M.A.H.S.A
11-15-2011, 06:41 PM
قرآن چگونه كتابی است؟
قرآن، چه نوع كتابی است؟
آیا كتابی فلسفی است؟ یا علمی و یا تاریخی؟
آیا كتابی است، ادبی و یا صرفا یك اثر هنری و...؟
سؤالات فوق را می توان برای هر كتابی، مطرح نمود و از « چگونگی » یا « چیستی » آن پرسید.
پاسخ سؤالات فوق مبتنی بر این است كه ما قبل از شناخت خود اثر، اطلاعات نسبتاً مفیدی نسبت به نویسنده آن اثر و یا پدید آورنده آن داشته باشیم.
هنگامی كه شما به كتاب شریف « اصول كافی » مراجعه كنید و خواهان استفاده و بهره مندی از آن شوید. خواه ناخواه به این سؤال پاسخ داده اید كه این كتاب، حاوی بیانات و احادیث نورانی ائمه اطهار علیهم السلام و نیز یكی از بهترین كتب درباره پژوهش در زندگی و عصر غیبت صغری است. زیرا این كتاب گران قدر از تألیفات قرن چهارم است. (مرحوم ثقة الاسلام كلینی، متوفای 329هجری)
یعنی همان سالی كه غیبت صغری به پایان رسید، و غیبت تامه یا كبری شروع شد.
حال، اگر بخواهیم به سؤال فوق پاسخ دهیم، باید ببینیم كه پدید آورنده، قرآن كریم چه كسی است؟
هم می دانیم كه قرآن كریم « معجزه ختمیه » است.
نیز می دانیم كه بعضی معجزات به اذن خداوند متعال و به دست رسول او صادر می گردید و بعضی نیز فقط كار خدای تبارك و تعالی است.
قرآن كریم، بزرگترین معجزه الهی است كه از ناحیه خدای سبحان بر رسول اش حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد. بنابراین رسول گرامی، واسطه ای است امین كه این نعمت الهی برای بشر ارزانی نماید.
تا اینجا دانستیم كه این كتاب شریف، معجزه خدای سبحان است.
اكنون نوبت به سؤال دیگری می رسد. آن سؤال این است كه آن درباره چه موضوعی بحث كرده است.
به عبارت دیگر، دامنه ای كه این كتاب خود را پاسخ گوی آن می داند، چیست؟
آیا حوزه پاسخ گویی آن، حوزه علم است؟ یا حوزه تاریخ؟
آیا این كتاب متكفل پاسخ گویی به سؤالات دنیوی و ارائه راه حل برای آن می باشد و یا این كه آمده است تا مشكلات فلسفی انسان ها و مخاطبان خود را حل كند؟ و...
و یا این كه این كتاب آمده است تا آنچه را بشر نمی تواند پاسخ گوید، پاسخ دهد و در آن جا كه عقل بشری توانایی جولان دارد، یار و مددكار حوادث دیگر او باشد؟
در انتهای بحث قبل به این سؤال رسیدیم كه: «حوزه پاسخ گویی این كتاب مقدس، چه حوزه ای است؟»
می دانیم هر كتاب و یا نوشته ای برای منظوری و پاسخ به حل مسأله ای انسانی پدید می آید، یعنی تا آن گاه كه برای شی ای، نیازی احساس نشود، كسی درصدد بر نمی آید تا اثری را خلق نماید.
بزرگترین آثار هنری جهانی، برای پاسخ به نیاز « زیبایی شناختن »بشر، خلق شده اند.
هنگامی كه شما به اثر جاودان و ماندگار در عصر عاشوراء می نگرید، در درون پر می شوید از حس جذبه و شكوهی همراه با نهایت مظلومیت انسان واقعی.
شما ناگهان خود را مواجه با گروهی می بینید كه در نهایت پلیدی هستند و در طرف دیگر گروهی كه در نهایت پاكی و رستگاری. اما در آن میان اندوهی كه بر سینه شما فشار می آورد و این حس را در شما القا می كند، « كه مگر چه اندازه می توان حقیقت را در مسلخ باطل ذبح كرد و كسی نیز به آن معترض نباشد».
« عصر عاشوراء »این حس را در نهاد بشر بر می انگیزد كه « گر چه مظلوم است اما، این مظلومیت و ستمدیدگی حق را پایانی است و آن پایان، آغاز اعتلایی است كه در آن، جلوه نمایی حقیقی از حق و پیروزی نهایی نیز از آن اوست!»
