PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ریشه و تبار (نژاد)مردم شناسی همدانی ها(ماد ها" کاسی ها)



sorna
11-07-2011, 07:35 PM
کاسی‌ها:





نخست بايد بدانيم که کاسيان شاخه‌ای از نژاد آريایی هستند که دوهزار سال (2000 ق.م) از شمال قفقازيه و از طريق آذربايجان به دامنه‌های زاگرس و شهرستان‌های غربی مهاجرت نمودند ولی در ابتدای امر در نواحی دریاي مازنداران سکونت کردند به‌گونه‌ای که نام خود را بر اين دريا نهادند، با نام (دريای کاسپين،Caspian. در تأييد اين نوشتار استرابون «Strabon» مورخ يوناني، نيز نقل کرده که اقوام کاسووا در ابتدای مهاجرت خود در کنار دريای مازندران سکونت نمودند و نام خود را بر اين دريا دادند. و اين دريا نيز در اوستا به ‌دو نام موسوم شده يکی فراخکرت«Frakhkeret» و ديگری درياي ووروکاش«Vouru-Kasha»می‌باشد، دارمستتر در توضيح از اين لفظ معتقد شده که «وورو» مخفف «فراخ» است و هر دو در پهلوی و فارسی از يک ريشه می‌باشند. بنابراي واژه‌ی «ووروکاش» به‌معنی درياي فراخ و بزرگ کاشی و دريای کاسپين می‌باشد. واژه‌ی کاشی در کتيبه‌های بابلی به گونه‌ی کاسی يا کاسپی آمده و اقوام کاشی در زمان مهاجرت خود بتدريج در شهرهای قزوين و کاشان نيز سکونت نمودند و نام خود را به اين دوشهرداده‌اند تا به همدان و قسمت‌های جنوبی آن يعنی لرستان يعنی محل اصلی آن‌ها می‌رسيم. زيرا آشوريان باستان به شهرهای قوم کاسی، عنوان «کارکاشی» داده بودند، که «کار» به معنی «قرارگاه» يا منزلگاه و «کاشی» نام قوم «کاسی» است. (دکترموسی جوان،تاريخ اجتماعی ايران باستان، برگ112،113)


آشورشناسان و مادشناسان، جملگی اين کارکاشی(شهرکاسيان را منطقه‌ی کنونی همدان دانسته‌اند.


پرفسور گيرشمن، باستان‌شناس نامی فرانسوی، معتقد است که نام پيشين هگمتانه «اکسايا» يعنی شهر کاسی‌ها بوده است.

sorna
11-07-2011, 07:36 PM
مادها :






مادها، گروهی از اقوام آريايی، که از جنوب سيبری به سمت فلات ايران حرکت کرده و در غرب ايران ساکن شدند. عواملی مانند: رشد اجتماعی و فرهنگی، تماس با گروه‌های بومی ساکن فلات ايران، وجود همسايگانی قدرتمند و احساس نيازهای تازه سياسی و اجتماعی، آن‌ها را وادار به همبستگی و اتحاد و تشکيل حکومتی مقتدر نمود، به‌گونه‌ای که قوی‌ترين قوم آن‌ روزگار يعنی آشوری‌ها را، برای هميشه از برگ روزگار محو کردند.


امروزه بیشتر باستان‌شناسان، تپه‌ی باستانی هگمتانه، واقع در ميان شهر همدان کنونی را، که پهناورترين تپه‌ی باستانی ايران است، بقايای همان بنای دوران کاسی، مادی، هخامنشی و بعد از آن می‌دانند.اين تپه‌ی بیضی شکل و با مساحت 30 هکتار است.


«هگمتانه» يا «هنگمتانه» که به‌زبان پارسی قديم به معنی مکان تجمع بوده و ترکيبی از‌«هنگ» به‌معنی«جا» و «متانه» به معنی «تجمع»است. اين واژه در زبان يونانی، به شکل «اکباتانا» درآمده است و در کتيبه‌های عيلامی به شکل‌ «آگ‌ماتانو» آمده است. برخی نيز براين باورند که: «اَمَدانه» يا «آمادای» که در کتيبه‌ی پيلسر پادشاه آشور آمده، به اين مکان گفته می‌شده. هگمتانه در زبان ارمنی «اهمتان» و در زبان سريانی و پهلوی «اَهَمدان» در گويش نويسندگان عرب«هَمَدان» گفته شده است.(کتاب سيمای گردشگری استان همدان، تأليف سيدابوالحسن فاطمی، برگ61-62-63)


نام همدان برای نخستين بار در سال 1100 ق.م در کتيبه‌ی تيگلات پليسر نخست، شاه آشور به‌چشم می‌خورد که آن‌را «امدانه» يا «همدانا» ياد کرده است، ولی در کتيبه‌های عهد هخامنشی آن را «هگمتان» و در کتاب هرودوت يونانی «اکباتان» می‌خوانيم.(زرين قلم، علی.همدان يادگار قرون و اعصار، مجله‌ی تلاش، سال12، شماره‌ی 70، خرداد ماه 1356، برگ 53)



ژاک‌دومرگان، می‌نويسد:



«تنها شهر مهم اين ناحيه بدون شک همدان و اکباتان (هنگمتانه‌ی؟) باستانی، پايتخت


مادهاست که هرودوت آن را دیده و در کتيبه‌های ميخی اکباتانه است.»


(دومرگان،ژاگ.هيئت علمی فرانسه در ايران، جلد دوم،برگ 131)



دکتر بهمن کريمی، می‌گويد:



«اما محقق اين‌ است که بنای همدان به‌دست نخستين پادشاه ماد (دياکو صورت نيافته،


زيرا که در کتيبه‌ی تيگلات پيلسر اول، اسم همدانا مسطور است. شايد دياکو بر آبادی و


جلال آن افزوده و آن‌جا را مقر حکمرانیخود قرار داده است.»

