PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : برداشتی تلخ از "یه حبّه قند"



tina
10-30-2011, 03:56 PM
امیدواریم که سعه صدر میرکریمی نیز دربرابر نقدهای تلخی مانند نقد حاضر آنقدر بالا باشد که بتواند از دل آن نکات ظریف اما قابل تاملی را که اشاره کرده است برداشت کند.
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/8/8/106038_177.jpgگروه فرهنگی مشرق- "یک حبه قند" فیلمی از سید رضا میرکریمی این روزها بر روی پرده های سینمای ایران است. فیلمی که با وجود آنکه از نظر ویژگی های فنی چیزی از ساخته اصغر فرهادی کم نداشت در جشنواره فیلم فجر اخیر نادیده انگاشته شد تا همگام با جشنواره های آن طرف آب ها اکثر جوایز این جشنواره به ساخته تلخ اصغر فرهادی یعنی "جدایی نادر از سیمین" اختصاص پیدا کند.

اما محافل روشنفکری به شکل دیگری از این فیلم انتقام گرفتند. سکوت و نادیده انگاشتن، برای محافل نقد نویس سینمای ایران حربه ای است که سال ها مورد استفاده قرار گرفته و همچنان کاربرد دارد.

میرکریمی کارگردان بزرگی است و نشان داده است که با تمام فضای ضیقی که برای یک کارگردان معتقد و ملتزم به مذهب در سینمای ایران وجود دارد می توان به عنوان یک حرفه ای سینما آن هم در اتمسفر هنر متعهد تنفس کرد، قد کشید و زنده ماند. "زیر نور ماه" رضا میرکریمی از آن فیلم هایی است که همچنان در سینمای ایران بی بدیل مانده است و بعدها اگر چه نه به صورت رسمی، مبنای ساخت فیلم های موفقی چون "طلا و مس" شد.

به هر حال مهم ترین و اولین واکنشی که مشرق می تواند نسبت به این توطئه سکوت انجام دهد؛ شکستن سکوت فضای نقد است؛ ان شاء الله از این پس نقدهایی درباره یک "حبه قند" رضا میرکریمی از زاویه دید مثبت و منفی منتشر خواهد شد؛ امید است تا این انتقادات کمکی باشد هر چند کوچک در مسیر بالندگی این هنرمند جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی.

در ضمن امیدواریم که سعه صدر میرکریمی نیز دربرابر نقدهای تلخی مانند نقد حاضر آنقدر بالا باشد که بتواند از دل آن نکات ظریف اما قابل تاملی را که اشاره کرده است برداشت کند.

****





خانواده‌ای سنتی و ظاهراً مثل تمام ما! قرار است "پسندیده"، آخرین دختر خانواده را هم به خانه بخت بفرستند.و 4 خواهر دیگر به همراه شوهرها و بچه‌هایشان وارد خانه باغی بزرگ می‌شوند تا ماجراهای فیلم رخ دهد.

فیلم سیدرضا میرکریمی، از جهتی، کلاژی است موفق از چسباندن درست بازیگر‌ها، نقش‌ها و وزش‌های نوستالوژیک احساسا‌تی که میرکریمی احساس کرده است تمام خانواده‌های ایرانی دلشان برای آنها ضعف می‌رود.

یه حبه قند، داستان چندان دندانگیری با مؤلفه‌های خاص داستانی ندارد اما منِ آنهای بازیگران و تیپیک‌های به موقعی که با بازی بازیگرانی همچون رضا کیانیان، ریما رامین‌فر و نگار جواهریان دیده می‌شوند؛ هستند که فیلمی متفاوت را بر روی پرده نه چندان جذاب این روزهای سینمای ایران کشانده‌اند.


http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/8/8/106039_737.jpg


فیلم متفاوتی که البته همان داستان نه چندان خاصّش هم اینگونه به مخاطب القا می‌کند که شما لیاقت ارتباط با جهان مدرن و پیشرفته را ندارید و در همان بین خودتان بمانید بهتر است.

"یه حبّه قند" اما فراتر از تمام اینها، مفاهیم تلخ بسیاری دارد که گویا کسی قصد ندارد زبان به مذمت آنها بگشاید و تک و توک اعتراضات طرح شده هم در موج تعریف و تحسین‌های بجا و بیجا گم شده‌اند.

یه حبّه قند خلف صالح فیلم‌هایی نظیر مادر، هزاردستان و سریال‌های تلویزیونی مانند شمس‌العماره است.

روایت‌هایی غلط و ناقص از خانواده‌های ایرانی که خدا در تمامشان خدای مادربزرگ‌های قجری و آنهایی است که مخاطب هم صدای کلنگ گورشان را به راحتی می‌شنود.

خانواده‌هایی که خدا و اهلبیت(ع) در روزمرگی‌های آنها گم شده‌اند اما مشخص نیست چرا همیشه آینه شمعدان‌های خاتم‌کاری، پارچ‌های دوغ و موهای از زیر روسری بیرون زده و آرایش‌های ناصرالدین‌شاهی زنان، پای ثابت تمام این فیلم‌ها هستند.

خدای یه حبه قند منوط است به نمازهای شک دار زن‌دایی که ظاهراً آلزایمر دارد و نمازهای حاج ناصر، روحانی سرطان گرفته‌ای که یا برای رهایی از سرطانش دعا و نماز می‌خواند و یا باید برود سر قبر اموات و زیارت عاشورا بخواند.

آه... راستی فیلم سیدرضا میرکریمی اهلبیت(ع) هم دارد. کدام اهلبیت(ع)...؟!

یکی از اعضای پُر سن خانواده در اتفاقی درمی‌گذرد و ناگهان پیرمردی شروه خوان در حالی که پرچم یاحسین! دارد در تصویر ظاهر می‌شود و شروع می‌کند به خواندن نوایی تا مردم بفهمند اینجا یک نفر مرده است.

