PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : در خصوص فرقه بهائیت و نوع نگرش آنها



mozhgan
11-07-2011, 04:25 AM
سوال : با سلام و خسته نباشید
1.دارای یک فرزند پسر 3 ساله می باشم لطفا در خصوص اینکه چگونه او را با معارف دینی از هر لحاظ آشنا کنم مرا راهنمائی نمائید
2. در خصوص فرقه بهائیت و نوع نگرش آنها خواهشمند است مرا راهنمائی نمائید. پاسخ : با سلام. 1- با آرزوی توفیق بیش از پیش شما نکاتی را که در تربیت صحیح فرزند نقش موثر دارد متذکر میشویم : 1- در درجه ی اول پدر و مادر الگوی فرزند هستند اگر کسانی که بیشترین محبت را به فرزند می کنند و رابطه ی دوستانه دارند ، میتوانند با پایبندی به دستورات الهی و پاکی و صداقت در عمل و گفتار خویش ، در مقام عمل پاکی و تقوا و درستی را به فرزند خود منتقل کنند و عملا بیاموزند 2- دقت در پاکی لقمه و حلال بودن آن . بر اساس روایات یکی از عواملی که در پاکی و حق گرایی انسان تأ ثیر به سزایی دارد اجتناب از لقمه ی حرام است. 3-کسانی که فرزندتان در محیط غیر از خانه با آنان در ارتباط نزدیک و صمیمی است مانند فامیل و دوستان افراد متدین و کسانی باشند که با عملشان صداقت و درستی را منتقل می کنند. 4- توجه در آموزش کودک یا خودتان با بیان کودکانه و حتی در ضمن یک داستان میتوانید از خالق و لطف و محبت او به بندگان و از پیامبر و امامان و از اعمال نیک و صدق در نیت و نتیجه و آثار دنیوی و اخروی اعمال خوب و بد بگویید و یا از کتبی که اینگونه هستند استفاده کنید و بیان کنید. در سنین پایین تر اصول و كلیات را با بیان كودكانه تبیین و ضمن داستان آن را بیشتر جا بیاندازید . صفات عالیه ی خلاقی را با مطالعه ی خودتان از طریق بیان ساده به كودك منتقل كنید. 5- در جلسات و مكانهای مذهبی مانند مساجد و جلسات دعا و سخنرانی همراه خود كودك را ببرید.6- با توسل به اولیای الهی و دعا به درگاه خداوند از او بخواهیم که خود فرزند ما را تربیت کند و راههای تربیت صحیح او را هموار کند که دعا نیز نقش مؤثری دارد . یکی از بزرگان نقل می کند کودکی بودم که یک روز پدرم مرا حمام برد و لباس پاکیزه پوشاند و مرا به حرم امام رضا علیه السلام برد در آنجا پس از زیارت خطاب به امام رضا عرض کرد این فرزندم را به شما سپردم تربیت او با شما بعد به من گفت پسرم از این به بعد پدر تو امام رضاست هر کاری داشتی هر صحبتی داشتی به امام بگو از آن پس یک رابطه ی محبت شدید میان خود و امام ایجاد شد و با راهنمایی های پدرم که به من یاد میداد امام چه چیز را دوست دارد و چه را دوست ندارد روز به روز این ارتباط قوی تر میشد . به هر حال توسل به امامان و دعا به درگاه الهی موجب سعادت فرزند خواهد شد.
2- با سلام. بهائى گرى به عنوان یك جنبش اجتماعى در قرن سیزده هجری(نوزده میلادى)در ایران پا به عرصه وجود گذاشت و به عنوان حركتى علیه سنتهاى دینى و اجتماعى حاكم بر جامعه به حیات خویش ادامه داد.این جنبش در كنار حكومتهاى استعمارى و در مقابل فرهنگ اصیل ملی- اسلامى قرار گرفت و به عنوان ابزار استعمارگران به كار رفت.از نظر اجتماعى، بروز این جنبش در ایران زمانى بود كه پس از جنگهاى ایران و روس به علت افزایش تماس با فرهنگ اروپایئ ، نو گرایى افكار بسیارى از متفكرین و نیز عوام را به خود مشغول كرده بود و در نتیجه مخالفت با سنتهاى غلطى نظیر استبداد شاهان، زمینه براى ظهور حركتهاى اجتماعى فراهم شده بود. در چنین شرایطى جنبشهاى اصلاحى چندى در ایران شكل گرفتند و در این فضا برخى به فكر تغییر فرهنگ ملى حاكم و ایجاد نوآوریهاى مذهبى افتادند.در نتیجه این طرز تفكربود كه فرقه هایى چون شیخیه و بهائیه در كنار مكاتب سكولار در ایران ظاهر شدند و همواره در مقابل حركتهاى احیاگر سنتهاى ملی- دینى ایستادند و حركتهاى سنت شكن را تأیید كردند. با این طرز فكر كلى، این فرقه ها، حتى اگر به قول بعضى به وسیله همان استعمارگران به وجود نیامده باشند، آلت دست استعمارگران قرار گرفتند.
