M.A.H.S.A
11-15-2011, 07:07 PM
آيا معراج پيامبر با علم سازگار است؟
....كمتر كسي است كه سخني درباره معراج پيامبر نشنيده باشد و درباره صحّت اين قضيه و سپس در مورد جزئيّات آن از خود سؤالاتي نكرده باشد.
گاهي اين سؤالات براي عدّهاي همچنان بدون جواب ميماند و توضيحات كافي و قانعكنندهاي براي آن نمييابند، بعضي آن را جزء خرافات به حساب ميآورند و عدّهاي هم با سكوت آميخته با ترديد به آن مينگرند.
سؤالات اساسي:
1- آيا در قرآن مجيد روايات معتبر و گفتههاي دانشمندان بزرگ اسلام مدرك روشني بر مسأله معراج وجود دارد، يا اينكه اين مسئله تنها در كتابها و روايات ضعيفي مطرح شده است كه از نظر بحثهاي علمي و منطقي فاقد ارزش است؟
2- اگر چنين موضوعي با مدارك قطعي ثابت شده، آيا منظور اين است كه پيامبر اسلام(ص) با همين بدن مادّي يك سير دامنهدار فضايي در آسمانها انجام داده، يا اين جريان در عالم رؤيا و خواب اتّفاق افتاده است و به عبارت ديگر آيا معراج «روحاني» بوده است يا «جسماني»؟
3- اگر پيامبر دست به چنين سير آسماني زده با چه وسايلي بوده، در حالي كه حتّي وسايل فعلي مسافرتهاي فضايي در آن موقع وجود نداشته است؟
و از اين گذشته اگر قبول كنيم پيامبر اسلام(ص) مسافرت به تمام نقاط آسمان بيكران كرده، يك مشكل بزرگ از نظر «زمان» پيش ميآيد، زيرا زمان لازم براي اين كار آنقدر زياد است كه نه تنها با آنچه درباره معراج پيامبر ميگويند تطبيق نميكند، بلكه با تمام عمر پيامبر اسلام(ص) هم ممكن نيست.
4- از همه اينها گذشته، سؤال ديگري پيش ميآيد كه منظور از سير پيامبر به آسمانها با اين همه دردسري كه مسافرتهاي فضايي دارد چه بوده است؟
پاسخها:
قرآن و معراج
1- در سورة اسراء، آية اوّل چنين ميخوانيم: «سُبْحانَ الَّذِي اَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلي الْمَسْجِدِ الاَقْصِي الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصير؛ پاك و منزّه است خدايي كه بندهاش را در يك شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصي -كه گرداگردش را پربركت ساختهايم- برد، تا برخي از آيات خود را به او نشان دهيم؛ چرا كه او شنوا و بيناست.»
در اين آيه تنها به «مقدّمة معراج» يعني حركت از سرزمين «مكّه» به «بيتالمقدّس» اشاره شده است دربارة رفتن به آسمانها بحثي ندراد.
از اين آيه چند نكته استفاده ميشود و آن اينكه: سير مزبور از خود مسجدالحرام صورت گرفته و تمام آن در يك شب واقع شده و هدف اين سفر عجيب، «مشاهدة آيات عظمت خداوند» بوده است.
ضمناً ظاهر آيه اين سات كه جريان مذكور در بيداري بوده نه در خواب، زيرا مفهوم جملة «اسري بعبده» اين است كه خداوند «بندهاش» را به چنين مسافرتي برد، بعلاوه، شروع آنيه با كلمة «سبحان» كه نشانة اهمّيّت موضوع است نيز مؤيّد اين مطلب ميباشد؛ چون خواب ديدن موضوع مهمّي نيست كه با اين تعبير ذكر شود.
2- در سورة نجم در آيات 13 تا 18 ميفرمايد: «وَلَقَدْ رَءاهُ نَزْلَةً اُخْري* عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهي* عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأوي* اِذْ يَغْشَي السِّدْرَةَ ما يَغْشي* ما زاغَ الْبَصَرُ وَما طَغي* لَقدْ رَأي مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْري».
خلاصه مفادّ اين شش آيه اين است كه: «پيامبر اسلام(ص) براي دومين بار فرشتة وحي (جبرئيل) را به صورت اصلي مشاهده و ملاقات كرد (مرتبة اوّل در آغاز نزل وحي در كوه حرا بود) و اين ملاقات در نزد بهشت جاويدان صورت گرفت و چشم پيامبر(ص) در مشاهدة اين منظور دچار خطا و اشتباه نشد و آيات و نشانههاي بزرگي از عظمت خدا را مشاهده نمود.»
گرچه در اين آيات تصريحي به معراج و وقوع اين ملاقات و مشاهدة آن آيات عظمت در آسمانها نشده است، ولي قراين موجود در قرآن گواهي ميدهد كه اين جريان هنگام سير پيامبر(ص) در آسمانها رخ داده است؛ از جمله اينكه، تصريح ميكند كه ملاقات مزبور نزد بهشت جاويدان صورت گرفت، لذا اكثر مفسّران شيعه و سنّي اين آيات را مربوط به معراج پيامبر(ص) دانسته و شرح معراج را در ذيل اين آيات بيان كردهاند.
اين آيات نيز ظاهر در اين است كه اين حادثه در بيداري اتّفاق افتاده است و آية «مَا زاغَ الْبَصَرُ وَما طَغي؛ چشم او هرگز ممنحرف نشد و طغيان نكرد (آنچه ديد واقعيّت بود).» گواه ديگري بر اين موضوع ميباشد، و آية «لَقَدْ رَأي مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْري؛ او پارهاي از آيات و نشانههاي بزرگ پروردگارش را ديد.» نيز هدف اين سير آسماني را اجمالاً روشن ميسازد كه براي مشاهدة آثار عظمت پروردگار در جهان بالا بوده است.
البتّه در تفسير اين آيات سخن بسيار است، امّا خلاصة آنچه مربوط به بحث ماست همان بود كه در بالا اشاره شد.
از بحثهاي فوق همين اندازه استفاده ميشود كه موضوع «معراج» در قرآن مجيد بطور اجمال بيان گرديده است.
معراج پيامبر(ص) از نظر حديث
آنچه از مطالعه كتب مختلف تفسير و حديث عقايد كه به وسيلة دانشمندان اسلام تأليف شده است استفاده ميشود، آن است كه بر خلاف آنچه شايد بعضي تصوّر ميكنند عقيدة به معراج پيامبر(ص) مخصوص دستة معيّني از مسلمانان نيست؛ بلكه عموم مسلمين در اين عقيده مشتركند -البتّه با تفاوتهايي كه بعداً اشاره خواهد شد.