(کريمی،دکتر بهمن.راه‌های باستانی و پايتخت‌های قديمی غرب ايران، برگ 21http://forum.patoghu.com/



نام اصلی اين شهر «هانگ‌ماتانا» يا «هاکاماتانا» بوده که معنی آن محل اجتماع می‌باشد و به واژه‌ی انجمن نزديک است. در تورات «اخمثا» نوشته شده که مرکب است از هاخای زندی و ثانای پالی که شعبه‌ای از زبان سنسکريت است و «ثانا» به معنی «ستان» فارسی است که محل و مکان باشد و «اخمثا» را به شهر دوستی و محل دوستی ترجمه کرده‌اند، زيرا شاهان ايران در تابستان، دوستان خود را به اين شهر دعوت می‌کردند.



اعتماد‌السلطنه بر این باور بود که نام اين شهر همدان بوده، چه «هم» معنی اتفاق و «دان» معنی ظرفيت را می‌رساند، يعنی مجمع متفقين.(اعتماد السلطنه، محمدحسن خان.تطبيق لغايت جغرافيای قديم و جديد ايران، برگ‌های 75و76)


از شهرهای کهن این استان می‌توان به نهاوند و تويسرکان را نام برد. کاوش‌های باستان‌شناسی انجام شده در تپه‌ گيان نهاوند و وجود تپه‌ باستانی بابا کمال و مهاجرت حضرت حيقوق نبی به تويسرکان(700 ق.م)، حاکی از قدمت اين دو شهر می‌باشد.

sorna
11-07-2011, 07:37 PM
زبان


فارسی: که بیش‌تر ساکنان شهر همدان به زبان فارسی سخن می‌گويند.


لری و لکی: که در بیش‌تر قسمت‌های جنوبی و در شهرهای ملاير و نهاوند و سامن و تويسرکان و 255 روستا به اين گويش سخن می‌گويند.


کردی: که در بين ساکنان شمال غرب و غرب استان در مجاورت با استان‌های کرمانشاه و کردستان و 159 روستا به زبان کردي سخن می‌گويند.

ترکی: ترک‌زبان‌ها بيشتر ساکنان شمال غرب استان بويژه در شمال و غرب شهر همدان به اين زبان سخن می‌گويند. (دبيران گروه‌هاي آموزشی جغرافيای استان‌ها. جغرافيای کامل ايران، جلد دوم، برگ 1296)



تاريخچه‌ای درباره‌ی شهر همدان يا «همدان در گذر زمان»



به باور هوار، شهر کنونی همدان پايتخت ماد قديم است که در اوستا آن را «رگه» ياد کرده‌اند.


بنای نخستين شهر را به دياکو ، نخستين شاه ماد نسبت می‌دهند. سازنده‌ی اين شهر او نبود، زيرا که نام آن در کتيبه‌های آشوری ديده می‌شود، ولی می‌توان گفت که دياکو همدان را گسترش داده و بر جمعيت آن افزوده است. نام اصلی اين شهر «هانگ‌ماتانه» بوده که معنی محل اجتماع را می‌دهد.


ساختمان اين شهر نو را از روی شهرهای جلگه تقليد کرده‌اند و محل نخستين آبادی شهر روی تپه‌ای بوده که امروز تپه‌ی مصلی ناميده می‌شود.


اين شهر دارای هفت قلعه بوده و ديوار هريک از قلعه‌های درونی بر ديوار قلعه‌ی بيرونی مشرف و آخرين ديوار بر تمام ديوارها مسلط بوده است. قصرشاهی و معبد خورشيد و خزانه را در آخرين قلعه‌ی درونی که در ميان آن‌ها قرار داشت و برج‌های آن همانند ديوار نمرود به رنگ طلايی مزين شده بود، جای داده بودند.


کوروش بزرگ بنيانگزار سلسله‌ی هخامنشی، آستياگ، آخرين شاه ماد را مغلوب ساخت و همدان پايتخت او را بدست گرفت و به‌واسطه‌ی مزايای طبيعی و نواحی باصفای کوهستانی آن، مقر سلطنت تابستانی خود قرار داد.


برخی از مورخان بر اين باورند که کاخ شاهی همدان را بخت‌النصر، معاصر هوخ‌شتر، شاه ماد خراب کرد، ولی داريوش سوم دوباره آن را بنا نمود تا خزاين دولتی را در آن نگاه‌داری کند.


اين قصر دارای سي‌سد«300» يا هزار اتاق بوده که هر يک هشت در آهنی داشته است.


خزاين و ذخاير همدان بسیار زياد بوده است، به‌گونه‌ای که اسکندر مقدونی در سال 331 ق.م به‌آن شهر دست يافت و‌آن را غارت نمود. پس از او سلوکوس در سال 313 ق.م همدان را تصرف و غارت کرد.


همدان در سال 23 ه.ق به تصرف اعراب درآمد و غارت گرديدو در سال 319 ه.ق دچار چپاول و غارت لشگر ديالمه گرديد، ولی در زمان سلاجقه دوباره بزرگی از دست رفته‌ی خود را به‌دست آورد و مدتی پايتخت شد.


مغولان در سال 617 ه.ق همدان را تصرف و آن را خراب کردند. از زمان صفويه آگاهی درستی در دست نيست. اين شهر مدت‌ها تا زمان شاه عباس بزرگ محل کشمکش بين ايران و عثمانی بوده و از زمان اين پادشاه دوباره به تصرف ايران درآمد و بطور کلی می‌توان گفت که بخش‌های شمالی استان همدان به همراه آذربايجان تا مدتی در دست عثمانی‌ها بود.


