحه و پایان ماجرا بدون خونریزی نبود و تلاش می کرد این امر را سخت تر و حادتر کند.
به همین دلیل روز هفتم محرم نامه ای برای عمر بن سعد نوشت و به وی دستور داد بر امام حسین(ع) سخت گرفته، مانع دستیابی امام و یاران به آب فرات شود تا آنها در فشار قرار گرفته و تسلیم شوند .
عمر بن سعد که به خاطر دلبستگی به حکومت ری حاضر به انجام هر کاری بود، فرمان عبیدالله را بی درنگ اجرا کرد عمر بن حجاج زبیدی را با پانصد سواره نظام، موکل آب فرات کرد تا از دسترسی یاران امام حسین(ع)، به آب فرات جلوگیری کند.
سپاهیان عمر بن سعد از روز هفتم محرم با شدت تمام از آب فرات مراقبت کرده و مانع دستیابی یاران امام حسین(ع) به آن شدند. ولی با وجود سخت گیری و تلاش پیگیر آنان، یاران امام حسین(ع) تا شب عاشورا از تاریکی شب استفاده کرده و خود را به رود فرات رسانده و آب خیمه ها را تأمین می کردند.
حضرت عباس(ع) که در دلیری، غیرت و وفاداری، زبانزد دوستان و دشمنان بود، در آب رسانی خیمه ها پیشگام و بسیار کوشا بود.
.........................................
الارشاد (شیخ مفید)، ص 434؛ بحار الانوار (علامه مجلسی)، ج 44، ص 315 و ص 389؛ کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج2، ص 226 و منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 335
R A H A
11-24-2011, 03:46 PM
با حماسهسازان عاشورا/
گفتگوی سیدالشهدا با عمربن سعد
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: پس از آن که به دستور کتبی عبیدالله بن زیاد آب فرات بر روی امام حسین(ع) و یارانش بسته شد وضعیت به گونهای پیش میرفت که هر آن احتمال بروز جنگ و خونریزی وجود داشت. امام حسین(ع) برای کمک به بهبود شرایط و ایجاد برقراری تفاهم میان دو گروه، خواستار ملاقات خصوصی با عمر بن سعد فرمانده سپاهیان عبیدالله بن زیاد شد.
عمر بن سعد از پیشنهاد امام حسین(ع) استقبال کرد و در شب هشتم محرم، در خیمه ای میان دو لشکر گاه تشکیل جلسه داده مدتی طولانی با یکدیگر گفتگو کردند .
ابومخنف روایت کرده است که ملاقات آن دو،تنها یک بار نبود، بلکه آنان سه یا چهار بار با یکدیگر ملاقات و گفتگو کردند.
عمر بن سعد که حوادث کربلا را پی در پی برای عبیدالله بن زیاد گزارش می کرد پس از ملاقات با امام حسین(ع) نامه ای رضایت بخش برای عبیدالله ارسال و در آن یادآوری کرد که آتش جنگ خاموش و روابط اصلاح شد، حسین بن علی(ع) حاضر است از همان جایی که آمده برگردد و یا به سوی یکی از مرزهای کشور برود و مانند سایر مسلمانان زندگی کند. نه از او بر ضد ما و نه از ما بر ضد او چیزی در میان نباشد و یا به جانب شام نزد یزید بن معاویه رفته و اختلافش را با وی حل و فصل کند. ای عبیدالله! این پیش آمد هم می تواند موجب خرسندی تو و هم موجب اصلاح امت باشد.
باید توجه داشت مطالبی که عمر بن سعد در این نامه به آن ها اشاره کرد برداشت های شخصی وی و یا مبالغه گویی اش برای آرام کردن عبیدالله و اصلاح امور بود تا از این طریق زودتر غائله را پایان داده و به حکومت "ری" دست یابد.
شک نیست امام حسین(ع) که با هدف امر به معروف و نهی از منکر اقدام به قیام علیه باطل کرده بود، هیچگاه به شخصی چون عمر بن سعد چنین تعهدی نمی داد.
بحار الأنوار (علامه مجلسی)، ج 44، ص 388، معالم المدرستین (سید مرتضی عسکری)، ج3، ص 103 3- الارشاد (شیخ مفید)، ص 437 ، تاریخ طبری
R A H A
11-24-2011, 03:46 PM
با حماسهسازان عاشورا/
ورود شمر ملعون به کربلا
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: شمربن ذی الجوشن نهم محرم سال 61 هجری با فرمانی برای عمربن سعد و به قصد جنگ حتمی با امام حسین(ع) با لشکری عظیم وارد کربلا شد.
در برابر کاروان کوچک امام حسین(ع) که خانواده آن حضرت نیز همراه آنان بودند، عبیدالله بن زیاد نیروهای رزمی کثیری به کربلا اعزام کرد.
