M.A.H.S.A
11-15-2011, 07:11 PM
سوال:هنگامي كه حضرت يوسف خواست برادرش را در كشور مصر بازداشت كند، شخصاً پيمانه گرانبهاي سلطنتي را در ميان بار گندم او نهاده، سپس شخصي در ميان قافله صدا زد: «اَيَّتُها الْعيرُ اِنَّكُمْ لَسارِقُون؛ اي اهل قافله شما دزد هستيد!» با اين وضع چطور يوسف ظرف گرانبها را در ميان گندم برادر گذارده و چگونه باعث شد كه قافله فلسطين كه همه برادر يوسف هستند متّهم به سرقت گردند -اينكه افترا و متّهم ساختن مردم به گناه حرام است؟!
پاسخ:آيهاي كه متضمّن اين قسمت از داستان است به قرار زير است:
«فَلَمّا جَهَّزَهُمْ بِجهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ في رَحْلِ اَخيهِ ثُمَّ اَذَّنَ مُؤَذِّن اَيَّتُها الْعيرُ اِنَّكُمْ لَسارِقُون؛ و هنگامي كه (مأمور يوسف) بارهاي آنها را بست، ظرف آبخوري پادشاه را در بارِ برادرش گذاشت؛ سپس كسي صدا زد: اي اهل قافله! شما دزد هستيد!»صريح آيه اين است كه ظرف را حضرت يوسف(ع) در ميان بار برادر نهاده، ولي نسبت دزدي را شخص ديگري به كاروان داده و نكته قابل توجّه همينجاست.
امّا چرا يوسف دست به چنين كاري زد؟ علّت آن چنانكه از آيه 76 به دست ميآيد اين است كه جز اين، راه و چارهاي براي نگاه داشتن برادر نداشت، نه قوانين كشوري مصر در آن سالهاي قحطي اجازه ميداد كه شخصي را بيجهت در مصر بازداشت كند و نه برادران او حاضر ميشدند كه برادر يوسف در مصر بماند؛ و بطور مسلّم چنانكه بسياري از مفسّران گفتهاند، او اين مطلب را با برادر خود در ميان گذارده بود و چنانكه آيه 69 ميگويد او قبلاً در يك مجلس محرمانه و خصوصي خمود را معرفي كرده و احتمالاً او را از اين پيشامد مطّلع كرده بود. بنابراين، از نقطهنظر يوسف اين مطلب بياشكال بود، زيرا برادرش رضايت به اين طرح داده است.
از طرفي يوسف برادر خود را متّهم نكرد و دروغ نگفت و تهمت نزد؛ بلكه مأمورين به خيال اينكه چنين سرقتي روي داده بارها را بازرسي كرده و برادر يوسف را متّهم ساختند و او را بازداشت كردند. برادر يوسف هم چون جريان را ميدانست و از تباني قبلي اطّلاع داشت سكوت كرد، بعلاوه، در آيه هيچگونه شاهدي نيست كه اين جريان در برابر يوسف روي داده است.
----------------------------
منبع:پاسخ به پرسش های مذهبی،تالیف آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی،نسل جوان 1387
پاسخ:آيهاي كه متضمّن اين قسمت از داستان است به قرار زير است:
«فَلَمّا جَهَّزَهُمْ بِجهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ في رَحْلِ اَخيهِ ثُمَّ اَذَّنَ مُؤَذِّن اَيَّتُها الْعيرُ اِنَّكُمْ لَسارِقُون؛ و هنگامي كه (مأمور يوسف) بارهاي آنها را بست، ظرف آبخوري پادشاه را در بارِ برادرش گذاشت؛ سپس كسي صدا زد: اي اهل قافله! شما دزد هستيد!»صريح آيه اين است كه ظرف را حضرت يوسف(ع) در ميان بار برادر نهاده، ولي نسبت دزدي را شخص ديگري به كاروان داده و نكته قابل توجّه همينجاست.
امّا چرا يوسف دست به چنين كاري زد؟ علّت آن چنانكه از آيه 76 به دست ميآيد اين است كه جز اين، راه و چارهاي براي نگاه داشتن برادر نداشت، نه قوانين كشوري مصر در آن سالهاي قحطي اجازه ميداد كه شخصي را بيجهت در مصر بازداشت كند و نه برادران او حاضر ميشدند كه برادر يوسف در مصر بماند؛ و بطور مسلّم چنانكه بسياري از مفسّران گفتهاند، او اين مطلب را با برادر خود در ميان گذارده بود و چنانكه آيه 69 ميگويد او قبلاً در يك مجلس محرمانه و خصوصي خمود را معرفي كرده و احتمالاً او را از اين پيشامد مطّلع كرده بود. بنابراين، از نقطهنظر يوسف اين مطلب بياشكال بود، زيرا برادرش رضايت به اين طرح داده است.
از طرفي يوسف برادر خود را متّهم نكرد و دروغ نگفت و تهمت نزد؛ بلكه مأمورين به خيال اينكه چنين سرقتي روي داده بارها را بازرسي كرده و برادر يوسف را متّهم ساختند و او را بازداشت كردند. برادر يوسف هم چون جريان را ميدانست و از تباني قبلي اطّلاع داشت سكوت كرد، بعلاوه، در آيه هيچگونه شاهدي نيست كه اين جريان در برابر يوسف روي داده است.
----------------------------
منبع:پاسخ به پرسش های مذهبی،تالیف آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی،نسل جوان 1387