بنابراین « عصر عاشورا » به گوشه ای از احساس حق خواهی شما پاسخ می گوید.
قرآن كریم نیز آمده است كه تا بشر را چاره گر باشد و هادی او.
لیك باید پرسید كه قرآن برای چاره كدام مشكل انسانی آمده است؟
با اندك تأملی در تاریخ بشر می توانیم به این حقیقت است یابیم كه این بشر سراپا محتاج، دارای تجربیاتی است بس گران بها. لیك شاید كه نه، حتما برای به دست آوردن و فراچنگ آوری آن خون جگرهایی خورده و ثروتی عظیم، به بهای عمر انسان از دست داده است.
در بعضی از این تجربیات موفق بوده، در بعضی از آنها تا هنوز در مرحله « آزمون و خطا » است و در بسیاری از آنها مزه تلخ شكست را چشیده است.
بنابراین تجربه بشر، آن طور كه بایسته و شایسته است. نتوانسته است او را بگیرد و چاره ساز او باشد. با این وجود، بشر هم چنان چهار نعل می تازد به سوی كسب كامیابی.
كامیابی نیز متأسفانه چونان اسب چموشی، تاكنون رام بشر نشده است و اكنون مسأله تأسف بار این است که روز به روز بر حفره این حلقه مفقوده _ خندق تاریك و هولناك بین بشر و كامیابی _ افزوده می گردد و چونان لایه ازن، روز به روز هستی بشر را تهدید می كند.
در این كویر معنویت، آیا انسان را چاره سازی نیست؟
اگر به تاریخ پرفراز و نشیب انسانیت بنگرید، خواهید یافت كه حال امروز بشر، چونان حال دیروز او بوده است.
لیك با این تفاوت كه چون امكاناتی كمتر در استخدام داشته، كمتر با خود و جهان و پیرامون خود درگیر بوده است.
افتادن در « كویر معنویت » و استحاله شدن در این برهوت شوره زار، خطری بوده كه به فراخنای تاریخ انسان، كه در تهدید او بسته است. این « شوره زار » نه زمان می شناسد و نه مكان.
در هر زمان و هر كجا، پنجه های هوس آلودش، به سوی انسان دراز بوده و انسان از پس این پنجه های رنگارنگ، چه « نیشتر » ها و خنجرها كه نخورده است. لیك كو، آن چشم عبرت بین و آن قلب حق بین!
اینجا بوده که، ادیان به وسیله رسولان الهی آمده اند تا این بشر را از این گرداب و غرقاب معنویت برهانند. دست اش را بگیرند و به ساحل نجات رهنمونش نمایند و...
و قرآن كریم نیز كتابی آسمانی است و بزرگترین معجزه رسولان.
این كتاب، كتاب خداست و خدای سبحان نیز، خالق هستی از جمله انسان است.
او می داند به همه حفره ها و خالیگاه های انسان علم دارد، و انسان نیز چون موجودی دو بعدی _ مادی و معنوی _ است، پر می باشد از این حفره های ناشناخته.
نه عقل، او را یارای علم به نیاز این حفره هاست و نه تجربه، او را.
زیرا كه تاریخ انسان این گونه قضاوت می كند و تاریخ انسان ها كه مساوی زندگی مادی و معنوی او در پهنه ای به گستره این جهان خاكی است، هرگز دروغ نمی گوید. زیرا دو فرض دروغ برای او، فرض توهم بودن حیات انسانی است، و این صد البته بهتانی كوچك نیست.
خدای انسان، اما خوب می داند كه این بشر دوپا و حیلت ساز، چه نیازهایی دارد و چگونه باید به آن نیازها برسد. پس برای او چاره اندیشیده و او را تنها رها نكرده است. یار و همراه این انسان، در زمان فعلی، قرآن است و تعالیم اهل البیت علیهم السلام.
كنون به پاسخ آخرین سؤال می رسیم.
آن پرسش این بود كه: « این كتاب در بین كتب دیگر از چه جایگاهی برخوردار است؟»
برای پاسخ گویی به این پرسش ناچاریم منظور خود را از كلمه « كتب دیگر » روشن نمائیم.
وقتی می گوییم « كتب دیگر » این مسأله به ذهن تبادر می كند كه این حاصل، غیر از آنها است.
به این معنی كه هم موضوع این كتب متفاوت از آن كتب است و هم مسائل آن و هم روش استفاده و تحقیق در آن.