احاديث فراواني از طريق شيعه و اهل سنّت در اين زمينه نقل شده است كه ذكر همه آنها به طول ميانجامد، ولي همين اندازه بايد دانست كه بسياري از علماي اسلام «تواتر» يا «شهرت» اين احاديث را تصديق كردهاند. به عنوان نمونه، گفتار سه تن از دانشمندان بزرگ تفسير و حديث و عقايد شيعه و سپس گفتار بعضي از دانشمندان اهل تسنّن را در اينجا ميآوريم:
1- فقيه و مفسّر بزرگ عالم تشيّع «شيخ طوسي» در كتاب تفسير خود به نام «تبيان» در ذيل آيه اوّل سوره اسراء چنين ميگويد:
«دانشمندان شيعه معتقدند در همان شبي كه خداوند پيامبرش را از مكّه به بيتالمقدّس حركت اد، او را به آسمان برد و آيات و عظمت خود را در آسمانها به او نشان داد و اين در بيداري بود نه در خواب، ولي آنچه از قرآن برميآيد همان سير از مسجدالحرام (مكّه) به مسجدالاقصي (بيتالمقدّس) است و بقيّه اين مسافرت از اخبار معلوم ميگردد.»
گرچه نامبرده در ذيل آية مزبور تنها قسمت اوّل معراج را مستند به قرآن و بقيّه را مستند به اخبار ميكند، ولي در بياناتي كه در تفسير شش آيه سوره والنّجم ذكر نموده تعبيراتي ديده ميشود كه كاملاً منطبق بر قسمت دوم معراج -سير به آسمانها از بيتالمقدس- است؛ گويا به اين قسمت كه رسيده تغيير نظر داده و آن را هم مستند به قرآن ميداند ولي در صورت اوّل، دلالت اخبار را در اين باره قطعي دانسته است.
2- مفسّر عاليقدر، مرحوم طبرسي در «تفسير مجمعالبيان» در ذيل آيات سورة نجم ميگويد:
«ظاهر مذهب اصحاب و مشهور در اخبار ما اين است كه خداوند پيامبر(ص) را با همين جسم و در حال بيداري و حيات به آسمانها برد و اكثر مفسّران نيز بر همين عقيدهاند.»
3- محدّث شهير علاّمه مجلسي در جلد ششم بحارالانوار مينويسد:
«سير پيامبر اسلام از مسجدالحرام به بيتالمقدّس و از آنجا به آسمانها از جمله مطالبي است كه آيات و احاديث متواتر شيعه و سنّي بر آن دلالت دارد و انكار امثال اين مسائل يا تأويل و تفسير آن به معراج روحاني يا خواب ديدن پيامبر(ص) ناشي از عدم اطّلاع از آثار ائمّة هدي يا ضعف يقين است ...» سپس اضافه ميكند:
«اگر بخواهيم اخباري را كه دربارة اين مسأله رسيده است جمعآوري كنيم يك كتاب بزرگ خواهد شد.»
سپس خود او احاديث بسياري كه شايد متجاوز از يكصد حديث است در اين زمينه نقل ميكند كه قسمت قابل توجّهي از آن از كتاب «كافي»، معتبرترين كتاب شيعه، نقل شده است.
دانشمندان حديث و تفسير اهل سنّت نيز احاديث معراج را جزء احاديث مشهور معرّفي كردهاند و بسياري از مفسّران آنها، در تفسير سورة «اسراء» يا سورة «نجم» به نزول اين آيات دربارة معراج تصريح نمودهاند.
در پايان اين بحث، يادآوري اين نكته -به منظور روشن ساختن سير تاريخي اين مسأله در ميان مسلمين از نظر روايت و طرز تفكّر دانشمندان اسلام – لازم به نظر ميرسد و آن اينكه «طبرسي» مفسّر بزرگ اسلامي در كتاب تفسير خود «مجمعالبيان» ميگويد:
«احاديثي كه در موضوع معراج نقل شده است چهار دسته است:
1- رواياتي كه به حكم تواتر قطعي است (مانند اصل موضوع معراج.
2- احاديثي كه قبول آنها هيچگونه مانع عقلي و نقلي ندارد (مانند مشاهده بسياري از آيات عظمت خداوند در آسمانها).
3- رواياتي كه ظاهر آن زننده است ولي ميتوان آنها را توجيه و تفسير نمود.
4- رواياتي كه مشتمل بر يك سلسله امور نامعقول و باطل ميباشد كه وضع آنها گواه روشني بر ساختگي بودن آنهاست.»
همانطور كه اين دانشمند بزرگ تصريح نموده قبول مسأله معراج به اين معني نيست كه هر خبري در هر كتابي در اين زمينه نقل شده آن را بپذيريم يا تأييد كنيم؛ زيرا متأسّفانه مسأله معراج مانند بسياري از مسائل ديگر از دستبرد جاعلان حديث مصون نمانده و پيرايههاي فراواني به آن بستهاند؛ بايد به كمك مدار عقلي و نقلي روشني كه در دست است، اين احاديث را صرّافي نمود و درست و نادرست آن را از هم جدا كرد.
اين بود خلاصه بحث دربارة مسألة معراج از نظر ادلّة نقلي.
معراج پيامبر(ص) از نظر علوم
در اين بحث براي رفع همة ايرادات بايد چند سؤال مطرح كرد و به پاسخ آنها پرداخت:
1- آيا اصولاً معراج يعني سير در آسمانها و به عبارت ديگر مسافرت دامنهدار فضايي براي يك بشر از نظر علوم امكانپذير است؟
2- اگر امكان دارد نياز به چه وسايلي دارد؟
3- مدّتزماني كه براي چنين سفري لازم است چه اندازه ميباشد؟
پاسخ سؤال اوّل از نظر علوم امروز مثبت است؛ زيرا سير فضايي بشر نه تنها امكان دارد، بلكه قسمتهاي قابل توجّهي از آن تاكنون جنبه عملي به خود گرفته است. اگر در سابق ممكن بود كساني بگويند چنين مسافرتي امكان عقلي و علمي ندارد و يا آنطور كه طرفداران هسئت كهنه بطلميوس تصوّر ميكردند سير انسان در آسمانها موجب خرق عادت و التيام افلاك است، امروز چنين سخني اصلاً قابل قبول نيست.
زيرا موشكهاي فضاپيما -بعض با سرنشين و بعضي بدون سرنشين- سينه آسمان را شكافته و تا ستاره زهره كه در هيئت بطلميوس در فلك سوم قرار داشت پيش رفتهاند، نه محال عقلي روي داده و نه خرق و التيامي به وجود آمده است.
درست است كه اين پيشرفت و موفّقيّت در برابر كواكب و آسمانها و فواصل عجيب آنها بسيار ناچيز ميباشد ولي هرچه هست مطلب را از صورت يك امر محال عقلي و علمي بيرون آورده است و همانطور كه گفتهاند بهترين دليل براي امكان يك موضوع، وقوع آن است ... اين در مورد سؤال اوّل.
در مورد سؤال دوم بايد اعتراف كرد كه «سفر فضايي» نيازمند به وسايل گوناگوني است و بايد به كمك آنها بر موانع فراواني كه در اين راه وجود دارد پيروز شد.
اين موانع بسيار زياد است و از همه مهمتر شش مانع زير ميباشد:
1- نخستين مانع بر سر راه مسافرتهاي فضايي، نيري جاذبة زمين است كه بايد با وسايلي بر آن پيروز شد. دانشمندان با يك محاسبة دقيق ثابت كردهاند براي شكافتن «زره ی جاذبه» و فرار از حوزة جاذبة زمين مركبي لازم است كه سرعت آن لااقل 40هزار كيلومتر در ساعت و به عبارت ديگر 2/11 كيلومتر در ثانيه باشد.
