mozhgan
11-01-2011, 12:55 AM
اصول سياست و آئين کشورداري در کلام اميرالمومنين
نامه حضرت علي عليه السلام به مالک اشتر، هنگامي که او را به فرماندهي مصر برگزيد، آن هنگام که اوضاع محمدبن ابي بکر متزلزل شد. اين نامه از طولانيترين نامههاست که زيباييهاي تمام نامهها را دارد.
بنام خداوند بخشنده و مهربان،
اين فرمان بنده خدا علي اميرمومنان، به مالک اشتر پسر حارث است، در عهدي که با او دارد، هنگامي که او را به فرمانداري مصر برميگزيند تا خراج آن ديار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح و شهرهاي مصر را آباد سازد.
ضرورت خودسازي
او را به ترس از خدا فرمان ميدهد، و اين که اطاعت خدا را بر ديگر کارها مقدم دارد و آن چه در کتاب خدا آمده؛ از واجبات و سنتها را پيروي کند، دستوراتي که جز با پيروي آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضايع کردن آن جنايتکار نخواهد گرديد.
به او فرمان ميدهد که خدا را با دل و دست و زبان ياري کند، زيرا خداوند پيروزي کسي را تضمين کند که او را ياري دهد و بزرگ دارد آن کس را که او را بزرگ شمارد و به او فرمان ميدهد تا نفس خود را از پيروي آرزوها بازدارد، و به هنگام سرکشي رامش نمايد، که:
«همانا نفس همواره به بدي واميدارد جز آن که خدا رحمت آورد.» (1)
پس اي مالک بدان! من تو را به سوي شهرهايي فرستادم که پيش از تو دولتهاي عادل يا ستمگري بر آن حکم راندند و مردم به کارهاي تو چنان مينگرند که تو در کارهاي حاکمان پيش از خود مينگري، و درباره تو آن ميگويند که تو نسبت به زمامداران گذشته ميگويي، و همانا نيکوکاران را به نام نيکي توان شناخت که خدا از آنان بر زبان بندگانش جاري ساخت. پس نيکوترين اندوخته تو بايد اعمال صالح و درست باشد، هواي نفس را در اختيار گير و از آن چه حلال نيست خويشتن داري کن، زيرا بخل ورزيدن به نفس خويش، آن است که در آن چه دوست دارد، يا براي او ناخوشايند است، راه انصاف پيمايي.
اخلاق رهبري(روش برخورد با مردم)
مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شکاري باشي که خوردن آنان را غنيمت داني، زيرا مردم دو دستهاند، دستهاي برادر ديني تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش ميباشند، اگر گناهي از آنان سر ميزند، يا علتهايي بر آنان عارض ميشود، يا خواسته و ناخواسته، اشتباهي مرتکب ميگردند، آنان را ببخشاي و بر آنان آسان گير، آنگونه که دوست داري خدا تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد. همانا تو از آنان برتر و امام تو از تو برتر و خدا بر آن کس که تو را فرمانداري مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده و آنان را وسيله آزمودن تو قرار داده است، هرگز با خدا مَستيز که تو را از کيفر او نجاتي نيست و از بخشش و رحمت او بي نياز نخواهي بود، بر بخشش ديگران پشيمان مباش، و از کيفر کردن شادي مکن، و از خشمي که تواني از آن رها گردي شتاب نداشته باشد، به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نيز فرمان ميدهم، بايد اطاعت شود، که اين گونه خود بزرگبيني دل را فاسد، و دين را پژمرده و موجب زوال نعمتهاست و اگر با مقام و قدرتي که داري، دچار تکبر يا خود بزرگبيني شدي به بزرگي حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشي نجات ميدهد و تندروي تو را فرو مينشاند، و عقل و انديشهات را به جايگاه اصلي بازميگرداند.
پرهيز از غرور و خودپسندي
بپرهيز که در بزرگي خود را همانند خداوند پنداري و در شکوه خداوندي همانند او داني، زيرا خداوند هر سرکشي را خوار ميسازد و هر خودپسندي را بي ارزش ميکند. با خدا و با مردم، و با خويشاوندان نزديک و با افرادي از رعيت خود که آنان را دوست داري، انصاف را رعايت کن که اگر چنين نکني ستم روا داشتي و کسي که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا به جاي بندگانش دشمن او خواهد بود و آن را که خدا دشمن شود، دليل او را نپذيرد، که با خدا سر جنگ دارد، تا آنگاه که باز گردد، يا توبه کند.
و چيزي چون ستمکاري نعمت خدا را دگرگون نميکند، و کيفر او را نزديک نميسازد، که خدا دعاي ستمديدگان را ميشنود و در کمين ستمکاران است.
مردم گرايي، حق گرايي
دوست داشتنيترين چيزها در نزد تو، در حق، ميانهترين؛ و در عدل، فراگيرترين، و در جلب خشنودي مردم گستردهترين باشد، که همانا خشم عمومي مردم، خشنودي خواص را از بين ميبرد، اما خشم خواص را خشنودي همگان بي اثر ميکند. خواص جامعه همواره بار سنگيني را بر حکومت تحميل ميکنند زيرا در روزگار سختي ياريشان کمتر و در اجراي عدالت از همه ناراضيتر و در خواستههايشان پافشارتر، و در عطا و بخششها کم سپاستر، و به هنگام منع خواستهها دير عذرپذيرتر، و در برابر مشکلات کم استقامتتر ميباشند. در صورتي که ستونهاي استوار دين، و اجتماعات پرشور مسلمين، و نيروهاي ذخيره دفاعي، عموم مردم ميباشند، پس به آنها گرايش داشته و اشتياق تو با آنان باشد.
ضرورت رازداري
از رعيت، آنان که عيبجوترند از خود دور کن، زيرا مردم عيوبي دارند که والي در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است. پس مبادا آن چه بر تو پنهان است آشکار گرداني، و آن چه که هويداست بپوشاني، که داوري در آن چه از تو پنهان است با خداي جهان ميباشد، پس چندان که ميتواني زشتيها را بپوشان، تا آن را که دوست داري بر رعيت پوشيده ماند خدا بر تو بپوشاند، گره هر کينهاي را در مردم بگشاي، و رشته هر نوع دشمني را قطع کن و از آن چه که در نظر روشن نيست کناره گير، در تصديق سخنچين شتاب مکن، زيرا سخن چين گرچه در لباس اندرز دهنده ظاهر ميشود اما خيانتکار است.
جايگاه صحيح مشورت
بخيل را در مشورت کردن، دخالت نده، که تو را از نيکوکاري باز ميدارد، و از تنگدستي ميترساند. ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحيه تو را سست ميکند. حريص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرص را با ستمکاري در نظرت زينت ميدهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگوني هستند که ريشه آنها بدگماني به خداي بزرگ است بدترين وزيران تو، کسي است که پيش از تو وزير بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشت، پس مبادا چنين افرادي محرم راز تو باشند، زيرا که آنان ياوران گناهکاران و ياري دهندگان ستمکارانند، تو بايد جانشيناني بهتر از آنان داشته باشي که قدرت فکري امثال آنها را داشته اما گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند کساني که ستمکاري را بر ستمي ياري نکرده، و گناهکاري را سبکتر، و ياريشان بهتر و مهربانيشان بيشتر، و دوستي آنان جز با تو کمتر است، آنان را از خواص، و دوستان نزديک، و رازداران خود قرار ده، سپس از ميان آنان افرادي را که در حقگويي از همه صريحترند و در آن چه را که خدا براي دوستانش نميپسندد، تو را مددکار نباشند، انتخاب کن، چه خوشايند تو باشد يا ناخوشايند.
اصول روابط اجتماعي رهبران
تا ميتواني به پرهيزکاران و راستگويان بپيوند و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستايند و تو را براي اعمال زشتي که انجام ندادهاي تشويق نکنند، که ستايش بي اندازه، خودپسندي ميآورد، و انسان را به سرکشي وا ميدارد.
هرگز نيکوکار و بدکار در نظرت يکسان نباشند، زيرا نيکوکاران در نيکوکاري بي رغبت، و بدکاران در بدکاري تشويق ميگردند، پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده.
بدان اي مالک! هيچ وسيلهاي براي جلب اعتماد والي به رعيت بهتر از نيکوکاري به مردم، و تخفيف ماليات، و عدم اجبار مردم به کاري که دوست ندارند، نميباشد، پس در اين راه آنقدر بکوش تا به وفاداري رعيت، خوشبين شوي، که اين خوشبيني بار سنگين رنج آور مشکلات را از تو برميدارد. پس به آنان که بيشتر احسان کردي بيشتر خوشبين باش و به آنان که بدرفتاري نمودي بدگمانتر باشد و آداب پسنديدهاي را که بزرگان اين امت به آن عمل کردند و ملت اسلام با آن پيوند خورده و رعيت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابي که به سنتهاي خوب گذشته زيان وارد ميکند، پديد نياور، که پاداش براي آوردنده سنت، و کيفر آن براي تو باشد که آنها را در هم شکستي.