وی علاوه بر لشکر یک هزار نفری حر بن یزید ریاحی، اعزامهای دیگری نیز به کربلا داشت از جمله چهار هزار تن به همراه عمر بن سعد، دو هزار نفر به همراه یزید بن رَکاب کلبی، چهار هزار نفر به همراه حُصین بن نُمیر سکونی، هزار نفر به همراه شبث بن ربعی.
اما شرورترین بی رحم ترین نیروی عبیدالله بن زیاد لشکر شمر بن ذی الجوشن بود که با چهار هزار سرباز به قصد نبرد با اهل بیت پیامبر(ص) وارد سرزمین کربلا شد.
ورود شمر به کربلا مصادف بود با روز نهم ماه محرم بود. هنگامی که نامه رضایت بخش عمر بن سعد به عبیدالله بن زیاد رسید، شمر بن ذی الجوشن در مجلس وی حضور داشت و چون نظر عبیدالله درباره پیشنهاد عمر بن سعد مبنی بر مصالحه با امام حسین(ع) را دید بر آشفت و به عبیدالله گفت: ای امیر، آیا پیشنهاد او را پذیرفته ای؟ هم اینک حسین بن علی(ع) با پای خود در سرزمین تو گام نهاد و در نزدیکی تو مقیم گشت. به خدا سوگند، اگر امروز از تو رهایی پیدا کند دیگر نمی توانی بر او دست یابی. در آن صورت او عزیزتر و نیرومندتر و تو ناتوان تر و خوارتر می شوی. پس او را رها مکن و در اختیارت بگیر، در این صورت هر تصمیمی که درباره اش بگیری می توانی جامه عمل به پوشانی.
گفتار خصمانه و تحریک آمیز شمر اثر بدی در عبیدالله داشت بطوریکه نظر مساعدش به یکباره تغییر کرد و بلافاصله نامه شدید اللحنی برای عمر بن سعد نوشت به این مضمون " یا از حسین بن علی(ع) برای یزید بیعت بگیر و یا بر او بتاز و سرش را از بدن جدا کن و تمام یاران وی را از دم تیغ و تیر بگذران و بر بدن هایشان اسب بدوان. گرچه اسب تاختن بر بدن های آنان، فایده ای ندارد ولی چون از زبانم جاری شده است، باید به عمل آوری".
عبیدالله در نامه خود همچنین یادآور شد: ای عمر بن سعد، اگر آن چه را به تو فرمان داده ام انجام دهی، نزد ما عزیز و سربلند خواهی بود و به آرزو و آمالت می رسی، ولی اگر تمایلی برای نبرد با حسین بن علی(ع) نداری از فرماندهی سپاه معزول و کارهای سپاه را به شمر بن ذی الجوشن بسپار.
عبیدالله، این نامه را به شمر سپرد و او را روانه کربلا کرد و وی را بر کردار و رفتار عمر بن سعد، مراقب ساخت.
.................................................. ...
الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ص 891 ، بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج 44، ص 390 3- الارشاد (شیخ مفید)، ص 438؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 335
R A H A
11-24-2011, 03:46 PM
تاسوعا؛ طلیعه حماسه عاشورا/
امتناع حضرت ابوالفضل(ع) از پذیرش امان نامه شمر
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: حضور حضرت ابوالفضل العباس در میان یاران امام حسین(ع) که خاص و عام شجاعت، دلاوری، وفا و غیرت وی را باور داشتند، از نظر دشمنان حقیقت سنگین و نگران کنندهای بود .
به همین دلیل دشمنان به فکر افتادند که وی و برادرانش را از جبهه توحیدی امام حسین(ع) جدا کرده و به خود ملحق کنند .
پس شمر بن ذی الجوشن که از قبیله ام البنین(مادر حضرت عباس(ع)) بود مأموریت یافت که به حضرت عباس(ع) و سه برادراش امان نامه دهد.
عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزدیکی خیمه گاه امام حسین(ع) رفت و فریاد زد: خواهر زادگانم کجایند؟ امام که منظور شمر را متوجه بود به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید، اگرچه او فاسق است ولی با شما قرابت و رابطه خویشاوندی دارد.
حضرت عباس(ع) به همراه برادرانش عبدالله، جعفر و عثمان نزد شمر حضور یافته و از او پرسیدند: چی می خواهی؟ شمر گفت: شما خواهر زادگان من هستید. بدانید تا ساعاتی دیگر شعله های جنگ برافروخته می شود و از یاران حسین بن علی کسی زنده نمی ماند. من برای شما امان نامه ای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان ما هستید مشروط بر این که از یاری برادرتان حسین(ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید.