اگر چنين سرعتي به ناو فضاپيما داده شود زرة جاذبه را شكافته و به سوي سيّارات منظومه شمسي حركت خواهند نمود. به دست آوردن چنين سرعتي يا بيشتر از آن كاملاً ممكن است ولي ساده و آسان نيست.
2- مانع ديگر فقدان هوا در محيط ماوراي جو است.
بلكه در جوّ زمين كه قطر آن در حدود يكصد كيلومتر است با قطع نظر از چند كيلومتر هواي مجاور زمين كه به اندازة كافي اكسيژن دارد و متراكم است، بقيّه به واسطة رقيق بودن قابل تنفّس نيست؛ و اگر انسان از آن بالاتر برود بر اثر كمبود اكسيژن بزودي دچار خفگي ميگردد.
تجربه نشان ميدهد كه يك فرد عادي در 15 كيلومتري سطح زمين در عرض چند ثانيه بيهوش ميشود و اگر به او نرسند هلاك خواهد شد، لذا فضاپيمايان ناچارند اكسيژن لازم را براي مسافرتهاي فضايي با خود از زمين ببرند.
3- مانع ديگر موضوع گرماي سوزان و سرماي كشندهاي است كه در فضا وجود دارد يعني آن قسمتي از جسم كه آفتاب بر آن نميتابد بياندازه سرد خواهد بود، زيرا در آنجا هوا وجود ندارد تا از يك طرف حرارت سوزان آفتاب را تعديل و از طرف ديگر قسمتي از آن را در خود ذخيره كند و يك حرارت نسبتاً ملايم در اطراف جسم به وجود آورد.
4- مانع ديگر پرتوهاي مرگبار و اشعّههاي خطرناكي است كه در ماوراي جو وجود دارد، مانند «اشعّه ماوراي بنفش»، «اشعّه ايكس» و «اشعّة كيهاني». اين پرتوها اگر به مقدار كم بر بدن انسان بتابد اثر زيانبخش بر ارگانيسم بدن ندارد، امّا چون در فضاي بيرون جو به مقدار فوقالعاده زياد موجود ميباشد براي انسان كشنده و مرگبار است.
5- مانع ديگر اجسام فراوان شهابي ست كه با سرعتهاي مختلف و بسيار شديد در اين فضاي بيكران در حركتند. برخورد يكي از ذرّات كوچك آنها با بدن انسان ممكن است به مراتب مؤثّر و خطرناكتر از گلولههاي مسلسل باشد چه اينكه ميدانيم هر قدر سرعت يك جسم بيشتر گردد نفوذ و تأثير آن زيادتر خواهد بود و به همين جهت قدرت تأثير انواع گلولهها را با سرعت سير آنها اندازهگيري ميكنند، نه با جنس و شكل آنها.
راه مبارزه با اين اجسام نيز ساختمان مخصوص ناو فضاپيما و لباسهاي مخصوص فضاپيمايي استكه در موارد عادي ميتواند در برابر اين اجسام مقاومت كند.
6- بالاخره مانع ديگري كه در اين راه وجود دارد مسأله «بيوزني» است.
ميدانيم كه نيروي جاذبه با «مجذور فاصله» نسبت معكوس دارد، يعني اگر فاصلة جسمي از «مركز زمين» دو برابر گردد وزن آن به يكچهارم تقليل پيدا ميكند، زيرا «وزن» چيزي جز «تأثير نيروي جاذبه» بر بدن انسان يا ساير اجسام نيست و به اين ترتيب به جايي ميرسيم كه وزن بدن انسان به چند كيلو و كمكم به چند گرم و سپس به صفر ميرسد و مسافر فضايي كاملاً احساس بيوزني ميكند و حتّي به اندازه يك پر كاه احساس وزن مينمايد؛ بعلاوه، خود سرعت نيز يكي از عوامل بيوزني است.
عوارض و ناراحتيهاي حاصل از بيوزني گرچه خطرناك نيست ولي تحمّل آن براي افراد عادي مشكل و طاقت فرسا ميباشد و فضانوردان براي تحمّل آثار بيوزني ناچارند پيش از دست زدن به سفر فضايي تمرينهاي مشكل و مختلفي انجام دهند تا ورزيده شوند.
اينها موانع گوناگوني است كه بر سر راه مسافران فضا وجود دارد، ولي همانطور كه گفته شد چنان نيست كه وجود اين موانع مسأله سفر فضايي را به صورت محال و لاينحل درآورد، بلكه ميتان با وسايل لازم بر آنها پيروز شد. نمونهاي از اين وسايل را امروز بشر در اختيار دارد ولي بديهي است نبايد وسيله را منحصر به اينها دانست و كاملاً ممكن است راهها و وسايل ديگري نيز براي در هم شكستن اين موانع وجود داشته باشد.
اين در مورد سفر فضايي بشر امروز، امّا در مورد معراج پيامبر اسلام(ص) يادآور ميشويم كه:
ما ميدانيم پيامبر ما با نيروي يك بشر عادي اين راه را نپيمود، بلكه با نيروي عظيمي كه از جهان ماوراي طبيعت در اختيار داشت و با وسيلة كاملاً مجهّزي اين راه را طي كرد و در اين قسمت هيچ مشكل لاينحلّي به چشم نميخورد.
آيا هيچ فرد خداپرستي كه ايمان به قدرت لايزال و بيپايان خداوند دارد (البتّه روي سخن در اين بحث با خداپرستان است) ميتواند انكار كند كه براي خداوند هيچ مانعي ندارد و وسيلة مرموزي كه از فكر محدود ما بيرون است در اختيار پيامبرش بگذارد تا بتواند در آسمانها سير كند و عجايب و شگفتيهاي جهان را ببيند؟!
معراج و مشكل زمان
اگر جسمي بخواهد با سرعتي معادل سرعت سير نور به نخستين ستارگان ثوابت (ستارگاني كه بيرون منظومة شمسي هستند) سفر كند يعني هدف آن جسم ستاره «پروكسيما» كه از تمام ستارگان ثوابت به ما نزديكتر است باشد، طبق محاسبهاي كه علماي هيئت كردهاند بيش از چهار سال وقت لازم است تا به ستارة مزبور برسد!
بديهي است اين موضوع، مشكل بزرگي در راه معراج (آن هم در يك شب) ايجاد ميكند.
امّا براي حل اين مشكل دو راه وجود دارد:
1- ممكن است معراج تنها در داخل منظومه شمسي صورت گرفته باشد؛ چرا كه ايراد فوق در صورتي متوجّه ميشود كه مسير پيامبر را در معراج در نقطهاي بيرون از منظومة شمسي بدانيم، در حالي كه دليل قاطعي بر اين مطلب در دست نيست. زيرا مانعي ندارد اين سفر فضايي در درون سيّارات باعظمت منظومه شمسي صورت گرفته باشد، در اين صورت اشكال كاملاً برطرف خواهد گرديد.
