PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نهادهاى اجتماعى



M.A.H.S.A
11-17-2011, 02:00 PM
◊ انواع نهادهای اجتماعی ◊ اهمیت نهادها ◊ تعریف نهاد ◊ تفاوت نهاد با سازمان ◊ مفهوم نهاد اجتماعی ◊ منشاء و علل پیدایش
امور اجتماعى در جامعه‌شناسى چند نوع است، برخى از اهميت، ثبات، قدمت و عموميت بيشترى برخوردار هستند، و بعضى نسبتاً جديد، محدود و در پاره‌اى موارد خصوصى و فرعى مى‌باشند. امورى که از نظر استمرار، عموميت و استقرار در جوامع گوناگون، مورد توجه قرار مى‌گيرند 'نهادها' هستند.
به‌نظر جامعه‌شناسان، نهادها به منزلهٔ استخوان‌بندى و نسوخ جامعه به شمار مى‌روند و سنگ بناى اصلى جامعه تلقى مى‌گردند. بدين جهت مرکز ثقل و مورد توجه جامعه‌شناسان هستند و در مطالعهٔ جامعه‌شناسي، مقامى بسيار شامخ دارند. زيرا به‌وسيلهٔ نهادها است که زندگى يک جامعه، با تمام پيچيدگى‌ها و تغييرات آن در مقابل بينندگان ظاهر شده، خودنمائى مى‌کند. گذشته از اين به‌نظر 'گيدينگز' ، نهادها، با ارزش‌ترين قسمت‌هاى ميراث نسل‌هاى گذشتهٔ بشر را حفظ کرده‌اند' .

M.A.H.S.A
11-17-2011, 02:01 PM
نواع نهادهاى اجتماعى
انواع نهادهاى اجتماعى

'معناى خاص' هر امرى را که جامعه نهاده، يعنى برقرار و ايجاد کرده است 'نهاد' مى‌خوانند در اين صورت نهادهاى اجتماعى بر دو نوع است:
۱. نهادهاى اساسى و اصلى
۲. نهادهاى فرعى
نهادهاى اساسى و اصلى عبارت هستند از: نهاد خانواده و خويشاوندى و ازدواج، نهاد دين و سازمان ديني، نهاد آموزش و پرورش، نهاد سياست (حکومت و دولت) و نهاد اقتصاد که از اهميت بسيار زيادى برخوردار هستند.
نهادهاى فرعى مانند: نهاد تفريح و اوقات فراغت، هنر و امور ذوقى و بهداشتى و نظاير آن که از اهميت کمترى برخوردار هستند و در مرتبه دوم قرار مى‌گيرند.
نهادهاى اجتماعى هر يک به‌منزلهٔ کلى است که از اجزاء متعددى ترکيب يافته و هر يک از اين اجزاء به نوبه خود به‌منزله دستگاهى منظم هستند. ◊ نهادهای دومین ◊ نهادهای نخستین یا اصلی

نهادهاى نخستين يا اصلى آن دسته از نهادهائى هستند که براى رفع نيازهاى حياتى افراد و بقاءِ جامعه ضرورت دارد و هر فرد از زمانى که به دنيا مى‌آيد، تا لحظهٔ مرگ با آنها در ارتباط است. به‌وسيلهٔ اين ارتباط است که 'ميراث‌هاى اجتماعي' از نسلى به نسل ديگر منتقل مى‌شود و آموزش و پرورش صورت مى‌گيرد. از اين‌رو گفته مى‌شود، که نهادهاى نخستين يا اصلي، عمومى و جهانى هستند و در هر عصر و جامعه‌اى وجود دارند. مانند نهاد آموزش و پرورش، خانواده، خويشاوندي، ازدواج و دين و مذهب.