براى شناسایى بهائیت لازم است همه عوامل و زمینه هاى ابعاد دخیل در ایجاد و بقاى این حرکت مورد بررسى قرار گیرد. از آنجا که بهائیت در ادامه ی بابیت و بابیت در ادامه ی شیخیه پدید آمده اجمالا لازم است با شیخیه و بابیه به عنوان ریشه های پیدایش بهائیت آشنا شویم.
شیخیه : رهبران و مبدعان اصلى فرقه شیخیه كه خود مستقلاً از بهائیت تا به امروز به حیات خویش ادامه داده است، سیدكاظم رشتى و شیخ احمد احسایى مى باشد.
این حرکت با دست گذاشتن روى مفهوم «نایب امام زمان» از مكتب شیعه فاصله مى گیرد و نهایتاً با تدوین اصول و فروع دین جدید كاملاً از دین اسلام جدا مى شود.
در دوره آقامحمدخان و فتحعلى شاه قاجار با رشد دانش دین در نزد ایران و عتبات عالیات، مخالفت با تصوف و اخبارى گرى فزونى مى یابد و در همین اوان است كه رشد شیخیه و بعد از دوران بابیگرى و بهائى گرى از سوئى و مخالفت با آنان از سوى دیگر اتفاق مى افتد. برخى از اخباریین (شیخیه) براى اجتناب از بكارگیرى عقل در پاسخ به انتقاد كسانیكه روش آنان را موجب تهجر وكهنه شدن دین مى دانستند با ابداع «ركن رابع» ادعاى ارتباط مستقیم با معصوم را طرح مى كنند بدین وسیله ادعا مى كنند كه از طریق مكاشفه و خواب و نظایر اینها فرامین در هر زمان را از خود امام معصوم مى گیرند تا نیازى به بكارگیرى عقل در تفسیر دین نداشته باشند.شیخ احمد احسائی گفت : میان امام غایب و مردم باید رجالی الهى باشند كه ایشان واسطه فیض و رابط بین خلق و حجت خدا گردند وی این رجال الهی را به تقلید از قران كریم «قریه ظاهره» بین امام و رعیت مى نامید. او صفات بسیارى ازجمله آشنایى به علوم ائمه و مذاق ایشان را براى قراء ظاهره قائل مى شد و این صفات را به گونه اى عنوان مى نمود كه نهایتاً به شنونده القا شود كه خود او داراى آن صفات است و همان قریه ظاهره است . درحقیقت با توجه به اندیشه علماى شیعه باب نیابت خاصه امام غایب را كه از سال 329 با شروع غیبت كبرى مسدود شده بود بار دیگر شیخ احمد باز نمود و خود را به تلویح همان نایب خاص یا باب امام و یا قریه ظاهره بین امام و مردم خواند.
پس از وی سید كاظم رشتى، به موضوع قریه ظاهره اهمیت زیاد مى داد و پیاپى مردم را به یافتن این رجل الهى دعوت مى نمود و در واقع به طور غیرمستقیم آنان را به سوى خویشتن مى خواند. وى مدعى بود:كه اساس دین بر شناسایى چهار ركن استواراست: خدا، پیغمبر،امام و باب امام یا قریه ظاهره.اما مردم نمى توانند به معرفت خدا و پیامبر و امام و شناخت آنان نائل گردند زیرا كه از دسترسشان بدورند. پس بناچار باید به دنبال ركن چهارم و یا شیعه خالص باشند و با شناخت او به معرفت اركان بعد نائل آیند. بر این پایه وى مریدان بسیارى را گرد آورد.
بابیه : در ادامه شخصی به نام على محمد شیرازی که بعدا معروف به على محمد باب شد، ابتدا به پیروى از شیخیه خود را ركن چهارم یا قریه ظاهره و سپس خود را امام زمان معرفى مى نماید.