با دانشمندان، فراوان گفتگو کن، و با حکيمان فراوان بحث کن، که مايه آباداني و اصلاح شهرها، و برقراري نظم و قانوني است که در گذشته نيز وجود داشت.
شناخت اقشار گوناگون اجتماعي
اي مالک بدان! مردم از گروههاي گوناگوني ميباشند که اصلاح هر يک جز با ديگري امکان ندارد، و هيچ يک از گروهها از گروه ديگر بي نياز نيست؛
از آن قشرها، لشگريان خدا، و نويسندگان عمومي و خصوصي، قضات دادگستر، کارگزاران عدل و نظم اجتماعي، جزيه دهندگان، پرداخت کنندگان ماليات، تجار و بازرگانان، صاحبان صنعت و پيشهوران، و طبقه پايين جامعه از نيازمندان و مستمندان ميباشند، که براي هر يک خداوند سهمي مقرر داشته، و مقدار واجب آن را در قرآن يا سنت پيامبر تعيين کرده که پيماني از طرف خداست و نگهداري آن بر ما لازم است. پس سپاهيان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعيت، و زينت و وقار زمامداران، شکوه دين، و راههاي تحقق امنيت کشورند، امور مردم جز با سپاهيان استوار نگردد، و پايداري سپاهيان جز به خراج و ماليات رعيت انجام نميشود که با آن براي جهاد با دشمن تقويت گردند و براي اصلاح امور خويش به آن تکيه کنند، و نيازمنديهاي خود را برطرف سازند. سپس سپاهيان و مردم، جز با گروه سوم نميتوانند پايدار باشند و آن قضات، و کارگزاران دولت و نويسندگان حکومتند، که قراردادها و معاملات را استوار ميکنند و آن چه به سود مسلمانان است فراهم ميآورند، و در کارهاي عمومي و خصوصي مورد اعتمادند.
و گروههاي ياد شده بدون بازرگانان، و صاحبان صنايع نميتوانند دوام بياورند، زيرا آنان وسائل زندگي را فراهم ميآورند، و در بازارها عرضه ميکنند، و بسياري از وسايل زندگي را با دست ميسازند که از توان ديگران خارج است.
قشر ديگر، طبقه پايين از نيازمندان و مستمندانند که بايد به آنها بخشش و ياري کرد. براي تمام اقشار گوناگون ياد شده، در پيشگاه خدا گشايشي است، و همه آنان به مقداري که امورشان اصلاح شود بر زمامدار حقي مشخص دارند و زمامدار از انجام آن چه خدا بر او واجب کرده است نميتواند موفق باشد جز آن که تلاش فراوان نمايد، و از خدا ياري بطلبد، و خود را براي انجام حق آماده سازد و در همه کارها، آسان باشد يا دشوار، شکيبايي ورزد.
1- سيماي نظاميان
براي فرماندهي سپاه کسي را برگزين که خيرخواهي او براي خدا و پيامبر و امام تو بيشتر، و دامن او پاکتر، شکيبايي او برتر باشد، از کساني که دير به خشم آيد و عذرپذيرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد نمايد، درشتي او را به تجاوز نکشاند، و ناتواني او را از حرکت باز ندارد. سپس در نظاميان با خانوادههاي ريشهدار، داراي شخصيت حساب شده، خانداني پارسا، داراي سوابقي نيکو و درخشان، که دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند، روابط نزديک برقرار کن، آنان همه بزرگواري را در خود جمع کرده، و نيکيها را در خود گرد آوردهاند، پس در کارهاي آنان به گونهاي بينديش که پدري مهربان درباره فرزندش ميانديشد، و مبادا آن چه را که آنان را نيرومند ميکند در ديدهات بزرگ جلوه کند، و نيکوکاري تو نسبت به آنان هر چند اندک باشد را خوار مپندار، زيرا نيکي، آنان را به خيرخواهي تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نيکو گرداند، و رسيدگي به امور کوچک، آنان را به اعتماد رسيدگي به کارهاي بزرگشان وامگذار، زيرا نيکي اندک تو را جايگاهي است که از آن سود ميبرند، و نيکيهاي بزرگ تو را جايي است که از آن بي نياز نيستند. برگزيدهترين فرماندهان سپاه تو، کسي باشد که از همه بيشتر به سربازان کمک رساند، و از امکانات مالي خود بيشتر در اختيارشان گذارد، به اندازهاي که خانوادههايشان در پشت جبهه، و خودشان در آسايش کامل باشند، تا در نبرد با دشمن، سربازان اسلام تنها به يک چيز بينديشند همانا مهرباني تو نسبت به سربازان، دلهايشان را به تو ميکشاند، و همانا، روشني چشم زمامداران، برقراري عدل در شهرها و آشکار شدن محبت مردم نسبت به والي است، که محبت دلهاي رعيت جز با پاکي قلبها پديد نميآيد، و خيرخواهي آنان زماني است که با رغبت و شوق پيرامون والي را گرفته و حکومت بار سنگيني را بر دوش رعيت نگذاشته باشد، و طولاني شدن مدت زمامداري بر ملت ناگوار نباشد. پس آرزوهاي سپاهيان را برآور، و همواره از آنان ستايش کن، و کارهاي مهمي که انجام دادهاند برشمار، زيرا يادآوري کارهاي ارزشمند آنان، شجاعان را برميانگيزاند، و ترسوها را به تلاش واميدارد، ان شاءالله. و در يک ارزشيابي دقيق، رنج و زحمات هر يک از آنان را شناسايي کن، و هرگز تلاش و رنج کسي را به حساب ديگري مگذار، و ارزش خدمت او را ناچيز مشمار، تا شرافت و بزرگي کسي موجب نگردد که کار کوچکش را بزرگ بشماري، يا گمنامي کسي باعث شود که کار بزرگ او را ناچيز بداني، مشکلاتي که در احکام نظاميان براي تو پديد ميآيد، و اموري که براي تو شبههناکند، به خدا، و رسول خدا بازگردان، زيرا خدا براي مردمي که علاقه داشت هدايتشان کند فرمود: «اي کساني که ايمان آورديد، از خدا و رسول و اماماني که از شما هستند اطاعت کنيد و اگر در چيزي نزاع داريد، آن را به خدا و رسولش بازگردانيد.» (2)
پس بازگرداندن چيزي به خدا يعني عمل کردن به قرآن، و بازگرداندن به پيامبر يعني عمل کردن به سنت او که وحدت بخش است، نه عامل پراکندگي.
2- سيماي قضات و داوران
سپس از ميان مردم! برترين فرد نزد خود را براي قضاوت انتخاب کن، کساني که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نياورد. و برخورد مخالفان با يکديگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشاري نکند و بازگشت به حق پس از آگاهي براي او دشوار نباشد، طمع را از دل ريشه کن کند و در شناخت مطالب با تحقيقي اندک رضايت ندهد، و در شبات از همه با احتياط تر عمل کند و در يافتن دليل اصرار او از همه بيشتر باشد و در مراجعه پياپي شاکيان خسته نشود، در کشف امور از همه شکيباتر، و پس از آشکار شدن حقيقت در فصل خصومت از همه برنده تر باشد، کسي که ستايش فراوان او را فريب ندهد، و چرب زباني او را منحرف نسازد و چنين کساني بسيار اندکند!! پس از انتخاب قاضي، هر چه بيشتر در قضاوتهاي او بينديش، و آنقدر به او ببخش که نيازهاي او برطرف گردد، و به مردم نيازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامي دار که نزديکان توبه نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در امان باشد. در دستوراتي که دادم نيک بنگر که همانا اين دين در دست بدکاران گرفتار آمده بود، که با نام دين به هواپرستي پرداخته، و دنياي خود را به دست مي آوردند.
3- سيماي کارگزاران دولتي
سپس د ر امور کارمندانت بيانديش، و پس از آزمايش به کارشان بگمار، و با ميل شخصي، و بدون مشورت با ديگران آنان را به کارهاي مختلف وادار نکن، زيرا نوعي ستمگري و خيانت است. کارگزاران دولتي را از ميان مردمي با تجربه و با حيا، از خاندانهاي پاکيزه و با تقوا، که در مسلماني سابقه درخشاني دارند انتخاب کن، زيرا اخلاق آنان گراميتر، و آبرويشان محفوظ تر، و طمع ورزيشان کمتر، و آيندهنگري آنان بيشتر است. سپس روزي فراوان بر آنان ارزاني دار، که با گرفتن حقوق کافي در اصلاح خود بيشتر ميکوشند، و با بي نيازي، دست به اموال بيت المال نميزنند، و اتمام حجتي است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت کنند. سپس رفتار کارگزاران را بررسي کن، و جاسوساني راستگو، و وفاپيشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسي پنهاني تو از کار آنان، سبب امانت داري، و مهرباني با رعيت خواهد بود و از همکاران نزديکت سخت مراقبت کن، و اگر يکي از آنان دست به خيانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت را تاييد کرد، به همين مقدار گواهي قناعت کرده و او را با تازيانه کيفر کن، و آن چه از اموال که در اختيار دارد از او باز پس گير، سپس او را خواردار و خيانتکار بشمار، و طوق بدنامي به گردنش بيافکن.