نهادهاى دومين آن دسته از نهادها هستند که به نيازهاى درجه دوم انسان پاسخ مى‌گويند و غالباً از فرعيات نهادهاى نخستين (اساسى و اصلي) به‌شمار مى‌روند. بدين جهت مانند آنها ضرورت جهانى ندارند بلکه وجود آنها بسته به نياز جوامع است. هرچه جامعه وسيع‌تر و پيچيده‌تر گردد. مؤسسه‌ها و سازمان‌هاى اجتماعى از نوع نهادهاى دومين يا فرعى گسترده‌تر و فراوان‌تر مى‌شوند. بررسى‌هاى گوناگون معلوم کرده است که شمارهٔ مؤسسه‌هاى اجتماعى با تعداد جمعيت جامعه نسبت مستقيم دارد. برعکس در جامعه‌هاى ابتدائي، کوچک و کم‌جمعيت، چون داراى روابط ساده و معدود است نيازى به مؤسسه‌هاى وسيع و گوناگون وجود ندارد و يک مؤسسه مى‌تواند به کارهاى اجتماعى گوناگون بپردازد. لذا مؤسسه‌هاى اجتماعى آنها نيز پيچيده و متعدد نيستند. البته دانشمندان به صور مختلف ديگرى 'نهادها' را طبقه‌بندى کرده‌اند. ولى آنچه مسلم است اين است که نهادها به همان دو نوع اساسى و اصلى و نوع فرعى تقسيم مى‌شوند. مثلاً: سامنر و کلر 'نهادهاى اجتماعي' را براساس منافع يا نيازمندى‌هائى که موجب پيدايش آنها شده‌اند به نهادهاي: اقتصادي، سياسي، خانوادگي، آموزشى و فرهنگي، دينى و تفريحى طبقه‌بندى کرده‌اند.
جامعه‌شناس ديگرى به نام 'جويس هرتزلر' (Joyce Hertzier) در کتاب نهادهاى اجتماعي، نهادهاى مهم و اصلى را عبارت از:
نهادهاى اقتصادي، صنعتي، خانواده و ازدواج، سياسي، پرورشي، علمي، ارتباطي، هنري، بهداشتى و تفريحى مى‌داند.
حقيقت اين است که اگر به اين فهرست بنگريم، نهاد بهداشتي، نهاد ارتباطي، نهاد هنرى و زيبائي، نهاد تفريحى و نهاد علمي، نهادهاى نسبتاً فردى به‌شمار مى‌آيند که بى‌ترديد بعضى از آنها بعداً پيدا شده‌اند، و حق اين است که نهادهاى اساسى و اصلى را به همان صورتى‌که ذکر کرديم بپذيريم.
امر مهم ديگر، اين است که برخى از نهادهاى اصلى بتدريج رشد و گسترش پيدا کرده‌اند.
حتى در بعضى از آنها مانند 'دولت' چنانکه در جامعه‌شناسى ديده مى‌شود، امرى است که در جوامع ابتدائى چندان آشکار نيست. در اينگونه جوامع، 'حاکميت' بين افراد منتشر شده است و هيئت خاصى به نام 'دولت' وجود ندارد. حال آنکه در جامعه‌هاى رشديافته، حاکميت در هيئتى خاص که آن را 'دولت' مى‌ناميم تشخّص و تحقق پيدا مى‌کند.
در جامعه‌هاى ساده 'دولت' به معناى کنونى نيست و حاکميت در افراد جا گرفته است. مثلاً اگر کسى جرمى مرتکب مى‌شود جامعه او را مجازات مى‌کند و به قول 'دورکيم' حقوق 'زاجره' است، حال آنکه در جامعه‌هاى پيشرفته امروزي، دستگاهى خاص از مجرم بازخواست و او را به اندازه و نسبت اهميت جرم تنبيه مى‌کند و حقوق، 'جابره' است.
در مطالعه نهادها همچنين به بعضى از نهادهاى فرعى برمى‌خوريم که در زمان ما علت وجودى ندارند و نه تنها سودمند نيستند، بلکه گاهى زيان‌آور و زحمت افزا هستند. مثلاً مسئله اختلاف نژادى يا نظام چند شوهرى و چند زني.
