mozhgan
11-05-2011, 04:09 PM
اهل بيت - عظيم ايزدي اودلو:
خلافت علي(ع) در اواخر سال 35 هجري شروع شد و بهمدت 4 سال و 9 ماه ادامه يافت.
اين دوره كوتاه، الگوي يك حكومت اسلامي بود و در طول تاريخ، همچنان براي طرفداران حق، عدالت و فضيلت الگو خواهد بود. در اين دوره، علي(ع) در امر خلافت و حكومت داري، رويه پيغمبر اكرم(ص) را معمول داشت و يك نهضت اخلاقي و انقلابي را در جلوگيري از انحرافات صورت داد.
علي(ع) در اولين سخنان آغاز خلافت به مردم گفت: «آگاه باشيد اگر گرفتاري كه شما مردم هنگام بعثت پيغمبر خدا داشتيد امروز دوباره به سوي شما برگشته و دامنگيرتان شده است، بايد درست زير و روي شويد و صاحبان فضيلت كه عقبافتادهاند پيشافتند و آنانكه به ناروا پيش ميرفتند، عقب افتند.
اگر باطل بسيار است چيز تازهاي نيست و اگر حق كم است گاهي كم نيز پيش ميافتد و اميد پيشرفت نيز هست، البته كم اتفاق ميافتد كه چيزي كه پشت به انسان كند دوباره برگشته و روي نمايد.»
بعد از شروع خلافت علي(ع)، بعضي انتظار داشتند كه علي(ع) در دوران زمامداري خود از روي مصلحتانديشي براي حفظ و تحكيم قدرت خود موقتا با عناصر مخالف از در آشتي درآيد و آنان را با دادن مقام و مداهنه راضي و خوشنود نگهدارد، تا بدينوسيله خلافت و قدرت خود را تحكيم بخشد.
ولي مخالفان فراموش كرده بودند كه علي(ع) هرگز تابع مصلحت و فرصتطلبي براي حفظ قدرت نبوده بلكه او در حكومت داري خود بيش از هر چيز مأمور به انجام تكليف الهي بود. همچنين فراموش كرده بودند كه سياست او سياست پيامبر است و حكومت داري او بايد الگو و نمونه يك حكومت اسلامي باشد.
بنا بر اين خلافت علي(ع) بخشي از امامت او و يك نهضت انقلابي براي احقاق حق و عدالت، مبارزه با ظلم و تعدي و دفاع از مظلوم و ستمديدگان بود. حكومت او دنباله رو پيامبر(ص) بود. همان طوريكه پيغمبر اكرم(ص) در مقابل پيشنهاد سازش كفار و مشركان سازش نكرد، «بارها به پيغمبر پيشنهاد شد كه متعرض خدايانشان نشود و آنها هم كاري با دعوت او نداشته باشند.» درحاليكه ميتوانست در آن روزهاي سخت سازش كرده و موقعيت خود را تحكيم نمايد و سپس دشمنان را سركوب كند.
بنا بر اين علي(ع) در دوره حكومتداري خود بهدليل اجراي قوانين اسلام و دفاع از حق و عدالت و مبارزه با ظلم و تبعيض، دشمنان زيادي را براي خود بهوجود آورده بود. در اين مدت عناصري كه منافع خود را در خطر ميديدند از هر گوشه و كنار سر به مخالفت برداشتند. مخالفان در اين مدت كوتاه، 3 جنگ جمل، صفين و نهروان را بر امام علي(ع) تحميل كردند.
مخالفان بهنام خونخواهي خليفه سوم جنگهاي داخلي خونيني را برپا كردند كه تقريبا در تمام مدت زمامداري علي(ع) ادامه يافت. بهنظر تشيع، پديدآورندگان اين جنگها جز منافع شخصي منظوري نداشتند. اجراي عدالت در حكومت علي(ع) خواست و منافع آنها را تأمين نميكرد و از اين حيث آشفته بودند.
امام علي(ع) شيوه و روش حكومتداري خود را در خطبهها و نامهايشان بيان كرده كه مجموعه آنها در كتاب نهجالبلاغه بهوسيله سيدرضي در قرن چهارم گردآوري شده است كه يكي از عمدهترين و خالصترين منابع اخلاق و سياست در اسلام است. از ديدگاه حضرت علي(ع)، در عرصه حكومتداري «فقط درصورتيكه هدف و انگيزه نخبگان سياسي، حاكميت قانون، اجراي حق و عدالت و رساندن جامعه به كمال و سعادت باشد، انگيزهشان مشروع است».
از نظر ايشان، حكومت امانتي است نزد نخبگان كه بايد از آن براي زمينهسازي تعالي و سعادت انسان استفاده شود. هرگونه دخل و تصرف در اين امانت براي ارضاي غرايز نفساني و برتريجويي حرام است و مورد تأييد اسلام نيست. نگرش اخلاقي امام علي(ع) به قدرت و حكومتداري سبب شده كه سياست بار ديگر همانند زمان حضرت پيامبر اكرم(ص) جنبه انساني و اخلاقي پيدا كند.