4- سيماي ماليات دهندگان
ماليات و بيت المال را به گونهاي وارسي کن که صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرا بهبودي ماليات و ماليات دهندگان، عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه ميباشد و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود کار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت زيرا همه مردم نانخور ماليات و ماليات دهندگانند، بايد تلاش تو در آباداني زمين بيشتز از جمع آوري خراج باشد که خراج جز با آباداني فراهم نميگردد. و آن کس که بخواهد خراج را بدون آباداني مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدتي دوام نياورد. پس اگر مردم شکايت کردند، از سنگيني ماليات، يا آفت زدگي، يا خشک شدن آب چشمهها، يا کمي باران، يا خراب شدن زمين در سيلابها، يا خشکسالي، در گرفتن ماليات به ميزاني تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد، و هرگز تخفيف دادن در خراج، تو را نگران نسازد زيرا آن، اندوختهاي است که در آباداني شهرهاي تو، و آراستن ولايتهاي تو نقش دارد، و رعيت تو را ميستايند و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهي شد، و به افزايش قوت آنان تکيه خواهي کرد، بدانچه در نزدشان اندوختي و به آنان بخشيدي، و با گسترش عدالت در بين مردم، و مهرباني با رعيت، به آنان اطمينان خواهي داشت، آنگاه اگر در آينده کاري پيش آيد و به عهدهشان بگذاري، با شادماني خواهند پذيرفت، زيرا عمران و آبادي قدرت تحمل مردم را زياد ميکند. همانا ويراني زمين به جهت تنگدستي کشاورزان است و تنگدستي کشاورزان، به جهت غارت اموال از طرف زمامداراني است که به آينده حکومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ گذشتگان عبرت نميگيرند.
5- سيماي نويسندگان و منشيان
سپس در امور نويسندگان و منشيان به درستي بيانديش، و کارهايت را به بهترين آنان واگذار، و نامههاي محرمانه، که در بردارنده سياستها و اسرار تو است، از ميان نويسندگان به کسي اختصاص ده که صالحتر از ديگران باشد، کسي که گرامي داشتن او را به سرکشي و تجاوز نکشاند تا در حضور ديگران با تو مخالفت کند، و در رساندن نامه کارگزارانت به تو، يا رساندن پاسخهاي تو به آنان کوتاهي نکند، و در آن چه براي تو ميستاند يا از طرف تو به آنان تحويل ميدهد، فراموشکار نباشد. و در تنظيم هيچ قراردادي سستي نورزد، و در بر هم زدن قراردادي که به زيان توست کوتاهي نکند، و منزلت و قدر خويش را بشناسد، همانا آن که از شناخت قدر خويش عاجز باشد، در شناخت قدر ديگران جاهلتر است. مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان، بر تيزهوشي و اطمينان شخصي و خوشباوري خود تکيه نمايي، زيرا افراد زيرک با ظاهرسازي و خوش خدمتي، نظر زمامداران را به خود جلب مينمايند، که در پس اين ظاهرسازيها، نه خيرخواهي وجود دارد، و نه از امانتداري نشاني يافت ميشود. لکن آنها را با خدماتي که براي زمامداران شايسته و پيشين انجام دادهاند بيازماي. به کاتبان و نويسندگاني اعتماد داشته باش که در ميان مردم آثاري نيکو گذاشته، و به امانتداري از همه مشهورترند، که چنين انتخاب درستي نشان دهنده خيرخواهي تو براي خدا، و مردمي است که حاکم آناني. براي هر يک از کارهايت سرپرستي برگزين که بزرگي کار بر او چيرگي نيابد، و فراواني کار او را درمانده نسازد، و بدان که هرگاه در کار نويسندگان و منشيان تو کمبودي وجود داشته باشد که تو بي خبر باشي خطرات آن دامنگير تو خواهد بود.
6- سيماي بازرگانان و صاحبان صنايع
سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيکوکاري سفارش کن، بازرگاناني که در شهر ساکنند، يا آنان که همواره در سير و کوچ کردن ميباشند، و بازرگاني که با نيروي جسماني کار ميکنند، چرا که آنان منابع اصلي منفعت، و پديد آوردندگان وسايل زندگي و آسايش، و آوردندگان وسايل زندگي از نقاط دوردست و دشوار ميباشند، از بيابانها و درياها، و دشتها و کوهستانها، جاهاي سختي که مردم در آن اجتماع نميکنند، يا براي رفتن به آنجاها شجاعت ندارند. بازرگانان مردمي آرامند، و از ستيزهجويي آنان ترسي وجود نخواهد داشت، مردمي آشتي طلبند که فتنه انگيزي ندارند، در کار آنها بيانديش چه در شهري باشند که تو به سر ميبري، يا در شهرهاي ديگر، با توجه به آن چه که تذکر دادم اين را هم بدان که در ميان بازرگانان هستند کساني که تنگ نظر و بد معامله و بخيل و احتکار کنندهاند، که تنها با زورگويي به سود خود ميانديشند. و کالا را به هر قيمتي که ميخواهند ميفروشند، که اين سودجويي و گرانفروشي براي همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگي بر زمامدار است. پس از احتکار کالا جلوگيري کن، که رسول خدا از آن جلوگيري ميکرد. بايد خريد و فروش در جامعه اسلامي، به سادگي و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخهايي که بر فروشنده و خريدار زياني نرساند، کسي که پس از منع تو احتکار کند، او را کيفر ده تا عبرت ديگران شود اما در کيفر او اسراف نکن.
7- سيماي محرومان و مستضعفان
سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه که هيچ چارهاي ندارند، از زمين گيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان، همانا در اين طبقه محروم، گروهي خويشتنداري نموده، و گروهي به گدايي دست نياز برميدارند، پس براي خدا پاسدار حقي باش که خداوند براي اين طبقه معين فرموده است، بخشي از بيت المال، و بخشي از غلههاي زمينهاي غنيمتي اسلام را در هر شهري به طبقات پايين اختصاص ده، زيرا براي دورترين مسلمانان همانند نزديکترينشان سهمي مساوي وجود دارد و تو مسوول رعايت آن ميباشيد مبادا سرمستي حکومت تو را از رسيدگي به آنان بازدارد، که هرگز انجام کارهاي فراوان و مهم عذري براي ترک مسووليتهاي کوچکتر نخواهد بود، همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روي بر مگردان، به ويژه امور کساني را از آنان بيشتر رسيدگي کن که از کوچکي به چشم نميآيند و ديگران آنان را کوچک ميشمارند و کمتر به تو دسترسي دارند.
براي اين گروه از افراد مورد اطمينان خود که خدا ترس و فروتنند انتخاب کن، تا پيرامونشان تحقيق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان به گونهاي عمل کن که در پيشگاه خدا عذري داشته باشي، زيرا اين گروه در ميان رعيت بيشتر از ديگران به عدالت نيازمندند، و حق آنان را به گونهاي بپرداز که در نزد خدا معذور باشي، از يتيمان خردسال، و پيران سالخورده که راه چارهاي ندارند و دست نياز برنميدارند، پيوسته دلجويي کن که مسووليتي سنگين بر دوش زمامداران است. اگرچه حق، تمامش سنگين است اما خدا آن را بر مردمي آسان ميکند که آخرت ميطلبند، نفس را به شکيبايي وا ميدارند، و به وعدههاي پروردگار اطمينان دارند. پس بخشي از وقت خود را به کساني اختصاص ده که به تو نياز دارند، تا شخصاً به امور آنان رسيدگي نمايي و در مجلس عمومي با آنان بنشين و در برابر خدايي که تو را آفريده فروتن باش و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوي آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند، من از رسول خدا بارها شنيدم که ميفرمود: «ملتي که حق ناتوانان را از زورمندان، بي اضطراب و بهانهاي باز نستاند، رستگار نخواهد شد.»
پس درشتي و سخنانان ناهموار آنان را بر خود هموار کن، و تنگ خويي و خود بزرگبيني را از خود دور ساز تا خدا درهاي رحمت خود را به روي تو بگشايد، و تو را پاداش اطاعت ببخشايد، آن چه به مردم ميبخشي بر تو گوارا باشد، و اگر چيزي را از کسي باز ميداري با مهرباني و پوزش خواهي همراه باشد.
اخلاق اختصاصي رهبري
بخشي از کارها به گونهاي است که خود بايد انجام دهي، مانند پاسخ دادن به کارگزاران دولتي، در آنجا که منشيان تو از پاسخ دادن به آنها درماندهاند و ديگر برآوردن نياز مردم در همان روزي که به تو عرضه ميدارند و يارانت در رفع نياز آنان ناتوانند، کار هر روز را در همان روز انجام ده، زيرا هر روزي، کاري مخصوص به خود دارد. نيکوترين وقتها و بهترين ساعات شب و روزت را براي خود و خداي خود انتخاب کن، اگر چه همه وقت براي خداست، آنگاه نيّت درست و مردم در آسايش قرار داشته باشد. از کارهايي که به خدا اختصاص دارد و بايد با اخلاص انجام دهي، انجام واجباتي است که ويژه پروردگار است، پس در بخشي از شب و روز، تن را به پرستش خدا اختصاص ده، و آن چه تو را به خدا نزديک ميکند بي عيب و نقصاني انجام ده، اگرچه دچار خستگي جسم شوي. هنگامي که نماز به جماعت ميخواني، نه با طولاني کردن نماز، مردم را بپراکني و نه آن که آن را تباه سازي، زيرا در ميان مردم، بيمار يا صاحب حاجتي وجود دارد، آنگاه که پيامبر مرا به يمن ميفرستاد از او پرسيدم، با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: «در حد توان ناتوانان نماز بگزار و بر مومنان مهربان باش.»
هيچگاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، که پنهان بودن واليان، نمونهاي از تنگخويي و کم اطلاعي در امور جامعه ميباشد. نهان شدن از مردم، زمامداران را از دانستن آن چه بر آنان پوشيده است باز ميدارد، پس کار بزرگ، اندک، و کار اندک، بزرگ جلوه ميکند، زيبا، زشت و زشت زيبا مينمايد، و باطل به لباس حق درآيد، همانا زمامدار، آن چه را که مردم از او پوشيده دارند نميداند، و حق را نيز نشانهاي نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال يکي از آن دو نفر ميباشي: يا خود را براي جانبازي در راه حق آماده کردي پس نسبت به حق واجبي که بايد بپردازي يا کار نيکي که بايد انجام دهي ترسي نداري، پس چرا خود را پنهان ميداري؟ و يا مردي بخيل و تنگ نظري، پس مردم چون تو را بنگرند مايوس شده از درخواست کردن باز مانند.
با اين که بسياري از نيازمنديهاي مردم رنجي براي تو نخواهد داشت، که شکايت از ستم دارند يا خواستار عدالتند، يا در خريد و فروش خواهان انصافند.
اخلاق رهبري با خويشاوندان
همانا زمامداران را خواص و نزديکاني است که خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمکاريشان را با بريدن اسباب آن بخُشکان، و به هيچ کدام از اطرافيان و خويشاندانت زمين را واگذار مکن، و به گونهاي با آنان رفتار کن که قراردادي به سودشان منعقد نگردد که به مردم زيان رساند، مانند آبياري مزارع، يا زراعت مشترک، که هزينههاي آن را بر ديگران تحمل کنند.
در آن صورت سودش براي آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو است، حق را مال هر کس که باشد، نزديک يا دور بپرداز، و در اين کار شکيبا باش، و اين شکيبايي را به حساب خدا بگذار، گرچه اجراي حق مشکلاتي براي نزديکانت فراهم آورد، تحمل سنگيني آن را به ياد قيامت بر خود هموار ساز و هرگاه مردم بر تو بدگمان گردد، افشاگري نموده عذر خويش را آشکارا در ميان بگذار، و با اين کار از بدگماني نجاتشان ده، که اين کار رياضتي براي خودسازي تو، و مهرباني کردن نسبت به مردم است و اين پوزش خواهي تو آنان را به حق واميدارد.
روش برخورد با دشمن
هرگز پيشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودي خدا در آن است رد مکن، که آسايش رزمندگان، و آرامش فکري تو، و امنيت کشور در صلح تامين ميگردد. لکن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتي کردن، زيرا گاهي دشمن نزديک ميشود تا غافلگير کند، پس دورانديش باش، و خوشبيني خود را متهم کن. حال اگر پيماني بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادي، به عهد خويش وفادار باش، و آن چه بر عهده گرفتي امانتدار باش، و جان خود را سپر پيمان خود گردان، زيرا هيچ يک از واجبات الهي همانند وفاي به عهد نيست که همه مردم جهان با تمام اختلافاتي که در افکار و تمايلات دارند، در آن اتفاق نظر داشته باشند. تا آنجا که مشرکين زمان جاهليت به عهد و پيماني که با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زيرا که آينده ناگوار پيمان شکني را آزمودند، پس هرگز پيمان شکن مباش، و در عهد خود خيانت مکن، و دشمن را فريب مده، زيرا کسي جز نادان بدکار، بر خدا گستاخي روا نميدارد، خداوند عهد و پيماني که با نام او شکل ميگيرد با رحمت خود مايه آسايش بندگان، و پناهگاه امني براي پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حريم امن آن روي بياورند. پس فساد، خيانت، فريب، در عهد و پيمان راه ندارد، مبادا قراردادي را امضا کني که در آن براي دغلکاري و فريب راههايي وجود دارد، و پس از محکم کاري و دقت در قرارداد نامه، دست از بهانهجويي بردار، مبادا مشکلات پيماني که بر عهدهات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پيمان شکني وا دارد، زيرا شکيبايي تو در مشکلات پيمانها که اميد پيروزي در آينده را به همراه دارد، بهتر از پيمان شکني است که از کيفر آن ميترسي، و در دنيا و آخرت نميتواني پاسخگوي پيمان شکني باشي.
هشدارها
1- هشدار از خون ناحق
از خونريزي بپرهيز، و از خون ناحق پروا کن، که هيچ چيز همانند خون ناحق، کيفر الهي را نزديک، مجازات را بزرگ، و نابودي نعمتها را سرعت، و زوال حکومت را نزديک نميگرداند، و روز قيامت خداي سبحان قبل از رسيدگي اعمال بندگان، نسبت به خونهاي ناحق ريخته شده داوري خواهد کرد، پس با ريختن خوني حرام، حکومت خود را تقويت مکن. زيرا خون ناحق، حکومت را سست، و پست، و بنياد آن را برکنده به ديگري منتقل سازد و تو نه در نزد من، و نه در پيشگاه خداوند، عذري در خون ناحق نخواهي داشت، چرا که کيفر آن قصاص است و از آن گريزي نيست، اگر به خطا خون کسي ريختي، يا تازيانه يا شمشير، يا دستت دچار تندروي شد، که گاه مشتي سبب کشتن کسي ميگردد، چه رسد به بيش از آن، مبادا غرور، قدرت تو را از پرداخت خونبهاء به بازماندگان مقتول باز دارد!
2- هشدار از خودپسندي
مبادا هرگز! دچار خودپسندي گردي! و به خوبيهاي خود اطمينان کني، و ستايش را دوست داشته باشي، که اينها همه از بهترين فرصتهاي شيطان براي هجوم آوردن به توست، و کردار نيک، نيکوکاران را نابود سازد.
3- هشدار از منت گذاري
مبادا هرگز با خدمتهايي که انجام دادي بر مردم منت گذاري، يا آن چه را انجام دادهاي بزرگ بشماري، يا مردم را وعدهاي داده، سپس خلف وعده نمايي، منت نهادن، پاداش نيکوکاري را از بين ميبرد، و کاري را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش گرداند، و خلاف وعده عمل کردن، خشم خدا و مردم را برميانگيزاند که خداي بزرگ فرمود:
«دشمني بزرگ نزد خدا آن که بگوييد و عمل نکنيد.»
4- هشدار از شتابزدگي
مبادا هرگز در کاري که وقت آن فرا نرسيده شتاب کني، يا کاري که وقت آن رسيده سستي ورزي، و يا در چيزي که روشن نيست ستيزهجويي نمايي و يا در کارهاي روشن کوتاهي کني، تلاش کن تا هر کاري را در جاي خود، و در زمان مخصوص به خود، انجام دهي.
5- هشدار از امتياز خواهي
مبادا هرگز در آن چه که با مردم مساوي هستي امتيازي خواهي، و از اموري که بر همه روشن است، غفلت نداشته باش، زيرا به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولي، و به زودي پرده از کارها يک سو رود، و انتقام ستمديده از تو باز ميگيرند، باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندي زبانت، را در اختيار خود گير، و با پرهيز از شتابزدگي، و فرو خوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرو نشيند و اختيار نفس در دست تو باشد. و تو بر نفس مسلط نخواهي شد مگر با ياد فراوان قيامت، و بازگشت به سوي خدا. آن چه بر تو لازم است آن که، حکومتهاي دادگستر پيشين، سنتهاي با ارزش گذشتگان، روشهاي پسنديده رفتگان، و آثار پيامبر و واجباتي که در کتاب خداست را همواره به ياد آوري و به آن چه عمل کردهايم پيروي کني.
براي پيروي از فرامين اين عهدنامهاي که براي تو نوشتهام، و با آن حجت را بر تو تمام کردهام، تلاش کن، زيرا اگر نفس سرکشي کرد و بر تو چيزه شد عذري نزد من نداشته باشي. از خداوند بزرگ با رحمت گسترده، و قدرت برترش در انجام تمام خواستهها، درخواست ميکنيم که به آن چه موجب خسنودي اوست ما و تو را موفق فرمايد، که نزد او و خلق او، داراي عذري روشن باشيم، برخوردار از ستايش بندگان، يادگار نيک در شهرها، رسيدن به همه نعمتها، و کرامتها بوده و اين که پايان عمر من و تو را به شهادت و رستگاري ختم فرمايد، که همانا ما به سوي او باز ميگرديم، با درود به پيامبر اسلام و اهلبيت پاکيزه و پاک او، درودي فراوان و پيوسته. والسلام
پينوشتها:
1- يوسف/ آيه 53 .