زيرا دورترين سيّاره منظومة شمسي كه با چشم غير مسلّح ديده ميشود «زحل» است كه قدما نام آسمان هفتم بر آن مينهادهاند (زيرا فاصله آن از ما بيش از فاصلة ما تا عطارد، زهره، مريخ، مشتري و كرة خورشيد ميباشد).
فاصله اين سيّاره از ما كمي بيشتر از 1400 مليون كيلومتر است. اين فاصله براي مركبي كه بيشتر از سرعت سير نور حركت كند فاصلة كوتاهي است كه پيمودن آن در مدّت بسيار كوتاهي ميسّر ميباشد.
بنابراين، اگر معراج پيامبر(ص) در درون سيّارات منظومة شمسي صورت گرفته باشد مشكل زمان كاملاً حل خواهد شد و مخالفتي با كشفيّات علم فيزيك نخواهد داشت، و اطلاق آسمانها بر كرات منظومه شمسي يك اطلاق معمولي است زيرا يكي از معاني آسمانها همين «كرات منظومه شمسي» ميباشد.
جالب توجّه اينكه در احاديث شيعه و سنّي براي سفر پيامبر(ص) به آسمانه نام مركبي به عنوان «بُراق» ديده ميشود و «براق» از مادّة «برق» است؛ علماي حديث ميگويند:
علّت اين نامگذاري شايد اين بوده كه مركب مزبور بسيار سريع و مانند برق حركت ميكرده است.
جالبتر اينكه در توصيف اين مركب فضايي در پارهاي از احاديث وارد شده كه «خُطاءَهُ مَدُّ بَصَرِهِ» يعني هر قدم او به اندازة مقدار ديد او بوده است و با توجّه به اينكه رؤيت اشياء به وسيلة نور صورت ميگيرد و طول زماني كه براي ديدن هر چيز لازم است برابر با سرعت سير نور آن است، از اين حديث استفاده ميشود كه مركب مزبور سرعتي نزديك به سرعت نور داشته است!
2- سرعت سير نور بالاترين سرعتها نيست.
بررسي و مطالعه در گفتگوهاي دانشمندان امروز نشان ميدهد اين نظريّه كه «هيچ چيز در تحت هيچ عاملي نميتواند بالاتر از سرعت نور حركت كند» صددرصد قطعي و مسلّم نيست، بلكه احتمال ميرود كه ماوراي سرعت نور نيز سرعتهايي باشد. (دقّت كنيد)
از جمله در مورد امواج مرموز جاذبه، عدّهاي از دانشمندان معتقدند اين امواج براي پيمودن فاصلهها مطلقاً نيازمند به زمان نيست، بلكه در يك لحظه ميتواند سرتاسر جهان را بپيمايد.
دانشمندي به نام «گيور گيو» چنين مينويسد:
«... ولي يك سرعت وجود دارد كه آني است و در يك لحظه از يك سر جهان به طرف ديگر اثر ميكند و آن سرعت تأثير «امواج نيروي جاذبه» ميباشد.
«اگر در همين آن، در انتهاي جهان يك كهكشان كه داراي دهها ميليون خورشيد است ناگهان جدا شده و مبدّل به امواج گردد نيروي جاذبه بطوري عكسالعمل نشان ميدهد كه در همين لحظه نظام جهان متعادل ميشود و اگر اينطور نبود همان ثانيه كه آن كهكشان تفكيك و مبدّل به امواج گرديد دنياي خورشيد ما هم بايد نابود گردد.»
همانطور كه ملاحظه ميفرماييد، در اينجا بحث درباره سرعتهاي مافوق سرعت نور در مورد انبساط كهكشانهاست و اين خود ميرساند كه تئوري سرعت نهايي (نور) يك نظريّة قاطع و مسلّم نيست و ممكن است در پرتو اكتشافات آينده اين مطلب روشن شود كه حتّي جسم خاكي در شرايط خاصّي (نه در هر شرايطي) بتواند سرعتهاي مافوق سرعت نور داشته باشد و در اين صورت مشكل زمان در مسأله معراج، حتّي در صورتي كه مسير پيامبر(ص) ماوراي منظومه شمسي بوده است، حل خواهد گرديد و از نظر علم، مانعي نخواهد داشت كه پيامبر(ص) سراسر پهنه آسمانها را در يك شب سير كرده باشد.
چرا پيامبر(ص) به معراج رفت؟
متأسّفانه جريان معراج پيامبر(ص) مانند بسياري ديگر از جريانهاي صحيح تاريخي آميخته با خرافاتي شده است كه قيافه اصلي آن را در نظر كساني كه مطالعات كافي در اين قسمت ندارند ناپسند نشان داده است.
قرآن از روي اين حقيقت پرده برميدارد و در هر حال بهترين سند زنده و دستنخورده براي درك هدف اصلي معراج پيغمبر(ص) و براي درك همة حقايق اسلامي، همين قرآن مجيد است.
ما ميتوانيم هدف اين سير شبانه را بخوبي از آيات قرآن استنباط كنيم، هدفي كه كاملاً با موازين علمي و منطقي سازگار است.
با اينكه آيات اصلي مربوط به معراج در قرآن به ده آيه نميرسد، در عين حال در دو آيه هدف معراج توضيح داده شده است:
در سوره «اِسراء» آيه اوّل چنين ميخوانيم: «سُبْحانَ الَّذِي اَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلي الْمَسْجِد الاَقْصَي الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصير؛ پاك و منزّه است خدايي كه بندهاش را در يك شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصي -كه گرداگردش را پربركت ساختهايم- برد، تا برخي از آيات خود را به او نشان دهيم؛ چرا كه او شنوا و بيناست.»
در اين آيه هدف اين سير شبانه را مشاهده آثار عظمت خداوند در جهان بالا معرفي نموده است و در آيه 18 سورة «النّجم» ميفرمايد:
«لَقَدْ رَأي مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْري؛ او پارهاي از آيات نشانههاي بزرگ پروردگارش را ديد.»
از اين دو آيه بخوبي برميآيد كه هدف اين سير فضايي بار يافتن به بارگاه سلطنت خداوند، يا شنيدن صداي قلم او يا مشاهدة جمالش نبوده است!
اصولاً به عقيده ما مسلمانان خداوند محلّ خاصّي ندارد. او در همهجا و در تمام جوانب عالم هست: «اَيْنََما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهَ اللّهِ؛ هر سو رو كنيد خدا در آنجا هست.»
«وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمواتِ وَالاَرْضِ؛ كرسي او به وسعت آسمانها و زمين ميباشد.» منظور از «كرسي» چيزي جز مجموعة جهان پهناور آفرينش نيست.
بنابراين، منظور از معراج همان مشاهدة آثار عظمت خدا در جهان بالا بوده است تا قلب نوراني پيامبر(ص) در پرتو مشاهده اين آثار حيرتانگيز، نورانيتر گردد و فكر و روح بلند او وسيعتر شود و براي رهبري و هدايت خلق به سوي خدا آمادگي بيشتر پيدا كند.
