afsanah82
11-10-2011, 03:03 PM
در سال 1956 بوكي به اين نكته اشاره كرد كه قابليت تخريب يا خرد شدگي بلوك تابعي از مقاومت كششي يا برشي و مقدار نيروهاي وارد بر آن بلوك است . بعدها افراد بسياري تلاش كردند سيستم هاي طبقه بندي سنگ ها را جهت استفاده در تعيين تخريب پذيري توده سنگ توسعه دهند به طور كلي مي توان گفت يك روش جامع و مشخص براي اندازه گيري تخريب شوندگي يك ماده معدني در روش تخريب كلي وجود ندارد . بعدها مهتاب و ديكسون 1976 ويژگي هاي موثر بر تخريب شوندگي را : ميزان تنش برجا ، مقاومت توده سنگ ، هندسه ناپيوستگي ها در توده سنگ و مقاومت برشي ناپيوستگي ها دانستند . در ادامه لاسچر با توجه به طبقه بندي توده سنگ اصلاح شده براي معدنكاري و شعاع هيدروليكي يك گرافت را ارائه داد.
/* /*]]>*/
مراحل تخريب
داپلانيش و بردي از سيستم كنترل لرزه اي براي مطالعه مراحل اوليه تخريب در معدن مورث پاركس ، بلوك E26 ، نيوسالت ولز استراليا استفاده كردند . از اطلاعات بدست آمده و آناليز اين اطلاعات يك مدل مفهومي براي مراحل تخريب در اين مورد ارائه شد .
مدل شامل 5 ناحيه است :
1- زون تخريبي : اين ناحيه شامل بلوك هاي سنگ می باشد كه از ديواره افتاده است. مواد تخریب شده در اين ناحيه نگهداري براي ديواره گودال را فراهم مي كنند .
2- شكاف هوا : در هنگام تخريب پيوسته ، ارتفاع شكاف هوا شكل گرفته تابع نرخ استخراج مواد از ناحيه تخريب مي باشد .
3- ناحيه دگرساني درزه ها : اين ناحيه به مدت طولاني نگهداري لازم جهت لايه هاي بالايي توده سنگ را فراهم نمي كند . جا به جايي هاي بزرگ مقياس سنگ در اين ناحيه اتفاق مي افتد كه باعث مي شود از هم پاشيدگي سنگ اتفاق بيافتد. هيچ لرزه اي از داخل اين ناحيه ثبت نشده است تخمين زده مي شود كه اين زون تا حدود 5m بيرون از مرز گلوگاه شكست ديوار گسترش يافته است .
4- Sesmogenic zone : فعال ترين لرزه ها در هنگام لغزش بردرزه ها و شكست ريزشي سنگ اتفاق مي افتد . اين رفتار هنگام تغيير شرايط تنش ناشي از پيشرفت زير برش و پوسته شكست ظاهر مي شود .
5- Surrounding rockmass: تعيين شكل الاستيك در سنگ اتفاق مي افتد .
/* /*]]>*/مشاهدات برادي و داپلانسين در اين معدن يافته هاي پايه اي گذشته را براي به وجود آمدن ريزش هاي حاشيه اي تاييد كرد یعنی وجود يك دسته ناپيوستگي صاف جهت عمل مكانيسم رهايي ضروری می باشد. موردي دیگری كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه اگر تنش افقي برجا و تنش مماسي به وجود آمده در گلوگاه زير برش به اندازه كافي زياد باشد تا نيروي قفل شوندگي را گسترش دهد مانع سقوط و انجام تخريب می شود همچنین اگر در مقايسه با مقاومت فشاري توده سنگ كمتر باشد تخريب ممكن است متوقف شود و پايداري به وجود آيد و پل زدگي خود نگهدار تشكيل شود بر اثر اين فرآيند چندين نتيجه خطرناك مي تواند شكل گيرد كه از آن جمله مي توان به توقف توليد، خسارت به تجهيزات و مجروح شدن نفرات به دليل بارگذاري فشرده و ناگهاني و تركيدن هوا زماني كه اين پل زدگي تخريب می شود اشاره کرد . پس بايد قابليت تخريب بررسي شود چون ممكن است باعث غير اقتصادي شدن معدنكاري شود
/* /*]]>*/
مراحل تخريب
داپلانيش و بردي از سيستم كنترل لرزه اي براي مطالعه مراحل اوليه تخريب در معدن مورث پاركس ، بلوك E26 ، نيوسالت ولز استراليا استفاده كردند . از اطلاعات بدست آمده و آناليز اين اطلاعات يك مدل مفهومي براي مراحل تخريب در اين مورد ارائه شد .
مدل شامل 5 ناحيه است :
1- زون تخريبي : اين ناحيه شامل بلوك هاي سنگ می باشد كه از ديواره افتاده است. مواد تخریب شده در اين ناحيه نگهداري براي ديواره گودال را فراهم مي كنند .
2- شكاف هوا : در هنگام تخريب پيوسته ، ارتفاع شكاف هوا شكل گرفته تابع نرخ استخراج مواد از ناحيه تخريب مي باشد .
3- ناحيه دگرساني درزه ها : اين ناحيه به مدت طولاني نگهداري لازم جهت لايه هاي بالايي توده سنگ را فراهم نمي كند . جا به جايي هاي بزرگ مقياس سنگ در اين ناحيه اتفاق مي افتد كه باعث مي شود از هم پاشيدگي سنگ اتفاق بيافتد. هيچ لرزه اي از داخل اين ناحيه ثبت نشده است تخمين زده مي شود كه اين زون تا حدود 5m بيرون از مرز گلوگاه شكست ديوار گسترش يافته است .
4- Sesmogenic zone : فعال ترين لرزه ها در هنگام لغزش بردرزه ها و شكست ريزشي سنگ اتفاق مي افتد . اين رفتار هنگام تغيير شرايط تنش ناشي از پيشرفت زير برش و پوسته شكست ظاهر مي شود .
5- Surrounding rockmass: تعيين شكل الاستيك در سنگ اتفاق مي افتد .
/* /*]]>*/مشاهدات برادي و داپلانسين در اين معدن يافته هاي پايه اي گذشته را براي به وجود آمدن ريزش هاي حاشيه اي تاييد كرد یعنی وجود يك دسته ناپيوستگي صاف جهت عمل مكانيسم رهايي ضروری می باشد. موردي دیگری كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه اگر تنش افقي برجا و تنش مماسي به وجود آمده در گلوگاه زير برش به اندازه كافي زياد باشد تا نيروي قفل شوندگي را گسترش دهد مانع سقوط و انجام تخريب می شود همچنین اگر در مقايسه با مقاومت فشاري توده سنگ كمتر باشد تخريب ممكن است متوقف شود و پايداري به وجود آيد و پل زدگي خود نگهدار تشكيل شود بر اثر اين فرآيند چندين نتيجه خطرناك مي تواند شكل گيرد كه از آن جمله مي توان به توقف توليد، خسارت به تجهيزات و مجروح شدن نفرات به دليل بارگذاري فشرده و ناگهاني و تركيدن هوا زماني كه اين پل زدگي تخريب می شود اشاره کرد . پس بايد قابليت تخريب بررسي شود چون ممكن است باعث غير اقتصادي شدن معدنكاري شود