اگر شما به یك متن فقهی مراجع كنید، آنچه در آن می یابید، مسائلی است كه حول و حوش افعال بندگان دور می زند. اگر به یك متن كلامی، مراجعه كنید، با مسائلی روبرو می شوید كه مربوط به توحید و نبوت و معاد است.
و اگر به یك متن فلسفی، رجوع نمائید، آن چه پیش چشم شما خود نمایی می كند، یك سلسله مسائل است كه درباره « وجود بما هو موجود »بحث می كند.
این قاعده درباره علوم دیگر و كتب مرتبط با آن علوم نیز جاری است. كتب معتبر فیزیك، ریاضی، شیمی، زیست شناسی، نجوم، جامعه شناسی، تاریخ، ادبیات و... همه درباره آن چیزی بحث می كنند كه آن علم متكلف پاسخ گویی به آن است.
مقدمه فوق، نتایج زیر را به ما می دهد:
1. علوم با هم متفاوت هستند. ( فیزیك، غیر از شیمی و... است)
2. كتب معتبر درباره این علوم نیز با یكدیگر فرق دارند. ( كتاب شفای بوعلی كاملا متفاوت با جواهر الكلام است).
3. پدید آورندگان آل علویه و این كتب نیز، دارای تخصص ویژه كه مربوط به آن علم مورد نظر است می باشند.
4. هر یك از این علوم و كتب برای پاسخ به سؤال خاصی پدید آمده اند. به گونه ای كه برای پاسخ به پرسش های فقهی، نمی توان سراغ علم و كتب فلسفه رفت و بالعكس.
با توجه به آن چه ذكر شد، می توان این ادعا را نمود كه این كتب، متفاوت از قرآن كریم است. زیرا آن كتاب مستطاب، نه یك كتاب فلسفی است، نه یك كتاب فقهی، نه تاریخی، نه فیزیكی، شیمی و...
آیا كتبی كه در اختیار بشر می باشد، منحصر به همین كتاب هایی است كه ذكر شد؟
پر واضح است كه بشر كتاب های دیگری نیز در اختیار دارد كه از آن ها با صفت « مقدس » یا « آسمانی » یاد می كنند. برای كتب آسمانی، می توان به « تورات » و « انجیل » اشاره كرد و می توان گفت كه: « رسائل كنفوسیوس »، « اوستا »، « اوپانیشادها » و ... از زمره كتب مقدس بسیاری از انسان ها هستند.
این امر نیز پر واضح است كه قرآن كریم، هم یك كتاب آسمانی است و هم مقدس. نه تنها قرآن از این صفت برخوردار است كه « تورات و انجیل » تحریف ناشده نیز متضمن این اوصاف می باشد.
اكنون باید دید كه قرآن در بین كتب از چه جایگاهی برخوردار است. وقتی به تاریخ بشر كه بزرگترین میراث اوست، مراجعه می كنیم و درباره كتب آسمانی و مقدس به مطالعه می پردازیم به دست آوردهای دین نایل می شویم كه هیچ جای انكار و شبهه ندارد.
الف: قرآن آخرین كتاب آسمانی است. بنابراین كاملترین آنها نیز می باشد. زیرا بسیاری از مسائلی كه در زمان نزول قرآن كریم برای بشر مطرح بود، در زمان نزول تورات و انجیل مطرح نبود. بنابراین آن دو كتاب آسمانی به آنها نپرداخته اند.
ب: به گواهی تاریخ و تاریخ پژوهان، قرآن كریم، تحریف نیافته است. اما تورات و انجیل امروزه، تحریف یافته است. این تورات و انجیل كه در دسترس است، غیر از آن تورات و انجیلی است كه به وجود مقدس حضرت موسی و عیسی علیهما السلام نازل شد. اما این قرآن كه اكنون در دسترس ماست، همان كتاب مقدس و شریفی است كه بر وجود مقدس رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله نازل گشت.
ج: قرآن كریم، یك كتاب آسمانی و از ناحیه خدای بشر است، برای راه یابی انسان به سوی حق.
اما « اوپانیشادها، اوستا، رسایل كنفوسیوس و...» زیرا بشر هیچ گاه قادر به جبران ناتوانی های انسان و ارائه راه حل برای مشكلات او نیست.
د: این كتب نیز چون تورات و انجیل در مرور زمان گرفتار تحریف شده اند.
ر: و ... قرآن كریم وحی الهی است كه بر وجود مقدس رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نازل گشته است. از دست تحریف بدور مانده و متكفل ادامه راه حل به اساسی ترین معضلات بشر است كه كتب دیگر، هرگز به پای آن نمی رسد.