در این فیلم زیارت عاشورا و دعا هم می‌خوانند. دعایی که داماد آخوند با چشم‌هایی محکم به هم فشرده می‌خواند تا از سرطان رها شود و زیارت عاشورایی که همین آقای داماد بر سر قبر مرده تازه درگذشته می‌خواند و البته خبرش را یکی از بازیگران به سایرین می‌دهد.

آیا واقعاً اهلبیتی که ما خانواده‌های ایرانی می‌شناسیم همین است...؟!

حسین(ع) و فاطمه(س) ما همین است یا نه... ما ابواب حوائجی را می‌شناسیم و پدر و مادرمان از کودکی بهمان شناسانده‌اند که مظهر عشق و زیبایی‌اند.

آقای سیدرضای میرکریمی، اگر در محله شما اسم حسین(ع) ما را برای اعلام خبر مرگ و سر قبر می‌برند در کوچه ما اینطور نیست.

شعر کودکی بچه‌های ما یا حسین و یا حسین است. و همین بچه‌ها هستند که وقتی بزرگ می‌شوند به عشق همان حسینی(ع) که از کودکی شناخته‌اند، می‌توانند از تمام زخارف دنیا بگذرند و امنیت را برای من و شما در مقابل دشمن به ارمغان بیاورند.

فیلم یه حبه قند را در حالی با شعار "پیشکشی برای خانواده ایرانی" اکران کرده‌اند که از سر انصاف باید گفت تصویر نشان داده شده از تجمع خانواده واقعی ایرانی در این فیلم چیزی نیست که مبتنی بر واقعیت باشد.

خانواده ایرانی حیا دارد و زن و مردش اختلاط هم که می‌خواهند بکنند با حیا و با رعایت اصول است.

مگر همین خانواده‌های ایرانی نیستند که در گذشته کلون‌ درب خانه‌هایشان برای زن و مرد مجزا بوده و مجامع مردان و زنانشان حتی در کاخ شاهان نیز به صورت جداگانه برگزار می‌شده است...؟!

آقای سیدرضای میرکریمی، مادران ایرانی ما هیچوقت موهایشان از زیر روسری بیرون نبوده است. این زنان مو بیرون زده را که حتی یکیشان هم به رعایت حجاب اسلامی اشتهار ندارد با کدام استدلال به خانواده مسلمان ایرانی نسبت دادید؟ چه اینکه حتی خانواده‌های گبری مسلک و کلیمی ایران نیز به رعایت حجاب کامل حتی از گذشته قبل از اسلام مشهورند.

فیلم، ایما و اشارات مخفیانه‌ای هم دارد که البته باید به کارگردانش تأکید کرد که ما هم فهمیده‌ایم این اشارت‌های زشت را.

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/8/8/106040_313.jpg


نگاه‌های غریب خواهرزاده به خاله جوان ساده رفتارش و اختلالات رفتاری خواهری که زندگی مذهبی دارد را آقای میرکریمی کار خوبی نبود که انعکاس دادید و به عنوان یک واقعیت دست روی آن گذاشتید. و از همه بدتر اینکه آن را پیشکش هم کردید به خانواده ایرانی.

بخدا آقای میرکریمی خانواده ایرانی ما تقریباً هیچیک از این صفاتی را که برایش برشمرده‌اید، ندارد.

خانواده‌های ایرانی ما رقص و اختلاط نامحرم و روابط غلط و خانه بدون خدا و اهلبیت(س) ندارد.

ما آقای میرکریمی اگر نمی‌دانید هنوز هم با همان خانواده‌های ایرانی خودمان است که جلوی هر شرّی ایستاده‌ایم و با هر سختی کنار آمده‌ایم تا اسم خدا و پیغمبر و امنیت در این کشور بلند باشد نه با آن خانواده‌های ایرانی شما.

آقای فیلمساز، فیلمی ساخته‌اید که بگذارید از هم‌اکنون بهتان بگویم که کلی مورد تشویق و تمجید دیگران! هم قرار می‌گیرد. اما خدا در مابین حواستان باشد که این تشویق کنندگان و تمجیدکنندگان کیانند؟

آقای سیدرضای میرکریمی، من فقط یک خبرنگارم. اما می‌خواهم قصه کوتاهی را برایتان تعریف کنم و قضاوت را بر عهده خودتان بگذارم.

من همرزم شهیدی داشتم که در مصاف با اشرار مسلح و برای اینکه ناامنی و اعتیاد به درون حتی همین خانواده‌های رفتارغلطی هم که شما در فیلمتان به تصویر کشیدید ورود نکند، تا لحظه آخر ایستاد.

ایستاد و اشرار آنقدر تیر به پیکر پاکش زده بودند که تمام اجزای بدنش از هم جدا شد.

مادر پیرش همیشه می‌گوید: خدا ازشان نگذرد. شمشیر نداشتند اما دست‌های بچه‌ام جدا شده بود...

آقا سیدرضا، شما را به خدا به ما بگویید که این شهید و امثال همت‌ها، شوشتری‌ها، حاج‌خداکرم‌ها و هزاران شهید جمهوری اسلامی ایران که امنیت را برای شما و تمام خانواده‌های ایرانی! فراهم کرده‌اند در خانه‌ای که شما نشان داده‌اید رشد کرده‌اند یا در خانه‌ای که با اسم زیبای حسین(ع) کام نوزادها را برمی‌دارند و سال‌های سال است که حیا و دین و تربیت‌های اخلاقی‌شان زبانزد تمام جهان است...؟!

آقا سیدرضای میرکریمی حتماً به پاسخ این سوال فکر کنید.