پس از سقوط دولت صفويه و هرج و مرج داخلی ايران تا ظهور نادرشاه افشار، بار ديگر در سال 1138 ه.ق عثماني‌ها بر اين شهر دست يافتند، ولی نادرشاه در سال 1145 ه.ق آن را تصرف و عثمانی‌ها را اخراج کرد. آغا محمد‌خان قاجار اين بنا را خراب و با خاک يکسان کرد، خرابه‌های آن اکنون به‌نام تپه‌ی مصلی مشهور است.(خزائل کردستانی، رضا. جغرافيای همدان، برگ 15- 16 و کتاب سيمای ايران تأليف ايرج افشار سيستانی برگ 465- 474 )

sorna
11-07-2011, 07:37 PM
وجه تسميه ملاير
http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/مورخان در مورد وجه تسميه ملاير اقوال مختلفي ذكر كرده اند از جمله : همزمان با ورود اسلام به ابران و حمله اعراب سپاهيان عرب كه دراين منطقه كه بدنبال آب بوده و آن را نيافته بودند گزارش داده بودند كه ((ماءلايري )) ( به معني اينكه : آب ديده نمي شود) و بعدا" اين عبارت در اثر تكرار به ملاير تبديل شده است روايت ديگري حاكي از آن است كه : در زمان ماد ها در اين منطقه با روشن كردن آتش به روي تپه ها و كوهها اخبار را به ساير مناطق ميرسانده اند و از اين رو اين منطقه را ( مل اگر) به معني تپه آتش ناميده اند .</SPAN>

بناي فعلي اين شهر با حكمت فتحعلي شاه قاجار در سال 1188 شمسي مقارن مي داند كه به دست نوه اش حاج سيف الدوله ( حاكم وقت ملاير و تويسركان ) آباد گرديد. از جمله مي توان به احداث چند قصر ‘ باغ ‘ مسجد و حمام اشاره نمود و به همين دليل تا قبل از انقراض قاجاريه آن را (( دولت آباد )) مي ناميدند.

وجه تسميه همدان
http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/آشوريان باستان به شهرهاي قوم كاسي، عنوان " كاركاشي " داده بودند كه " كار " به معني قرارگاه يا منزلگاه و " كاشي " اسم قوم " كاسي گ است. آشور شناسان و مادشناسان، جملگي اين كار كاشي ( با شهر كاسيان ) را منطقه كنوني همدان دانسته اند. پرفسور گيريشمن، باستان شناس معروف فرانسوي، معتقد است كه اسم قبلي هگمتانه، " اكسايا" يعني شهر كاسي ها بوده است. و در مجموع اعتقاد غالب بر اين است، كه شهر هگمتانه را يكي از اقوام آريايي بنام مادها ساخته اند. و نخستين دولت ايراني را در آن بنا نهاده اند. ولي نتايج تحقيقات بيانگر آن است كه شهر هگمتانه پيش از انتخاب به پايتختي توسط مادها، وجود داشته مردماني از قوم كاسي در آن مي زيسته اند. سپس بازماندگان قوم كاسي، بعدها با طايفه اي از آريايي ها قوم موسوم به ماد را پديد آورده اند. و با غلبه بر دولت *****گر آشوري، دولت ماد را بنيان كذاشته، و پايتخت خود را كار كاشي قرار داده اند. و از آن به بعد، اين شهر هگمتانه نام گرفته است. مادها گروهي از اقوام آريايي بودند، كه از جنوب سيبري به سمت فلات ايران حركت كرده و در غرب ايران ساكن شدند. عواملي مانند رشد اجتماعي و فرهنگي، تماس با گروههاي بومي ساكن فلات ايران، وجود همسايگاني قدرتمند، و احساس نيازهاي جديد سياسي و اجتماعي، آنها را وادار به اتحاد و ايجاد حكومتي مقتدر نمود به طوريكه قوي ترين قوم آن روزگار يعني آشوري را براي هميشه از صفحه روزگار محو كردند. امروز هموم باستان شناسان، تپه باستاني هگمتانه، واقع در مركز شهر همدان را، كه وسيع ترين تپه باستاني ايران است، بقاياي همان ابنيه عهد كاسي، مادي، هخامنشي و بعد از آن مي دانند. مساحت اين تپه حدود 30 هكتار مي باشد. كه با در نظر گرفتن بخش هايي كه جزء محدود تپه باستاني بود، ولي اينك ساختمانهاي مسكوني بر روي آن ساخته شده، به بيش از 40 هكتار نيز مي رسد.

اين تپه بيضي شكل، در داخل محدوده شهر فعلي همدان، و در دو سوي خيابان اكباتان واقع شده است. " هگمتانه"، يا " هنگمتانه " كه به زبان پارسي قديم به معني محل تجمع بوده، تركيبي از دو واژه " هنگ " به معني " جا " و " متانه " به معني " تجمع " است. اين واژه در زبان يوناني به صورت " اكباتانا " در آمده است، و در كتيبه هاي عيلامي به صورت " اك ماتانو " آمده است. برخي ميز معتقدند: " امدانه " يا " آماداي " كه در كتيبه پيلسر پادشاه آشور آمده به اين محل اطلاق مي شده. هگمتانه " در زبان ارمني، " اهمتان " و در زبان سرياني و پهلوي، اهمدان " ، در گويش نويسندگان عرب " همدان " و در تورات، " احتمانا" گفته شده است. همچنين سكه هايي از عهد ساساني كشف شده كه محل ضرب آنها " اهمتان " قيد شده است.