----------------------------
منبع:پاسخ به پرسش های مذهبی،تالیف آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی،نسل جوان 1387
....كمتر كسي است كه سخني درباره معراج پيامبر نشنيده باشد و درباره صحّت اين قضيه و سپس در مورد جزئيّات آن از خود سؤالاتي نكرده باشد.
گاهي اين سؤالات براي عدّهاي همچنان بدون جواب ميماند و توضيحات كافي و قانعكنندهاي براي آن نمييابند، بعضي آن را جزء خرافات به حساب ميآورند و عدّهاي هم با سكوت آميخته با ترديد به آن مينگرند.
سؤالات اساسي:
1- آيا در قرآن مجيد روايات معتبر و گفتههاي دانشمندان بزرگ اسلام مدرك روشني بر مسأله معراج وجود دارد، يا اينكه اين مسئله تنها در كتابها و روايات ضعيفي مطرح شده است كه از نظر بحثهاي علمي و منطقي فاقد ارزش است؟
2- اگر چنين موضوعي با مدارك قطعي ثابت شده، آيا منظور اين است كه پيامبر اسلام(ص) با همين بدن مادّي يك سير دامنهدار فضايي در آسمانها انجام داده، يا اين جريان در عالم رؤيا و خواب اتّفاق افتاده است و به عبارت ديگر آيا معراج «روحاني» بوده است يا «جسماني»؟
3- اگر پيامبر دست به چنين سير آسماني زده با چه وسايلي بوده، در حالي كه حتّي وسايل فعلي مسافرتهاي فضايي در آن موقع وجود نداشته است؟
و از اين گذشته اگر قبول كنيم پيامبر اسلام(ص) مسافرت به تمام نقاط آسمان بيكران كرده، يك مشكل بزرگ از نظر «زمان» پيش ميآيد، زيرا زمان لازم براي اين كار آنقدر زياد است كه نه تنها با آنچه درباره معراج پيامبر ميگويند تطبيق نميكند، بلكه با تمام عمر پيامبر اسلام(ص) هم ممكن نيست.
4- از همه اينها گذشته، سؤال ديگري پيش ميآيد كه منظور از سير پيامبر به آسمانها با اين همه دردسري كه مسافرتهاي فضايي دارد چه بوده است؟
پاسخها:
قرآن و معراج
1- در سورة اسراء، آية اوّل چنين ميخوانيم: «سُبْحانَ الَّذِي اَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلي الْمَسْجِدِ الاَقْصِي الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصير؛ پاك و منزّه است خدايي كه بندهاش را در يك شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصي -كه گرداگردش را پربركت ساختهايم- برد، تا برخي از آيات خود را به او نشان دهيم؛ چرا كه او شنوا و بيناست.»
در اين آيه تنها به «مقدّمة معراج» يعني حركت از سرزمين «مكّه» به «بيتالمقدّس» اشاره شده است دربارة رفتن به آسمانها بحثي ندراد.
از اين آيه چند نكته استفاده ميشود و آن اينكه: سير مزبور از خود مسجدالحرام صورت گرفته و تمام آن در يك شب واقع شده و هدف اين سفر عجيب، «مشاهدة آيات عظمت خداوند» بوده است.
ضمناً ظاهر آيه اين سات كه جريان مذكور در بيداري بوده نه در خواب، زيرا مفهوم جملة «اسري بعبده» اين است كه خداوند «بندهاش» را به چنين مسافرتي برد، بعلاوه، شروع آنيه با كلمة «سبحان» كه نشانة اهمّيّت موضوع است نيز مؤيّد اين مطلب ميباشد؛ چون خواب ديدن موضوع مهمّي نيست كه با اين تعبير ذكر شود.
2- در سورة نجم در آيات 13 تا 18 ميفرمايد: «وَلَقَدْ رَءاهُ نَزْلَةً اُخْري* عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهي* عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأوي* اِذْ يَغْشَي السِّدْرَةَ ما يَغْشي* ما زاغَ الْبَصَرُ وَما طَغي* لَقدْ رَأي مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْري».
خلاصه مفادّ اين شش آيه اين است كه: «پيامبر اسلام(ص) براي دومين بار فرشتة وحي (جبرئيل) را به صورت اصلي مشاهده و ملاقات كرد (مرتبة اوّل در آغاز نزل وحي در كوه حرا بود) و اين ملاقات در نزد بهشت جاويدان صورت گرفت و چشم پيامبر(ص) در مشاهدة اين منظور دچار خطا و اشتباه نشد و آيات و نشانههاي بزرگي از عظمت خدا را مشاهده نمود.»
گرچه در اين آيات تصريحي به معراج و وقوع اين ملاقات و مشاهدة آن آيات عظمت در آسمانها نشده است، ولي قراين موجود در قرآن گواهي ميدهد كه اين جريان هنگام سير پيامبر(ص) در آسمانها رخ داده است؛ از جمله اينكه، تصريح ميكند كه ملاقات مزبور نزد بهشت جاويدان صورت گرفت، لذا اكثر مفسّران شيعه و سنّي اين آيات را مربوط به معراج پيامبر(ص) دانسته و شرح معراج را در ذيل اين آيات بيان كردهاند.
اين آيات نيز ظاهر در اين است كه اين حادثه در بيداري اتّفاق افتاده است و آية «مَا زاغَ الْبَصَرُ وَما طَغي؛ چشم او هرگز ممنحرف نشد و طغيان نكرد (آنچه ديد واقعيّت بود).» گواه ديگري بر اين موضوع ميباشد، و آية «لَقَدْ رَأي مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْري؛ او پارهاي از آيات و نشانههاي بزرگ پروردگارش را ديد.» نيز هدف اين سير آسماني را اجمالاً روشن ميسازد كه براي مشاهدة آثار عظمت پروردگار در جهان بالا بوده است.
البتّه در تفسير اين آيات سخن بسيار است، امّا خلاصة آنچه مربوط به بحث ماست همان بود كه در بالا اشاره شد.
از بحثهاي فوق همين اندازه استفاده ميشود كه موضوع «معراج» در قرآن مجيد بطور اجمال بيان گرديده است.
معراج پيامبر(ص) از نظر حديث
آنچه از مطالعه كتب مختلف تفسير و حديث عقايد كه به وسيلة دانشمندان اسلام تأليف شده است استفاده ميشود، آن است كه بر خلاف آنچه شايد بعضي تصوّر ميكنند عقيدة به معراج پيامبر(ص) مخصوص دستة معيّني از مسلمانان نيست؛ بلكه عموم مسلمين در اين عقيده مشتركند -البتّه با تفاوتهايي كه بعداً اشاره خواهد شد.
