mozhgan
11-01-2011, 08:35 PM
در بحث ولايت فقيه ديدگاههاي گوناگوني در مورد حدود اختيارات ولي فقيه مطرح ميباشد. برخي ولايت فقيه را در امور حسبيه ثابت ميدانند (1)
برخي ديگر ولايت را در حد انجام امور مربوط به جامعه و رفع ضرورتهاي آن به عنوان احكام ثانوي گسترش ميدهند. گروه ديگر با اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه بر اين باورند كه دايره اختيارات فقيه صاحب ولايت، محدود به احكام اولي و ثانوي و قوانين مدون نيست، بلكه دايره وسيعتري را شامل ميشود حتي تا جايي كه اگر مصالح اهم مسلمانان با يكي از احكام شرعي كه از نظر اهميت، در رتبه پايينتري قرار دارد، در تزاحم قرار گيرد، ولي فقيه ميتواند براي حفظ مصالح اهم، به طور موقت حكم شرعي اولي را تعطيل كند، مثلاً اگر مسجدي در مسير قرار گرفت و براي تعريض خيابانها، نياز به تخريب مسجد باشد، كسي كه قائل به ولايت مطلقه فقيه نميباشد، نميتواند حكم به تخريب مسجد نمايد، مگر اين كه تخريب به حد ضرورت شديد برسد و به اصطلاح كارد به استخوان برسد، ولي طبق ولايت مطلقه فقيه، اگر مصلحت در تخريب مسجد باشد، فقيه ميتواند حكم به تخريب دهد، هر چند به حد ضرورت نرسيده باشد.
امام خميني (ره) بعد از ذكر اين مثال ميفرمايد: "اگر بخواهيم در اين گونه امور دايره ولايت فقيه را به احكام ثانوي محصور كنيم، هرگز نميتوانيم تمدن داشته باشيم و همواره جامعه اسلامي دچار ركود، درماندگي و عقب افتادگي خواهد بود".
لفظ مطلق و مطلقه در لغت به معناي آزادي، رهايي و ارسال است، و موارد استعمال فراواني دارد، كه بايد با دقت در معناي آن (با توجه به مورد استعمال) راه را بر هرگونه سوء فهمي مسدود نمود، به طور مثال به رژيمهاي فاقد قانون اساسي و با حكومت سلطنتي نيز مطلقه گفته ميشود، ولي در نظام ولايت مطلقه فقيه، ولايت مطلقه، مقيد به مصالح عام مسلمانان و احكام الهي است. چنين نيست كه بدون هر قيد و بندي باشد، از اين رو قابل كنترل است. معناي مطلق بودن ولايت اين است كه
اولاً: فقيه ملتزم است همه احكام اسلام را تبيين نمايد.
ثانياً: ملتزم به اجراي احكام الهي باشد.
ثالثاً: براي تزاحم احكام چاره انديشي نمايد؛ يعني اگر دو حكم الهي با يكديگر تزاحم داشته باشند، ولي فقيه حكم اهم را اجرا ميكند. تفاوت ديگر ولايت فقيه با ولايت پيغمبر و امام معصوم (ع) اين است كه بيعت با پيامبر و امام معصوم (ع) هيچ گاه قابل زوال نيست، زيرا آنان از مقام عصمت در علم و عمل برخوردارند. ولي بيعت با فقيه حاكم اولاً تا وقتي است كه امام معصوم ظهور نكرده باشد؛ ثانياً در عصر غيبت تا زماني است كه در شرايط رهبري فقيه خللي پديد نيامده باشد. شرايط فقيه جامع الشرائط عبارتند از:
اجتهاد مطلق، عدالت مطلق، قدرت مديريت.
از حيث اختيارات، تمامي شؤون و وظايف امام (ع) كه مربوط به مقام حكومت و ولايت بر مسلمانان است، براي فقيه ثابت است مگر اين كه طبق دليل ثابت شود كه شأن و يا وظيفهاي خاص، مختص معصوم باشد.
اين نوشتار با استفاده از كتاب ارزشمند "ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت" تأليف آيت الله جوادي آملي نگارش يافته است. توصيه ميشود اين كتاب را مطالعه كنيد.
البته از ولايت مطلقه، تقرير و تفسيرهاي ديگري نيز شده است، مثلاً بعضي دايره ولايت را به امور فردي و اجتماعي تعميم دادهاند، اما بعضي آن را فقط در شئون اجتماعي دانستهاند.