و پس از ادعاى مهدویت به نسخ احكام اسلام پرداخت و خویشتن را پیامبر خواند .على محمد باب خاتمیت پیامبر اكرم را نفى مى كند و پیامبرى خود را اعلام مى كند و نوید آمدن پیامبرهاى بعدى را مى دهد و معتقد است كه مقام او از مقام پیامبر بالاتر است و پیامبران بعدى از او بالاتر خواهند بود. باب به مردم مژده ظهور «من یظهره الله» را داده و گفته هر كس در هر زمانى من یظهره الله را درك كرد هر چه او گفت بپذیرد و حتى اگر یك نفر ادعا كرد كه من یظهره الله است حتى اگر او نبود باز هم بپذیرد. به عقیده باب من یظهره الله محمد بن الحسن العسكرى است و محل ظهورش را مسجد الحرام مى داند. لقب او قائم است. برخی از فروع دین بابیان: 1- از فروع تعالیم باب محو كردن تمام كتب دینى و علمى و ادبى و اخلاقى بوده است. 2- على محمد باب منهدم كردن ابنیه و بقاع روى زمین از كعبه تا قبور انبیاء و ائمه و تمام مساجد و كنسیه ها و كلیساها و بت خانه را و هر بنایى كه به اسم دیانت باشد را واجب كرده است. 3- چون على محمد باب متولد شیراز بوده است به هر شخصى كه به او روى مى آورد واجب نموده كه خانه شیـراز خود را به طور مخصوص بنا كنند. 4- هر چیز گرانبها كه صاحبى ندارد متعلق به باب است. 5- حج بیت شیراز بر تمام مردان بابى دنیا واجب است. 6- ازدواج به رضاى زوجین است. 7- لباس ابریشم و طلا و نقره براى مرد حلال است. 8 - سال بابیان نوزده ماه و ماه نوزده روز- روزه نوزده روز و روز عید فطر اول نوروزاست.
بهائیه:
با توجه به آنچه در مورد شیخیه و بابیه گذشت ،شیخ احمد احسایى اولین فرد مؤثر در ایجاد این جریان بود و وى با ایجاد یك نوآورى در دین موجب شد تا نزد پیروان خود مرجعیت شیعه از اعتبار دینى و به تبع آن سیاسى ساقط شود و كسانى به عنوان رابطین خاص با امام زمان مطرح کردند كه طبیعتاً قدرت پاسخگویى به همه نیازهاى دینى جامعه و افراد را نداشتند زیرا این امر از عهده یك فرد آن هم بدون مراجعه روشمند به قرآن كریم و روایات صحیح معصومین خارج است و بهمین دلیل دیرى نمى پاید كه ضعف این افراد به پاى دین نوشته شده و دیرى نمى پاید كه دین با روش اخباریین كه هر نوع تفسیر عقــلى از قرآن كریم را منـع مى نمود به شیئى قدیمى ،كهنه و بى اثر تبدیل مى شد.
نوآورى بعدى توسط سید على محمد باب شكاف بین روحانیت اصیل و پیروان او را بیشتر نمود و بطوركلى مردم را در برابر دولت قرار داد و دین جدید كه ساخته شد با ایجاد شورش ها و ناآرامى ها به تبعید بابیان از ایران منجر شد. آنان در تبعید به فرقه سازى خود ادامه دادند و به ابزارى سیاسى در دست دول استعمارگر مبدل گردیدند.
در ادامه میرزا حسینعلى بهاء (موسس بهائیت)، دعاوى چندى داشت كه هر جا به تناسب موقع و مقام و شخص طرف خطاب یكى از آنها را مدعى مى شد. گاهى خود را مصداق "من هیچم و كم زهیچ" و گاهى خود را "آفریننده پروردگاران".بهاءالله همچون على محمد دین اسلام را منسوخ اعلام نمود و دین جدیدى را آغاز نمود. احكام اعلام شده از جانب حسینعلى بهاء بر اساس احكامى است كه از جانب على محمد باب در كتاب بیان آمده است. البته در فلسفه و فروع تفاوتهایى بین این دو هست برخی از این تفاوتها : 1- قبله: به نظر بهائیان جهت قبله همان جایگاه جسد بهاءالله در عكا است.2- ازدواج با محارم در این آیین مگربا زن پدر منع نشده است.3- روز ولادت میرزا حسینعلى و روز بعثت باب ، اعیاد واجب است.4- حجاب زنان ملغى شده است. 4- «من یظهرالله» بهائیان لقبش بهاءالله است. امروزه از هر بهائى كه بپرسید حسینعلى داراى چه مقامى است مى گویند من یظهرالله ؛ در حال که باب مى گفت كه من یظهره الله باید اسمش محمد باشد در حالیكه با توجه به عقاید بهائیان اسمش حسینعلى است به گفته باب باید محل ظهورش مسجد الحرام باشدكـه بـا نظر بهائیان بغداد است. مى توان نتیجه گرفت كه من یظهرالله به عقیده على محمد باب همان حضرت حجت(عج) است و نه بهاء .
