mozhgan
10-28-2011, 06:43 PM
ترس به معناى بیم و هراس، یکى از حالات نفسانى است که باعث گریز از خطر یا آمادگى در مقابل خطر مى گردد. این خصیصه به خودى خود امرى مفید است که باعث بر حذر داشتن انسان از خطرات پیرامون وى مى گردد. ترس در زبان عربى »خوف« و «خشیت» نامیده مى شود.
بین انسانها، از کسانى ترس و هراس باید داشت که قیافهاى ترسناک دارند یا ظالم و ستمگر مى باشند، لکن خدا چهرهاى مادى ندارد که به زشتى و زیبایى متصف شود. حقیقت خدا که ماوراى ماده است، چنین توصیف شده است: «اللَّه جمیل و یحب الجمال؛ خدا زیبا است و زیبایى را دوست دارد».
از دیگر سو هیچ گونه ظلمى از سوى خدا نسبت به بندگان جارى نیست، که موجب ترس از
وى شود.
ترس از خدا به معناى ترس از مسئولیت هایى است که انسان در برابر وى دارد.
ترس از این که در مقام انجام تکالیف الهى کوتاهى کرده و از عهده تکلیف به خوبى بر نیاید. به
عبارت دیگر ترس از کم کارىها، گناهان و کوتاهىها در مقابل تکالیف الهى است.
ترس از انجام ندادن مسئولیت انسانى و ارزشهاى عالى، ترس از این که به هدفى که براى آن
آفریده شده دست نیابد.
مولاى متقیان(ع) مى فرماید: »هیچ یک از شما ترس نداشته باشید مگر از گناه خویش«.(1)
سرچشمههاى خوف الهى:
1- اعمال ناپاک و گناهان بندگان یکى از عوامل خوف از خدا است.
خدا هم چنان که به بندگان مؤمن خویش وعده بهشت را داده، به گناهکاران وبدکاران وعده عذاب داده است. پس گناه کار از این جهت که عذاب الهى در انتظار او است، خائف است.
2- در اولیاى خدا (پیامبران و امامان و صالحان) نیز خوف الهى وجود دارد تا بدان جا که در حال نماز، بدن مبارکشان به لرزه مى افتاد و نیمه شبها از خوف خدا گریسته و به حالت غش مى افتادند. این حالت بدین خاطر است که به جهت درک عظمت الهى، خود را حقیر و کوچک احساس کرده و دچار خشیت و خوف مى گردند، یا بدین جهت است که همیشه دغدغه دارند حق عبودیت و بندگى را به انجام نرسانند.
خدا آن قدر با عظمت است که شکر یکى از هزار نتوان کرد، و یا خوف از آن که لحظهاى دچار غفلت از ذکر و یاد خدا شوند.
3- بین خدا ترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ است. هر چقدر معرفت انسان به خدا از عمق بیشترى برخوردار باشد، پرستش شدت بیشترى خواهد داشت. خشیت الهى در دل بنده بدون معرفت حاصل نمىگردد: »إنّما یخشى اللَّه مِن عباده العلماء؛ به درستى که مى ترسند از خدا، (از میان بندگانش) علماء«.(2)
4- در قران أمده :و امّا من خاف مقام ربّه؛ پس آن که بیم داشت از مقام پروردگارش (3)
مفسران درباره این که منظور از مقام چیست، چهار احتمال دادهاند:
أ) مواقف قیامت،
ب) خوف از علم خداوند: مراقبت دائمى او نسبت به همه انسانها که هیچ چیز از او پوشیده نیست.
ج) ترس از خدا نه به خاطر آتش دوزخ و خوف از فوت لذتهاى نفسانى در بهشت (طمع
نسبت به نعیم بهشتى) بلکه تنها به خاطر مقام پروردگار و جلال و عظمت او.
د) منظور مقام عدالت او است. خوف از عدالت به خوف از کوتاهى و قصور اعمال باز مى
گردد.(4)
اگر انسانى در مقابل عظمت و بزرگى خدا از یک سو و کوتاهىها و گناهان خود از سوى
دیگر، خاضع نشد و خشیت الهى در وجود او حاکم نشد، نشانه شجاعت و بزرگى نیست، بلکه
نشانگر جهل و نادانى وعدم عاقبت اندیشى است، در نتیجه به دنبال رفع نواقص و توبه نخواهد
رفت و در قیامت در حالى خدا را ملاقات مى کند که در کوله بار خویش هیچ عمل خیرى
ندارد. براى اطلاع بیشتر به تفسیر نمونه، ذیل آیات مورد بحث رجوع نمایید.