قرآن، چه نوع كتابی است؟
آیا كتابی فلسفی است؟ یا علمی و یا تاریخی؟
آیا كتابی است، ادبی و یا صرفا یك اثر هنری و...؟
سؤالات فوق را می توان برای هر كتابی، مطرح نمود و از « چگونگی » یا « چیستی » آن پرسید.
پاسخ سؤالات فوق مبتنی بر این است كه ما قبل از شناخت خود اثر، اطلاعات نسبتاً مفیدی نسبت به نویسنده آن اثر و یا پدید آورنده آن داشته باشیم.
هنگامی كه شما به كتاب شریف « اصول كافی » مراجعه كنید و خواهان استفاده و بهره مندی از آن شوید. خواه ناخواه به این سؤال پاسخ داده اید كه این كتاب، حاوی بیانات و احادیث نورانی ائمه اطهار علیهم السلام و نیز یكی از بهترین كتب درباره پژوهش در زندگی و عصر غیبت صغری است. زیرا این كتاب گران قدر از تألیفات قرن چهارم است. (مرحوم ثقة الاسلام كلینی، متوفای 329هجری)
یعنی همان سالی كه غیبت صغری به پایان رسید، و غیبت تامه یا كبری شروع شد.
حال، اگر بخواهیم به سؤال فوق پاسخ دهیم، باید ببینیم كه پدید آورنده، قرآن كریم چه كسی است؟
هم می دانیم كه قرآن كریم « معجزه ختمیه » است.
نیز می دانیم كه بعضی معجزات به اذن خداوند متعال و به دست رسول او صادر می گردید و بعضی نیز فقط كار خدای تبارك و تعالی است.
قرآن كریم، بزرگترین معجزه الهی است كه از ناحیه خدای سبحان بر رسول اش حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد. بنابراین رسول گرامی، واسطه ای است امین كه این نعمت الهی برای بشر ارزانی نماید.
تا اینجا دانستیم كه این كتاب شریف، معجزه خدای سبحان است.
اكنون نوبت به سؤال دیگری می رسد. آن سؤال این است كه آن درباره چه موضوعی بحث كرده است.
به عبارت دیگر، دامنه ای كه این كتاب خود را پاسخ گوی آن می داند، چیست؟
آیا حوزه پاسخ گویی آن، حوزه علم است؟ یا حوزه تاریخ؟
آیا این كتاب متكفل پاسخ گویی به سؤالات دنیوی و ارائه راه حل برای آن می باشد و یا این كه آمده است تا مشكلات فلسفی انسان ها و مخاطبان خود را حل كند؟ و...
و یا این كه این كتاب آمده است تا آنچه را بشر نمی تواند پاسخ گوید، پاسخ دهد و در آن جا كه عقل بشری توانایی جولان دارد، یار و مددكار حوادث دیگر او باشد؟
در انتهای بحث قبل به این سؤال رسیدیم كه: «حوزه پاسخ گویی این كتاب مقدس، چه حوزه ای است؟»
می دانیم هر كتاب و یا نوشته ای برای منظوری و پاسخ به حل مسأله ای انسانی پدید می آید، یعنی تا آن گاه كه برای شی ای، نیازی احساس نشود، كسی درصدد بر نمی آید تا اثری را خلق نماید.
بزرگترین آثار هنری جهانی، برای پاسخ به نیاز « زیبایی شناختن »بشر، خلق شده اند.
هنگامی كه شما به اثر جاودان و ماندگار در عصر عاشوراء می نگرید، در درون پر می شوید از حس جذبه و شكوهی همراه با نهایت مظلومیت انسان واقعی.
شما ناگهان خود را مواجه با گروهی می بینید كه در نهایت پلیدی هستند و در طرف دیگر گروهی كه در نهایت پاكی و رستگاری. اما در آن میان اندوهی كه بر سینه شما فشار می آورد و این حس را در شما القا می كند، « كه مگر چه اندازه می توان حقیقت را در مسلخ باطل ذبح كرد و كسی نیز به آن معترض نباشد».
« عصر عاشوراء »این حس را در نهاد بشر بر می انگیزد كه « گر چه مظلوم است اما، این مظلومیت و ستمدیدگی حق را پایانی است و آن پایان، آغاز اعتلایی است كه در آن، جلوه نمایی حقیقی از حق و پیروزی نهایی نیز از آن اوست!»
بنابراین « عصر عاشورا » به گوشه ای از احساس حق خواهی شما پاسخ می گوید.