اختلاف نژادى از ديرباز در کشورهاى آفريقائى و هندوستان از جمله در نظام 'کاستي' وجود داشته است، و با آنکه امروزه علت وجودى ندارد و زيان‌بخش است، مع‌هذا هنوز هم رعايت مى‌گردد و يکى از مشکلات بزرگ هندوستان و کشورهاى آفريقائى (آفريقاى جنوبي) است. همين‌طور نظام چندزنى در کشورهاى آفريقائى و مسلمان و يا نظام چند شوهرى که در کشورهاى تبت، نپال، سيلان و جزيره مارکيز وجود دارد.
سخن در بد و خوب بودن اين امور نيست بلکه مى‌خواهيم بگوئيم اينگونه نظا‌م‌ها با ميزان علم و اطلاعات و نيازمندى‌هاى سياسى و با افکار اجتماعى و نظام‌هاى فعلى جهان سازگارى ندارد. حتى گاهى اين امور به کج رفتارى‌ها و جناياتى منتهى مى‌شود.
نهادهاى اصلي، از يک طرف جنبه 'تأميني' و ارضائي، و از طرف ديگر نظارت در حفظ انتظامات جامعه را برعهده دارند. اين دو صفت از مميزات نهادى اجتماعى است.

M.A.H.S.A
11-17-2011, 02:01 PM
اهميت نهادها
اهميت نهادها

از زمانى‌که اگوست کنت، نهادها را به‌عنوان عوامل اجتماعى به شمار مى‌آورد، اهميت مطالعه و بررسى آنها به‌عنوان تشکيل‌دهندهٔ نظام اجتماعى در هر جامعه‌اى براى جامعه‌شناسان روشن گرديد و بيش از بيش مورد توجه قرار گرفتن که اين امر تاکنون نيز ادامه دارد.
در اهميت نهادها همين بس که اميل دورکيم در تعريفى که از جامعه‌شناسى به عمل آورده، آن را 'علم نهادهاى اجتماعي' مى‌داند.
همچنين به‌نظر الکس اينکلس، چهار بنيانگذار جامعه‌شناسي، کنت، اسپنسر، دورکيم و ماکس وبر درباره موضوع جامعه‌شناسى کمابيش هم‌داستان هستند، بدين ترتيب که معتقد بودند جامعه‌شناسي:
- بايد بر مطالعه نهادهاى گوناگون از خانواده تا دولت و حکومت بپردازد و آنها را صرفاً از ديدگاه جامعه‌شناسى مورد بحث و مطالعه قرار دهد.
- آنها در اين فکر هم عقيده بودند که موضوع منحصر به‌فرد جامعه‌شناسى را در مناسبات ميان نهادهاى گوناگون بايد جست.
تکامل‌گرايان، با در نظر گرفتن يک نهاد به‌خصوص مى‌کوشند، اين نکته را دريابند که چگونه مراحل تکاملى جامعه به‌طور کلى شکل آن نهاد را قالب‌گيرى مى‌کند. در حالى‌که پيروان مکتب 'ساختى - کارکردي' در عوض سعى مى‌کنند تأثير 'نهاد' را در طرز کار جامعه تجزيه و تحليل کنند براى تحليل مکتب (ساختى - کارکردي) درک اين نکته بسيار ضرورى است که نهادهاى گوناگون چگونه به‌هم پيوسته‌اند که مى‌توانند وحدت جامعه را به‌عنوان يک نظام کامل يا (ارگانيسم) تأمين کنند. نهادها مرکز ثقل توجه جامعه‌شناسى به شمار مى‌رود و آن را بايد به‌عنوان سنگ بناى اصلى جامعه تلقى کرد. زيرا مجموعه‌اى از نهادها در حقيقت يک نظام اجتماعى را تشکيل مى‌دهند.
در اهميت نهادها همين اندازه کافى است که بگوئيم، نهادها ترکيب‌کنندهٔ فرهنگ بشر و با ارزش‌ترين ارکان ميراث نسل‌هاى گذشته انسان مى‌باشند. اين نهادها در زندگى اجتماعى بشر، تأثير وافر داشته و نيازمندى‌هاي، حياتي، نفسانى و جسمانى انسان را رفع و تأمين مى‌کنند. پس منشاء اين نهادها، نيازمندى‌ها و محرک‌هاى اصلى و اساسي، مى‌باشند. اين نهادها در عين حال که داراى نظم و نسق هستند، در همان حال نظارت‌کنندهٔ کارهاى افراد جامعه نيز مى‌باشند.