پي نوشتها:
1 - امور حسبيه اموري هستند كه خداوند راضي به معطل ماندن و انجام نشدن اين امور نميباشد و شرع مقدس انجام آنها را خواسته و فرد معيني را براي اجراي آن تعيين ننموده است، مانند امر به معروف و نهي از منكر، قضاوت، افتا و امور مربوط به سرپرستي ايتام بيسرپرست
برخي ديگر ولايت را در حد انجام امور مربوط به جامعه و رفع ضرورتهاي آن به عنوان احكام ثانوي گسترش ميدهند. گروه ديگر با اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه بر اين باورند كه دايره اختيارات فقيه صاحب ولايت، محدود به احكام اولي و ثانوي و قوانين مدون نيست، بلكه دايره وسيعتري را شامل ميشود حتي تا جايي كه اگر مصالح اهم مسلمانان با يكي از احكام شرعي كه از نظر اهميت، در رتبه پايينتري قرار دارد، در تزاحم قرار گيرد، ولي فقيه ميتواند براي حفظ مصالح اهم، به طور موقت حكم شرعي اولي را تعطيل كند، مثلاً اگر مسجدي در مسير قرار گرفت و براي تعريض خيابانها، نياز به تخريب مسجد باشد، كسي كه قائل به ولايت مطلقه فقيه نميباشد، نميتواند حكم به تخريب مسجد نمايد، مگر اين كه تخريب به حد ضرورت شديد برسد و به اصطلاح كارد به استخوان برسد، ولي طبق ولايت مطلقه فقيه، اگر مصلحت در تخريب مسجد باشد، فقيه ميتواند حكم به تخريب دهد، هر چند به حد ضرورت نرسيده باشد.
امام خميني (ره) بعد از ذكر اين مثال ميفرمايد: "اگر بخواهيم در اين گونه امور دايره ولايت فقيه را به احكام ثانوي محصور كنيم، هرگز نميتوانيم تمدن داشته باشيم و همواره جامعه اسلامي دچار ركود، درماندگي و عقب افتادگي خواهد بود".
لفظ مطلق و مطلقه در لغت به معناي آزادي، رهايي و ارسال است، و موارد استعمال فراواني دارد، كه بايد با دقت در معناي آن (با توجه به مورد استعمال) راه را بر هرگونه سوء فهمي مسدود نمود، به طور مثال به رژيمهاي فاقد قانون اساسي و با حكومت سلطنتي نيز مطلقه گفته ميشود، ولي در نظام ولايت مطلقه فقيه، ولايت مطلقه، مقيد به مصالح عام مسلمانان و احكام الهي است. چنين نيست كه بدون هر قيد و بندي باشد، از اين رو قابل كنترل است. معناي مطلق بودن ولايت اين است كه
اولاً: فقيه ملتزم است همه احكام اسلام را تبيين نمايد.
ثانياً: ملتزم به اجراي احكام الهي باشد.
ثالثاً: براي تزاحم احكام چاره انديشي نمايد؛ يعني اگر دو حكم الهي با يكديگر تزاحم داشته باشند، ولي فقيه حكم اهم را اجرا ميكند. تفاوت ديگر ولايت فقيه با ولايت پيغمبر و امام معصوم (ع) اين است كه بيعت با پيامبر و امام معصوم (ع) هيچ گاه قابل زوال نيست، زيرا آنان از مقام عصمت در علم و عمل برخوردارند. ولي بيعت با فقيه حاكم اولاً تا وقتي است كه امام معصوم ظهور نكرده باشد؛ ثانياً در عصر غيبت تا زماني است كه در شرايط رهبري فقيه خللي پديد نيامده باشد. شرايط فقيه جامع الشرائط عبارتند از:
اجتهاد مطلق، عدالت مطلق، قدرت مديريت.
از حيث اختيارات، تمامي شؤون و وظايف امام (ع) كه مربوط به مقام حكومت و ولايت بر مسلمانان است، براي فقيه ثابت است مگر اين كه طبق دليل ثابت شود كه شأن و يا وظيفهاي خاص، مختص معصوم باشد.
اين نوشتار با استفاده از كتاب ارزشمند "ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت" تأليف آيت الله جوادي آملي نگارش يافته است. توصيه ميشود اين كتاب را مطالعه كنيد.
البته از ولايت مطلقه، تقرير و تفسيرهاي ديگري نيز شده است، مثلاً بعضي دايره ولايت را به امور فردي و اجتماعي تعميم دادهاند، اما بعضي آن را فقط در شئون اجتماعي دانستهاند.
پي نوشتها:
1 - امور حسبيه اموري هستند كه خداوند راضي به معطل ماندن و انجام نشدن اين امور نميباشد و شرع مقدس انجام آنها را خواسته و فرد معيني را براي اجراي آن تعيين ننموده است، مانند امر به معروف و نهي از منكر، قضاوت، افتا و امور مربوط به سرپرستي ايتام بيسرپرست