حضرت عباس که اسوه بی همتای غیرت، حمیت و وفاداری بود بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو. ای دشمن خدا! ما را فرمان می دهی که از یاری برادر و مولایمان حسین(ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان می دهی ولی برای فرزند رسول خدا(ص) امانی نیست؟
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندان ام البنین(س) ناامید و خشمگین شد و با سرافکندگی به خیمه گاه خویش برگشت.
برخی روایات، به جای شمر بن ذی الجوشن، شخصی به نام "عبدالله بن أبی محل بن حزام" برادرزاده ام البنین را نام برده اند که برای حضرت عباس(ع) و برادرانش امان نامه برد، ولی با پاسخ منفی آنان روبرو شد.
به هر حال سپاه عمر بن سعد در این ترفند نابخردانه ناکام ماند و نتوانست خللی در سپاه یکپارچه امام حسین(ع) به وجود آورد.
.................................................. .............
1- الارشاد (شیخ مفید)، ص 342 2- همان، ص 440؛ بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج 44، ص 391 3- معالم المدرستین (سید مرتضی عسکری)، ج3، ص 105؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ص 895
R A H A
11-24-2011, 03:47 PM
با حماسهسازان عاشورا/
فرمان حمله به کاروان سیدالشهدا / تدبیر امام در شب عاشورا
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: عمر بن سعد با دریافت نامه شدیدالحن عبیدالله احساس خطر کرد و با آمدن شمر به کربلا وی را رقیبی برای فرماندهی خویش دید، بنابراین با دستپاچگی عصر روز تاسوعا (نهم محرم) فرمان حمله به خیمه گاه امام حسین(ع) را صادر کرد که با درایت امام این فعالیت متوقف شد. وی با گفتن: "ای لشکریان خدا سوار شوید، شما را به بهشت مژده باد"، سپاهیان خود را وادار به هجوم سراسری کرد و تلاش داشت تا کردار و رفتار خود را بایسته جلوه دهد و روحیات متزلزل سپاهیان را تقویت کند تا مبادا در نبرد با فرزندزاده رسول خدا(ص) دچار تزلزل و سستی شوند .
امام حسین(ع) که در آن هنگام در پیش گاه خیمه خود به شمشیر تکیه داده و به استراحت مختصر پرداخته بود، با صدای خواهرش زینب کبری(س) سربلند کرد و خیل عظیم سپاهیان دشمن را در روبروی خود دید که در حال پیش روی به سوی خیمه گاه وی بودند.
آن حضرت بی درنگ برادرش حضرت عباس(ع) را به همراه بیست تن از یاران فداکارش چون زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به سوی سپاه دشمن فرستاد تا از فرمانده آنان، علت تهاجم عمومی را جویا شوند.
حضرت عباس(ع) و هیئت همراه، به سران سپاه عمر بن سعد نزدیک شده و پیام امام را ابلاغ کردند و آنان در پاسخ امام گفتند: از امیر عبیدالله بن زیاد فرمان آمده است که حسین بن علی(ع) یا در طاعت او در آید و با او بیعت کند و یا هم اینک آماده نبرد سرنوشت ساز باشد.
حضرت عباس(ع) پیام آنها را به امام حسین(ع) رساند و از آن حضرت کسب تکلیف کرد.
امام حسین(ع) به وی فرمود: از آنان بخواه که امشب را صبر کرده و کار نبرد را به فردا واگذارند. زیرا دوست دارم شب آخر عمرم مقدار بیشتری به عبادت و نماز بپردازم و خدا می داند که من به راز و نیاز با وی و نیایش در درگاهش چقدر علاقمندم.
حضرت عباس(ع) بار دیگر به سوی سپاه دشمن رفت و درخواست امام حسین را به آنان ابلاغ کرد. عمر بن سعد که مظنون به مسامحه کاری بود و شمر را رقیب خود می دید، از درخواست امام حسین(ع) سر باز زد و گفت: برای حسین، دیگر مهلتی نیست!
برخی از فرماندهان سپاه، زبان به اعتراض گشوده و گفتند: ای فرمانده! اگر کافران و مشرکان از ما مهلت می خواستند، ما دریغ نمی کردیم ولی از مهلت دادن به فرزندزاده رسول خدا(ص) امتناع می کنیم؟
عمر بن سعد با اعتراضهای متعدد یاران خود مواجه گردید و به ناچار درخواست امام حسین(ع) را پذیرفت و به وی پیام داد که یک شب را به شما مهلت دادم، ولی بامداد فردا اگر بر فرمان امیر سر اطاعت فرود نیاورید فیصله کار را به شمشیر می سپارم.
..........................................
الارشاد (شیخ مفید)، ص 440؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 337
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.