احاديث فراواني از طريق شيعه و اهل سنّت در اين زمينه نقل شده است كه ذكر همه آنها به طول ميانجامد، ولي همين اندازه بايد دانست كه بسياري از علماي اسلام «تواتر» يا «شهرت» اين احاديث را تصديق كردهاند. به عنوان نمونه، گفتار سه تن از دانشمندان بزرگ تفسير و حديث و عقايد شيعه و سپس گفتار بعضي از دانشمندان اهل تسنّن را در اينجا ميآوريم:
1- فقيه و مفسّر بزرگ عالم تشيّع «شيخ طوسي» در كتاب تفسير خود به نام «تبيان» در ذيل آيه اوّل سوره اسراء چنين ميگويد:
«دانشمندان شيعه معتقدند در همان شبي كه خداوند پيامبرش را از مكّه به بيتالمقدّس حركت اد، او را به آسمان برد و آيات و عظمت خود را در آسمانها به او نشان داد و اين در بيداري بود نه در خواب، ولي آنچه از قرآن برميآيد همان سير از مسجدالحرام (مكّه) به مسجدالاقصي (بيتالمقدّس) است و بقيّه اين مسافرت از اخبار معلوم ميگردد.»
گرچه نامبرده در ذيل آية مزبور تنها قسمت اوّل معراج را مستند به قرآن و بقيّه را مستند به اخبار ميكند، ولي در بياناتي كه در تفسير شش آيه سوره والنّجم ذكر نموده تعبيراتي ديده ميشود كه كاملاً منطبق بر قسمت دوم معراج -سير به آسمانها از بيتالمقدس- است؛ گويا به اين قسمت كه رسيده تغيير نظر داده و آن را هم مستند به قرآن ميداند ولي در صورت اوّل، دلالت اخبار را در اين باره قطعي دانسته است.
2- مفسّر عاليقدر، مرحوم طبرسي در «تفسير مجمعالبيان» در ذيل آيات سورة نجم ميگويد:
«ظاهر مذهب اصحاب و مشهور در اخبار ما اين است كه خداوند پيامبر(ص) را با همين جسم و در حال بيداري و حيات به آسمانها برد و اكثر مفسّران نيز بر همين عقيدهاند.»
3- محدّث شهير علاّمه مجلسي در جلد ششم بحارالانوار مينويسد:
«سير پيامبر اسلام از مسجدالحرام به بيتالمقدّس و از آنجا به آسمانها از جمله مطالبي است كه آيات و احاديث متواتر شيعه و سنّي بر آن دلالت دارد و انكار امثال اين مسائل يا تأويل و تفسير آن به معراج روحاني يا خواب ديدن پيامبر(ص) ناشي از عدم اطّلاع از آثار ائمّة هدي يا ضعف يقين است ...» سپس اضافه ميكند:
«اگر بخواهيم اخباري را كه دربارة اين مسأله رسيده است جمعآوري كنيم يك كتاب بزرگ خواهد شد.»
سپس خود او احاديث بسياري كه شايد متجاوز از يكصد حديث است در اين زمينه نقل ميكند كه قسمت قابل توجّهي از آن از كتاب «كافي»، معتبرترين كتاب شيعه، نقل شده است.
دانشمندان حديث و تفسير اهل سنّت نيز احاديث معراج را جزء احاديث مشهور معرّفي كردهاند و بسياري از مفسّران آنها، در تفسير سورة «اسراء» يا سورة «نجم» به نزول اين آيات دربارة معراج تصريح نمودهاند.
در پايان اين بحث، يادآوري اين نكته -به منظور روشن ساختن سير تاريخي اين مسأله در ميان مسلمين از نظر روايت و طرز تفكّر دانشمندان اسلام – لازم به نظر ميرسد و آن اينكه «طبرسي» مفسّر بزرگ اسلامي در كتاب تفسير خود «مجمعالبيان» ميگويد:
«احاديثي كه در موضوع معراج نقل شده است چهار دسته است:
1- رواياتي كه به حكم تواتر قطعي است (مانند اصل موضوع معراج.
2- احاديثي كه قبول آنها هيچگونه مانع عقلي و نقلي ندارد (مانند مشاهده بسياري از آيات عظمت خداوند در آسمانها).
3- رواياتي كه ظاهر آن زننده است ولي ميتوان آنها را توجيه و تفسير نمود.
4- رواياتي كه مشتمل بر يك سلسله امور نامعقول و باطل ميباشد كه وضع آنها گواه روشني بر ساختگي بودن آنهاست.»
همانطور كه اين دانشمند بزرگ تصريح نموده قبول مسأله معراج به اين معني نيست كه هر خبري در هر كتابي در اين زمينه نقل شده آن را بپذيريم يا تأييد كنيم؛ زيرا متأسّفانه مسأله معراج مانند بسياري از مسائل ديگر از دستبرد جاعلان حديث مصون نمانده و پيرايههاي فراواني به آن بستهاند؛ بايد به كمك مدار عقلي و نقلي روشني كه در دست است، اين احاديث را صرّافي نمود و درست و نادرست آن را از هم جدا كرد.
اين بود خلاصه بحث دربارة مسألة معراج از نظر ادلّة نقلي.
معراج پيامبر(ص) از نظر علوم
در اين بحث براي رفع همة ايرادات بايد چند سؤال مطرح كرد و به پاسخ آنها پرداخت:
1- آيا اصولاً معراج يعني سير در آسمانها و به عبارت ديگر مسافرت دامنهدار فضايي براي يك بشر از نظر علوم امكانپذير است؟
2- اگر امكان دارد نياز به چه وسايلي دارد؟
3- مدّتزماني كه براي چنين سفري لازم است چه اندازه ميباشد؟
پاسخ سؤال اوّل از نظر علوم امروز مثبت است؛ زيرا سير فضايي بشر نه تنها امكان دارد، بلكه قسمتهاي قابل توجّهي از آن تاكنون جنبه عملي به خود گرفته است. اگر در سابق ممكن بود كساني بگويند چنين مسافرتي امكان عقلي و علمي ندارد و يا آنطور كه طرفداران هسئت كهنه بطلميوس تصوّر ميكردند سير انسان در آسمانها موجب خرق عادت و التيام افلاك است، امروز چنين سخني اصلاً قابل قبول نيست.
زيرا موشكهاي فضاپيما -بعض با سرنشين و بعضي بدون سرنشين- سينه آسمان را شكافته و تا ستاره زهره كه در هيئت بطلميوس در فلك سوم قرار داشت پيش رفتهاند، نه محال عقلي روي داده و نه خرق و التيامي به وجود آمده است.
درست است كه اين پيشرفت و موفّقيّت در برابر كواكب و آسمانها و فواصل عجيب آنها بسيار ناچيز ميباشد ولي هرچه هست مطلب را از صورت يك امر محال عقلي و علمي بيرون آورده است و همانطور كه گفتهاند بهترين دليل براي امكان يك موضوع، وقوع آن است ... اين در مورد سؤال اوّل.
در مورد سؤال دوم بايد اعتراف كرد كه «سفر فضايي» نيازمند به وسايل گوناگوني است و بايد به كمك آنها بر موانع فراواني كه در اين راه وجود دارد پيروز شد.
اين موانع بسيار زياد است و از همه مهمتر شش مانع زير ميباشد:
1- نخستين مانع بر سر راه مسافرتهاي فضايي، نيري جاذبة زمين است كه بايد با وسايلي بر آن پيروز شد. دانشمندان با يك محاسبة دقيق ثابت كردهاند براي شكافتن «زره ی جاذبه» و فرار از حوزة جاذبة زمين مركبي لازم است كه سرعت آن لااقل 40هزار كيلومتر در ساعت و به عبارت ديگر 2/11 كيلومتر در ثانيه باشد.
