mozhgan
10-28-2011, 06:47 PM
راغب اصفهانی می گوید: تقوا از ماده «وقایه» به معنی حفظ کردن چیزی در برابر آفات است. تقوا به معنی محفوظ داشتن روح و نفس است از آن چه بیم می رود و به آن زیان رساند؛ سپس به خوف و ترس نیز تقوا گفته شده است و در لسان شرع آن را به خویشتن داری در برابر گناه و محرّمات اطلاق می کنند و کمال آن به ترک بعضی از مباحات مشکوک است. (1) جمعی از مفسران حدیثی از بعضی صحابه نقل کرده اند که او در جواب سؤال از حقیقت تقوا گفت: آیا هرگز از راه پرخاری گذشته اید؟ وقتی پاسخ مثبت شنید گفت: در آن حال چه می کردید؟ آیا دامان خود را جمع نکرده و کوشش برای نجات از خارها نداشته اید؟ این همان تقواست.(2) امام علی(ع) دربارة تقوا می فرماید: «گناهان همچون مرکب های سرکش است که گناهکاران بر آن ها سوار می شوند و لجامشان گسیخته می گردد و آنان را در قعر دوزخ سرنگون می سازد، اما تقوا مرکبی است راهوار و آرام که صاحبانش بر آن سوار می شوند. زمام آن ها را به دست می گیرند و تا قلب بهشت پیش میتازند».[3]
در جای دیگر حضرت می فرماید: «بدانید ای بندگان خدا که تقوا قلعه ای محکم و شکست ناپذیر است، اما فجور و گناه حصاری است سست و بی دفاع که اهلش را از آفات نجات نمی دهد و کسی که به آن پناهنده شود، در امان نیست. بدانید انسان تنها به وسیلة تقوا از گزند گناه مصون میماند».[4]
در جای دیگر حضرت می فرماید: «تقوا کلید درستی و توشة قیامت و آزادی از هر بندگی و نجات از هر تباهی است».[5]
استاد مطهری در شرح احادیث فوق می گوید: «تقوا مصونیت است، نه محدودیت.
قدر مشترک بین پناهگاه و زندان مانعیت است، اما پناهگاه مانع خطرها است و زندان مانع بهره برداری از موهبت هاست. حضرت در برخی از کلمات تصریح می کند که تقوا مایة اصلی آزادی ها است، یعنی نه تنها خود قید و بند و مانع آزادی نیست، بلکه منبع و منشأ همة آزادی ها است. تقوا به انسان آزادی معنوی می دهد، یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می کند. رشتة آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش بر می دارد و به این ترتیب ریشة بردگی های اجتماعی را از بین می برد.
مردمی که بنده و بردة پول و مقام و راحت طلبی نباشند، هرگز زیر بار اسارت ها و رقیّت های اجتماعی نمی روند».[6]
امام علی(ع) بین انسان و تقوا تعهدی متقابل در نظر گرفته و فرموده اند: «خواب خویش را به وسیلة تقوا به بیداری تبدیل کنید ... از تقوا صیانت کنید و خود را به وسیلة تقوا محفوظ بدارید».[7]
استاد مطهری می گوید: «تقوا نگهبان انسان است و انسان نگهبان تقوا و این دور محال نیست، بلکه دور جایز است. این نگهبانی متقابل از نوع نگهبانی انسان و جامه است که انسان نگهبان جامه از دزدیدن و پاره شدن است و جامه نگهبان انسان از سرما و گرما است».[8]
پاورقی:
[1] راغب اصفهانی، مفردات، ص 530.
[2] مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 1، ص 428.
[3] نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبة 16.
[4] همان، خطبة 156.
[5] همان، خطبة 219.
[6] استاد مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص 207 و 208.
[7] نهج البلاغه، خطبة 231.
[8] استاد مطهری، مسیری در نهج البلاغه، ص 209.
در جای دیگر حضرت می فرماید: «بدانید ای بندگان خدا که تقوا قلعه ای محکم و شکست ناپذیر است، اما فجور و گناه حصاری است سست و بی دفاع که اهلش را از آفات نجات نمی دهد و کسی که به آن پناهنده شود، در امان نیست. بدانید انسان تنها به وسیلة تقوا از گزند گناه مصون میماند».[4]
در جای دیگر حضرت می فرماید: «تقوا کلید درستی و توشة قیامت و آزادی از هر بندگی و نجات از هر تباهی است».[5]
استاد مطهری در شرح احادیث فوق می گوید: «تقوا مصونیت است، نه محدودیت.
قدر مشترک بین پناهگاه و زندان مانعیت است، اما پناهگاه مانع خطرها است و زندان مانع بهره برداری از موهبت هاست. حضرت در برخی از کلمات تصریح می کند که تقوا مایة اصلی آزادی ها است، یعنی نه تنها خود قید و بند و مانع آزادی نیست، بلکه منبع و منشأ همة آزادی ها است. تقوا به انسان آزادی معنوی می دهد، یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می کند. رشتة آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش بر می دارد و به این ترتیب ریشة بردگی های اجتماعی را از بین می برد.
مردمی که بنده و بردة پول و مقام و راحت طلبی نباشند، هرگز زیر بار اسارت ها و رقیّت های اجتماعی نمی روند».[6]
امام علی(ع) بین انسان و تقوا تعهدی متقابل در نظر گرفته و فرموده اند: «خواب خویش را به وسیلة تقوا به بیداری تبدیل کنید ... از تقوا صیانت کنید و خود را به وسیلة تقوا محفوظ بدارید».[7]
استاد مطهری می گوید: «تقوا نگهبان انسان است و انسان نگهبان تقوا و این دور محال نیست، بلکه دور جایز است. این نگهبانی متقابل از نوع نگهبانی انسان و جامه است که انسان نگهبان جامه از دزدیدن و پاره شدن است و جامه نگهبان انسان از سرما و گرما است».[8]
پاورقی:
[1] راغب اصفهانی، مفردات، ص 530.
[2] مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 1، ص 428.
[3] نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبة 16.
[4] همان، خطبة 156.
[5] همان، خطبة 219.
[6] استاد مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص 207 و 208.
[7] نهج البلاغه، خطبة 231.
[8] استاد مطهری، مسیری در نهج البلاغه، ص 209.