2- نساء/ آيه 59 .
نامه حضرت علي عليه السلام به مالک اشتر، هنگامي که او را به فرماندهي مصر برگزيد، آن هنگام که اوضاع محمدبن ابي بکر متزلزل شد. اين نامه از طولانيترين نامههاست که زيباييهاي تمام نامهها را دارد.
بنام خداوند بخشنده و مهربان،
اين فرمان بنده خدا علي اميرمومنان، به مالک اشتر پسر حارث است، در عهدي که با او دارد، هنگامي که او را به فرمانداري مصر برميگزيند تا خراج آن ديار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح و شهرهاي مصر را آباد سازد.
ضرورت خودسازي
او را به ترس از خدا فرمان ميدهد، و اين که اطاعت خدا را بر ديگر کارها مقدم دارد و آن چه در کتاب خدا آمده؛ از واجبات و سنتها را پيروي کند، دستوراتي که جز با پيروي آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضايع کردن آن جنايتکار نخواهد گرديد.
به او فرمان ميدهد که خدا را با دل و دست و زبان ياري کند، زيرا خداوند پيروزي کسي را تضمين کند که او را ياري دهد و بزرگ دارد آن کس را که او را بزرگ شمارد و به او فرمان ميدهد تا نفس خود را از پيروي آرزوها بازدارد، و به هنگام سرکشي رامش نمايد، که:
«همانا نفس همواره به بدي واميدارد جز آن که خدا رحمت آورد.» (1)
پس اي مالک بدان! من تو را به سوي شهرهايي فرستادم که پيش از تو دولتهاي عادل يا ستمگري بر آن حکم راندند و مردم به کارهاي تو چنان مينگرند که تو در کارهاي حاکمان پيش از خود مينگري، و درباره تو آن ميگويند که تو نسبت به زمامداران گذشته ميگويي، و همانا نيکوکاران را به نام نيکي توان شناخت که خدا از آنان بر زبان بندگانش جاري ساخت. پس نيکوترين اندوخته تو بايد اعمال صالح و درست باشد، هواي نفس را در اختيار گير و از آن چه حلال نيست خويشتن داري کن، زيرا بخل ورزيدن به نفس خويش، آن است که در آن چه دوست دارد، يا براي او ناخوشايند است، راه انصاف پيمايي.
اخلاق رهبري(روش برخورد با مردم)
مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شکاري باشي که خوردن آنان را غنيمت داني، زيرا مردم دو دستهاند، دستهاي برادر ديني تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش ميباشند، اگر گناهي از آنان سر ميزند، يا علتهايي بر آنان عارض ميشود، يا خواسته و ناخواسته، اشتباهي مرتکب ميگردند، آنان را ببخشاي و بر آنان آسان گير، آنگونه که دوست داري خدا تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد. همانا تو از آنان برتر و امام تو از تو برتر و خدا بر آن کس که تو را فرمانداري مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده و آنان را وسيله آزمودن تو قرار داده است، هرگز با خدا مَستيز که تو را از کيفر او نجاتي نيست و از بخشش و رحمت او بي نياز نخواهي بود، بر بخشش ديگران پشيمان مباش، و از کيفر کردن شادي مکن، و از خشمي که تواني از آن رها گردي شتاب نداشته باشد، به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نيز فرمان ميدهم، بايد اطاعت شود، که اين گونه خود بزرگبيني دل را فاسد، و دين را پژمرده و موجب زوال نعمتهاست و اگر با مقام و قدرتي که داري، دچار تکبر يا خود بزرگبيني شدي به بزرگي حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشي نجات ميدهد و تندروي تو را فرو مينشاند، و عقل و انديشهات را به جايگاه اصلي بازميگرداند.
پرهيز از غرور و خودپسندي
بپرهيز که در بزرگي خود را همانند خداوند پنداري و در شکوه خداوندي همانند او داني، زيرا خداوند هر سرکشي را خوار ميسازد و هر خودپسندي را بي ارزش ميکند. با خدا و با مردم، و با خويشاوندان نزديک و با افرادي از رعيت خود که آنان را دوست داري، انصاف را رعايت کن که اگر چنين نکني ستم روا داشتي و کسي که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا به جاي بندگانش دشمن او خواهد بود و آن را که خدا دشمن شود، دليل او را نپذيرد، که با خدا سر جنگ دارد، تا آنگاه که باز گردد، يا توبه کند.
و چيزي چون ستمکاري نعمت خدا را دگرگون نميکند، و کيفر او را نزديک نميسازد، که خدا دعاي ستمديدگان را ميشنود و در کمين ستمکاران است.
مردم گرايي، حق گرايي
دوست داشتنيترين چيزها در نزد تو، در حق، ميانهترين؛ و در عدل، فراگيرترين، و در جلب خشنودي مردم گستردهترين باشد، که همانا خشم عمومي مردم، خشنودي خواص را از بين ميبرد، اما خشم خواص را خشنودي همگان بي اثر ميکند. خواص جامعه همواره بار سنگيني را بر حکومت تحميل ميکنند زيرا در روزگار سختي ياريشان کمتر و در اجراي عدالت از همه ناراضيتر و در خواستههايشان پافشارتر، و در عطا و بخششها کم سپاستر، و به هنگام منع خواستهها دير عذرپذيرتر، و در برابر مشکلات کم استقامتتر ميباشند. در صورتي که ستونهاي استوار دين، و اجتماعات پرشور مسلمين، و نيروهاي ذخيره دفاعي، عموم مردم ميباشند، پس به آنها گرايش داشته و اشتياق تو با آنان باشد.
ضرورت رازداري
از رعيت، آنان که عيبجوترند از خود دور کن، زيرا مردم عيوبي دارند که والي در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است. پس مبادا آن چه بر تو پنهان است آشکار گرداني، و آن چه که هويداست بپوشاني، که داوري در آن چه از تو پنهان است با خداي جهان ميباشد، پس چندان که ميتواني زشتيها را بپوشان، تا آن را که دوست داري بر رعيت پوشيده ماند خدا بر تو بپوشاند، گره هر کينهاي را در مردم بگشاي، و رشته هر نوع دشمني را قطع کن و از آن چه که در نظر روشن نيست کناره گير، در تصديق سخنچين شتاب مکن، زيرا سخن چين گرچه در لباس اندرز دهنده ظاهر ميشود اما خيانتکار است.
جايگاه صحيح مشورت
بخيل را در مشورت کردن، دخالت نده، که تو را از نيکوکاري باز ميدارد، و از تنگدستي ميترساند. ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحيه تو را سست ميکند. حريص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرص را با ستمکاري در نظرت زينت ميدهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگوني هستند که ريشه آنها بدگماني به خداي بزرگ است بدترين وزيران تو، کسي است که پيش از تو وزير بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشت، پس مبادا چنين افرادي محرم راز تو باشند، زيرا که آنان ياوران گناهکاران و ياري دهندگان ستمکارانند، تو بايد جانشيناني بهتر از آنان داشته باشي که قدرت فکري امثال آنها را داشته اما گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند کساني که ستمکاري را بر ستمي ياري نکرده، و گناهکاري را سبکتر، و ياريشان بهتر و مهربانيشان بيشتر، و دوستي آنان جز با تو کمتر است، آنان را از خواص، و دوستان نزديک، و رازداران خود قرار ده، سپس از ميان آنان افرادي را که در حقگويي از همه صريحترند و در آن چه را که خدا براي دوستانش نميپسندد، تو را مددکار نباشند، انتخاب کن، چه خوشايند تو باشد يا ناخوشايند.
اصول روابط اجتماعي رهبران
تا ميتواني به پرهيزکاران و راستگويان بپيوند و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستايند و تو را براي اعمال زشتي که انجام ندادهاي تشويق نکنند، که ستايش بي اندازه، خودپسندي ميآورد، و انسان را به سرکشي وا ميدارد.
هرگز نيکوکار و بدکار در نظرت يکسان نباشند، زيرا نيکوکاران در نيکوکاري بي رغبت، و بدکاران در بدکاري تشويق ميگردند، پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده.
بدان اي مالک! هيچ وسيلهاي براي جلب اعتماد والي به رعيت بهتر از نيکوکاري به مردم، و تخفيف ماليات، و عدم اجبار مردم به کاري که دوست ندارند، نميباشد، پس در اين راه آنقدر بکوش تا به وفاداري رعيت، خوشبين شوي، که اين خوشبيني بار سنگين رنج آور مشکلات را از تو برميدارد. پس به آنان که بيشتر احسان کردي بيشتر خوشبين باش و به آنان که بدرفتاري نمودي بدگمانتر باشد و آداب پسنديدهاي را که بزرگان اين امت به آن عمل کردند و ملت اسلام با آن پيوند خورده و رعيت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابي که به سنتهاي خوب گذشته زيان وارد ميکند، پديد نياور، که پاداش براي آوردنده سنت، و کيفر آن براي تو باشد که آنها را در هم شکستي.
با دانشمندان، فراوان گفتگو کن، و با حکيمان فراوان بحث کن، که مايه آباداني و اصلاح شهرها، و برقراري نظم و قانوني است که در گذشته نيز وجود داشت.
