tina
11-12-2011, 09:31 AM
ایسنا نوشت: زنی در دادگاه گفت: به دلیل اینکه همسرم 10 سانتی‌متر از من کوتاه‌تر است، خواهان جدایی از او هستم زیرا تحمل حرف‌های دیگران برایم سخت شده است.
زوجی با حضور در دادگاه خانواده دادخواست طلاق توافقی خود را تسلیم قاضی کردند. مرد با تشریح علت تقاضای طلاق به رییس شعبه گفت: دو سال پیش زمانی که یکی از اقوام برای سفر به حج تمتع مهمانی برگزار کرده بود، همسرم را دیدم که البته دختر عمویم است اما به دلیل اختلافات خانوادگی از دوران کودکی یکدیگر را ندیدیم. در همان مهمانی که نهایتا سه ساعت طول کشید، به شدت به همسرم علاقه‌مند شدم و بعد از مدت کوتاهی احساسم را با او در میان گذاشتم. او نیز اعتراف کرد که احساس من دو طرفه است.
این مرد جوان افزود: با مخالفت خانواده‌ها و اصرار ما به عقد یکدیگر درآمدیم و بعد از مدت کوتاهی با برگزاری جشن مفصلی زندگی مشترک خود را شروع کردیم. او مدعی شد: از همان ابتدا یک تفاوت بین من و همسرم وجود داشت و آن هم تفاوت در قدهایمان بود. متاسفانه من از همسرم 10 سانتی‌متر کوتاه‌تر هستم اما او این مساله را بی‌اهمیت می‌دانست و می‌گفت این مسائل برای من مهم نیست در حالی که امروز همین مساله زندگی دو ساله من را تباه کرده است.
زن جوان نیز در حالی که سر به زیر داشت گفت: اعتراف می‌کنم که اشتباه کردم. من به همسرم علاقه دارم. او آن قدر مهربان است که خجالت می‌کشم به چشمانش نگاه کنم اما آن زمانی که من تقاضای ازدواج همسرم را قبول کردم فکر نمی‌کردم کوتاهی قد او موجب از هم‌پاشیدن زندگی‌مان شود. اوایل حرف‌های اقوام و دوستان برایم بی‌معنی و بی‌اهمیت بود اما به مرور زمان حرف‌ها تاثیر خود را در زندگی نشان داد. من مرتب با بهانه‌گیری‌های مختلف شوهرم را آزرده خاطر می‌کردم اما این مساله غیر ارادی بود.
زن جوان در پاسخ به پرسش رییس دادگاه مبنی بر اینکه آیا حرف‌های دیگران ارزش از هم پاشیدن زندگی مشترک را دارد؟ گفت: باید بگویم که برای من دارد. در هر مهمانی که شرکت می‌کنم محال است کسی این مساله را به رویم نیاورد. من به شوهرم علاقه‌مندم اما از حرف‌های دیگران خسته شده‌ام و می‌خواهم جدا شوم. هیچگونه ادعای مالی هم از شوهرم ندارم.
رییس دادگاه بعد از شنیدن اظهارات طرفین با صحبت کردن با زن جوان او را به ادامه زندگی با شوهر خود دعوت کرد و حکمی مبنی بر طلاق صادر نشد.
زوجی با حضور در دادگاه خانواده دادخواست طلاق توافقی خود را تسلیم قاضی کردند. مرد با تشریح علت تقاضای طلاق به رییس شعبه گفت: دو سال پیش زمانی که یکی از اقوام برای سفر به حج تمتع مهمانی برگزار کرده بود، همسرم را دیدم که البته دختر عمویم است اما به دلیل اختلافات خانوادگی از دوران کودکی یکدیگر را ندیدیم. در همان مهمانی که نهایتا سه ساعت طول کشید، به شدت به همسرم علاقه‌مند شدم و بعد از مدت کوتاهی احساسم را با او در میان گذاشتم. او نیز اعتراف کرد که احساس من دو طرفه است.
این مرد جوان افزود: با مخالفت خانواده‌ها و اصرار ما به عقد یکدیگر درآمدیم و بعد از مدت کوتاهی با برگزاری جشن مفصلی زندگی مشترک خود را شروع کردیم. او مدعی شد: از همان ابتدا یک تفاوت بین من و همسرم وجود داشت و آن هم تفاوت در قدهایمان بود. متاسفانه من از همسرم 10 سانتی‌متر کوتاه‌تر هستم اما او این مساله را بی‌اهمیت می‌دانست و می‌گفت این مسائل برای من مهم نیست در حالی که امروز همین مساله زندگی دو ساله من را تباه کرده است.
زن جوان نیز در حالی که سر به زیر داشت گفت: اعتراف می‌کنم که اشتباه کردم. من به همسرم علاقه دارم. او آن قدر مهربان است که خجالت می‌کشم به چشمانش نگاه کنم اما آن زمانی که من تقاضای ازدواج همسرم را قبول کردم فکر نمی‌کردم کوتاهی قد او موجب از هم‌پاشیدن زندگی‌مان شود. اوایل حرف‌های اقوام و دوستان برایم بی‌معنی و بی‌اهمیت بود اما به مرور زمان حرف‌ها تاثیر خود را در زندگی نشان داد. من مرتب با بهانه‌گیری‌های مختلف شوهرم را آزرده خاطر می‌کردم اما این مساله غیر ارادی بود.
زن جوان در پاسخ به پرسش رییس دادگاه مبنی بر اینکه آیا حرف‌های دیگران ارزش از هم پاشیدن زندگی مشترک را دارد؟ گفت: باید بگویم که برای من دارد. در هر مهمانی که شرکت می‌کنم محال است کسی این مساله را به رویم نیاورد. من به شوهرم علاقه‌مندم اما از حرف‌های دیگران خسته شده‌ام و می‌خواهم جدا شوم. هیچگونه ادعای مالی هم از شوهرم ندارم.
رییس دادگاه بعد از شنیدن اظهارات طرفین با صحبت کردن با زن جوان او را به ادامه زندگی با شوهر خود دعوت کرد و حکمی مبنی بر طلاق صادر نشد.