نخستين اشاره مكتوب به نام مادها و سرزمين ماد، در سالنامه بيست و چهارم شارل مانزر سوم ( 836 قبل ميلادي ) و سارگن دوم ( 715 قبل از ميلادي بوده، كه از اين قوم و سرزمين آنان به نام " ماداي "يا " آماداي " ياد كرده اند. روايات مورخين يوناني نيز حاكي است كه اين شهر در دوره مادها ، ( از اواخر قرن هشتم تا نيمه اول قرن شم قبل از ميلاد) سمدتها مركز امپراتوري مادها بوده است. و پس از انقارض آنها نيز به عنوان يكي از پايتخت هاي دوره هخامنشي ( پايتخت تابستاني و احتمالا" محل خزانه آنها ) به شمار مي رفته است. گفته هاي هرودت مورخ يوناني ، در قرن پنجم قبل از ميلاد،م مهمترين ماخذ تاريخي در اين مورد است. وي بناي اوليه اين شهر را به " ديااكو " نخستين شهريار ماد نسبت مي دهد ( در 728 قبل از ميلاد ). هرودت اوضاع سياسي واقتصادي نا مناسب قوم ماد را در دستيابي ديااكو به قدرت موثر مي داند.
ديگر مورخين يوناني چون پلي بيوس، كنزياس، ژوستين و گزنفون نيز درباره هگمتانه مطالبي جمه آوري كرده اند. ديااكو پس از اينكه هگمتانه را به پايتختي خود برگزيد، تصميم به ساخت كاخي عظيم و مستحكم به صورت هفت قلعه تو در تو گرفت. به طوريكه كاخ پادشاهي و خزانه ، در درون قلعه هفتم قرار داشته باشد. ديااكو به تقليد از رنگ آميزي قصرهاي بابلي ، دستور داده بود كنگره هاي هر قلعه را به رنگي مخصوص در آورند. به اين ترتيب :رنگ كنگره هاي قلعه اول سفيد ، دومي سياه، سومي ارغواني، چهارمي آبي، پنجمي نارنجي، و كنگره دو با روي داخلي سيمين و زرين بودندو محيط بيروني ترني ديوار قلعه، تقريبا" بهاندازه حصار شهر اتن بوده استقصر شاهي، كه در آخرين قلعه دروني بر پاشده بود، داراي صدها اتاق بوده، و مردم نيز خانه هاي خود را بيرون اين قلعه ها و در كنار آن ساخته بودند.

بنا به در خواست ديااكو، قوم ماد شهرهاي كوچكي راكه در آن مي زيستهاند، رها ساخته و پايتخت ار مورد توجه قرار دادند و در اطراف قلعه شاهي خانه هاي خود را بنا كردند پلي بيوس مورخ يوناني ( 204 تا 132 قبل از ميلاد ) مي نويسد : در دامان كوه اورنت، ( اورنت يا اورنتس = الوند ) شهر هگمتانه با قلعه و ارگ مستحكم و حيرت آوري قرار گرفته، و قصر شاهي، در داخل آخرين قلعه آن استوار گرديده است. .ضع ساختماني،آرايش عجيب، و تزئيناتي كه در آن به كار رفته به نحوي بوده، كه توصيف آن مبالغه آميز به نظر مي رسد. چوب هايي در آن به مصرف رسيده پوشيده از زروسيم است. درها، ستون هاي و رواق هاي آن، با هزاران گونه كنده كاري و نقش و نگار آراسته شده اند. يك ديوار بي پيرايه، و يك تير عاري از زيور، در آن كاخ نيست حتي كاشي هايي كه زينت بخش " ازاره ها" و ديوارهاي دورني قصر است، با پوششي از آب نقره، سيم اندود گشته و همه چوب ها از جنس سرو و كاج مي باشند.

كنزياس مورخ يوناني وپزشك معروف اردشير دوم هخامنشي ( 404 تا 3045 قبل از ميلاد ) مي نويسد " سميرامين " ملكه آشور ، پس از ديدن وضعيت شهر وموقعيت مناسب آن دستور داده، كه براي او در آنجا كاخي بسازند و چون ديده است. كه در شهر جديد الاحداث كمبود آب وجود دارد، دستور داده تا با صرف هزينه اي گزاف ، نهري ساخته و آب درياچه اي را كه در آن سوي كوه اورنت ( الوند ) است به اين شهر سرازير نمايند. ابوبكر احمد بن محمد اسحاق همداني معروف به اين فقيه، در كتاب البلدان خود كه در حدود سال 290 هجري به تحرير در آمده، به نقل از يكي از دانشمندان پارسي مي نويسد" همدان بزرگترين شهر جبال و حدود چهار فرسنگ در چهار فرسنگ بوده است" بخت النصر بعد از فتح و ويراني بيت المقدس ، فرمانده اي به نام صقلاب را به قصد تصرف همدان مي فرستد، ولي وي با عدم موفقيت مواجه شده و طي نامه اي به بخت النصر مي نويسد: من به شهري آمده ام داراي بارويي بلند و سركش و مردمي بسيار و كوي و برزن هاي فراخ و رودهاي فراوان و ... پس از انقراض مادها، هر چند هگمتانه مركزيت نخستين را نيافت، ولي به جهت قرار گرفتن سدر مسير جاده شاهي، كه پارسه ( تخت جمشيد ) را به سارد متصل مي كرد، به عنوان پايتخت تابستاني هخامنشيان مورد توجه خاص بود، و از اين رو آن را آباد كردند. در زماني كه داريوش سوم با اسكندر مواجه مي شود. هگمتانه به صورت ويرانه اي بود. ولي داريوش سوم بنا به پيشنهاد ياران خود دستور مي دهد در ميانه شهر، كوشكي بزرگ كه آن را ساروق مي ناميدند، بسازند. در اين كوشك سيصد مخفي گاه براي گنجينه و دارايي ها بر باشد. و براي آن هشت درب آهنين ساختند، كه همه دو اشكوبي ( دو لختي ) و هر اشكوب، به بلنداي دوازده گز بود.

چنانكه ملاحظه شد درباره چگونگي احداث و نام بنيانگذاران هگمتانه در بين مورخين يوناني، اتفاق نظر وجود ندارد. مورخين اسلامي نيز دراين زمينه با يكديگر اختلاف نظر دارند و در مورد محل دقيق آن هم نظريات متفاوتي ارائه شده است. گر چه اكثر مورخين، پژوهشگران و باستان شناسان مانند مرحوم مصطفوي، پرفسورگير يشمن، اشميت، لوشاي و پرا دارا، تپه اي را كه هم اكنون در شهر همدان به نام هگمتانه معروف است، محل اصلي شهر باستاني هگمتانه مي دانند. حفاري هاي باستان شناسي سالهاي اخير در تپه هگمتانه هم مشخص شده است، كه محل كاخ و بناهاي اشاره شده، در تپه هگمتانه كنوني واقع بوده است. نتايج حفاري هاي تپه هگمتانه – آثار كشف شده حاكي از وجود يك شبكه منظم و پيشرفته آب رساني در شهر حكومتي مادهاو پارت ها مي باشد در فواصل بين كانال هاي آب رساني، معابري به عرض 5/3 متري وجود داشته و كف اين معابر، تماما" با آجرهاي مربع شكل و به منظمي مفروش بوده است. پيشينه حفاري هاي علمي ازاين تپه، به سال 1913 ميلادي بر مي گردد كه هيشي فرانسوي از طرف موزه لوور پاريس به سرپرستي شارل فوسي، كاوش هايي در تپه هگمتانه انجام داد. ولي نتايج اين كاوشها هيچ گاه منتشر نشد.