شناخت اقشار گوناگون اجتماعي
اي مالک بدان! مردم از گروههاي گوناگوني ميباشند که اصلاح هر يک جز با ديگري امکان ندارد، و هيچ يک از گروهها از گروه ديگر بي نياز نيست؛
از آن قشرها، لشگريان خدا، و نويسندگان عمومي و خصوصي، قضات دادگستر، کارگزاران عدل و نظم اجتماعي، جزيه دهندگان، پرداخت کنندگان ماليات، تجار و بازرگانان، صاحبان صنعت و پيشهوران، و طبقه پايين جامعه از نيازمندان و مستمندان ميباشند، که براي هر يک خداوند سهمي مقرر داشته، و مقدار واجب آن را در قرآن يا سنت پيامبر تعيين کرده که پيماني از طرف خداست و نگهداري آن بر ما لازم است. پس سپاهيان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعيت، و زينت و وقار زمامداران، شکوه دين، و راههاي تحقق امنيت کشورند، امور مردم جز با سپاهيان استوار نگردد، و پايداري سپاهيان جز به خراج و ماليات رعيت انجام نميشود که با آن براي جهاد با دشمن تقويت گردند و براي اصلاح امور خويش به آن تکيه کنند، و نيازمنديهاي خود را برطرف سازند. سپس سپاهيان و مردم، جز با گروه سوم نميتوانند پايدار باشند و آن قضات، و کارگزاران دولت و نويسندگان حکومتند، که قراردادها و معاملات را استوار ميکنند و آن چه به سود مسلمانان است فراهم ميآورند، و در کارهاي عمومي و خصوصي مورد اعتمادند.
و گروههاي ياد شده بدون بازرگانان، و صاحبان صنايع نميتوانند دوام بياورند، زيرا آنان وسائل زندگي را فراهم ميآورند، و در بازارها عرضه ميکنند، و بسياري از وسايل زندگي را با دست ميسازند که از توان ديگران خارج است.
قشر ديگر، طبقه پايين از نيازمندان و مستمندانند که بايد به آنها بخشش و ياري کرد. براي تمام اقشار گوناگون ياد شده، در پيشگاه خدا گشايشي است، و همه آنان به مقداري که امورشان اصلاح شود بر زمامدار حقي مشخص دارند و زمامدار از انجام آن چه خدا بر او واجب کرده است نميتواند موفق باشد جز آن که تلاش فراوان نمايد، و از خدا ياري بطلبد، و خود را براي انجام حق آماده سازد و در همه کارها، آسان باشد يا دشوار، شکيبايي ورزد.
1- سيماي نظاميان
براي فرماندهي سپاه کسي را برگزين که خيرخواهي او براي خدا و پيامبر و امام تو بيشتر، و دامن او پاکتر، شکيبايي او برتر باشد، از کساني که دير به خشم آيد و عذرپذيرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد نمايد، درشتي او را به تجاوز نکشاند، و ناتواني او را از حرکت باز ندارد. سپس در نظاميان با خانوادههاي ريشهدار، داراي شخصيت حساب شده، خانداني پارسا، داراي سوابقي نيکو و درخشان، که دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند، روابط نزديک برقرار کن، آنان همه بزرگواري را در خود جمع کرده، و نيکيها را در خود گرد آوردهاند، پس در کارهاي آنان به گونهاي بينديش که پدري مهربان درباره فرزندش ميانديشد، و مبادا آن چه را که آنان را نيرومند ميکند در ديدهات بزرگ جلوه کند، و نيکوکاري تو نسبت به آنان هر چند اندک باشد را خوار مپندار، زيرا نيکي، آنان را به خيرخواهي تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نيکو گرداند، و رسيدگي به امور کوچک، آنان را به اعتماد رسيدگي به کارهاي بزرگشان وامگذار، زيرا نيکي اندک تو را جايگاهي است که از آن سود ميبرند، و نيکيهاي بزرگ تو را جايي است که از آن بي نياز نيستند. برگزيدهترين فرماندهان سپاه تو، کسي باشد که از همه بيشتر به سربازان کمک رساند، و از امکانات مالي خود بيشتر در اختيارشان گذارد، به اندازهاي که خانوادههايشان در پشت جبهه، و خودشان در آسايش کامل باشند، تا در نبرد با دشمن، سربازان اسلام تنها به يک چيز بينديشند همانا مهرباني تو نسبت به سربازان، دلهايشان را به تو ميکشاند، و همانا، روشني چشم زمامداران، برقراري عدل در شهرها و آشکار شدن محبت مردم نسبت به والي است، که محبت دلهاي رعيت جز با پاکي قلبها پديد نميآيد، و خيرخواهي آنان زماني است که با رغبت و شوق پيرامون والي را گرفته و حکومت بار سنگيني را بر دوش رعيت نگذاشته باشد، و طولاني شدن مدت زمامداري بر ملت ناگوار نباشد. پس آرزوهاي سپاهيان را برآور، و همواره از آنان ستايش کن، و کارهاي مهمي که انجام دادهاند برشمار، زيرا يادآوري کارهاي ارزشمند آنان، شجاعان را برميانگيزاند، و ترسوها را به تلاش واميدارد، ان شاءالله. و در يک ارزشيابي دقيق، رنج و زحمات هر يک از آنان را شناسايي کن، و هرگز تلاش و رنج کسي را به حساب ديگري مگذار، و ارزش خدمت او را ناچيز مشمار، تا شرافت و بزرگي کسي موجب نگردد که کار کوچکش را بزرگ بشماري، يا گمنامي کسي باعث شود که کار بزرگ او را ناچيز بداني، مشکلاتي که در احکام نظاميان براي تو پديد ميآيد، و اموري که براي تو شبههناکند، به خدا، و رسول خدا بازگردان، زيرا خدا براي مردمي که علاقه داشت هدايتشان کند فرمود: «اي کساني که ايمان آورديد، از خدا و رسول و اماماني که از شما هستند اطاعت کنيد و اگر در چيزي نزاع داريد، آن را به خدا و رسولش بازگردانيد.» (2)
پس بازگرداندن چيزي به خدا يعني عمل کردن به قرآن، و بازگرداندن به پيامبر يعني عمل کردن به سنت او که وحدت بخش است، نه عامل پراکندگي.
2- سيماي قضات و داوران
سپس از ميان مردم! برترين فرد نزد خود را براي قضاوت انتخاب کن، کساني که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نياورد. و برخورد مخالفان با يکديگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشاري نکند و بازگشت به حق پس از آگاهي براي او دشوار نباشد، طمع را از دل ريشه کن کند و در شناخت مطالب با تحقيقي اندک رضايت ندهد، و در شبات از همه با احتياط تر عمل کند و در يافتن دليل اصرار او از همه بيشتر باشد و در مراجعه پياپي شاکيان خسته نشود، در کشف امور از همه شکيباتر، و پس از آشکار شدن حقيقت در فصل خصومت از همه برنده تر باشد، کسي که ستايش فراوان او را فريب ندهد، و چرب زباني او را منحرف نسازد و چنين کساني بسيار اندکند!! پس از انتخاب قاضي، هر چه بيشتر در قضاوتهاي او بينديش، و آنقدر به او ببخش که نيازهاي او برطرف گردد، و به مردم نيازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامي دار که نزديکان توبه نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در امان باشد. در دستوراتي که دادم نيک بنگر که همانا اين دين در دست بدکاران گرفتار آمده بود، که با نام دين به هواپرستي پرداخته، و دنياي خود را به دست مي آوردند.
3- سيماي کارگزاران دولتي
سپس د ر امور کارمندانت بيانديش، و پس از آزمايش به کارشان بگمار، و با ميل شخصي، و بدون مشورت با ديگران آنان را به کارهاي مختلف وادار نکن، زيرا نوعي ستمگري و خيانت است. کارگزاران دولتي را از ميان مردمي با تجربه و با حيا، از خاندانهاي پاکيزه و با تقوا، که در مسلماني سابقه درخشاني دارند انتخاب کن، زيرا اخلاق آنان گراميتر، و آبرويشان محفوظ تر، و طمع ورزيشان کمتر، و آيندهنگري آنان بيشتر است. سپس روزي فراوان بر آنان ارزاني دار، که با گرفتن حقوق کافي در اصلاح خود بيشتر ميکوشند، و با بي نيازي، دست به اموال بيت المال نميزنند، و اتمام حجتي است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت کنند. سپس رفتار کارگزاران را بررسي کن، و جاسوساني راستگو، و وفاپيشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسي پنهاني تو از کار آنان، سبب امانت داري، و مهرباني با رعيت خواهد بود و از همکاران نزديکت سخت مراقبت کن، و اگر يکي از آنان دست به خيانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت را تاييد کرد، به همين مقدار گواهي قناعت کرده و او را با تازيانه کيفر کن، و آن چه از اموال که در اختيار دارد از او باز پس گير، سپس او را خواردار و خيانتکار بشمار، و طوق بدنامي به گردنش بيافکن.
