PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بصیرت» چگونه حاصل مى‏شود؟



mozhgan
10-28-2011, 06:46 PM
بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است.(1)

نزد اهل معنا، نیرویى نهانى و قوّه‏اى قلبى است که در شناخت حقایق تا عمق وجود و باطن ذات آن رسوخ مى کند.

شاه نعمت اللَّه ولى و برخى از اهل معرفت(2) مى گویند: »بصیرت قوّه قلبى یا نیرویى باطنى است که به نور قدس روشن گردیده و از پرتو آن، صاحب بصیرت، حقایق و بواطن اشیا را در مى یابد. بصیرت به مثابه بَصَر (چشم) است براى نفس«.(3)

میان بَصَر که تأمین کننده نور ظاهرى، و بصیرت که آورنده نور باطنى است، تفاوت بسیار است. »نور ظاهرى، تنها با بینایى انسان سر و کار دارد. خورشید و ماه و چراغ، بیش از این که فضا را روشن و بینایى انسان را یارى کند، کارى انجام نمى‏دهد. پس اگر انسانى ناشنوا بود یا در بویایى و لامسه و گویایى خود نقص داشت، با تابش آفتاب و مهتاب و نورهایى از این قبیل، مشکلاتش حل نمى‏شود. اما نور باطن همه نقص‏هاى (باطنى و معنوى) انسان را برطرف، و تمام دردهاى او را، درمان مى کند... .

در صورتى که درون کسى را روشن کرد، ساحت جانش چنان نورانى مى شود، که هم صحنه‏هاى خوبى را در خواب و بیدارى مى بیند، هم آهنگ‏هاى خوبى را مى شنود، هم رایحه‏هاى دل انگیزى را استشمام مى‏کند و هم لطیفه‏هاى فراوانى را لمس مى نماید.(4)

تفاوت دیگر
جهت شفاف‏تر شدن حقیقت و مفهوم بصیرت به تفاوت دیگر آن با بَصَر اشاره مى کنیم. انسان دو چهره یا دوجنبه دارد: چهره ظاهرى یا مُلکى و چهره باطنى یا ملکوتى، خداوند براى دیدن ظواهر، بَصَر را به صورت بالفعل به انسان داده، بشر از آغاز تولد به کمک آن هر چه را که در شعاع چشم و منظر او قرار گیرد مى بیند. اما براى دیدن باطن و شهود ملکوت، قوه نورى را در نهاد او نهادینه نموده به نام بصیرت، که تا آن »نور استعدادى« از قوه به فعلیت در نیاید، رؤیت باطن و شهود ملکوت، میسر نخواهد بود.

صاحب جامع الاسرار مى گوید: معناى سخن خداوند (نور على نور یهدى اللَّه لنوره من یشاء)،(5) (... و من لم یجعل اللَّه له نوراً فماله من نور)،(6) چیزى جز این نیست که تا نور حق حاصل نیاید و به دل و جان سالک نتابد، بصیرت در او پدید نیاید. نور حق سرمه چشم بصیرت است و تمام تلاش اهل مجاهده براى آن است که مورد عنایت حق قرار گیرند و نور حق بر دل و بر جانشان پرتو افکن گردد.(7)

حافظ شیرازى که مى گوید:
گرنور عشق حق به دل و جانت افتد
باللَّه کز آفتاب فلک خوبتر شوى

ناظر به همین نور است. با پرتو افکن شدن نور حق است که سالک از تحیر و تردد مى رَهَد و سرانجام به حقیقت مى رسد.

راه تحصیل بصیرت
براى نیل به مقام رفیع بصیرت باید به بازسازى و اصلاح نفس خویش پرداخت.
مجاهده با هواى نفسانى و تهذیب روح از زنگارهاى گناه، و لطیف و شفاف ساختن آیینه دل به نور توحید، تنها صراط مستقیمى است که »حجاب« دیدگان دل را مى‏گشاید و آدمى را در معرض الهامات غیبى و مقام کشف و شهود قرار مى‏دهد.

1- توبه:
اولین گام براى تهذیب نفس و تحصیل بصیرت است. توبه از تقصیرات و گناهان، بلکه از کوتاهى‏ها و جبران حق اللَّه و حق النّاسى است.

2- ذکر خدا:
ذکر زبانى، قلبى و عملى، موجب بصیرت مى گردد. امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید: »مَنْ ذکر اللَّه استبصر؛(8) هر کسى به یاد خدا باشد، بینایى و بصیرت یابد«.

3- هم نشینى با علما:
مجالست با علما که موجب بصیرت و بینایى است. على(ع) مى فرماید: »جاور العلماء تستبصر؛(9) با دانایان بنشین تا آگاهى یابى«.

4- خرد ورزى:
کسى که هر خبر یا مطلبى را مى شنود، فوراً نمى‏پذیرد، بلکه پیرامون آن مى اندیشد و آن را از صافى عقل و اندیشه‏اش مى گذراند، بصیرت و بینایى مى یابد، چنان که آینده نگرى و به کارگیرى خرد در فرجام امور باعث بصیرت و بینایى مى گردد.(10)

5- زهد:
زهد و عدم دلبستگى به دنیا، از امورى است که باعث بصیرت مى گردد.(11)

6- ارتباط با خدا:
ازدیاد معرفت به خدا، انس با قرآن و معانى و معارف آن، توسل به ائمه(ع) و مناجات با خدا در خلوت مخصوصاً نماز شب از امورى هستند که موجب بصیرت و بینایى و برخوردارى از الهامات غیبى مى شود.