«جرج جرداق» محقق و نويسنده مسيحي ميگويد: «مسئلهاي كه عليابنابيطالب را مجبور به پذيرش خلافت نمود در خطر بودن عدالت اجتماعي بود». شرايط زماني و مكاني خاص كه امام علي(ع) در نظر و عمل، اخلاق و سياست را درهم آميخت شايسته تأمل است. زيرا در همان دوران حكام ديگري با توسل به دروغ، خدعه و فساد، كار را به جايي رساندند كه از نظر ظلم و تعدي، بيعدالتي و تبعيض روي پادشاهان خودكامه را سفيد كرده بودند.
يكي ديگر از محورهاي عمده حكومت داري علي(ع) تأكيد ايشان بر لياقت، شايستگي، تقوا و عدالت در گزينش و نصب مقامات دولتي و كارگزاران حكومتي بود. نامه مشهور امام به مالك اشتر درواقع يك منشور اخلاقي– سياسي است. آراستگي به علم، آگاهي و دانش زمان و برخورداري از تقوي و فضيلتهاي اخلاقي، بالاترين ارزش اخلاقي براي حكومتكنندگان است.
امام علي(ع) در اين رابطه ميفرمايد: «هنگامي كه همه سستي ورزيدند، به كار پرداختم، و آنگاه كه همه نهان شدند، خود را آشكار ساختم، و چون همه در گفتار درماندند، به گشادگي سخن گفتم و گاهي كه همه ايستادند، به نور خدا در راه تاختم... نه كسي را بر من خردهاي بود، و نه گوينده را مجال طعنهاي خوار نزد من گرانقدر است تا هنگامي كه حق را بدو برگردانم، و نيرومند خوار، تا آنگاه كه حق را از او بازستانم...».
از ديگر ويژگيهاي مشي سياسي امام علي(ع) كه امروز از نظر سياست خارجي و روابط بينالملل اهميت دارد، وفاي به عهد و پرهيز از پيمانشكني و خدعه و نيرنگ است. امام علي(ع) توسل به دروغ و فريبكاري را كه در عالم سياست به مفهوم متعارف، كاري مباح است، شديدا مطرود و مذموم ميشمرد.
منابع:
1 – نهجالبلاغه، سيدجعفر شهيدي، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، 1371.
2 – محمدحسين طباطبايي، شيعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1378.
3 – علياكبر عليخاني، نخبگان و قدرت سياسي از ديدگاه امام علي(ع)، همشهري، 7 دي ماه 1374.
4 – علياصغر كاظمي، اخلاق و سياست، تهران، نشر قومس، 1376.
خلافت علي(ع) در اواخر سال 35 هجري شروع شد و بهمدت 4 سال و 9 ماه ادامه يافت.
اين دوره كوتاه، الگوي يك حكومت اسلامي بود و در طول تاريخ، همچنان براي طرفداران حق، عدالت و فضيلت الگو خواهد بود. در اين دوره، علي(ع) در امر خلافت و حكومت داري، رويه پيغمبر اكرم(ص) را معمول داشت و يك نهضت اخلاقي و انقلابي را در جلوگيري از انحرافات صورت داد.
علي(ع) در اولين سخنان آغاز خلافت به مردم گفت: «آگاه باشيد اگر گرفتاري كه شما مردم هنگام بعثت پيغمبر خدا داشتيد امروز دوباره به سوي شما برگشته و دامنگيرتان شده است، بايد درست زير و روي شويد و صاحبان فضيلت كه عقبافتادهاند پيشافتند و آنانكه به ناروا پيش ميرفتند، عقب افتند.
اگر باطل بسيار است چيز تازهاي نيست و اگر حق كم است گاهي كم نيز پيش ميافتد و اميد پيشرفت نيز هست، البته كم اتفاق ميافتد كه چيزي كه پشت به انسان كند دوباره برگشته و روي نمايد.»
بعد از شروع خلافت علي(ع)، بعضي انتظار داشتند كه علي(ع) در دوران زمامداري خود از روي مصلحتانديشي براي حفظ و تحكيم قدرت خود موقتا با عناصر مخالف از در آشتي درآيد و آنان را با دادن مقام و مداهنه راضي و خوشنود نگهدارد، تا بدينوسيله خلافت و قدرت خود را تحكيم بخشد.
ولي مخالفان فراموش كرده بودند كه علي(ع) هرگز تابع مصلحت و فرصتطلبي براي حفظ قدرت نبوده بلكه او در حكومت داري خود بيش از هر چيز مأمور به انجام تكليف الهي بود. همچنين فراموش كرده بودند كه سياست او سياست پيامبر است و حكومت داري او بايد الگو و نمونه يك حكومت اسلامي باشد.