در طي 10 فصل حفاري انجام شده از سال 1362 تا 1378، كه حدود 14000 متر مربع از بقاياي اين شهر مورد كاوش قرار گرفته يكي از كهن ترين دوره هاي تمدن پشري نمايان شده است. همچنين يك حصار طولاني به ارتفاع 9 متر و دو برج عظيم و كم نظير در درون آن كشف شده، از جمله كاوشهاي علمي سال 1362 تا كنون كه به سرپرستي آقاي دكتر محمود رحيم طراف به انجام رسيده منجر به شناسايي شهر بزرگي در دل تپه هگمتانه شده است. تحقيقات نشان داده كهدر فواصل 35 متري بين معابر دو سري واحدهاي ساختماني قرار دارد كه هر كدام شامل يك هال ( حياط مركزي ) است. با اتاق ها و انبارهايي به صورت قرينه در گرداگرد آن، به شكلي كه هر واحد ساختماني فضايي در حدود 5/17 *5/17 متر را در بر مي گيرد. معابر مذكور با عرض 5/3 و پس بندي آجري در بخش وسيعي از تپه گسترش داشته، و جهت شمال شرقي بهجنوب غربي دارند. همچنين ادامه كاوش ها بخش هايي از حصار عظيم شهر به قطر 9 متر وارتفاع 8 متر را آشكار ساخته است . اين حصار در فواصل معين، داراي برجهاي عظيم بوده، كه هگمتانه قديم را در بر مي گرفته است. به طور كلي اين تپه در طول يكصد سال اخير بارها مورد حفاري باستان شناسان داخلي و خارجي قرار گرفته است. از جمله ويژگيهاي شهر باستاني هگمتانه معماري و طرح و نقشه منظم اين شهر بوده، كه در بين آثار باستاني به سدت آمده كم سابقه است. ضمنا" در طول حفاريهاي انجام شده آثار ارزشمند و بي نظيري كشف گرديده كه اغلب متعلق به دوران هخامنشيان و نياكان آنهاست . تعدادي از اشياء كشف شده از اين تپه در موزه ملي ايران باستان و تعدادي ديگر در موزه ها و يا مجموعه هاي خصوصي خارج كشور نگهداري مي شود كه ذيلا" برخي از آنها معرفي مي گردد
__________________


وجه تسميه تويسركان
http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/توي بروزن موي، از شهرهاي باستاني و در دامنه كوه الوند واقع است چون در چند نقطه از ايران محلهايي به نام توي هست ، براي اينكه اشتباهي رخ ندهد در هر جا چنين محلي مي باشد بنام نزديكترين نطقه آنجا خوانده مي شود(( توي دروار )) دامغان كه نزديك به قريه دربار است و (( توي كازرون )) و اين توي چون در يك فرسنگي سركانست به تويسركان مشهور است . جغرافي نويسان اسلامي غالبا" اينجا را (( توي رودلاور)) و(( توي همدان )) نوشته اند . جغرافي نويسان قرن سيم و چهارم اسلامي غاليا" اين محل را توي همدان و نوي رود آور نوشته اند و احتمالا" اين نوي ممكن است با سلسله اورال قومي كه پيش از مادها در اين سرزمين حكومت مي كرده اند بي ارتباط نمي باشد.
__________________

وجه تسميه سركان
http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/قبل از استيلاء اعراب نام بسياري از اماكن و شهرها و قصبات ايران به (( گان )) ختم مي شود . گان در لغت فرس باستان به معني جا و مكان آبادانست و پس از تسلط اعراب بر ايران و رواج زبان عرب چون زبان مذكور فاقد حرف (( گ)) مي باشد در واژه هاي زبان پارسي به جاي حرف (گ) حرف(ك) يا(ج) بكار برده شده در كتاب وجه تسميه شهرهاي ايران راجع به وجه تسميه سركان چنين آمده كه در زبان لري كه گويش غالب مرد اين منطقه است كلمه ( سر ) به معني اشراف و بزرگان و مهتران است و سركان به معناي محلي كه بزرگان و مهتران و خوانين در آن سكونت دارند و با توجه به امتيازات طبيعي سركان شايد وجه تسميه مزبور صحيح باشد و سركان محل ييلاقي و سكونت اعيان و اشراف و بزرگان شهر رود آوربوده است.
__________________