M.A.H.S.A
11-17-2011, 02:01 PM
عريف نهاد

براى نهاد اجتماعى (به معناى خاص) تعاريف گوناگون و متنوعى توسط جامعه‌شناسان به عمل آمده و هر کدام از آنها با توجه به خصوصيات، ساخت و کارکرد آن به نوعى تعريف پرداخته‌اند.
تنوع تعاريف و مفاهيم نه تنها بيانگر اين واقعيت است که مفهوم جامعه‌شناسى از آغاز تا به امروز دگرگون شده، بلکه حاکى از اهميت آن در حفظ نظام اجتماعى است.
به‌نظر اميل دورکيم، نهادها مجموعه اعمال و افکارى هستند که فرد آنها را ساخته و پرداخته و در برابر خود مى‌يابد و آنها خود را کم و بيش بر افراد تحميل مى‌کنند.
ُ 'رويتر' (E.B.Reuter) در فرهنگ اصطلاحات جامعه‌شناسى خود، مى‌گويد: 'نهاد، نظام متشکل شيوه‌هاى عمل و نقش‌هاى اجتماعى مبتنى بر يک يا مجموعه‌اى از ارزش‌ها و دستگاه تنظيم اجراء و داراى مقررات است'
هانرى مندراس 'نهاد' را مجموعه هنجارهائى که قانونى يا غيرقانونى هر چيزى را در يک سازمان اجتماعى تعيين مى‌کند تعريف کرده است، اين مفهوم گاه در معناى وسيع به خود سازمان، اجتماعى تلقى مى‌شود' .
گفتيم نهادها از دوام، عموميت و استقلال برخوردار هستند، در همين رابطه 'مالينوفسکي' (Branislaw Malionwski)، انسان شناس انگليسى در تعريف نهاد مى‌گويد:
'نهاد عبارت است از اجزاء واقعى فرهنگ که داراى حد قابل ملاحظه‌اى از دوام، عموميت و استقلال هستند' .
'هاب هاوس' ، جامعه‌شناس انگليسى 'نهاد را مجموعه يا قسمتى از نظام اجتماعى مى‌داند که از طرف جامعه به رسميت شناخته شده باشد' .
به‌نظر سامنر و کلر 'نهاد عبارت از فعاليت حياتى است که در مجموعه‌اى از آداب و رسوم و تشريفات محصور مى‌باشد' .
'هانرى پرات' در لغت‌نامه جامعه‌شناسى 'نهاد' را چنين تعريف کرده است. 'نهاد نمونه و الگوى رفتارى با دوام، پيچيده، منظم و جامع است که از گذر آن نظارت (کنترل) اجتماعى صورت مى‌گيرد و به‌وسيلهٔ آن ميل‌ها و نيازمندى‌هاى اساسى اجتماعى تأمين مى‌گردد.
سرانجام 'نهادها مجموعه‌اى انتزاعى از الگوها و شيوه‌هاى رفتارى هستند که از آداب و رسوم، ارزش‌ها، هنجارها و اعتقادات سازمان يافته تشکيل شده از جامعه منشاء گرفته و در اثر کنش و واکنش اجتماعى تشخّص و تحقق يافته و به تدريج به تصويب و تثبيت رسيده است. داراى دوام، عموميت، فناناپذيري، پويائي، نظم و پيچيدگى است و کنترل‌کننده رفتار افراد جامعه بوده، به‌وسيله آن ميل‌ها و نيازمندى‌هاى اساسى اجتماعى ما تأمين مى‌گردد. نهاد از طبيعت جامعه برخاسته و کم و بيش خود را بر افراد جامعه تحميل مى‌کند' .

