mozhgan
11-01-2011, 12:45 AM
ستاد فلسفه دانشگاه تهران، در نشست «مکاتب تاریخ نگاری غرب» گفت: نگاه عصر جدید به تاریخ معطوف به ضرورت درونی آن است.
به گزارش خبرنگار مهر، دکتر کریم مجتهدی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، عصر دیروز در نشست «مکاتب تاریخ نگاری غرب» که در سرای اهل قلم برگزار شد، تحول نگرش تاریخی در تاریخ فلسفه غرب را از دوران یونان باستان تا عصر حاضر مورد بررسی قرار داد.
دکتر مجتهدی در آغاز سخن خود را با اشاره به نوع نگاه یونانیان باستان به تاریخ آغاز کرد و گفت: فلسفه یونان به تاریخ کاری ندارد و فلاسفه یونان فکر میکنند آنچه مشمول مرور زمانی است و ثبات و پایداری ندارد ارزش زیادی ندارد. نمونه این امر در نظریه مثل افلاطون است که مثل را مقوم شناخت می شمارد که این مثل ازلی و ابدی هستند و مشمول دگرگونی نیستند. از این رو در دوران باستان تنها فیلسوفی که به صیرورت اهمیت می دهد هراکلیتوس است که معتقد است که زمان حقیقت را به مرور مینمایاند.
وی سپس در مقابل این سنت به سنت انبیا الهی اشاره کرد و گفت: در مقابل این نگاه یونانی سنت انبیاست که نزد ابراهیم نبی و دیگر انبیاء دیده میشود، در این سنت تاریخ یک مبدا و معاد دارد و جریان تاریخی که ما در آن زندگی میکنیم ضوابطش در این مبدأ و معاد تعیین میشود که خارج از آن قرار دارد. بدین معنا که سرنوشت و مشیت ما در مبدأ و معاد شکل گرفته است.
وی تأکید کرد: این سنت نبوی در مسیحیت به صورت تجسد مسیح در تاریخ ظهور میکند. مسیح مظهر روح الله است و مسیری که او طی میکند الگویی است برای انسان دیندار که میخواهد به خدا وفادار بماند. این نظرگاه دینی در تمام قرون وسطا دیده میشود و نمونه آن شهر خدای آگوستینوس است که در آن آگوستینوس تأکید دارد که مشیتی هست که خداوند برای ما در نظر گرفته است و اگر صالح باشیم رستگار میشویم و اگر نباشیم مجازات میشویم.
نویسنده «فلسفه قرون وسطا» سپس به رخدادهای مهمی که در عصر تجدید حیات در قرن 16 میلادی رخ داد پرداخت و گفت: در این زمان انسان به اهمیت اندازهگیری در علوم طبیعی پی برد و در این زمان کسی که اعلامیه عصر جدید را نوشت، فرانسیس بیکن انگلیسی بود که در کتاب "ارغنون نو" به علوم جدید جهت داد. شخص دیگر رنه دکارت فرانسوی است که اهمیت ریاضیات را نشان میدهد و این دو سنت در نهایت در قرن هجدهم در اندیشههای نیوتن متبلور میشود. از سوی دیگر در روانشناسی جان لاک فیلسوف تجربی مسلک انگلیسی مدعی شناخت انسان میشود.
وی پس از بیان ریشههای اصلی تفکر جدید به اهمیت آن در نگاه به تاریخ پرداخت و گفت: در قرن هجدهم که قرن روشنگری و اصحاب دایره المعارف است، برای بار نخست ولتر فرانسوی اصطلاح فلسفه تاریخ را به کار میبرد و مقصود او آن است که تاریخ یک مسیر و جهت عقلی دارد که اگرچه مثل علوم طبیعی تکرار پذیر نیست اما میتوان آن را تشخیص داد. کسی که در این امر سخنان بسیار مهمی میزند، ویکوی ایتالیایی است که نشان میدهد که اگرچه ضوابط تاریخ چون ریاضیات دکارتی یا ضوابط طبیعی بیکنی نیست، اما قابل شناخت است.
دکتر مجتهدی تأکید کرد: ویکو فکر میکرد که عظمت رومیان گذشته از میان رفته اما این امر در زبان محلی مردم ایتالیا باقی است، از این رو او معتقد است که زبانشناسان روح قومی را بیان میکنند، و اضمحلال یک قوم با اضمحلال زبان آن قوم است و برای مطالعه تاریخ یک قوم می توان زبان آن قوم را بررسی کرد.
وی در ادامه مهمترین تحولات در فلسفه تاریخ را در میان اندیشه های متفکران آلمانی برجسته کرد و گفت: این نوع نگاهها به تاریخ به عنوان امری که می توان قوانین آن را شناخت، اگر چه درآثار ولتر، مونتسکیو و ویکو مشهود است، اما در آلمان و نزد متفکرانی چون هردر است که نگاه فلسفی به تاریخ به طور جدی بیان می شود وپس از او در هگل است که این نگاه به اوج خود میرسد.
وی در پایان گفت: این نگاه اساسا با نگاه دینی به تاریخ متفاوت است و تفاوت آن در این است که در نگاه دینی قانون دینی در مبدأ و معاد و به عبارتی در خارج از تاریخ است اما در نگاه جدید در درون این تاریخ نیز ضرورتی عقلی هست. برای نمونه هگل معتقد است که نیرویی عقلانی تاریخ را در جهت دستیابی به آگاهی و آزادی پیش می برد و این ضرورت درونی این تاریخ است.