sorna
11-07-2011, 07:37 PM
همدان در گذر تاريخ
http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/مهاجرتهاي اقوام آريائي نژاد ماد ازحدود3500 سال پيش به منطقه غرب ايران ومحدوده فعلي استان همدان واختلاط وسلوك آنان با اقوام مستقر در منطقه به تدريج منجر به شكل گيري نخستين حكومت فراگيربه مركزيت هگمتانه (همدان) در فلات قاره ايران گشت واين حكومت در 650 قبلاز ميلاد در اوج اقتدار خود ضمن غلبه بربزرگترين قدرت سياسي ونظامي آن عصر يعني دولت آشور قلمرو خود اراز شرق به آسياي ميانه ودرغرب به قلب آسياي صغير بسط داد. بر اساس نوشته هاي هرودوت ورخ يوناني بدستور ديااكو نخستين پادشاه ماددرهگمتانه (همدان) پايتخت آنان استحكامات عظيمي شامل قلاع تودرتوو قصرهاي سلطنتي برپا گشت. اكثريت محققين علوم تاريخ وباستان شناسي را عقيده بر اين است كه تپه امروزي هگمتانه در دل شهر همدان برجاي مانده بقاياي همين تاسيسات ميباشد. اين تپه طي چندين سال اخير مورد كاوشهاي باستانشناسي قرارگرفته وكارگاههاي كاوش واشيا ﺀ بدست آمده در معرض ديد علاقمندان قراردارد.همچنين انجام حفاريهاي باستان شناسي در تپه هاي گودين نزديك كنگاور ونوشيجان در ملاير گوشه هائي از فرهنگ وتمدن اقوام ماد رادراين زمان برماآشكار ساخته كه از جمله آنها مي توان به نخستين اشكال خط ونگارش وسكه هاي اوليه ومظاهر فرهنگ ديني ومعماري ايراني اشاره نمود.از دوره هخامنشيان علاوه بر سنگ نبشته هاي ميخي گنجنامه همدان تعداد قابل توجهي اشيا ﺀ زرين وسيمين ونيز بقاياي كاخهاي سنگي بيادگار مانده است كه علاقمندان ميتوانند ازآنها در موزه ملي كشور وموزه تپه هگمتانه بازديد كنند از دوره هاي سلوكي واشكاني در همدان مجسمه شير سنگي وگورستان پارتي ودر نهاوند نشانه هائي از يك معبد برجاي است.
شهرهمدان دردوره ساساني يكي از ضرابخانه هاي اين حكومت بوده وسكه هاي متعددي از اين دوره دردست مي باشد.شهرنهاوند نيز در اين زمان داراي اهميت ويژه اي بود ودژ مستحكمي در آن قرارداشت ويكي از مراكز ايالات اسپهبد نشين هفتگانه اين دوره بود.اعراب در يورش به ايران فتح نهاوند رافتح الفتوح ناميدند وگشودن همدان را به سال 645 ميلادي پس از فتح نهاوند بزرگترين پيروزي خود برساسانيان شمرده اند. از آثار اين دوره مي توان به غار قلعه جوق درفامنين وبقاياي قلعه اي در همان محل اشاره كرد. نفوذ وگسترش اسلام درايران تغييرات وتكامل شگرفي رابرپايه تعاليم اسلام واصول هنرها ومعماري قديمي كشور سبب شد. ازاين دوره 1400 ساله در نقاط مختلف استان يادمانهاي متعددي برجاي مانده كه اهم آنها عبارتند از:بناي بسيار زيبا وارزشمند گنبد علويان از دوره سلجوقي – برج قربان – بقعه استر ومردخاي – بقعه خضر از قرون 7تا9 هجري درهمدان امامزده ازناو از دوره سلجوقي در فامنين – امامزاده هود واظهر دررزن وبقعه حبقوق نبي در تويسركان از قرن هشتم –امامزاده يحيي – امامزاده حسين وامامزاده اسماعيل د رهمدان ونيز كاروانسراي فرسفج ومدرسه علوم ديني شيخ عليخان زنگنه در تويسركان – آب انبار وسنگ نبشته اي معروف به كتيبه آقاجان بلاغي مربوط به بناي يك سد در اسدآباد – يخچال ميرفتاح در ملاير وحمام حاج آقا تراب در نهاوند ونيز تعدادي پل شامل پل شكسته (خسروآباد)در اسدآباد- پل كوريجان وآبشينه در همدان پل جهان آباد در فامنين – پل فرسفج ومجموعه بازار در تويسركان وپل زرامين در نهاوند جملگي از دوره صفوي وبازار,مسجد جامع وميدان امام همدان وبازارملاير ازابنيه مهم بعداز دوره صفوي.
درخاتمه شايان ذكر ميداند همدان از دير باز مهد پرورش مردان بزرگي د رزمينه علم وهنر – عرفان – دين وسياست بوده است كه ا زجمله اين مشاهير ميتوان به فيلسوف عاليقدر جهان اسلام ابوعلي سينا- شاعر وارسته وعارف بزرگ باباطاهر- عارف دلسوخته وحق طلب عين القضاه همداني ونيز مردان علم وسياست نظير,خواجه رشيد الدين فضل اله همداني وزير مشهور ايلخانيان مغول وهمچنين ادبا وشعراي گرانقدري چون ميرزاده عشقي- مفتون همداني وعارف وهمچنين مردان دين وسياست چون سيد جمال الدين اسدآبادي اشاره نمود. بدين لحاظ عاشقان وشيفتگان مظاهر فرهنگ وتمدن ايران واسلام مي توانند علاوه بر آثار وابنيه تاريخي استان از بناهاي يادبودي كه براي برخي از اين بزرگان برپا شده نظير آرامگاه بوعلي وباباطاهر نيز بازديد نمايند. گذشته از آثار تاريخي استان همدان از لحاظ طبيعي نيز داراي جاذبه هاي خاصي است كه از جمله آنها مي توان به غار بي نظير وبسيار زيباي عليصدر در شهرستان كبودرآهنگ – گردشگاههاي گنجنامه وعباس آباد در همدان – پارك زيباي ملاير- سراب گيان نهاوند وييلاقات خوش آب وهواي شهرستان اسدآباد اشاره نمود. وجود مجموعه جالب وبي بديل جاذبه هاي فرهنگي – تاريخي وطبيعي وارتباطات سهل اين استان با مركز كشور ونيز آب وهواي خنك آن در فصل بهار وتابستان استان همدان را به عنوان يكي از مهمترين قطبهاي گردشگري مطرح نموده ودرسال جاري اين استان بلحاظ جذب گردشگر در كشور توانست رتبه چهارم را احراز نمايد همچنين درراستاي برنامه ملي توسعه گردشگري كشور شهرهمدان به عنوان منطقه مدل گردشگري انتخاب گرديده است كه انشا ﺀ الله بااجراي اين برنامه شهرهمدان واين استان جايگاه واقعي خودرا در كشور وجهان خواهديافت وخواهد توانست با بدل شدن به يك قطب اساسي گردشگري به شكوفائي اقتصادي كشور نيز كمك شاياني بنمايد