M.A.H.S.A
11-17-2011, 02:01 PM
فاوت نهاد با سازمان

در معناى عام، 'نهاد' گاهى بر کلمهٔ 'سازمان' نيز اطلاق مى‌شود اما 'نهاد' داراى ويژگى‌هاى است که در سازمان‌ها و مؤسسات کمتر وجود دارد. برخى از اين تفاوت‌ها عبارت هستند از:
- در نهادهاى اجتماعي، مانند: نهاد خانواده، خويشاوندى و ازدواج و الگوهاى رفتارى آداب و رسوم فرهنگى و... نه شکل مادى و سازمانى وجود دارد، نه بنا و ساختمانى را به‌‌خود اختصاص داده‌اند و نه در آنها سلسله مراتب رسمى وجود دارد. در حالى که در سازمان، هيئت مديره، بنا، جايگاه، سلسله مراتب، تقسيم‌بندى وظايف، ارتباطات، هماهنگى و... وجود دارد که براى رسيدن به هدف معيني، به‌طور قانونى گرد هم آمده‌اند. به عبارت ديگر، سازمان برخلاف 'نهاد' ، داراى محل خاص است و حال آنکه نهاد در سراسر جامعهٔ معينى پراکنده است.
- نهادها قديمى هستند در حالى‌که برخى از سازمان‌ها جديد مى‌باشند.
- نهادها، چنانکه سامنر (W.G.Sumner ۱۹۱۰-۱۸۴۰) و کلر (Albert Galloway Keller ۱۹۵۶-۱۸۷۴) عقيده دارند منافع حياتى بشر چون: گرسنگي، غريزه جنسى و نيازهاى 'ثانوي' که در درجهٔ دوم اهميت قرار دارند به‌وجود آمده‌اند.
- 'نهادها' ، اغلب بدون طرح و نقشه قبلي، غيرعمومي، به‌تدريج و به‌مرور زمان شکل گرفته‌اند و از ساده به پيچيده تکامل پيدا کرده، جوابگوى نيازهاى اجتماعى مستمر و دائمى مى‌باشند. در صورتى‌که سازمان، با طرح و نقشه قبلي، عمومى و در زمان معين به‌وجود آمده و به شيوهٔ رسمى سازمان يافته است.
مثلاً: نهادهاى اصلى و اساسى نظير: نهاد آموزش و پرورش، خانواده خويشاوندى و ازدواج و... از جمله نهادهاى نوع اول، درصورتى‌که سازمان بازنشستگي، رفاه و تأمين اجتماعى و بيمه که براى تأمين و محافظت افراد در مقابل پيرى و از کارافتادگي، بى‌کارى و بيمارى ... است از نوع دوم مى‌باشند. همين‌طور سازمان‌هاى ديگر ادارى از نهادهاى نوع دوم محسوب مى‌گردند.
- رابرت مک ايور، بين کلمه 'نهاد' و 'مؤسسه' نيز تفاوت قائل شده و معتقد است که نهادها عبارت هستند از: اصول و اشکال معين فعاليت‌هاى اجتماعى در حالى‌که 'مؤسسه' عبارت از گروهى است که به انجام وظايف استاندارد شده‌اى مبادرت مى‌کنند. از اين‌رو مدرسه، آموزشگاه و دانشگاه از نوع مؤسسه به‌حساب مى‌آيند. حال آنکه امور تعليم و تربيت 'نهاد' هستند. انسان مى‌تواند به يک مؤسسه تعلق داشته باشد اما هرگز به يک نهاد تعلق ندارد. زيرا نهادها، برخلاف مؤسسه داراى محل و مکان خاصى نيستند و در سراسر جامعه سارى و جارى است و عموميت دارند.