درجات و مراتب بصیرت:
بصیرت باطنى و بینایى دل، درجات و مراتبى دارد. اوج آن مرتبه‏اى است که ائمه(ع) دارند.
امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید: »لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛ اگر همه پرده‏ها فرو افتد، چیزى بر یقین من افزوده نمى‏شود«.(12)

اگر چه آن مرتبه از یقین مخصوص اولیاى معصوم(ع) است، ولى دیگران نیز مى توانند مراتبى را تحصیل نمایند. هر کسى نور باطنى را از فطرت خدا داد خویش استخراج کند و چشم و گوشش باز شود، مى تواند خدا و نشانه‏هاى او را با »چشم دل« ببیند و صداى تسبیح موجودات هستى را بشنود، که به حکم »یسبّح للَّه ما فى السموات و ما فى الارض«.(13) همه آنان که در آسمان و زمینند، تسبیح خدا مى کنند. بسیارى از واقعیت‏ها را که با ابصر نمى‏توان دید، با بصیرت مشاهده مى کند، بلکه توانایى دیدن جهنم و شنیدن صداى زفیر آن را پیدا مى کند، چنان که قرآن مى فرماید: »کلاّ لو تعلمون علم الیقین لترونّ الجحیم، ثم لترونّها عین الیقین«.(14)

آثار بصیرت:
در حدیث نبوى آمده که در دل هر بنده‏اى دو دیده نهانى است که به واسطه آن دو، غیب را مى نگرد و چون خدا بخواهد در حق بنده‏اى نیکى کند، دو چشم دلش را مى گشاید تا به واسطه آن، آنچه را که از دیدگان ظاهریش نهان است، بتواند دید.
از شمار انسان‏هاى صاحب بصیرت »حارث بن مالک بن نعمان انصارى« است.

پیامبر اکرم از او پرسید: چگونه‏اى و در چه حالى؟ عرض کرد: مؤمن راستین و اهل یقینم. پیامبر فرمود: علامت یقین و ایمان راستینت چیست، عرض کرد: زهد و کناره‏گیرى نفسم از دنیا و دلبستگى آن، موجب شد که شبهایم را به بیدارى و عبادت و روزهایم را به روزه و تشنگى بگذرانم.
از این رو به درجه‏اى از بصیرت و بینایى رسیده‏ام که گویى عرش پروردگارم را که براى حسابرسى بر پا شده است، مى بینم و بهشتیان را در حال زیارت یکدیگر مى نگرم و زوزه وحشتناک جهنمیان را از درون آتش مى‏شنوم... پیامبر فرمود: »بنده‏اى است که خدا قلبش را روشن کرده است. حال به برکت این نور الهى صاحب بصیرت شده‏اى پس آن را حفظ کن«.(15)

این خاصیت نور باطنى یا بصیرت است که از فطرت انسان پرتو افشان مى شود و اگر منبع الهى آن (فطرت) زنده به گور نشود و غبار آلودگى‏ها و تیرگى هواهاى نفسانى آن را نپوشاند، همواره چشم بصیرت باطن پر فروغ خواهد بود اما اگر در پشت ظلمت گناه پنهان گردد و انسان تبهکار، حقیقت خود را نبیند، از آن رو که نورى ندارد، خود را گم مى کند و پس از مدتى خویشتن را به کلّى فراموش مى نماید.

پى نوشت‏ها:
1. دکتر محمد معین، فرهنگ فارسى، ج 1، ص 546.
2. اصطلاحات الصوفیه کاشانى، ماده »بصیرة«؛ تعریفات جرجانى، ماده بصیرة؛ رسایل شاه نعمت اللَّه ولى، ج 3، ص 14؛ کشاف اصطلاحات، ج 1، ص 123.
3. دائرة المعارف تشیع، جمعى از محققان، ج 3، ص 271.
4. آیت اللَّه جوادى آملى، تفسیر موضوعى (صورت و سیرت انسان در قرآن)، ج 14، ص 132 - 131.
5. نور (24) آیه 35.
6. همان، آیه 40.
7. جامع الاسرار، ص 510 و 580 - 579، به نقل از دائرة المعارف تشیع، ج 3، ماده بصیرة.
8. غررالحکم، ج 5، ص 166؛ معجم الفاظ غررالحکم، ص 93.
9. مصطفى درایتى، معجم الفاظ غررالحکم، ص 93؛ غررالحکم، ج 3، ص 387.
10. »من استقبل الامور ابصر« یا »من فکّر أبصر العواقب« همان.
11. همان.
12. بحارالانوار، ج 66، ص 209.
13. جمعه (62) آیه 1.
14. تکاثر (152) آیات 7- 6- 5.
15. الکافى، ج 2، ص 54.

راه رسیدن به عرفان و شناخت خداوندکدام است؟