اگر چنين سرعتي به ناو فضاپيما داده شود زرة جاذبه را شكافته و به سوي سيّارات منظومه شمسي حركت خواهند نمود. به دست آوردن چنين سرعتي يا بيشتر از آن كاملاً ممكن است ولي ساده و آسان نيست.
2- مانع ديگر فقدان هوا در محيط ماوراي جو است.
بلكه در جوّ زمين كه قطر آن در حدود يكصد كيلومتر است با قطع نظر از چند كيلومتر هواي مجاور زمين كه به اندازة كافي اكسيژن دارد و متراكم است، بقيّه به واسطة رقيق بودن قابل تنفّس نيست؛ و اگر انسان از آن بالاتر برود بر اثر كمبود اكسيژن بزودي دچار خفگي ميگردد.
تجربه نشان ميدهد كه يك فرد عادي در 15 كيلومتري سطح زمين در عرض چند ثانيه بيهوش ميشود و اگر به او نرسند هلاك خواهد شد، لذا فضاپيمايان ناچارند اكسيژن لازم را براي مسافرتهاي فضايي با خود از زمين ببرند.
3- مانع ديگر موضوع گرماي سوزان و سرماي كشندهاي است كه در فضا وجود دارد يعني آن قسمتي از جسم كه آفتاب بر آن نميتابد بياندازه سرد خواهد بود، زيرا در آنجا هوا وجود ندارد تا از يك طرف حرارت سوزان آفتاب را تعديل و از طرف ديگر قسمتي از آن را در خود ذخيره كند و يك حرارت نسبتاً ملايم در اطراف جسم به وجود آورد.
4- مانع ديگر پرتوهاي مرگبار و اشعّههاي خطرناكي است كه در ماوراي جو وجود دارد، مانند «اشعّه ماوراي بنفش»، «اشعّه ايكس» و «اشعّة كيهاني». اين پرتوها اگر به مقدار كم بر بدن انسان بتابد اثر زيانبخش بر ارگانيسم بدن ندارد، امّا چون در فضاي بيرون جو به مقدار فوقالعاده زياد موجود ميباشد براي انسان كشنده و مرگبار است.
5- مانع ديگر اجسام فراوان شهابي ست كه با سرعتهاي مختلف و بسيار شديد در اين فضاي بيكران در حركتند. برخورد يكي از ذرّات كوچك آنها با بدن انسان ممكن است به مراتب مؤثّر و خطرناكتر از گلولههاي مسلسل باشد چه اينكه ميدانيم هر قدر سرعت يك جسم بيشتر گردد نفوذ و تأثير آن زيادتر خواهد بود و به همين جهت قدرت تأثير انواع گلولهها را با سرعت سير آنها اندازهگيري ميكنند، نه با جنس و شكل آنها.
راه مبارزه با اين اجسام نيز ساختمان مخصوص ناو فضاپيما و لباسهاي مخصوص فضاپيمايي استكه در موارد عادي ميتواند در برابر اين اجسام مقاومت كند.
6- بالاخره مانع ديگري كه در اين راه وجود دارد مسأله «بيوزني» است.
ميدانيم كه نيروي جاذبه با «مجذور فاصله» نسبت معكوس دارد، يعني اگر فاصلة جسمي از «مركز زمين» دو برابر گردد وزن آن به يكچهارم تقليل پيدا ميكند، زيرا «وزن» چيزي جز «تأثير نيروي جاذبه» بر بدن انسان يا ساير اجسام نيست و به اين ترتيب به جايي ميرسيم كه وزن بدن انسان به چند كيلو و كمكم به چند گرم و سپس به صفر ميرسد و مسافر فضايي كاملاً احساس بيوزني ميكند و حتّي به اندازه يك پر كاه احساس وزن مينمايد؛ بعلاوه، خود سرعت نيز يكي از عوامل بيوزني است.
عوارض و ناراحتيهاي حاصل از بيوزني گرچه خطرناك نيست ولي تحمّل آن براي افراد عادي مشكل و طاقت فرسا ميباشد و فضانوردان براي تحمّل آثار بيوزني ناچارند پيش از دست زدن به سفر فضايي تمرينهاي مشكل و مختلفي انجام دهند تا ورزيده شوند.
اينها موانع گوناگوني است كه بر سر راه مسافران فضا وجود دارد، ولي همانطور كه گفته شد چنان نيست كه وجود اين موانع مسأله سفر فضايي را به صورت محال و لاينحل درآورد، بلكه ميتان با وسايل لازم بر آنها پيروز شد. نمونهاي از اين وسايل را امروز بشر در اختيار دارد ولي بديهي است نبايد وسيله را منحصر به اينها دانست و كاملاً ممكن است راهها و وسايل ديگري نيز براي در هم شكستن اين موانع وجود داشته باشد.
اين در مورد سفر فضايي بشر امروز، امّا در مورد معراج پيامبر اسلام(ص) يادآور ميشويم كه:
ما ميدانيم پيامبر ما با نيروي يك بشر عادي اين راه را نپيمود، بلكه با نيروي عظيمي كه از جهان ماوراي طبيعت در اختيار داشت و با وسيلة كاملاً مجهّزي اين راه را طي كرد و در اين قسمت هيچ مشكل لاينحلّي به چشم نميخورد.
آيا هيچ فرد خداپرستي كه ايمان به قدرت لايزال و بيپايان خداوند دارد (البتّه روي سخن در اين بحث با خداپرستان است) ميتواند انكار كند كه براي خداوند هيچ مانعي ندارد و وسيلة مرموزي كه از فكر محدود ما بيرون است در اختيار پيامبرش بگذارد تا بتواند در آسمانها سير كند و عجايب و شگفتيهاي جهان را ببيند؟!
معراج و مشكل زمان
اگر جسمي بخواهد با سرعتي معادل سرعت سير نور به نخستين ستارگان ثوابت (ستارگاني كه بيرون منظومة شمسي هستند) سفر كند يعني هدف آن جسم ستاره «پروكسيما» كه از تمام ستارگان ثوابت به ما نزديكتر است باشد، طبق محاسبهاي كه علماي هيئت كردهاند بيش از چهار سال وقت لازم است تا به ستارة مزبور برسد!
بديهي است اين موضوع، مشكل بزرگي در راه معراج (آن هم در يك شب) ايجاد ميكند.
امّا براي حل اين مشكل دو راه وجود دارد:
1- ممكن است معراج تنها در داخل منظومه شمسي صورت گرفته باشد؛ چرا كه ايراد فوق در صورتي متوجّه ميشود كه مسير پيامبر را در معراج در نقطهاي بيرون از منظومة شمسي بدانيم، در حالي كه دليل قاطعي بر اين مطلب در دست نيست. زيرا مانعي ندارد اين سفر فضايي در درون سيّارات باعظمت منظومه شمسي صورت گرفته باشد، در اين صورت اشكال كاملاً برطرف خواهد گرديد.