- اگ برن و نيم‌کف بين 'مؤسسه اجتماعي' و 'نهاد اجتماعي' تفاوت قائل شده مى‌نويسد: 'مؤسسه اجتماعي' سازمانى است که دوام و انتظام فراوان دارو و کارکردهاى اجتماعى معينى را عهده‌دار است. شرکت، باشگاه‌ها، بنگاه‌هاى حرفه‌اي، آموزشگاه‌ها و اداره از جمله مؤسسه‌هاى اجتماعى به شمار مى‌روند. مؤسسه اجتماعي، عموماً وابسته به نهادهاى اجتماعى هستند. زيرا چنانکه مى‌دانيم مؤسسه و ساير سازمان‌هاى اجتماعى چه رسمى و چه غيررسمى با کارکردهاى خود نيازهاى گوناگون انسانى را برآورده مى‌کنند. نهادهاى اجتماعي، عهده‌دار کارکردهاى مهم حياتى انسانى هستند، که به‌صورت پويش‌هاى (Process) پيچيده درآمده‌اند. بنابراين سازمان‌هاى اجتماعى مهم، به منزلهٔ وسائل يا عوامل و عناصر نهادهاى اجتماعى هستند.
- مردم‌شناسان، هرگز نتوانسته‌اند جامعه اوليه‌اى را پيدا کنند، که در آن نهادهاى اساسى و اصلى چون: خانواده، خويشاوندى و ازدواج، آموزش و پرورش، اقتصاد، مذهب و تفريح وجود نداشته باشند. درحالى‌که سازمان‌ها در همه جوامع وجود ندارد.
با وجود اين، مردم‌شناسان در مطالعات خود به اين نتيجه رسيده‌اند که شيوهٔ پاسخگوئى نهادها به نيازمندى‌هاى اوليه از تنوع غيرقابل تصورى برخوردار است. مثلاً: در بين بوميان استراليا، مؤسسه‌هاى مختلف و پيچيدهٔ دينى وجود دارد يا در بين سرخ‌پوستان 'دشت‌هاى بزرگ' (Great PLain) در آمريکا، براى گروه‌هاى سنى متفاوت، مؤسسه‌هاى مستقلى است که اداره، رقص، سرودها، اموال و امتيازات آن گروه را برعهده دارد.
- نهادهاى اجتماعي، همان‌طور که گفته شد از استمرار و دوام در طول تاريخ برخوردار هستند و در مقابل تغييرات مقاوم هستند. تغييرات آنها آرام، تدريجى و کند است، حال آنکه سازمان‌ها و مؤسسات، کمتر اين خصوصيت را دارا هستند.
- نهادها، يک رشته فعاليت‌هائى است که افراد جامعه، خودبه‌خود به اصول مقرر آن مى‌پيوندند و نقش‌هائى را که 'محوّل' ناميده مى‌شود ايفاء مى‌کنند تا به هدف‌هاى مورد تصديق آنها نائل گردند. در حالى نقش افراد در سازمان‌هاى مختلف، نقش 'محقق' است و افراد با ميل و اراده به آن وارد شده و به ايفاء نقش مى‌پردازند. چه به قول 'باتومور' ، يک نهاد مجموع يا خوشه‌اى از نقش‌ها است.
- نهادها از طرف جامعه پذيرفته شده، به رسميت شناخته مى‌شوند، و افراد به ارزش‌ها، اصول، قواعد و هنجارهاى معمول آن پايبند هستند. در حالى‌که اين چينن پذيرش و پايبندى در مورد سازمان‌ها کمتر وجود دارد.
- نهاد به گفته سامنر و کلر، فعاليتى است حياتى که در مجموعه‌اى از آداب و رسوم و تشريفات اجتماعى محصور مى‌باشد. در حالى‌که در سازمان‌ها، آداب و رسوم و تشريفات اجتماعي، دخالت چندانى ندارند و چه بسا که با آنها مخالف هستند.
- نهادها، از طبيعت جامعه برخاسته و از دوام، عموميت، فناناپذيرى و پويائى برخوردار است و کم و بيش خود را بر افراد تحميل مى‌کند. درحالى‌که اين ويژگى کمتر در سازمان وجود دارد.