sorna
11-07-2011, 07:37 PM
گويش همداني
http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/http://forum.patoghu.com/ملت ها و قوم ها و نژاد ها داراي فرهنگ هايي متفاوت مي باشند واز اين رو براي بيان هر فرهنگ بايد زبان و گويش مختص به آن قوم و نژاد را به كار برد كه زباني جزي از فرهنگ مي باشد زبان مردم همدان يك گويش است گويشي كه در تقسيم بندي گويشهاي زبان در حيطه گويشهاي جغرافيايي قرار دارد هر چند كه از نظر گويش شناسي تاريخي و اجتماعي و گويش شناسي معيار نيز قابل بررسي است چرا كه ديار همدان داراي قدمتي به درازي تاريخ ايران باستان است وبه همين جهت زبان و گويش نياكان مان نمي تواند تنها در يك محور قابل طرح باشد مسئله مورد توجه اين است كه متاسفانه گروهي به خطا گويش مردم همدان را كه خود شكلي از زبان فارسي كهن ( زبان مادي ) كه زبان پادشاهان سلسله ماد و مردم غرب و مركز ايران بوده و البته در طي دوران همانند همه زبانها تحولات زباني را پذيرفته است تنها يك لهجه پنداشته و به همين نام ( لهجه ي همداني ) از اين زبان ياد مي كنند در حالي كه ( لهجه اثر زبان اول شخص در زبان دوم اوست ) مثل آ ثار زبان كردي در صحبت كردن يك نفر كرد زبان زمانيكه فارسي صحبت مي كنند و بايد متذكر شد كه لهجه خود زير مجموعه اي از يك گويش است و صرفا" از جنبه ي آوايي و تلفظ واژها مي تواند در اين امر دخيل باشد با توجه به اينكه يكي از توانائي هاي يك زبان گويا و غني سير تحول آن به طرف ايجاز وتوانا ساختن واژه ها از نظر مفهوم و معني رساني است ( هر منو تيك ) مي بينيم كه گويش مردم همدان از اين توانايي برخوردار است و حتي گاهي يك واژه جانشين يك جمله كوتاه مي گردد براي مثل واژه ي (مچيم. MACH IM ) معني جمله ي ( من چه مدانم ) را مي رساند كه هر حرف در واژه فوق جانشين يك واژه است و مثلهائي از اين قبيل و ديگر ويژگي اين ايجاز آ هنگين شدن واژه ها به علت همخواني (‌ واج ها ) مي باشد كه مخاطب را جلب مي كند اما نكته اي كه ياد آوري آن لازم است اين است كه در اين مقوله نبايد اشتباهات تلفظي و تقليدي را كه بيشتر در بين عوام مرسوم است مباني كار برد واژه ها قرار داد چه اينكه صورت نوشتاري بيان صحيح واژه را مي طلبد و در زبان معيار امروزه هم همين موضوع لحاظ مي شود و رعايت اين نكته ما را در بررسي تصريفي برخي از واژه ها كمك مي نمايد از آنجائيكه گويش ها از نظر داشتن قواعد دستوري و نوع واژه ها با يكديگر تفاوت دارند و بررسي هم جانبه ي يك گويش در اين مقال نمي گنجد بنابر اين باختصار نكاتي چند را ذيلا" ياد آور مي شود .
گويش مردم همدان ميراث گرانبهائي است كه از زبان پهلوي به يادگار مانده است و كار برد واژه هاي كهن در اين گويش بيانگر اين موضوع است