زيرا دورترين سيّاره منظومة شمسي كه با چشم غير مسلّح ديده ميشود «زحل» است كه قدما نام آسمان هفتم بر آن مينهادهاند (زيرا فاصله آن از ما بيش از فاصلة ما تا عطارد، زهره، مريخ، مشتري و كرة خورشيد ميباشد).
فاصله اين سيّاره از ما كمي بيشتر از 1400 مليون كيلومتر است. اين فاصله براي مركبي كه بيشتر از سرعت سير نور حركت كند فاصلة كوتاهي است كه پيمودن آن در مدّت بسيار كوتاهي ميسّر ميباشد.
بنابراين، اگر معراج پيامبر(ص) در درون سيّارات منظومة شمسي صورت گرفته باشد مشكل زمان كاملاً حل خواهد شد و مخالفتي با كشفيّات علم فيزيك نخواهد داشت، و اطلاق آسمانها بر كرات منظومه شمسي يك اطلاق معمولي است زيرا يكي از معاني آسمانها همين «كرات منظومه شمسي» ميباشد.
جالب توجّه اينكه در احاديث شيعه و سنّي براي سفر پيامبر(ص) به آسمانه نام مركبي به عنوان «بُراق» ديده ميشود و «براق» از مادّة «برق» است؛ علماي حديث ميگويند:
علّت اين نامگذاري شايد اين بوده كه مركب مزبور بسيار سريع و مانند برق حركت ميكرده است.
جالبتر اينكه در توصيف اين مركب فضايي در پارهاي از احاديث وارد شده كه «خُطاءَهُ مَدُّ بَصَرِهِ» يعني هر قدم او به اندازة مقدار ديد او بوده است و با توجّه به اينكه رؤيت اشياء به وسيلة نور صورت ميگيرد و طول زماني كه براي ديدن هر چيز لازم است برابر با سرعت سير نور آن است، از اين حديث استفاده ميشود كه مركب مزبور سرعتي نزديك به سرعت نور داشته است!
2- سرعت سير نور بالاترين سرعتها نيست.
بررسي و مطالعه در گفتگوهاي دانشمندان امروز نشان ميدهد اين نظريّه كه «هيچ چيز در تحت هيچ عاملي نميتواند بالاتر از سرعت نور حركت كند» صددرصد قطعي و مسلّم نيست، بلكه احتمال ميرود كه ماوراي سرعت نور نيز سرعتهايي باشد. (دقّت كنيد)
از جمله در مورد امواج مرموز جاذبه، عدّهاي از دانشمندان معتقدند اين امواج براي پيمودن فاصلهها مطلقاً نيازمند به زمان نيست، بلكه در يك لحظه ميتواند سرتاسر جهان را بپيمايد.
دانشمندي به نام «گيور گيو» چنين مينويسد:
«... ولي يك سرعت وجود دارد كه آني است و در يك لحظه از يك سر جهان به طرف ديگر اثر ميكند و آن سرعت تأثير «امواج نيروي جاذبه» ميباشد.
«اگر در همين آن، در انتهاي جهان يك كهكشان كه داراي دهها ميليون خورشيد است ناگهان جدا شده و مبدّل به امواج گردد نيروي جاذبه بطوري عكسالعمل نشان ميدهد كه در همين لحظه نظام جهان متعادل ميشود و اگر اينطور نبود همان ثانيه كه آن كهكشان تفكيك و مبدّل به امواج گرديد دنياي خورشيد ما هم بايد نابود گردد.»
همانطور كه ملاحظه ميفرماييد، در اينجا بحث درباره سرعتهاي مافوق سرعت نور در مورد انبساط كهكشانهاست و اين خود ميرساند كه تئوري سرعت نهايي (نور) يك نظريّة قاطع و مسلّم نيست و ممكن است در پرتو اكتشافات آينده اين مطلب روشن شود كه حتّي جسم خاكي در شرايط خاصّي (نه در هر شرايطي) بتواند سرعتهاي مافوق سرعت نور داشته باشد و در اين صورت مشكل زمان در مسأله معراج، حتّي در صورتي كه مسير پيامبر(ص) ماوراي منظومه شمسي بوده است، حل خواهد گرديد و از نظر علم، مانعي نخواهد داشت كه پيامبر(ص) سراسر پهنه آسمانها را در يك شب سير كرده باشد.
چرا پيامبر(ص) به معراج رفت؟
متأسّفانه جريان معراج پيامبر(ص) مانند بسياري ديگر از جريانهاي صحيح تاريخي آميخته با خرافاتي شده است كه قيافه اصلي آن را در نظر كساني كه مطالعات كافي در اين قسمت ندارند ناپسند نشان داده است.
قرآن از روي اين حقيقت پرده برميدارد و در هر حال بهترين سند زنده و دستنخورده براي درك هدف اصلي معراج پيغمبر(ص) و براي درك همة حقايق اسلامي، همين قرآن مجيد است.
ما ميتوانيم هدف اين سير شبانه را بخوبي از آيات قرآن استنباط كنيم، هدفي كه كاملاً با موازين علمي و منطقي سازگار است.
با اينكه آيات اصلي مربوط به معراج در قرآن به ده آيه نميرسد، در عين حال در دو آيه هدف معراج توضيح داده شده است:
در سوره «اِسراء» آيه اوّل چنين ميخوانيم: «سُبْحانَ الَّذِي اَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلي الْمَسْجِد الاَقْصَي الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصير؛ پاك و منزّه است خدايي كه بندهاش را در يك شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصي -كه گرداگردش را پربركت ساختهايم- برد، تا برخي از آيات خود را به او نشان دهيم؛ چرا كه او شنوا و بيناست.»
در اين آيه هدف اين سير شبانه را مشاهده آثار عظمت خداوند در جهان بالا معرفي نموده است و در آيه 18 سورة «النّجم» ميفرمايد:
«لَقَدْ رَأي مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْري؛ او پارهاي از آيات نشانههاي بزرگ پروردگارش را ديد.»
از اين دو آيه بخوبي برميآيد كه هدف اين سير فضايي بار يافتن به بارگاه سلطنت خداوند، يا شنيدن صداي قلم او يا مشاهدة جمالش نبوده است!
اصولاً به عقيده ما مسلمانان خداوند محلّ خاصّي ندارد. او در همهجا و در تمام جوانب عالم هست: «اَيْنََما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهَ اللّهِ؛ هر سو رو كنيد خدا در آنجا هست.»
«وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمواتِ وَالاَرْضِ؛ كرسي او به وسعت آسمانها و زمين ميباشد.» منظور از «كرسي» چيزي جز مجموعة جهان پهناور آفرينش نيست.
بنابراين، منظور از معراج همان مشاهدة آثار عظمت خدا در جهان بالا بوده است تا قلب نوراني پيامبر(ص) در پرتو مشاهده اين آثار حيرتانگيز، نورانيتر گردد و فكر و روح بلند او وسيعتر شود و براي رهبري و هدايت خلق به سوي خدا آمادگي بيشتر پيدا كند.
----------------------------
منبع:پاسخ به پرسش های مذهبی،تالیف آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی،نسل جوان 1387