mozhgan
11-05-2011, 05:16 PM
علّت پيدايش جرائم و گناهان و مبداء خلافكاريها در انسان چيست؟
پاسخ : يكي از موجوداتي كه از دير زمان افكار دانشمندان را به خود جلب نموده و آنان را به مطالعه و بررسي وا داشته است انسان است انسان معجوني است كه از نيروها و قواي مختلفي تركيب يافته و غرايز بسياري در نهاد وي آفريده شده است. در روان آدمي استعدادهاي شگرف و قابل ملاحظهاي وجود دارد تا در پرتو بكار انداختن آنها مدارج عالي كمال را به پيمايد، سرانجام به سعادت و خوشبختي واقعي كه هدف از آفرينش وي بوده است نائل گردد. يكي از مسايل مهم رواني عبارت از تأثير و پذيرش روح انسان است كه عوامل خارجي از بيرون و عوامل دروني يعني افكار و انديشههاي وي در درون او اثر ميگذارد ولي در عين حال اثر گرفتن روح انسان هم ميتواند بر اساس اختيار صورت گيرد. چه اينكه تربيت و پرورش صحيح روح انسان را نيرومند ميكند و ميتواند در سايه رهبري خود و راهنمائي انبياء و جانشينان آنان راه صحيحي را انتخاب نموده و در آن گام بردارد و اجتماع طوري نيست كه بتواند اختيار را از انسان سلب كرده و او را بياختيار در دامن فساد و انحراف محيط افكنده و ناخود آگاه انسان را آلوده و گناهكار سازد و همچنين وسوسههاي شيطان به اختيار انسان ضربهاي وارد نميكند بلكه وسوسه شيطان در واقع پيشنهاد و دادن طرحي بيش نيست اين انسان است كه ميتواند با بكار انداختن تصميم قاطع و اراده آهنين و عزم خللناپذير خود در سايه رهبري عقل و دين با همه عوامل فساد مبارزه كرده و با عمل كردن به دستورات و تعاليم ديني به سعادت و رستگاري جاوداني نائل گردد. شاهد زنده وجود برخي از افراد است كه در محيطهاي فاسد و ناپاك خويشتن را نگاه داشتند و عليرغم آلودگي محيط سلامت خويش را حفظ كردند و نه تنها از محيط رنگ نگرفتند بلكه تا سر حدّ امكان محيط را از فساد و انحراف پاك كردند. پس عوامل انحراف در دو مورد كلّي خلاصه ميشوند: 1. بيروني؛ 2. دروني. عوامل بيروني: طاغوتها، تشويقهاي آدمها و حرفها و جلوههاي دنيا؛ عوامل دروني: شيطان و وسوسههاي نفس. امّا همانطور كه ذكر شد عوامل قوي مثبت نيز در درون (مثل اراده و ايمان، شناخت) و عوامل بيروني مثل هدايت انبياء و قانونها و تربيت آدمي را كنترل ميكنند و اگر عوامل منفي نبود انتخاب منفي نبود انتخاب راه خير و نيكي معني و ارزش نداشت
پاسخ : يكي از موجوداتي كه از دير زمان افكار دانشمندان را به خود جلب نموده و آنان را به مطالعه و بررسي وا داشته است انسان است انسان معجوني است كه از نيروها و قواي مختلفي تركيب يافته و غرايز بسياري در نهاد وي آفريده شده است. در روان آدمي استعدادهاي شگرف و قابل ملاحظهاي وجود دارد تا در پرتو بكار انداختن آنها مدارج عالي كمال را به پيمايد، سرانجام به سعادت و خوشبختي واقعي كه هدف از آفرينش وي بوده است نائل گردد. يكي از مسايل مهم رواني عبارت از تأثير و پذيرش روح انسان است كه عوامل خارجي از بيرون و عوامل دروني يعني افكار و انديشههاي وي در درون او اثر ميگذارد ولي در عين حال اثر گرفتن روح انسان هم ميتواند بر اساس اختيار صورت گيرد. چه اينكه تربيت و پرورش صحيح روح انسان را نيرومند ميكند و ميتواند در سايه رهبري خود و راهنمائي انبياء و جانشينان آنان راه صحيحي را انتخاب نموده و در آن گام بردارد و اجتماع طوري نيست كه بتواند اختيار را از انسان سلب كرده و او را بياختيار در دامن فساد و انحراف محيط افكنده و ناخود آگاه انسان را آلوده و گناهكار سازد و همچنين وسوسههاي شيطان به اختيار انسان ضربهاي وارد نميكند بلكه وسوسه شيطان در واقع پيشنهاد و دادن طرحي بيش نيست اين انسان است كه ميتواند با بكار انداختن تصميم قاطع و اراده آهنين و عزم خللناپذير خود در سايه رهبري عقل و دين با همه عوامل فساد مبارزه كرده و با عمل كردن به دستورات و تعاليم ديني به سعادت و رستگاري جاوداني نائل گردد. شاهد زنده وجود برخي از افراد است كه در محيطهاي فاسد و ناپاك خويشتن را نگاه داشتند و عليرغم آلودگي محيط سلامت خويش را حفظ كردند و نه تنها از محيط رنگ نگرفتند بلكه تا سر حدّ امكان محيط را از فساد و انحراف پاك كردند. پس عوامل انحراف در دو مورد كلّي خلاصه ميشوند: 1. بيروني؛ 2. دروني. عوامل بيروني: طاغوتها، تشويقهاي آدمها و حرفها و جلوههاي دنيا؛ عوامل دروني: شيطان و وسوسههاي نفس. امّا همانطور كه ذكر شد عوامل قوي مثبت نيز در درون (مثل اراده و ايمان، شناخت) و عوامل بيروني مثل هدايت انبياء و قانونها و تربيت آدمي را كنترل ميكنند و اگر عوامل منفي نبود انتخاب منفي نبود انتخاب راه خير و نيكي معني و ارزش نداشت