M.A.H.S.A
11-17-2011, 02:02 PM
مفهوم نهاد اجتماعى

◊ معنای خاص ◊ معنای عام
نهاد، ترجمهٔ کلمه Institution فرانسوى و انگليسى است و مفهوم آن، برقرار کردن، ساختن و ثابت کردن بوده و در مواردى به معناى 'مؤسسه' (Association) و 'سازمان' (Organiziation) ترجمه شده است. اما از آنجا که کلمهٔ 'مؤسسه' و 'سازمان' در مورد بعضى از امورى که آنها را 'نهاد' مى‌دانند معناى درست را نمى‌رساند بدين جهت، استاد دکتر غلامحسين صديقى براى نخستين بار در ايران لفظ مذکور را به 'نهاد' ترجمه کرده‌اند.
نهاد اجتماعي، اصطلاحاً به آن دسته از مؤسساتى گفته مى‌شود که به‌وسيلهٔ آنها کنترل اجتماعى صورت مى‌گيرد و داراى ويژگى‌هاى و خصوصياتى است که به‌عنوان معيار، تفاوت بين نهادها با ديگر تأسيسات اجتماعى در نظر گرفته مى‌شود.
لفظ نهاد را جامعه‌شناسان مورد توجه قرار داده، آن را به‌دو معناى عام و خاص به‌کار برده‌اند.
معناى عام نهاد در معناى عام، به‌هر چيزى اطلاق مى‌گردد که موردنياز جامعه باشد و در مجموع، ساخته، پرداخته و وضع و يا نهاد شدهٔ جامعه است. در اين معنا، همهٔ مؤسسات، سازمان‌ها و مقررات اجتماعى که بنا بر نيازهاى جامعه و براى تأمين حوائج جسمانى و نفسانى افراد به‌وجود مى‌آيند، نهاد ناميده مى‌شوند. به اين اعتبار، مى‌توان گفت، سازمان‌هاى عمومى يا نيمه عمومى مانند: آموزشگاه‌ها، مدارس و دبيرستان‌ها، دانشگاه‌ها و مدارس عالي، بيمارستان‌ها، پرورشگاه‌ها، اداره‌هاى دولتي، سازمان‌ها و مؤسسات ورزشي، مؤسسات تجارى و تفريحي، برنامه، گواهينامه، دانشنامه، مقررات کلاس، مقررات مدرسه، نظام و مقررات ادارهٔ راهنمائى و نظاير آن، همه نهاد اجتماعى مى‌باشند. اما همان‌طور که مى‌دانيم اين معنا در زبان فارسى بيشتر با کلمهٔ 'سازمان' بيان مى‌شود و طبيعى است که در سازمان، ما با يک هيئت مديره، بنا، جايگاه، وسايل، اعضاء و افراد، سلسله مراتب، سازمان‌بندى و... سر و کار داريم که براى رسيدن به هدفى قانونى و مجاز گرد هم آمده‌اند.
بعضى از اين سازمان‌ها و مؤسسات تا زمانى‌که جامعه به آنها نياز دارد يا به عبارت ديگر 'کارکرد' دارند باقى مى‌مانند و هنگامى که از کارکرد خويش بازماندند و ديگر به آنها نيازى نباشد از بين مى‌روند. گرچه اين سازمان‌ها وسايلى هستند که 'نهادها' وظايف خود را به‌وسيلهٔ آنها به انجام رسانده، از آنها کمک مى‌گيرند. اما 'نهادها' خصوصيات ديگرى دارند که در سازمان کمتر وجود دارد.
معناى خاص نهاد در معناى خاص که موضوع مورد بحث ما است همان 'نهادهاى اصلى و اساسي' هستند که تشکيل آنها، خارج از ارادهٔ افراد است و جامعه آنها را نهاده و برقرار کرده است. اين نهادها که در الگوهاى معين، خاص، منظم، پيچيده و با دوام مناسبات و روابط و جريانات اجتماعى را ايجاد مى‌کنند، براى ارضاء نيازمندى‌ها و تمايلات انسان‌ها به‌وجود آمده‌اند و در تمام جوامع مجود دارند و عبارت هستند از: نهاد آموزش و پرورش، نهاد خانواده، خويشاوندى و ازدواج، نهاد دين، نهاد حکومت يا سياست و نهاد اقتصاد.