براي مثل مصدرهاي
‌اشكستن - اشكفتن - اشناختن - اساندن - اشاندن - اسپردن - انداختن و ... كه با ابتدا به كسر و با اضافه شدن علامتهاي ضمير به فعل تبديل مي شوند مثل از مصدر (‌ اشنفتن = شنيدن ) : اشنفتم . اشنفتي . اشنفت. اشنفتيم. اشنفين .اشنفتن .
اضافه شدن حرف اضافه ( از ) ‌به ضماير متصل و منفصل به دو صورت ( از ا)
ضماير متصل ازم - ازت - ازش - ازمان - ازتان - ازشان
ضماير منفصل ام . اتو. ااو. اما . اشما. اانا.
آوردن حرف ( د ) براي تاكيد قبل يا بعد از فعل امر ( دبرو . برود ) ( دبگو. بگود )
آوردن حرف ( آ ) و ( يا ) براي تاكيد بعد از فعل امر ( بگو آ.نگوآ )- ( بگي يا . نگي يا ) - ( بري يا. نري يا )
ايجاز در كلمات و گروه اسمي
( اينجارم ) = اينجا + را + هم
( شبارم ) = شبها + را + هم
( شمارم ) = شما + را + هم.
با توجه به اينكه قاعده ي كلي و طبيعي در املاء كلمات زبان نوشتار بايد مطابق با زبان گفتار باشد لكن در پاره اي موارد صورت گفتاري واژه با صورت نوشتاري آن مطابقت ندارد ( نا مطابق هاي املائي) كه در گويش مردم همدان نيز همين نكته مشهود است و همانند زبان فارسي معيار فرآيندهاي واجي مانند كاهش افزايش ابدال ادغام اتباع وتكرار و... با ويژگي هاي مخصوص اين زبان اعمال مي شود .
كاهش
دس بن = دست بند صحب = صاحب
را رف = راه رفت بيس دو = بيست و دو
افزايش
خانه ي حسن = خانه حسن
ابدال
وا = با(وام = با من ). و = ب ( وردار = بردار )
(كفدر = كفتر . كبوتر ) ( درخد = درخت )
( شي = چي ) ( شيه = چيه )
( مثد = مثل ) ( شمه = شنبه )
( جوق . جوب = جوي )
ابدال و ايجاز در واژه
ميوا = مي بايد
ادغام
( زوتر = زودتر ) ( شوپره = شب پره . پروانه )
اتباع و تكرار
( چوب موب ) ( درخت مرخت) ( جان مان ) ( باران ماران ) ( د س مس)
كار برد مصدرهاي لازم از زبان پهلوي
بايستن = باييدن = لازم بودن . واجب بودن
بايستني بري . با يستي بگي
پناميدن = باز داشتن . منع كردن
پنام كردن = پنهان كردن
كار برد حاصل مصدر از زبان پهلوي
خوازه گري . خواز مني = خواستگاري دختر
كار برد تركيبات اصيل
آفتاب زرد . آفتاب زردي = غروب آفتاب
( و آفتاب زرد پيش امير آمد وگفت ... ) چهار مقاله عروضي . مقاله دوم شعر در باب فرخي.
كار برد قيد مركب پسوند با اصالت زبان پهلوي
تاريكان = به هنگام تاريكي تاريك + آن ( تاريكان را افتاد )
دودمان = خاندان . خانواده دود + مان ( دود مانش بباد داد)
كار برد مصدر مركب
ايسپا = ايستادن + پائيدن ( ‌نگاه كردن )
كار برد پسوند ( نه ) در صفت اشاره و قيد پرسش به دو حالت ابدال و قلب با توجه به لحن آن
اينجانه = در اينجا . خبري
اينجا نه ؟ در اينجا ؟ پرسشي
كوجانه ؟ در كجا ؟ پرسشي
كوجانه ميري ؟ = به كجا ميروي ؟ پرسشي
انجانه = در آنجا . خبري
انجانه ؟ = در آنجا ؟ پرسشي
كاربرد تركيبات بصورت مراعات نظير با ( و ) عطف
( چك و چانه) = چك ( فك پائين ) و چانه
( چك و چشم ) = چانه و چشم
( گل و گوش ) = گل مخفف گلو = گلو و گوش
( دم و ديم ) دهان و چهره
كار برد ( وار ) VAR = بار = بر ( پهلوي )
براي اندازه و مقدار ( چن وار آمدم ) = چند بار آمدم
كار برد مصدر
هشتن = هليدن = هشيدن ( مصدر مركب ) ( پهلوي )
( هشت . بهل . هشته ) = گذاشتن رها كردن .
__________________
بيان ( ن ) ‌ بصورت ( نون غنه ) در پاره اي موارد
من = ( م )‌ (‌مرا )‌ در زبان فارسي دري . من + را = م را
م = اول شخص مفرد در گويش همداني
كار برد ( وا ) Va در معني با معيت
مثال ( م وا تو ميام ) ‌= من با تو مي آيم
( واتو نم ) = با تو هستم
كار برد ( وا ) به معني باز
مثال ( واشد ) = باز شد . ( واكردي )‌ = باز كردي .
واژهاي دخيل
همانطور كه در مقدمه گفته شد همدان داراي قدمتي به درازاي تاريخ ايران باستان است وتحولات گوناگون در هر عصر باعث تغيير و تحول در گويش اين ديار گرديده است و اثر واژه هاي دخيل تاشي از همين امر است براي نمونه
تالان = تاراج كردن . تركي مغولي
جارچي = آواز دهنده . تركي مغولي
چا پار خانه = محل پيك. تركي مغولي
قاين = برادر زن . تركي مغولي
قاين بابا . قاين ننه = پدر برادر زن . مادر برادر زن . تركي مغولي
باجناق = شوهران دو يا ... خواهر .( باجي = خواهر ) . ( آناق = گرفتن ) تركي مغولي
شعرها . داستانها . كنايه ها وضرب المثلها يي كه در اذهان يك قوم رسوب كرده است بيا نگر گوشه اي از فرهنگ مردم آن مرز و بوم مي باشد ودر اين ميانه شعر به عنوان زبان گوياي جامعه همواره توانسته است مورد توجه واقع گردد . شعر زبان ايجاز است و چنان چه اين ايجاز در بردارنده ي ظرفتها و زيبائيها قابل پسند اذهان و مخاطبين باشد و بتوانند القاء كنند ه يك حس مشترك شوند شعري مندگار خواهد بود بطوريكه در مقدمه اين بحث ذكر شد براي بيان فرهنگ هر قوم زيباتر آن است كه از زبان همان قوم استفاده شود شنيدن شعر (حيدر بابايه سلام ) اثر مرحوم استاد شهريار به زبان تركي حال و هواي ديگري را به خواننده ترك زبان خود القاء مي كند تا ترجمه آن به زبان ديگر و همين موضوع مي تواند در همه زبانها مصداق داشته باشد . سرودن شعر به گويش همداني ضمن اينكه مي تواند برآوردنده نياز هاي روحي و رواني مردم همدان باشد در حفظ و اشاعه ي اين زبان نيز موثر خواهد بود به شرط آن كه سراينده با فرهنگ مردم همدان آشنا بوده و آن را حس كرده با شد همچنين براي سرودن شعر و تصنيف يه گويش همداني آشنائي با واژه هاي بكر و به كار گيري صحيح آنها لازم است كه در اين راه شاعر نه تنها بايد شيوه ي تقليد براي سرودن شعر به اين گويش را رها سازد بلكه بايد با تحقيق و تفحص و نوآوري نيز دست يابد چه اينكه سروده هاي دو دهه اخير به اين گويش توانمندي شعراي استان را در ايجاد تحول در قالب و مضمون اشعار به خوبي نشان ميدهد كه همين امر باعث قبول عام و رويكرد شعراي استان به سرودن اينگونه شعر مي باشد. گردآورنده مجموعه ( ترانه هاي گنجنامه ) سعي دارد تا با ارائه آثاري از شعراي گذشته و حال استان گويشهايي از فرهنگ وهنر اين مرز وبوم را به شما بنمايد اميد است تورق اين اثر مورد قبول طبع عزيزان واقع گردد .
__________________