پى نوشتها:
1. نهج البلاغه، حکمت 82.
2.فاطر (35) آیه 26.
3. نازعات (79) آیه 41.
4. ترجمه تفسیر المیزان، ج 19، ص 216.
بین انسانها، از کسانى ترس و هراس باید داشت که قیافهاى ترسناک دارند یا ظالم و ستمگر مى باشند، لکن خدا چهرهاى مادى ندارد که به زشتى و زیبایى متصف شود. حقیقت خدا که ماوراى ماده است، چنین توصیف شده است: «اللَّه جمیل و یحب الجمال؛ خدا زیبا است و زیبایى را دوست دارد».
از دیگر سو هیچ گونه ظلمى از سوى خدا نسبت به بندگان جارى نیست، که موجب ترس از
وى شود.
ترس از خدا به معناى ترس از مسئولیت هایى است که انسان در برابر وى دارد.
ترس از این که در مقام انجام تکالیف الهى کوتاهى کرده و از عهده تکلیف به خوبى بر نیاید. به
عبارت دیگر ترس از کم کارىها، گناهان و کوتاهىها در مقابل تکالیف الهى است.
ترس از انجام ندادن مسئولیت انسانى و ارزشهاى عالى، ترس از این که به هدفى که براى آن
آفریده شده دست نیابد.
مولاى متقیان(ع) مى فرماید: »هیچ یک از شما ترس نداشته باشید مگر از گناه خویش«.(1)
سرچشمههاى خوف الهى:
1- اعمال ناپاک و گناهان بندگان یکى از عوامل خوف از خدا است.
خدا هم چنان که به بندگان مؤمن خویش وعده بهشت را داده، به گناهکاران وبدکاران وعده عذاب داده است. پس گناه کار از این جهت که عذاب الهى در انتظار او است، خائف است.
2- در اولیاى خدا (پیامبران و امامان و صالحان) نیز خوف الهى وجود دارد تا بدان جا که در حال نماز، بدن مبارکشان به لرزه مى افتاد و نیمه شبها از خوف خدا گریسته و به حالت غش مى افتادند. این حالت بدین خاطر است که به جهت درک عظمت الهى، خود را حقیر و کوچک احساس کرده و دچار خشیت و خوف مى گردند، یا بدین جهت است که همیشه دغدغه دارند حق عبودیت و بندگى را به انجام نرسانند.
خدا آن قدر با عظمت است که شکر یکى از هزار نتوان کرد، و یا خوف از آن که لحظهاى دچار غفلت از ذکر و یاد خدا شوند.
3- بین خدا ترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ است. هر چقدر معرفت انسان به خدا از عمق بیشترى برخوردار باشد، پرستش شدت بیشترى خواهد داشت. خشیت الهى در دل بنده بدون معرفت حاصل نمىگردد: »إنّما یخشى اللَّه مِن عباده العلماء؛ به درستى که مى ترسند از خدا، (از میان بندگانش) علماء«.(2)
4- در قران أمده :و امّا من خاف مقام ربّه؛ پس آن که بیم داشت از مقام پروردگارش (3)
مفسران درباره این که منظور از مقام چیست، چهار احتمال دادهاند:
أ) مواقف قیامت،
ب) خوف از علم خداوند: مراقبت دائمى او نسبت به همه انسانها که هیچ چیز از او پوشیده نیست.
ج) ترس از خدا نه به خاطر آتش دوزخ و خوف از فوت لذتهاى نفسانى در بهشت (طمع
نسبت به نعیم بهشتى) بلکه تنها به خاطر مقام پروردگار و جلال و عظمت او.
د) منظور مقام عدالت او است. خوف از عدالت به خوف از کوتاهى و قصور اعمال باز مى
گردد.(4)
اگر انسانى در مقابل عظمت و بزرگى خدا از یک سو و کوتاهىها و گناهان خود از سوى
دیگر، خاضع نشد و خشیت الهى در وجود او حاکم نشد، نشانه شجاعت و بزرگى نیست، بلکه
نشانگر جهل و نادانى وعدم عاقبت اندیشى است، در نتیجه به دنبال رفع نواقص و توبه نخواهد
رفت و در قیامت در حالى خدا را ملاقات مى کند که در کوله بار خویش هیچ عمل خیرى
ندارد. براى اطلاع بیشتر به تفسیر نمونه، ذیل آیات مورد بحث رجوع نمایید.
پى نوشتها:
1. نهج البلاغه، حکمت 82.
2.فاطر (35) آیه 26.
3. نازعات (79) آیه 41.
4. ترجمه تفسیر المیزان، ج 19، ص 216.