همانطوریکه دیدید روند جدایى ایدئولوژى بهائیت از ایدئولوژى شیعى مشخص گردید. ابتدا در مسئله نیابت امام زمان (عج) تغییر ایجاد شد و پیروان آیین شیخیه از مرجعیت شیعه كه آنان را نایب امام زمان مى دانستند جدا گردیدند و به ركن رابع پیوستند. با توجه به اختیارات انحصارى ركن رابع در تفسیر دین در شیخیه و تفسیر و تدوین اصول جدید در بابیه، با ارائه تعبیرات تازه از اصول توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت توسط على محمد باب دین تازه اى بنا نهاده شد و آیین اسلام منسوخ اعلام گردید. ایجاد آیین و مناسك تازه در فروع دین پیروان على محمد را از دیگر شیعیان در زندگى عملى و اجتماعى نیز جدا نمود. با ادعاى بعثت بهاءالله و افاضات او،بابیه از حالت سنتى خارج شد و به آداب و رسوم متناسب با ذائقه روز نزدیكتر گردید. این نزدیكى با سهل تر كردن احكام مربوط به روابط جنسى و وجهه هاى ظاهراً انسان دوستانه در مجازات دزدان و حكم به عدم سوزاندن كتب قابل مشاهده است.به این ترتیب آیین جدید نام بهائیت گرفت.
بعد از مشوه شدن اصل نیابت امام عصر(عج) با ملغى نمودن دین اسلام از جانب باب و بهاءالله این حركت به سوى محو كامل دین اسلام از صحنه اجتماع پیش مى رود. مخالفت با وجود قشرى به نام فقها كه طبق قرآن كریم در مكتب اسلام براى تفسیر متشابهات و نگهبانى از دین و در اندیشه شیعیان و هم اهل سنت در صورت تشكیل حكومت اسلامى براى مدیریت جامعه در نظر گرفته شده است در اندیشه هاى باب و حسینعلى نورى به حدى است كه وجود چنین قشرى را در آیین بهائیت ممنوع اعلام مى كنند. جدا شدگان از اقتدار روحانیت به علت پیروى از مكتب شیخیه به راحتى در دامن آیین جدید یعنى بابیت مى افتند. هر چند رد پاى دولت روسیه در ایجاد این نوگرایى دینى و یا حداقل كمك به ایجاد آن كاملاً مشهود است، اما چنان كه در قسمت گذشته گفته شد در عمل شكسته شدن اقتدار مذهب شیعه در ایران به معناى شكسته شدن اقتدار ملى در این كشور است و به نظر مى رسد حمایت روسیه وسپس انگلستان و بعد از آن اسرائیل و ایالات متحده آمریكا از این فرقه، انگیزه اى جز شكستن اقتدار ملت ایران نداشته باشد. البته باید خاطر نشان سازیم كه شواهد چنین نشان مى دهد كه هیچ مكتبى نمى تواند جایگزین مكتب ریشه دار و عمیق شیعه در كشورى كه به كشور امام زمان (عج) مشهور است شود. به ویژه در مكتب بهائیت تشتت به گونه اى است كه همواره مانند یك بمب خوشه اى فرهنگى رهبر تازه اى ظهور مى كند، مكتب جدیدى احداث مى شود و فكر نوى مطرح مى گردد. وعده این نوبه نو شدن ها در گفتار سید باب نیز داده شده است در آن جا كه او از آمدن پیامبران آینده و من یظهره الله سخن مى گوید.
با توجه به آنچه گفته شد جهت گیرى كلى ایدئولوژى این فرق جداسازى ملت ایران از مراجع تقلید و مشغول كردن آنان به مكتبى ساخته بشر است ، مكتبى كه جنبه هاى غیرعقلانى آن به عقلانیتش مى چربد و به تدریج از صحنه عملى زندگى اجتماعى و سیاسى خارج مى گردد.در نهایت گرایش به این ایدئولوژى موجب جداشدن مردم از دین و دیندارى گردیده پیوستن به مكاتب غیردینى را تسهیل مى نماید. نمونه هاى این جداشدن از دین و دیندارى و گرایش به مكاتب سكولار را در كنشگران بهائیت در دوران مشروطه و پهلوى خواهیم دید.