4- سيماي ماليات دهندگان
ماليات و بيت المال را به گونهاي وارسي کن که صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرا بهبودي ماليات و ماليات دهندگان، عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه ميباشد و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود کار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت زيرا همه مردم نانخور ماليات و ماليات دهندگانند، بايد تلاش تو در آباداني زمين بيشتز از جمع آوري خراج باشد که خراج جز با آباداني فراهم نميگردد. و آن کس که بخواهد خراج را بدون آباداني مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدتي دوام نياورد. پس اگر مردم شکايت کردند، از سنگيني ماليات، يا آفت زدگي، يا خشک شدن آب چشمهها، يا کمي باران، يا خراب شدن زمين در سيلابها، يا خشکسالي، در گرفتن ماليات به ميزاني تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد، و هرگز تخفيف دادن در خراج، تو را نگران نسازد زيرا آن، اندوختهاي است که در آباداني شهرهاي تو، و آراستن ولايتهاي تو نقش دارد، و رعيت تو را ميستايند و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهي شد، و به افزايش قوت آنان تکيه خواهي کرد، بدانچه در نزدشان اندوختي و به آنان بخشيدي، و با گسترش عدالت در بين مردم، و مهرباني با رعيت، به آنان اطمينان خواهي داشت، آنگاه اگر در آينده کاري پيش آيد و به عهدهشان بگذاري، با شادماني خواهند پذيرفت، زيرا عمران و آبادي قدرت تحمل مردم را زياد ميکند. همانا ويراني زمين به جهت تنگدستي کشاورزان است و تنگدستي کشاورزان، به جهت غارت اموال از طرف زمامداراني است که به آينده حکومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ گذشتگان عبرت نميگيرند.
5- سيماي نويسندگان و منشيان
سپس در امور نويسندگان و منشيان به درستي بيانديش، و کارهايت را به بهترين آنان واگذار، و نامههاي محرمانه، که در بردارنده سياستها و اسرار تو است، از ميان نويسندگان به کسي اختصاص ده که صالحتر از ديگران باشد، کسي که گرامي داشتن او را به سرکشي و تجاوز نکشاند تا در حضور ديگران با تو مخالفت کند، و در رساندن نامه کارگزارانت به تو، يا رساندن پاسخهاي تو به آنان کوتاهي نکند، و در آن چه براي تو ميستاند يا از طرف تو به آنان تحويل ميدهد، فراموشکار نباشد. و در تنظيم هيچ قراردادي سستي نورزد، و در بر هم زدن قراردادي که به زيان توست کوتاهي نکند، و منزلت و قدر خويش را بشناسد، همانا آن که از شناخت قدر خويش عاجز باشد، در شناخت قدر ديگران جاهلتر است. مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان، بر تيزهوشي و اطمينان شخصي و خوشباوري خود تکيه نمايي، زيرا افراد زيرک با ظاهرسازي و خوش خدمتي، نظر زمامداران را به خود جلب مينمايند، که در پس اين ظاهرسازيها، نه خيرخواهي وجود دارد، و نه از امانتداري نشاني يافت ميشود. لکن آنها را با خدماتي که براي زمامداران شايسته و پيشين انجام دادهاند بيازماي. به کاتبان و نويسندگاني اعتماد داشته باش که در ميان مردم آثاري نيکو گذاشته، و به امانتداري از همه مشهورترند، که چنين انتخاب درستي نشان دهنده خيرخواهي تو براي خدا، و مردمي است که حاکم آناني. براي هر يک از کارهايت سرپرستي برگزين که بزرگي کار بر او چيرگي نيابد، و فراواني کار او را درمانده نسازد، و بدان که هرگاه در کار نويسندگان و منشيان تو کمبودي وجود داشته باشد که تو بي خبر باشي خطرات آن دامنگير تو خواهد بود.
6- سيماي بازرگانان و صاحبان صنايع
سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيکوکاري سفارش کن، بازرگاناني که در شهر ساکنند، يا آنان که همواره در سير و کوچ کردن ميباشند، و بازرگاني که با نيروي جسماني کار ميکنند، چرا که آنان منابع اصلي منفعت، و پديد آوردندگان وسايل زندگي و آسايش، و آوردندگان وسايل زندگي از نقاط دوردست و دشوار ميباشند، از بيابانها و درياها، و دشتها و کوهستانها، جاهاي سختي که مردم در آن اجتماع نميکنند، يا براي رفتن به آنجاها شجاعت ندارند. بازرگانان مردمي آرامند، و از ستيزهجويي آنان ترسي وجود نخواهد داشت، مردمي آشتي طلبند که فتنه انگيزي ندارند، در کار آنها بيانديش چه در شهري باشند که تو به سر ميبري، يا در شهرهاي ديگر، با توجه به آن چه که تذکر دادم اين را هم بدان که در ميان بازرگانان هستند کساني که تنگ نظر و بد معامله و بخيل و احتکار کنندهاند، که تنها با زورگويي به سود خود ميانديشند. و کالا را به هر قيمتي که ميخواهند ميفروشند، که اين سودجويي و گرانفروشي براي همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگي بر زمامدار است. پس از احتکار کالا جلوگيري کن، که رسول خدا از آن جلوگيري ميکرد. بايد خريد و فروش در جامعه اسلامي، به سادگي و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخهايي که بر فروشنده و خريدار زياني نرساند، کسي که پس از منع تو احتکار کند، او را کيفر ده تا عبرت ديگران شود اما در کيفر او اسراف نکن.
7- سيماي محرومان و مستضعفان
سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه که هيچ چارهاي ندارند، از زمين گيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان، همانا در اين طبقه محروم، گروهي خويشتنداري نموده، و گروهي به گدايي دست نياز برميدارند، پس براي خدا پاسدار حقي باش که خداوند براي اين طبقه معين فرموده است، بخشي از بيت المال، و بخشي از غلههاي زمينهاي غنيمتي اسلام را در هر شهري به طبقات پايين اختصاص ده، زيرا براي دورترين مسلمانان همانند نزديکترينشان سهمي مساوي وجود دارد و تو مسوول رعايت آن ميباشيد مبادا سرمستي حکومت تو را از رسيدگي به آنان بازدارد، که هرگز انجام کارهاي فراوان و مهم عذري براي ترک مسووليتهاي کوچکتر نخواهد بود، همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روي بر مگردان، به ويژه امور کساني را از آنان بيشتر رسيدگي کن که از کوچکي به چشم نميآيند و ديگران آنان را کوچک ميشمارند و کمتر به تو دسترسي دارند.
براي اين گروه از افراد مورد اطمينان خود که خدا ترس و فروتنند انتخاب کن، تا پيرامونشان تحقيق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان به گونهاي عمل کن که در پيشگاه خدا عذري داشته باشي، زيرا اين گروه در ميان رعيت بيشتر از ديگران به عدالت نيازمندند، و حق آنان را به گونهاي بپرداز که در نزد خدا معذور باشي، از يتيمان خردسال، و پيران سالخورده که راه چارهاي ندارند و دست نياز برنميدارند، پيوسته دلجويي کن که مسووليتي سنگين بر دوش زمامداران است. اگرچه حق، تمامش سنگين است اما خدا آن را بر مردمي آسان ميکند که آخرت ميطلبند، نفس را به شکيبايي وا ميدارند، و به وعدههاي پروردگار اطمينان دارند. پس بخشي از وقت خود را به کساني اختصاص ده که به تو نياز دارند، تا شخصاً به امور آنان رسيدگي نمايي و در مجلس عمومي با آنان بنشين و در برابر خدايي که تو را آفريده فروتن باش و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوي آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند، من از رسول خدا بارها شنيدم که ميفرمود: «ملتي که حق ناتوانان را از زورمندان، بي اضطراب و بهانهاي باز نستاند، رستگار نخواهد شد.»
پس درشتي و سخنانان ناهموار آنان را بر خود هموار کن، و تنگ خويي و خود بزرگبيني را از خود دور ساز تا خدا درهاي رحمت خود را به روي تو بگشايد، و تو را پاداش اطاعت ببخشايد، آن چه به مردم ميبخشي بر تو گوارا باشد، و اگر چيزي را از کسي باز ميداري با مهرباني و پوزش خواهي همراه باشد.
اخلاق اختصاصي رهبري
بخشي از کارها به گونهاي است که خود بايد انجام دهي، مانند پاسخ دادن به کارگزاران دولتي، در آنجا که منشيان تو از پاسخ دادن به آنها درماندهاند و ديگر برآوردن نياز مردم در همان روزي که به تو عرضه ميدارند و يارانت در رفع نياز آنان ناتوانند، کار هر روز را در همان روز انجام ده، زيرا هر روزي، کاري مخصوص به خود دارد. نيکوترين وقتها و بهترين ساعات شب و روزت را براي خود و خداي خود انتخاب کن، اگر چه همه وقت براي خداست، آنگاه نيّت درست و مردم در آسايش قرار داشته باشد. از کارهايي که به خدا اختصاص دارد و بايد با اخلاص انجام دهي، انجام واجباتي است که ويژه پروردگار است، پس در بخشي از شب و روز، تن را به پرستش خدا اختصاص ده، و آن چه تو را به خدا نزديک ميکند بي عيب و نقصاني انجام ده، اگرچه دچار خستگي جسم شوي. هنگامي که نماز به جماعت ميخواني، نه با طولاني کردن نماز، مردم را بپراکني و نه آن که آن را تباه سازي، زيرا در ميان مردم، بيمار يا صاحب حاجتي وجود دارد، آنگاه که پيامبر مرا به يمن ميفرستاد از او پرسيدم، با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: «در حد توان ناتوانان نماز بگزار و بر مومنان مهربان باش.»
هيچگاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، که پنهان بودن واليان، نمونهاي از تنگخويي و کم اطلاعي در امور جامعه ميباشد. نهان شدن از مردم، زمامداران را از دانستن آن چه بر آنان پوشيده است باز ميدارد، پس کار بزرگ، اندک، و کار اندک، بزرگ جلوه ميکند، زيبا، زشت و زشت زيبا مينمايد، و باطل به لباس حق درآيد، همانا زمامدار، آن چه را که مردم از او پوشيده دارند نميداند، و حق را نيز نشانهاي نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال يکي از آن دو نفر ميباشي: يا خود را براي جانبازي در راه حق آماده کردي پس نسبت به حق واجبي که بايد بپردازي يا کار نيکي که بايد انجام دهي ترسي نداري، پس چرا خود را پنهان ميداري؟ و يا مردي بخيل و تنگ نظري، پس مردم چون تو را بنگرند مايوس شده از درخواست کردن باز مانند.
با اين که بسياري از نيازمنديهاي مردم رنجي براي تو نخواهد داشت، که شکايت از ستم دارند يا خواستار عدالتند، يا در خريد و فروش خواهان انصافند.
اخلاق رهبري با خويشاوندان
همانا زمامداران را خواص و نزديکاني است که خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمکاريشان را با بريدن اسباب آن بخُشکان، و به هيچ کدام از اطرافيان و خويشاندانت زمين را واگذار مکن، و به گونهاي با آنان رفتار کن که قراردادي به سودشان منعقد نگردد که به مردم زيان رساند، مانند آبياري مزارع، يا زراعت مشترک، که هزينههاي آن را بر ديگران تحمل کنند.
در آن صورت سودش براي آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو است، حق را مال هر کس که باشد، نزديک يا دور بپرداز، و در اين کار شکيبا باش، و اين شکيبايي را به حساب خدا بگذار، گرچه اجراي حق مشکلاتي براي نزديکانت فراهم آورد، تحمل سنگيني آن را به ياد قيامت بر خود هموار ساز و هرگاه مردم بر تو بدگمان گردد، افشاگري نموده عذر خويش را آشکارا در ميان بگذار، و با اين کار از بدگماني نجاتشان ده، که اين کار رياضتي براي خودسازي تو، و مهرباني کردن نسبت به مردم است و اين پوزش خواهي تو آنان را به حق واميدارد.
روش برخورد با دشمن
هرگز پيشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودي خدا در آن است رد مکن، که آسايش رزمندگان، و آرامش فکري تو، و امنيت کشور در صلح تامين ميگردد. لکن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتي کردن، زيرا گاهي دشمن نزديک ميشود تا غافلگير کند، پس دورانديش باش، و خوشبيني خود را متهم کن. حال اگر پيماني بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادي، به عهد خويش وفادار باش، و آن چه بر عهده گرفتي امانتدار باش، و جان خود را سپر پيمان خود گردان، زيرا هيچ يک از واجبات الهي همانند وفاي به عهد نيست که همه مردم جهان با تمام اختلافاتي که در افکار و تمايلات دارند، در آن اتفاق نظر داشته باشند. تا آنجا که مشرکين زمان جاهليت به عهد و پيماني که با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زيرا که آينده ناگوار پيمان شکني را آزمودند، پس هرگز پيمان شکن مباش، و در عهد خود خيانت مکن، و دشمن را فريب مده، زيرا کسي جز نادان بدکار، بر خدا گستاخي روا نميدارد، خداوند عهد و پيماني که با نام او شکل ميگيرد با رحمت خود مايه آسايش بندگان، و پناهگاه امني براي پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حريم امن آن روي بياورند. پس فساد، خيانت، فريب، در عهد و پيمان راه ندارد، مبادا قراردادي را امضا کني که در آن براي دغلکاري و فريب راههايي وجود دارد، و پس از محکم کاري و دقت در قرارداد نامه، دست از بهانهجويي بردار، مبادا مشکلات پيماني که بر عهدهات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پيمان شکني وا دارد، زيرا شکيبايي تو در مشکلات پيمانها که اميد پيروزي در آينده را به همراه دارد، بهتر از پيمان شکني است که از کيفر آن ميترسي، و در دنيا و آخرت نميتواني پاسخگوي پيمان شکني باشي.
هشدارها
1- هشدار از خون ناحق
از خونريزي بپرهيز، و از خون ناحق پروا کن، که هيچ چيز همانند خون ناحق، کيفر الهي را نزديک، مجازات را بزرگ، و نابودي نعمتها را سرعت، و زوال حکومت را نزديک نميگرداند، و روز قيامت خداي سبحان قبل از رسيدگي اعمال بندگان، نسبت به خونهاي ناحق ريخته شده داوري خواهد کرد، پس با ريختن خوني حرام، حکومت خود را تقويت مکن. زيرا خون ناحق، حکومت را سست، و پست، و بنياد آن را برکنده به ديگري منتقل سازد و تو نه در نزد من، و نه در پيشگاه خداوند، عذري در خون ناحق نخواهي داشت، چرا که کيفر آن قصاص است و از آن گريزي نيست، اگر به خطا خون کسي ريختي، يا تازيانه يا شمشير، يا دستت دچار تندروي شد، که گاه مشتي سبب کشتن کسي ميگردد، چه رسد به بيش از آن، مبادا غرور، قدرت تو را از پرداخت خونبهاء به بازماندگان مقتول باز دارد!
2- هشدار از خودپسندي
مبادا هرگز! دچار خودپسندي گردي! و به خوبيهاي خود اطمينان کني، و ستايش را دوست داشته باشي، که اينها همه از بهترين فرصتهاي شيطان براي هجوم آوردن به توست، و کردار نيک، نيکوکاران را نابود سازد.
3- هشدار از منت گذاري
مبادا هرگز با خدمتهايي که انجام دادي بر مردم منت گذاري، يا آن چه را انجام دادهاي بزرگ بشماري، يا مردم را وعدهاي داده، سپس خلف وعده نمايي، منت نهادن، پاداش نيکوکاري را از بين ميبرد، و کاري را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش گرداند، و خلاف وعده عمل کردن، خشم خدا و مردم را برميانگيزاند که خداي بزرگ فرمود:
«دشمني بزرگ نزد خدا آن که بگوييد و عمل نکنيد.»
4- هشدار از شتابزدگي
مبادا هرگز در کاري که وقت آن فرا نرسيده شتاب کني، يا کاري که وقت آن رسيده سستي ورزي، و يا در چيزي که روشن نيست ستيزهجويي نمايي و يا در کارهاي روشن کوتاهي کني، تلاش کن تا هر کاري را در جاي خود، و در زمان مخصوص به خود، انجام دهي.
5- هشدار از امتياز خواهي
مبادا هرگز در آن چه که با مردم مساوي هستي امتيازي خواهي، و از اموري که بر همه روشن است، غفلت نداشته باش، زيرا به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولي، و به زودي پرده از کارها يک سو رود، و انتقام ستمديده از تو باز ميگيرند، باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندي زبانت، را در اختيار خود گير، و با پرهيز از شتابزدگي، و فرو خوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرو نشيند و اختيار نفس در دست تو باشد. و تو بر نفس مسلط نخواهي شد مگر با ياد فراوان قيامت، و بازگشت به سوي خدا. آن چه بر تو لازم است آن که، حکومتهاي دادگستر پيشين، سنتهاي با ارزش گذشتگان، روشهاي پسنديده رفتگان، و آثار پيامبر و واجباتي که در کتاب خداست را همواره به ياد آوري و به آن چه عمل کردهايم پيروي کني.
براي پيروي از فرامين اين عهدنامهاي که براي تو نوشتهام، و با آن حجت را بر تو تمام کردهام، تلاش کن، زيرا اگر نفس سرکشي کرد و بر تو چيزه شد عذري نزد من نداشته باشي. از خداوند بزرگ با رحمت گسترده، و قدرت برترش در انجام تمام خواستهها، درخواست ميکنيم که به آن چه موجب خسنودي اوست ما و تو را موفق فرمايد، که نزد او و خلق او، داراي عذري روشن باشيم، برخوردار از ستايش بندگان، يادگار نيک در شهرها، رسيدن به همه نعمتها، و کرامتها بوده و اين که پايان عمر من و تو را به شهادت و رستگاري ختم فرمايد، که همانا ما به سوي او باز ميگرديم، با درود به پيامبر اسلام و اهلبيت پاکيزه و پاک او، درودي فراوان و پيوسته. والسلام
پينوشتها:
1- يوسف/ آيه 53 .
2- نساء/ آيه 59 .