قرآن كریم نیز آمده است كه تا بشر را چاره گر باشد و هادی او.
لیك باید پرسید كه قرآن برای چاره كدام مشكل انسانی آمده است؟
با اندك تأملی در تاریخ بشر می توانیم به این حقیقت است یابیم كه این بشر سراپا محتاج، دارای تجربیاتی است بس گران بها. لیك شاید كه نه، حتما برای به دست آوردن و فراچنگ آوری آن خون جگرهایی خورده و ثروتی عظیم، به بهای عمر انسان از دست داده است.
در بعضی از این تجربیات موفق بوده، در بعضی از آنها تا هنوز در مرحله « آزمون و خطا » است و در بسیاری از آنها مزه تلخ شكست را چشیده است.
بنابراین تجربه بشر، آن طور كه بایسته و شایسته است. نتوانسته است او را بگیرد و چاره ساز او باشد. با این وجود، بشر هم چنان چهار نعل می تازد به سوی كسب كامیابی.
كامیابی نیز متأسفانه چونان اسب چموشی، تاكنون رام بشر نشده است و اكنون مسأله تأسف بار این است که روز به روز بر حفره این حلقه مفقوده _ خندق تاریك و هولناك بین بشر و كامیابی _ افزوده می گردد و چونان لایه ازن، روز به روز هستی بشر را تهدید می كند.
در این كویر معنویت، آیا انسان را چاره سازی نیست؟
اگر به تاریخ پرفراز و نشیب انسانیت بنگرید، خواهید یافت كه حال امروز بشر، چونان حال دیروز او بوده است.
لیك با این تفاوت كه چون امكاناتی كمتر در استخدام داشته، كمتر با خود و جهان و پیرامون خود درگیر بوده است.
افتادن در « كویر معنویت » و استحاله شدن در این برهوت شوره زار، خطری بوده كه به فراخنای تاریخ انسان، كه در تهدید او بسته است. این « شوره زار » نه زمان می شناسد و نه مكان.
در هر زمان و هر كجا، پنجه های هوس آلودش، به سوی انسان دراز بوده و انسان از پس این پنجه های رنگارنگ، چه « نیشتر » ها و خنجرها كه نخورده است. لیك كو، آن چشم عبرت بین و آن قلب حق بین!
اینجا بوده که، ادیان به وسیله رسولان الهی آمده اند تا این بشر را از این گرداب و غرقاب معنویت برهانند. دست اش را بگیرند و به ساحل نجات رهنمونش نمایند و...
و قرآن كریم نیز كتابی آسمانی است و بزرگترین معجزه رسولان.
این كتاب، كتاب خداست و خدای سبحان نیز، خالق هستی از جمله انسان است.
او می داند به همه حفره ها و خالیگاه های انسان علم دارد، و انسان نیز چون موجودی دو بعدی _ مادی و معنوی _ است، پر می باشد از این حفره های ناشناخته.
نه عقل، او را یارای علم به نیاز این حفره هاست و نه تجربه، او را.
زیرا كه تاریخ انسان این گونه قضاوت می كند و تاریخ انسان ها كه مساوی زندگی مادی و معنوی او در پهنه ای به گستره این جهان خاكی است، هرگز دروغ نمی گوید. زیرا دو فرض دروغ برای او، فرض توهم بودن حیات انسانی است، و این صد البته بهتانی كوچك نیست.
خدای انسان، اما خوب می داند كه این بشر دوپا و حیلت ساز، چه نیازهایی دارد و چگونه باید به آن نیازها برسد. پس برای او چاره اندیشیده و او را تنها رها نكرده است. یار و همراه این انسان، در زمان فعلی، قرآن است و تعالیم اهل البیت علیهم السلام.
كنون به پاسخ آخرین سؤال می رسیم.
آن پرسش این بود كه: « این كتاب در بین كتب دیگر از چه جایگاهی برخوردار است؟»
برای پاسخ گویی به این پرسش ناچاریم منظور خود را از كلمه « كتب دیگر » روشن نمائیم.
وقتی می گوییم « كتب دیگر » این مسأله به ذهن تبادر می كند كه این حاصل، غیر از آنها است.
به این معنی كه هم موضوع این كتب متفاوت از آن كتب است و هم مسائل آن و هم روش استفاده و تحقیق در آن.