بنا بر اين خلافت علي(ع) بخشي از امامت او و يك نهضت انقلابي براي احقاق حق و عدالت، مبارزه با ظلم و تعدي و دفاع از مظلوم و ستمديدگان بود. حكومت او دنباله رو پيامبر(ص) بود. همان طوريكه پيغمبر اكرم(ص) در مقابل پيشنهاد سازش كفار و مشركان سازش نكرد، «بارها به پيغمبر پيشنهاد شد كه متعرض خدايانشان نشود و آنها هم كاري با دعوت او نداشته باشند.» درحاليكه ميتوانست در آن روزهاي سخت سازش كرده و موقعيت خود را تحكيم نمايد و سپس دشمنان را سركوب كند.
بنا بر اين علي(ع) در دوره حكومتداري خود بهدليل اجراي قوانين اسلام و دفاع از حق و عدالت و مبارزه با ظلم و تبعيض، دشمنان زيادي را براي خود بهوجود آورده بود. در اين مدت عناصري كه منافع خود را در خطر ميديدند از هر گوشه و كنار سر به مخالفت برداشتند. مخالفان در اين مدت كوتاه، 3 جنگ جمل، صفين و نهروان را بر امام علي(ع) تحميل كردند.
مخالفان بهنام خونخواهي خليفه سوم جنگهاي داخلي خونيني را برپا كردند كه تقريبا در تمام مدت زمامداري علي(ع) ادامه يافت. بهنظر تشيع، پديدآورندگان اين جنگها جز منافع شخصي منظوري نداشتند. اجراي عدالت در حكومت علي(ع) خواست و منافع آنها را تأمين نميكرد و از اين حيث آشفته بودند.
امام علي(ع) شيوه و روش حكومتداري خود را در خطبهها و نامهايشان بيان كرده كه مجموعه آنها در كتاب نهجالبلاغه بهوسيله سيدرضي در قرن چهارم گردآوري شده است كه يكي از عمدهترين و خالصترين منابع اخلاق و سياست در اسلام است. از ديدگاه حضرت علي(ع)، در عرصه حكومتداري «فقط درصورتيكه هدف و انگيزه نخبگان سياسي، حاكميت قانون، اجراي حق و عدالت و رساندن جامعه به كمال و سعادت باشد، انگيزهشان مشروع است».
از نظر ايشان، حكومت امانتي است نزد نخبگان كه بايد از آن براي زمينهسازي تعالي و سعادت انسان استفاده شود. هرگونه دخل و تصرف در اين امانت براي ارضاي غرايز نفساني و برتريجويي حرام است و مورد تأييد اسلام نيست. نگرش اخلاقي امام علي(ع) به قدرت و حكومتداري سبب شده كه سياست بار ديگر همانند زمان حضرت پيامبر اكرم(ص) جنبه انساني و اخلاقي پيدا كند.
«جرج جرداق» محقق و نويسنده مسيحي ميگويد: «مسئلهاي كه عليابنابيطالب را مجبور به پذيرش خلافت نمود در خطر بودن عدالت اجتماعي بود». شرايط زماني و مكاني خاص كه امام علي(ع) در نظر و عمل، اخلاق و سياست را درهم آميخت شايسته تأمل است. زيرا در همان دوران حكام ديگري با توسل به دروغ، خدعه و فساد، كار را به جايي رساندند كه از نظر ظلم و تعدي، بيعدالتي و تبعيض روي پادشاهان خودكامه را سفيد كرده بودند.
يكي ديگر از محورهاي عمده حكومت داري علي(ع) تأكيد ايشان بر لياقت، شايستگي، تقوا و عدالت در گزينش و نصب مقامات دولتي و كارگزاران حكومتي بود. نامه مشهور امام به مالك اشتر درواقع يك منشور اخلاقي– سياسي است. آراستگي به علم، آگاهي و دانش زمان و برخورداري از تقوي و فضيلتهاي اخلاقي، بالاترين ارزش اخلاقي براي حكومتكنندگان است.
امام علي(ع) در اين رابطه ميفرمايد: «هنگامي كه همه سستي ورزيدند، به كار پرداختم، و آنگاه كه همه نهان شدند، خود را آشكار ساختم، و چون همه در گفتار درماندند، به گشادگي سخن گفتم و گاهي كه همه ايستادند، به نور خدا در راه تاختم... نه كسي را بر من خردهاي بود، و نه گوينده را مجال طعنهاي خوار نزد من گرانقدر است تا هنگامي كه حق را بدو برگردانم، و نيرومند خوار، تا آنگاه كه حق را از او بازستانم...».
از ديگر ويژگيهاي مشي سياسي امام علي(ع) كه امروز از نظر سياست خارجي و روابط بينالملل اهميت دارد، وفاي به عهد و پرهيز از پيمانشكني و خدعه و نيرنگ است. امام علي(ع) توسل به دروغ و فريبكاري را كه در عالم سياست به مفهوم متعارف، كاري مباح است، شديدا مطرود و مذموم ميشمرد.
منابع:
1 – نهجالبلاغه، سيدجعفر شهيدي، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، 1371.
2 – محمدحسين طباطبايي، شيعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1378.
3 – علياكبر عليخاني، نخبگان و قدرت سياسي از ديدگاه امام علي(ع)، همشهري، 7 دي ماه 1374.
4 – علياصغر كاظمي، اخلاق و سياست، تهران، نشر قومس، 1376.