به گزارش خبرنگار مهر، دکتر کریم مجتهدی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، عصر دیروز در نشست «مکاتب تاریخ نگاری غرب» که در سرای اهل قلم برگزار شد، تحول نگرش تاریخی در تاریخ فلسفه غرب را از دوران یونان باستان تا عصر حاضر مورد بررسی قرار داد.
دکتر مجتهدی در آغاز سخن خود را با اشاره به نوع نگاه یونانیان باستان به تاریخ آغاز کرد و گفت: فلسفه یونان به تاریخ کاری ندارد و فلاسفه یونان فکر میکنند آنچه مشمول مرور زمانی است و ثبات و پایداری ندارد ارزش زیادی ندارد. نمونه این امر در نظریه مثل افلاطون است که مثل را مقوم شناخت می شمارد که این مثل ازلی و ابدی هستند و مشمول دگرگونی نیستند. از این رو در دوران باستان تنها فیلسوفی که به صیرورت اهمیت می دهد هراکلیتوس است که معتقد است که زمان حقیقت را به مرور مینمایاند.
وی سپس در مقابل این سنت به سنت انبیا الهی اشاره کرد و گفت: در مقابل این نگاه یونانی سنت انبیاست که نزد ابراهیم نبی و دیگر انبیاء دیده میشود، در این سنت تاریخ یک مبدا و معاد دارد و جریان تاریخی که ما در آن زندگی میکنیم ضوابطش در این مبدأ و معاد تعیین میشود که خارج از آن قرار دارد. بدین معنا که سرنوشت و مشیت ما در مبدأ و معاد شکل گرفته است.
وی تأکید کرد: این سنت نبوی در مسیحیت به صورت تجسد مسیح در تاریخ ظهور میکند. مسیح مظهر روح الله است و مسیری که او طی میکند الگویی است برای انسان دیندار که میخواهد به خدا وفادار بماند. این نظرگاه دینی در تمام قرون وسطا دیده میشود و نمونه آن شهر خدای آگوستینوس است که در آن آگوستینوس تأکید دارد که مشیتی هست که خداوند برای ما در نظر گرفته است و اگر صالح باشیم رستگار میشویم و اگر نباشیم مجازات میشویم.
نویسنده «فلسفه قرون وسطا» سپس به رخدادهای مهمی که در عصر تجدید حیات در قرن 16 میلادی رخ داد پرداخت و گفت: در این زمان انسان به اهمیت اندازهگیری در علوم طبیعی پی برد و در این زمان کسی که اعلامیه عصر جدید را نوشت، فرانسیس بیکن انگلیسی بود که در کتاب "ارغنون نو" به علوم جدید جهت داد. شخص دیگر رنه دکارت فرانسوی است که اهمیت ریاضیات را نشان میدهد و این دو سنت در نهایت در قرن هجدهم در اندیشههای نیوتن متبلور میشود. از سوی دیگر در روانشناسی جان لاک فیلسوف تجربی مسلک انگلیسی مدعی شناخت انسان میشود.
وی پس از بیان ریشههای اصلی تفکر جدید به اهمیت آن در نگاه به تاریخ پرداخت و گفت: در قرن هجدهم که قرن روشنگری و اصحاب دایره المعارف است، برای بار نخست ولتر فرانسوی اصطلاح فلسفه تاریخ را به کار میبرد و مقصود او آن است که تاریخ یک مسیر و جهت عقلی دارد که اگرچه مثل علوم طبیعی تکرار پذیر نیست اما میتوان آن را تشخیص داد. کسی که در این امر سخنان بسیار مهمی میزند، ویکوی ایتالیایی است که نشان میدهد که اگرچه ضوابط تاریخ چون ریاضیات دکارتی یا ضوابط طبیعی بیکنی نیست، اما قابل شناخت است.
دکتر مجتهدی تأکید کرد: ویکو فکر میکرد که عظمت رومیان گذشته از میان رفته اما این امر در زبان محلی مردم ایتالیا باقی است، از این رو او معتقد است که زبانشناسان روح قومی را بیان میکنند، و اضمحلال یک قوم با اضمحلال زبان آن قوم است و برای مطالعه تاریخ یک قوم می توان زبان آن قوم را بررسی کرد.
وی در ادامه مهمترین تحولات در فلسفه تاریخ را در میان اندیشه های متفکران آلمانی برجسته کرد و گفت: این نوع نگاهها به تاریخ به عنوان امری که می توان قوانین آن را شناخت، اگر چه درآثار ولتر، مونتسکیو و ویکو مشهود است، اما در آلمان و نزد متفکرانی چون هردر است که نگاه فلسفی به تاریخ به طور جدی بیان می شود وپس از او در هگل است که این نگاه به اوج خود میرسد.
وی در پایان گفت: این نگاه اساسا با نگاه دینی به تاریخ متفاوت است و تفاوت آن در این است که در نگاه دینی قانون دینی در مبدأ و معاد و به عبارتی در خارج از تاریخ است اما در نگاه جدید در درون این تاریخ نیز ضرورتی عقلی هست. برای نمونه هگل معتقد است که نیرویی عقلانی تاریخ را در جهت دستیابی به آگاهی و آزادی پیش می برد و این ضرورت درونی این تاریخ است.