اگر شما به یك متن فقهی مراجع كنید، آنچه در آن می یابید، مسائلی است كه حول و حوش افعال بندگان دور می زند. اگر به یك متن كلامی، مراجعه كنید، با مسائلی روبرو می شوید كه مربوط به توحید و نبوت و معاد است.
و اگر به یك متن فلسفی، رجوع نمائید، آن چه پیش چشم شما خود نمایی می كند، یك سلسله مسائل است كه درباره « وجود بما هو موجود »بحث می كند.
این قاعده درباره علوم دیگر و كتب مرتبط با آن علوم نیز جاری است. كتب معتبر فیزیك، ریاضی، شیمی، زیست شناسی، نجوم، جامعه شناسی، تاریخ، ادبیات و... همه درباره آن چیزی بحث می كنند كه آن علم متكلف پاسخ گویی به آن است.
مقدمه فوق، نتایج زیر را به ما می دهد:
1. علوم با هم متفاوت هستند. ( فیزیك، غیر از شیمی و... است)
2. كتب معتبر درباره این علوم نیز با یكدیگر فرق دارند. ( كتاب شفای بوعلی كاملا متفاوت با جواهر الكلام است).
3. پدید آورندگان آل علویه و این كتب نیز، دارای تخصص ویژه كه مربوط به آن علم مورد نظر است می باشند.
4. هر یك از این علوم و كتب برای پاسخ به سؤال خاصی پدید آمده اند. به گونه ای كه برای پاسخ به پرسش های فقهی، نمی توان سراغ علم و كتب فلسفه رفت و بالعكس.
با توجه به آن چه ذكر شد، می توان این ادعا را نمود كه این كتب، متفاوت از قرآن كریم است. زیرا آن كتاب مستطاب، نه یك كتاب فلسفی است، نه یك كتاب فقهی، نه تاریخی، نه فیزیكی، شیمی و...
آیا كتبی كه در اختیار بشر می باشد، منحصر به همین كتاب هایی است كه ذكر شد؟
پر واضح است كه بشر كتاب های دیگری نیز در اختیار دارد كه از آن ها با صفت « مقدس » یا « آسمانی » یاد می كنند. برای كتب آسمانی، می توان به « تورات » و « انجیل » اشاره كرد و می توان گفت كه: « رسائل كنفوسیوس »، « اوستا »، « اوپانیشادها » و ... از زمره كتب مقدس بسیاری از انسان ها هستند.
این امر نیز پر واضح است كه قرآن كریم، هم یك كتاب آسمانی است و هم مقدس. نه تنها قرآن از این صفت برخوردار است كه « تورات و انجیل » تحریف ناشده نیز متضمن این اوصاف می باشد.
اكنون باید دید كه قرآن در بین كتب از چه جایگاهی برخوردار است. وقتی به تاریخ بشر كه بزرگترین میراث اوست، مراجعه می كنیم و درباره كتب آسمانی و مقدس به مطالعه می پردازیم به دست آوردهای دین نایل می شویم كه هیچ جای انكار و شبهه ندارد.
الف: قرآن آخرین كتاب آسمانی است. بنابراین كاملترین آنها نیز می باشد. زیرا بسیاری از مسائلی كه در زمان نزول قرآن كریم برای بشر مطرح بود، در زمان نزول تورات و انجیل مطرح نبود. بنابراین آن دو كتاب آسمانی به آنها نپرداخته اند.
ب: به گواهی تاریخ و تاریخ پژوهان، قرآن كریم، تحریف نیافته است. اما تورات و انجیل امروزه، تحریف یافته است. این تورات و انجیل كه در دسترس است، غیر از آن تورات و انجیلی است كه به وجود مقدس حضرت موسی و عیسی علیهما السلام نازل شد. اما این قرآن كه اكنون در دسترس ماست، همان كتاب مقدس و شریفی است كه بر وجود مقدس رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله نازل گشت.
ج: قرآن كریم، یك كتاب آسمانی و از ناحیه خدای بشر است، برای راه یابی انسان به سوی حق.
اما « اوپانیشادها، اوستا، رسایل كنفوسیوس و...» زیرا بشر هیچ گاه قادر به جبران ناتوانی های انسان و ارائه راه حل برای مشكلات او نیست.
د: این كتب نیز چون تورات و انجیل در مرور زمان گرفتار تحریف شده اند.
ر: و ... قرآن كریم وحی الهی است كه بر وجود مقدس رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نازل گشته است. از دست تحریف بدور مانده و متكفل ادامه راه حل به اساسی ترین معضلات بشر است كه كتب دیگر، هرگز به پای آن نمی رسد.